شورا و مشورت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'صاحب نظران' به 'صاحب‌نظران')
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} قبل از آغاز [[جنگ احد]] در چگونگی مواجهه با [[دشمن]] با [[یاران]] خود مشورت کرد و نظر [[اکثریت]] بر این شد که اردوگاه [[جنگی]] آنان، دامنه [[احد]] باشد. در [[جنگ بدر]]، [[لشکریان]] [[اسلام]]، طبق [[فرمان پیامبر]] {{صل}} می‌خواستند در نقطه‌ای اردو بزنند، یکی از یاران آن [[حضرت]] به نام «[[حباب بن منذر]]» گفت: ای [[رسول خدا]] {{صل}} این محلی را که برای [[لشکرگاه]] [[انتخاب]] کرده‌اید، طبق [[فرمان خدا]] است که [[تغییر]] آن جایز نباشد و یا به صلاحدید شخص خودتان است؟! [[پیامبر]] فرمود: [[فرمان]] خاصی در آن نیست. عرض کرد: اینجا به دلایلی، جای مناسبی برای اردوگاه نیست، دستور دهید [[لشکر]] از این محل حرکت کند و در نزدیکی آب برای خود محلی را انتخاب نماید. رسول خدا {{صل}} نظر او را پسندید و مطابق [[رأی]] او عمل کرد<ref>الدر المنثور، ج۲، ص۹۰.</ref>.
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} قبل از آغاز [[جنگ احد]] در چگونگی مواجهه با [[دشمن]] با [[یاران]] خود مشورت کرد و نظر [[اکثریت]] بر این شد که اردوگاه [[جنگی]] آنان، دامنه [[احد]] باشد. در [[جنگ بدر]]، [[لشکریان]] [[اسلام]]، طبق [[فرمان پیامبر]] {{صل}} می‌خواستند در نقطه‌ای اردو بزنند، یکی از یاران آن [[حضرت]] به نام «[[حباب بن منذر]]» گفت: ای [[رسول خدا]] {{صل}} این محلی را که برای [[لشکرگاه]] [[انتخاب]] کرده‌اید، طبق [[فرمان خدا]] است که [[تغییر]] آن جایز نباشد و یا به صلاحدید شخص خودتان است؟! [[پیامبر]] فرمود: [[فرمان]] خاصی در آن نیست. عرض کرد: اینجا به دلایلی، جای مناسبی برای اردوگاه نیست، دستور دهید [[لشکر]] از این محل حرکت کند و در نزدیکی آب برای خود محلی را انتخاب نماید. رسول خدا {{صل}} نظر او را پسندید و مطابق [[رأی]] او عمل کرد<ref>الدر المنثور، ج۲، ص۹۰.</ref>.


روشن است که پس از مشورت، نوبت به [[تصمیم‌گیری]] می‌رسد که در این مرحله باید قاطعانه عمل کرد: {{متن قرآن|فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ}}<ref>«و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. اصولاً افرادی که با مشورت و [[صلاح]] اندیشی کاری را انجام می‌دهند و با [[صاحب نظران]] به مشورت می‌پردازند، کمتر گرفتار [[لغزش]] می‌شوند، ولی کسانی که گرفتار [[استبداد رأی]] هستند و خود را [[بی‌نیاز]] از [[افکار]] دیگران می‌دانند - هرچند فوق العاده هم باشند. غالباً گرفتار [[اشتباهات]] خطرناک و مشکل‌آفرینی می‌شوند. و به همین جهت است که استبداد رأی، [[شخصیت]] و حیثیت [[توده]] [[مردم]] را می‌کشد و [[افکار]] آنان را متوقف می‌سازد و استعدادهای آماده را نابود می‌کند و بزرگ‌ترین سرمایه‌های [[انسانی]] - که همانا پشتوانه مردمی باشد - از دست می‌رود. [[رسول خدا]] {{صل}} فرموده است: {{متن حدیث|ما يَسْتَغْنِي‏ رَجُلٌ‏ عَنْ‏ مَشْوَرَةٍ}}؛ هیچ کسی از [[مشورت]] [[بی‌نیاز]] نیست»<ref>نهج الفصاحه، ص۴۹۷، ح۱۶۳۷.</ref> و فرمود: «بدترین [[امت]] من کسی است که عهده‌دار [[قضا]] شود و هنگامی که به تردید افتد مشورت نکند و وقتی به صواب رود گردن فرازد و اگر [[خشمگین]] شود [[خشونت]] کند و هر که [[بدی]] را نویسد مانند کسی است که بدان عمل می‌کند»<ref>نهج الفصاحه، ص۵۳۶، ح۱۸۰۱.</ref>.
روشن است که پس از مشورت، نوبت به [[تصمیم‌گیری]] می‌رسد که در این مرحله باید قاطعانه عمل کرد: {{متن قرآن|فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ}}<ref>«و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. اصولاً افرادی که با مشورت و [[صلاح]] اندیشی کاری را انجام می‌دهند و با [[صاحب‌نظران]] به مشورت می‌پردازند، کمتر گرفتار [[لغزش]] می‌شوند، ولی کسانی که گرفتار [[استبداد رأی]] هستند و خود را [[بی‌نیاز]] از [[افکار]] دیگران می‌دانند - هرچند فوق العاده هم باشند. غالباً گرفتار [[اشتباهات]] خطرناک و مشکل‌آفرینی می‌شوند. و به همین جهت است که استبداد رأی، [[شخصیت]] و حیثیت [[توده]] [[مردم]] را می‌کشد و [[افکار]] آنان را متوقف می‌سازد و استعدادهای آماده را نابود می‌کند و بزرگ‌ترین سرمایه‌های [[انسانی]] - که همانا پشتوانه مردمی باشد - از دست می‌رود. [[رسول خدا]] {{صل}} فرموده است: {{متن حدیث|ما يَسْتَغْنِي‏ رَجُلٌ‏ عَنْ‏ مَشْوَرَةٍ}}؛ هیچ کسی از [[مشورت]] [[بی‌نیاز]] نیست»<ref>نهج الفصاحه، ص۴۹۷، ح۱۶۳۷.</ref> و فرمود: «بدترین [[امت]] من کسی است که عهده‌دار [[قضا]] شود و هنگامی که به تردید افتد مشورت نکند و وقتی به صواب رود گردن فرازد و اگر [[خشمگین]] شود [[خشونت]] کند و هر که [[بدی]] را نویسد مانند کسی است که بدان عمل می‌کند»<ref>نهج الفصاحه، ص۵۳۶، ح۱۸۰۱.</ref>.
بنابراین «[[شوری]]» را می‌توان به عنوان یک اصل در [[زندگی اجتماعی]] قلمداد کرد؛ زیرا [[انسان]] هر اندازه از نظر [[فکری]] نیرومند باشد، نسبت به مسائل مختلف تنها از یک یا چند بعد می‌نگرد و ابعاد دیگر بر او مجهول میماند، اما هنگامی که مسائل در «شوری» مطرح می‌شود و [[عقل‌ها]] و تجارب و دیدگاه‌های مختلف به کمک هم میشتابند، مسائل کاملاً پخته و کم‌عیب و [[نقص]] می‌گردد و طبعاً از [[لغزش]] و [[انحراف]] دورتر می‌شود؛ لذا در [[حدیثی]] از رسول خدا {{صل}} نقل شده است که: {{متن حدیث|انه ما من یشاور أحدا إلا هدی إلی الرشد}}؛ هیچ کس در [[کارها]] مشورت نمی‌کند مگر این که به [[راه راست]] و کمال یافتگی [[هدایت]] می‌شود<ref>تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۴۶۲.</ref>.
بنابراین «[[شوری]]» را می‌توان به عنوان یک اصل در [[زندگی اجتماعی]] قلمداد کرد؛ زیرا [[انسان]] هر اندازه از نظر [[فکری]] نیرومند باشد، نسبت به مسائل مختلف تنها از یک یا چند بعد می‌نگرد و ابعاد دیگر بر او مجهول میماند، اما هنگامی که مسائل در «شوری» مطرح می‌شود و [[عقل‌ها]] و تجارب و دیدگاه‌های مختلف به کمک هم میشتابند، مسائل کاملاً پخته و کم‌عیب و [[نقص]] می‌گردد و طبعاً از [[لغزش]] و [[انحراف]] دورتر می‌شود؛ لذا در [[حدیثی]] از رسول خدا {{صل}} نقل شده است که: {{متن حدیث|انه ما من یشاور أحدا إلا هدی إلی الرشد}}؛ هیچ کس در [[کارها]] مشورت نمی‌کند مگر این که به [[راه راست]] و کمال یافتگی [[هدایت]] می‌شود<ref>تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۴۶۲.</ref>.



نسخهٔ ‏۲۲ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۶

مقدمه

شورا از ریشه "ش - و - ر" به معنای آشکار، اظهار و عرضه کردن و استخراج چیزی با فرایندی ویژه است،[۱] چنان‌که درباره عرضه کردن حیوان برای فروش "شِرْتُ الدابة شَوراً" و به فرایند استخراج عسل از کندو "شِرْتُ العَسَل" گفته می‌شود.[۲] راغب واژه‌های "تشاور"، "مشاوره" و "مشورت" را به معنای استخراج رأی دیگران در موضوعی خاص، از راه مراجعه بعضی افراد به برخی دیگر دانسته است.[۳] برخی "شورا" را اسم برای استخراج و انتخاب دیدگاه، گفته، یا کرداری خاص از میان دیدگاه‌ها و گفته‌های گوناگون جمعی از افراد دانسته و "تشاور" و "مشاوره" را برای اشاره به دوام این عمل می‌دانند.[۴] در فقه به استفاده از رأی، عقل، علم و سلیقه کارشناسان برای رسیدن به واقع و شناخت صحیح از فاسد و حق از باطل یا صحیح‌تر از میان چند امر صواب، "مشورت" گفته می‌شود.[۵] به عمل رایزنی و همفکری با دیگری برای به دست آوردن رأی صحیح "ائتمار"، "استئمار"، "مؤامره"، "استشاره" و "مشاوره" نیز گفته شده است.[۶] در اصطلاح علوم اجتماعی و سیاسی به گردآمدن افراد آگاه از موضوعی خاص برای ابراز دیدگاه خویش و در نتیجه دستیابی به حقیقت در آن باره، "شورا" گفته می‌شود.[۷]

"مشورت" دو کاربرد عام و خاص دارد: در کاربرد عام، به هرگونه همفکری و تبادل نظری گفته می‌شود که در امور فردی انجام می‌شود. شور و مشورت در این کاربرد فاقد جنبه الزامی و بر دو رکن استوار است:

  1. مشورت کننده؛
  2. مشورت دهنده.

مشورت کننده در موضوعی که از نظر شرع اسلام مانعی برای مشورت در آن نیست، از فردی آگاه به آن، نظرخواهی می‌کند و خود در پذیرش یا رد نظر مشورت دهنده اختیار دارد. مباحث مربوط به این حوزه در مدخل "مشورت" بررسی می‌شوند و آنچه مقاله حاضر عهده‌دار بررسی آن است، مشورت در کاربرد خاص آن است که از آن به "شورا" یاد می‌شود.

شورا به گردهمایی گروهی به منظور همفکری در موضوعی سیاسی - اجتماعی برای رسیدن به رأی مشترک گفته می‌شود تا آن رأی مشترک ملاک عمل افراد جامعه قرار گیرد. این گروه، وظیفه بررسی، استخراج و تدوین احکام و قوانینی برابر با موازین شرعی و عقلی را بر عهده دارند. در این گونه مشورت، رأی اکثریت، ملاک عمل قرار می‌گیرد.[۸]

شورا از کهن‌ترین اصول عرفی و مقررات سنتی و از بارزترین شیوه‌های عقلانی در زندگی جمعی بشر است؛[۹] حتی مستبدترین حکومت‌ها همواره می‌کوشیدند با استفاده از شورا، از سویی مردم را قانع کرده و به سکوت وادارند و از دیگر سو از حجم اشتباهات مبتنی بر خودکامگی‌ها و خودمحوری‌ها بکاهند.[۱۰] کتاب مقدس مکرر به مشورت افراد با یکدیگر توصیه کرده و از اهمیت آن سخن گفته است.[۱۱] از این موضوع در قرآن با واژگان "شوری" وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[۱۲] و برخی واژگان هم‌ریشه آن مانند "شاور" فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۱۳] و "تَشاوُر" وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۱۴] و نیز برخی واژگان از ریشه "أمر"، مانند تَأْمُرُونَ؛ يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ[۱۵] و يَأْتَمِرُونَ وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ[۱۶] یاد شده است؛ همچنین مفسران أَفْتُونِي در آیه قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ[۱۷] و تعابیر عام دیگری مانند فَانْظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ[۱۸] را به معنای درخواست مشورت از دیگران می‌دانند و آیه يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ[۱۹] را که به گزینش رأی بهتر از میان دیدگاه‌های ارائه شده اشاره دارد و نیز نَادِيكُمُ؛ أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ[۲۰] و نَدِيًّا؛ وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا[۲۱] را که مراد از آن مجلس مشاوره است، مرتبط با این موضوع دانسته و به مباحثی چون پیشینه، جایگاه، گستره، اهداف، فواید و اکثریت در شورا پرداخته‌اند.[۲۲]

پیشینه شورا

در آیات متعددی از قرآن کریم، به نمونه‌هایی از مشورت در میان ملت‌های پیشین، اعم از پیامبران، پیروان شرایع الهی و آیین‌های غیرالهی اشاره شده است؛ از جمله در باره قوم صالح (ع) آمده است که برای رویارویی با رسالت وی گردهم آمدند و پس از مشورت با یکدیگر [۲۳] به این نتیجه رسیدند که شبانه به خانه آن حضرت هجوم برده و پس از کشتن او و خانواده‌اش، در پاسخ خونخواهان وی به دروغ سوگند یاد کنند که آنان، وی را نکشته‌اند. قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ[۲۴] مشورت برادران یوسف (ع) با یکدیگر در باره کشتن وی نیز از دیگر مواردی است که در قرآن آمده است.إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۲۵]، اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ[۲۶]، قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ[۲۷]، ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ[۲۸].[۲۹]

در روایتی از امام سجاد (ع) نیز از مشورت برادران یوسف (ع) با یکدیگر و پیشنهاد کشتن وی و توبه کردن پس از آن سخن به میان آمده است.[۳۰] دیگر نمونه‌هایی که قرآن به آنها اشاره کرده، عبارت‌اند از: شورای فرعونیان در باره رسالت موسی (ع) و چگونگی برخورد با آن حضرت و آشکار شدن اطلاعات نشست مشورتی به دست یکی از دوستان موسی (ع)که مفسران او را حبیب نجار یا حزقیل (پسر عمو یا ولی‌عهد فرعون)[۳۱] دانسته‌اند: وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ[۳۲] و نیز تشکیل جلسه مشورتی فرعون با اشراف، در باره جنگ با موسی پس از اعلان رسالتش: وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ[۳۳].[۳۴] به باور برخی، ذَرُونِي در آیه، گویای این نکته است که اکثریت مشاوران یا گروهی از آنان با خواسته فرعون مخالف بوده‌اند،[۳۵] از این رو، پس از اظهار نظر مشاوران، فرعون بر صحت پیشنهاد خود، اصرار ورزیده است: يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ يَنْصُرُنَا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءَنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ[۳۶].[۳۷] و پس از آنکه مشاوران فرعون نظر او را نپسندیدند، برای رأی‌آوردن نظریه‌اش به تحریک احساسات حاضران مجلس پرداخت و موسی را ساحری شناساند که می‌خواهد با سحرش آنان را از دیارشان بیرون براند. اعضای شورا در برابر این استدلال، پیشنهادی دیگر کردند و از فرعون خواستند به موسی و برادرش مهلتی داده و فراخوان دهد تا همه ساحران ماهر از همه شهرها گرد هم آیند و با سحر خود ادعای موسی را باطل کنند: قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ قَالُوا أَرْجِهِ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ [۳۸] سخن فرعون از قول مشاوران موافق [۳۹] وی نیز گزارش شده است قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ قَالُواْ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ [۴۰]

در امور قضایی نیز گاهی جلسه مشورتی تشکیل می‌شده است، چنان‌که حضرت داود و سلیمان در قضیه‌ای خاص جلسه‌ای مشورتی تشکیل داده و به بررسی موضوع و حکم آن پرداختند: وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ[۴۱]. برخی مفسران، مراد از يَحْكُمَانِ در آیه را مشاوره حضرت داود و سلیمان (ع) درباره موضوع قضاوت خود دانسته‌اند.[۴۲] روایتی از امام صادق (ع) نیز مؤید این معناست.[۴۳]

بر اساس آیات قرآن، شورا در حکومت ملکه سبأ جایگاهی مهم داشته و ملکه بدون نظر تأییدی مشاوران کاری نمی‌کرده است. در گزارش قرآن آمده است که پس از آنکه ملکه سبأ نامه سلیمان (ع) را مبنی بر پیروی از خود، دریافت کرد، مشاورانش را خواست و آنان را از دریافت نامه سلیمان و مضمون آن آگاه کرد قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ [۴۴] و نظر آنان را در این باره جویا شد و از تصمیم خود مبنی بر صادر نکردن فرمان نهایی بدون حضور و مشورت با آنان، پرده برداشت: قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ[۴۵] به گفته مفسران، این شورا متشکل از ۳۰۰، ۳۱۲، ۳۱۳ نفر یا بیشتر بوده است.[۴۶] اعضای شورا ضمن تأکید بر توان نظامی و جنگی خود تصمیم نهایی در باره جنگ یا صلح را به ملکه واگذاشتند: قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُوْلُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ[۴۷] ملکه سبأ پیامدهای جنگ را ناگوار دانست و پیشنهاد داد برای سلیمان هدیه‌ای بفرستد و سپس منتظر نتیجه و برخورد سلیمان با آن بماند و رأی نهایی را پس از بازگشت فرستادگانش اعلان کندوَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ[۴۸].[۴۹]

شورا در جاهلیت

تشکیل جلسات مشورتی از رسوم عرب پیش از اسلام به شمار می‌رفت.[۵۰] قصی بن کلاب، جد چهارم پیامبر (ص) دو قرن پیش از بعثت، کنار کعبه مکانی را برای قضاوت و مشورت بنا کرد که به "دارالنَدوه" شهرت یافت.[۵۱] این شورا جایگاهی رفیع نزد اعراب جاهلی داشت و با تفاخر به آن، خود را بدان سبب از مسلمانان بهتر می‌دانستند: وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا[۵۲] نَدِيًّا در میان عرب به هر مجلسی گفته می‌شود که افراد در آن گردهم می‌آیند، چنان‌که همین معنا در قرآن نیز به کار رفته و از مجلس لهو و منکری که قوم لوط تشکیل می‌دادند و اعتراض شدید لوط (ع)را در پی داشت سخن گفته است أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ[۵۳]؛ اما در آیه وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا[۵۴] به معنای مجلس مشاوره است و به مجلسی اشاره دارد که کافران برای مشورت در امور خویش در آن گردهم می‌آمدند.[۵۵] افرادی در این شوراحق شرکت داشتند که سن آنها به ۴۰ سال رسیده بود.[۵۶] در شورای یاد شده، پس از ظهور اسلام، تصمیم‌های بسیاری به زیان پیامبر (ص) و مسلمانان گرفته و به اجرا گذاشته می‌شد؛ از جمله در یکی از جلسات این شورا پیامبر (ص) را شاعر دانسته و تصمیم گرفتند وی را زندانی کنند تا همانند زهیر و نابغه (دو شاعر عصر جاهلی) از دنیا برود. آیاتی از قرآن نازل شدند و ضمن تهدید مشرکان به عذاب الهی به سبب چنین تصمیمی، آنان را قومی طغیانگر شمردند. أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُتَرَبِّصِينَ أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُم بِهَذَا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ [۵۷].[۵۸] در یکی دیگر از جلسات مشورتی این شورا که پیش از ایام حج برای رویارویی فرهنگی با پیامبر (ص)برگزار شد، مشرکان پیشنهاد ولید بن مغیره را مبنی بر بشری بودن و سحر بودن قرآن، پذیرفتند.

قرآن در آیات وَجَعَلْتُ لَهُ مَالا مَّمْدُودًا وَبَنِينَ شُهُودًا وَمَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِيدًا ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ كَلاَّ إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ نَظَرَ ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ يُؤْثَرُ إِنْ هَذَا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ سَأُصْلِيهِ سَقَرَ [۵۹] به تصمیم این شورا اشاره کرده و ولید را به آتش دوزخ تهدید کرده است؛[۶۰] نیز در چنین شورایی بود که مشرکان برای مبارزه با پیامبر (ص) پیشنهادهایی جدی‌تر مطرح کرده و در نهایت بر کشتن آن‌حضرت با مشارکت همه قبایل برای فرار از خونخواهی عشیره پیامبر (ص)توافق کردند.[۶۱]

آیه وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ[۶۲] در این باره نازل شد و تصمیم آنان را برای پیامبر (ص)آشکار کرد. بر اساس آیات قرآن، می‌توان گفت تصمیمات این شورا گاهی سری بوده است: وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ[۶۳] برخی، سبب سرّی بودن تصمیمات یادشده را با وجود قدرتمندی آنان در مکه، آن دانسته‌اند که هدف از تشکیل چنین جلسه‌ای رویارویی با رسول خدا (ص)و توطئه ضد اسلام بوده است،[۶۴] چنان‌که در مدینه نیز رهبران منافقان جلسات شبانه‌ای برگزار کرده و در آن، تصمیماتی ضدّ سخنان پیامبر (ص)می‌گرفتند: وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا[۶۵].[۶۶].[۶۷]

شورا در اسلام

اگرچه ریشه مشورت به دوران پیش از اسلام می‌رسد، این امر در اسلام اهمیتی ویژه یافته است؛ تا آنجا که پیامبر اکرم (ص) مأمور شد با مؤمنان در امور اجتماعی مشورت کند: وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۶۸] در قرآن کریم سوره‌ای به نام "شوری" نامگذاری شده و در همین سوره مشورت از ویژگی‌های مؤمنان به شمار آمده [۶۹] و خداوند آنان را به جهت داشتن این ویژگی مدح و از نعمت‌های خوب و جاودانه نزد خود برخوردار دانسته است: فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ[۷۰]، وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ[۷۱]، وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[۷۲] یاد کرد شورا در کنار دو ویژگی مهم مؤمنان یکی اجابت خواسته پروردگار (اطاعت بی‌قید و شرط خداوند) و دیگری اقامه نماز که از ارکان مهم دین است، از اهمیت و جایگاه بالای شورا در تعالیم اسلامی حکایت دارد.

قرآن، مؤمنان واقعی را کسانی دانسته که هرگاه در امری به اجتماع نیاز بود، در آن حضور یافته و بی‌اجازه پیامبر (ص) از مجلس خارج نمی‌شدند: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۷۳] مفسران، یکی از مصادیق "امر جامع" را اجتماع برای مشورت در امور جامعه دانسته‌اند،[۷۴] چنان‌که برخی گفته‌اند قرآن، کسانی را که در امورشان با دیگران مشورت می‌کنند و می‌کوشند بهترین رأی را از میان دیدگاه‌های ارائه شده برگزینند، از بندگان خاص خدا شمرده و به پیامبر خدا (ص) فرمان داده به همین سبب به آنان بشارت دهد: وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ[۷۵]، الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ [۷۶].[۷۷]

گزارش‌های بسیاری نشان می‌دهند پیامبر (ص) با مسلمانان در امور اجتماعی مشورت می‌کرد.[۷۸] این در حالی بود که در عصر بعثت، مردم می‌کوشیدند در امور حکومت دخالت نکنند [۷۹] و بر اثر قداستی که پیامبر (ص) نزد آنان داشت، پیرو بی‌قید و شرط آن حضرت بودند؛[۸۰] برای نمونه، وقتی خبر خروج لشکر قریش برای حمایت از کاروان تجاریشان به پیامبر (ص) رسید، آن‌حضرت دو بار جلسه مشورتی تشکیل داد و نظر اصحاب را در این باره جویا شد. در نشست نخست، برخی به بهانه عدم آمادگی مسلمانان، از جنگ با آنان کراهت داشته و مخالف بودند؛ اما در نشست مشورتی دوم، سعد بن معاذ که گویا از سوی مسلمانانسخن می‌گفته، اطاعت بی‌چون و چرای مسلمانان را از پیامبر (ص)، در هر امری که فرمان دهد اعلام کرد.[۸۱] درپی این تصمیم، پیامبر (ص) فرمان داد مسلمانان به سوی مشرکان حرکت کنند و از وعده الهی به پیروزی و غلبه بر دشمن خبر داد. آیات كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنظُرُونَ وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَن يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ [۸۲] در این باره نازل شده‌اند[۸۳]. در نبرد احد نیز پیامبر (ص) با مسلمانان درباره انتخاب مکان نبرد با دشمن، مشورت کرد. برخی از اصحاب به ماندن در مدینه و جنگ در شهر نظر دادند و گروهی نیز به خروج از مدینه و جنگ در خارج شهر، که پیامبر اکرم (ص) رأی گروه دوم را پسندید و صبحگاهان لشکر اسلام را از شهر خارج کرد و آنان را در دامنه کوه اُحُد که از جهت سوق‌الجیشی جایگاهی مناسب‌تر بود جای داد.[۸۴] آیه وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۸۵] در این باره نازل شد و ضمن گزارش از عمل رسول خدا پس از مشورت با اصحاب، خدا را شنوا و دانا به گفته‌ها و نیت‌ها دانست. در تمامی این موارد، آیه فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۸۶] ملاک عمل پیامبر اکرم (ص) بوده است و بر همین اساس، رسول خدا (ص)در جنگ خندق نیز درباره صلح با احزاب، با سعد بن معاذ و سعد بن عباده، سران دو گروه بزرگ انصار (اوس و خزرج) مشورت کرد. آنان در پاسخ به رسول خدا (ص)، با صلح مخالفت کرده و بر مقابله با احزاب، تا زمانی که خداوند میان آنان حکم کند، تأکید کردند. رسول خدا (ص) نیز صلح را رها کرد.[۸۷] آیات يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا إِذْ جَاؤُوكُم مِّن فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَإِذْ زَاغَتْ الأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالا شَدِيدًا وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلاَّ غُرُورًا وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِّنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِن يُرِيدُونَ إِلاَّ فِرَارًا وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِم مِّنْ أَقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلاَّ يَسِيرًا وَلَقَدْ كَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبْلُ لا يُوَلُّونَ الأَدْبَارَ وَكَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولا قُل لَّن يَنفَعَكُمُ الْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مِّنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَإِذًا لّا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلِيلا قُلْ مَن ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُم مِّنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ سُوءًا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَلا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلا نَصِيرًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنكُمْ وَالْقَائِلِينَ لإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلِيلا أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشَى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُوْلَئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا يَحْسَبُونَ الأَحْزَابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَإِن يَأْتِ الأَحْزَابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُم بَادُونَ فِي الأَعْرَابِ يَسْأَلُونَ عَنْ أَنبَائِكُمْ وَلَوْ كَانُوا فِيكُم مَّا قَاتَلُوا إِلاَّ قَلِيلا لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلاَّ إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلا لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ إِن شَاء أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْرًا وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَكَانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزًا[۸۸] در این باره نازل شده‌اند؛[۸۹] همچنین رسول خدا (ص) برای فتح طائف با یاران خود مشورت کرد و با پیشنهاد سلمان فارسی برای فتح شهر از منجنیق استفاده کرد[۹۰].[۹۱]

گستره شورا

شورا در آموزه‌های قرآنی نه به عنوان یک نظریه، بلکه به مثابه یک روش در امور فردی و به عنوان یک نهاد تصمیم‌گیری در چگونگی اداره امور اجتماعی مطرح است که مبنایی شرعی فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ[۹۲]، فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ[۹۳] و عقلی دارد. مفسران در این باره که مراد از "امر" در آیات وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ[۹۴] و وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ[۹۵] چیست و چه موارد و موضوعاتی را دربر می‌گیرد، آرای متعددی ارائه کرده‌اند: برخی مقصود از آن را تنها موضوع جنگ و مسائل مربوط به آن دانسته‌اند؛[۹۶] با این استدلال که الف و لام "الأمر" برای عهد است و به جنگ و جهاد اشاره دارد که در آیات پیشین مطرح شده است.[۹۷] برخی نیز "امر" را مشتمل بر همه مسائل داخلی و خارجی حکومت دانسته [۹۸] و روایات را که "امر" در آنها به معنای حکومت و امارت است، مؤید آن به شمار آورده‌اند.[۹۹] برخی دیگر، مراد از آن را همه امور دنیوی، اعم از امور مربوط به جنگ، حکومت و غیر آن دانسته‌اند.[۱۰۰]

در جمع میان دیدگاه‌های یاد شده می‌توان گفت: مواردی موضوع مشورت قرار می‌گیرند که در چارچوب ولایت و تدبیر امور عامه جای داشته باشند؛ مانند امور نظامی و انتظامی، امور دفاعی، امنیت راه‌ها، آسان‌تر کردن ارتباطات و مواصلات و ادارهشهر که زمام امر آنها به دست والی و متصدی حکومت است؛[۱۰۱] نه احکام الهی، [۱۰۲] چنانکه بیشتر مفسران و فقیهان مسلمان مشورت درباره احکام الهی را که نص خاصی در قرآن و سنت در آن باره وجود دارد، جایز ندانسته [۱۰۳] و در این باره به آیاتی مانند إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ[۱۰۴] که تشریع احکام را موضوعی مختص به خدا دانسته استدلال کرده‌اند.[۱۰۵] از آیه وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا[۱۰۶] نیز این معنا را برداشت کرده‌اند. این آیه، حق اظهار نظر و انتخاب را در جایی که حکم خدا و فرستاده او وجود دارد، از مؤمنان سلب کرده و آنان را به تسلیم در برابر خدا و پیامبرش فرمان داده است.[۱۰۷]

در روایتی تفسیری از امیرمؤمنان امام علی (ع) آمده است که از پیامبر اکرم (ص) در باره وظیفه مؤمنان در امور و حوادثی که در کتاب خدا و سنت پیامبرش حکمی در آن باره نیست، پرسش شد. آن‌حضرت فرمود: آن را میان خود به شور بگذارید و شورا را به امری خاص محدود نکنید.[۱۰۸] در این راستا، برخی جهاد با مرتدّان و میراث جدّ و مواردی دیگر از این قبیل را از اموری دانسته‌اند که نص خاصی در قرآن یا سنت در باره آنها وجود ندارد و در نتیجه آنها را از امور مشورت‌پذیر دانسته‌اند.[۱۰۹] برخی از مفسران سنی، خلافت پس از پیامبر اکرم (ص) را نیز از مواردی دانسته‌اند که در قرآن و سنت، نصّی در باره آن نیست و اجتماع مسلمانان در سقیفه بنی‌ساعده برای تعیین خلیفه پس از رحلت پیامبر (ص) [۱۱۰] و نیز شورای عمر برای تعیین خلیفه پس از خود [۱۱۱] را در راستای عمل به آیات فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ[۱۱۲] و وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[۱۱۳] و روایات نبوی دانسته‌اند که به مشورت در امور فرمان می‌دهند.[۱۱۴] در برابر این ادعا، برخی بر این باورند که هیچ موضوع یا امری در اسلام نیست که حکم آن به گونه خاص یا عام در قرآن یا سنت نیامده باشد و گرنه اکمال دین که به صراحت در قرآن آمده حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۱۵] معنا نداشت؛[۱۱۶] اما درباره خلافت و امامت پس از پیامبر (ص) که از موضوعات پرچالش و اختلافی میان شیعه و سنی است، آیاتی از قرآن، مانند آیات إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۱۱۷]، يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۱۱۸] و سنت پیامبر (ص) از جمله حدیث ثقلین [۱۱۹] و حدیث منزلت،[۱۲۰] وظیفه مسلمانان را مشخص کرده‌اند؛ همچنین داستان غدیرخم در آخرین سال حیات پیامبر (ص) که در منابع شیعه و سنی آمده است و پیامبر با بالا بردن دست علی (ع)و گفتن جمله معروف « مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاَهُ » امام پس از خود را معرفی کرد [۱۲۱] و به شاهدان فرمان داد تا آن را به غایبان نیز اعلان کنند،[۱۲۲] گویاترین دلیل بر تعیین تکلیف مسلمانان در باره امامت پس از پیامبر است. بنابراین با وجود این ادله، دیگر مسلمانانحق انتخاب نداشته‌اند: وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا[۱۲۳] افزون براین، اگر در این باره فرمانی از جانب خدا نرسیده بود، با توجه به سیره پیامبر (ص) باید وی نخستین کسی می‌بود که بر اساس سفارش قرآن، در باره جانشینی پس از خود با مسلمانان مشورت می‌کرد، در حالی که چنین امری در سیره آن حضرت گزارش نشده است.[۱۲۴] ضمن آنکه گزارش‌های تاریخی، تشکیل شورای مورد نظر را برای تعیین خلیفه اول تأیید نمی‌کنند، زیرا همه انصار و گروهی از مهاجران با این انتخاب مخالف بودند؛ تا آنجا که عمر بیعت با ابوبکر را عملی بی‌تدّبر و تفکر می‌دانست.[۱۲۵] در تعیین خلیفه دوم نیز شورایی نبود و خلیفه دوم با نصب خلیفه اول معین شد و تعیین خلیفه سوم نیز با شورای ۶ نفره‌ای بود که بیشتر حاضران جز دو نفر موافق خلافت وی نبودند[۱۲۶].[۱۲۷]

فواید شورا

شور و مشورت برای جامعه اسلامی فواید فراوانی دارد، ازاین رو پیامبر اکرم (ص)می‌کوشید تا این شیوه را میان مسلمانان بگستراند. در این راستا، وی به رغم آنکه به دلیل اتصال به وحی از مشورت با دیگران در امور اجتماعی و سیاسی بی‌نیاز بود، افراد شایسته مشورت را در روند تصمیم‌گیری و رقم زدن سرنوشت سیاسی و اجتماعی خویش مشارکت می‌داد [۱۲۸] و برخی سبب فرمان مشاوره به پیامبر (ص)را در آیه وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ[۱۲۹] اقتدای دیگران، به ویژه حاکمان به آن حضرت در استفاده از رأی و اندیشه دیگران و سنت شدن این عمل در میان مسلمانان دانسته [۱۳۰] و براین باورند که مشورت، سبب ایجاد محبت و اطاعت خالصانه مسلمانان از آن حضرت شده و ترک آن موجب اهانت و بداخلاقی مسلمانان با آن حضرت می‌شد.[۱۳۱] به باور برخی دیگر، مشورت پیامبر (ص) با مسلمانان نشانه احترام داشتن مسلمانان نزد خدا و رسول و استبدادی نبودن حکومت آن حضرت و سبب احیای شخصیت افراد، پرورش فکر و اندیشه آنان، شریک کردن مشورت شوندگان در سود و زیان کارها و جلوگیری از انتقاد بیجا در صورت شکست می‌شود.[۱۳۲] به گفته برخی دیگر، فرمان به مشاوره در آیه یاد شده، پس از یادآوری ویژگی نرمخویی و سنگدل نبودن پیامبر (ص) که از رحمت الهی نشئت گرفته: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۱۳۳] سبب جذب قلوب مردم، از سوی پیامبر (ص) و نزدیک شدن دل‌هایشان به آن حضرت شده و این به مقتضای رحمت واسعه الهی نسبت به آنان بوده است.[۱۳۴] همچنین مشورت سبب شناخت صالح از ناصالح، خیرخواه از بدخواه، دوست از دشمن و مؤمن از منافق می‌شود،[۱۳۵] زیرا هنگام سخن گفتن، باطن و نیت‌های آدمیان در گفتار آنان آشکار می‌گردد: وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ[۱۳۶]، از این رو در روایتی از امیرمؤمنان علی (ع) به مشورت با دشمنان برای شناخت میزان دشمنی آنان با مسلمانان و نیز شناخت اهدافشان سفارش شده است.[۱۳۷] به باور برخی، یکی از اهداف مشورت‌های پیامبر اکرم (ص) با دیگران، شناخت مؤمنان از منافقان [۱۳۸] و خیرخواهان از بدخواهان بوده است.[۱۳۹] در روایات نیز فوایدی برای مشورت گفته شده و برترین پشتیبان، [۱۴۰] دژی محکم در برابر پشیمانی فرد یا ملامت دیگران،[۱۴۱] راه مشارکت در عقول دیگران[۱۴۲] و سبب راهیابی به صواب،[۱۴۳] سبب نجات از بدبختی [۱۴۴] و سقوط [۱۴۵] و هلاک [۱۴۶] دانسته شده و در برابر آن، خودرأیی همتراز تنهایی معرفی شده است [۱۴۷].[۱۴۸]

ماهیت "امر" به مشورت

خداوند در آیه فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۱۴۹] به پیامبر (ص) فرمان داده تا با اصحاب خود در امور مشورت کند: وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ و باتوجه به دلالت "امر" بر وجوب، می‌توان گفت مشورت بر وی واجب بوده است.[۱۵۰] برخی این حکم را از اختصاصات پیامبر اکرم (ص) به شمار آورده و براین باورند که دیگران در این امر با آن حضرت همسان نیستند.[۱۵۱] آنان در پاسخ کسانی که پیامبر (ص)را متصل به وحی و بی‌نیاز از مشورت دانسته و "امر" در آیه را بر استحباب حمل کرده‌اند،[۱۵۲] بر این باورند که صِرف بی‌نیازی پیامبر از مشورت، دلیل بر عدم وجوب آن نیست، زیرا ممکن است مشورت به ادله‌ای دیگر، از جمله اقتدای دیگران به ایشان، واجب شده باشد.[۱۵۳] در مقابل، بیشتر فقها آن را حکمی عام برای همه مسلمانان دانسته و معتقدند چون حکومت امری خطیر است و بی‌توجهی به شورا ممکن است به تضییع حقوق مردم بینجامد، مشورت در امور مسلمانان بر حاکمان مسلمان از واجبات، بلکه واجب‌ترین آنهاست. آنان افزون بر آیه یاد شده، به آیه وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[۱۵۴] و سیره پیامبر اکرم (ص) و خلفا و نیز روایاتی در این باره استدلال کرده‌اند.[۱۵۵] به باور آنان، قرآن مشورت با مؤمنان را از نشانه‌های ایمان و همتراز واجباتی همچون نماز و پرهیز از گناهان کبیره دانسته است. که نشان اهمیت این امر برای عموم مؤمنان است.[۱۵۶] برخی ضمن پذیرش عمومیت آیه، مشورت را در امور مهم واجب دانسته‌اند.[۱۵۷] برخی نیز بدون توجه به "امر" در آیه، حکم اولیه مشورت را استحباب دانسته [۱۵۸] و معتقدند با پدید آمدن شرایط خاص، ممکن است حکم آن به واجب، حرام یا مکروه تغییر یابد.[۱۵۹] برخی نیز بر این باورند که امر در آیه فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۱۶۰] در پی توهم ممنوعیت مشاوره با افرادی آمده که آیه درباره آنان نازل شده است و در نتیجه، مشورت را امری مباح می‌دانند.[۱۶۱] در نگاهی دیگر، شورا در قرآن را می‌توان در دو گونه "طریقی" و "موضوعی" بررسی کرد: گونه نخست که از آن به "استکشافی" نیز یاد می‌شود، شورایی است که هدف اصلی در آن کشف حقیقت و رسیدن به آن است. در چنین شورایی، تبعیت از امر به آن تا زمانی واجب است که حقیقت مورد نظر به دست نیامده باشد؛ اما در گونه دوم کشف حقیقت مراد نیست و خود امر به شورا "موضوعیت" دارد. بنابراین ممکن است حقیقت پیش از شورا روشن باشد یا حتی در مواردی بر اثر مشورت یا عمل به آن، به مسیر ناصواب کشیده شود؛ اما چون اصل شور و مشورت منافعی دارد، به آن فرمان داده شده است.

شورا در تصمیم‌گیری‌های فردی، همیشه طریقی و برای کشف حقیقت است؛ امّا در امور متعلق به اجتماع، شورا می‌تواند جدای از "طریقیت"، "موضوعیت" نیز داشته باشد. بنابراین آیات قرآن درباره شورا را می‌توان در دو گونه دسته‌بندی کرد:

  1. آیاتی که مستشیر و مستشار در آن یکی هستند؛ مانند وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ در این گونه امور غالباً مشورت، طریقی است.
  2. آیاتی که مستشیر و مستشار از هم تفکیک شده‌اند؛ مانند وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ در این گونه امور مشورت می‌تواند موضوعی باشد یا طریقی[۱۶۲].[۱۶۳]

اکثریت در شورا

در اسلام دو دیدگاه اساسی در باره اعتبار و ارزش رأی اکثر در شورا شکل گرفته است:

بی اعتباری اکثریت

به باور برخی، هدف اصلی در شورا، به دست آوردن رأیی است که به مصلحت جامعه است و نه "رأی اکثریت".[۱۶۴] براین اساس گرچه اعضای شورا در ابراز نظر آزادند،[۱۶۵] در نظام شورایی اسلام، حاکم می‌تواند تصمیمی بگیرد که خلاف دیدگاه شورا و به صلاح جامعه است،[۱۶۶] چنان‌که این معنا از آیه فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۱۶۷] بر می‌آید. جمع بودن وَشَاوِرْهُمْ و مفرد بودن فعل عَزَمْتَ نشانه این معناست که بررسی و مطالعه مسائل اجتماعی تا رسیدن به نتیجه مطلوب باید به شکل جمعی باشد؛ اما پس از دستیابی به نتیجه مطلوب و تصویب طرح، برای اجرای آن گروه یا فرد خاصی باید اجرای آن را بر عهده بگیرد تا از هرج و مرج پیشگیری شود،[۱۶۸] چنان‌که پیامبر اکرم (ص) در صلح‌ حدیبیه، بر خلاف نظر اکثر مسلمانان عمل کرد و به رغم آنکه بسیاری مانند ابوبکر، مقداد و اسید بن حضیر، به جنگ با مشرکان نظر دادند و مسلمانان نیز با آن حضرت بیعت کردند تا در برابر مشرکان بجنگند،[۱۶۹] پیامبر (ص) مصلحت را در صلح دید و با مشرکان مکه صلح کرد وگرچه این صلح برای شماری از مسلمانان گران آمد، بعدها اعتراف کردند که در اسلام، پیروزی و فتحی بزرگتر از صلح حدیبیه رخ نداده است.[۱۷۰] به احتمال، فرمان پیامبر (ص)، به مشورت با مؤمنان، در کنار درخواست گذشت از خطاهای مسلمانان و فرمان به آمرزش‌خواهی برای آنان نشانی از این باشد که آن حضرت باید در برابر کج‌ خلقی‌های مسلمانان آن هنگام که بر خلاف گفته آنان عمل می‌کند صبوری کند: فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ[۱۷۱] به هر روی، معتقدان به بی‌اعتباری رأی اکثریت در شورا، افزون بر دلیل عقلی [۱۷۲] به سه گروه از آیات قرآن نیز استدلال کرده‌اند:

  1. آیاتی که با عباراتی مانند وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ[۱۷۳] و وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۱۷۴] تعقل نکردن و کم‌دانشی اکثریت را نکوهش کرده و اکثریت را پیرو حدس و گمانی دانسته که هرگز آدمی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند: وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ[۱۷۵] و به پیامبر (ص) هشدار داده که اگر از اکثریت پیروی کند، او را از راه خدا گمراه خواهند کرد، زیرا آنان از حدس و گمان پیروی می‌کنند: وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ[۱۷۶].[۱۷۷]
  2. به گفته برخی، امت مسلمان اتفاق نظر دارند که آیه مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۱۷۸] درباره اسیران دشمن در دست مسلمانان نازل شده که چگونگی رفتار با آنان، مورد مشورت پیامبر (ص) با اصحاب خود بود و در این مشورت، همه به گرفتن فدیه (جان‌بها) و آزاد کردن آنان نظر دادند. پیامبر (ص) نیز این رأی را پذیرفت.[۱۷۹] آیه نازل شد و پیامبر (ص) را از این کار نهی کرد[۱۸۰]
  3. برخی با توجه به بخش پایانی آیه فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۱۸۱] رأی اکثریت را الزام‌آور ندانسته‌اند. در این آیه به پیامبر فرمان داده شده با توکل بر خدا مطابق تصمیم فردی خود عمل کند: "... وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ" و در آیه تعبیر "فَإِذا عَزَمْتَ" آمده نه "فَإِذا عَزَموا" یا "فَإِذا عَزَم أکثرهم".[۱۸۲] دلیل این رأی آن است که کار شورا تنها ارائه دیدگاه است و عمل مطابق آن، چه در موافقت رأی داده باشند یا در مخالفت،[۱۸۳] الزامی ندارد.[۱۸۴] برخی آیه الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ [۱۸۵] را که شنیدن سخنان مختلف و پیروی از بهترین (نه اکثریت) آنها را مدح کرده مؤید این معنا دانسته‌اند.[۱۸۶] بنابراین در نگاه قرآن همواره باید مطابق حق رفتار کرد، هرچند حامیان و موافقان آن اندک باشند و کثرت مخالفان انسان را به تعجب وا دارد: قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۱۸۷] تاریخ انبیاء (ع) به خوبی نشان می‌دهد که همواره جمع فراوانی از مردم از آنان پیروی نکرده و در برابر آنان می‌ایستادند و در مقابل، گروهی بسیار اندک از آنان پیروی می‌کردند.[۱۸۸] روایات متعددی نیز عدم اعتبار رأی اکثریت را تأیید می‌کنند؛[۱۸۹] از جمله در حدیث امام رضا (ع) آمده است که پیامبر با دیگران مشورت می‌کرد و سپس مطابق آنچه خود می‌خواست تصمیم می‌گرفت.[۱۹۰] علی (ع) نیز خود را ملزم به نظر مشورت دهندگان ندانسته است.[۱۹۱] بر اساس این دیدگاه، شورا موضوعیت ندارد، بلکه طریق رسیدن به واقع است و از این رو اگر رأی اکثریت مطابق با صواب و حق بود، پیروی از آن لازم است و گرنه پذیرش آن واجب نیست [۱۹۲].[۱۹۳]

اعتبار اکثریت

امروزه پذیرش رأی اکثریت در شورا امری عاقلانه [۱۹۴] و معمول در سراسر جهان و رویّه همه دولت‌هایی است که به روش دمکراتیک اداره می‌شوند.[۱۹۵] "شورا" در مدیریت جامعه اسلامی، شیوه‌ای است که بر پایه قرآن، سنت[۱۹۶] و عقل استوار و واجب شده است،[۱۹۷] ازاین رو اکثریت در شورا الزام‌آور و بر مستشیر واجب است از رأی اکثریت تبعیت کند.[۱۹۸] معتقدان به اعتبار اکثریت در شورا همانند باورمندان به دیدگاه نخست، به آیات فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۱۹۹] که پیامبر را به مشاوره با دیگران فرمان می‌دهد و آیه وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[۲۰۰] که امور مؤمنان را مبتنی بر شوری دانسته استدلال کرده‌اند.[۲۰۱] آنان همچنین به روایاتی از پیامبر (ص)و علی (ع)[۲۰۲] و نیز سیره پیامبر (ص) در جنگ بدر، اُحُد و غیر آن و نیز سیره خلفا استدلال کرده‌اند.[۲۰۳] افزون بر این، آنان به قاعده عقلی "قبح ترجیح بی مرجح" تمسک کرده و رأی اکثریت در شورا را دارای مرجح می‌دانند.[۲۰۴] به باور آنان ملتزم نبودن به رأی اکثریت سبب نابودی شخصیت افراد و تبدیل شدن حاکم به فردی خودرأی و مستبد می‌شود [۲۰۵] و اساساً معنا ندارد که خداوند چیزی را واجب کرده باشد؛ اما مکلف ملزم به عمل به مقتضای آن نباشد.

در پاره‌ای آثار فقهی معاصر نیز کوشش‌هایی برای مشروعیت بخشیدن به رأی اکثریت در دوران غیبت امام معصوم، صورت گرفته است. در نگاه آنان، آیات نافی اکثریت ناظر به اظهار نظر افراد در مسائل غیبی‌اند که از دسترس دورند؛ مانند صفات و افعال خدا، قضا و قدر و قیامت؛ نه پیمان‌ها و مقررات اجتماعی؛ برای مثال، یکی از مباحث دامنه‌دار در منابع فقهی و کلامی این است که آیا اظهار نظر در تعیین حاکم و حکومت در صلاحیت همه افراد جامعه بوده یا تنها در صلاحیت اقلیتی به نام "اهل حلّ و عقد" است [۲۰۶] که گاه با توجه به وجود روایاتی مانند: «إِنَّمَا الشُّورَى‏ لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ »[۲۰۷] شمول آیات شورا را به چالش کشانده است. ضمن اینکه، اقلیت مورد نظر خداوند، در آیاتی که اکثریت را نکوهش و تلویحاً اقلیت را تأیید کرده است، گروهی نیستند که همیشه هم‌رأی باشند و ممکن است آنان نیز در مسائل اجتماعی اختلاف نظر داشته باشند. در نتیجه، باز چاره‌ای جز مراجعه به اکثریت نیست [۲۰۸].[۲۰۹]

شورا و مشورت فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

یکی از رهنمودهای قرآن به پیامبر استفاده از آرای مردم در امور مربوط به آنان و به ویژه در اداره جامعه است. این اصل در قالب دعوت به بهره‌گیری از نظرات و آرای مردم توسط پیامبر مطرح شده است. این دستور که - کم هم نیست - با تعبیرات متفاوتی به کار رفته، نشان دهنده اهمیت شوری در فرهنگ قرآن است که مسئله مراجعه به مردم در کارها حتی برای پیامبری که معصوم و در اتصال به وحی است، اصالت و موضوعیت دارد و این کارتنها برای کشف واقع و دستیابی به حقیقت نیست، گو اینکه عموماً نظرخواهی از مردم بیشتر مصاب به واقع است. به عنوان نمونه خداوند در دوآیه خطاب به پیامبر، رهبران و مردم را دعوت به مشورت می‌کند و از آنان رسماً می‌خواهد که تصمیمات خود را متکی به مشورت با مردم کنند.

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۲۱۰].

نکته: از این آیه استفاده می‌شود که فرهنگ استفاده از نظرات دیگران اصلی مهم در جامعه و بنیان تصمیم‌گیری است و کسی حق ندارد و مجاز نیست در اطراف خود حصاری بکشد و خود را حقیقت مطلق بداند و فهم و برداشت‌های خود را صحیح بشمارد و از آرای مردم استفاده نکند. این یک اصل است که در جمیع شئون زندگی فردی و جمعی نظرگیری و مشورت حاکم به جز آنچه مربوط به وحی احکام و معارف دینی باشد.

وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[۲۱۱].

نکته: خداوند به هنگام توصیف ویژگی انسان نمونه موحد، در کنار توحید و به پاداشتن نماز در زیست اجتماعی و تدبیر امور شوری و مشورت را قرار داده است[۲۱۲].

مشورت در قرآن

  1. وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۲۱۳]؛
  2. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۱۴]؛
  3. وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ[۲۱۵]؛
  4. مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ * لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ[۲۱۶].

نکات:

  1. مأموریت پیامبر برای مشورت با مسلمانان در مسائل اجتماعی حاکی از اهمیت آن برای حیات و دوام جامعه و شخصیت آنان است: وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ...؛
  2. مشورت مسلمانان با پیامبر در امور مهم اجتماعی و سیاسی از نشانه‌های ایمان: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا؛
  3. جلسه مشورتی کفار قریش، برای بررسی نحوه مقابله با پیامبر: وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ؛
  4. برپایی جلسات سرّی مشورتی از سوی مشرکان ستمگر بر علیه پیامبر: ... وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ[۲۱۷].

شوری در دانشنامه معاصر قرآن کریم

شوری اسم مصدر از مشاوره، تشاور و شَوْر به معنای استخراج رأی است با مراجعه بعضی به بعض دیگر. می‌گویند: "اَشارَ العسل" یعنی عسل را از کندو یا شکاف سنگ‌ها بیرون آورد و جمع‌آوری کرد. گویی با مشاوره، نظر و رأی مطلوب استخراج و بیرون کشیده می‌شود: وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ[۲۱۸]. فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا[۲۱۹].

شوری و مشورت به معنی رایزنی و امری که در آن مشورت می‌شود. کاری معقول و معمول است: وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ[۲۲۰]. خلاصه این که مشورت اسم مصدر مشاوره به معنای استنتاج و استخراج رأی دیگران است و شوری امری است که در آن مشاوره می‌شود.

در قرآن کریم آثاری بر مشورت، مترتّب است. از آن جمله:

مشورت مؤمنان با یکدیگر، راهی برای رسیدن به نعمت‌های پایدار الهی است فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ[۲۲۱]، وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[۲۲۲]. به همین جهت، اسلام، اهتمام خاصی به مشورت و همفکری مؤمنان با یکدیگر در نظام اجتماعی دارد و مأموریت رسول اکرم (ص) برای مشورت با مسلمانان در مسائل اجتماعی حاکی از اهمیت آن استفَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۲۲۳] و همچنین در این کتاب آسمانی، مشورت و نظرخواهی ابراهیم (ع) با اسماعیل نسبت به مأموریت خود، برای قربانی کردن او مطرح است فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ[۲۲۴].

حتی فرعون با همه تفرعن خویش، برای کشتن موسی با سران قومش به مشورت پرداخت![۲۲۵] که در سوره اعراف، داستان مشورت فرعون با اشراف و بزرگان دربار فرعون، پس از مشاهده معجزات موسی، برای چاره‌اندیشی بیان گردیده است فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ[۲۲۶]، وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ[۲۲۷]، قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ[۲۲۸]، يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ[۲۲۹]. علامه طباطبایی گوید: از جمله فَمَاذَا تَأْمُرُونَ[۲۳۰] معلوم می‌شود که در این گفتگو مسئله مشورت در میان بوده است[۲۳۱] و آلوسی بغدادی، می‌نویسد: در گفتگوی میان ابراهیم و اسماعیل از لحن جمله فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى[۲۳۲] نوعی نظرخواهی و مشورت استفاده می‌شود[۲۳۳] و در واقع مبارزه موسی (ع) با گردآوری ساحران، نتیجه مشورت اشراف فرعونی پس از مشاهده معجزه آن حضرت بوده است فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ[۲۳۴]، وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ[۲۳۵]، قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ[۲۳۶]، يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ[۲۳۷]، قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ[۲۳۸]، يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ[۲۳۹]، وَجَاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قَالُوا إِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ[۲۴۰]، فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ[۲۴۱]، فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ[۲۴۲].

باز هم در قرآن کریم سخن از مشورت اصحاب الجنه (مشورت اصحاب باغ سوخته در کیفیت چیدن میوه‌ها و محروم ساختن مستمندان) به میان آمده است فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ[۲۴۳]، أَنْ لَا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ[۲۴۴]

جلسه مشورتی برادران یوسف (ع) علیه او و بنیامین، در مورد این که یوسف (ع) و برادرش شایستگی لطف و محبت و مورد توجه بودن پدرشان یعقوب را ندارند نیز، حاکی از وجود چنین امری است إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۲۴۵]، اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ[۲۴۶]، قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ[۲۴۷] و در مرحله دیگری از داستان یوسف، مشورت و گفتگوی محرمانه برادران یوسف، برای چاره‌اندیشی درباره مشکل آزادی بنیامین، پرده‌ای دیگر از اصل داستان مشورت کردن است فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقًا مِنَ اللَّهِ وَمِنْ قَبْلُ مَا فَرَّطْتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ[۲۴۸].

جالب‌تر، مشورت بلقیس حاکم شهر سبأ با بزرگان و فرماندهان ارتش دربار خویش است که به روش عقلانی همیشگی خویش گفت: قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ[۲۴۹]، بنابراین در اسلام و قرآن، مشورت با مردم و شرکت دادن آنان در تصمیم‌گیری‌های اجتماعی، از وظایف رهبران به شمار می‌رود فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۲۵۰]. در جایی که کافران در کارهای مهم خویش به مشورت بنشینند، چرا مسلمانان معتقد به توحید از این امر عقلانی باز مانند؟!وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ[۲۵۱]، وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا[۲۵۲]، وَإِنْ كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا وَإِذًا لَا يَلْبَثُونَ خِلَافَكَ إِلَّا قَلِيلًا[۲۵۳]، مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ[۲۵۴]، لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ[۲۵۵].

اصولاً نظام اجتماعی مؤمنان، متکی به اصل شورا و مشورت است وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[۲۵۶] و مؤمنان با رسول خدا (ص) در امور اجتماعی و سیاسی، مشورت می‌کردند: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ[۲۵۷]. حتی از شیر گرفتن فرزند، پیش از اتمام دو سال مشروط به رضایت و مشورت پدر و مادر است وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۲۵۸] و شیر دادن رایگان به نوزادان زنان مطلقه، مشروط به ضرورت و مشورت و همفکری پدر و مادر آنان است أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَإِنْ كُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ وَإِنْ تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَى[۲۵۹] و پس از مشورت در هر امر مهمی، لزوم توکل به خداوند متعال، لازم و ضروری است فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۲۶۰].

ابوالفتوح رازی از رسول خدا (ص) نقل کرده است که: «هیچ کس هرگز با مشورت بدبخت و با استبداد رأی، خوشبخت نشده است»[۲۶۱]. امام علی (ع) فرموده است: «مَنِ‏ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ‏ هَلَكَ‏ وَ مَنْ‏ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا» «هر که استبداد رأی ورزد نابود می‌شود هر که با افراد بزرگ مشورت کند در عقل آنها شریک شده است»[۲۶۲].

رسول خدا (ص) فرموده است: «هنگامی که زمامداران شما نیکان ما باشند و توانگران شما سخاوتمندان و کارهای‌تان به مشورت انجام گیرد؛ در این موقع روی زمین از زیر زمین برای شما بهتر است (یعنی زندگی بهتر از مرگ است). ولی اگر زمامداران‌تان، بدان و ثروتمندان شما، افراد بخیل باشند و در کارها مشورت نکنید در این صورت، زیر زمین از روی آن، برای شما بهتر خواهد بود!»[۲۶۳].

در مشورت، افراد کاردان و عاقل و چیز فهم و مدبر را باید برگزید، نه انسان‌های بخیل و ترسو و حریص را؛ چنان که امیر مؤمنان به مالک اشتر می‌فرماید: «با افراد بخیل مشورت نکن؛ زیرا تو را از بخشش و کمک به دیگران باز میدارد و از فقر می‌ترساند و همچنین با افراد ترسو مشورت نکن؛ زیرا آنان تو را از انجام کارهای مهم باز میدارند و نیز با اشخاص حریص مشورت نکن که آنها برای جمع‌آوری ثروت و یا کسب مقام، ظلم و جور را میآرایند»[۲۶۴].

امام سجاد (ع) در «رساله حقوق» می‌فرماید: «حق کسی که از تو مشورت می‌خواهد این است که: اگر عقیده و نظری داری در اختیار او بگذاری و اگر درباره آن کار، چیزی نمی‌دانی، او را به کسی راهنمایی کنی که می‌داند و اما حق کسی که مشاور تو است این است: در آنچه با تو موافق نیست او را متهم نسازی»[۲۶۵].

پیامبر اکرم (ص) قبل از آغاز جنگ احد در چگونگی مواجهه با دشمن با یاران خود مشورت کرد و نظر اکثریت بر این شد که اردوگاه جنگی آنان، دامنه احد باشد. در جنگ بدر، لشکریان اسلام، طبق فرمان پیامبر (ص) می‌خواستند در نقطه‌ای اردو بزنند، یکی از یاران آن حضرت به نام «حباب بن منذر» گفت: ای رسول خدا (ص) این محلی را که برای لشکرگاه انتخاب کرده‌اید، طبق فرمان خدا است که تغییر آن جایز نباشد و یا به صلاحدید شخص خودتان است؟! پیامبر فرمود: فرمان خاصی در آن نیست. عرض کرد: اینجا به دلایلی، جای مناسبی برای اردوگاه نیست، دستور دهید لشکر از این محل حرکت کند و در نزدیکی آب برای خود محلی را انتخاب نماید. رسول خدا (ص) نظر او را پسندید و مطابق رأی او عمل کرد[۲۶۶].

روشن است که پس از مشورت، نوبت به تصمیم‌گیری می‌رسد که در این مرحله باید قاطعانه عمل کرد: فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ[۲۶۷]. اصولاً افرادی که با مشورت و صلاح اندیشی کاری را انجام می‌دهند و با صاحب‌نظران به مشورت می‌پردازند، کمتر گرفتار لغزش می‌شوند، ولی کسانی که گرفتار استبداد رأی هستند و خود را بی‌نیاز از افکار دیگران می‌دانند - هرچند فوق العاده هم باشند. غالباً گرفتار اشتباهات خطرناک و مشکل‌آفرینی می‌شوند. و به همین جهت است که استبداد رأی، شخصیت و حیثیت توده مردم را می‌کشد و افکار آنان را متوقف می‌سازد و استعدادهای آماده را نابود می‌کند و بزرگ‌ترین سرمایه‌های انسانی - که همانا پشتوانه مردمی باشد - از دست می‌رود. رسول خدا (ص) فرموده است: «ما يَسْتَغْنِي‏ رَجُلٌ‏ عَنْ‏ مَشْوَرَةٍ»؛ هیچ کسی از مشورت بی‌نیاز نیست»[۲۶۸] و فرمود: «بدترین امت من کسی است که عهده‌دار قضا شود و هنگامی که به تردید افتد مشورت نکند و وقتی به صواب رود گردن فرازد و اگر خشمگین شود خشونت کند و هر که بدی را نویسد مانند کسی است که بدان عمل می‌کند»[۲۶۹]. بنابراین «شوری» را می‌توان به عنوان یک اصل در زندگی اجتماعی قلمداد کرد؛ زیرا انسان هر اندازه از نظر فکری نیرومند باشد، نسبت به مسائل مختلف تنها از یک یا چند بعد می‌نگرد و ابعاد دیگر بر او مجهول میماند، اما هنگامی که مسائل در «شوری» مطرح می‌شود و عقل‌ها و تجارب و دیدگاه‌های مختلف به کمک هم میشتابند، مسائل کاملاً پخته و کم‌عیب و نقص می‌گردد و طبعاً از لغزش و انحراف دورتر می‌شود؛ لذا در حدیثی از رسول خدا (ص) نقل شده است که: «انه ما من یشاور أحدا إلا هدی إلی الرشد»؛ هیچ کس در کارها مشورت نمی‌کند مگر این که به راه راست و کمال یافتگی هدایت می‌شود[۲۷۰].

از امیر مؤمنان علی (ع) نیز نقل شده که: «لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ وَ الِاسْتِشَارَةُ عَيْنُ‏ الْهِدَايَةِ»، «هیچ پشتیبانی مانند مشورت نیست و مشورت عین هدایت است»[۲۷۱].[۲۷۲]

منابع

پانویس

  1. معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۲۲۶؛ تاج العروس، ج۷، ص ۶۱ - ۶۲، "شور".
  2. لسان العرب، ج۴، ص۴۳۴ - ۴۳۵؛ تاج العروس، ج۷، ص۶۱ - ۶۲، "شور".
  3. مفردات، ص۴۷۰، "شور".
  4. التحقیق، ج۶، ص۱۸۰، "شور".
  5. معجم لغة الفقهاء، ص۴۳۲؛ موسوعة الفقه الاسلامی، ج۱۱، ص۳۴۰.
  6. معجم لغة الفقهاء، ص۵۷، ۶۱؛ معجم المصطلحات والالفاظ الفقهیه، ج۱، ص۱۳۷؛ موسوعة الفقهیة المیسره، ج۲، ص۲۰۱.
  7. الشوری فی الشریعة الاسلامیه، ص۲۸؛ نیز نک: بنیان حکومت در اسلام، ص۱۲۳ - ۱۲۴؛ نظام الحکم فی الاسلام، ص۲۲۵ - ۲۲۶.
  8. نک: نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۸۸ - ۳۹۵.
  9. فقه سیاسی، ج۱، ص۴۶۲.
  10. فقه سیاسی، ج۱، ص۴۶۲.
  11. کتاب مقدس، الامثال: ۱۲: ۱۵؛ ۱۹: ۲۰؛ ۲۰: ۵ و....
  12. «و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.
  13. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  14. «و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر می‌دهند؛ این برای کسی است که بخواهد دوران شیردهی را کامل کند، و خوراک و پوشاک آنان به شایستگی بر صاحب فرزند است، بر هیچ کس جز به اندازه توانش تکلیف نیست، نه مادر باید به خاطر فرزندش زیان بیند و نه صاحب فرزند به خاطر فرزندش و بر (گردن) وارث، مانند همین است پس اگر (پدر و مادر) با رضایت و رایزنی با هم بازگرفتن (زودتر کودک) از شیر را خواستند، گناهی ندارند، و اگر خواستید برای فرزندانتان دایه بگیرید، اگر به بایستگی دستمزد آنان را بپردازید گناهی بر شما نیست و از خداوند پروا کنید و بدانید خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  15. «بر آن است که شما را با جادوی خویش از سرزمینتان بیرون براند پس چه نظر می‌دهید؟» سوره شعراء، آیه ۳۵.
  16. «و مردی از دورترین جای شهر شتابان آمد؛ گفت: ای موسی! سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شده‌اند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام» سوره قصص، آیه ۲۰.
  17. «(آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبوده‌اید به پایان نبرده‌ام» سوره نمل، آیه ۳۲.
  18. «بنگر تا چه فرمان خواهی داد» سوره نمل، آیه ۳۳.
  19. «کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.
  20. «آیا با مردان می‌آمیزید و راه (نسل) را می‌برید و در بزم خویش کار زشت می‌کنید؟ و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می‌گویی عذاب خداوند را بر سر ما بیاور» سوره عنکبوت، آیه ۲۹.
  21. «و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود کسانی که کفر ورزیده‌اند به کسانی که ایمان دارند می‌گویند: کدام یک از (ما) دو گروه دارای جایگاهی بهتر و محفلی آراسته‌تر است؟» سوره مریم، آیه ۷۳.
  22. صادقی فدکی و یوسف‌زاده، مقاله «شورا»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  23. روح المعانی، ج۱۰، ص۲۰۶؛ تفسیر مراغی، ج۱۹، ص ۱۴۸؛ المنیر، ج۱۹، ص۳۱۹.
  24. «گفتند: به خداوند هم‌سوگند شوید که به او و خانواده‌اش شبیخون می‌زنیم سپس به خونخواه او می‌گوییم که ما هنگام کشتن (وی و) خانواده‌اش حضور نداشتیم و بی‌گمان ما راستگوییم» سوره نمل، آیه ۴۹.
  25. «(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی) اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوست‌داشتنی‌ترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بی‌گمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است» سوره یوسف، آیه ۸.
  26. «یوسف را بکشید یا به سرزمینی (دور) بیفکنید تا پدرتان تنها به شما روی آورد و پس از آن (خطا) گروهی شایسته باشید» سوره یوسف، آیه ۹.
  27. «گوینده‌ای از آنان گفت: اگر می‌خواهید کاری بکنید یوسف را نکشید، او را در ژرفگاه چاه بیندازید تا کاروانی وی را بردارد» سوره یوسف، آیه ۱۰.
  28. «(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که (برادران یوسف) بر کار خود هم‌داستان شدند و نیرنگ می‌باختند نزد آنها نبودی» سوره یوسف، آیه ۱۰۲.
  29. غرائب القرآن، ج۴، ص۶۸؛ التفسیر الوسیط، ج۷، ص۳۲۲.
  30. علل الشرایع، ج۱، ص۴۶ - ۴۷؛ بحار الانوار، ج۱۲، ص ۲۷۲ - ۲۷۳.
  31. مجمع البیان، ج۷، ص۳۸۴؛ التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص ۵۷.
  32. «و مردی از دورترین جای شهر شتابان آمد؛ گفت: ای موسی! سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شده‌اند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام» سوره قصص، آیه ۲۰.
  33. «و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که می‌ترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد» سوره غافر، آیه ۲۶.
  34. مجمع البیان، ج۸، ص۸۱۰؛ المیزان، ج۱۷، ص۳۲۷.
  35. نمونه، ج۲۰، ص۷۸.
  36. «ای قوم من! امروز فرمانروایی از آن شماست در حالی که در این سرزمین چیرگی دارید پس اگر عذاب خداوند بر سرمان بیاید چه کسی ما را یاری خواهد داد؟ فرعون گفت:» سوره غافر، آیه ۲۹.
  37. التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص۵۹ - ۶۰.
  38. «(فرعون) به سرکردگان پیرامون خویش گفت: بی‌گمان این (مرد) جادوگری داناست بر آن است که شما را با جادوی خویش از سرزمینتان بیرون براند پس چه نظر می‌دهید؟ گفتند: (کار) او و برادرش را (چندی) واپس انداز و گردآورندگانی را در شهرها گسیل کن. تا هر جادوگر دانایی را نزد تو آورند» سوره شعراء، آیه ۳۴-۳۷.
  39. نک: مجمع البیان، ج۴، ص۷۰۸؛ المیزان، ج۸، ص۲۱۴.
  40. «سرکردگان قوم فرعون گفتند: این (مرد) جادوگری داناست! که) می‌خواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند پس چه دستور می‌دهید؟ (و به فرعون) گفتند: او و برادرش را باز دار و گردآورندگانی را به شهرها (دنبال جادوگران) بفرست؛ تا هر جادوگر دانایی را نزد تو آورند» سوره اعراف، آیه ۱۰۹-۱۱۲.
  41. «و داود و سلیمان را (یاد کن) هنگامی که درباره کشتزاری داوری می‌کردند که گوسفندان آن گروه، شبانه در آن چرا کرده بودند و ما گواه داوری آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸.
  42. المیزان، ج۱۴، ص۳۱۰ - ۳۱۱؛ الفرقان، ج۱۹، ص۳۳۹.
  43. من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۰۰ - ۱۰۱؛ بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۳۱.
  44. «(آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامه‌ای ارزشمند افکنده‌اند آن (نامه) از سوی سلیمان است و (متن آن) این است: «به نام خداوند بخشنده بخشاینده ... با من گردنکشی نورزید و گردن نهاده، نزد من آیید» سوره نمل، آیه ۲۹-۳۱.
  45. «(آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبوده‌اید به پایان نبرده‌ام» سوره نمل، آیه ۳۲.
  46. تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۵۸۰؛ مجمع البیان، ج۷، ص ۳۴۳ - ۳۴۴؛ روح المعانی، ج۱۰، ص۱۹۲.
  47. «گفتند: ما نیرومند و سخت دلیریم و فرمان با توست، بنگر تا چه فرمان خواهی داد» سوره نمل، آیه ۳۳.
  48. «و من ارمغانی برای آنان می‌فرستم و می‌نگرم تا فرستادگان چه باز آورند» سوره نمل، آیه ۳۵.
  49. صادقی فدکی و یوسف‌زاده، مقاله «شورا»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  50. تاریخ ابن خلدون، ج۶، ص۸۱.
  51. الصحیح من سیرة النبی، ج۲، ص۴۵؛ المیزان، ج۳، ص ۳۵۸.
  52. «و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود کسانی که کفر ورزیده‌اند به کسانی که ایمان دارند می‌گویند: کدام یک از (ما) دو گروه دارای جایگاهی بهتر و محفلی آراسته‌تر است؟» سوره مریم، آیه ۷۳.
  53. «آیا با مردان می‌آمیزید و راه (نسل) را می‌برید و در بزم خویش کار زشت می‌کنید؟ و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می‌گویی عذاب خداوند را بر سر ما بیاور» سوره عنکبوت، آیه ۲۹.
  54. «و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود کسانی که کفر ورزیده‌اند به کسانی که ایمان دارند می‌گویند: کدام یک از (ما) دو گروه دارای جایگاهی بهتر و محفلی آراسته‌تر است؟» سوره مریم، آیه ۷۳.
  55. مجمع البیان، ج ۶، ص ۸۱۰؛ روض الجنان، ج ۱۳، ص ۱۱۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۱۴۲.
  56. اخبار مکه، ج۱، ص۱۰۹؛ بحار الانوار، ج۱۹، ص۴۸؛ المیزان، ج۹، ص۷۸.
  57. «بلکه می‌گویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم بگو: چشم به راه بدارید که من هم با شما از چشم‌دارندگان به راهم آیا خردهایشان (آنان را) بدین (پندار) واداشته است یا آنان قومی گردنکش‌اند؟» سوره طور، آیه ۳۰-۳۲.
  58. جامع البیان، ج۲۷، ص۱۹؛ الدر المنثور، ج۶، ص۱۲۰؛ نمونه، ج۲۲، ص۴۴۳.
  59. «و برای او دارایی پر دامنه‌ای پدید آوردم و پسرانی پیش روی، و راه (پیشرفت) او را نیک هموار کردم، باز آز دارد که بیفزایم. هرگز! که او با آیات ما ستیزه‌گر است. زودا که به او سختی رسانم. که او اندیشید و سنجید. و مرگ بر او باد! چگونه سنجید؟ دگر باره مرگ بر او باد! چگونه سنجید؟ سپس نگریست. آنگاه روی در هم کشید و ترشرویی کرد. سپس پشت کرد و گردنکشی ورزید. و گفت: این جز جادویی که آموخته می‌شود نیست. این جز گفتار آدمی نیست. به زودی او را به دوزخ درمی‌آورم» سوره مدثر، آیه ۱۲-۲۶.
  60. مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۸۳ - ۵۸۴؛ بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۶۷ - ۱۶۸؛ التفسیر الوسیط، ج۱۵، ص۱۷۷.
  61. جامع البیان، ج۹، ص۱۴۸ - ۱۴۹؛ مجمع البیان، ج۴، ص۸۲۶؛ التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۵۵.
  62. «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
  63. «در حالی که دلبستگان سرگرمی‌اند و ستمکاران (مشرک) در نهان رازگویی کردند که: آیا این (پیامبر) جز بشری مانند شماست؟ آیا با آنکه (به چشم خود) می‌بینید به جادو روی می‌آورید؟» سوره انبیاء، آیه ۳.
  64. المیزان، ج۱۴، ص۲۵۱؛ نمونه، ج۱۳، ص۳۵۵ - ۳۵۶.
  65. «و می‌گویند: فرمان می‌بریم اما چون از نزد تو بیرون می‌روند برخی از ایشان به هنگام شب جز آنچه تو می‌گویی می‌اندیشند؛ و خداوند آنچه شبانه اندیشه کنند نوشته می‌دارد؛ پس، از آنان دوری گزین و بر خداوند توکل کن و خداوند (تو را) کارساز، بس» سوره نساء، آیه ۸۱.
  66. نمونه، ج۴، ص۲۶ - ۲۷.
  67. صادقی فدکی و یوسف‌زاده، مقاله «شورا»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  68. «با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  69. نک: المیزان، ج۱۸، ص۶۲ - ۶۳؛ نمونه، ج۲۰، ص۴۵۸ - ۴۶۱.
  70. «پس آنچه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است» سوره شوری، آیه ۳۶.
  71. «و (نیز برای) کسانی که از گناهان بزرگ و کارهای زشت دوری می‌گزینند و چون به خشم آیند درمی‌گذرند» سوره شوری، آیه ۳۷.
  72. «و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.
  73. «جز این نیست که مؤمنان آنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند و چون در کاری همگانی همراه او باشند تا از او اجازه نگیرند (به راهی دیگر) نمی‌روند؛ کسانی که از تو اجازه می‌گیرند همانانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند پس چون برای کاری از تو اجازه خواستند به هر یک از آنان که خواستی اجازه بده و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۶۲.
  74. التبیان، ج۷، ص۴۶۵؛ التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۳۹؛ المیزان، ج۱۵، ص۱۶۶.
  75. «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیده‌اند و به درگاه خداوند بازگشته‌اند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده!» سوره زمر، آیه ۱۷.
  76. «کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.
  77. الفرقان، ج۲۶، ص۲۲۳.
  78. مسند احمد، ج ۴، ص ۳۲۸؛ سنن الترمذی، ج ۳، ص ۱۲۹.
  79. نک: کحل البصر، ص۱۰۶.
  80. دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲.
  81. جامع البیان، ج۹، ص۱۲۲؛ التبیان، ج۵، ص۸۱؛ فقه القرآن، ج۱، ص۳۵۱.
  82. «چنان که پروردگارت تو را از خانه‌ات به درستی بیرون آورد با آنکه بی‌گمان دسته‌ای از مؤمنان ناخرسند بودند. با تو درباره حقّ پس از آشکار شدن آن چالش می‌ورزیدند گویی آنان را به سوی مرگ می‌رانند و آنان می‌نگرند. و (یاد کن) آنگاه را که خداوند به شما وعده می‌فرمود که (پیروزی بر) یکی از دو دسته از آن شما باشد و شما دوست می‌داشتید که آن دسته بی‌جنگ‌افزار از آن شما گردد اما خداوند می‌خواست که حقّ را با کلمات خویش تحقّق بخشد و ریشه کافران را بر کند. تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۵-۸.
  83. مجمع البیان، ج۴، ص۸۰۲ - ۸۰۳؛ زاد المسیر، ج۲، ص ۱۸۹؛ نک: اسباب النزول القرآنی، ص۲۱۳.
  84. التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۲۱۸؛ نمونه، ج ۳، ص ۶۸.
  85. «و به یادآور که پگاهان از خانواده‌ات جدا شدی در حالی که مؤمنان را در سنگرها برای پیکار (احد) جای می‌دادی و خداوند شنوای داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۱.
  86. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  87. تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۴۲۹؛ کحل البصر، ص۱۴۳.
  88. «ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادی و (نیز) سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست. هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشم‌ها کلاپیسه شد و دل‌ها به گلوها رسید و به خداوند گمان‌ها (ی نادرست) بردید؛ در آنجا مؤمنان را آزمودند و سخت لرزاندند. و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده نداده‌اند؛ و هنگامی که دسته‌ای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دسته‌ای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) می‌خواستند؛ می‌گفتند خانه‌های ما بی‌حفاظ است با آنکه بی‌حفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند. و اگر بر آنان از پیرامون آن (شهر) درمی‌آمدند سپس از آنان (گرویدن به) آشوب (شرک) را می‌خواستند بدان سوی می‌رفتند و در آن (شهر) جز اندکی درنگ نمی‌کردند. و بی‌گمان اینان پیش‌تر با خداوند پیمان بسته بودند که (در جنگ به دشمن) پشت نکنند و پیمان خداوند بازخواست می‌گردد. بگو: گریز از مرگ یا از کشته شدن- اگر بگریزید- برای شما سودی ندارد و با آن جز اندکی (از زندگی) بهره‌ور نخواهید شد. بگو: کیست که شما را از خداوند اگر برای شما گزند یا بخشایشی خواسته باشد نگه دارد؟ و آنان (هیچ گاه) برای خود در برابر خداوند یار و یاوری نمی‌یابند. بی‌گمان خداوند از میان شما کارشکنان (جنگ) را خوب می‌شناسد و (نیز) کسانی را که به برادران خویش می‌گویند: به ما بپیوندید و جز اندکی در جنگ شرکت نمی‌کنند؛ در حالی که به شما تنگ‌چشمی می‌ورزند آنگاه، چون بیم (جنگ) در رسد آنان را می‌بینی که در تو می‌نگرند چون کسانی که در بیهوشی جان می‌کنند، چشم‌هاشان (در چشمخانه) می‌چرخد و چون آن بیم از میان برود با زبان‌هایی تیز و تند به شما زخم زبان می‌زنند در حالی که به دارایی آزمندند؛ آنان ایمان نیاورده‌اند و خداوند کارهای آنان را از میان برده است و این، بر خداوند آسان است. گمان می‌کنند که دسته‌ها (ی مشرک) هنوز نرفته‌اند و اگر آن دسته‌ها باز آیند، اینان آرزو می‌کنند کاش میان تازی‌های بیابان‌نشین، بیابان‌نشینی می‌کردند و خبرهای شما را (از این و آن) می‌پرسیدند و اگر در میان شما می‌بودند جز اندکی کارزار نمی‌کردند. بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند. و چون مؤمنان دسته‌ها (ی مشرک) را دیدند گفتند: این همان است که خداوند و فرستاده او به ما وعده داده‌اند و خداوند و فرستاده او راست گفتند و جز بر ایمان و فرمانبرداری آنان نیفزود. از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند. تا خداوند راستگویان را برای راستیشان پاداش دهد و دورویان را اگر خواهد عذاب کند یا از آنان بگذرد؛ بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است. و خداوند کافران را در (اوج) کینه‌شان بی‌آنکه به دستاوردی رسیده باشند بازگرداند و خداوند در جنگ، مؤمنان را بسنده شد و خداوند توانایی پیروزمند است» سوره احزاب، آیه ۹-۲۵.
  89. نک: مجمع البیان، ج۸، ص۵۳۱ - ۵۴۱؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۲۹، ۱۳۳.
  90. المغازی، ج۲، ص۹۲۷؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۱۶۷ - ۱۶۸.
  91. صادقی فدکی و یوسف‌زاده، مقاله «شورا»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  92. «آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
  93. «پس آنچه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است» سوره شوری، آیه ۳۶.
  94. «با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  95. «کارشان رایزنی میان همدیگر است» سوره شوری، آیه ۳۸.
  96. روض الجنان، ج۵، ص۱۲۵؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۲۵۰.
  97. التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷.
  98. دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲؛ المیزان، ج۴، ص ۱۲۱.
  99. دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲.
  100. المنیر، ج۴، ص۱۳۹؛ التفسیر الحدیث، ج۴، ص۴۷۵؛ التفسیر الکاشف، ج۲، ص۱۸۹.
  101. نک: احکام القرآن، جصاص، ج۲، ص۳۲۹؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۶۹؛ المیزان، ج۴، ص۱۲۱.
  102. المیزان، ج۴، ص۵۷.
  103. التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷؛ احکام القرآن، ابن عربی، ج ۴، ص۹۲؛ المیزان، ج۴، ص۷۰.
  104. «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.
  105. بحوث فقهیة مهمه، ص۴۹۴.
  106. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  107. احکام القرآن، جصاص، ج۵، ص۲۳۰؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۲۱ - ۳۲۲.
  108. تفسیر فرات الکوفی، ص۶۱۵.
  109. تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳۷؛ روح المعانی، ج۲۵، ص۴۶.
  110. احکام القرآن، ابن عربی، ج۴، ص۹۲؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳۷؛ محاضرات فی الالهیات، ص۳۵۱ - ۳۵۲.
  111. تفسیر ابن‌کثیر، ج۷، ص۱۹۳؛ التسهیل، ج۲، ص۲۵۰ - ۲۵۱.
  112. «آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
  113. «و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.
  114. تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳۷؛ التسهیل، ج۲، ص۲۵۰ - ۲۵۱.
  115. «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
  116. نمونه، ج۲۰، ص۴۶۳.
  117. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  118. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  119. مسند احمد، ج۳، ص۱۴؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۶۰.
  120. الکافی، ج۸، ص۲۶، ۱۰۷؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۷۷.
  121. الکافی، ج۱، ص۲۹۵؛ مسند احمد، ج۱، ص۸۴؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۲۹۶ - ۲۹۷.
  122. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۲؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۳۱، ص۲۷۴.
  123. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  124. تصحیح القراءه، ص۱۴۵ - ۱۴۶.
  125. صحیح البخاری، ج۸، ص۲۶؛ مجمع الزوائد، ج۶، ص۵.
  126. تصحیح القراءه، ص۱۴۵ - ۱۴۶؛ محاضرات فی الاعتقادات، ص۵۲۵ - ۵۵۵.
  127. صادقی فدکی و یوسف‌زاده، مقاله «شورا»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  128. نک: الدر المنثور، ج۲، ص۹۰؛ نک: المیزان، ج۴، ص ۶۹.
  129. «با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  130. المبسوط، ج ۸، ص ۹۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۶۶.
  131. التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۶؛ نک: التبیان، ج۳، ص۳۲.
  132. نک: نمونه، ج۳، ص۱۴۲ - ۱۴۳؛ شوری در قرآن و حدیث، ص۳۱ - ۳۶.
  133. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  134. جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۹۶ - ۹۸.
  135. بحارالانوار، ج۱۰، ص۴۱۶؛ نهج السعاده، ج۷، ص۲۷۶.
  136. «و اگر می‌خواستیم آنان را به تو نشان می‌دادیم آنگاه آنان را به چهره می‌شناختی و آنان را با آهنگ گفتار می‌شناسی و خداوند کردارهای شما را می‌داند» سوره محمد، آیه ۳۰.
  137. عیون الحکم والمواعظ، ص۸۱؛ موسوعة احادیث اهل البیت، ج۱۰، ص۲۶۵ - ۲۶۶.
  138. الافصاح، ص۱۹۹؛ احقاق الحق، ص۲۱۵.
  139. التبیان، ج۳، ص۳۲؛ نیز نک: روح المعانی، ج۴، ص۱۰۶.
  140. وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۹ - ۴۰؛ بحار الانوار، ج۱، ص۹۵.
  141. فیض القدیر، ج۱، ص۳۵۴.
  142. نهج البلاغه، حکمت ۱۶۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۰.
  143. عیون الحکم والمواعظ، ص۴۷۶.
  144. نک: نهج السعاده، ج۷، ص۲۷۴.
  145. عیون الحکم والمواعظ، ص۴۶.
  146. وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۰.
  147. بحار الانوار، ج۶۶، ص۴۰۹.
  148. صادقی فدکی و یوسف‌زاده، مقاله «شورا»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  149. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  150. التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷؛ شرح الازهار، ج۴، ص۵۳۷؛ امتاع الاسماع، ج۱۳، ص۴۸.
  151. سبل الهدی، ج۱۰، ص۳۹۸؛ ماوراء الفقه، ج۶، ص۸۷.
  152. التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷؛ تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۵۶۵؛ الجوهر النقی، ج۷، ص۴۶.
  153. نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۹۰ - ۳۹۸.
  154. «و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.
  155. بحوث فقهیة مهمه، ص۴۹۲ - ۴۹۴؛ حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۹ - ۶۵.
  156. احکام القرآن، جصاص، ج۵، ص۲۶۳؛ نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۹۸ - ۴۰۱.
  157. سبل الهدی، ج۱۰، ص۳۹۸؛ تفسیر عاملی، ج۷، ص۴۶۲.
  158. الجوهر النقی، ج۷، ص۴۵؛ حکم الشوری فی الاسلام، ص ۱۷.
  159. الموسوعة الفقهیة المیسره، ج۲، ص۳۱۱؛ موسوعة الفقه الاسلامی، ج۱۱، ص۳۴۰ - ۳۴۲.
  160. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  161. الاسلام و اسس التشریع، ص۱۱۱ - ۱۱۳؛ الصحیح من سیرة النبی، ج۷، ص۶۹ - ۷۰.
  162. نک: بنیان حکومت در اسلام، ص۱۲۶ - ۱۳۶ و نیز ۲۳۹ - ۲۴۴.
  163. صادقی فدکی و یوسف‌زاده، مقاله «شورا»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  164. نک: فی ظلال القرآن، ج ۱، ص ۵۰۲؛ شورایی اسلامی، ص ۱۲۶.
  165. نک: شورایی اسلامی، ص۱۶۸.
  166. نک: حکم الشوری فی الاسلام، ص۸۹؛ جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۲۸۹.
  167. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  168. شورایی اسلامی، ص۵۶.
  169. المغازی، ج۱، ص۵۸۰ - ۵۸۱.
  170. المغازی، ج۲، ص۶۰۹ - ۶۱۰.
  171. نک: المیزان، ج۴، ص۵۶ - ۵۷.
  172. در این باره نک: رسائل مشروطیت، ج۱، ص۲۲۶، ۲۴۰؛ کتاب سید اسداللّه خرقانی، ص۱۴۸ و نیز نک: نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۷۴ - ۳۷۵.
  173. «بیشتر آنان خرد نمی‌ورزند» سوره مائده، آیه ۱۰۳.
  174. «اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره انعام، آیه ۳۷.
  175. «بیشتر آنان جز از گمانی پیروی نمی‌کنند، به راستی گمان برای (شناخت) حقیقت، هیچ بسنده نیست. به یقین خداوند به آنچه انجام می‌دهند، داناست» سوره یونس، آیه ۳۶.
  176. «و اگر از بیشتر کسان روی زمین پیروی کنی تو را از راه خداوند به گمراهی می‌کشانند؛ جز پندار را پی نمی‌گیرند و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند» سوره انعام، آیه ۱۱۶.
  177. نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۷۵ - ۳۷۶.
  178. «بر هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد تا (آنگاه که) در (سر) زمین (خویش دشمن را) از توان بیندازد؛ (شما از گرفتن اسیر) کالای ناپایدار این جهان را می‌خواهید و خداوند جهان واپسین را (برای شما) می‌خواهد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۶۷.
  179. مناقب، ص۲۲۱؛ نیز نک: مجمع البیان، ج۴، ص۸۵۹؛ روح البیان، ج۳، ص۳۷۲ - ۳۷۳.
  180. نک: متشابه القرآن، ج۲، ص۷.
  181. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  182. حکم الشوری فی الاسلام، ص۹۷؛ ترجمان فرقان، ج۱، ص ۲۹۹.
  183. التحریر والتنویر، ج۳، ص۲۷۰ - ۲۷۱.
  184. ترجمان فرقان، ج۱، ص۲۹۹؛ متشابه القرآن، ج۲، ص ۷.
  185. «کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.
  186. جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۱۲۵ - ۱۲۶.
  187. «بگو ناپاک و پاک برابر نیستند حتی اگر بسیاری ناپاک، تو را به شگفتی آورد پس ای خردمندان! از خداوند پروا کنید، باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۱۰۰.
  188. نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۷۸ - ۳۸۰.
  189. حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۰۵ - ۱۰۶؛ جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۱۲۲.
  190. وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۴۴؛ بحار الانوار، ج ۷۲، ص ۱۰۱.
  191. نهج البلاغه، حکمت ۳۲۱.
  192. جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۱۲۵، ۲۹۶.
  193. صادقی فدکی و یوسف‌زاده، مقاله «شورا»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  194. دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۵۶۴؛ نک: نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۸۲، ۴۰۳ - ۴۰۴.
  195. نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۷۳.
  196. نک: نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۴۲۰ - ۴۴۳.
  197. تنبیه الامه و تنزیه المله، ص۸۳ - ۸۴، ۱۱۵.
  198. حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۴۳ - ۱۵۰.
  199. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  200. «و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.
  201. تنبیه الامه و تنزیه المله، ص۸۳ - ۸۴.
  202. بحوث فقهیة مهمه، ص۴۹۲ - ۴۹۴؛ حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۹ - ۶۵.
  203. حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۵۱ - ۱۸۶.
  204. تنبیه الامه و تنزیه المله، ص۱۱۵.
  205. حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۸۷ - ۱۸۸؛ جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۲۸۲ - ۲۸۳.
  206. المجموع، ج۱۹، ص۱۹۳ - ۱۹۴؛ کشاف القناع، ج۶، ص۲۰۲ - ۲۰۳.
  207. وقعة صفین، ص۲۹؛ الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۱۳.
  208. نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۴۰۳ - ۴۱۴.
  209. صادقی فدکی و یوسف‌زاده، مقاله «شورا»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.
  210. "پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دو" سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  211. "و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند" سوره شوری، آیه ۳۸.
  212. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۸۲۷.
  213. "و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل‌کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد" سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  214. "جز این نیست که مؤمنان آنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند و چون در کاری همگانی همراه او باشند تا از او اجازه نگیرند (به راهی دیگر) نمی‌روند؛ کسانی که از تو اجازه می‌گیرند همانانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند پس چون برای کاری از تو اجازه خواستند به هر یک از آنان که خواستی اجازه بده و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است" سوره نور، آیه ۶۲.
  215. "و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است" سوره انفال، آیه ۳۰.
  216. "هیچ یادکرد تازه‌ای از سوی پروردگارشان به آنان نمی‌رسد مگر که آن را شنیده‌اند و سرگرم بازی‌اند * در حالی که دلبستگان سرگرمی‌اند و ستمکاران (مشرک) در نهان رازگویی کردند که: آیا این (پیامبر) جز بشری مانند شماست؟ آیا با آنکه (به چشم خود) می‌بینید به جادو روی می‌آورید؟" سوره انبیاء، آیه ۲-۳.
  217. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۷۴۱.
  218. «و با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  219. «پس اگر (پدر و مادر) با رضایت و رایزنی با هم بازگرفتن (زودتر کودک) از شیر را خواستند، گناهی ندارند» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  220. «و کارشان رایزنی میان همدیگر است» سوره شوری، آیه ۳۸.
  221. «پس آنچه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است» سوره شوری، آیه ۳۶.
  222. «و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.
  223. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  224. «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.
  225. قصص/۲۰.
  226. «آنگاه او چوبدستش را فرو افکند ناگهان (دیدند که) اژدهایی است آشکار» سوره اعراف، آیه ۱۰۷.
  227. «و دستش را (از گریبان) بیرون کشید ناگهان برای بینندگان سپید (و تابان) شد» سوره اعراف، آیه ۱۰۸.
  228. «سرکردگان قوم فرعون گفتند: این (مرد) جادوگری داناست!» سوره اعراف، آیه ۱۰۹.
  229. «(که) می‌خواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند پس چه دستور می‌دهید؟» سوره اعراف، آیه ۱۱۰.
  230. «پس چه دستور می‌دهید؟» سوره اعراف، آیه ۱۱۰.
  231. المیزان، ج۸، ۲۱۳.
  232. «پس بنگر که چه می‌بینی؟» سوره صافات، آیه ۱۰۲.
  233. روح المعانی، ج۱۳، ۱۸۸.
  234. «آنگاه او چوبدستش را فرو افکند ناگهان (دیدند که) اژدهایی است آشکار» سوره اعراف، آیه ۱۰۷.
  235. «و دستش را (از گریبان) بیرون کشید ناگهان برای بینندگان سپید (و تابان) شد» سوره اعراف، آیه ۱۰۸.
  236. «سرکردگان قوم فرعون گفتند: این (مرد) جادوگری داناست!» سوره اعراف، آیه ۱۰۹.
  237. «(که) می‌خواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند پس چه دستور می‌دهید؟» سوره اعراف، آیه ۱۱۰.
  238. «(و به فرعون) گفتند: او و برادرش را باز دار و گردآورندگانی را به شهرها (دنبال جادوگران) بفرست؛» سوره اعراف، آیه ۱۱۱.
  239. «تا هر جادوگر دانایی را نزد تو آورند» سوره اعراف، آیه ۱۱۲.
  240. «و جادوگران نزد فرعون آمدند، گفتند: اگر ما خود چیره گردیم به راستی پاداشی خواهیم داشت؟» سوره اعراف، آیه ۱۱۳.
  241. «آنگاه او چوبدستش را فرو افکند ناگهان (دیدند که) اژدهایی است آشکار» سوره اعراف، آیه ۱۰۷.
  242. «آنگاه جادوگران را در وعده‌گاه روزی معیّن گرد آوردند» سوره شعراء، آیه ۳۸.
  243. «و چون (باغی) سوخته، سیاه گردید» سوره قلم، آیه ۲۰.
  244. «که: نباید امروز بینوایی در آن، بر شما وارد گردد» سوره قلم، آیه ۲۴.
  245. «(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی) اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوست‌داشتنی‌ترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بی‌گمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است» سوره یوسف، آیه ۸.
  246. «یوسف را بکشید یا به سرزمینی (دور) بیفکنید تا پدرتان تنها به شما روی آورد و پس از آن (خطا) گروهی شایسته باشید» سوره یوسف، آیه ۹.
  247. «گوینده‌ای از آنان گفت: اگر می‌خواهید کاری بکنید یوسف را نکشید، او را در ژرفگاه چاه بیندازید تا کاروانی وی را بردارد» سوره یوسف، آیه ۱۰.
  248. «چون از او ناامید شدند رازگویان به گوشه‌ای رفتند: بزرگ ایشان گفت آیا نمی‌دانید پدرتان در پیشگاه خداوند از شما پیمان گرفته است و پیش از این با یوسف چه کوتاهی کرده‌اید؟ من از این سرزمین پا بیرون نمی‌نهم تا پدرم اجازه دهد یا خداوند درباره من داوری فرماید» سوره یوسف، آیه ۸۰.
  249. «(آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبوده‌اید به پایان نبرده‌ام» سوره نمل، آیه ۳۲.
  250. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  251. «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
  252. «و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود کسانی که کفر ورزیده‌اند به کسانی که ایمان دارند می‌گویند: کدام یک از (ما) دو گروه دارای جایگاهی بهتر و محفلی آراسته‌تر است؟» سوره مریم، آیه ۷۳.
  253. «و به راستی نزدیک بود که تو را از این سرزمین بلغزانند تا از آن بیرون رانند و در آن صورت (آنها نیز) پس از تو جز اندکی درنگ نداشتند» سوره اسراء، آیه ۷۶.
  254. «هیچ یادکرد تازه‌ای از سوی پروردگارشان به آنان نمی‌رسد مگر که آن را شنیده‌اند و سرگرم بازی‌اند» سوره انبیاء، آیه ۲.
  255. «در حالی که دلبستگان سرگرمی‌اند و ستمکاران (مشرک) در نهان رازگویی کردند که: آیا این (پیامبر) جز بشری مانند شماست؟ آیا با آنکه (به چشم خود) می‌بینید به جادو روی می‌آورید؟» سوره انبیاء، آیه ۳.
  256. «و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.
  257. «جز این نیست که مؤمنان آنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند و چون در کاری همگانی همراه او باشند تا از او اجازه نگیرند (به راهی دیگر) نمی‌روند» سوره نور، آیه ۶۲.
  258. «و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر می‌دهند؛ این برای کسی است که بخواهد دوران شیردهی را کامل کند، و خوراک و پوشاک آنان به شایستگی بر صاحب فرزند است، بر هیچ کس جز به اندازه توانش تکلیف نیست، نه مادر باید به خاطر فرزندش زیان بیند و نه صاحب فرزند به خاطر فرزندش و بر (گردن) وارث، مانند همین است پس اگر (پدر و مادر) با رضایت و رایزنی با هم بازگرفتن (زودتر کودک) از شیر را خواستند، گناهی ندارند، و اگر خواستید برای فرزندانتان دایه بگیرید، اگر به بایستگی دستمزد آنان را بپردازید گناهی بر شما نیست و از خداوند پروا کنید و بدانید خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  259. «آنان را در همانجا که خود به اندازه توانگریتان جای دارید، جا دهید و به آنها زیان مرسانید برای آنکه (زندگی را) برایشان تنگ گیرید و اگر باردارند به آنان نفقه دهید تا هنگامی که بزایند و اگر برای شما (به نوزاد) شیر دهند مزدشان را بپردازید و میان خویش به شایستگی رایزنی کنید و اگر (در توافق) دشواری دارید دیگری او را شیر دهد» سوره طلاق، آیه ۶.
  260. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  261. روض الجنان، ج۵، ص۱۲۶.
  262. نهج البلاغه، حکمت ۱۶۱.
  263. روض الجنان، ج۵، ص۱۲۶.
  264. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  265. بحارالانوار، ج۷۱، ص۸.
  266. الدر المنثور، ج۲، ص۹۰.
  267. «و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  268. نهج الفصاحه، ص۴۹۷، ح۱۶۳۷.
  269. نهج الفصاحه، ص۵۳۶، ح۱۸۰۱.
  270. تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۴۶۲.
  271. وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۰، باب ۲۱.
  272. کوشا، محمد علی، مقاله (شوری)، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۸۶۲-۸۶۴.