|
|
خط ۳۳۵: |
خط ۳۳۵: |
| # [[پیامبر اکرم]] تحت [[ولایت]] و [[تربیت]] ویژه [[الهی]]: {{متن قرآن|فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ... ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي}}؛ | | # [[پیامبر اکرم]] تحت [[ولایت]] و [[تربیت]] ویژه [[الهی]]: {{متن قرآن|فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ... ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي}}؛ |
| # [[پذیرش ولایت]] غیرخدا ناسازگار با [[ایمان به خدا]]، [[پیامبر]] و [[قرآن]]: {{متن قرآن|وَلَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالنَّبِيِّ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاءَ وَلَكِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ فَاسِقُونَ}}<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۹۴۴.</ref>. | | # [[پذیرش ولایت]] غیرخدا ناسازگار با [[ایمان به خدا]]، [[پیامبر]] و [[قرآن]]: {{متن قرآن|وَلَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالنَّبِيِّ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاءَ وَلَكِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ فَاسِقُونَ}}<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۹۴۴.</ref>. |
| == ولایت در معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان ==
| |
| مفهوم “ولی” از مفاهیم کلیدی و محوری است که در [[شناخت]] چیستی [[مقام امامت]] نقش بسزایی دارد. این واژه در لغت، به معانی گوناگونی همچون [[ناصر]]، [[دوست]]، هم [[پیمان]] و متولی امر یا [[سرپرست]] به کار رفته است. [[خلیل]] فراهیدی در این باره مینویسد: {{عربی|و وَلَّى الرجل، أي: أدبر. و اسْتَوْلَى فلان على شيء، إذا صار في يده}}<ref>خلیل بن احمد، فراهیدی، العین، ج۸، ص۳۶۶.</ref>؛ “وَلِی الرجل، یعنی، پشت کرد و اینکه فلانی بر چیزی مسلط شده، هنگامی که آن چیز در اختیارش قرار گرفت”.
| |
| ابن منظور نیز مینویسد: “ولی در (از) [[نامهای خداوند]] [[متعال]] است، ولی همان [[ناصر]] است و گفته شده که ولی [[مسئول]] امور عالم و مخلوقاتی است که [[قائم]] به او هستند”<ref>محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷.</ref>.
| |
| راغب اصفهانی نیز در این باره، میان “وِلایت” و “وَلایت” تفاوت گذاشته و اولی را به معنای “یاری کردن” و دومی را به معنای “بر عهده گرفتن [[مسئولیت]] چیزی” دانسته است<ref>راغب اصفهانی، المفردات، ص۸۸۵. یادکرد این نکته ضروری است که تفاوت میان وِلایت با وَلایت از مباحثی است که ذهن اندیشمندان زیادی رابه خود مشغول کرده است. برخی محققان بر این باورند که آنگاه که ولایت به کسر واو خوانده میشود، بیانگر آن است که تأثیر و تأثر میان دو طرف وجود دارد؛ بدین معنا که طرفین ولیّ یکدیگرند؛ اما هنگامی که ولایت تنها از سوی یک طرف باشد، به فتح واو خوانده میشود. ر. ک: عبدالله جوادی آملی، ولایت در قرآن، ص۵۱. گفتنی است، از آنجا که تبیین تفاوت میان وِلایت و وَلایت، تأثیر چندانی در بحث این نوشتار ندارد، از بررسی آن صرف نظر کردهایم.</ref>.
| |
| در میان لغتشناسان، ابن [[فارس]] و [[زمخشری]] بر این مطلب تأکید کردهاند که ریشه این واژه، “ولی” به سکون لام است و تمامی معانی این ماده به معنای [[قرب]] و نزدیکی است، و ابن [[فارس]] پس از آن، معانی ای همچون [[ناصر]]، [[دوست]]، پسرعمو، [[همسایه]] و [[عبد]] را برای آن برشمرده است<ref>احمد بن زکریا بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۶، ص۱۴۱؛ محمود زمخشری، اساس البلاغة، ص۵۰۹.</ref>.
| |
| با توجه به آن چه [[گذشت]]، روشن میشود که ولی دارای معانی -[[دست]] کم معانی استعمالی نه وضعی - متعددی است که [[تعیین]] یکی از آنها در یک متن، با توجه به قراین و شواهد موجود امکانپذیر است. هر چند میتوان این دیدگاه را که در تمام استعمالات این واژه، معنای [[قرب]] و نزدیکی اشراب شده استس، نیز دیدگاهی صحیح به شمار آورد<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۵۶.</ref>.
| |
|
| |
| === کاربرد واژه "[[ولی]]" در [[قرآن]] ===
| |
| واژه ولی و مشتقات آن در [[قرآن کریم]] بارها تکرار شدهاند، تا آنجا که خود این واژه، به تنهایی، [[چهل]] بار به کار رفته است که [[تعیین]] و تشخیص معنای آن در برخی مواضع چندان آسان نیست.
| |
| با وجود این، میتوان گفت: واژه ولی در برخی [[آیات]]، به معنای [[ناصر]] به کار رفته است؛ چنانکه میفرماید: {{متن قرآن|إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«(یاد کنید) آنگاه را که دو دسته از شما میخواستند (در رفتن به جنگ) سستی کنند حال آنکه خداوند یاور آنان بود و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۲.</ref>.
| |
| ولی در برخی [[آیات]] نیز به معنای [[دوست]] و هم [[پیمان]] به کار رفته است؛ چنانکه [[خداوند متعال]] خطاب به [[مؤمنان]] میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بیگمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref>.
| |
|
| |
| در این [[آیه]]، [[سخن]] از [[سرپرست]] گرفتن [[یهود]] و [[نصارا]] نیست، بلکه سخن از همپیمانی و [[دوست]] یا [[نصرت]] گرفتن در امور تجاری با آنهاست؛ چنانکه میان خود و [[یهود]] و [[نصارا]]، چنین روابطی وجود دارد:<ref>محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۷۵؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۶۸-۳۶۹؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۱۰.</ref> {{متن قرآن|بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}}.
| |
| روشنتر از [[آیه]] مزبور، [[آیه]] زیر است که واژه ولی، در آن، به صراحت به معنای [[دوست]] به کار رفته است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ...}}<ref>«ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون میآیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید که به آنان مهربانی ورزید در حالی که آنان به آنچه از سوی حق برای شما آمده است کفر ورزیدهاند؛ پیامبر و شما را (از شهر خود) بیرون میکنند که چرا به خداوند -پروردگارتان- ایمان دارید، پنهانی به آنان مهربانی میورزید و من به آنچه پنهان و آنچه آشکار میدارید داناترم و از شما هر کس چنین کند به یقین، راه میانه را گم کرده است» سوره ممتحنه، آیه ۱.</ref>.
| |
|
| |
| در این [[آیه]]، به قرینه آنکه در مقابل واژه {{متن قرآن|أَوْلِيَاءَ}}، که جمع واژه ولی است، از مفهوم [[عداوت]]، یعنی [[دشمنی]]، استفاده شده و در ادامه [[آیه]] نیز آشکارا از [[مودت]] و [[دوستی]] [[سخن]] به میان آمده است، روشن میشود که مقصود از واژه ولی، همان [[دوست]] است؛ از اینرو، [[آیه]] چنین معنا میشود:
| |
| “ای کسانی که [[ایمان]] آوردهاید! [[دشمن]] من و [[دشمن]] خودتان را [[دوستان]] خود مگیرید. شما با آنها طرح [[دوستی]] میافکنید، در حالی که آنها به آنچه از [[حق]] برای شما آمده، [[کفر]] ورزیدهاید. آنها [[رسول خدا]] و شما را به خاطر ایمانتان به [[خدای یکتا]] که [[پروردگار]] شماست [از وطنتان، [[مکه]]] بیرون میکنند، اگر [از وطنتان] برای [[جهاد]] در [[راه]] من و [[طلب]] [[خشنودی]] من بیرون آمده [[اید]]. شما [[دوستی]] خود را پنهانی به آنها میرسانید، در حالی که من به آن چه [[پنهان]] کنید و آن چه آشکار کنید، داناترم... ”.
| |
| از سوی دیگر، آیاتی نیز وجود دارد که دربردارنده واژه ولی است و روشنترین معنایی که برای آن به نظر میرسد، [[سرپرست]] یا همان متولی و [[مسئول]] است. به [[آیه]] زیر توجه کنید: {{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ مَا لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر خداوند میخواست آنان را امّتی یگانه میکرد امّا هر کس را که بخواهد در بخشایش خویش درمیآورد و ستمگران را هیچ یار و یاوری نیست * آیا به جای او سرورانی (را به پرستش) گرفتند؟ اما خداوند است که سرور (راستین) است و او مردگان را زنده میگرداند و او بر هر کاری تواناست» سوره شوری، آیه ۸-۹.</ref>؛
| |
|
| |
| در این دو [[آیه]]، سه بار واژه ولی به کار رفته است. ابتدا [[خداوند]] میفرماید که اگر میخواست تمام [[مردم]] را [[امت]] واحد قرار میداد؛ آنگاه میافزاید، هر که را بخواهد وارد [[رحمت]] خود میکند. به دیگر سخن، در این [[آیه]]، همه کاره بودن [[خداوند]] و [[سرپرستی]] او در امور بیان میشود، سپس گفته میشود که [[ظالمان]] ولی و [[یاوری]] ندارند. با توجه به آنکه واژه “ولی” با حرف “واو” به واژه “نصیر” عطف شده است و عطف ظاهر در تغایر است، معنای [[نصرت]] برای “ولی” منتفی میشود و با توجه به آن چه پیش از این گفته شد، [[سرپرستی]] در امور، روشنترین معنایی است که به [[ذهن]] تبادر میشود؛ بر این اساس، واژه “اولیاء” نیز به همین معنا [[تفسیر]] میشود. امّا استعمال سه باره این واژه، دلالت آن بر معنای [[سرپرستی]] را بیشتر تقویت میکند؛ از اینرو که [[قرآن کریم]] پس از کاربرد این واژه، با بیان گوشهای از قلمرو [[ولایت خداوند]] [[متعال]]، یعنی زنده کردن [[مردگان]] و [[قدرت]] داشتن بر همه امور، به روشنترین شکل، در پی بیان معنای [[سرپرستی]] مطلق اوست. بنابراین، دو [[آیه]] یاد شده، چنین معنا میشود:
| |
| “و اگر [[خداوند]] میخواست، همه آنها را یک [[امت]] قرار میداد، و لکن کسانی را که میخواهد [و [[اصل هدایت]] را پذیرفتهاند] در [[رحمت]] خود در میآورد، و [[ستمکاران]] را نه [[سرپرستی]] است و نه [[یاوری]]؛ بلکه آنها به جای [[خداوند]] سرپرستانی برای خود گرفتهاند؛ حال آنکه تنها [[خداوند]] [[سرپرست]] است و اوست که [[مردگان]] را زنده میکند و اوست که بر همه چیز تواناست”.
| |
|
| |
| در [[آیه]] دیگری نیز میخوانیم: {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَيَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ}}<ref>«و اوست که باران را پس از آنکه (مردم) نومید شوند فرو میفرستد و بخشایش خویش را میگستراند و او سرور ستوده است» سوره شوری، آیه ۲۸.</ref>.
| |
| در این [[آیه]] نیز [[خداوند متعال]]، در آغاز، از [[نزول]] [[باران]] و گسترده شدن [[رحمت]] به وسیله خود خبر میدهد و [[سرپرستی]] و [[مسئولیت]] خود را در ادامه امور به یاد میآورد؛ آنگاه واژه ولی را بر خود اطلاق میکند. از اینرو، معنای [[آیه]] چنین میشود: “او کسی است که [[باران]] سودمند را نازل میکند پس از آنکه [[مأیوس]] شدند و [[رحمت]] خویش را میگستراند و او [[سرپرست]] و [[ستایش]] شده است”<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۵۶-۱۶۰.</ref>.
| |
|
| |
| === ولی در [[آیه ولایت]] ===
| |
| بدون تردید، مهمترین آیهای که [[عالمان شیعه]] و [[سنی]]، به طور جدی درباره آن بحث کردهاند و در این نوشتار، باید بررسی شود، [[آیه]] معروف [[ولایت]] است. [[خداوند متعال]] در این [[آیه]] میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>.
| |
|
| |
| اگرچه [[متکلمان شیعی]] به جهت معناشناختی [[آیه ولایت]]، آن گونه که در این نوشتار از آن سخن به میان میآید، چندان توجه نداشتهاند، از دیرباز [[متکلمان امامیه]] و حتی [[زیدیه]]<ref>احمد بن محمد بن صلاح شرفی، شرح الاساس الکبیر، ج۱، ص۵۲۵؛ قاسم بن محمد بن علی زیدی، الاساس لعقاید الاکیاس، ص۱۴۹-۱۵۰.</ref>، برای [[اثبات امامت]] [[امیر المؤمنین]]، [[امام علی]] {{ع}} از آن بهره بردهاند<ref>برخی متکلمان امامیه که از این آیه برای اثبات امامت امیرالمؤمنین {{ع}} یا برتری ایشان بر دیگران استفاده کردهاند، عبارتاند از: فضل شاذان نیشابوری، الایضاح، ص۱۹۹؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الافصاح فی الامامة، ص۱۳۴؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الجمل، ص۷۵؛ سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۸؛ سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۱۷؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۱۸۴؛ ابوالفتح کراجکی، التعجب، ص۱۱۹؛ محمد بن محمد طوسی، تلخیص الشافی، ج۲، ص۱۰-۱۱؛ محمد بن محمد طوسی، الرسائل العشر، ص۱۲۹-۱۳۰؛ محمد بن جریر بن رستم طبری، المسترشد فی الامامة، ص۴۸۷-۴۸۸؛ ابراهیم بن اسحاق نوبختی، الیاقوت فی علم الکلام، ص۸۵؛ سدید الدین محمد حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۳۰۱؛ خواجه نصیرالدین طوسی، تجرید الاعتقاد، ص۲۲۵؛ خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل، ص۴۷۴؛ جعفر بن حسن حلی، المسلک فی اصول الدین، ص۲۴۸؛ حسن بن یوسف حلی، الالفین، ج۲، ص۵۵؛ فاضل مقداد سیوری، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ص۹۰؛ فاضل مقداد سیوری، ارشاد الطالبین، ص۳۴۱-۳۴۲؛ فاضل مقداد سیوری، النافع یوم الحشر، ص۱۰۰؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۲۳-۱۲۴؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۵۲۲-۵۲۳.</ref>. از اینرو، این [[آیه]] جایگاهی خاص در میان متون [[کلامی]] و [[تفسیری]] [[شیعه]] و [[سنی]] به خود اختصاص داده است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۶۰.</ref>.
| |
|
| |
| === معنای ولی در [[آیه ولایت]] ===
| |
| [[مفسران]] و [[متکلمان شیعی]] به همراه برخی [[مفسران اهل سنت]]<ref>ر. ک: نعمت الله بن محمود نخجوانی، الفواتح الالهیة، ج۱، ص۱۹۷.</ref>، واژه ولی را در این [[آیه]]، به معنای [[سرپرست]] و اختیاردار امور دانسته و با توجه به [[شأن نزول]] این [[آیه]]، آن را بر [[امیر المؤمنین]] {{ع}} منطبق کردهاند<ref>محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۱۸۲؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۵۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۲۷؛ فضل بن حسن طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۳۳۷؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۷، ص۲۵؛ ملافتح الله کاشانی، تفسیر منهح الصادقین، ج۳، ص۲۶۵؛ سید امیر حسینی جرجانی، آیات الاحکام، ج۱، ص۲۰۲؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۶۶۹؛ سیدعبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۱۴۱؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۱۲۳؛ سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۴، ص۴۰۲؛ محمد بن مرتضی کاشانی، تفسیر المعین، ج۱، ص۲۹۹؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵-۸؛ سید محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۸، ص۲۳۰-۲۳۲؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲۳-۴۲۴. در این میان، سخن برخی مفسران توجه برانگیز است. آنها به نوعی در مسئلهی، ادعای اجماع کرده و احدی را موافق با این نظریه ندانستهاند که معنای ولایت در آیه مزبور همان محبت یا نصرت است و میگویند: {{عربی|لا يختلف اثنان في المراد بولاية الله و الرسول و انها التصرف في شئون المسلمين، و ليس مجرد المحبة و النصرة}}. محمدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج۳، ص۸۲. این در حالی است که افزون بر مفسران و متکلمان اهل سنت، چنانکه خواهد آمد، حتی برخی از مفسران شیعی نیز ولایت را در این آیه، به معنای دوست یا ناصر دانستهاند. ر. ک: حسین بن علی کاشفی سبزواری، مواهب علیه، ج۱، ص۲۴۹.</ref>. در طرف مقابل، بسیاری از [[مفسران اهل سنت]]، این نظر را برنتافته و واژه یادشده را به دیگر معانی، به ویژه به معنای [[ناصر]] و [[یاور]]، دانستهاند<ref>برای نمونه ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۸۶؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۶۲-۱۱۶۳؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۲؛ عبدالکریم بن هوازن قشیری، لطایف الاشارات، ج۱، ص۴۳۳؛ دمشقی، اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۱۲۵؛ عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج۱، ص۵۰۸؛ اسماعیل حقی برسوی، تفسیر روح البیان، ج۲، ص۴۰۸؛ حسن بن محمد نیشابوری، غرائب القرآن، ج۲، ص۶۰۶؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۳، ص۳۳۳؛ محمد بن طاهر بن عاشور، التحریر و التنویر، ج۵، ص۱۳۸؛ عبدالکریم خطیب، تفسیر القرآنی للقرآن، ج۳، ص۱۱۲۶؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۳، ص۱۴۴؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر للعقیدة، ج۶، ص۲۳۴؛ سید محمد طنطاوی، التفسیر الوسیط، ج۴، ص۲۰۱؛ محمد بن عمر نووی جاوی، مراح لبید لکشف معنی القرآن المجید، ج۱، ص۲۷۸.</ref>.
| |
|
| |
| در نگاه نخست، به نظر میآید که واژه “ولی” در این [[آیه]]، به لحاظ لغوی و مفهومی میتودند با هر یک از این دو معنا، [[تفسیر]] شود؛ از اینرو، لازم است برای [[تعیین]] یکی از آن دو، به قراین دیگری استناد کرد. افزون بر آن، مفهوم [[سرپرستی]] نیز مفهومی تشکیکی است و مراتب و مصادیق متعددی دارد؛ چنانکه گاه کسی ولی یا [[سرپرست]] [[یتیم]]، گاه [[سرپرست]] [[فرزند]] کوچک خود و گاه نیز [[سرپرست]] [[جامعه]] و اختیاردار اداره آن و... است. از اینرو، اگر معنای [[سرپرستی]] مقصود این [[آیه]] باشد، [[تعیین]] مرتبه و قلمرو آن نیز از [[وظایف]] نگارنده این نوشتار خواهد بود.
| |
|
| |
| * '''دیدگاه اول''': چنانکه [[گذشت]]، [[مفسران]] و [[متکلمان]] [[اهل سنت]] غالباً ولی را در [[آیه]] مزبور، به معنای [[یاور]] و [[ناصر]] دانستهاند. ایشان برای [[اثبات]] مدعای خود، به [[آیات]] قبل و بعد [[آیه ولایت]] [[تمسک]] کرده و گفتهاند که محور [[آیات]] پیش از [[آیه ولایت]]، بازداشتن [[مؤمنان]] از [[پذیرش ولایت]] [[یهود]] و نصاراست: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بیگمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref>. بنابر [[باور]] اینان، [[ولایت]] در این [[آیه]] به معنای [[نصرت]] و [[یاری]] است؛ در [[آیات]] پس از [[آیه ولایت]] نیز از ممنوعیت [[پذیرش ولایت]] [[منافقان]] [[سخن]] به میان آمده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی میگیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۵۷.</ref>. در این [[آیه]] نیز [[ولایت]] به معنای [[نصرت]] و [[یاری]] است. از اینرو، [[آیه ولایت]] که میان این [[آیات]] قرار گرفته، به قرینه [[سیاق]]، لزوماً در [[مقام]] [[تبیین]] آن است که [[ناصر]] و [[یاوری]] جز [[خدا]] و [[رسول]] برای [[مؤمنان]] نیست<ref>محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۴-۳۸۵؛ احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۴، ص۸-۹؛ میر سید شریف جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۰-۲۷۱.</ref>.
| |
|
| |
| بررسی دیدگاه اول
| |
| در بررسی دیدگاه مزبور میتوان گفت، این [[استدلال]] وقتی مدعای [[اندیشمندان]] [[اهل سنت]] را ثابت میکند که روشن شود [[آیات]] یاد شده همگی به ترتیب [[نزول]] جمعآوری و تدوین شده است؛ حال آنکه نه تنها این نظریه ثابت نشده است، بلکه با توجه به آنکه [[روایات]] فراوانی وجود دارد، دال بر اینکه این [[آیه]] در [[شأن امام علی]] {{ع}} است، روشن میشود که این [[آیه]]، جدا از [[آیات]] قبل و بعد خود نازل شده است<ref>در این باره، برای نمونه، ر. ک: عبیدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹-۲۴۵. وی ۲۴ روایت را در این باره نقل میکند. در ادامه نوشتار، به سایر منابع موجود در این زمینه اشاره خواهد شد.</ref>. افزون بر آن، در [[آیات]] پیش از [[آیه ولایت]]، اگرچه از [[نصرت]] گرفتن [[مؤمنان]] از [[یهود]] و [[نصارا]] [[سخن]] به میان آمده، روی سخن با [[منافقان]] است. به دیگر سخن، مخاطب [[آیات]] پیش از [[آیه ولایت]]، همانا منافاتی هستند که با [[یهود]] و [[نصارا]] طرح [[دوستی]] ریخته بودند؛ در حالی که در [[آیات]] پس از [[آیه ولایت]]، اگر چه [[یاری]] گرفتن [[مؤمنان]] از [[اهل کتاب]] و [[کفار]] مطرح شده است، در [[حقیقت]]، مخاطب اصلی [[پیامبر]] و محور سخن، همان [[اهل کتاب]] و [[کفار]] هستند که به [[تمسخر]] [[مؤمنان]] میپرداختند؛ چنانکه [[آیه]] پس از آن نیز این [[حقیقت]] را یادآور میشود: {{متن قرآن|وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی میگیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمیورزند» سوره مائده، آیه ۵۸.</ref>. با توجه به عمل [[زشت]] [[اهل کتاب]]، [[خداوند]] در [[آیات]] بعدی به [[پیامبر]] خود [[دستور]] میدهد که پیامی را به [[اهل کتاب]] منتقل کند: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ}}<ref>«بگو ای اهل کتاب! آیا جز از این رو با ما میستیزید که ما به خداوند و آنچه بر ما و آنچه از پیش فرو فرستاده شده است، ایمان داریم و بیشتر شما نافرمانید؟» سوره مائده، آیه ۵۹.</ref>. بنابراین مخاطب [[آیات]] قبل و بعد از [[آیه ولایت]] و غرض آنها، با یکدیگر متفاوت است؛ از اینرو، حتی [[سیاق]] واحدی نیز وجود ندارد تا مستند [[اندیشمندان]] [[اهل سنت]] قرار گیرد<ref>برای تفصیل بیشتر، ر. ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۶؛ گروهی از نویسندگان، الامامة و الولایة فی القرآن الکریم، ص۹۶-۷۲.</ref>. با توجه به آنچه [[گذشت]]، روشن میشود که نمیتوان از [[آیات]] قبل و بعد این [[آیه]]، برای [[تعیین]] معنای [[ولایت]] در این [[آیه]]، بهره جست.
| |
|
| |
| * '''دیدگاه دوم''': دیدگاه دوم متعلق به غالب [[مفسران]] و [[متکلمان شیعه]] است که بر اساس آن، ولی به معنای [[سرپرست]] و [[شأن نزول]] [[آیه]]، [[حضرت علی]] {{ع}} است.
| |
| به نظر میرسد، برای رسیدن به نظریه درست، لازم است این [[آیه]] در دو حوزه معناشناسی و مصداقشناسی بررسی شود.
| |
|
| |
| * '''دیدگاه [[برگزیده]]''': تاکنون، دو معنا برای ولی، از دیدگاه [[اهل سنت]] و [[شیعه]] بیان شد. روشن است که اگر معنای مدنظر [[شیعه]]، مقصود [[آیه]] باشد، در این صورت، [[مقام ولایت]] و [[سرپرستی]] پس از [[خداوند]] و رسولش، متعلق به [[امیر المؤمنین]] {{ع}} خواهد بود. پیش از بیان مؤلفههای معنایی ولی در [[آیه ولایت]]، باید دید اساساً مقصود از ولی، کدام یک از دو معنای [[ناصر]] و [[سرپرست]] است. نخستین مسئلهای که در نگاه نخست میتواند مؤید [[نظریه]] [[اهل سنت]] و [[مخالف]] نظریه [[شیعه]] باشد، آن است که الفاظ و [[ادبیات]] به کار رفته در این [[آیه]]، به صورت جمع، و نه مفرد، است؛ در حالی که بر اساس نظریه [[شیعه]]، مصداق این [[آیه]]، [[امام]] {{ع}} است. حال باید دید که آیا در [[ادبیات]] [[قرآنی]]، این امر که صیغه و لفظ جمع برای یک [[فرد]] به کار برده شود، [[امر]] پذیرفتنی است یا خیر؟ با تتبع در [[آیات قرآن کریم]] روشن میشود که کاربرد لفظ جمع و [[اراده]] یک [[فرد]]، امری غیر رایج در [[کلام خداوند]] نیست؛ چنانکه میفرماید: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>.
| |
|
| |
| به تصریح [[حاکم حسکانی]] و برخی دیگر از [[مفسران اهل سنت]]، مقصود از “نساءنا” در این [[آیه]]، تنها [[حضرت فاطمه]] {{س}} است<ref>عبیدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۵۶ و نیز برای نمونه ر. ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۸، ص۲۴۷؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۲، ص۱۸۱-۱۸۲.</ref>. همچنین در آیهای دیگر آمده است: {{متن قرآن|يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«میگویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایهتر، فرومایهتر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمیدانند» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>. بنابر آن چه در متون [[تفسیری]] آمده است، گوینده سخن مزبور، کسی جز [[عبدالله بن ابی]] نیست<ref>برای نمونه، ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۸، ص۷۲؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۱۵؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۴۴۲؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۸، ص۱۵۶؛ عبدالرحمن بن ابی بکر جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۲۲۴.</ref>؛ با این حال، از صیغه جمع در [[آیه]] استفاده شده است. بنابراین به کار بردن الفاظ جمع و [[اراده]] مفرد، در [[ادبیات]] [[قرآنی]] امری [[غریب]] نیست، اما با این حال، [[انصاف]] آن است که چنین کاری مجاز و خلاف ظاهر است و [[حقیقت]] این است که صیغه جمع برای جمع و صیغه مفرد برای مفرد به کار رود. از اینرو، به وسیله قراین باید ثابت کرد که در این [[آیه]] به طور کلی هفت بار صیغه جمع به کار رفته، الفاظ جمع لزوماً بر یک نفر انطباق پذیر است؛ ضمن آنکه باید دانست [[حکمت]] این کار چه بوده است.
| |
|
| |
| با دقت در این [[آیه]]، به این نتیجه میرسیم که اگر مقصود از “الذین آمنوا” در این [[آیه]]، افراد متعددی باشد، لازم میآید که [[خداوند]] در این [[آیه]] به دنبال [[تبیین]] و [[جعل]] یک قاعده کلی باشد؛ بدین معنا که فرموده است: “ولیّ شما هر کسی است که [[نماز]] خوانده و در حال [[رکوع]] [[انفاق]] کند”<ref>قاعده یاد شده بر اساس دو اصل است: نخست آنکه ظاهرترین معنا از [[آیه]] آن است که «واو» در عبارت {{متن قرآن|وَهُمْ رَاكِعُونَ}} واو حالیه است. برخی از [[مفسران اهل سنت]] نیز حالیه بودن واو را [[تأیید]] کردهاند. ر. ک: محمود [[زمخشری]]، [[الکشاف]] عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۴۹؛ [[سید]] محمود [[آلوسی]]، [[روح]] المعانی فی [[تفسیر القرآن]] العظیم و السبع المثانی، ج۳، ص۳۳۴؛ محمود بن عبدالرحیم صافی، الجدول فی [[اعراب]] القرآن الکریم، ج۶، ص۳۸۶.
| |
|
| |
| دوم آنکه مقصود از «[[زکات]]» همان [[زکات]] مصطلح [[فقهی]] نیست که [[حقیقت]] شرعیه یا متشرعه است، بلکه مراد از آن، همان [[صدقه]] است که در [[آیات]] متعددی از [[قرآن کریم]]، به همین معنا به کار رفته است. ر. ک: [[سوره انبیاء]]، [[آیه]] ۷۳؛ [[سوره مریم]]، [[آیه]] ۳۱ و ۵۵؛ [[سوره اعلی]]، [[آیه]] ۱۵ و.... گفتنی است برخی [[عالمان اهل سنت]]، در این باره به ایراد تشکیکهایی [[اقدام]] کردهاند و از سوی دیگر، [[اندیشمندان]] [[شیعی]] نیز در [[مقام]] پاسخگویی بر آمدهاند. ر. ک: [[محمد بن عمر فخر رازی]]، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۶؛ [[سید محمدحسین طباطبایی]]، [[المیزان]] فی [[تفسیر القرآن]]، ج۶، ص۱۰.</ref>.
| |
|
| |
| چنین تعریفی از واژه “ولی” - حال به معنای [[دوست]] یا [[سرپرست]] - نه در عرف و نه در لغت وجود دارد؛ به دیگر بیان، میان [[ولایت]] و [[نماز خواندن]] و [[انفاق]] در حال [[رکوع]]، هیچ رابطهای نیست و به بیان سوم، این گونه نیست که هر که [[نماز]] بخواند و در حال [[رکوع]] [[صدقه]] بدهد، حتماً ولی باشد و در غیر این صورت، ولی نباشد. از اینرو، میتوان گفت: [[خداوند]] را این [[آیه]]، به دنبال ارائه تعریفی از ولی نیست، بلکه در پی معرفی مصداق است.
| |
|
| |
| افزون بر آن، ممکن است گفته شود [[آیه]] یاد شده با واژه “انّما” شروع میشود که معمولاً بر [[حصر]] دلالت دارد. اگر ولی در [[آیه]] یاد شده به معنای [[دوست]] و [[ناصر]] باشد، از آنجا که به [[حصر]] [[دوستان]] در عدهای خاص منجر میشود، با دیگر [[آیات قرآن کریم]] در تنافی خواهد بود؛ مثلاً [[خداوند]] در جای دیگری میفرماید: {{متن قرآن|وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و نماز را برپا میدارند و زکات میپردازند و از خداوند و پیامبرش فرمان میبرند، اینانند که خداوند به زودی بر آنان بخشایش میآورد، به راستی خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۷۱.</ref>.
| |
|
| |
| [[سیاق]] این [[آیه]] بیانگر آن است که ولی در این [[آیه]] به همان معنای [[دوست]] یا [[ناصر]] است. بر اساس این [[آیه]]، از آنجا که [[مؤمنان]] [[دوست]] یکدیگرند، یکدیگر را [[امر به معروف و نهی از منکر]] میکنند. به نظر میرسد، معنای [[سرپرستی]]، یا امور بیان شده در این [[آیه]] مانند [[اقامه نماز]] و پرداخت [[زکات]]، چندان مناسبتی نداشته باشد.
| |
| افزون بر آن چه گفته شد، از آنجا که [[خداوند متعال]] در [[آیه ولایت]]، [[ولایت]] مربوط به {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} را در ادامه [[ولایت]] خود و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} آورده است، روشن میشود که این [[مقام]]، مقامی اختصاصی و ویژه است.
| |
|
| |
| با توجه به آن چه [[گذشت]]، روشن میشود که اولاً، اگر چه در این [[آیه]] از صیغه جمع استفاده شده است، [[حکم]] و [[مقام]] موجود در آن، همگانی و عمومی نیست؛ ثانیاً، مقصود از [[ولایت]] در این [[آیه]] نمیتواند [[دوستی]] یا [[نصرت]] باشد؛ ضمن آنکه اساساً ویژگیهای معنایی واژه ولی در این [[آیه]]، بر معنای [[سرپرستی]] - به بیانی که خواهد آمد - تطبق میکند؛ چرا که [[سرپرستی]]، مقامی خاص و ویژه است و چنانکه [[گذشت]]، [[خداوند متعال]] نیز در این [[آیه]]، در پی معرفی مصداق خاص برای این [[مقام]] است.
| |
|
| |
| اینک باید به این [[پرسش]] پاسخ داد که به چه [[دلیل]] [[خداوند متعال]] از الفاظ جمع استفاده کرده، در حالی که [[فرد]] خاصی مقصود او بوده است؟
| |
| در این باره، چنانکه برخی [[مفسران]] گفتهاند، باید میان دو [[مقام]] تفکیک کرد: نخست آنکه لفظ جمع گفته شود، اما مفرد [[اراده]] گردد که در [[حقیقت]]، استعمال لفظ جمع در واحد است؛ دوم آنکه [[متکلم]]، قانونی کلی و عمومی وضع کند و از آن به طور عمومی خبر دهد، هر چند که تنها یک نفر مشمول آن [[قانون]] شود.
| |
| [[مقام]] اول عرفیت ندارد و خلاف ظاهر است، اما [[مقام]] دوم، در عرف بسیار استفاده میشود، اشکال [[اهل سنت]] بر اساس [[مقام]] اول است، در حالی که [[آیه ولایت]] بر اساس [[مقام]] دوم بیان شده است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۹؛ همچنین ر. ک: گروهی از نویسندگان الامامة و الولایة فی القرآن الکریم، ص۷۳.</ref>.
| |
|
| |
| افزون بر آن، گاه [[عظمت مقام]] و موقعیتی خاص، موجب میشود تا از الفاظ جمع درباره آن استفاده شود<ref>ر. ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲۷.</ref>؛ چنانکه [[قرآن کریم]] بارها از [[ذات ربوبی]] [[خداوند]] با الفاظ جمع یاد کرده است<ref>برای نمونه، ر. ک: سوره بقره، آیه ۱۱۹؛ سوره نساء، آیه ۱۶۳؛ سوره مائده، آیه ۴۴؛ سوره اعراف، آیه ۱۷۰.</ref>.
| |
| جالب آنکه [[اهل سنت]] نیز در متون [[تفسیری]] خود به [[پرسش]] از چرایی کاربرد لفظ جمع برای مفرد، پاسخ دادهاند؛ برای نمونه، [[زمخشری]] در [[تفسیر]] خود این گونه پاسخ میدهد که [[دلیل]] آوردن لفظ جمع، [[برانگیختن]] [[مردم]] به مانند این عمل بوده و بیانگر این نکته است که [[سیره]] [[مؤمنین]] باید این گونه شکل گیرد؛ یعنی در شرایط غیر عادی ([[نماز]])، از [[زکات]] و [[دستگیری از فقرا]] نیز [[غافل]] نشوند<ref>-محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۴۹.</ref>.
| |
|
| |
| اینک که ثابت شد [[ولایت]] در این [[آیه]] به معنای [[سرپرستی]] است، پیش از [[تعیین]] مصداق ولی، لازم است این مسئله را بررسی کنیم که کدام مرتبه از [[ولایت]] و [[سرپرستی]] در این [[آیه]]، مقصود است؟ به دیگر سخن، مؤلفههای معنای ولی در [[آیه ولایت]] کداماند؟
| |
| چنانکه پیشتر بیان شد، واژه ولی، آنگاه که به معنای [[سرپرست]] امور به کار رود، به لحاظ مفهومی مصادیق متعددی میتواند داشته باشد؛ برای نمونه، [[مسئول]] یک [[خانه]] [[ولیّ]] آن است؛ [[مسئول]] یک [[شهر]] [[ولیّ]] آن است؛ [[مسئول]] یک استان [[ولیّ]] آن است و [[مسئول]] یک [[کشور]] [[ولیّ]] آن است. نمونههای یاد شده، تنها به نوعی بر [[رهبری]] و [[مدیریت]] [[اجتماعی]] انطباقپذیر است.
| |
| از سوی دیگر، کسی که [[مسئولیت]] [[امور دینی]] یک [[خانواده]]، [[شهر]]، استان یا [[کشور]] را بر عهده دارد نیز [[ولیّ]] آن [[جوامع]] به شمار میآید.
| |
| بنابراین [[ولایت]] و [[سرپرستی]] انطباقپذیر بر [[رهبری سیاسی]] و [[اجتماعی]]، با محدودههای مختلف، و [[رهبری دینی]] و... است.
| |
|
| |
| نگاهی دگربار به [[آیه ولایت]]، از این واقعیت حکایت میکند که [[خداوند]] همان [[ولایتی]] را که خود از آن برخوردار است به [[رسول الله]] {{صل}} و مصداق مدنظرش داده است؛ از اینرو، میتوان با بررسی قلمرو [[ولایت خداوند]] به محدوده [[ولایت]] ایشان نیز پی برد.
| |
| بدون تردید [[خداوند متعال]] که [[مقام]] [[ربوبیت]] تمام [[جهان]] را داراست، اداره [[جهان]]، اولاً و بالذات بر عهده اوست؛ بدین معنا که [[سرپرستی]] [[جهان]] در ابعاد یادشده، از آنِ خداست. او منبع [[تشریع احکام]] است و به طور کلی، برنامه کمال و [[سعادت]] [[انسانها]] از جانب اوست؛ از اینرو، [[ولیّ]] آنهاست. [[خداوند]] [[رهبری اجتماعی]] [[جهان]] را بر عهده دارد. بنابراین از این جهت نیز [[ولیّ]] است؛ به دیگر بیان، [[خداوند متعال]] بر امر [[رزق و روزی]]، [[مرگ]] و [[زندگی]] و به طور کلی بر تمام امومر اعم از [[تکوینی]] و [[تشریعی]] [[ولایت]] دارد.
| |
|
| |
| به دیگر سخن، [[خداوند]] مالک [[علی]] الاطلاق [[جهان]] و موجودات آن است؛ این سخنی است که [[قرآن کریم]] به صراحت و به طور مستقیم، نوزده بار آن را بیان کرده است؛ از جمله در آیهای میفرماید: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و فرمانفرمایی آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست از آن خداوند است؛ هر چه را بخواهد میآفریند و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۱۷؛ و نیز، ر. ک: سوره بقره، آیه ۱۰۷؛ سوره آل عمران، آیه ۱۸۹؛ سوره مائده، آیه ۱۸، ۴۰ و ۱۲۰؛ سوره توبه، آیه ۱۱۶؛ سوره نور، آیه ۴۲؛ سوره فرقان، ۲؛ سوره ص، آیه ۱۰؛ سوره زمر، آیه ۴۴؛ سوره شوری، آیه ۴۹؛ سوره زخرف، آیه ۸۵؛ سوره جاثیه، آیه ۲۷؛ سوره فتح، آیه ۱۴؛ سوره حدید، آیه ۲ و ۵؛ سوره بروج، آیه ۹. گفتنی است، آیات دیگری نیز وجود دارند که به طور غیر مستقیم بر مالکیت علی الاطلاق خداوند بر جهان دالت دارند؛ از جمله آنها آیاتی است که «مقالید» آسمانها و زمین و نیز «میراث» آسمانها و زمین را از آنِ خدا میداند؛ ر. ک: سوره زمر، آیه ۶۳؛ سوره شوری، آیه ۱۲؛ سوره آل عمران، آیه ۱۸۰؛ سوره حدید، آیه ۱۰.</ref>.
| |
|
| |
| چنانکه در [[آیه]] دیگر میخوانیم: {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی میبخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز میستانی و هر کس را بخواهی گرامی میداری و هر کس را بخواهی خوار میگردانی؛ نیکی در کف توست بیگمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.</ref>.
| |
| روشن است که هر کس [[حاکم]] بر [[ملک]] خود است و نمیتواند بر [[ملک]] دیگران [[حکومت]] کند. بنابراین، [[خداوند متعال]] [[اختیار]] [[تصرف]] را - به گونههای مختلف آن - در تمامی [[شئون]] [[انسانها]] و سایر موجودات دارد؛ از اینرو، [[قرآن کریم]] به طور مطلق میفرماید: {{متن قرآن|هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا}}<ref>«آنجا، سروری از آن خداوند راستین است، او در پاداش دادن نیکوتر و در بخشیدن بهتر است» سوره کهف، آیه ۴۴.</ref>؛ “در آنجا ثابت شد که [[ولایت]] از آنِ [[خداوند]] بر [[حق]] است، او [[برترین]] [[ثواب]] و [[بهترین]] [[عاقبت]] را دارد”.
| |
| این [[آیه]] در [[حقیقت]]، تمام [[ولایتها]] را به شکل اختصاصی و [[حقیقی]] از آنِ [[خداوند]] میداند. به بیان برخی محققان، بر اساس این [[آیه]]، زمام تمام امور به شکل [[حقیقی]]، در [[دست]] [[خداوند]] است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۳۱۷.</ref> و از این جهت نیز [[خداوند متعال]] یکتاست. میتوان [[اعتقاد به وحدانیت]] [[خداوند]] در امر [[ولایت]] را همان [[اعتقاد]] به [[ربوبیت]] او دانست.
| |
|
| |
| در نگاه ظاهربین مادی، بالاترین و ارزشمندترین [[دارایی]] [[انسان]]، [[جان]] اوست؛ اما [[خداوند متعال]] بارها پس از بیان [[مالکیت]] مطلق خود، فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«بیگمان فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن خداوند است؛ زنده میگرداند و میمیراند و شما در برابر خداوند یار و یاوری ندارید» سوره توبه، آیه ۱۱۶.</ref>.
| |
| در [[حقیقت]]، از آنجا که او مالک مطلق است، [[حق]] [[رهبری]] همه جانبه بر [[جامعه بشری]] از آنِ اوست و حتی [[مرگ]] و [[زندگی]] [[انسانها]] نیز به [[دست]] اوست و آنها در امر [[زندگی]] و [[مرگ]] خود هیچ اختیاری ندارند.
| |
|
| |
| [[سرپرستی]] [[خداوند]] بر امر [[تشریع]] نیز از مسلّمات میان تمام [[فرق اسلامی]] است که [[قرآن کریم]] نیز بارها با عبارت {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی میگیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷؛ سوره یوسف، آیه ۴۰ و ۶۷.</ref>؛ بر آن تأکید کرده است. افزون بر آن، [[قرآن کریم]] در [[آیه]] دیگری نیز فرموده است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶. گفتنی است، آیات فراوانی وجود دارد که بر ولایت تشریعی خداوند متعال دلالت میکنند، اما به دلیل روشن بودن بحث، از نقل آنها صرف نظر کردهایم. ر. ک: عبدالله جوادی آملی، ولایت در قرآن، ص۲۱۷-۲۲۱.</ref>.
| |
|
| |
| اگرچه [[ولایت]] و [[سرپرستی]] [[خداوند]] بر امور [[تکوینی]] نیز بر اساس اصل [[مالکیت]] مطلق [[خدا]] روشن و [[بدیهی]] است، [[قرآن کریم]] بارها به [[تبیین]] آن پرداخته است؛ چنانکه میفرماید: {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَيَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ}}<ref>«و اوست که باران را پس از آنکه (مردم) نومید شوند فرو میفرستد و بخشایش خویش را میگستراند و او سرور ستوده است» سوره شوری، آیه ۲۸.</ref>.
| |
| در این [[آیه]]، [[سخن]] از [[سرپرستی]] [[خداوند]] بر امر [[نزول]] [[باران]] است که امری [[تکوینی]] است.
| |
| در آیهای دیگر میفرماید: {{متن قرآن|فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«خداوند است که سرور (راستین) است و او مردگان را زنده میگرداند و او بر هر کاری تواناست» سوره شوری، آیه ۹.</ref>.
| |
|
| |
| در این [[آیه]] نیز از [[سرپرستی]] [[خداوند]] بر امر [[مرگ]] و [[زندگی]]، [[سخن]] به میان آمده است.
| |
| در [[آیات]] فراوانی از [[قرآن کریم]] نیز بدون آنکه از مفهوم ولی یاد شود، بر [[مسئولیت]] [[خداوند متعال]] بر اداره [[جهان]] تأکید شده و به طور ضمنی، از [[ولایت خداوند]] بر تمام [[امور دنیا]] [[سخن]] به میان آمده است. [[اعتقاد]] به [[ولایت خداوند]] [[متعال]] بر تمام [[جهان]] و اداره آن و امور مربوط به آن، اعم از [[تکوینی]] و [[تشریعی]]، در [[حقیقت]] [[اعتقاد به توحید]] [[خداوند]] در امر [[ربوبیت تکوینی]] و [[تشریعی]] است و [[انکار]] آن مسای با [[شرک]] در این امور است. [[آیات]] زیر بیانگر این [[حقیقت]] عرشی است:
| |
| {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ}}<ref>«خداوند است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید» سوره ابراهیم، آیه ۳۲.</ref>. در این [[آیه]]، [[آفرینش آسمان]] و [[زمین]]، فرو فرستادن [[باران]] از [[آسمان]]، بیرون آوردن میوهها و ثمرات، [[تسخیر]] دریاها برای کشتیها، جریان کشتیها در دریاها و مسخر کردن نهرها برای [[انسانها]]، به [[خداوند متعال]] نسبت داده شده و در [[حقیقت]]، [[مسئولیت]] این امور بر عهده [[خداوند]] است.
| |
|
| |
| {{متن قرآن|وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر که روزیاش بر خداوند است و (خداوند) آرامشگاه و ودیعهگاه او را میداند؛ (این) همه در کتابی روشن (آمده) است» سوره هود، آیه ۶.</ref>.
| |
|
| |
| [[خداوند]] در این [[آیه]] میفرماید، [[امر]] [[رزق و روزی]] تمام جنبندگان، اعم از [[انسان]] و غیر [[انسان]]، بر عهده اوست.
| |
| {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن، بدان زنده میدارد و بر آن هرگونه جنبندهای را میپراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد میورزند نشانههاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.</ref>.
| |
| بر اساس این [[آیه]]، [[خداوند متعال]] بر اموری همچون آمدوشد [[شب]] و روز، زنده کردن [[زمین]]، نشر جنبندگان بر روی [[زمین]]، [[تغییر]] مسیر بادها و [[تسخیر]] ابرهای میان [[آسمان]] و [[زمین]] [[ولایت]] دارد.
| |
|
| |
| [[آیات]] یاد شده، بخش بسیار کوچکی از انبوه آیاتی است که بر [[توحید افعالی]]، [[ربوبی]] و... [[خداوند]] تأکید میکنند. پیشتر گفته شد، از آنجا که [[ولایت خدا]] و [[رسول]] و مصداق مدنظر در [[آیه ولایت]]، در یک [[سیاق]] واحد بیان شدهاند، از اینرو، ظاهر آن است که قلمرو [[ولایت]] ایشان نیز همسان باشد؛ مگر آنکه این قلمرو در آیاتی دیگر [[مقید]] شده باشد. اینک که قلمرو [[ولایت خداوند]] روشن شد، باید دید که در دیگ [[آیات]]، [[مقید]] یا مخصِّصی برای همسانی محدوده [[ولایت]] [[رسول اکرم]] {{صل}} و مصداق مدنظر با قلمرو [[ولایت خداوند]] وجود دارد یا نه؟ در پاسخ باید گفت، تتبع در [[آیات]] ما را به این نتیجه میرساند که تخصیص و تقییدی در این باره وجود ندارد، بلکه، چنانکه خواهد آمد، برخی [[آیات]] نشانگر آن است که [[خداوند متعال]] این [[ولایت]] را به برخی از [[انسانها]] داده است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۶۱-۱۷۶.</ref>.
| |
|
| |
| == ولایت در ولایت و امامت از منظر عقل و نقل == | | == ولایت در ولایت و امامت از منظر عقل و نقل == |
| ولایت در قرآن درباره [[پروردگار]] و [[اولیاء الهی]] و یا درباره [[شیطان]] و [[کفار]] به کار رفته است. | | ولایت در قرآن درباره [[پروردگار]] و [[اولیاء الهی]] و یا درباره [[شیطان]] و [[کفار]] به کار رفته است. |