جز
جایگزینی متن - ' آنکه ' به ' آنکه '
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ' آنکه ' به ' آنکه ') |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
== [[ازدواج]] با [[ابوبکر]] و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} == | == [[ازدواج]] با [[ابوبکر]] و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} == | ||
اسماء پس از | اسماء پس از آنکه [[جعفر طیار]] در [[جنگ موته]] ([[سال هشتم هجری]]) به [[شهادت]] رسید، به همسری [[ابوبکر]] در آمد و از او هم [[فرزند]] پسری به نام [[محمد بن ابی بکر]] به [[دنیا]] آورد<ref>اسماء در سال دهم هجری در «حجة الوداع» که به همراه شوهرش و هزاران مسلمان با رسول خدا {{صل}} عازم بودند در «ذی الحلیفه» درد مخاض گرفت و محمد را به دنیا آورد. ابوبکر میخواست او را به مدینه بازگرداند و در این باره از حضرت سؤال کرد، اما پیامبر {{صل}} دستور داد، او غسل کند و محرم شود و عازم مکه گردد، بدین ترتیب رسول خدا {{صل}} یک شب را با سایر مسلمانان در آن سرزمین ماند و فردا مُحرم شدند و عازم مکه گردیدند و اسماء نیز مُحرم شد. (ر. ک: طبقات الکبری، ج۸، ص۲۸۲؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۳۸۲ و ۴۰۳).</ref>. [[محمد بن ابی بکر]] با این که پسر [[ابوبکر]] بود، ولی از فدائیان [[حضرت علی]] {{ع}} به شمار میآمد و برای خود پدری غیر از [[حضرت علی]] {{ع}} نمیشناخت و کسی را هم بر ایشان ترجیح نمیداد و متقابلاً [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} هم علاقه زیادی به او داشت تا جایی که میفرمود: "[[محمد]] پسر من از صلب [[ابوبکر]] است"<ref>{{متن حدیث|مُحَمَّدٌ ابني مِن صُلبِ أبي بَكرٍ}}؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۶، ص۵۳.</ref>؛ | ||
اسماء همواره مورد [[اعتماد]] [[ابوبکر]] بود و به هنگام [[وفات]] [[وصیت]] کرد که بدنش را اسماء [[غسل]] دهد. اسماء هم طبق [[وصیت]] [[ابوبکر]] عمل کرد و او را [[غسل]] داد<ref>طبقات الکبری، ج۳، ص۲۰۳ و ج۸، ص۲۸۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۲۵.</ref>. اسماء از [[وفات]] [[ابوبکر]] به همسری [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} مفتخر شد و از آن [[حضرت صاحب]] پسری به نام [[یحیی]] شد. وی دارای پنج پسر از سه شوهر است، از [[جعفر طیار]] [[عبدالله بن جعفر]]، [[محمد بن جعفر]] و [[عون بن جعفر]]، و از [[ابوبکر]] [[محمد بن ابی بکر]] و از [[حضرت علی]] {{ع}} [[یحیی]] که همه [[برادران]] مادریاند<ref>ر.ک: اسدالغابه، ج۵، ص۳۹۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۲۵.</ref>. | اسماء همواره مورد [[اعتماد]] [[ابوبکر]] بود و به هنگام [[وفات]] [[وصیت]] کرد که بدنش را اسماء [[غسل]] دهد. اسماء هم طبق [[وصیت]] [[ابوبکر]] عمل کرد و او را [[غسل]] داد<ref>طبقات الکبری، ج۳، ص۲۰۳ و ج۸، ص۲۸۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۲۵.</ref>. اسماء از [[وفات]] [[ابوبکر]] به همسری [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} مفتخر شد و از آن [[حضرت صاحب]] پسری به نام [[یحیی]] شد. وی دارای پنج پسر از سه شوهر است، از [[جعفر طیار]] [[عبدالله بن جعفر]]، [[محمد بن جعفر]] و [[عون بن جعفر]]، و از [[ابوبکر]] [[محمد بن ابی بکر]] و از [[حضرت علی]] {{ع}} [[یحیی]] که همه [[برادران]] مادریاند<ref>ر.ک: اسدالغابه، ج۵، ص۳۹۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۲۵.</ref>. | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
اسماء گفت: من در میان [[عرب]]، [[جوانی]] بهتر از [[جعفر طیار]] و [[پیری]] بهتر از [[ابوبکر]] ندیدهام. او با گفتن این جمله [[دل]] هر دو [[فرزند]] را به دست آورد و جلو آزردگی و [[اختلاف]] آنان را گرفت. | اسماء گفت: من در میان [[عرب]]، [[جوانی]] بهتر از [[جعفر طیار]] و [[پیری]] بهتر از [[ابوبکر]] ندیدهام. او با گفتن این جمله [[دل]] هر دو [[فرزند]] را به دست آورد و جلو آزردگی و [[اختلاف]] آنان را گرفت. | ||
[[امیرمؤمنان]] {{ع}} به او فرمود: "تو که برای ما چیزی باقی نگذاشتی، پس من چه خوبی دارم؟" اسماء برای | [[امیرمؤمنان]] {{ع}} به او فرمود: "تو که برای ما چیزی باقی نگذاشتی، پس من چه خوبی دارم؟" اسماء برای آنکه [[حق]] را گفته باشد، گفت: "به [[خدا]] قسم، در میان این سه نفر بهرۀ شما از [[زناشویی]] با من از همه کمتر (چون سن اسماء زیاد بوده)؛ ولی تو از همه [[برتری]]". حضرت از پاسخ منطقی و خردمندانه او [[خشنود]] گردید<ref>طبقات الکبری، ج۴، ص۴۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۲۶.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۱-۱۴۶۲.</ref> | ||
== خوابی که تعبیر شد == | == خوابی که تعبیر شد == | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
پس از [[رحلت پیامبر اسلام]] {{صل}}، اسماء که [[همسر]] [[ابوبکر]] بود، با خبر شد که از [[توطئه]] خطرناکی در [[سقیفه]] کشیده شد تا [[حضرت علی]] {{ع}} به هنگام [[نماز صبح]] به دست [[خالد ابن ولید]] کشته شود! لذا فوراً از [[کنیز]] خود خواست به [[خانه]] [[فاطمه]] {{س}} [[دختر رسول خدا]] {{صل}} برود و پس از ادای [[سلام]] این [[آیه]] را بخواند: {{متن قرآن|إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ}}<ref>«سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شدهاند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام» سوره قصص، آیه ۲۰.</ref> اشاره به اینکه [[یا علی]]، مراقب باش که قصد کشتن تو را دارند. | پس از [[رحلت پیامبر اسلام]] {{صل}}، اسماء که [[همسر]] [[ابوبکر]] بود، با خبر شد که از [[توطئه]] خطرناکی در [[سقیفه]] کشیده شد تا [[حضرت علی]] {{ع}} به هنگام [[نماز صبح]] به دست [[خالد ابن ولید]] کشته شود! لذا فوراً از [[کنیز]] خود خواست به [[خانه]] [[فاطمه]] {{س}} [[دختر رسول خدا]] {{صل}} برود و پس از ادای [[سلام]] این [[آیه]] را بخواند: {{متن قرآن|إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ}}<ref>«سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شدهاند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام» سوره قصص، آیه ۲۰.</ref> اشاره به اینکه [[یا علی]]، مراقب باش که قصد کشتن تو را دارند. | ||
[[کنیز]] آمد در [[خانه]] را کوبید و بعد از [[سلام]]، [[آیه]] را [[تلاوت]] کرد. موقعی که خواست برگردد، دوباره [[آیه]] را قرائت کرد. [[حضرت علی]] {{ع}} چون از [[توطئه]] [[آگاه]] شد، شمشیرش را برداشت و برای [[نماز صبح]] با به [[مسجد]] آمد و با [[ابوبکر]] [[نماز]] را به [[جماعت]] خواند، [[خالد ابن ولید]] هم کنار [[حضرت علی]] {{ع}} ایستاد و [[تصمیم]] داشت موقعی که [[ابوبکر]] [[سلام]] [[نماز]] را میدهد، کار آن حضرت را تمام کند؛ اما [[ابوبکر]] قبل از | [[کنیز]] آمد در [[خانه]] را کوبید و بعد از [[سلام]]، [[آیه]] را [[تلاوت]] کرد. موقعی که خواست برگردد، دوباره [[آیه]] را قرائت کرد. [[حضرت علی]] {{ع}} چون از [[توطئه]] [[آگاه]] شد، شمشیرش را برداشت و برای [[نماز صبح]] با به [[مسجد]] آمد و با [[ابوبکر]] [[نماز]] را به [[جماعت]] خواند، [[خالد ابن ولید]] هم کنار [[حضرت علی]] {{ع}} ایستاد و [[تصمیم]] داشت موقعی که [[ابوبکر]] [[سلام]] [[نماز]] را میدهد، کار آن حضرت را تمام کند؛ اما [[ابوبکر]] قبل از آنکه [[سلام]] بدهد از این پیشنهاد پشیمان شد و با خود گفت: ممکن است [[خالد ابن ولید]] نتواند کار را تمام کند و سبب [[فتنه]] گردد، از این رو موقع تشهد گفت: "ای [[خالد ابن ولید]]، آنچه به تو [[دستور]] داده شده هرگز انجام نده". و بعد [[سلام]] [[نماز]] را داد. | ||
به [[نقل]] دیگر، [[ابوبکر]] قبل از [[سلام]] [[نماز]] گفت: ای [[خالد ابن ولید]]، آنچه را [[دستور]] دادم، انجام نده، اگر انجام دهی تو را خواهم کشت. این را گفت و [[سلام]] [[نماز]] را داد. | به [[نقل]] دیگر، [[ابوبکر]] قبل از [[سلام]] [[نماز]] گفت: ای [[خالد ابن ولید]]، آنچه را [[دستور]] دادم، انجام نده، اگر انجام دهی تو را خواهم کشت. این را گفت و [[سلام]] [[نماز]] را داد. |