←پانویس
جز (جایگزینی متن - 'فرمانداری مدینه' به 'فرمانداری مدینه') |
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۴۲۸: | خط ۴۲۸: | ||
==دعوت [[مردم کوفه]] از [[امام]]{{ع}}== | ==دعوت [[مردم کوفه]] از [[امام]]{{ع}}== | ||
با اینکه [[دعوت]] از امام{{ع}} به [[شهر کوفه]] آن هم برای [[رهبری جامعه اسلامی]]، علیه [[حکومت یزید بن معاویه]] کار بسیار مشکل، بلکه بس خطرناک بود. با این وصف جمعی از بزرگان و [[رجال]] [[کوفی]] در [[منزل]] «[[سلیمان بن صرد خزاعی]]» که در جنگهای [[جمل]]، [[صفین]] و [[نهروان]] در رکاب [[حضرت علی]] و حضور داشت، جمع شدند و بر [[مرگ معاویه]]، خدای را [[سپاس]] گفتند و در همین [[اجتماع]] [[سلیمان]] یادآور شد که: «[[معاویه]] از [[دنیا]] رفته و [[حسین بن علی]]{{ع}} هم از [[بیعت]] با [[یزید]] [[امتناع]] ورزیده و به [[مکه]] [[هجرت]] کرده است. و شما که [[شیعیان]] او و شیعیان پدرش [[علی]] هستید، اگر میدانید که برای [[یاری]] او و [[نبرد]] با دشمنش [[آمادگی]] دارید و از [[جان]] خویش میگذرید، نامهای به او بنویسید و این [[فداکاری]] را اعلام دارید و.»... آنان بر این سخن سلیمان متفق شدند و [[تصمیم]] گرفتند که حضرت را به [[کوفه]] دعوت نمایند و طی نامههای زیادی که برای [[اباعبد الله]] الحسین{{ع}} فرستادند از ایشان دعوت کردند. اولین نامهای که برای حضرت ارسال شد به امضای «[[سلیمان بن صرد]]» و «[[مسیب بن نجبه]]» و «[[رفاعة بن شداد بجلی]]» و «[[حبیب بن مظاهر اسدی]]» و جمع دیگری از بزرگان و [[عدالت خواهان]] کوفه رسید، و در این [[نامه]] سبب ناخوشنودی خود از [[حکومت بنی امیه]] را به اطلاع امام{{ع}} رساندند مضمون نامه مردم کوفه و جواب امام الا به ایشان در بخش [[اصحاب]] و ذیل نام [[مسلم بن عقیل]]، [[حبیب بن مظاهر]] و دیگر اصحاب حضرت در همین اثر آمده است. شرح بیشتر دعوت مردم کوفه و پاسخ امام{{ع}} و حرکت امام{{ع}} به [[کربلا]] و وقایعی که در کربلا و [[روز عاشورا]] پیش آمد و جنایتهای [[سپاه عمر سعد]] را در لابه لای بخش اصحاب در همین اثر در ادامه ملاحظه خواهید کرد.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[ اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۱۱۸-۱۱۹.</ref> | با اینکه [[دعوت]] از امام{{ع}} به [[شهر کوفه]] آن هم برای [[رهبری جامعه اسلامی]]، علیه [[حکومت یزید بن معاویه]] کار بسیار مشکل، بلکه بس خطرناک بود. با این وصف جمعی از بزرگان و [[رجال]] [[کوفی]] در [[منزل]] «[[سلیمان بن صرد خزاعی]]» که در جنگهای [[جمل]]، [[صفین]] و [[نهروان]] در رکاب [[حضرت علی]] و حضور داشت، جمع شدند و بر [[مرگ معاویه]]، خدای را [[سپاس]] گفتند و در همین [[اجتماع]] [[سلیمان]] یادآور شد که: «[[معاویه]] از [[دنیا]] رفته و [[حسین بن علی]]{{ع}} هم از [[بیعت]] با [[یزید]] [[امتناع]] ورزیده و به [[مکه]] [[هجرت]] کرده است. و شما که [[شیعیان]] او و شیعیان پدرش [[علی]] هستید، اگر میدانید که برای [[یاری]] او و [[نبرد]] با دشمنش [[آمادگی]] دارید و از [[جان]] خویش میگذرید، نامهای به او بنویسید و این [[فداکاری]] را اعلام دارید و.»... آنان بر این سخن سلیمان متفق شدند و [[تصمیم]] گرفتند که حضرت را به [[کوفه]] دعوت نمایند و طی نامههای زیادی که برای [[اباعبد الله]] الحسین{{ع}} فرستادند از ایشان دعوت کردند. اولین نامهای که برای حضرت ارسال شد به امضای «[[سلیمان بن صرد]]» و «[[مسیب بن نجبه]]» و «[[رفاعة بن شداد بجلی]]» و «[[حبیب بن مظاهر اسدی]]» و جمع دیگری از بزرگان و [[عدالت خواهان]] کوفه رسید، و در این [[نامه]] سبب ناخوشنودی خود از [[حکومت بنی امیه]] را به اطلاع امام{{ع}} رساندند مضمون نامه مردم کوفه و جواب امام الا به ایشان در بخش [[اصحاب]] و ذیل نام [[مسلم بن عقیل]]، [[حبیب بن مظاهر]] و دیگر اصحاب حضرت در همین اثر آمده است. شرح بیشتر دعوت مردم کوفه و پاسخ امام{{ع}} و حرکت امام{{ع}} به [[کربلا]] و وقایعی که در کربلا و [[روز عاشورا]] پیش آمد و جنایتهای [[سپاه عمر سعد]] را در لابه لای بخش اصحاب در همین اثر در ادامه ملاحظه خواهید کرد.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[ اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۱۱۸-۱۱۹.</ref> | ||
==سرگذشت زندگی امام حسین== | |||
===[[امام حسین]]{{ع}} در [[دوران خلفا]]=== | |||
امام حسین{{ع}} [[دوران کودکی]] تا پایان [[دوران جوانی]] خویش (از ۷ سالگی تا ۳۱ سالگی) را در دوران [[خلافت]] سه خلیفه نخست در [[مدینه]] گذرانیدند و به دلیل کمی سن و [[غصب خلافت]] از [[امام علی]]{{ع}}، [[اخبار]] چندانی از ایشان در این دوران در دست نیست. با این حال، [[امام]]{{ع}} در این دوره مانند برادرش همراه و [[یاور]] پدر بود و در رخدادهای این دوره پیرو امام علی{{ع}} بود. | |||
'''دوران [[حکومت ابوبکر]]''' (۱۱ - ۱۳ق)؛ امام حسین{{ع}} هفت تا نه سالگی خود را در این دوره سپری کرده و با دو حادثه غمبار [[سقیفه]] و [[شهادت حضرت فاطمه]]{{س}} روبهرو شد. پس از سقیفه، حضرت به همراه مادر و برادرش، امام علی{{ع}} را در [[استمداد]] از [[انصار]] برای پس گرفتن [[منصب خلافت]] [[یاری]] کرد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۱۴؛ سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ص۱۴۶.</ref> و حادثه تلخ [[شهادت]] مادر را از نزدیک [[مشاهده]] کرد<ref>سخنان حضرت در کنار جنازه مادر (ر.ک: اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۲۳).</ref>. | |||
اخباری نیز از اعتراض امام حسین{{ع}} به [[خلیفه اول]] یاد کردهاند که هنگام [[خطابه]] [[ابوبکر]]، امام حسین{{ع}} به او فرمود: «از روی [[منبر]] پدرم بلند شو و روی منبر پدر خودت بنشین». [[خلیفه]] با گفتن این سخن که پدرم منبری ندارد، با [[ملایمت]] با این [[اعتراض]] معنادار برخورد کرد<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳۰، ص۳۰۷. برخی این اعتراض را به امام حسن{{ع}} نسبت دادهاند؛ ر.ک: بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۸. برخی دیگر نیز خلیفه مورد اعتراض را عُمَر دانستهاند؛ نک: (ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره، ج۳، ص۷۹۹؛ طوسی، الامالی، ص۷۰۳).</ref>. | |||
'''دوران [[خلافت عمر]]''' (۱۳ – ۲۳ق)؛ امام حسین{{ع}} از ۹ تا ۱۹ سالگی را در دوران این خلیفه گذراند. در این دوران [[دیوان]] عطا تأسیس شد و [[بیتالمال]] میان [[مسلمانان]] تقسیم شد. عُمَر عطای [[حسنین]]{{عم}} را مانند عطای امام علی{{ع}} در ردیف [[اهل]] [[بدر]] قرار داد و برای هر یک پنج<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۳۹۳.</ref> یا ۳ سـه هزار<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۵۳.</ref> درهم سهم تعیین کرد. | |||
'''دوران [[خلافت عثمان]]''' (۲۳ - ۳۵ق): [[امام حسین]]{{ع}} از ۱۹ تا ۳۱ سالگی خـود را در زمـان [[عثمان]] سپری کرد. [[اشرافیگری]]، خویشاوندسالاری، اخلاقگریزی، روی کار آوردن [[والیان]] [[اموی]] و استفاده بیرویه از [[بیتالمال]] ویژگی [[حکومت]] عثمان بود که [[نارضایتی]] عموم [[مردم]] را بـه همـراه داشت. [[امام علی]]{{ع}} نیز موضعگیری انتقادی داشت و برخلاف دستور عثمان، [[ابوذر]] را به هنگام [[تبعید]] به [[ربذه]]، مشایعت کرد. امام حسین{{ع}} نیز در کنار [[پدر]] به بدرقـه ابـوذر رفت و در هنگام [[وداع]]، [[رفتار]] ابوذر را در [[مبارزه]] با [[حاکمان اموی]] [[تحسین]] کرد و از وی خواست که [[صبر]] پیشه کند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۲۵۲.</ref>. [[اخبار]] شرکت [[حسنین]]{{عم}} در فتوح [[طبرستان]] و شمال [[آفریقا]] در دوره عثمان با تردید جدی مواجـه است. این اخبار نَه سند معتبری دارد<ref>برخی اخبار با «قیل» آمده که نشانه ضعف خبر است (ر.ک: بلاذری، فتوح البلدان، ج۲، ص۴۱۱). برخی راویان آنها نیز ضعیف و متهم به جعل حدیث هستند (طبری، تاریخ، ج۴، ص۲۶۹).</ref>، نَه بازتابی در منابع [[شیعی]] دارد و نه مستند مسائل [[فقهی]] شده است<ref>در بخش زندگانی امام حسن{{ع}} به این موضوع اشاره شد.</ref>. | |||
[[ازدواج امام]] حسین{{ع}} با [[لیلی]]، دختر [[ابومرة بن عروة ثقفی]]، (مادر [[حضرت علی اکبر]]) و نیـز [[شهربانو]] ([[مادر امام سجاد]]{{ع}}) در دوره عثمان بوده است. پیشتر درباره شهربانو توضیحاتی داده شد و میتوان [[زمان]] ازدواج امام حسین{{ع}} را نیز با لیلی در دوره این [[خلیفه]] دانست، زیـرا هـم، [[سن امام]] در این دوره اقتضای [[ازدواج]] دارد و هم با توجه به نظر مشهور، [[تولد]] [[حضرت علی]] اکبـر در زمان خلافت عثمان بوده است<ref>ابوالفرج الصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۵۳.</ref>. | |||
ارسال حسنین{{عم}} از سوی امام علی{{ع}} برای [[دفاع از جان]] عثمان در برابر معترضان حادثه دیگری در این دوره است، که [[نقد]] و بررسی آن در درس [[امام حسن]]{{ع}} گذشت<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص ۱۴۵.</ref>. | |||
===[[امام حسین]]{{ع}} در دوران [[حکومت امام علی]]{{ع}} (۳۵ تا ۴۰ق)=== | |||
امام حسین{{ع}} سنین ۳۱ تا ۳۶ سالگی خویش را در [[ارتباط]] کامل با حوادث دوران [[خلافت]] پدر بزرگوارش سپری کرد و به [[تبعیت]] از پدر محل سکونت آن حضرت نیز از [[مدینه]] به [[کوفه]] منتقل شد. امام حسین{{ع}} در هر سه [[جنگ]] عصر [[علوی]] حضوری فعال داشت<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۶۹.</ref>. بنا بر گزارشی، [[حسنین]]{{عم}} در [[جنگ جمل]]، [[فرماندهی]] یک جناح [[سپاه]] را بر عهده داشتند<ref>خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۳۸.</ref>. | |||
همچنین امام حسین{{ع}} برای [[تشویق]] [[کوفیان]] به [[همراهی]] با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[نبرد]] صِفّین، [[سخنرانی]] کرد<ref>منقری، وقعة صفین، ص۱۱۴.</ref>. [[امام]] در نبرد صِفّین برای [[حفاظت]] از [[جان]] پدر کوشید و در عرصه جنگ حضوری جدی داشت<ref>منقری، وقعة صفین، ص۲۴۹.</ref>. البته [[امام علی]]{{ع}} برای [[حفظ نسل]] [[پیامبر]]{{صل}}، [[اجازه]] مشارکت گسترده حسنین{{عم}} را در جنگ نداد<ref>منقری، وقعة صفین، ص۵۳۰.</ref>. امام حسین{{ع}} در ماجرای [[حکمیت]] نیز در شمار [[شاهدان]] حکمیت بود<ref>منقری، وقعة صفین، ص۵۰۷.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۱۴۷.</ref> | |||
=== امام حسین{{ع}} در دوران [[امامت امام حسن]]{{ع}} (۴۰ - ۴۹ق) === | |||
سالهای ۳۶ تا ۴۵ سالگی امام حسین{{ع}}، همزمان با امامت امام حسن{{ع}} سپری شد. امام حسین{{ع}} بنا بر [[وصیت]] پدر بزرگوارش، همیشه [[احترام]] ایشان را [[حفظ]] کرد و حتی در مجالس در حضور او برای حفظ احترام [[برادر]] بزرگتر، زبان به سخن نگشود. | |||
[[صلح امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه]] و سپردن [[منصب خلافت]] با شرایطی و به مدت معینی مهمترین حادثه دوران [[امامت امام مجتبی]]{{ع}} بود. امام حسین{{ع}} نیز گرچه مانند برادر بزرگوارش با این [[پیمان]] موافق نبود، اما به [[پیروی]] از برادر، بر [[پایبندی]] به [[صلحنامه]] تأکید داشت. برخی [[مخالفان]] [[مکتب اهل بیت]] خبری [[جعل]] کردند که امام مخالف [[صلح]] بوده و با برادرش [[مشاجره]] داشته است<ref>طبری، تاریخ، ج۵، ص۱۶۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۳</ref> تا نشان دهند، امام{{ع}} به [[تبعیت از امام علی]]{{ع}} جنگطلب بوده است. | |||
[[مخالفت]] و مشاجره امام{{ع}} با برادر بزرگوارش، گذشته از [[ضعف]] سندی، با مراتب [[ادب]] آن حضرت در برابر [[امام حسن]]{{ع}} [[تعارض]] دارد و حضرت پیوسته در پاسخ به پیشنهادِ [[جنگ]] با [[معاویه]]، بر [[پایبندی]] بر [[صلحنامه]] [[اصرار]] ورزید و جنگ را معارض با صلحنامه اعلام نمود<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۲؛ و نیز ر.ک: بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۶۶.</ref>. در حالی که هرگونه [[مخالفت]] با صلحنامه باید سبب پذیرش پیشنهاد [[قیام]] علیه معاویه میشد<ref>برای آگاهی بیشتر ر.ک: همین کتاب، بخش زندگانی امام حسن{{ع}}.</ref>. | |||
آخرین [[اقدام]] [[امام حسین]]{{ع}} در دوران [[امامت امام حسن]]{{ع}}، [[اقامه نماز]] بر [[پیکر امام]] حسن{{ع}} و [[تشییع پیکر]] [[پاک]] ایشان به سوی [[مسجد پیامبر]]{{صل}} بود. [[عایشه]] و [[بنیامیه]] از [[دفن]] [[امام مجتبی]]{{ع}} در کنار [[مزار]] [[پیامبر]]{{صل}} جلوگیری کردند. امام حسین{{ع}}، بنا بر [[وصیت]] [[برادر]] که نباید خونی در [[تشییع جنازه]] ایشان ریخته شود<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۲۵.</ref>، پیکر پاک آن حضرت را در [[بقیع]] و در کنار [[قبر]] مادربزرگشان، [[فاطمه]] بنت اَسَد، دفن کرد<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۷.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۱۴۷.</ref> | |||
===دوران [[حکومت معاویه]]=== | |||
معاویه با [[تزویر]] و [[رفتار]] [[سیاسی]] خاص خود، بر [[جامعه اسلامی]] [[تسلط]] داشـت و خـود را [[خلیفه]] [[دیندار]] نشان میداد. امام حسین{{ع}} در چنین شرایطی نمیتوانست با قیام بـه [[پیروزی]] سیاسی برسد و [[پیام]] آزادیبخش خود را به [[جامعه]] منتقل کند، به ویژه که به پیمـان صـلـح بـا معـاویـه نـیـز [[وفادار]] بود. با این حال، امام حسین{{ع}} گرچه [[سیاست]] [[مدارا]] با [[حکومت]] را در پیش گرفته بود، اما مخالفت خود را آشکار میکرد تا ماهیت غیر [[اسلامی]] و [[ظالمانه]] حکومت معاویه را نشان دهـد و ذهنیت جامعه را برای قیام پس از وی آماده کند. برخی از مخالفتهای [[امام]]{{ع}} بـه شـرح ذیـل علیه است: | |||
# [[نامه]] اعتراضآمیز به معاویه درباره [[شهادت]] [[حُجر بن عَدی]] و [[عَمرو بن حَمِق خُزاعی]] و نیز بدعتهایی مانند [[الحاق]] [[زیاد بن ابیه]] به [[ابوسفیان]] و [[ولایتعهدی]] فرزند شرابخـوارش، [[یزید]]. امام{{ع}} به [[صراحت]] اعلام کرد، که «فتنهای بالاتر از حکومت تو بر [[امّت]] نمیبینم و برای خودم و دینم نظری بهتر از [[جهاد]] بر [[ضد]] تو نمیشناسم»<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۲۸ به بعد؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۲۵۲ به بعد.</ref>؛ | |||
# [[اعتراض]] آشکار به بیعتستانی [[معاویه]] برای [[یزید]]<ref>طبری، تاریخ، ج۵، ص۳۰۳ به بعد؛ دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۰۴ به بعد.</ref>؛ | |||
# [[مخالفت]] عملی با برخی اقدامات معاویه در جهت کاهش دادن شدت [[اختلاف]] میان [[بنیامیه]] و [[بنیهاشم]]، مانند مخالفت با [[ازدواج]] یزید با دخترِ پسرعموی خود، [[عبدالله بن جعفر بن ابیطالب]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۴۱۲.</ref>؛ | |||
# [[مبارزه]] عملی با [[کارگزاران]] معاویه در [[مدینه]]، مانند [[مروان بن حَکَم]]<ref>ابن شهر آشوب، مناقب، ج۳، ص۲۱۰.</ref> و ولید بن عُتبه<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۱۷.</ref>؛ | |||
# [[حفظ]] [[ارتباط با شیعیان]] [[کوفه]] و آماده ساختن آنان برای دوران پس از معاویه، حتی پس از ممانعت [[حاکم مدینه]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۳۶۹.</ref>؛ | |||
# [[سخنرانی]] علنی در حضور بسیاری از [[صحابه]] و [[حاجیان]] در [[منا]] در اواخر [[حکومت معاویه]]<ref>سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ص۳۲۰.</ref>. | |||
بنابراین، هر چند [[قیام]] در این دوران امکانپذیر نبود؛ اما حضرت برای [[جلوگیری از انحراف]] [[جامعه اسلامی]] با ادامه داشتن [[حکومت بنیامیه]]، بیصبرانه [[منتظر]] [[مرگ معاویه]] بود. دیگر بزرگان [[جامعه]] نیز [[حکومت یزید]] را [[انحراف]] میشمردند. [[عبدالله بن زبیر]] نیز مانند [[امام حسین]]{{ع}} منتظر مرگ معاویه بود. [[شخصیت]] مصالحهجویی مانند عبدالله بن عُمَر نیز تا [[زمان]] مرگ معاویه حاضر به [[بیعت با یزید]] نشد و پس از مرگ معاویه نیز گفت: [[بیعت]] من پس از بیعت همه [[امّت]] خواهد بود<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص ۱۴۹.</ref>. | |||
===[[هجرت]] به مکه=== | |||
امام حسین{{ع}} پس از خروج از [[دارالاماره]]، بلافاصله برای خروج از [[مدینه]] و [[هجرت]] به [[مکه]] مصمم شد، ظاهراً آماده شدن برای [[سفر]]، یک [[روز]] بیشتر [[زمان]] [[نبرد]] و ایشان شب بعد، یعنی دو روز مانده به پایان [[ماه رجب]]، با کاروانی از [[بنیهاشم]] (البته به جز برادرش [[محمد بن حنفیه]]) از راه اصلی عازم مکه شد. این کاروان راه حدود ۴۵۰ کیلومتری مدینه تا مکه را با سرعتی بیش از دیگر کاروانها طی کرد و پس از پنج شب و در سوم [[شعبان]] [[سال ۶۰ق]] به مکه رسید. با استقرار [[امام حسین]]{{ع}} در مکه، کار برای [[حکومت بنیامیه]] مشکل شد؛ با توجه به استقرار [[امام]] در [[حرم امن الهی]]، دیگر نمیشد به صورت علنی با ایشان برخورد کرد؛ از این رو، [[یزید]] سلسله اقداماتی را برای مقابله با [[حرکت امام حسین]]{{ع}} آغاز کرد. | |||
وی در گام نخست، [[ولید بن عتبه]] را که فردی مسالمتجو بود، از [[حکومت مدینه]] [[عزل]] کرده و مدینه را به منطقه [[حکومت]] [[حاکم مکه]]، یعنی [[عمرو بن سعید اشدق]] ملحق کرد، اقدامی که به احتمال برای [[هماهنگی]] بیشتر در [[مراقبت]] از منطقه [[حجاز]] صورت گرفت. | |||
در گام بعدی یزید کوشید تا از طریق تحریک افراد گوناگون، امام حسین{{ع}} را با عنوان [[نصیحت]]، از [[اقدام عملی]] علیه حکومت باز دارد. گام آخر یزید که البته از قرائن و شواهد قابل پیگیری است، [[اقدام]] به کشتن مخفیانه امام حسین{{ع}} در مکه بود که حضرت به خوبی از آن [[آگاه]] شده بوده و به همین دلیل و همچنین [[حفظ حرمت]] [[حرم الهی]]، حاضر به اقامت دائم در مکه نشد. از سوی دیگر، امام حسین{{ع}} نیز با اقامت موقت خود در مکه، فعالیت خود را شروع و خبر حرکت اعتراضی خویش را به سراسر [[شهرها]] اعلام کرد<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۱۵۸.</ref>. | |||
===[[دعوت]] [[کوفیان]] از امام و ارسال مسلم به [[کوفه]]=== | |||
ایشان ظاهراً نامههای متعددی به افراد مختلف ارسال کرد که از جمله نامههای ایشان به افراد سرشناس [[شهر بصره]] است، البته به دلیل حکومت مستحکم [[عبیدالله بن زیاد]] در [[بصره]] و [[ترس]] آن افراد سرشناس از عبیدالله، جوابی از بصریان برای [[امام حسین]]{{ع}} داده نشد؛ اما در دیگر [[شهر]] مهم [[عراق]]، یعنی [[کوفه]]، هرچند به ظاهر امام حسین{{ع}} نامهای ارسال نکرد، اما خبر [[هجرت]] اعتراضی ایشان از [[مدینه]] به [[مکه]] با استقبال گسترده [[شیعیان]] و افراد دیگر روبهرو شده و انبوه نامههای [[دعوت]] از آن حضرت از جانب [[کوفیان]] به سوی مکه ارسال شد. یکی از عوامل [[آزادی]] کوفیان در تشکیل جلسات و [[تصمیم]] به دعوت از امام حسین{{ع}}، [[سستی]] و آسانگیری [[حاکم کوفه]]، [[نعمان بن بشیر]]، بود که همانند [[ولید بن عتبه]] فردی [[عافیتطلب]] بود. | |||
با رسیدن نامههای متعدد کوفیان، امام حسین{{ع}} در اقدامی احتیاطی، پسرعموی خویش، [[مسلم بن عقیل]]، را به عنوان [[سفیر]] و برای بررسی کامل اوضاع و به دست آوردن [[میزان]] [[پایبندی]] کوفیان به درخواست [[قیام]] روانه کوفه کرد. اعزام مسلم، دو ماه و نیم پیش از اقامت در [[کربلا]]، یعنی در نیمه [[ماه رمضان]] [[سال ۶۰ق]]، بود. وی بیست [[روز]] بعد، در پنجم [[شوال]] به کوفه رسید و در [[خانه]] [[مختار بن ابیعبید ثقفی]] [[منزل]] کرد. | |||
شیعیان به [[دیدار]] وی شتافتند و مسلم با دیدن استقبال شایان کوفیان، شروع به [[بیعت گرفتن]] از آنان کرد. شمار [[بیعتکنندگان]] با مسلم، در منابع میان ۱۲ هزار تا ۳۰ هزار نفر گزارش شده است که بیانگر شدت استقبال کوفیان از دعوت امام حسین{{ع}} است. از این رو، مسلم ۲۷ روز قبل از شهادتش، در دوازدهم شوال و پس از ۳۷ روز اقامت در کوفه، در نامهای به امام حسین{{ع}} مراتب [[وفاداری]] کامل کوفیان و [[بیعت]] هزاران نفر از آنان را اعلام کرد و درخواست کرد تا آن حضرت به سرعت سوی کوفه حرکت کند<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۱۵۹.</ref>. | |||
===اعزام [[ابن زیاد]] به کوفه و [[شهادت مسلم]]=== | |||
از سوی دیگر، طرفداران [[بنیامیه]] در کوفه، مانند [[عمر بن سعد بن ابیوقاص]]، [[محمد بن اشعث بن قیس]]، [[عمارة بن عقبه]] و...، با [[مشاهده]] میزان اقبال [[مردم]] به مسلم و کوتاهی [[نعمان بن بشیر]] [[حاکم کوفه]]، [[احساس]] خطر کرده و در نامههای جداگانه به [[یزید]] [[ناتوانی]] نعمان بن بشیر را یادآور شدند و از وی خواستند تا [[حاکم]] مقتدرتری بر [[کوفه]] بگمارد. با رسیدن این [[نامهها]] و نیز رسیدن خبر [[حرکت امام حسین]]{{ع}} به سوی کوفه، یزید، [[تصمیم]] گرفت نعمان بن بشیر را از [[حکومت کوفه]] [[عزل]] کرده، [[حکومت]] آنجا را به قلمرو حکومت [[عبیدالله بن زیاد]]، [[حاکم بصره]]، اضافه کند. عبیدالله بن زیاد با رسیدن [[فرمان]] حکومت کوفه، بلافاصله از [[بصره]] به سمت کوفه حرکت کرد، تا زودتر از [[امام حسین]]{{ع}} به کوفه برسد. | |||
عبیدالله پیش از رسیدن به کوفه، [[لباس]] مبدّل پوشید و بر چهره نقاب زد؛ مردم با دیدن وی، به [[گمان]] اینکه این امام حسین{{ع}} است که وارد کوفه میشود، به وی خوشامد میگفتند. عبیدالله با همان وضعیت داخل [[دارالاماره]] شد و فرمان عزل نعمان بن بشیر را به وی [[ابلاغ]] کرد. سپس مردم را به [[مسجد کوفه]] احضار کرد و با [[سخنرانی]] [[تندی]]، آنان را به [[پیروی]] از دستورهایش فراخواند. | |||
عبیدالله در مرحله بعد، سران قبائل و رؤسای محلههای کوفه را احضار و [[تهدید]] کرد در صورتی که هر کسی نام اشخاص [[فتنهگر]]، یا [[شورشی]] را در محدوده محل زندگانی خویش، گزارش نکند [[جان]] و مالش بر حکومت [[حلال]] خواهد بود. مسلم با [[مشاهده]] ورود عبیدالله به کوفه و سختگیریهای وی، مخفیانه از [[منزل]] مختار خارج شده و به منزل [[هانی بن عروه]] رفت. | |||
عبیدالله با استفاده از [[جاسوسی]] که خود را به عنوان یکی از [[شیعیان]] معرفی کرده بود، از محل استقرار مسلم در [[خانه]] [[هانی]] باخبر شد و هانی را احضار و بازداشت کرد. در نتیجه، مسلم در [[روز هشتم ذیحجه]]، برای جلوگیری از اقدامات بعدی عبیدالله، قصر عبیدالله را به محاصره در آورد، اما با تلاش سران قبائل طرفدار عبیدالله، و با [[تبلیغات]] گسترده مبنی بر [[حمله]] [[لشکر]] [[شام]] به [[کوفه]] و نیز [[تهدید]] عبیدالله مبنی بر قطع سهمیه افراد [[شورشی]] از [[بیتالمال]]، کمکم بیشتر محاصرهکنندگانِ قصر، گریختند. سرانجام مسلم تنها ماند و در [[صبح]] [[روز نهم ذیحجه]] دستگیر شده و به [[شهادت]] رسید<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۱۵۹.</ref>. | |||
===از [[مکه]] تا [[کربلا]]=== | |||
از آن سو، [[امام حسین]]{{ع}} پس از رسیدن [[نامه]] مسلم در [[روز هشتم ذیحجه]] (همان روزی که مسلم در کوفه [[قیام]] را آغاز کرد)، از مکه به سوی کوفه حرکت کرد. با اینکه [[عمرو بن سعید]]، [[حاکم]] [[اموی]] مکه تلاش زیادی نمود که حتی با اعطای [[اماننامه]] امام حسین{{ع}} را از رفتن به کوفه، بازدارد، اما [[امام]] قبول نکرد. در طول راه در منزلگاههای مختلف بسیاری از [[اعراب]] قبائل به [[گمان]] اینکه امام در کوفه به [[قدرت]] خواهند رسید به کاروان امام اضافه شدند. | |||
در منزلگاه [[ثعلبیه]](تقریباً در شمال [[عربستان]] کنونی و قبل از مرز [[عراق]])، خبر [[شهادت مسلم]] به امام حسین{{ع}} رسید و ایشان با اعلام عمومی آن، [[اجازه]] مرخص شدن افرادی را که به [[طمع]] مادی با امام همراه شده بودند، صادر کردند، در نتیجه تنها عدهای که از مکه همراه امام بودند و شمار کمی از افراد اضافه شده در میان راه، باقی ماندند. امام حسین{{ع}} با [[مشورت]] با همراهان و با این [[استدلال]] که امام{{ع}} همانند مسلم نیست، بلکه با ورودش به کوفه، اوضاع [[تغییر]] خواهد کرد؛ به ویژه آنکه در عمل نیز راه برگشت به مکه و [[مدینه]] مسدود بود و [[امید]] [[موفقیت]] در کوفه، بیشتر از آن دو [[شهر]] ارزیابی میشد، راهی کوفه شد. | |||
چند [[منزل]] بعد، در منزلگاه [[شراف]] (تقریباً در مرز عراق و عربستان فعلی)، [[کاروان امام حسین]]{{ع}} با نخستین گروه از [[سپاهیان]] اعزامی [[عبیدالله بن زیاد]]، به [[فرماندهی]] [[حربن یزید ریاحی]]، روبهرو شد. [[سپاه حر]] از حرکت [[سپاه امام]]{{ع}} جلوگیری کرد. امام حسین{{ع}} با این استدلال که [[کوفیان]] به من نامه نوشته و مرا برای [[ریاست]] بر خود [[دعوت]] کردهاند، حال اگر آمدن مرا خوش نمیدارند، از همین راهی که آمدهام، بازمیگردم. قصد داشت به منطقهای دیگر برود، اما [[حر]] قبول نکرد و گفت: من مأمورم تا تو را نزد عبیدالله ببرم. چون حضرت قبول نکرد، سرانجام به پیشنهاد [[حرّ]]، قرار شد، کاروان [[امام]] با [[همراهی]] [[سپاه]] وی به راهی که نه سوی [[کوفه]] و نه سوی [[مدینه]] میرود، حرکت کند تا [[تکلیف]] مشخص شود. در نتیجه [[کاروان امام حسین]]{{ع}} به سمت دیگر کوفه حرکت کرد. پس از چند [[منزل]]، در [[روز]] دوم [[محرم]] [[سال ۶۱ق]]، نامهای از عبیدالله مبنی بر [[لزوم]] ممانعت از حرکت کاروان امام حسین{{ع}} و محاصره آنان برای رسیدن [[لشکر]] اصلی کوفه به حرّ رسید، از این رو، حرّ در منزلگاه [[کربلا]] (واقع در حدود ۸۰ کیلومتری شمال [[غربی]] کوفه) مانع از حرکت کاروان امام حسین{{ع}} شد. روز بعد، [[عمر بن سعد بن ابیوقاص]] با ۴ هزار نفر برای بر عهده گرفتن [[مسئولیت]] [[جنگ با امام حسین]]{{ع}} وارد کربلا شد.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۱۶۰.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |