برهان فرجه در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
«[[برهان]] فرجه» بنا بر آنچه در [[اصول کافی]] آمده است، این‌گونه تقریر می‌‌شود: اگر فرض کنیم دو [[واجب‌الوجود]] هست، لازم است فرجه، یعنی امتیازی میان آنها باشد؛ زیرا تکثر و دو تا بودن، فرع بر این است که هر کدام از آنها و لااقل یکی از آنها دارای چیزی باشد که دیگری ندارد؛ زیرا اگر هر چه یکی دارد، دیگری هم داشته باشد و بالعکس، فرض تعدد مصداق نمی‌یابد. پس در میان دو ذات [[واجب]]، [[امر]] سومی لازم است که مابه‌الامتیاز آن دو باشد. آن امر سوم نیز به نوبه خود واجب است؛ زیرا اگر «ممکن» باشد، باید وجودش از ناحیه دیگری باشد. پس لازم می‌‌آید هر یک از واجب‌الوجودها در مرتبه ذات خود، از دیگری متمایز نباشد و با او یکی باشد و در مرتبه بعد، کثرت و تعدد پیدا شده باشد.
«[[برهان]] فرجه» بنا بر آنچه در [[اصول کافی]] آمده است، این‌گونه تقریر می‌‌شود: اگر فرض کنیم دو واجب‌الوجود هست، لازم است فرجه، یعنی امتیازی میان آنها باشد؛ زیرا تکثر و دو تا بودن، فرع بر این است که هر کدام از آنها و لااقل یکی از آنها دارای چیزی باشد که دیگری ندارد؛ زیرا اگر هر چه یکی دارد، دیگری هم داشته باشد و بالعکس، فرض تعدد مصداق نمی‌یابد. پس در میان دو ذات [[واجب]]، [[امر]] سومی لازم است که مابه‌الامتیاز آن دو باشد. آن امر سوم نیز به نوبه خود واجب است؛ زیرا اگر «ممکن» باشد، باید وجودش از ناحیه دیگری باشد. پس لازم می‌‌آید هر یک از واجب‌الوجودها در مرتبه ذات خود، از دیگری متمایز نباشد و با او یکی باشد و در مرتبه بعد، کثرت و تعدد پیدا شده باشد.


پس، آن امر سوم نیز واجب‌الوجود است. بر این اساس، وجود دو واجب مستلزم وجود سه واجب است و چون هر سه واجب‌اند و میان هر واجب‌الوجود با واجب‌الوجود دیگر فرجه و وجه امتیازی [[ضرورت]] دارد؛ واجب سوم باید از هر دو واجب دیگر ممتاز باشد. پس، باید دو مابه‌الامتیاز دیگر در کار باشد، تا این واجب را از دو واجب دیگر متمایز کند. بنابراین وجود سه واجب مستلزم پنج واجب است و چون علی الفرض، این دو واجب نیز باید از سه واجب قبلی ممتاز باشند، مستلزم این است که لااقل سه مابه‌الامتیاز دیگر، یعنی سه واجب دیگر در کار باشد و این خود مستلزم هشت واجب است و هشت واجب مستلزم سیزده واجب است و سیزده واجب مستلزم بیست و یک واجب و بیست و یک واجب مستلزم سی و چهار واجب است و همین‌طور الی غیر النهایه. پس وجود دو واجب مستلزم بی‌نهایت واجب‌هاست، یعنی مستلزم این است که یک واجب از بی‌نهایت واجب‌ها ترکیب یافته باشد.
پس، آن امر سوم نیز واجب‌الوجود است. بر این اساس، وجود دو واجب مستلزم وجود سه واجب است و چون هر سه واجب‌اند و میان هر واجب‌الوجود با واجب‌الوجود دیگر فرجه و وجه امتیازی [[ضرورت]] دارد؛ واجب سوم باید از هر دو واجب دیگر ممتاز باشد. پس، باید دو مابه‌الامتیاز دیگر در کار باشد، تا این واجب را از دو واجب دیگر متمایز کند. بنابراین وجود سه واجب مستلزم پنج واجب است و چون علی الفرض، این دو واجب نیز باید از سه واجب قبلی ممتاز باشند، مستلزم این است که لااقل سه مابه‌الامتیاز دیگر، یعنی سه واجب دیگر در کار باشد و این خود مستلزم هشت واجب است و هشت واجب مستلزم سیزده واجب است و سیزده واجب مستلزم بیست و یک واجب و بیست و یک واجب مستلزم سی و چهار واجب است و همین‌طور الی غیر النهایه. پس وجود دو واجب مستلزم بی‌نهایت واجب‌هاست، یعنی مستلزم این است که یک واجب از بی‌نهایت واجب‌ها ترکیب یافته باشد.
۱۱۷٬۲۲۳

ویرایش