نظام سیاسی در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'فرمانداری مکه' به 'فرمانداری مکه'
جز (جایگزینی متن - 'فرمانداری مکه' به 'فرمانداری مکه')
خط ۴۱: خط ۴۱:


=== اجرایی‌ ===
=== اجرایی‌ ===
# '''والیان:''' [[پیامبر]] {{صل}} پس از و گسترش قلمرو و [[حکومتی]] خود، [[والیان]] و فرمانروایانی به مناطق مختلف گسیل داشت و [[وظایف]] و اختیارات افراد را هم مشخص کرد، از این افراد، معاذ بن جبل بود که با عنوان [[والی]] [[یمن]]، شرح وظایفش را از [[پیامبر]] {{صل}} دریافت کرد و [[رسول اکرم]] {{صل}} به او چنین فرمود:‌ "... [[کتاب خدا]] را به آنان یاد بده و آنان را بر اساس [[اخلاق پسندیده]] به [[نیکی]] [[تربیت]] کن! و به کسی اجازه دخالت در امر و [[مال]] [[مردم]] را نده؛ چرا که این [[حکومت]] و [[ملک]] تو نیست. بر تو [[باد]] به [[مدارا]] و گذشت، بدون آنکه حقی را پایمال کنی..."<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۱۲۸ - ۱۲۹ و حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۵ - ۲۶.</ref>. وقتی [[عمرو بن حزم]]، [[والی]] [[نجران]] شد، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به او فرمود: "این، عهدی است از [[رسول]]، برای عمرو بن حزم؛ هنگامی که او را به [[یمن]] اعزام کرد؛ او را به [[تقوای الهی]] [[فرمان]] می‌دهد... به او [[فرمان]] می‌دهد تا [[حق]] را بگیرد و [[مردم]] را به خیر نوید دهد... به آنها [[قرآن]] بیاموزد... در [[حق]] با آنها [[مدارا]] کند... و اگر بین [[مردم]] [[آشوب]] رخ داد، [[مردم]] را از فراخوان [[قبایل]] خود برای [[پشتیبانی]] برحذر دارد..."<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۹۴ - ۵۹۶؛ الإکتفاء، ج ۱، ص ۶۲۴؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۲۸ - ۱۲۹ و دلائل النبوه، ج ۵، ص ۴۱۳ - ۴۱۴.</ref>. [[عتاب بن اسید]] به [[فرمانداری]] [[مکه]]، [[منصوب]]<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۳۵۶.</ref> و [[ابن باذام]] [[والی]] صنعاء شد<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۲۷-۲۲۸ و الاصابه، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} هنگامی که خود در [[غزوات]] شرکت داشت، جانشینانی برای خود [[منصوب]] می‌کرد؛ مثلا در [[غزوه تبوک]]، [[علی]] {{ع}}؛ در [[غزوه بدر]]، [[ابولبابة بن عبدالمنذر]] و در [[غزوه]] [[احد]] هم [[ابن ام مکتوم]] [[جانشین پیامبر]] {{صل}} در [[مدینه]] شدند<ref>الاصابه، ج ۴، ص ۴۹۵؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص ۴۸؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۵۸ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۱۵۰.</ref>.
# '''والیان:''' [[پیامبر]] {{صل}} پس از و گسترش قلمرو و [[حکومتی]] خود، [[والیان]] و فرمانروایانی به مناطق مختلف گسیل داشت و [[وظایف]] و اختیارات افراد را هم مشخص کرد، از این افراد، معاذ بن جبل بود که با عنوان [[والی]] [[یمن]]، شرح وظایفش را از [[پیامبر]] {{صل}} دریافت کرد و [[رسول اکرم]] {{صل}} به او چنین فرمود:‌ "... [[کتاب خدا]] را به آنان یاد بده و آنان را بر اساس [[اخلاق پسندیده]] به [[نیکی]] [[تربیت]] کن! و به کسی اجازه دخالت در امر و [[مال]] [[مردم]] را نده؛ چرا که این [[حکومت]] و [[ملک]] تو نیست. بر تو [[باد]] به [[مدارا]] و گذشت، بدون آنکه حقی را پایمال کنی..."<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۱۲۸ - ۱۲۹ و حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۵ - ۲۶.</ref>. وقتی [[عمرو بن حزم]]، [[والی]] [[نجران]] شد، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به او فرمود: "این، عهدی است از [[رسول]]، برای عمرو بن حزم؛ هنگامی که او را به [[یمن]] اعزام کرد؛ او را به [[تقوای الهی]] [[فرمان]] می‌دهد... به او [[فرمان]] می‌دهد تا [[حق]] را بگیرد و [[مردم]] را به خیر نوید دهد... به آنها [[قرآن]] بیاموزد... در [[حق]] با آنها [[مدارا]] کند... و اگر بین [[مردم]] [[آشوب]] رخ داد، [[مردم]] را از فراخوان [[قبایل]] خود برای [[پشتیبانی]] برحذر دارد..."<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۹۴ - ۵۹۶؛ الإکتفاء، ج ۱، ص ۶۲۴؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۲۸ - ۱۲۹ و دلائل النبوه، ج ۵، ص ۴۱۳ - ۴۱۴.</ref>. [[عتاب بن اسید]] به [[فرمانداری مکه]]، [[منصوب]]<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۳۵۶.</ref> و [[ابن باذام]] [[والی]] صنعاء شد<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۲۷-۲۲۸ و الاصابه، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} هنگامی که خود در [[غزوات]] شرکت داشت، جانشینانی برای خود [[منصوب]] می‌کرد؛ مثلا در [[غزوه تبوک]]، [[علی]] {{ع}}؛ در [[غزوه بدر]]، [[ابولبابة بن عبدالمنذر]] و در [[غزوه]] [[احد]] هم [[ابن ام مکتوم]] [[جانشین پیامبر]] {{صل}} در [[مدینه]] شدند<ref>الاصابه، ج ۴، ص ۴۹۵؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص ۴۸؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۵۸ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۱۵۰.</ref>.
# '''[[مشاوران]] [[پیامبر]] {{صل}}:''' [[رسول]] خاتم {{صل}} در [[مدینه]] با برخی از [[صحابه]] به [[مشورت]] می‌پرداخت که البته بیشتر این مشورت‌ها درباره [[جنگ‌ها]] و [[غزوات]] بود. [[ابوهریره]] می‌گوید: "ندیدم کسی جز [[پیامبر]] بیشترین [[مشورت]] را با اصحابش داشته باشد"<ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنّف، ج ۵، ص۳۳۱؛ احمدبن حنبل، ‌ مسند احمد، ج۴، ص۳۲۸؛ ترمذی، سنن، ج ۳، ص۱۲۹ و ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۱۷.</ref>. و در [[روایت]] دیگری آمده است که وقتی [[پیامبر]] {{صل}} به سمت [[بدر]] حرکت کرد، با [[مسلمانان]] [[مشورت]] کرد و از [[انصار]] و [[مهاجران]] در این باره نظر خواست<ref>تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۲۴۰؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۴۷؛ صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۴، ص ۸۰ و ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۴، ص ۷۰.</ref>. همچنین [[نقل]] شده است که ایشان در غزوه [[خندق]] با [[مسلمانان]] [[مشورت]] کرد و با نظر [[سلمان فارسی]] [[مسلمانان]] در اطراف [[مدینه]] [[خندق]] کندند<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۳؛ الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۱؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۸۶ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص۵۵۶.</ref>.
# '''[[مشاوران]] [[پیامبر]] {{صل}}:''' [[رسول]] خاتم {{صل}} در [[مدینه]] با برخی از [[صحابه]] به [[مشورت]] می‌پرداخت که البته بیشتر این مشورت‌ها درباره [[جنگ‌ها]] و [[غزوات]] بود. [[ابوهریره]] می‌گوید: "ندیدم کسی جز [[پیامبر]] بیشترین [[مشورت]] را با اصحابش داشته باشد"<ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنّف، ج ۵، ص۳۳۱؛ احمدبن حنبل، ‌ مسند احمد، ج۴، ص۳۲۸؛ ترمذی، سنن، ج ۳، ص۱۲۹ و ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۱۷.</ref>. و در [[روایت]] دیگری آمده است که وقتی [[پیامبر]] {{صل}} به سمت [[بدر]] حرکت کرد، با [[مسلمانان]] [[مشورت]] کرد و از [[انصار]] و [[مهاجران]] در این باره نظر خواست<ref>تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۲۴۰؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۴۷؛ صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۴، ص ۸۰ و ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۴، ص ۷۰.</ref>. همچنین [[نقل]] شده است که ایشان در غزوه [[خندق]] با [[مسلمانان]] [[مشورت]] کرد و با نظر [[سلمان فارسی]] [[مسلمانان]] در اطراف [[مدینه]] [[خندق]] کندند<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۳؛ الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۱؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۸۶ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص۵۵۶.</ref>.
# '''سفیران [[رسول اکرم]] {{صل}} ‌:''' [[رسول خدا]] {{صل}} در سال هفتم هجری و پس از [[صلح حدیبیه]] و [[نفوذ اسلام]] به دیگر مناطق، سفیرانی را به مناطق مختلف فرستاد تا نامه‌هایی را که ایشان به [[پادشاهان]] مختلف نوشته و آنان را به [[اسلام]] و [[یکتاپرستی]] [[دعوت]] کرده بود، به دست آنان برسانند؛ چنانکه عمرو بن [[امیه]] ضمری به نزد [[نجاشی]]؛ [[عبدالله]] بن حذافه به نزد کسری، [[پادشاه ایران]]؛ دحیه کلبی به [[روم]]؛ [[شجاع]] بن وهب [[اسدی]] به نزد [[پادشاه]] [[شام]] و [[حاطب بن ابی بلتعه]] به نزد مقوقس [[حاکم مصر]] فرستاده شدند <ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۷؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۲۲۵ - ۲۲۷ و تاریخ خلیفه، ص ۳۵.</ref>.<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۴۰۳.</ref>
# '''سفیران [[رسول اکرم]] {{صل}} ‌:''' [[رسول خدا]] {{صل}} در سال هفتم هجری و پس از [[صلح حدیبیه]] و [[نفوذ اسلام]] به دیگر مناطق، سفیرانی را به مناطق مختلف فرستاد تا نامه‌هایی را که ایشان به [[پادشاهان]] مختلف نوشته و آنان را به [[اسلام]] و [[یکتاپرستی]] [[دعوت]] کرده بود، به دست آنان برسانند؛ چنانکه عمرو بن [[امیه]] ضمری به نزد [[نجاشی]]؛ [[عبدالله]] بن حذافه به نزد کسری، [[پادشاه ایران]]؛ دحیه کلبی به [[روم]]؛ [[شجاع]] بن وهب [[اسدی]] به نزد [[پادشاه]] [[شام]] و [[حاطب بن ابی بلتعه]] به نزد مقوقس [[حاکم مصر]] فرستاده شدند <ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۷؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۲۲۵ - ۲۲۷ و تاریخ خلیفه، ص ۳۵.</ref>.<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۴۰۳.</ref>
۲۱۸٬۸۱۳

ویرایش