|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[عشق در نهج البلاغه]] - [[عشق در تربیت اسلامی]] - [[عشق در معارف و سیره نبوی]] - [[عشق در خانواده]]| پرسش مرتبط = }}
| | #تغییر_مسیر [[محبت و عشق]] |
| '''عشق''' یا '''[[دوستی]]''' به معنای [[یاری]]، [[رفاقت]] و [[محبّت]]<ref>فرهنگ فارسی، ج ۲، ص ۱۵۷۸، «دوستی».</ref> و نیز به معنای آشنایی توأم با مهر و [[محبّت]] آمده است<ref>فرهنگ سخن، ج ۴، ص ۳۴۰۸، «دوستی».</ref>. در این مدخل، [[دوستی]] بین [[انسانها]] با [[انسانها]]، با [[خداوند]] و با [[شیطان]] مورد نظر است و از واژههای «[[ودّ]]»، «الف»، «[[خلیل]]»، «[[ولی]]»، «[[حُبّ]]»، «[[قرین]]»، «[[صدیق]]»، «[[رفیق]]»، «صاحب» و مشتقّات آنها استفاده شده است<ref>[[فرهنگ قرآن (کتاب)|فرهنگ قرآن]]، واژه «دوستی».</ref>.
| |
| | |
| == اقسام عشق ([[حب]]) ==
| |
| * [[حب]]، [[محبت]] و عشق را بر اساس متعلق آن میتوان به موارد ذیل تقسیم کرد:
| |
| ** [[عشق به خدا]]
| |
| ** [[عشق به اولیای الهی]]:
| |
| *** [[عشق به پیامبر خاتم]]
| |
| *** [[عشق به اهل بیت]]
| |
| **** [[عشق به امام]]
| |
| ** [[عشق به فضیلت]]
| |
| ** [[عشق به خویشاوندان]]
| |
| ** [[عشق به هم نوعان]]
| |
| | |
| == مقدمه ==
| |
| * [[محبت]] همان [[دوست داشتن]] و [[اراده]] و میل به سوی چیزی هست که این [[اراده]] یا [[دلیل]] [[لذت]] بردن و یا فایده و یا کمال و [[فضیلت]] هست و اگر این [[محبت]] که در وجود و [[فطرت]] تمام موجودات -به ویژه [[انسان]]- نهاده شده، در مسیر اصلی و [[حقیقی]] خود قرار گیرد، میتواند [[انسان]] را به کمال برساند<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۸۵.</ref>.
| |
| * [[انسانها]] نسبت به هم عشق میورزند و به همدیگر [[محبت]] میکنند. [[محبت]] بهمعنای [[دوست]] داشتن، عامل پیونددهنده قلبها به یکدیگر است. [[دین اسلام]]، [[دین]] [[محبت]] و [[دوستی]] ورزیدن است. [[امام علی]] {{ع}} در معرفی [[اسلام]] میفرماید: [[اسلام]] [[دین]] خدای یکتایی است که آن را برای شناساندن خود و [[رشد]] [[انسانها]] [[برگزیده]] و پایههای آن را بر [[محبت]] خویش [[استوار]] ساخته است<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ إِنَّ هَذَا الْإِسْلَامَ دِينُ اللَّهِ الَّذِي اصْطَفَاهُ لِنَفْسِهِ وَ اصْطَنَعَهُ عَلَى عَيْنِهِ وَ أَصْفَاهُ خِيَرَةَ خَلْقِهِ وَ أَقَامَ دَعَائِمَهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ١٩٨</ref><ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 664.</ref>.
| |
| * [[امام علی]] {{ع}} به [[نقل]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}}، اساس [[سنت پیامبر]] را [[محبت]] میداند. [[محبت]] کردن از ویژگیهای [[اولیا]] خداست. در [[سیره ائمه معصومین]] {{عم}} [[محبت]] کردن بیدریغ به [[مردمان]]، موضعی آشکار است. [[امام علی]] {{ع}} در معرفی [[اهل بیت]] {{عم}} یکی از خصوصیات آنان را [[رحمت]] و [[محبت]] بر [[مردمان]] یاد میکند<ref>{{متن حدیث|نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَحَطُّ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَعَادِنُ الْعِلْمِ وَ يَنَابِيعُ الْحُكْمِ، نَاصِرُنَا وَ مُحِبُّنَا يَنْتَظِرُ الرَّحْمَةَ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ١٠٩</ref>. [[محبت]] کردن سبب پیوند [[دلها]] و ایجاد [[انس]] و [[الفت]] بین انسانهاست<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۰۲</ref>. [[انسانها]] در سایه [[محبت]] به یکدیگر زمینه تأثیر از یکدیگر را ایجاد میکنند و [[دوستی]] در جامعههای مختلف [[انسانی]] شکل میگیرد. [[انسان]] به هر چه [[محبت]] ورزد، خود را شبیه و نزدیک به آن میگرداند. [[دوستان]] از یکدیگر تأثیر میپذیرند و نقش [[الگو]] را برای هم ایفا میکنند. [[دوستان]] از یکدیگر تأثیر میپذیرند و نقش [[الگو]] را برای هم ایفا میکنند. [[برانگیختن]] [[دوستی]]، [[فضایل]] و [[خوبیها]] و عشق به [[کمال انسانی]] با [[سرشت]] [[آدمی]] درآمیخته است. از اینرو اگر [[انسانها]] [[شناخت]] و [[محبت]] [[اولیای خاص]] [[خدا]] را در [[دل]] بپرورانند، این جهتگیری و [[الگوپذیری]] میتواند زمینهساز ایجاد کمال در آنها شود<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 664.</ref>.
| |
| * [[امام علی]] {{ع}} خوشبختترین [[مردم]] را کسی میداند که [[فضل]] و [[برتری اهل بیت]] {{عم}} را بر دیگران بشناسد و بهوسیله آنان به [[خدا]] [[تقرب]] جوید، محبتش را برای آنان [[خالص]] گرداند و بدانچه [[سنت]] و روش آنان است عمل کند و از آنچه مورد [[نهی]] آنان است، بپرهیزد. محبتی که زمینهساز تأثیرپذیری است، به [[سعادت]] با [[ضلالت]] [[انسانها]] میانجامد. اگر [[آدمی]] [[محبت]] را بهجا [[خرج]] کند، بهره آن را خواهد گرفت. از اینرو [[امام]] فرمود کسی که ما را [[دوست]] دارد، باید به عمل ما عمل کند و [[پارسایی]] را همچون پیراهنی بر تن پوشد. آشکار است که اینچنین [[پیروی]] ضامن [[اصلاح]] و سعادتمندی [[آدمی]] است<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 664.</ref>.
| |
| | |
| == رابطه [[محبت]] با [[زیارت]] ==
| |
| * آنکه عشق و [[شوق]] داشته باشد، به [[زیارت]] هم میرود. برای عاشقِ شائق، نه تنها خودِ [[محبوب]]، جالب و جاذب است، بلکه هر چیزی هم که بهگونهای رنگ تعلّق و رایحه انتساب به او را داشته باشد، مطلوب و [[جاذبه]] [[دار]] است و دلداده را به سوی خود میکشد. در [[زیارت]] چنین است. چگونه میشود که [[عاشق]] [[خدا]] و [[دوستدار]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و [[اهل بیت]] {{عم}}، و [[محبّ]] [[صالحین]] و [[صدیقین]] و [[شهدا]] و اولیاءالله، [[شوق دیدار]] [[خانه خدا]] و [[بیت]] [[الله]] و [[مزار]] و [[مرقد]] و [[خانه]] و [[شهر]] و دیار [[معشوق]] را نداشته باشد و شیفته [[دیدار]] [[کعبه]] و [[مدینه]] و [[مزار]] [[ائمه]] و [[قبور]] [[صالحین]] و شهرهای خاطره آمیز و شوقانگیزی که ریشه در [[فرهنگ دینی]] ما دارد نباشد؟!به گفته مرحوم [[علامه امینی]]:"اگر [[مدینه منوره]]، [[حرم]] محترم [[الهی]] شمرده شده و در [[سنت نبوی]]، برای [[مدینه]] و خاکش و اهلش و مدفونین آنجا [[ارزش]]های فراوان بیان شده است، به خاطر همان انتساب به [[خدا]] و [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} است و بر مبنای همین اصل، هر چیز دیگری هم که نوعی تعلق و انتساب به [[پیامبران]] و [[اوصیاء]] و [[اولیای الهی]] و [[صدیقین]] و [[شهدا]] و افراد [[مؤمن]] دارد [[ارزش]] پیدا میکند و [[شرافت]] مییابد..."<ref>سیرتنا و سنتنا، ص۱۶۱،۱۶۰</ref>.
| |
| * [[زیارت]]، میتواند نمودی از [[احساس]] [[شوق]] درونی [[انسان]] باشد. نشانی از [[محبّت]] و دلیلی بر عشق و علامتی از تعلق خاطر باشد. [[زیارت]]، زبانِ علاقه و ترجمان [[وابستگی]] [[قلبی]] است. برای [[عاشق]]، حتی خانهای که روزی [[معشوق]] در آن ساکن بوده، کوچهای که روزی دلبر از آن گذشته، زمینی که بر آن قدم نهاده، شهری که روزی در آنجا میزیسته، سنگی که دست [[محبوب]] به آن خورده، لباسی که بر اندام او بوده، کفشی که در پایش بوده، دلربا و جاذب است، [[دوست]] داشتنی و [[شوق]] انگیز است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۴-۲۷.</ref>.
| |
| * در [[زیارت]] و [[مزار]]، مسأله در ظاهرِ سنگ و چوب و آجر و آهن و [[ضریح]] و ساختمانِ [[مزار]] و گنبد و گلدسته و رواق و... خلاصه نمیشود، تا به [[زیارت]] و بوسیدن و [[تقدیس]] اینها اشکال شود، بلکه نقش عمده با آن [[محبت]] و [[شناخت]] و [[معنویت]] و عشقی نهفته است که در ورای اینهاست که حتی به اینها، معنی و جهت و [[قداست]] و [[حرمت]] بخشیده است. وقتی [[قلب]]، در گرو یک عشق بود، صاحبِ آن [[دل]]، از نام و یاد و [[لباس]] و دستمال و [[کفش]] و کوچه و [[شهر]] [[محبوب]]، خوشش میآید و [[لذت]] میبرد و همه اینها برایش [[جاذبه]] دارد و در هر یک از اینها عکس رخ [[یار]] را میبیند. با [[محبت]] وافر و علاقه و احساسی که به [[پیامبر خاتم|حضرت محمد]] {{صل}} داریم، اگر با خبر شویم که در جایی ردّپایی و نشانی از آن [[حضرت]] باقی است، آیا [[شوق]] دیدنش را نخواهیم داشت؟ «[[مقام ابراهیم]]» در [[مسجدالحرام]]، برای [[حاجی]] چرا آنقدر خاطره به همراه دارد؟ جز این است که سنگی است که [[حضرت ابراهیم]] در بالا بردنِ دیواره [[کعبه]]، به کمک پسرش [[اسماعیل]]، آن را زیر پا میگذاشته است و جای قدم او بر سنگ باقی است؟! میبینم که وادی [[زیارت]]، وادی عشق و علاقه و [[عرفان]] است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۴-۲۷.</ref>.
| |
| * در قلمرو [[دل]]، گاهی پای [[عقل]] هم میلنگد و وقتی عشق [[فرمان]] میدهد، [[عقل]] چارهای جز [[تسلیم]] و [[فرمانبرداری]] ندارد. مرحوم [[علامه امینی]] [[نقل]] میکند که:"... [[فقیه]] و ادیب بزرگوار [[اهل سنت]]، [[تاج الدین فاکهانی]] ([[وفات]] ۷۳۹) به [[دمشق]] رفت و در آنجا به قصد [[زیارت]] [[کفش]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} که در "دارالحدیث الأشرفیّه" است رفت. وقتی [[کفش]] را دید، افتاد و شروع به بوسیدن کرد و صورتش را بر آن میمالید و [[اشک]] [[شوق]] از دیدگانش جاری بود و شعری به این مضمون را میخواند: اگر به [[مجنون]] گفته شود: لیلی و وصال و [[دیدار]] او را میخواهی، یا [[دنیا]] را و آنچه در آن است؟ او در جواب خواهد گفت: غباری از [[خاک]] [[کفش]] لیلی، برایم [[محبوب]]تر و برای دردهای من [[شفا]] بخشتر است..."<ref>الغدیر، ج۵ ص۱۵۵</ref>.
| |
| * آری؛ وقتی عشق در کار باشد، خاکِ رهِ [[دوست]] را باید سرمه چشم نمود و برای [[عاشق]]، آنچه [[ارزشمند]] است، [[محبوب]] و [[دیدار]] او و هر چیزی است که منتسب به اوست. برادرانه بیا قسمتی کنیم رقیب [[جهان]] و هرچه در آن است از تو، [[یار]] ازمن این یک طرف قضیه است، که [[محبت]]، [[انسان]] را به [[زیارت]] وا میدارد. سوی دیگر قضیه آن است که [[زیارت]]، [[محبت]] و [[شناخت]] میآورد و از آن جهت، عاملی سازنده و [[تربیت]] کننده است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۴-۲۷.</ref>.
| |
| | |
| == رابطه عشق با [[زیارت]] ==
| |
| * [[شوق]]، [[انسان]] راکد را حرکت میبخشد و ساکن را «[[مهاجر]]» میکند و «[[عافیت]] طلب» را [[بادیه]] پیما میسازد. برای تحلیل [[زیارت]]، نباید خیلی سراغ [[برهان]] [[علمی]] رفت «راه [[علمی]]»، فقط میتواند روشنگر باشد، ولی راه معنی و [[دل]] و عشق، هم روشنی است و هم گرمابخش. بخصوص اگر عشق [[راستین]] به [[خدا]] باشد که [[معشوق]] کامل و [[محبوب]] مطلق است و پیوند با او، سوزنده و سازنده است. به فرموده [[امیرالمؤمنین]]: {{عربی|«حُبُّ اللهِ نارٌ لا تمرّ عَلی شَی ءٍ الّا احْتَرقَ وَ نُورُ اللهِ لا یَطّلِعُ عَلی شَی ءٍ إلّا أَضاءَ»}}<ref>میزان الحکمه، ج۲، ص۲۲۶، ح۳۵۱۴.</ref>. [[محبت]] [[خدا]] آتشی است سوزان و [[نور]] [[خدا]]، فروغی است روشنگر». میبینیم که در بیان [[امام]]، [[محبت]] هم سوزاننده و هم روشنی بخش معرّفی شده است. «پرورده فیضِ نگاه»، از آتشی شعلهور است که بیان کردنی نیست. به گفته اقبال: «سخن از تاب و تبِ شعله، به خس نتوان گفت.»...و به قول «امرسن»: «یک [[قلب]] میتواند هزار سال [[فکر]] خود را به کار برد، لکن به [[قدر]] آنچه عشق، یک روز یاد میدهد، کسب نتواند کرد» <ref>چکیده اندیشهها، ج۱، ص۲۵۱.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۲-۲۴.</ref>.
| |
| * عشق، [[معلم]] [[انسان]] است. عشق، معمار عالم است. عشق، آباد کننده [[دل]] است. «عشق، وسیله ای است که تمام دردسرهای کوچک را به یک دردسر بزرگ تبدیل میکند». عشق، [[تحمل]] را میافزاید. داغ [[محبت]] [[خدا]] و [[رسول]] را بر سینه داشتن، همراه است با [[رنجها]] و مشقتهایی که در راه این [[محبت]] است. مگر میتوان از دشتها به سوی [[خانه]] و دیار [[محبوب]]، گذر کرد و تیغ بیابان و خار مغیلان را در پای ندید؟! [[شیعه]] [[علی]] بودن، همراه است با [[محرومیت]] چشیدنها و [[سختی]] کشیدنها و [[بلاها]] و محنت ها. این خصیصه عشق است... و [[صد]] البته که همه اینها در راهِ «[[دوستی]]»، روا و شیرین است، و «هرچه از [[دوست]] میرسد نیکوست». بعضیها [[خدمت]] [[ائمه]] میرسیدند و ابراز میکردند که: ما، شما [[اهل بیت]] را [[دوست]] میداریم و آنان پاسخ میدادند که: پس آماده [[سختی]] باشید و تن پوشی از [[فقر]] و بلا برای خود آمادهسازید:{{عربی|«مَنْ أَحَبّنا أَهلَ البیتِ فلیُعِدَّ لِلْفَقرِ- أوْ لِلْبَلاءِ- جِلباباً»}} <ref>میزان الحکمه، ج۲، ص۲۴۰، ح۳۲۱۸.</ref>. به قول معروف: «البَلاء لِلولاء»<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۲-۲۴.</ref>.
| |
| * دلداده [[محبت]] [[خدا]] و [[اولیای خدا]]، سر بر کف مینهد و در کوی [[دوست]] میرود و [[راضی]] است به هرچه که او بپسندد. چه راحت، چه [[رنج]]، چه [[غم]] و چه [[شادی]]. عشق، نوازشهایی در صورتِ «[[بلاء]]»، و رحمتهایی به صورتِ «[[رنج]]» به دنبال دارد که برای [[عاشق]]، سازنده و کمال آور است و خود، نشانه توجه و عنایتِ [[محبوب]] به [[محبّ]] است. اگر با دیگرانش بود مِیْلی چرا جام مرا بشکست لیلی؟ در یک کلمه، جوهر [[ناب]] [[زندگی]]، و [[روح]] [[حیات]]، عشق و [[محبت]] است و [[زندگی]] بی [[محبت]]، خشک و سرد و بی [[روح]] است. منتها باید محبوبها و معشوقها، [[شایسته]] [[محبت]] و عشق باشند و [[ارزش]] آن را داشته باشند که [[انسان]]، عشقش را به پای آنان نثار کند و «[[دل]]» را [[خانه]] «[[حبّ]]» آنان سازد. معشوقهای برین، در [[فرهنگ دینی]]، [[خدا]] و [[رسول]] و [[ائمه معصومین]] {{عم}} و پاکمردان و صدیقان و شهیدانند که لایق محبتاند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۲-۲۴.</ref>.
| |
| * [[دین]] هم بر پایه [[محبت]] میچرخد و اساساً به تعبیر [[امام صادق]] {{ع}} [[دین]]، چیزی جز [[محبت]] نیست:{{عربی|«هَلِ الدّینُ إِلّا الحُبُ»}} <ref>بحارالأنوار، ج۶۹، ص۲۳۷.</ref>. ولی روشن است که اگر [[محبت]] آمد، به دنبالش، [[طاعت]] و [[عبادت]] و [[عبودیت]] و همرنگ شدن با [[محبوب]] و سنخیت یافتن با [[معشوق]] و حرکت در راستای خواسته او و عمل بر طبقِ رضایِ [[حق]] و... همه و همه به دنبال میآید. محبتی کارساز است که از [[قلب]] به اندام سرایت کند و از درون، [[اعمال]] برون را کنترل و [[هدایت]] نماید<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۲-۲۴.</ref>.
| |
| | |
| == [[دوستی]] ==
| |
| == جستارهای وابسته ==
| |
| {{مدخل وابسته}}
| |
| * [[حب به خدا]]
| |
| * [[حب فی الله]]
| |
| * [[حب پیامبر خاتم]]
| |
| * [[حب اهل بیت]]
| |
| * [[حب اهل ایمان]]
| |
| * [[حب آخرت]]
| |
| * [[حب بقا]]
| |
| * [[حب ذات]]
| |
| * [[حب ذم]]
| |
| * [[حب عالمان]]
| |
| * [[حب عبادت]]
| |
| * [[حب فرزند]]
| |
| * [[حب مذموم]]
| |
| * [[حب ممدوح]]
| |
| * [[حب کمال]]
| |
| * [[حب گمنامی]]
| |
| {{پایان مدخل وابسته}}
| |
| | |
| == منابع ==
| |
| {{منابع}}
| |
| * [[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۲''']]
| |
| * [[پرونده:81.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|'''فرهنگ زیارت''']]
| |
| {{پایان منابع}}
| |
| | |
| == پانویس ==
| |
| {{پانویس}}
| |
| | |
| {{فضایل اخلاقی}}
| |
| | |
| [[رده:زیارت]]
| |
| [[رده:عشق]]
| |
| [[رده:مدخل فرهنگ زیارت]]
| |
| [[رده:مقالههای اولویت یک]]
| |
| {{زیارت}}
| |
| {{حکومت}}
| |
| <onlyinclude>{{درجهبندی
| |
| | لینکدهی دستی = <!--ندارد، دارد-->ندارد
| |
| | رده = <!--ندارد، دارد-->ندارد
| |
| | جعبه اطلاعات = <!--نه، ندارد، دارد-->نه
| |
| | عکس = <!--نه، ندارد، دارد-->نه
| |
| | ناوبری = <!--ندارد، دارد-->
| |
| | رعایت شیوهنامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->
| |
| | کپیکاری = <!--از چند منبع، از تک منبع، ندارد-->
| |
| | استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->
| |
| | ارزیابی=<!--نشده، اولیه، نهایی-->نشده
| |
| | شناسه = <!--ندارد، ناقص، کامل-->ندارد
| |
| | رسا بودن = <!--ندارد، دارد-->
| |
| | جامعیت = <!--ندارد، دارد-->
| |
| | زیادهنویسی = <!--دارد، ندارد-->
| |
| | تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| |
| | تاریخ برتر شدن =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| |
| | توضیحات =
| |
| }}</onlyinclude>
| |