صبر در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


== مقدمه ==
== معناشناسی ==
*"صبر"، نام یک داروی تلخ<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۶، ص ۱۸۱؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۴، ص ۴۴۲ و الزبیری، تاج العروس، ج ۷، ص ۷۴.</ref> و به معنای [[خویشتن‌داری]] در [[سختی]] و تنگی است<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۷۴.</ref>. صبر، در اصطلاح، یعنی [[شکیبایی]] و خودداری [[نفس]] از آنچه [[عقل]] و [[شرع]] [[حکم]] می‌کند و آن را می‌طلبد، یا آن‌چه را که [[عقل]] و [[شرع]]، خودداری [[نفس]] از آن را اقتضا می‌کند<ref>همان (تمامی موارد چهارگانه یاد شده از "المفردات" راغب اصفهانی نقل شده است).</ref><ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۰.</ref>.
"صبر"، نام یک داروی تلخ<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۶، ص ۱۸۱؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۴، ص ۴۴۲ و الزبیری، تاج العروس، ج ۷، ص ۷۴.</ref> و به معنای [[خویشتن‌داری]] در [[سختی]] و تنگی است<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۷۴.</ref>. صبر، در اصطلاح، یعنی [[شکیبایی]] و خودداری [[نفس]] از آنچه [[عقل]] و [[شرع]] [[حکم]] می‌کند و آن را می‌طلبد، یا آنچه را که [[عقل]] و [[شرع]]، خودداری [[نفس]] از آن را اقتضا می‌کند<ref>همان (تمامی موارد چهارگانه یاد شده از "المفردات" راغب اصفهانی نقل شده است).</ref>.<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۰.</ref>


== [[پیامبر]] {{صل}} و [[شکیبایی]] ==
== [[پیامبر]] {{صل}} و [[شکیبایی]] ==
* صبر [[پیامبر]] {{صل}} را می‌توان در چهار محور بررسی کرد:
صبر [[پیامبر]] {{صل}} را می‌توان در چهار محور بررسی کرد:
 
=== [[دستور]] الهی‌===
=== [[دستور]] الهی‌===
* [[خداوند]] بارها در [[قرآن]]، پیامبرش را به صبر توصیه می‌کند و بیشتر این موارد در سختی‌هایی بود که به خاطر [[دعوت پیامبر]] {{صل}} و [[لجاجت]] [[کافران]] و کسانی که موقعیت خود را با این [[دین جدید]] در خطر می‌دیدند، پدید می‌آمد و مشکلات فراوانی را برای آن [[حضرت]] ایجاد می‌کرد؛ به ویژه زمانی که تهمت‌ها و گفتارهای ناسزای [[کفار]] و غیر آنها روان آن بزرگوار را سخت آزرده می‌ساخت. و [[خداوند]] در این باره به [[رسول]] گرامی اش می‌فرماید: {{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ}}<ref>«بر آنچه می‌گویند شکیب کن» سوره طه، آیه ۱۳۰. (خداوند ۱۱ بار با لفظ {{متن قرآن|فَاصْبِر}} پیامبرش را به صبر دعوت کرده است).</ref><ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۰.</ref>.
[[خداوند]] بارها در [[قرآن]]، پیامبرش را به صبر توصیه می‌کند و بیشتر این موارد در سختی‌هایی بود که به خاطر [[دعوت پیامبر]] {{صل}} و [[لجاجت]] [[کافران]] و کسانی که موقعیت خود را با این [[دین جدید]] در خطر می‌دیدند، پدید می‌آمد و مشکلات فراوانی را برای آن حضرت ایجاد می‌کرد؛ به ویژه زمانی که تهمت‌ها و گفتارهای ناسزای [[کفار]] و غیر آنها روان آن بزرگوار را سخت آزرده می‌ساخت و [[خداوند]] در این باره به [[رسول]] گرامی اش می‌فرماید: {{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ}}<ref>«بر آنچه می‌گویند شکیب کن» سوره طه، آیه ۱۳۰. (خداوند ۱۱ بار با لفظ {{متن قرآن|فَاصْبِر}} پیامبرش را به صبر دعوت کرده است).</ref>.
* [[خداوند سبحان]] در [[آیات]] پیش و پس از این [[آیه شریفه]] نیز [[پیامبر]] {{صل}} خود را به صبر امر می‌کند. [[آیات]] [[دعوت]] به [[شکیبایی]] در سه مرحله نازل شده است:  
 
# زمانی که مسائل ناروایی به آن [[حضرت]] نسبت داده، باعث ناخرسندی ایشان می‌شدند؛ مانند اینکه ایشان را ساحر و [[کذاب]]<ref>سوره ص، آیه ۴ و سوره غافر، آیه ۲۴. </ref>، مجنون<ref>سوره ذاریات، آیات ۳۹ و ۵۲.</ref>، [[ریاست]] خواه و [[ریاست]] طلب می‌نامیدند<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۱۷، ص ۱۸۹.</ref>؛ ‌
[[خداوند سبحان]] در [[آیات]] پیش و پس از این [[آیه شریفه]] نیز [[پیامبر]] {{صل}} خود را به صبر امر می‌کند. [[آیات]] [[دعوت]] به [[شکیبایی]] در سه مرحله نازل شده است:  
# هنگامی که برخی از [[مردم]]، آن [[حضرت]] را [[تکذیب]] می‌کردند<ref>{{متن قرآن|فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ}} «پس اگر تو را دروغگو شمرده‌اند (بدان که) پیامبران پیش از تو (نیز) که برهان‌ها و نوشته‌ها و کتاب روشنگر را آورده بودند، دروغگو شمرده شده‌اند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۴؛ و همچنین ر. ک: سوره انبیاء، آیه ۴۱.</ref>؛ ‌
# زمانی که مسائل ناروایی به آن حضرت نسبت داده، باعث ناخرسندی ایشان می‌شدند؛ مانند اینکه ایشان را ساحر و [[کذاب]]<ref>سوره ص، آیه ۴ و سوره غافر، آیه ۲۴. </ref>، مجنون<ref>سوره ذاریات، آیات ۳۹ و ۵۲.</ref>، [[ریاست]] خواه و ریاست طلب می‌نامیدند<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۱۷، ص ۱۸۹.</ref>؛ ‌
# وقتی که [[کفار]] بی‌ادبی را از حد گذرانده، به [[خداوند]] [[جسارت]] می‌کردند؛ [[پیامبر]] {{صل}} فرموده‌اند: "من در برابر ناملایمات نسبت به خود و [[خانواده]] و حیثیتم صبر می‌کنم؛ ولی در برابر [[بدگویی]] به پروردگارم [[شکیبایی]] ندارم"<ref>سید هاشم بحرانی، حلیة الأبرار، ج ۱، ص ۳۴۰؛ محمد حسین طباطبایی، سنن النبی، ج ۱، ص ۲۵؛ ابن جمعه هویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۱۱۷؛ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۸۸؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۲۶۲ و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۶۱.</ref>. [[خداوند عزوجل]] نیز این [[آیات]] را نازل فرمود: {{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ * فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ}}<ref>«و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست در شش روز آفریدیم و هیچ ماندگی به ما نرسید * پس بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و پروردگارت را پیش از برآمدن خورشید و پیش از غروب با سپاس به پاکی بستای!» سوره ق، آیه ۳۸-۳۹.</ref><ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۱.</ref>.
# هنگامی که برخی از [[مردم]]، آن حضرت را [[تکذیب]] می‌کردند<ref>{{متن قرآن|فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ}} «پس اگر تو را دروغگو شمرده‌اند (بدان که) پیامبران پیش از تو (نیز) که برهان‌ها و نوشته‌ها و کتاب روشنگر را آورده بودند، دروغگو شمرده شده‌اند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۴؛ و همچنین ر. ک: سوره انبیاء، آیه ۴۱.</ref>؛ ‌
# وقتی که [[کفار]] بی‌ادبی را از حد گذرانده، به [[خداوند]] جسارت می‌کردند؛ [[پیامبر]] {{صل}} فرموده‌اند: "من در برابر ناملایمات نسبت به خود و [[خانواده]] و حیثیتم صبر می‌کنم؛ ولی در برابر بدگویی به پروردگارم [[شکیبایی]] ندارم"<ref>سید هاشم بحرانی، حلیة الأبرار، ج ۱، ص ۳۴۰؛ محمد حسین طباطبایی، سنن النبی، ج ۱، ص ۲۵؛ ابن جمعه هویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۱۱۷؛ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۸۸؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۲۶۲ و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۶۱.</ref>. [[خداوند عزوجل]] نیز این [[آیات]] را نازل فرمود: {{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ * فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ}}<ref>«و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست در شش روز آفریدیم و هیچ ماندگی به ما نرسید * پس بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و پروردگارت را پیش از برآمدن خورشید و پیش از غروب با سپاس به پاکی بستای!» سوره ق، آیه ۳۸-۳۹.</ref>.<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۰ ـ ۴۸۱.</ref>


=== [[شکیبایی]] در [[سیره پیامبر]] {{صل}} ===  
=== [[شکیبایی]] در [[سیره پیامبر]] {{صل}} ===  
* یکی از [[اصحاب]] [[روایت]] کرده است: "[[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[جنگ حنین]]، بعضی را بر بعضی دیگر ترجیح داد؛ مثلا به اقرع بن حابس، صد شتر و به عیینه نیز همین تعداد شتر داد و به [[مردمان]] دیگر هم چیزهایی بخشید. ‌ پس، مردی گفت: "در این تقسیم کردن [[خشنودی]] [[خداوند]] خواسته نشده است!" من گفتم: قطعاً این گفتار را به [[رسول خدا]] {{صل}} خبر خواهم داد. پس به آن بزرگوار خبر دادم و ایشان فرمود: "[[خداوند]] [[موسی]] را [[رحمت]] کند! بیشتر از این [[آزار]] دید و صبر کرده"<ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۲-۴۸۳.</ref>.
یکی از [[اصحاب]] [[روایت]] کرده است: "[[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[جنگ حنین]]، بعضی را بر بعضی دیگر ترجیح داد؛ مثلا به اقرع بن حابس، صد شتر و به عیینه نیز همین تعداد شتر داد و به [[مردمان]] دیگر هم چیزهایی بخشید. ‌ پس، مردی گفت: "در این تقسیم کردن [[خشنودی]] [[خداوند]] خواسته نشده است!" من گفتم: قطعاً این گفتار را به [[رسول خدا]] {{صل}} خبر خواهم داد. پس به آن بزرگوار خبر دادم و ایشان فرمود: "[[خداوند]] [[موسی]] را [[رحمت]] کند! بیشتر از این [[آزار]] دید و صبر کرده است".
* در [[جنگ احد]] که جنازه [[حضرت حمزه]] پس از پایان [[جنگ]] با وضع دلخراشی (مثله شده) یافت شد، زمانی که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بر جنازه ایشان، حاضر شد و وضعیت وی را دید، از شدت [[ناراحتی]] فرمود: "هر آینه چنین کاری را با هفتاد نفر از [[قریش]] انجام خواهم داد"<ref>{{متن حدیث| لَأُمَثِّلَنَ‌ بِسَبْعِينَ‌ مِنْ‌ قُرَيْشٍ}}</ref> در پی این گفتار آن [[حضرت]]، این [[آیه شریفه]] نازل شد: {{متن قرآن|وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ}}<ref>«و اگر کیفر می‌کنید مانند آنچه خود کیفر شده‌اید کیفر کنید و اگر شکیبایی پیشه کنید همان برای شکیبایان بهتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۶.</ref>. در این هنگام نیز آن [[حضرت]] فرمود: "پس صبر می‌کنم"<ref>طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۱۸۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۴، ص ۲۸۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۵۲۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۳، ص ۲۸۷؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۲، ص ۹۶؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج ۳، ص ۱۰۳ - ۱۰۴؛ جارالله زمخشری، الکشاف، ج ۲، ص ۶۴۴ - ۶۴۵ و محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۱، ص ۲۰۱.</ref><ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۳.</ref>.
 
در [[جنگ احد]] که جنازه [[حضرت حمزه]] پس از پایان [[جنگ]] با وضع دلخراشی (مثله شده) یافت شد، زمانی که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بر جنازه ایشان، حاضر شد و وضعیت وی را دید، از شدت ناراحتی فرمود: "هر آینه چنین کاری را با هفتاد نفر از [[قریش]] انجام خواهم داد"<ref>{{متن حدیث| لَأُمَثِّلَنَ‌ بِسَبْعِينَ‌ مِنْ‌ قُرَيْشٍ}}</ref> در پی این گفتار آن حضرت، این [[آیه شریفه]] نازل شد: {{متن قرآن|وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ}}<ref>«و اگر کیفر می‌کنید مانند آنچه خود کیفر شده‌اید کیفر کنید و اگر شکیبایی پیشه کنید همان برای شکیبایان بهتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۶.</ref>. در این هنگام نیز آن حضرت فرمود: "پس صبر می‌کنم"<ref>طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۱۸۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۴، ص ۲۸۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۵۲۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۳، ص ۲۸۷؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۲، ص ۹۶؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج ۳، ص ۱۰۳ - ۱۰۴؛ جارالله زمخشری، الکشاف، ج ۲، ص ۶۴۴ - ۶۴۵ و محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۱، ص ۲۰۱.</ref>.<ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۲ ـ ۴۸۳.</ref>
 
=== فرا خواندن [[مردم]] به صبر ===
در [[حدیثی]] از آن بزرگوار [[نقل]] شده است: "شگفتا از کار [[مؤمن]]؟ همه کارش خیر است و این ویژگی جز برای مؤمن حاصل نمی‌شود؛ اگر [[خوشی]] به او برسد، [[شکر]] می‌کند؛ زیرا برایش خیر است و اگر [[سختی]] به وی برسد، [[بردباری]] می‌کند و این نیز برایش خیر است"<ref>{{متن حدیث| عَجَباً لِأَمْرِ الْمُؤْمِنِ‌ إِنَّ أَمْرَهُ كُلَّهُ لَهُ خَيْرٌ وَ لَيْسَ ذَلِكَ لِأَحَدٍ إِلَّا لِلْمُؤْمِنِ إِنْ أَصَابَتْهُ سَرَّاءُ شَكَرَ فَكَانَ خَيْراً لَهُ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ ضَرَّاءُ صَبَرَ فَكَانَ خَيْراً لَهُ}}؛ شهید ثانی، مسکن الفؤاد، ص ۴۵، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۴، ص ۳۳۲؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۸، ص ۲۲۷ و ابن حبان، صحیح، ج ۷، ص ۱۵۵ - ۱۵۶.</ref>.


=== فرا [[خواندن]] [[مردم]] به صبر ===
شایان ذکر است که اینجا خبر (که می‌فرماید مؤمن این چنین است) در مقام انشاء است؛ یعنی [[مؤمن]] باید این گونه باشد؛ نه اینکه همیشه همه [[مؤمنان]] این گونه هستند<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۳ ـ ۴۸۴.</ref>.
* در [[حدیثی]] از آن بزرگوار [[نقل]] شده است: "شگفتا از کار [[مؤمن]]؟ همه کارش خیر است و این ویژگی جز برای [[مؤمن]] حاصل نمی‌شود؛ اگر [[خوشی]] به او برسد، [[شکر]] می‌کند؛ زیرا برایش خیر است و اگر [[سختی]] به وی برسد، [[بردباری]] می‌کند و این نیز برایش خیر است"<ref>{{متن حدیث| عَجَباً لِأَمْرِ الْمُؤْمِنِ‌ إِنَّ أَمْرَهُ كُلَّهُ لَهُ خَيْرٌ وَ لَيْسَ ذَلِكَ لِأَحَدٍ إِلَّا لِلْمُؤْمِنِ إِنْ أَصَابَتْهُ سَرَّاءُ شَكَرَ فَكَانَ خَيْراً لَهُ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ ضَرَّاءُ صَبَرَ فَكَانَ خَيْراً لَهُ}}؛ شهید ثانی، مسکن الفؤاد، ص ۴۵، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۴، ص ۳۳۲؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۸، ص ۲۲۷ و ابن حبان، صحیح، ج ۷، ص ۱۵۵ - ۱۵۶.</ref><ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۳-۴۸۴.</ref>.
* شایان ذکر است که اینجا خبر (که می‌فرماید [[مؤمن]] این چنین است) در [[مقام]] انشاء است؛ یعنی [[مؤمن]] باید این گونه باشد؛ نه اینکه همیشه همه [[مؤمنان]] این گونه هستند<ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۴.</ref>.


=== [[تبیین]] صبر و تقسیمات آن ===
=== [[تبیین]] صبر و تقسیمات آن ===
* [[رسول الله]] {{صل}} فرموده است: "نسبت صبر با [[ایمان]]، همچون نسبت سر با [[بدن]] است"<ref>{{متن حدیث| الصَّبْرُ مِنَ‌ الْإِيمَانِ‌ كَالرَّأْسِ‌ مِنَ‌ الْجَسَدِ}}؛ بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۶۱؛ الکافی، ج ۲، ص ۸۸ و وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۶۲.</ref>؛ همچنین آن [[حضرت]] در [[تبیین]] انواع صبر می‌فرماید: "صبر، سه گونه است: صبر بر [[مصیبت]]، صبر بر [[طاعت]] ([[پیروی]] از [[دستورهای الهی]] و انجام آن به طور [[شایسته]] در عین رعایت بایستگی‌های آن) و صبر بر [[معصیت]] (انجام ندادن [[گناه]] و دوری از آن)"<ref>{{متن حدیث| الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ صَبْرٌ عَلَى الْمُصِيبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى‌ الْمَعْصِيَةِ}}؛ الکافی، ج ۲، ص ۹۱؛ تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۱۶؛ جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۱۴ و المتقی الهندی، کنزالعمال، ج ۳، ص ۲۷۳.</ref><ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۴.</ref>.
[[رسول الله]] {{صل}} فرموده است: "نسبت صبر با [[ایمان]]، همچون نسبت سر با بدن است"<ref>{{متن حدیث|الصَّبْرُ مِنَ‌ الْإِيمَانِ‌ كَالرَّأْسِ‌ مِنَ‌ الْجَسَدِ}}؛ بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۶۱؛ الکافی، ج ۲، ص ۸۸ و وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۶۲.</ref>؛ همچنین آن حضرت در [[تبیین]] انواع صبر می‌فرماید: "صبر، سه گونه است: صبر بر [[مصیبت]]، صبر بر [[طاعت]] ([[پیروی]] از [[دستورهای الهی]] و انجام آن به طور شایسته در عین رعایت بایستگی‌های آن) و صبر بر [[معصیت]] (انجام ندادن [[گناه]] و دوری از آن)"<ref>{{متن حدیث| الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ صَبْرٌ عَلَى الْمُصِيبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى‌ الْمَعْصِيَةِ}}؛ الکافی، ج ۲، ص ۹۱؛ تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۱۶؛ جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۱۴ و المتقی الهندی، کنزالعمال، ج ۳، ص ۲۷۳.</ref>.
* ایشان در ادامه همین [[روایت]] و در بیان [[جایگاه]] و [[پاداش]] صبر هم فرموده است: "پس، هر که بر [[مصیبت]] صبر کند، تا آنجا که آن را با [[حسن]] [[عزاداری]] پاسخ گوید، [[خداوند]] برایش سیصد درجه مقرر می‌کند که فاصله هر درجه تا درجه [دیگر] همچون فاصله بین [[آسمان]] تا [[زمین]] است و هر کس بر [[طاعت]] [[بردباری]] ورزد، [[خداوند]] برای او ششصد درجه مقرر می‌فرماید که فاصله [هر] درجه تا درجه [دیگر] همچون فاصله بین حدود [[زمین]] تا منتهای [[عرش]] است"<ref>حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۲۷ - ۱۲۸، الکافی، ج ۲، ص ۹۱؛ جامع الاخبار ص ۱۱۶؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۴۰؛ مسکن الفؤاد، ص ۴۶ - ۴۷؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۱۴ و کنزالعمال، ج ۳، ص ۲۷۳.</ref>. همچنین آن [[حضرت]] فرموده است: "چون بنده‌ام را با دو چشمانش بیازمایم و صبر پیشه کند، در قبال [از دست رفتن] دو چشمانش، [[بهشت]] را به او می‌دهم"<ref>{{متن حدیث|انَّ اللَّهِ عَزَّ وَجَلٍ قَالَ: إِذَا ابْتُلِيتُ عَبْدِي بِحَبيبَتيهِ فَصَبَرَ، عَوَّضتُهُ مِنْهُمَا الجَنَّةَ }}؛ نووی دمشقی، ریاض الصالحین، ص ۲۴؛ البخاری، صحیح، ج ۷، ص ۵ و العینی، عمدة القاری، ج ۲۱، ص ۲۱۵. </ref><ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۴.</ref>.
 
* در [[روایت]] دیگری آمده است: "([[خداوند]] فرموده است:) اگر بنده‌ای از بندگانم را به مصیبتی در بدنش یا مالش یا فرزندش دچار گردانم و او (در مقابله با این مشکل) با صبری [[نیکو]] (یعنی با [[رضایت]] به [[خواست الهی]] و ناشکری نکردن.) از آن استقبال کند، من ابا دارم از اینکه برای وی میزانی برپا کنم یا دیوانی را (برای [[محاسبه]] [[اعمال]] وی) بگسترانم"<ref>نهج الفصاحة، ص ۵۹۴؛ جامع الاخبار، ص ۱۱۶؛ قطب الدین راوندی، الدعوات، ص ۱۷۲؛ مسکن الفؤاد، ص ۴۴؛ کنز العمال، ج ۳، ص ۲۸۲ و أبن سلامه، مسند الشهاب، ج ۲، ص ۳۳۰.</ref>. ‌ در [[روایت]] دیگر آمده است: "اگر یکی از [[مؤمنان]]، به گرفتاری دچار شود و بر آن صبر کند (و بی‌تابی نکند) اجری مانند اجر هزار [[شهید]] برای او خواهد بود"<ref>{{متن حدیث| مَنِ ابْتُلِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ بِبَلَاءٍ فَصَبَرَ عَلَيْهِ كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ أَلْفِ شَهِيد}}؛ جامع الأخبار، ص ۱۱۷ و بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۹۳.</ref><ref> [[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۵.</ref>.
ایشان در ادامه همین [[روایت]] و در بیان جایگاه و [[پاداش]] صبر هم فرموده است: "پس، هر که بر [[مصیبت]] صبر کند، تا آنجا که آن را با [[حسن]] [[عزاداری]] پاسخ گوید، [[خداوند]] برایش سیصد درجه مقرر می‌کند که فاصله هر درجه تا درجه [دیگر] همچون فاصله بین [[آسمان]] تا [[زمین]] است و هر کس بر [[طاعت]] [[بردباری]] ورزد، [[خداوند]] برای او ششصد درجه مقرر می‌فرماید که فاصله [هر] درجه تا درجه [دیگر] همچون فاصله بین حدود [[زمین]] تا منتهای [[عرش]] است"<ref>حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۲۷ - ۱۲۸، الکافی، ج ۲، ص ۹۱؛ جامع الاخبار ص ۱۱۶؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۴۰؛ مسکن الفؤاد، ص ۴۶ - ۴۷؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۱۴ و کنزالعمال، ج ۳، ص ۲۷۳.</ref>. همچنین آن حضرت فرموده است: "چون بنده‌ام را با دو چشمانش بیازمایم و صبر پیشه کند، در قبال [از دست رفتن] دو چشمانش، [[بهشت]] را به او می‌دهم"<ref>{{متن حدیث|انَّ اللَّهِ عَزَّ وَجَلٍ قَالَ: إِذَا ابْتُلِيتُ عَبْدِي بِحَبيبَتيهِ فَصَبَرَ، عَوَّضتُهُ مِنْهُمَا الجَنَّةَ }}؛ نووی دمشقی، ریاض الصالحین، ص ۲۴؛ البخاری، صحیح، ج ۷، ص ۵ و العینی، عمدة القاری، ج ۲۱، ص ۲۱۵.</ref>.
 
در [[روایت]] دیگری آمده است: "([[خداوند]] فرموده است:) اگر بنده‌ای از بندگانم را به مصیبتی در بدنش یا مالش یا فرزندش دچار گردانم و او (در مقابله با این مشکل) با صبری [[نیکو]] (یعنی با [[رضایت]] به [[خواست الهی]] و ناشکری نکردن.) از آن استقبال کند، من ابا دارم از اینکه برای وی میزانی برپا کنم یا دیوانی را (برای [[محاسبه]] [[اعمال]] وی) بگسترانم"<ref>نهج الفصاحة، ص ۵۹۴؛ جامع الاخبار، ص ۱۱۶؛ قطب الدین راوندی، الدعوات، ص ۱۷۲؛ مسکن الفؤاد، ص ۴۴؛ کنز العمال، ج ۳، ص ۲۸۲ و أبن سلامه، مسند الشهاب، ج ۲، ص ۳۳۰.</ref>. ‌ در روایت دیگر آمده است: "اگر یکی از [[مؤمنان]]، به گرفتاری دچار شود و بر آن صبر کند (و بی‌تابی نکند) اجری مانند اجر هزار [[شهید]] برای او خواهد بود"<ref>{{متن حدیث|مَنِ ابْتُلِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ بِبَلَاءٍ فَصَبَرَ عَلَيْهِ كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ أَلْفِ شَهِيد}}؛ جامع الأخبار، ص ۱۱۷ و بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۹۳.</ref>.<ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۴ ـ ۴۸۵.</ref>


== [[شکیبایی]] [[پیامبر]] {{صل}} در همه [[کارها]] ==
== [[شکیبایی]] [[پیامبر]] {{صل}} در همه [[کارها]] ==
* [[قرآن]] می‌فرماید:
[[قرآن]] می‌فرماید:
#{{متن قرآن|فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ}}<ref>«بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند و برای آنان (عذاب را به) شتاب مخواه» سوره احقاف، آیه ۳۵.</ref>.
#{{متن قرآن|فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ}}<ref>«بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند و برای آنان (عذاب را به) شتاب مخواه» سوره احقاف، آیه ۳۵.</ref>.
#{{متن قرآن|فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا}}<ref>«پس به نکویی شکیب کن» سوره معارج، آیه ۵.</ref>.
#{{متن قرآن|فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا}}<ref>«پس به نکویی شکیب کن» سوره معارج، آیه ۵.</ref>.
خط ۴۲: خط ۴۸:
#{{متن قرآن|وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا}}<ref>«و خانواده‌ات را به نماز فرمان ده و بر آن شکیب کن» سوره طه، آیه ۱۳۲.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا}}<ref>«و خانواده‌ات را به نماز فرمان ده و بر آن شکیب کن» سوره طه، آیه ۱۳۲.</ref>.


* [[صبر]] [[پیامبر]] در [[حدیث]]:
[[صبر]] [[پیامبر]] در [[حدیث]]:
# به [[نقل]] از [[حفص بن غیاث]]؛ [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: "ای حفص! هر که [[شکیبایی]] کند، اندکی [[شکیبایی]] کرده است و هر که ناشکیبایی کند، اندکی ناشکیبی کرده است". سپس فرمود: "در همه کارهایت [[شکیبا]] باش؛ چرا که [[خداوند]] عز و جل [[محمد]] {{صل}} را به [[پیامبری]] فرستاد و او را به [[شکیبایی]] و [[نرم‌خویی]] [[فرمان]] داد و فرمود: {{متن حدیث|وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلا وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلا}}<ref>و بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و از آنان به نکویی دوری گزین. و مرا با این دروغ‌انگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش؛ سوره مزمل، آیه:۱۰ - ۱۱.</ref> نیز [[خداوند]] - تبارک و تعالی - فرمود: {{متن قرآن|وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ وَمَا يُلَقَّاهَا إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ}}<ref> نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان می‌گردد و این را جز به آنان که می‌شکیبند، و جز به آنان که بهره‌ای سترگ دارند فرانیاموزند؛ سوره فصلت، آیه: ۳۴-۳۵.</ref>. پس [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[شکیبایی]] کرد، تا آن که به او نسبت‌های ناروای بزرگ دادند و تهمت‌ها زدند، چندان که به تنگ آمد و [[خداوند]] {{صل}} این [[آیات]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن|وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ}} <ref>و ما به درستی می‌دانیم که تو از آنچه می‌گویند دلتنگ می‌گردی. پس پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای و از سجده‌گزاران باش؛ سوره حجر، آیه: ۹۷-۹۸.</ref>، و همچنان تکذیبش کردند و به او [[تهمت]] زدند و [[پیامبر]] {{صل}} [[اندوهگین]] شد. باز [[خداوند]] عز و جلاین [[آیات]] را فرو فرستاد که: {{متن قرآن| وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاء فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref> و به یقین پیش از تو (نیز) پیامبرانی دروغگو شمرده شدند پس، هر چه دروغگو شمرده شدند و آزار دیدند شکیبایی ورزیدند تا آنکه یاری ما به ایشان رسید؛ و برای کلمات خداوند هیچ دگرگون‌کننده‌ای نیست و بی‌گمان (برخی) از خبر (های) پیامبران به تو رسیده است. و اگر رویگردانی آنان بر تو گران است چنانچه بتوانی سوراخی در زمین یا نردبانی بر آسمان بیابی تا نشانه‌ای (دیگر) برای آنان بیاوری (چنین کن، اما باز ایمان نمی‌آورند) و اگر خداوند می‌خواست همه آنان را بر رهنمود (خود) گرد می‌آورد پس، هرگز از نادانان مباش!؛ سوره انعام، آیه:۳۴-۳۵.</ref>. پس [[پیامبر]] {{صل}} خویشتن را به [[شکیبایی]] را داشت؛ ولی [[مردم]]، گستاخی را از حد گذراندند و چون [[پیامبر]] {{صل}} از [[خداوند]] - تبارک و تعالی - یاد کرد، به تکذیبش پرداختند. پس [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "در باره خودم و خانواده‌ام و آبرویم، [[شکیبایی]] کردم؛ امّا تحمّل شنیدن [[بدگویی]] از خدایم را ندارم. پس [[خداوند]] این [[آیه]] را فرو فرستاد که: {{متن قرآن| وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ}}<ref> و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست در شش روز آفریدیم و هیچ ماندگی به ما نرسید. پس بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و پروردگارت را پیش از برآمدن خورشید و پیش از غروب با سپاس به پاکی بستای!؛ سوره ق، آیه:۳۸-۳۹.</ref>. پس [[پیامبر]] {{صل}} در همه احوالش [[شکیبایی]] نمود. سپس به ایشان به وجود پیشوایانی از خاندانش، مژده داده شد که به [[شکیبا]] بودن وصف شدند، و [[خداوند]] تبارک و تعالی - فرمود: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ }}<ref> و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند؛ سوره سجده، آیه:۲۴.</ref>. این جا بود که [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "[[شکیبایی]] برای [[ایمان]]، همانند سر برای تن است" و خدای از این [[شکیبایی]] او سپاسگزاری و [[قدردانی]] کرد و این [[آیه]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن| وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُواْ يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُواْ وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُواْ يَعْرِشُونَ}}<ref> و قومی را که (از سوی فرعونیان) ناتوان شمرده می‌شدند وارث شرق و غرب آن سرزمین کردیم که در آن برکت نهاده بودیم و سخن نیکوی پروردگارت درباره بنی اسرائیل به خاطر شکیبی که ورزیدند راست آمد و آنچه را فرعون و قومش می‌ساختند و آنچه را بر می‌افراختند زیر و زبر کردیم؛ سوره اعراف، آیه:۱۳۷.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "این، نویدی است و انتقامی". پس خدای [[جنگ]] با [[مشرکان]] را به او اجازه داد و این [[آیه]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن| فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره توبه، آیه:۵.</ref> و {{متن قرآن|وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ}}<ref> و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همان‌جا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است؛ سوره بقره، آیه:۱۹۱.</ref>. پس [[خداوند]]، آنها را به دست [[پیامبر خدا]] {{صل}} و دوستانش کشت و [این را] [[پاداش]] [[شکیبایی]] او [در همین [[دنیا]]] قرار داد، علاوه بر پاداشی که برای آخرتش اندوخت. بنابراین، هر که [[شکیبایی]] کند و به حساب [[خدا]] گذارد، از [[دنیا]] نمی‌رود تا آن که [[خداوند]]، او را درباره دشمنانش شاد می‌کند، علاوه بر پاداشی که برای [[آخرت]] او می‌اندوزد"<ref>{{متن حدیث| عن حفص بن غیاث: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} يَا حَفْصُ إِنَّ مَنْ صَبَرَ صَبَرَ قَلِيلًا وَ إِنَّ مَنْ جَزِعَ جَزِعَ قَلِيلًا ثُمَّ قَالَ عَلَيْكَ بِالصَّبْرِ فِي جَمِيعِ أُمُورِكَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ مُحَمَّداً {{صل}} فَأَمَرَهُ بِالصَّبْرِ وَ الرِّفْقِ فَقَالَ {{متن قرآن|وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ}} وَ قَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى {{متن قرآن|وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ}}فَصَبَرَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} حَتَّى نَالُوهُ بِالْعَظَائِمِ وَ رَمَوْهُ بِهَا فَضَاقَ صَدْرُهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ- {{متن قرآن|وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ}}. ثُمَّ كَذَّبُوهُ وَ رَمَوْهُ فَحَزِنَ لِذَلِكَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا}}فَأَلْزَمَ النَّبِيُّ {{صل}} نَفْسَهُ الصَّبْرَ. فَتَعَدَّوْا فَذَكَرَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ كَذَّبُوهُ فَقَالَ قَدْ صَبَرْتُ فِي نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ عِرْضِي وَ لَا صَبْرَ لِي عَلَى ذِكْرِ إِلَهِي فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- {{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ}} فَصَبَرَ النَّبِيُّ {{صل}} فِي جَمِيعِ أَحْوَالِهِ. ثُمَّ بُشِّرَ فِي عِتْرَتِهِ بِالْأَئِمَّةِ وَ وُصِفُوا بِالصَّبْرِ فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}فَعِنْدَ ذَلِكَ قَالَ {{صل}} الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَشَكَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ لَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- {{متن قرآن|وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ}}، فَقَالَ {{صل}} إِنَّهُ بُشْرَى وَ انْتِقَامٌ. فَأَبَاحَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ قِتَالَ الْمُشْرِكِينَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ {{متن قرآن|فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ، وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ}}- فَقَتَلَهُمُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْ- رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ أَحِبَّائِهِ وَ جَعَلَ لَهُ ثَوَابَ صَبْرِهِ مَعَ مَا ادَّخَرَ لَهُ فِي الْآخِرَةِ. فَمَنْ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يُقِرَّ اللَّهُ لَهُ عَيْنَهُ فِي أَعْدَائِهِ مَعَ مَا يَدَّخِرُ لَهُ فِي الْآخِرَةِ}}؛ الکافی، ج۲، ص۸۸، ح۳؛ تفسیر القمّی، ج۱، ص۱۹۶، نحوه؛ بحارالأنوار، ج۹، ص۲۰۲، ح۶۶.</ref>.
# به [[نقل]] از [[حفص بن غیاث]]؛ [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: "ای حفص! هر که [[شکیبایی]] کند، اندکی [[شکیبایی]] کرده است و هر که ناشکیبایی کند، اندکی ناشکیبی کرده است". سپس فرمود: "در همه کارهایت [[شکیبا]] باش؛ چرا که [[خداوند]] عز و جل [[محمد]] {{صل}} را به [[پیامبری]] فرستاد و او را به [[شکیبایی]] و [[نرم‌خویی]] [[فرمان]] داد و فرمود: {{متن حدیث|وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلا وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلا}}<ref>و بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و از آنان به نکویی دوری گزین. و مرا با این دروغ‌انگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش؛ سوره مزمل، آیه:۱۰ - ۱۱.</ref> نیز [[خداوند]] - تبارک و تعالی - فرمود: {{متن قرآن|وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ وَمَا يُلَقَّاهَا إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ}}<ref> نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان می‌گردد و این را جز به آنان که می‌شکیبند، و جز به آنان که بهره‌ای سترگ دارند فرانیاموزند؛ سوره فصلت، آیه: ۳۴-۳۵.</ref>. پس [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[شکیبایی]] کرد، تا آن که به او نسبت‌های ناروای بزرگ دادند و تهمت‌ها زدند، چندان که به تنگ آمد و [[خداوند]] {{صل}} این [[آیات]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن|وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ}} <ref>و ما به درستی می‌دانیم که تو از آنچه می‌گویند دلتنگ می‌گردی. پس پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای و از سجده‌گزاران باش؛ سوره حجر، آیه: ۹۷-۹۸.</ref>، و همچنان تکذیبش کردند و به او [[تهمت]] زدند و [[پیامبر]] {{صل}} [[اندوهگین]] شد. باز [[خداوند]] عز و جلاین [[آیات]] را فرو فرستاد که: {{متن قرآن| وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاء فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref> و به یقین پیش از تو (نیز) پیامبرانی دروغگو شمرده شدند پس، هر چه دروغگو شمرده شدند و آزار دیدند شکیبایی ورزیدند تا آنکه یاری ما به ایشان رسید؛ و برای کلمات خداوند هیچ دگرگون‌کننده‌ای نیست و بی‌گمان (برخی) از خبر (های) پیامبران به تو رسیده است. و اگر رویگردانی آنان بر تو گران است چنانچه بتوانی سوراخی در زمین یا نردبانی بر آسمان بیابی تا نشانه‌ای (دیگر) برای آنان بیاوری (چنین کن، اما باز ایمان نمی‌آورند) و اگر خداوند می‌خواست همه آنان را بر رهنمود (خود) گرد می‌آورد پس، هرگز از نادانان مباش!؛ سوره انعام، آیه:۳۴-۳۵.</ref>. پس [[پیامبر]] {{صل}} خویشتن را به [[شکیبایی]] را داشت؛ ولی [[مردم]]، گستاخی را از حد گذراندند و چون [[پیامبر]] {{صل}} از [[خداوند]] - تبارک و تعالی - یاد کرد، به تکذیبش پرداختند. پس [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "در باره خودم و خانواده‌ام و آبرویم، [[شکیبایی]] کردم؛ امّا تحمّل شنیدن [[بدگویی]] از خدایم را ندارم. پس [[خداوند]] این [[آیه]] را فرو فرستاد که: {{متن قرآن| وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ}}<ref> و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست در شش روز آفریدیم و هیچ ماندگی به ما نرسید. پس بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و پروردگارت را پیش از برآمدن خورشید و پیش از غروب با سپاس به پاکی بستای!؛ سوره ق، آیه:۳۸-۳۹.</ref>. پس [[پیامبر]] {{صل}} در همه احوالش [[شکیبایی]] نمود. سپس به ایشان به وجود پیشوایانی از خاندانش، مژده داده شد که به [[شکیبا]] بودن وصف شدند، و [[خداوند]] تبارک و تعالی - فرمود: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ }}<ref> و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند؛ سوره سجده، آیه:۲۴.</ref>. این جا بود که [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "[[شکیبایی]] برای [[ایمان]]، همانند سر برای تن است" و خدای از این [[شکیبایی]] او سپاسگزاری و [[قدردانی]] کرد و این [[آیه]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن| وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُواْ يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُواْ وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُواْ يَعْرِشُونَ}}<ref> و قومی را که (از سوی فرعونیان) ناتوان شمرده می‌شدند وارث شرق و غرب آن سرزمین کردیم که در آن برکت نهاده بودیم و سخن نیکوی پروردگارت درباره بنی اسرائیل به خاطر شکیبی که ورزیدند راست آمد و آنچه را فرعون و قومش می‌ساختند و آنچه را بر می‌افراختند زیر و زبر کردیم؛ سوره اعراف، آیه:۱۳۷.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "این، نویدی است و انتقامی". پس خدای [[جنگ]] با [[مشرکان]] را به او اجازه داد و این [[آیه]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن| فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره توبه، آیه:۵.</ref> و {{متن قرآن|وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ}}<ref> و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همان‌جا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است؛ سوره بقره، آیه:۱۹۱.</ref>. پس [[خداوند]]، آنها را به دست [[پیامبر خدا]] {{صل}} و دوستانش کشت و [این را] [[پاداش]] [[شکیبایی]] او [در همین [[دنیا]]] قرار داد، علاوه بر پاداشی که برای آخرتش اندوخت. بنابراین، هر که [[شکیبایی]] کند و به حساب [[خدا]] گذارد، از [[دنیا]] نمی‌رود تا آن که [[خداوند]]، او را درباره دشمنانش شاد می‌کند، علاوه بر پاداشی که برای [[آخرت]] او می‌اندوزد"<ref>{{متن حدیث| عن حفص بن غیاث: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} يَا حَفْصُ إِنَّ مَنْ صَبَرَ صَبَرَ قَلِيلًا وَ إِنَّ مَنْ جَزِعَ جَزِعَ قَلِيلًا ثُمَّ قَالَ عَلَيْكَ بِالصَّبْرِ فِي جَمِيعِ أُمُورِكَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ مُحَمَّداً {{صل}} فَأَمَرَهُ بِالصَّبْرِ وَ الرِّفْقِ فَقَالَ {{متن قرآن|وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ}} وَ قَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى {{متن قرآن|وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ}}فَصَبَرَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} حَتَّى نَالُوهُ بِالْعَظَائِمِ وَ رَمَوْهُ بِهَا فَضَاقَ صَدْرُهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ- {{متن قرآن|وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ}}. ثُمَّ كَذَّبُوهُ وَ رَمَوْهُ فَحَزِنَ لِذَلِكَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا}}فَأَلْزَمَ النَّبِيُّ {{صل}} نَفْسَهُ الصَّبْرَ. فَتَعَدَّوْا فَذَكَرَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ كَذَّبُوهُ فَقَالَ قَدْ صَبَرْتُ فِي نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ عِرْضِي وَ لَا صَبْرَ لِي عَلَى ذِكْرِ إِلَهِي فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- {{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ}} فَصَبَرَ النَّبِيُّ {{صل}} فِي جَمِيعِ أَحْوَالِهِ. ثُمَّ بُشِّرَ فِي عِتْرَتِهِ بِالْأَئِمَّةِ وَ وُصِفُوا بِالصَّبْرِ فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}فَعِنْدَ ذَلِكَ قَالَ {{صل}} الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَشَكَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ لَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- {{متن قرآن|وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ}}، فَقَالَ {{صل}} إِنَّهُ بُشْرَى وَ انْتِقَامٌ. فَأَبَاحَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ قِتَالَ الْمُشْرِكِينَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ {{متن قرآن|فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ، وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ}}- فَقَتَلَهُمُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْ- رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ أَحِبَّائِهِ وَ جَعَلَ لَهُ ثَوَابَ صَبْرِهِ مَعَ مَا ادَّخَرَ لَهُ فِي الْآخِرَةِ. فَمَنْ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يُقِرَّ اللَّهُ لَهُ عَيْنَهُ فِي أَعْدَائِهِ مَعَ مَا يَدَّخِرُ لَهُ فِي الْآخِرَةِ}}؛ الکافی، ج۲، ص۸۸، ح۳؛ تفسیر القمّی، ج۱، ص۱۹۶، نحوه؛ بحارالأنوار، ج۹، ص۲۰۲، ح۶۶.</ref>.
# [[امام علی]] {{ع}} در یادکرد از [[پیامبر خدا]] {{صل}}: [[گواهی]] می‌دهیم که او [[رسالت]] را [[ابلاغ]] کرد، [[خیرخواهی]] را به جای آورد، برای [[امّت]] کوشید، برای تو [[آزار]] دید، در راهت تلاش کرد و بندگی‌ات نمود تا آن که مرگش فرا رسید. پس [[درود]] [[خداوند]] بر او و [[خاندان]] پسندیده‌اش باد!<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ عَلِیّ {{ع}} -فِي ذِکْرِ رَسُولِ اللهِ-: نَشْهَدُ أَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ الرِّسَالَةَ وَ أَدَّى النَّصِيحَةَ وَ اجْتَهَدَ لِلْأُمَّةِ وَ أُوذِيَ فِي جَنْبِكَ وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِكَ وَ عَبَدَكَ حَتَّى أَتَاهُ الْيَقِينُ فَصَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ‌}}؛ تهذیب الأحکام، ج۳، ص۸۳، ح۲۳۹، عن علی بن عبدالله عن أبیه عن جدّه عن الإمام الحسین {{ع}}، مصباح المتهجد، ص۵۵۷، ح۶۵۱؛ المصباح للکفعمی، ص۷۵۸ کلاهما من دون إسناد إلی أحدٍ من أهل البیت {{عم}}، الإقبال، ج۱، ص۳۲۱ عن الامام الحسین عنه {{ع}}، بحار الأنوار، ج۹۸، ص۱۲۷، ح۳.</ref>
# [[امام علی]] {{ع}} در یادکرد از [[پیامبر خدا]] {{صل}}: [[گواهی]] می‌دهیم که او [[رسالت]] را [[ابلاغ]] کرد، [[خیرخواهی]] را به جای آورد، برای [[امّت]] کوشید، برای تو [[آزار]] دید، در راهت تلاش کرد و بندگی‌ات نمود تا آن که مرگش فرا رسید. پس [[درود]] [[خداوند]] بر او و [[خاندان]] پسندیده‌اش باد!<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ عَلِیّ {{ع}} -فِي ذِکْرِ رَسُولِ اللهِ-: نَشْهَدُ أَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ الرِّسَالَةَ وَ أَدَّى النَّصِيحَةَ وَ اجْتَهَدَ لِلْأُمَّةِ وَ أُوذِيَ فِي جَنْبِكَ وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِكَ وَ عَبَدَكَ حَتَّى أَتَاهُ الْيَقِينُ فَصَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ‌}}؛ تهذیب الأحکام، ج۳، ص۸۳، ح۲۳۹، عن علی بن عبدالله عن أبیه عن جدّه عن الإمام الحسین {{ع}}، مصباح المتهجد، ص۵۵۷، ح۶۵۱؛ المصباح للکفعمی، ص۷۵۸ کلاهما من دون إسناد إلی أحدٍ من أهل البیت {{عم}}، الإقبال، ج۱، ص۳۲۱ عن الامام الحسین عنه {{ع}}، بحار الأنوار، ج۹۸، ص۱۲۷، ح۳.</ref>
خط ۵۶: خط ۶۲:
# [[امام علی]] {{ع}} در یک [[سخنرانی]]: [[گواهی]] می‌دهیم که [[محمّد]]، [[بنده]] و [[پیامبر]] خداست. به خاطر [[رضایت]] [[خدا]] در هر ورطه‌ای فرو رفت و هر اندوهی را جرعه جرعه نوشید تا آن جا که [[نزدیکان]]، رنگ عوض کردند و دورها بر ضدّ او گرد آمدند و [[عرب]]، افسارگسیخته و شتابان به [[نبرد]] او روی آوردند و برای [[جنگ]] با او بر شکم‌های مرکبشان کوفتند تا [[دشمنی]] خود را از دورترین [[خانه]] و کاشانه به او برسانند<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ عَلِیّ {{ع}} – فِي خُطْبَةٍ لَهُ:... وَ نَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاضَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ كُلَّ غَمْرَةٍ وَ تَجَرَّعَ فِيهِ كُلَّ غُصَّةٍ وَ قَدْ تَلَوَّنَ لَهُ الْأَدْنَوْنَ وَ تَأَلَّبَ عَلَيْهِ الْأَقْصَوْنَ وَ خَلَعَتْ إِلَيْهِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا وَ ضَرَبَتْ إِلَى مُحَارَبَتِهِ بُطُونَ رَوَاحِلِهَا حَتَّى أَنْزَلَتْ بِسَاحَتِهِ عَدَاوَتَهَا مِنْ أَبْعَدِ الدَّارِ وَ أَسْحَقِ الْمَزَارِ}}؛ نهج البلاغة: الخطبة ۱۹۴؛ بحار الأنوار، ج۱۸، ص۲۲۴، ح۶۲.</ref>.
# [[امام علی]] {{ع}} در یک [[سخنرانی]]: [[گواهی]] می‌دهیم که [[محمّد]]، [[بنده]] و [[پیامبر]] خداست. به خاطر [[رضایت]] [[خدا]] در هر ورطه‌ای فرو رفت و هر اندوهی را جرعه جرعه نوشید تا آن جا که [[نزدیکان]]، رنگ عوض کردند و دورها بر ضدّ او گرد آمدند و [[عرب]]، افسارگسیخته و شتابان به [[نبرد]] او روی آوردند و برای [[جنگ]] با او بر شکم‌های مرکبشان کوفتند تا [[دشمنی]] خود را از دورترین [[خانه]] و کاشانه به او برسانند<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ عَلِیّ {{ع}} – فِي خُطْبَةٍ لَهُ:... وَ نَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاضَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ كُلَّ غَمْرَةٍ وَ تَجَرَّعَ فِيهِ كُلَّ غُصَّةٍ وَ قَدْ تَلَوَّنَ لَهُ الْأَدْنَوْنَ وَ تَأَلَّبَ عَلَيْهِ الْأَقْصَوْنَ وَ خَلَعَتْ إِلَيْهِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا وَ ضَرَبَتْ إِلَى مُحَارَبَتِهِ بُطُونَ رَوَاحِلِهَا حَتَّى أَنْزَلَتْ بِسَاحَتِهِ عَدَاوَتَهَا مِنْ أَبْعَدِ الدَّارِ وَ أَسْحَقِ الْمَزَارِ}}؛ نهج البلاغة: الخطبة ۱۹۴؛ بحار الأنوار، ج۱۸، ص۲۲۴، ح۶۲.</ref>.
# [[امام صادق]] {{ع}} خطاب به [[علقمه]]: ای [[علقمه]]! [[رضایت]] [[مردم]] به دست نمی‌آید و زبان‌هایشان را نمی‌توان نگاه داشت. چگونه از چیزی که [[پیامبران الهی]] و فرستادگان و حجّت‌های [[خداوند]] در [[سلامت]] و [[امان]] نماندند، سالم می‌مانید؟! آیا به [[یوسف]] نسبت ندادند که به [[زنا]] همّت گماشت؟! آیا به [[ایّوب]] {{ع}} نسبت ندادند که به خاطر گناهانش [[مبتلا]] شد؟! آیا به [[داوود]] {{ع}} نسبت ندادند که پرنده را دنبال کرد تا آن که چشمش به [[زن]] اوریا افتاد و شیفته‌اش شد؟! و شوهر او را جلوی [[تابوت]] به [[جنگی]] سخت روانه کرد تا کشته شد و با آن [[زن]] [[ازدواج]] کرد؟ آیا به [[موسی]] {{ع}} نسبت ندادند که عقیم است و آزارش دادند تا آن که [[خداوند]] از آنچه می‌گفتند، مبرّایش ساخت، با آن که نزد [[خداوند]]، والا و [[آبرومند]] بود؟! آیا به همه [[پیامبران الهی]] نسبت [[سحر]] و [[دنیا]] خواهی ندادند؟! آیا به [[مریم دختر عمران]] {{ع}} نسبت ندادند که او [[عیسی]] را از مردی نجّار به نام [[یوسف]] باردار شده است؟! آیا به [[پیامبر]] مان [[محمّد]]، نسبت ندادند که او [[شاعری]] دیوانه است؟! آیا به او نسبت ندادند که شیفته [[زن]] [[زید بن حارثه]] (پسرخوانده‌اش) شده و در کار او کوشیده تا او را از آنِ خود کرده است؟! آیا در [[جنگ بدر]] به او نسبت ندادند که پارچه قرمزی را از [[غنیمت]] برای خود برداشته، تا آن که [[خداوند]] جای آن پارچه را برای پیامبرش روشن کرد و پیامبرش را از [[خیانت]] در [[غنیمت]] مبرّا کرد و آن را در کتابش چنین آورد: {{متن قرآن| وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ وَمَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ}}<ref> هیچ پیامبری را نسزد که خیانت ورزد؛ و هر کس خیانت کند در رستخیز آنچه را خیانت ورزیده است، (با خود) خواهد آورد؛ آنگاه به هر کس (پاداش) هر چه کرده است تمام داده خواهد شد و بر آنان ستم نخواهد رفت؛ سوره آل عمران، آیه:۱۶۱.</ref>؟! آیا به [[پیامبر]] {{صل}} نسبت ندادند که از سر [[هوس]] و خواست خود درباره پسر عمویش [[علی]] {{ع}} سخن گفته و او را به جای خود نشانده است، تا آن جا که [[خداوند سبحان]]، آنان را [[تکذیب]] کرد و فرمود: {{متن قرآن|وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى}}<ref> و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید. آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود؛ سوره نجم، آیه: ۳-۴.</ref>؟! آیا به [[پیامبر]] {{صل}} نسبت ندادند که در ادّعای فرستاده بودنش از سوی [[خداوند]]، [[دروغ]] می‌گوید، تا آن جا که [[خداوند]] نازل فرمود: {{متن قرآن| وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>و به یقین پیش از تو (نیز) پیامبرانی دروغگو شمرده شدند پس، هر چه دروغگو شمرده شدند و آزار دیدند شکیبایی ورزیدند تا آنکه یاری ما به ایشان رسید؛ و برای کلمات خداوند هیچ دگرگون‌کننده‌ای نیست و بی‌گمان (برخی) از خبر (های) پیامبران به تو رسیده است؛ سوره انعام، آیه:۳۴.</ref>. و روزی [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "دیشب به [[آسمان]] عروج کردم"؛ ولی گفته شد: به [[خدا]] [[سوگند]]، در طول شب از بسترش هم جدا نشده است! و درباره [[اوصیا]] و [[جانشینان پیامبر]] {{صل}} بیش از این گفتند. آیا به سَرور وصیّان [[امام علی]] {{ع}} نسبت ندادند که او [[دنیاطلب]] و ریاست‌خواه است؟! و این که او [[فتنه]] را بر [[آرامش]] ترجیح می‌دهد و [[خون]] [[مسلمانان]] را ناروا می‌ریزد، و اگر خیری در او بود، [[خالد بن ولید]] به زدن گردنش [[فرمان]] نمی‌یافت؟! آیا به او نسبت ندادند که می‌خواهد با دختر [[ابوجهل]] [[ازدواج]] کند و بر سر [[فاطمه]] {{س}} هوو بیاورد و از این رو [[پیامبر خدا]] {{صل}} روی [[منبر]] از او نزد [[مسلمانان]] گله کرد و فرمود: "[[علی]] می‌خواهد با دختر [[دشمن خدا]] [[ازدواج]] کند و بر سر [[دختر پیامبر]] [[خدا]] هوو بیاورد. هان! [[فاطمه]]، پاره‌ای از من است، و هر کس او را [[آزار]] دهد، مرا [[آزار]] داده است و هر کس او را شادمان کند، مرا شادمان کرده است و هر کس او را به [[خشم]] بیاورد، مرا به [[خشم]] آورده است"؟!<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ الصَّادِقُ {{ع}}: لِعَلْقَمَةَ -: يَا عَلْقَمَةُ إِنَّ رِضَا النَّاسِ لَا يُمْلَكُ وَ أَلْسِنَتَهُمْ لَا تُضْبَطُ وَ كَيْفَ تَسْلَمُونَ مِمَّا لَمْ يَسْلَمْ مِنْهُ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ {{عم}} أَ لَمْ يَنْسُبُوا يُوسُفَ {{ع}} إِلَى أَنَّهُ هَمَّ بِالزِّنَا أَ لَمْ يَنْسُبُوا أَيُّوبَ {{ع}} إِلَى أَنَّهُ ابْتُلِيَ بِذُنُوبِهِ أَ لَمْ يَنْسُبُوا دَاوُدَ إِلَى أَنَّهُ تَبِعَ الطَّيْرَ حَتَّى نَظَرَ إِلَى امْرَأَةِ أُورِيَاءَ فَهَوِيَهَا وَ أَنَّهُ قَدَّمَ زَوْجَهَا أَمَامَ التَّابُوتِ حَتَّى قُتِلَ ثُمَّ تَزَوَّجَ بِهَا أَ لَمْ يَنْسُبُوا مُوسَى إِلَى أَنَّهُ عِنِّينٌ وَ آذَوْهُ حَتَّى بَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ كانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِيهاً أَ لَمْ يَنْسُبُوا جَمِيعَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ إِلَى أَنَّهُمْ سَحَرَةٌ طَلَبَةُ الدُّنْيَا أَ لَمْ يَنْسُبُوا مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ {{ع}} إِلَى أَنَّهَا حَمَلَتْ بِعِيسَى مِنْ رَجُلٍ نَجَّارٍ اسْمُهُ يُوسُفُ؟! أَ لَمْ يَنْسُبُوا نَبِيَّنَا مُحَمَّداً {{صل}} إِلَى أَنَّهُ شَاعِرٌ مَجْنُونٌ أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ هَوِيَ امْرَأَةَ زَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ فَلَمْ يَزَلْ بِهَا حَتَّى اسْتَخْلَصَهَا لِنَفْسِهِ أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ يَوْمَ بَدْرٍ إِلَى أَنَّهُ أَخَذَ لِنَفْسِهِ مِنَ الْمَغْنَمِ قَطِيفَةً حَمْرَاءَ حَتَّى أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَطِيفَةِ وَ بَرَّأَ نَبِيَّهُ {{صل}} مِنَ الْخِيَانَةِ وَ أَنْزَلَ بِذَلِكَ فِي كِتَابِهِ- {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}} أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ {{صل}} يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى فِي ابْنِ عَمِّهِ عَلِيٍّ {{ع}} حَتَّى كَذَّبَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ سُبْحَانَهُ {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}} أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى الْكَذِبِ فِي قَوْلِهِ إِنَّهُ رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ عَلَيْهِمْ حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ- {{متن قرآن|وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا}} وَ لَقَدْ قَالَ يَوْماً عُرِجَ بِيَ الْبَارِحَةَ إِلَى السَّمَاءِ فَقِيلَ وَ اللَّهِ مَا فَارَقَ فِرَاشَهُ طُولَ لَيْلَتِهِ! وَ مَا قَالُوا فِي الْأَوْصِيَاءِ {{عم}} أَكْثَرُ مِنْ ذَلِكَ أَ لَمْ يَنْسُبُوا سَيِّدَ الْأَوْصِيَاءِ {{عم}} إِلَى أَنَّهُ كَانَ يَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الْمُلْكَ وَ أَنَّهُ كَانَ يُؤْثِرُ الْفِتْنَةَ عَلَى السُّكُونِ وَ أَنَّهُ يَسْفِكُ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ بِغَيْرِ حِلِّهَا وَ أَنَّهُ لَوْ كَانَ فِيهِ خَيْرٌ مَا أُمِرَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ بِضَرْبِ عُنُقِهِ أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ {{ع}} أَرَادَ أَنْ يَتَزَوَّجَ ابْنَةَ أَبِي جَهْلٍ عَلَى فَاطِمَةَ {{س}} وَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} شَكَاهُ عَلَى الْمِنْبَرِ إِلَى الْمُسْلِمِينَ فَقَالَ إِنَّ عَلِيّاً {{ع}} يُرِيدُ أَنْ يَتَزَوَّجَ ابْنَةَ عَدُوِّ اللَّهِ عَلَى ابْنَةِ نَبِيِّ اللَّهِ أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ غَاظَهَا فَقَدْ غَاظَنِي}}؛ الأمالی للصدوق، ص۱۶۴، ح۱۶۳، عن علقمة؛ بحار الأنوار، ج۷۰، ص۲، ح۲ و راجع؛ قصص الأنبیاء للراوندی، ص۲۰۳، ح۲۶۴.</ref>
# [[امام صادق]] {{ع}} خطاب به [[علقمه]]: ای [[علقمه]]! [[رضایت]] [[مردم]] به دست نمی‌آید و زبان‌هایشان را نمی‌توان نگاه داشت. چگونه از چیزی که [[پیامبران الهی]] و فرستادگان و حجّت‌های [[خداوند]] در [[سلامت]] و [[امان]] نماندند، سالم می‌مانید؟! آیا به [[یوسف]] نسبت ندادند که به [[زنا]] همّت گماشت؟! آیا به [[ایّوب]] {{ع}} نسبت ندادند که به خاطر گناهانش [[مبتلا]] شد؟! آیا به [[داوود]] {{ع}} نسبت ندادند که پرنده را دنبال کرد تا آن که چشمش به [[زن]] اوریا افتاد و شیفته‌اش شد؟! و شوهر او را جلوی [[تابوت]] به [[جنگی]] سخت روانه کرد تا کشته شد و با آن [[زن]] [[ازدواج]] کرد؟ آیا به [[موسی]] {{ع}} نسبت ندادند که عقیم است و آزارش دادند تا آن که [[خداوند]] از آنچه می‌گفتند، مبرّایش ساخت، با آن که نزد [[خداوند]]، والا و [[آبرومند]] بود؟! آیا به همه [[پیامبران الهی]] نسبت [[سحر]] و [[دنیا]] خواهی ندادند؟! آیا به [[مریم دختر عمران]] {{ع}} نسبت ندادند که او [[عیسی]] را از مردی نجّار به نام [[یوسف]] باردار شده است؟! آیا به [[پیامبر]] مان [[محمّد]]، نسبت ندادند که او [[شاعری]] دیوانه است؟! آیا به او نسبت ندادند که شیفته [[زن]] [[زید بن حارثه]] (پسرخوانده‌اش) شده و در کار او کوشیده تا او را از آنِ خود کرده است؟! آیا در [[جنگ بدر]] به او نسبت ندادند که پارچه قرمزی را از [[غنیمت]] برای خود برداشته، تا آن که [[خداوند]] جای آن پارچه را برای پیامبرش روشن کرد و پیامبرش را از [[خیانت]] در [[غنیمت]] مبرّا کرد و آن را در کتابش چنین آورد: {{متن قرآن| وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ وَمَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ}}<ref> هیچ پیامبری را نسزد که خیانت ورزد؛ و هر کس خیانت کند در رستخیز آنچه را خیانت ورزیده است، (با خود) خواهد آورد؛ آنگاه به هر کس (پاداش) هر چه کرده است تمام داده خواهد شد و بر آنان ستم نخواهد رفت؛ سوره آل عمران، آیه:۱۶۱.</ref>؟! آیا به [[پیامبر]] {{صل}} نسبت ندادند که از سر [[هوس]] و خواست خود درباره پسر عمویش [[علی]] {{ع}} سخن گفته و او را به جای خود نشانده است، تا آن جا که [[خداوند سبحان]]، آنان را [[تکذیب]] کرد و فرمود: {{متن قرآن|وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى}}<ref> و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید. آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود؛ سوره نجم، آیه: ۳-۴.</ref>؟! آیا به [[پیامبر]] {{صل}} نسبت ندادند که در ادّعای فرستاده بودنش از سوی [[خداوند]]، [[دروغ]] می‌گوید، تا آن جا که [[خداوند]] نازل فرمود: {{متن قرآن| وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>و به یقین پیش از تو (نیز) پیامبرانی دروغگو شمرده شدند پس، هر چه دروغگو شمرده شدند و آزار دیدند شکیبایی ورزیدند تا آنکه یاری ما به ایشان رسید؛ و برای کلمات خداوند هیچ دگرگون‌کننده‌ای نیست و بی‌گمان (برخی) از خبر (های) پیامبران به تو رسیده است؛ سوره انعام، آیه:۳۴.</ref>. و روزی [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "دیشب به [[آسمان]] عروج کردم"؛ ولی گفته شد: به [[خدا]] [[سوگند]]، در طول شب از بسترش هم جدا نشده است! و درباره [[اوصیا]] و [[جانشینان پیامبر]] {{صل}} بیش از این گفتند. آیا به سَرور وصیّان [[امام علی]] {{ع}} نسبت ندادند که او [[دنیاطلب]] و ریاست‌خواه است؟! و این که او [[فتنه]] را بر [[آرامش]] ترجیح می‌دهد و [[خون]] [[مسلمانان]] را ناروا می‌ریزد، و اگر خیری در او بود، [[خالد بن ولید]] به زدن گردنش [[فرمان]] نمی‌یافت؟! آیا به او نسبت ندادند که می‌خواهد با دختر [[ابوجهل]] [[ازدواج]] کند و بر سر [[فاطمه]] {{س}} هوو بیاورد و از این رو [[پیامبر خدا]] {{صل}} روی [[منبر]] از او نزد [[مسلمانان]] گله کرد و فرمود: "[[علی]] می‌خواهد با دختر [[دشمن خدا]] [[ازدواج]] کند و بر سر [[دختر پیامبر]] [[خدا]] هوو بیاورد. هان! [[فاطمه]]، پاره‌ای از من است، و هر کس او را [[آزار]] دهد، مرا [[آزار]] داده است و هر کس او را شادمان کند، مرا شادمان کرده است و هر کس او را به [[خشم]] بیاورد، مرا به [[خشم]] آورده است"؟!<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ الصَّادِقُ {{ع}}: لِعَلْقَمَةَ -: يَا عَلْقَمَةُ إِنَّ رِضَا النَّاسِ لَا يُمْلَكُ وَ أَلْسِنَتَهُمْ لَا تُضْبَطُ وَ كَيْفَ تَسْلَمُونَ مِمَّا لَمْ يَسْلَمْ مِنْهُ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ {{عم}} أَ لَمْ يَنْسُبُوا يُوسُفَ {{ع}} إِلَى أَنَّهُ هَمَّ بِالزِّنَا أَ لَمْ يَنْسُبُوا أَيُّوبَ {{ع}} إِلَى أَنَّهُ ابْتُلِيَ بِذُنُوبِهِ أَ لَمْ يَنْسُبُوا دَاوُدَ إِلَى أَنَّهُ تَبِعَ الطَّيْرَ حَتَّى نَظَرَ إِلَى امْرَأَةِ أُورِيَاءَ فَهَوِيَهَا وَ أَنَّهُ قَدَّمَ زَوْجَهَا أَمَامَ التَّابُوتِ حَتَّى قُتِلَ ثُمَّ تَزَوَّجَ بِهَا أَ لَمْ يَنْسُبُوا مُوسَى إِلَى أَنَّهُ عِنِّينٌ وَ آذَوْهُ حَتَّى بَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ كانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِيهاً أَ لَمْ يَنْسُبُوا جَمِيعَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ إِلَى أَنَّهُمْ سَحَرَةٌ طَلَبَةُ الدُّنْيَا أَ لَمْ يَنْسُبُوا مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ {{ع}} إِلَى أَنَّهَا حَمَلَتْ بِعِيسَى مِنْ رَجُلٍ نَجَّارٍ اسْمُهُ يُوسُفُ؟! أَ لَمْ يَنْسُبُوا نَبِيَّنَا مُحَمَّداً {{صل}} إِلَى أَنَّهُ شَاعِرٌ مَجْنُونٌ أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ هَوِيَ امْرَأَةَ زَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ فَلَمْ يَزَلْ بِهَا حَتَّى اسْتَخْلَصَهَا لِنَفْسِهِ أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ يَوْمَ بَدْرٍ إِلَى أَنَّهُ أَخَذَ لِنَفْسِهِ مِنَ الْمَغْنَمِ قَطِيفَةً حَمْرَاءَ حَتَّى أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَطِيفَةِ وَ بَرَّأَ نَبِيَّهُ {{صل}} مِنَ الْخِيَانَةِ وَ أَنْزَلَ بِذَلِكَ فِي كِتَابِهِ- {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}} أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ {{صل}} يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى فِي ابْنِ عَمِّهِ عَلِيٍّ {{ع}} حَتَّى كَذَّبَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ سُبْحَانَهُ {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}} أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى الْكَذِبِ فِي قَوْلِهِ إِنَّهُ رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ عَلَيْهِمْ حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ- {{متن قرآن|وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا}} وَ لَقَدْ قَالَ يَوْماً عُرِجَ بِيَ الْبَارِحَةَ إِلَى السَّمَاءِ فَقِيلَ وَ اللَّهِ مَا فَارَقَ فِرَاشَهُ طُولَ لَيْلَتِهِ! وَ مَا قَالُوا فِي الْأَوْصِيَاءِ {{عم}} أَكْثَرُ مِنْ ذَلِكَ أَ لَمْ يَنْسُبُوا سَيِّدَ الْأَوْصِيَاءِ {{عم}} إِلَى أَنَّهُ كَانَ يَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الْمُلْكَ وَ أَنَّهُ كَانَ يُؤْثِرُ الْفِتْنَةَ عَلَى السُّكُونِ وَ أَنَّهُ يَسْفِكُ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ بِغَيْرِ حِلِّهَا وَ أَنَّهُ لَوْ كَانَ فِيهِ خَيْرٌ مَا أُمِرَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ بِضَرْبِ عُنُقِهِ أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ {{ع}} أَرَادَ أَنْ يَتَزَوَّجَ ابْنَةَ أَبِي جَهْلٍ عَلَى فَاطِمَةَ {{س}} وَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} شَكَاهُ عَلَى الْمِنْبَرِ إِلَى الْمُسْلِمِينَ فَقَالَ إِنَّ عَلِيّاً {{ع}} يُرِيدُ أَنْ يَتَزَوَّجَ ابْنَةَ عَدُوِّ اللَّهِ عَلَى ابْنَةِ نَبِيِّ اللَّهِ أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ غَاظَهَا فَقَدْ غَاظَنِي}}؛ الأمالی للصدوق، ص۱۶۴، ح۱۶۳، عن علقمة؛ بحار الأنوار، ج۷۰، ص۲، ح۲ و راجع؛ قصص الأنبیاء للراوندی، ص۲۰۳، ح۲۶۴.</ref>
# [[امام باقر]] {{ع}} می‌فرماید: [[خداوند]] از این که کسی را از [[دانش]] خود [[آگاه]] سازد، ابا دارد، جز آن کس که با "[[ایمان]] به او" آزموده شده باشد، چنان که به [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[حکم]] فرمود که بر [[آزار]] قومش [[شکیبایی]] کند و جز به [[فرمان]] او، با آنان، [[جهاد]] ننماید. پس بسی موارد که [[پیامبر خدا]] {{صل}} به سبب [[دستور الهی]]، [[پنهان‌کاری]] کرد، تا آن که به او گفته شد: {{متن قرآن|فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ}}<ref> از این روی آنچه فرمان می‌یابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان؛ سوره حجر، آیه:۹۴.</ref> و [[سوگند]] به [[خدا]] اگر پیش از [[نزول]] این [[آیه]]، رسالتش را آشکار می‌ساخت، باز هم در [[امان]] بود؛ امّا او به [[اطاعت الهی]] در نگریست و از [[مخالفت]] ترسید و بدین جهت، از آشکار ساختن آن، اجتناب نمود <ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ الْبَاقِرُ {{ع}}: أَبَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُطْلِعَ عَلَى عِلْمِهِ إِلَّا مُمْتَحَناً لِلْإِيمَانِ بِهِ كَمَا قَضَى عَلَى رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} أَنْ يَصْبِرَ عَلَى أَذَى قَوْمِهِ وَ لَا يُجَاهِدَهُمْ إِلَّا بِأَمْرِهِ فَكَمْ مِنِ اكْتِتَامٍ قَدِ اكْتَتَمَ بِهِ حَتَّى قِيلَ لَهُ {{متن قرآن|فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ}} وَ ايْمُ اللَّهِ أَنْ لَوْ صَدَعَ قَبْلَ ذَلِكَ لَكَانَ آمِناً وَ لَكِنَّهُ إِنَّمَا نَظَرَ فِي الطَّاعَةِ وَ خَافَ الْخِلَافَ فَلِذَلِكَ كَفَّ}}؛ الکافی، ج۱، ص۲۴۳، ح۱، عن الحسن بن العبّاس بن الحریش عن الإمام الجواد عن الامام الصادق {{ع}}؛ بحارالأنوار، ج۱۳، ص۳۹۸، ح۴.</ref>.
# [[امام باقر]] {{ع}} می‌فرماید: [[خداوند]] از این که کسی را از [[دانش]] خود [[آگاه]] سازد، ابا دارد، جز آن کس که با "[[ایمان]] به او" آزموده شده باشد، چنان که به [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[حکم]] فرمود که بر [[آزار]] قومش [[شکیبایی]] کند و جز به [[فرمان]] او، با آنان، [[جهاد]] ننماید. پس بسی موارد که [[پیامبر خدا]] {{صل}} به سبب [[دستور الهی]]، [[پنهان‌کاری]] کرد، تا آن که به او گفته شد: {{متن قرآن|فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ}}<ref> از این روی آنچه فرمان می‌یابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان؛ سوره حجر، آیه:۹۴.</ref> و [[سوگند]] به [[خدا]] اگر پیش از نزول این [[آیه]]، رسالتش را آشکار می‌ساخت، باز هم در [[امان]] بود؛ امّا او به [[اطاعت الهی]] در نگریست و از [[مخالفت]] ترسید و بدین جهت، از آشکار ساختن آن، اجتناب نمود <ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ الْبَاقِرُ {{ع}}: أَبَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُطْلِعَ عَلَى عِلْمِهِ إِلَّا مُمْتَحَناً لِلْإِيمَانِ بِهِ كَمَا قَضَى عَلَى رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} أَنْ يَصْبِرَ عَلَى أَذَى قَوْمِهِ وَ لَا يُجَاهِدَهُمْ إِلَّا بِأَمْرِهِ فَكَمْ مِنِ اكْتِتَامٍ قَدِ اكْتَتَمَ بِهِ حَتَّى قِيلَ لَهُ {{متن قرآن|فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ}} وَ ايْمُ اللَّهِ أَنْ لَوْ صَدَعَ قَبْلَ ذَلِكَ لَكَانَ آمِناً وَ لَكِنَّهُ إِنَّمَا نَظَرَ فِي الطَّاعَةِ وَ خَافَ الْخِلَافَ فَلِذَلِكَ كَفَّ}}؛ الکافی، ج۱، ص۲۴۳، ح۱، عن الحسن بن العبّاس بن الحریش عن الإمام الجواد عن الامام الصادق {{ع}}؛ بحارالأنوار، ج۱۳، ص۳۹۸، ح۴.</ref>.
# [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: [[پیامبر خدا]] {{صل}} آنچه را که برای آن فرستاده شده بود، [[ابلاغ]] کرد، و آنچه را بدان [[فرمان]] داشت، آشکار ساخت، و بارهای [[نبوّت]] را که بر دوش داشت، به سرمنزل رساند، و برای پروردگارش [[شکیبایی]] پیشه کرد، و در [[راه خدا]] [[جهاد]] نمود، و برای امّتش [[خیرخواهی]] کرد، و آنان را به [[نجات]] و رهایی فرا خوانْد، و ایشان را به یاد [[خدا]] [[ترغیب]] نمود، و با شیوه‌ها و انگیزه‌هایی که خود، آنها را برای [[مردم]]، بنیان گذاشت و چراغ‌دانی که خود، نشانه‌های آن را برای ایشان برافراشت، آنان را به [[راه هدایت]]، [[راهنمایی]] نمود، تا پس از او [[گمراه]] نشوند، و نسبت به [[مردم]]، [[دلسوز]] و [[مهربان]] بود<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ الصَّادِقُ {{ع}}:...فَبَلَّغَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} مَا أُرْسِلَ بِهِ وَ صَدَعَ بِمَا أُمِرَ وَ أَدَّى مَا حُمِّلَ مِنْ أَثْقَالِ النُّبُوَّةِ وَ صَبَرَ لِرَبِّهِ وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِهِ وَ نَصَحَ لِأُمَّتِهِ وَ دَعَاهُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَ حَثَّهُمْ عَلَى الذِّكْرِ وَ دَلَّهُمْ عَلَى سَبِيلِ الْهُدَى بِمَنَاهِجَ وَ دَوَاعٍ أَسَّسَ لِلْعِبَادِ أَسَاسَهَا وَ مَنَارٍ رَفَعَ لَهُمْ أَعْلَامَهَا كَيْلَا يَضِلُّوا مِنْ بَعْدِهِ وَ كَانَ بِهِمْ رَءُوفاً رَحِيماً}}؛ الکافی، ج۱، ص۴۴۵، ح۱۷، عن إسحاق بن غالب؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۳۶۹، ح۸۰.</ref>.
# [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: [[پیامبر خدا]] {{صل}} آنچه را که برای آن فرستاده شده بود، [[ابلاغ]] کرد، و آنچه را بدان [[فرمان]] داشت، آشکار ساخت، و بارهای [[نبوّت]] را که بر دوش داشت، به سرمنزل رساند، و برای پروردگارش [[شکیبایی]] پیشه کرد، و در [[راه خدا]] [[جهاد]] نمود، و برای امّتش [[خیرخواهی]] کرد، و آنان را به [[نجات]] و رهایی فرا خوانْد، و ایشان را به یاد [[خدا]] ترغیب نمود، و با شیوه‌ها و انگیزه‌هایی که خود، آنها را برای [[مردم]]، بنیان گذاشت و چراغ‌دانی که خود، نشانه‌های آن را برای ایشان برافراشت، آنان را به راه هدایت، [[راهنمایی]] نمود، تا پس از او [[گمراه]] نشوند، و نسبت به [[مردم]]، دلسوز و [[مهربان]] بود<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ الصَّادِقُ {{ع}}:...فَبَلَّغَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} مَا أُرْسِلَ بِهِ وَ صَدَعَ بِمَا أُمِرَ وَ أَدَّى مَا حُمِّلَ مِنْ أَثْقَالِ النُّبُوَّةِ وَ صَبَرَ لِرَبِّهِ وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِهِ وَ نَصَحَ لِأُمَّتِهِ وَ دَعَاهُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَ حَثَّهُمْ عَلَى الذِّكْرِ وَ دَلَّهُمْ عَلَى سَبِيلِ الْهُدَى بِمَنَاهِجَ وَ دَوَاعٍ أَسَّسَ لِلْعِبَادِ أَسَاسَهَا وَ مَنَارٍ رَفَعَ لَهُمْ أَعْلَامَهَا كَيْلَا يَضِلُّوا مِنْ بَعْدِهِ وَ كَانَ بِهِمْ رَءُوفاً رَحِيماً}}؛ الکافی، ج۱، ص۴۴۵، ح۱۷، عن إسحاق بن غالب؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۳۶۹، ح۸۰.</ref>.
# به [[نقل]] از [[اسماعیل بن عیّاش]]: [[پیامبر خدا]] {{صل}} بر بارهای تحمیل شده از سوی [[مردم]]، از همه بردبارتر بود<ref>{{عربی|عن إسماعیل بن عیّاش: کَانَ رَسُولُ اللَّه‌{{صل}} أَصْبَرَ النَّاسِ عَلَی أَوْزَارِ النَّاسِ}}؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۷۸؛ کنز العمال، ج۷، ص۳۵، ح۱۷۸۱۸.</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۳۲۰-۳۳۷.</ref>.
# به [[نقل]] از [[اسماعیل بن عیّاش]]: [[پیامبر خدا]] {{صل}} بر بارهای تحمیل شده از سوی [[مردم]]، از همه بردبارتر بود<ref>{{عربی|عن إسماعیل بن عیّاش: کَانَ رَسُولُ اللَّه‌{{صل}} أَصْبَرَ النَّاسِ عَلَی أَوْزَارِ النَّاسِ}}؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۷۸؛ کنز العمال، ج۷، ص۳۵، ح۱۷۸۱۸.</ref>.<ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۳۲۰-۳۳۷.</ref>


== داستان‌هایی از [[شکیبایی]] [[پیامبر]] {{صل}} ==
== داستان‌هایی از [[شکیبایی]] [[پیامبر]] {{صل}} ==
# [[پیامبر خدا]] {{صل}} می‌فرماید: من در [[راه خدا]] ترسیدم، زمانی که هیچ‌کس، بیمی نداشت، و در [[راه خدا]] آزاری دیدم که هیچ کس ندیده بود و گاهی بر من سی شب و روز [[گذشت]]، در حالی که من و [[بلال]]، خوراکی که یک نفر بخورد، جز مقداری اندک که می‌شد زیر بغل [[بلال]] پنهان کرد، نداشتیم<ref>{{متن حدیث| رَسُولُ اللهِ {{صل}}: لَقَدْ أُخِفْتُ فِي اللهِ وَمَا يَخَافُ أَحَدٌ، وَلَقَدْ أُوذِيتُ فِي اللهِ وَمَا يُؤْذَى أَحَدٌ، وَلَقَدْ أَتَتْ عَلَيَّ ثَلَاثُونَ مِنْ بَيْنِ يَوْمٍ وَلَيْلَةٍ، وَمَا لِي وَلَا لِبِلَالٍ طَعَامٌ يَأْكُلُهُ ذُو كَبِدٍ إِلَّا شَيْءٌ يُوَارِيهِ إِبِطُ بِلَالٍ}}؛ سنن الترمذی، ج۴، ص۶۴۵، ح۲۴۷۲؛ مسند ابن حنبل؛ ج۴، ص۵۷۰، ح۱۴۰۵۷؛ سنن ابن ماجة، ج۱، ص۵۴، ح۱۵۱ و فیه «ثالثة» بدل «ثلاثون»؛ صحیح ابن حبّان، ج۱۴، ص۵۱۵، ح۶۵۶۰؛ المصنّف لابن أبی شیبة، ج۷، ص۴۲۴، ح۶۶ و فیهما «ثلاثة» بدل «ثلاثون» و کلّها عن أنس؛ کنز العمال، ج۶، ص۴۹۱، ح۱۶۶۷۸.</ref>.
# [[پیامبر خدا]] {{صل}} می‌فرماید: من در [[راه خدا]] ترسیدم، زمانی که هیچ‌کس، بیمی نداشت، و در [[راه خدا]] آزاری دیدم که هیچ کس ندیده بود و گاهی بر من سی شب و روز [[گذشت]]، در حالی که من و [[بلال]]، خوراکی که یک نفر بخورد، جز مقداری اندک که می‌شد زیر بغل [[بلال]] پنهان کرد، نداشتیم<ref>{{متن حدیث| رَسُولُ اللهِ {{صل}}: لَقَدْ أُخِفْتُ فِي اللهِ وَمَا يَخَافُ أَحَدٌ، وَلَقَدْ أُوذِيتُ فِي اللهِ وَمَا يُؤْذَى أَحَدٌ، وَلَقَدْ أَتَتْ عَلَيَّ ثَلَاثُونَ مِنْ بَيْنِ يَوْمٍ وَلَيْلَةٍ، وَمَا لِي وَلَا لِبِلَالٍ طَعَامٌ يَأْكُلُهُ ذُو كَبِدٍ إِلَّا شَيْءٌ يُوَارِيهِ إِبِطُ بِلَالٍ}}؛ سنن الترمذی، ج۴، ص۶۴۵، ح۲۴۷۲؛ مسند ابن حنبل؛ ج۴، ص۵۷۰، ح۱۴۰۵۷؛ سنن ابن ماجة، ج۱، ص۵۴، ح۱۵۱ و فیه «ثالثة» بدل «ثلاثون»؛ صحیح ابن حبّان، ج۱۴، ص۵۱۵، ح۶۵۶۰؛ المصنّف لابن أبی شیبة، ج۷، ص۴۲۴، ح۶۶ و فیهما «ثلاثة» بدل «ثلاثون» و کلّها عن أنس؛ کنز العمال، ج۶، ص۴۹۱، ح۱۶۶۷۸.</ref>.
# به [[نقل]] از [[عایشه]]: [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[روزه‌داری]] کرد و [[گرسنگی]] کشید. دوباره [[روزه]] گرفت و [[گرسنگی]] کشید و باز [[روزه]] گرفت و سپس فرمود: "ای [[عایشه]]! [[دنیا]] [[شایسته]] [[محمّد]] و [[خاندان]] [[محمّد]] نیست. ای [[عایشه]]! [[خداوند]] برای [[پیامبران]] [[اولوا العزم]] جز به [[شکیبایی]] بر ناخوشی [[دنیا]] و باز ایستادن از [[خوشی]] آن، [[راضی]] نشد، و برای من نیز جز به این [[راضی]] نشد که همان [[تکلیف]] را بر من لازم کرد و فرمود: {{متن قرآن| فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ سَاعَةً مِّن نَّهَارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ }}<ref> بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند و برای آنان (عذاب را به) شتاب مخواه که آنان روزی که آنچه را وعده‌شان داده‌اند بنگرند، چنانند که گویی جز ساعتی از یک روز (در جهان) درنگ نکرده‌اند، این، پیام‌رسانی است؛ پس آیا جز بزهکاران نابود می‌گردند؟؛ سوره احقاف، آیه:۳۵.</ref>. من - به [[خدا]] [[سوگند]]- با تمام توانم شکیب می‌ورزم، همان‌گونه که آنها شکیب ورزیدند، و نیرویی جز از سوی [[خداوند]] نیست"<ref>{{عربی|عن عائشه: ظَلَّ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: صَائِماً ثُمَّ طَوَاهُ ثُمَّ ظَلَّ صَائِماً ثُمَّ طَوَاهُ ثُمَّ ظَلَّ صَائِماً، ثُمَّ قَالَ: یا عائشه: إن الدنیا لا تنبغی لمحمد و لا لآل محمد. یا عائشه، إن الله لم یرض من أولی العزم من الرسل الا بالصبر علی مکروهها و الصّبر عن محبوبها ثم لم یرض منی إلا أن یکلفنی ما کلفهم فقال: {{متن قرآن|فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ}} و إنی والله لاصبرنّ کما صبروا جهدی و لا قوة إلا بالله }}؛ تفسیر ابن کثیر، ج۷، ص۲۸۸؛ المغنی عن حمل الأسفار، ج۲، ص۱۱۰۲، ح۴۰۰۰، الفردوس، ج۵، ص۴۲۶، ح۸۶۲۸، کلاهما نحوه؛ الدر المنثور، ج۷، ص۴۵۴.</ref>.
# به [[نقل]] از [[عایشه]]: [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[روزه‌داری]] کرد و [[گرسنگی]] کشید. دوباره [[روزه]] گرفت و [[گرسنگی]] کشید و باز [[روزه]] گرفت و سپس فرمود: "ای [[عایشه]]! [[دنیا]] شایسته [[محمّد]] و [[خاندان]] [[محمّد]] نیست. ای [[عایشه]]! [[خداوند]] برای [[پیامبران]] [[اولوا العزم]] جز به [[شکیبایی]] بر ناخوشی [[دنیا]] و باز ایستادن از [[خوشی]] آن، [[راضی]] نشد، و برای من نیز جز به این [[راضی]] نشد که همان [[تکلیف]] را بر من لازم کرد و فرمود: {{متن قرآن| فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ سَاعَةً مِّن نَّهَارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ }}<ref> بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند و برای آنان (عذاب را به) شتاب مخواه که آنان روزی که آنچه را وعده‌شان داده‌اند بنگرند، چنانند که گویی جز ساعتی از یک روز (در جهان) درنگ نکرده‌اند، این، پیام‌رسانی است؛ پس آیا جز بزهکاران نابود می‌گردند؟؛ سوره احقاف، آیه:۳۵.</ref>. من - به [[خدا]] [[سوگند]]- با تمام توانم شکیب می‌ورزم، همان‌گونه که آنها شکیب ورزیدند، و نیرویی جز از سوی [[خداوند]] نیست"<ref>{{عربی|عن عائشه: ظَلَّ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: صَائِماً ثُمَّ طَوَاهُ ثُمَّ ظَلَّ صَائِماً ثُمَّ طَوَاهُ ثُمَّ ظَلَّ صَائِماً، ثُمَّ قَالَ: یا عائشه: إن الدنیا لا تنبغی لمحمد و لا لآل محمد. یا عائشه، إن الله لم یرض من أولی العزم من الرسل الا بالصبر علی مکروهها و الصّبر عن محبوبها ثم لم یرض منی إلا أن یکلفنی ما کلفهم فقال: {{متن قرآن|فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ}} و إنی والله لاصبرنّ کما صبروا جهدی و لا قوة إلا بالله }}؛ تفسیر ابن کثیر، ج۷، ص۲۸۸؛ المغنی عن حمل الأسفار، ج۲، ص۱۱۰۲، ح۴۰۰۰، الفردوس، ج۵، ص۴۲۶، ح۸۶۲۸، کلاهما نحوه؛ الدر المنثور، ج۷، ص۴۵۴.</ref>.
# به [[نقل]] از [[عایشه]]، در توصیف [[زهد]] و [[شکیبایی]] [[پیامبر خدا]] {{صل}}: من از آنچه در [[پیامبر]] می‌دیدم، دلم می‌سوخت و می‌گریستم و بر شکم گرسنه و به پشت چسبیده‌اش دست می‌کشیدم و می‌گفتم: جانم فدایت! ای کاش از [[دنیا]] اندازه خوراکت بهره‌مند می‌شدی؟ پس می‌فرمود: "ای [[عایشه]]! مرا با [[دنیا]] چه کار؟! برادرانم از [[پیامبران]] [[اولوا العزم]]، بر دشواری‌هایی سخت‌تر از این، [[شکیبایی]] کردند و بر همین حال، زندگی‌شان را به پایان بردند و به بارگاه پروردگارشان وارد شدند، و [[خداوند]]، بازگشتشان را گرامی داشت و پاداششان را کامل پرداخت. من شرم دارم که در اثر [[رفاه‌طلبی]] در زندگی‌ام، در [[روز قیامت]]، مقامی فروتر از آنان بیایم، و هیچ چیزی در نظرم، محبوب‌تر از ملحق شدن به [[برادران]] و دوستانم نیست". [[پیامبر]] {{صل}} پس از آن، ماهی دیگر را به پایان نرساند و از [[دنیا]] [[رحلت]] نمود<ref>{{عربی|عن عائشه- فِي زُهْدِ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} وَ صَبْرِهِ-: وَ لَقَدْ کُنْتُ أبْکِي لَهُ رَحْمَةً مِمَّا أَرَى بِهِ وَ أَمْسَحُ بِيَدِي عَلَی بَطْنِهِ ُ مِمَّا بِهِ مِنَ الْجُوعِ وَ أَقُولُ نَفْسِي لَكَ الْفِدَاءُ لَوْ تَبَلَّغْتَ مِنَ الدُّنْيَا بِمَا يَقُوتُك‌! فَيَقُولُ يَا عَائِشَةُ مَا لِي وَ لِلدُّنْيَا؟! إِخْوَانِي مِنْ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ صَبَرُوا عَلَى مَا هُوَ أَشَدُّ مِنْ هَذَا فَمَضَوْا عَلَى حَالِهِمْ فَقَدِمُوا عَلَى رَبِّهِمْ فَأَكْرَمَ مَآبَهُمْ وَ أَجْزَلَ ثَوَابَهُمْ فَأَجِدُنِي أَسْتَحْيِي أَنْ تَرَفَّهْتُ فِي مَعِيشَتِي أَنْ یَقْصُرَ غَدَاً دُونَهُم، وَ مَا مِنْ شَيْ‌ءٍ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ اللُّحُوقِ بِإِخْوَانِي وَ أَخِلَّائِي. قَالَتْ فَمَا أَقَامَ بَعْدُ إِلَّا شَهْرَاً حَتَّى تُوَفِّيَ {{صل}}}}؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۴۳؛ تفسیر الثعالبی، ج۵، ص۳۳۲؛ بحار الأنوار، ج۷۳، ص۲۰۹.</ref>.
# به [[نقل]] از [[عایشه]]، در توصیف [[زهد]] و [[شکیبایی]] [[پیامبر خدا]] {{صل}}: من از آنچه در [[پیامبر]] می‌دیدم، دلم می‌سوخت و می‌گریستم و بر شکم گرسنه و به پشت چسبیده‌اش دست می‌کشیدم و می‌گفتم: جانم فدایت! ای کاش از [[دنیا]] اندازه خوراکت بهره‌مند می‌شدی؟ پس می‌فرمود: "ای [[عایشه]]! مرا با [[دنیا]] چه کار؟! برادرانم از [[پیامبران]] [[اولوا العزم]]، بر دشواری‌هایی سخت‌تر از این، [[شکیبایی]] کردند و بر همین حال، زندگی‌شان را به پایان بردند و به بارگاه پروردگارشان وارد شدند، و [[خداوند]]، بازگشتشان را گرامی داشت و پاداششان را کامل پرداخت. من شرم دارم که در اثر [[رفاه‌طلبی]] در زندگی‌ام، در [[روز قیامت]]، مقامی فروتر از آنان بیایم، و هیچ چیزی در نظرم، محبوب‌تر از ملحق شدن به [[برادران]] و دوستانم نیست". [[پیامبر]] {{صل}} پس از آن، ماهی دیگر را به پایان نرساند و از [[دنیا]] [[رحلت]] نمود<ref>{{عربی|عن عائشه- فِي زُهْدِ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} وَ صَبْرِهِ-: وَ لَقَدْ کُنْتُ أبْکِي لَهُ رَحْمَةً مِمَّا أَرَى بِهِ وَ أَمْسَحُ بِيَدِي عَلَی بَطْنِهِ ُ مِمَّا بِهِ مِنَ الْجُوعِ وَ أَقُولُ نَفْسِي لَكَ الْفِدَاءُ لَوْ تَبَلَّغْتَ مِنَ الدُّنْيَا بِمَا يَقُوتُك‌! فَيَقُولُ يَا عَائِشَةُ مَا لِي وَ لِلدُّنْيَا؟! إِخْوَانِي مِنْ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ صَبَرُوا عَلَى مَا هُوَ أَشَدُّ مِنْ هَذَا فَمَضَوْا عَلَى حَالِهِمْ فَقَدِمُوا عَلَى رَبِّهِمْ فَأَكْرَمَ مَآبَهُمْ وَ أَجْزَلَ ثَوَابَهُمْ فَأَجِدُنِي أَسْتَحْيِي أَنْ تَرَفَّهْتُ فِي مَعِيشَتِي أَنْ یَقْصُرَ غَدَاً دُونَهُم، وَ مَا مِنْ شَيْ‌ءٍ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ اللُّحُوقِ بِإِخْوَانِي وَ أَخِلَّائِي. قَالَتْ فَمَا أَقَامَ بَعْدُ إِلَّا شَهْرَاً حَتَّى تُوَفِّيَ {{صل}}}}؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۴۳؛ تفسیر الثعالبی، ج۵، ص۳۳۲؛ بحار الأنوار، ج۷۳، ص۲۰۹.</ref>.
# به [[نقل]] از [[عبد الله]]: در [[نبرد حنین]]، [[پیامبر]] {{صل}} سهم بیشتری به برخی افراد داد. به اقرع بن حابس، صد شتر داد و همین مقدار به عیینه داد و به برخی بزرگان [[عرب]] آن روز، بیشتر از سهمشان داد. مردی گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، در این تقسیم، [[عدالت]] رعایت نشده و برای [[خدا]] نبوده است. گفتم: به [[خدا]] [[سوگند]]، به [[پیامبر]] خبر می‌دهم: و نزد [[پیامبر]] {{صل}} رفتم و باخبرش کردم. فرمود: "اگر [[خدا]] و پیامبرش [[عدالت]] نورزند، پس چه کسی [[عدالت]] بورزد؟! [[خداوند]]، [[موسی]] را [[رحمت]] کند که بیش از این، [[آزار]] دید و شکیب ورزید!"<ref>{{متن حدیث|عن عبدالله: لَمَّا كَانَ يَوْمُ حُنَيْنٍ، آثَرَ النَّبِيُّ {{صل}} أُنَاسًا فِي القِسْمَةِ، فَأَعْطَى الأَقْرَعَ بْنَ حَابِسٍ مِائَةً مِنَ الإِبِلِ، وَأَعْطَى عُيَيْنَةَ مِثْلَ ذَلِكَ، وَأَعْطَى أُنَاسًا مِنْ أَشْرَافِ العَرَبِ فَآثَرَهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي القِسْمَةِ، قَالَ رَجُلٌ: وَاللَّهِ إِنَّ هَذِهِ القِسْمَةَ مَا عُدِلَ فِيهَا، وَمَا أُرِيدَ بِهَا وَجْهُ اللَّهِ، فَقُلْتُ: وَاللَّهِ لَأُخْبِرَنَّ النَّبِيَّ {{صل}}، فَأَتَيْتُهُ، فَأَخْبَرْتُهُ، فَقَالَ: فَمَنْ يَعْدِلُ إِذَا لَمْ يَعْدِلِ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، رَحِمَ اللَّهُ مُوسَى قَدْ أُوذِيَ بِأَكْثَرَ مِنْ هَذَا فَصَبَرَ}}؛ صحیح البخاری، ج۳، ص۱۱۴۸، ح۲۹۸۱؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۷۳۹، ح۱۴۰؛ صحیح ابن حبّان، ج۱۱، ص۱۶۰، ح۴۸۲۹؛ مسند أبی یعلی، ج۵، ص۷۳، ح۵۱۱۱؛ تاریخ الإسلام للذهبی، ج۲، ص۶۰۳؛ السیرة النبویه، لابن کثیر، ج۳، ص۶۸۶، کلها نحوه.</ref>.
# به [[نقل]] از [[عبد الله]]: در [[نبرد حنین]]، [[پیامبر]] {{صل}} سهم بیشتری به برخی افراد داد. به اقرع بن حابس، صد شتر داد و همین مقدار به عیینه داد و به برخی بزرگان [[عرب]] آن روز، بیشتر از سهمشان داد. مردی گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، در این تقسیم، [[عدالت]] رعایت نشده و برای [[خدا]] نبوده است. گفتم: به [[خدا]] [[سوگند]]، به [[پیامبر]] خبر می‌دهم: و نزد [[پیامبر]] {{صل}} رفتم و باخبرش کردم. فرمود: "اگر [[خدا]] و پیامبرش [[عدالت]] نورزند، پس چه کسی [[عدالت]] بورزد؟! [[خداوند]]، [[موسی]] را [[رحمت]] کند که بیش از این، [[آزار]] دید و شکیب ورزید!"<ref>{{متن حدیث|عن عبدالله: لَمَّا كَانَ يَوْمُ حُنَيْنٍ، آثَرَ النَّبِيُّ {{صل}} أُنَاسًا فِي القِسْمَةِ، فَأَعْطَى الأَقْرَعَ بْنَ حَابِسٍ مِائَةً مِنَ الإِبِلِ، وَأَعْطَى عُيَيْنَةَ مِثْلَ ذَلِكَ، وَأَعْطَى أُنَاسًا مِنْ أَشْرَافِ العَرَبِ فَآثَرَهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي القِسْمَةِ، قَالَ رَجُلٌ: وَاللَّهِ إِنَّ هَذِهِ القِسْمَةَ مَا عُدِلَ فِيهَا، وَمَا أُرِيدَ بِهَا وَجْهُ اللَّهِ، فَقُلْتُ: وَاللَّهِ لَأُخْبِرَنَّ النَّبِيَّ {{صل}}، فَأَتَيْتُهُ، فَأَخْبَرْتُهُ، فَقَالَ: فَمَنْ يَعْدِلُ إِذَا لَمْ يَعْدِلِ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، رَحِمَ اللَّهُ مُوسَى قَدْ أُوذِيَ بِأَكْثَرَ مِنْ هَذَا فَصَبَرَ}}؛ صحیح البخاری، ج۳، ص۱۱۴۸، ح۲۹۸۱؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۷۳۹، ح۱۴۰؛ صحیح ابن حبّان، ج۱۱، ص۱۶۰، ح۴۸۲۹؛ مسند أبی یعلی، ج۵، ص۷۳، ح۵۱۱۱؛ تاریخ الإسلام للذهبی، ج۲، ص۶۰۳؛ السیرة النبویه، لابن کثیر، ج۳، ص۶۸۶، کلها نحوه.</ref>.
خط ۸۴: خط ۹۰:
# هر گاه [[پیامبر خدا]] {{صل}} در [[مجلسی]]، [[مردم]] را به [[خداوند متعال]] فرا می‌خواند و در آن، [[قرآن]] [[تلاوت]] می‌نمود و [[قریش]] را از آنچه بر امّت‌های پیشین رفته، برحذر می‌داشت و از آن مجلس برمی‌خواست، [[نضر بن حارث بن علقمه بن کلده بن عبد مناف بن عبدالدار بن قُصَی]]، در آن مجلس، به جای [[پیامبر]] {{صل}} می‌نشست و برای [[مردم]]، قصه رستم پهلوان و اسفندیار و [[پادشاهان]] [[فارس]] را بازگو می‌کرد و آن گاه می‌گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، [[محمد]] بهتر از من حکایت نمی‌کند و حکایت او جز افسانه‌های پیشینیان نیست. آنها را برای خود نوشته، همان‌طور که من آنها را نوشته‌ام. پس [[خداوند]]، درباره او این [[آیات]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن|وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلا قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا }}<ref> و گفتند: افسانه‌های پیشینیان است که رونویس کرده است آنگاه پگاه و دیرگاه عصر بر او خوانده می‌شود. بگو آن را کسی فرو فرستاده است که رازهای (نهفته) آسمان‌ها و زمین را می‌داند؛ بی‌گمان او آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره فرقان، آیه:۵-۶.</ref>، {{متن قرآن|إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ }}<ref> چون آیات ما را بر او بخوانند می‌گوید: افسانه‌های پیشینیان است؛ سوره قلم، آیه:۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref> وای بر هر دروغزن گناهکار! ...که آیات خداوند را که بر او خوانده می‌شود می‌شنود سپس با گردنکشی (بر انکار خود) پا می‌فشارد گویی آن را نشنیده است پس او را به عذابی دردناک نوید ده!؛ سوره جاثیه، آیه: ۷-۸.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّى مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ }}<ref> و چون آیات ما بر او خوانده شود با گردنفرازی روی می‌گرداند گویی آن را نشنیده است، گویی گوش‌هایش سنگین است، او را به عذابی دردناک نوید ده!؛ سوره لقمان، آیه: ۷.</ref><ref>{{عربی| النضر بن الحارث بن علقمة بن كلدة بن عبد مناف بن عبد الدار بن قصي كان إذا جلس رسول الله {{صل}} مجلسا فدعا فيه إلى الله تعالى وتلا فيه القرآن وحذر فيه قريشا ما أصاب الأمم الخالية، خلفه في مجلسه إذا قام، فحدثهم عن رستم السنديد، وعن اسفنديار، و ملوك فارس، ثم يقول: والله ما محمد بأحسن حديثا منى، وما حديثه إلا أساطير الأولين، اكتتبها كما اكتتبتها. فأنزل الله فيه: {{متن قرآن|وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا * قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا}} و نزل فيه: {{متن قرآن|إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ}}. و نزل فيه: {{متن قرآن|وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ * يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}، {{متن قرآن|كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}} }}؛ السیرة النبویة لابن هشام، ج۱، ص۳۸۳؛ البدایة و النهایة، ج۳، ص۸۸؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۴۶۵.</ref>.
# هر گاه [[پیامبر خدا]] {{صل}} در [[مجلسی]]، [[مردم]] را به [[خداوند متعال]] فرا می‌خواند و در آن، [[قرآن]] [[تلاوت]] می‌نمود و [[قریش]] را از آنچه بر امّت‌های پیشین رفته، برحذر می‌داشت و از آن مجلس برمی‌خواست، [[نضر بن حارث بن علقمه بن کلده بن عبد مناف بن عبدالدار بن قُصَی]]، در آن مجلس، به جای [[پیامبر]] {{صل}} می‌نشست و برای [[مردم]]، قصه رستم پهلوان و اسفندیار و [[پادشاهان]] [[فارس]] را بازگو می‌کرد و آن گاه می‌گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، [[محمد]] بهتر از من حکایت نمی‌کند و حکایت او جز افسانه‌های پیشینیان نیست. آنها را برای خود نوشته، همان‌طور که من آنها را نوشته‌ام. پس [[خداوند]]، درباره او این [[آیات]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن|وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلا قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا }}<ref> و گفتند: افسانه‌های پیشینیان است که رونویس کرده است آنگاه پگاه و دیرگاه عصر بر او خوانده می‌شود. بگو آن را کسی فرو فرستاده است که رازهای (نهفته) آسمان‌ها و زمین را می‌داند؛ بی‌گمان او آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره فرقان، آیه:۵-۶.</ref>، {{متن قرآن|إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ }}<ref> چون آیات ما را بر او بخوانند می‌گوید: افسانه‌های پیشینیان است؛ سوره قلم، آیه:۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref> وای بر هر دروغزن گناهکار! ...که آیات خداوند را که بر او خوانده می‌شود می‌شنود سپس با گردنکشی (بر انکار خود) پا می‌فشارد گویی آن را نشنیده است پس او را به عذابی دردناک نوید ده!؛ سوره جاثیه، آیه: ۷-۸.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّى مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ }}<ref> و چون آیات ما بر او خوانده شود با گردنفرازی روی می‌گرداند گویی آن را نشنیده است، گویی گوش‌هایش سنگین است، او را به عذابی دردناک نوید ده!؛ سوره لقمان، آیه: ۷.</ref><ref>{{عربی| النضر بن الحارث بن علقمة بن كلدة بن عبد مناف بن عبد الدار بن قصي كان إذا جلس رسول الله {{صل}} مجلسا فدعا فيه إلى الله تعالى وتلا فيه القرآن وحذر فيه قريشا ما أصاب الأمم الخالية، خلفه في مجلسه إذا قام، فحدثهم عن رستم السنديد، وعن اسفنديار، و ملوك فارس، ثم يقول: والله ما محمد بأحسن حديثا منى، وما حديثه إلا أساطير الأولين، اكتتبها كما اكتتبتها. فأنزل الله فيه: {{متن قرآن|وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا * قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا}} و نزل فيه: {{متن قرآن|إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ}}. و نزل فيه: {{متن قرآن|وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ * يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}، {{متن قرآن|كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}} }}؛ السیرة النبویة لابن هشام، ج۱، ص۳۸۳؛ البدایة و النهایة، ج۳، ص۸۸؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۴۶۵.</ref>.
# درباره سخن [[خدای متعال]]: {{متن قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ مِنكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref> و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار می‌کنند و می‌گویند او خوش‌باور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آورده‌اند رحمت است و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار می‌رسانند عذابی دردناک خواهد بود؛ سوره توبه، آیه:۶۱.</ref> گفته شده: درباره گروهی از [[منافقان]] نازل شد که از جمله آنان: [[جُلاس بن سُوَید]]، [[شأس بن قیس]]، [[مَخشیّ بن حُمَیر]]، [[رَفاعه بن عبدالمنذر]] و دیگران بودند که چیزهایی ناروا گفتند و یکی از آنها گفت: نکنید، که می‌ترسیم آنچه می‌گویید، به گوش [[محمّد]] برسد و آسیبی به ما برساند! جُلاس گفت: بلکه آنچه می‌خواهیم، می‌گوییم و سپس نزد او می‌رویم و او آنچه را که نزد او می‌گوییم، [[تصدیق]] می‌کند، که [[محمّد]]، گوش‌هایی شنوا دارد و دهن‌بین است<ref>{{عربی|في قوله تعالى: {{متن قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ}} قيل: نزلت في جماعة من المنافقين، منهم الخلاس بن سويد و شاس بن قيس، و مخشي بن حمير، و رفاعة بن عبدالمنذر و غيرهم، قالوا مالا ينبغي، فقال رجل منهم: لا تفعلوا فإنا نخاف أن يبلغ محمدا ما تقولون فيقع بنا. فقال الخلاس: بل نقول ما شئنا ثم نأتيه فيصدقنا بما نقول، فإن محمدا اذن سامعة}}؛ مجمع البیان، ج۵، ص۶۸؛ بحار الأنوار، ج۲۲، ص۳۸ و راجع؛ تفسیر الفخر الرازی، ج۱۶، ص۱۱۸؛ تفسیر القرطبی، ج۸، ص۱۹۳.</ref>!
# درباره سخن [[خدای متعال]]: {{متن قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ مِنكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref> و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار می‌کنند و می‌گویند او خوش‌باور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آورده‌اند رحمت است و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار می‌رسانند عذابی دردناک خواهد بود؛ سوره توبه، آیه:۶۱.</ref> گفته شده: درباره گروهی از [[منافقان]] نازل شد که از جمله آنان: [[جُلاس بن سُوَید]]، [[شأس بن قیس]]، [[مَخشیّ بن حُمَیر]]، [[رَفاعه بن عبدالمنذر]] و دیگران بودند که چیزهایی ناروا گفتند و یکی از آنها گفت: نکنید، که می‌ترسیم آنچه می‌گویید، به گوش [[محمّد]] برسد و آسیبی به ما برساند! جُلاس گفت: بلکه آنچه می‌خواهیم، می‌گوییم و سپس نزد او می‌رویم و او آنچه را که نزد او می‌گوییم، [[تصدیق]] می‌کند، که [[محمّد]]، گوش‌هایی شنوا دارد و دهن‌بین است<ref>{{عربی|في قوله تعالى: {{متن قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ}} قيل: نزلت في جماعة من المنافقين، منهم الخلاس بن سويد و شاس بن قيس، و مخشي بن حمير، و رفاعة بن عبدالمنذر و غيرهم، قالوا مالا ينبغي، فقال رجل منهم: لا تفعلوا فإنا نخاف أن يبلغ محمدا ما تقولون فيقع بنا. فقال الخلاس: بل نقول ما شئنا ثم نأتيه فيصدقنا بما نقول، فإن محمدا اذن سامعة}}؛ مجمع البیان، ج۵، ص۶۸؛ بحار الأنوار، ج۲۲، ص۳۸ و راجع؛ تفسیر الفخر الرازی، ج۱۶، ص۱۱۸؛ تفسیر القرطبی، ج۸، ص۱۹۳.</ref>!
# [[امام حسین]] {{ع}} در [[حدیثی]] از [[امام علی]] {{ع}} و در پاسخ سؤال‌های یک [[یهودی]] از رؤسای [[یهود]] می‌فرماید: [[یهودی]] به او گفت: این [[نوح]] است که برای [[خداوند متعال]]، شکیب ورزید و چون او را [[تکذیب]] کردند، [[بدی]] آنان را نخواست و آنها را بخشید. [[علی]] {{ع}} فرمود: "آری، همین‌گونه بود؛ امّا [[محمّد]] هم برای [[خداوند]] شکیب ورزید و هنگامی که از طرف قومش [[تکذیب]] و رانده و با سنگ‌ریزه زده شد، [[بدی]] آنان را نخواست و آنها را بخشید. [[ابولهب]]، پوست زهدان شتر و گوسفند بر سر او ریخت و [[خداوند]] - تبارک و تعالی - به جائیل، [[فرشته]] کوه‌ها، [[وحی]] کرد: کوه‌ها را بشکاف و خود را به [[محمّد]] برسان. او نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمد و گفت: من به [[فرمان‌برداری]] از تو امر شده‌ام. اگر بفرمایی که کوه‌ها را بر سرشان خراب کنم و هلاکشان سازم، چنین می‌کنم. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "من برای [[رحمت]]، برانگیخته شده‌ام. خدایا! امّتم را [[هدایت]] کن، که آنها نادان‌اند". وای بر تو، ای [[یهودی]]! [[نوح]]، هنگامی که [[غرق]] شدن قومش را مشاهده کرد، به خاطر [[خویشاوندی]] با آنها دلش به حال آنان سوخت و دلسوزی‌اش را نشان داد و گفت: {{متن قرآن|وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ}}<ref>و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بی‌گمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی؛ سوره هود، آیه:۴۵.</ref>، و [[خداوند متعال]] فرمود: {{متن قرآن|قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref> فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی؛ سوره هود، آیه:۴۶.</ref>، و خداوندِ والایاد، خواست با این سخن، تسلیتش دهد؛ ولی [[محمّد]]، هنگامی که قومش به [[مخالفت]] و [[جنگ]] با او برخاستند، [[شمشیر]] [[انتقام]] بر آنان بر کشید و [[دلسوزی]] [[خویشاوندی]] را کنار نهاد و با چشم [[رحمت]] به آنان ننگریست...". [[یهودی]] گفت: [[یعقوب]] بر جدایی فرزندش چنان شکیب ورزید که نزدیک بود از [[غم]] و [[اندوه]] بمیرد. [[علی]] {{ع}} به او فرمود: "این‌گونه بوده است، و [[غم]] [[یعقوب]]، غمی بود که سر آمد و با [[دیدار]] [[یوسف]] تمام شد؛ امّا [[ابراهیم]] [[فرزند]] [[محمّد]] که [[نور]] چشمش بود، برای همیشه از او گرفته شد و [[خداوند]]، او را برای خود بر گرفت تا اجری [[عظیم]] برایش بیندوزد. و [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "[[جان]]، [[اندوهگین]] می‌شود و [[دل]]، بی‌تاب می‌گردد و ما بر تو - ای [[ابراهیم]] - [[اندوه]] زدگانیم؛ ولی چیزی نمی‌گوییم که [[خدا]] را خوش نیاید" و در تمام اینها [[رضایت خداوند]] و [[تسلیم]] در برابر او را در همه [[کارها]] مقدّم می‌داشت"<ref>{{متن حدیث|الامام الحسین {{ع}}: فی حدیث عن الامام علی {{ع}} فی جواب أسئلة یهودی من رؤساء الیهود- قَالَ الْيَهُودِيُّ فَهَذَا نُوحٌ {{ع}} صَبَرَ فِي ذَاتِ اللَّهِ تَعَالَى فَأَعْذَرَ قَوْمَهُ إِذْ كُذِّبَ؟ قَالَ لَهُ عَلِيٌّ {{ع}} لَقَدْ كَانَ كَذَلِكَ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} صَبَرَ فِي ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَعْذَرَ قَوْمَهُ إِذْ كُذِّبَ وَ شُرِّدَ وَ حُصِبَ بِالْحَصَى وَ عَلَاهُ أَبُو لَهَبٍ بِسَلَا نَاقَةٍ وَ شَاةٍ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى جَابِيلَ مَلَكِ الْجِبَالِ أَنْ شُقَّ الْجِبَالَ وَ انْتَهِ إِلَى أَمْرِ مُحَمَّدٍ فَأَتَاهُ فَقَالَ إِنِّي أُمِرْتَ لَكَ بِالطَّاعَةِ فَإِنْ أَمَرْتَ أَنْ أُطْبِقَ عَلَيْهِمُ الْجِبَالَ فَأَهْلَكْتُهُمْ بِهَا قَالَ صإِنَّمَا بُعِثْتُ رَحْمَةً رَبِّ اهْدِ أُمَّتِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ. وَيْحَكَ يَا يَهُودِيُّ إِنَّ نُوحاً لَمَّا شَاهَدَ غَرَقَ قَوْمِهِ رَقَّ عَلَيْهِمْ رِقَّةَ الْقُرْبَةِ وَ أَظْهَرَ عَلَيْهِمْ شَفَقَةً فَقَالَ- {{متن قرآن|رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي}} فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ}} أَرَادَ جَلَّ ذِكْرُهُ أَنْ يُسَلِّيَهُ بِذَلِكَ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} لَمَّا غَلَبَتْ عَلَيْهِ مِنْ قَوْمِهِ الْمُعَانَدَةُ شَهَرَ عَلَيْهِمْ سَيْفَ النَّقِمَةِ وَ لَمْ تُدْرِكْهُ فِيهِمْ رِقَّةُ الْقَرَابَةِ وَ لَمْ يَنْظُرْ إِلَيْهِمْ بِعَيْنِ رَحْمَةٍ... قَالَ لَهُ الْيَهُودِيُّ فَإِنَّ يَعْقُوبَ {{ع}} قَدْ صَبَرَ عَلَى فِرَاقِ وَلَدِهِ حَتَّى كَادَ يَحْرَضُ مِنَ الْحُزْنِ. قَالَ لَهُ عَلِيٌّ {{ع}} لَقَدْ كَانَ كَذَلِكَ حَزِنَ يَعْقُوبُ حُزْناً بَعْدَهُ تَلَاقٍ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} قُبِضَ وَلَدُهُ إِبْرَاهِيمُ {{ع}} قُرَّةُ عَيْنِهِ فِي حَيَاتِهِ مِنْهُ فَخَصَّهُ بِالاخْتِيَارِ لِيَعْلَمَ لَهُ الِادِّخَارَ فَقَالَ {{صل}} يَحْزَنُ النَّفْسُ وَ يَجْزَعُ الْقَلْبُ وَ إِنَّا عَلَيْكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُونَ وَ لَا نَقُولُ مَا يُسْخِطُ الرَّبَّ فِي كُلِّ ذَلِكَ يُؤْثِرُ الرِّضَا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الِاسْتِسْلَامَ لَهُ فِي جَمِيعِ الْفِعَالِ}}؛ الاحتجاج، ج۱، ص۵۰۰، ح۱۲۷، عن الإمام الکاظم عن آبائه {{عم}}؛ بحارالأنوار، ج۱۰، ص۲۹، حا و راجع؛ المناقب لابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۸۵.</ref>.
# [[امام حسین]] {{ع}} در [[حدیثی]] از [[امام علی]] {{ع}} و در پاسخ سؤال‌های یک [[یهودی]] از رؤسای [[یهود]] می‌فرماید: [[یهودی]] به او گفت: این [[نوح]] است که برای [[خداوند متعال]]، شکیب ورزید و چون او را [[تکذیب]] کردند، بدی آنان را نخواست و آنها را بخشید. [[علی]] {{ع}} فرمود: "آری، همین‌گونه بود؛ امّا [[محمّد]] هم برای [[خداوند]] شکیب ورزید و هنگامی که از طرف قومش [[تکذیب]] و رانده و با سنگ‌ریزه زده شد، بدی آنان را نخواست و آنها را بخشید. [[ابولهب]]، پوست زهدان شتر و گوسفند بر سر او ریخت و [[خداوند]] - تبارک و تعالی - به جائیل، [[فرشته]] کوه‌ها، [[وحی]] کرد: کوه‌ها را بشکاف و خود را به [[محمّد]] برسان. او نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمد و گفت: من به [[فرمان‌برداری]] از تو امر شده‌ام. اگر بفرمایی که کوه‌ها را بر سرشان خراب کنم و هلاکشان سازم، چنین می‌کنم. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "من برای [[رحمت]]، برانگیخته شده‌ام. خدایا! امّتم را [[هدایت]] کن، که آنها نادان‌اند". وای بر تو، ای [[یهودی]]! [[نوح]]، هنگامی که غرق شدن قومش را مشاهده کرد، به خاطر [[خویشاوندی]] با آنها دلش به حال آنان سوخت و دلسوزی‌اش را نشان داد و گفت: {{متن قرآن|وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ}}<ref>و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بی‌گمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی؛ سوره هود، آیه:۴۵.</ref>، و [[خداوند متعال]] فرمود: {{متن قرآن|قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref> فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی؛ سوره هود، آیه:۴۶.</ref>، و خداوندِ والایاد، خواست با این سخن، تسلیتش دهد؛ ولی [[محمّد]]، هنگامی که قومش به [[مخالفت]] و [[جنگ]] با او برخاستند، [[شمشیر]] [[انتقام]] بر آنان بر کشید و دلسوزی [[خویشاوندی]] را کنار نهاد و با چشم [[رحمت]] به آنان ننگریست...". [[یهودی]] گفت: [[یعقوب]] بر جدایی فرزندش چنان شکیب ورزید که نزدیک بود از [[غم]] و [[اندوه]] بمیرد. [[علی]] {{ع}} به او فرمود: "این‌گونه بوده است، و [[غم]] [[یعقوب]]، غمی بود که سر آمد و با دیدار [[یوسف]] تمام شد؛ امّا [[ابراهیم]] [[فرزند]] [[محمّد]] که [[نور]] چشمش بود، برای همیشه از او گرفته شد و [[خداوند]]، او را برای خود بر گرفت تا اجری عظیم برایش بیندوزد. و [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "[[جان]]، [[اندوهگین]] می‌شود و [[دل]]، بی‌تاب می‌گردد و ما بر تو - ای [[ابراهیم]] - [[اندوه]] زدگانیم؛ ولی چیزی نمی‌گوییم که [[خدا]] را خوش نیاید" و در تمام اینها [[رضایت خداوند]] و [[تسلیم]] در برابر او را در همه [[کارها]] مقدّم می‌داشت"<ref>{{متن حدیث|الامام الحسین {{ع}}: فی حدیث عن الامام علی {{ع}} فی جواب أسئلة یهودی من رؤساء الیهود- قَالَ الْيَهُودِيُّ فَهَذَا نُوحٌ {{ع}} صَبَرَ فِي ذَاتِ اللَّهِ تَعَالَى فَأَعْذَرَ قَوْمَهُ إِذْ كُذِّبَ؟ قَالَ لَهُ عَلِيٌّ {{ع}} لَقَدْ كَانَ كَذَلِكَ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} صَبَرَ فِي ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَعْذَرَ قَوْمَهُ إِذْ كُذِّبَ وَ شُرِّدَ وَ حُصِبَ بِالْحَصَى وَ عَلَاهُ أَبُو لَهَبٍ بِسَلَا نَاقَةٍ وَ شَاةٍ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى جَابِيلَ مَلَكِ الْجِبَالِ أَنْ شُقَّ الْجِبَالَ وَ انْتَهِ إِلَى أَمْرِ مُحَمَّدٍ فَأَتَاهُ فَقَالَ إِنِّي أُمِرْتَ لَكَ بِالطَّاعَةِ فَإِنْ أَمَرْتَ أَنْ أُطْبِقَ عَلَيْهِمُ الْجِبَالَ فَأَهْلَكْتُهُمْ بِهَا قَالَ صإِنَّمَا بُعِثْتُ رَحْمَةً رَبِّ اهْدِ أُمَّتِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ. وَيْحَكَ يَا يَهُودِيُّ إِنَّ نُوحاً لَمَّا شَاهَدَ غَرَقَ قَوْمِهِ رَقَّ عَلَيْهِمْ رِقَّةَ الْقُرْبَةِ وَ أَظْهَرَ عَلَيْهِمْ شَفَقَةً فَقَالَ- {{متن قرآن|رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي}} فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ}} أَرَادَ جَلَّ ذِكْرُهُ أَنْ يُسَلِّيَهُ بِذَلِكَ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} لَمَّا غَلَبَتْ عَلَيْهِ مِنْ قَوْمِهِ الْمُعَانَدَةُ شَهَرَ عَلَيْهِمْ سَيْفَ النَّقِمَةِ وَ لَمْ تُدْرِكْهُ فِيهِمْ رِقَّةُ الْقَرَابَةِ وَ لَمْ يَنْظُرْ إِلَيْهِمْ بِعَيْنِ رَحْمَةٍ... قَالَ لَهُ الْيَهُودِيُّ فَإِنَّ يَعْقُوبَ {{ع}} قَدْ صَبَرَ عَلَى فِرَاقِ وَلَدِهِ حَتَّى كَادَ يَحْرَضُ مِنَ الْحُزْنِ. قَالَ لَهُ عَلِيٌّ {{ع}} لَقَدْ كَانَ كَذَلِكَ حَزِنَ يَعْقُوبُ حُزْناً بَعْدَهُ تَلَاقٍ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} قُبِضَ وَلَدُهُ إِبْرَاهِيمُ {{ع}} قُرَّةُ عَيْنِهِ فِي حَيَاتِهِ مِنْهُ فَخَصَّهُ بِالاخْتِيَارِ لِيَعْلَمَ لَهُ الِادِّخَارَ فَقَالَ {{صل}} يَحْزَنُ النَّفْسُ وَ يَجْزَعُ الْقَلْبُ وَ إِنَّا عَلَيْكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُونَ وَ لَا نَقُولُ مَا يُسْخِطُ الرَّبَّ فِي كُلِّ ذَلِكَ يُؤْثِرُ الرِّضَا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الِاسْتِسْلَامَ لَهُ فِي جَمِيعِ الْفِعَالِ}}؛ الاحتجاج، ج۱، ص۵۰۰، ح۱۲۷، عن الإمام الکاظم عن آبائه {{عم}}؛ بحارالأنوار، ج۱۰، ص۲۹، حا و راجع؛ المناقب لابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۸۵.</ref>.
# [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: چون [[ابراهیم]] [[فرزند پیامبر]] [[خدا]] {{صل}} درگذشت، چشمان [[پیامبر خدا]] {{صل}} اشکبار شد و سپس فرمود: "چشم، [[اشک]] می‌ریزد و [[دل]] می‌سوزد؛ امّا چیزی نمی‌گوییم که [[خدا]] را خوش نیاید. ما برای تو - ای [[ابراهیم]] – اندوهناکیم"<ref>{{متن حدیث|الإمام الصادق {{ع}}: فَلَمَّا مَاتَ إِبْرَاهِيمُ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} هَمَلَتْ عَيْنُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ {{صل}} تَدْمَعُ الْعَيْنُ وَ يَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ لَا نَقُولُ مَا يُسْخِطُ الرَّبَّ وَ إِنَّا بِكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُونَ}}؛ الکافی، ج۳، ص۲۶۲، ح۴۵، عن ابن القدّاح؛ بحار الأنوار، ج۲۲، ص۱۵۷ ح۱۶.</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۳۳۶-۳۶۱.</ref>.
# [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: چون [[ابراهیم]] [[فرزند پیامبر]] [[خدا]] {{صل}} درگذشت، چشمان [[پیامبر خدا]] {{صل}} اشکبار شد و سپس فرمود: "چشم، [[اشک]] می‌ریزد و [[دل]] می‌سوزد؛ امّا چیزی نمی‌گوییم که [[خدا]] را خوش نیاید. ما برای تو - ای [[ابراهیم]] – اندوهناکیم"<ref>{{متن حدیث|الإمام الصادق {{ع}}: فَلَمَّا مَاتَ إِبْرَاهِيمُ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} هَمَلَتْ عَيْنُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ {{صل}} تَدْمَعُ الْعَيْنُ وَ يَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ لَا نَقُولُ مَا يُسْخِطُ الرَّبَّ وَ إِنَّا بِكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُونَ}}؛ الکافی، ج۳، ص۲۶۲، ح۴۵، عن ابن القدّاح؛ بحار الأنوار، ج۲۲، ص۱۵۷ ح۱۶.</ref>.<ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۳۳۶-۳۶۱.</ref>


== تأکید بر شکیبایی و بردباری در زندگی خانوادگی در راه و رسم نبوی ==
== تأکید بر شکیبایی و بردباری در زندگی خانوادگی در راه و رسم نبوی ==
در آموزه‌های [[نبوی]] تأکیدی شگفت بر [[شکیبایی]] و [[بردباری]] در [[زندگی خانوادگی]] شده است تا جایی که از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شده است که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|‏ إِنَّ‏ فِي‏ الْجَنَّةِ دَرَجَةً لَا يَنَالُهَا إِلَّا إِمَامٌ عَادِلٌ أَوْ ذُو رَحِمٍ وَصُولٍ أَوْ ذُو عِيَالٍ صَبُورٍ}}<ref>«در بهشت درجه‌ای است که به آن دست نمی‌یابد مگر پیشوای دادگر یا خویشاوندی که زیاد صله رحم به جا آورد و یا عیالوار شکیبا». الخصال، ج۱، ص۹۳؛ أعلام الدین، ص۱۵۲ [{{متن حدیث|لَا يَبْلُغُهَا إِلَّا ثَلَاثَةٌ}} آمده است]؛ کنزالعمال، ج۱۵، ص۸۳۴، ج۱۶، ص۲۳۵ [{{متن حدیث|لَا يَبْلُغُهَا إِلَّا ثَلَاثَةٌ}} آمده است]؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۹۰، ج۱۰۴، ص۷۰.</ref>.
در آموزه‌های [[نبوی]] تأکیدی شگفت بر [[شکیبایی]] و [[بردباری]] در زندگی خانوادگی شده است تا جایی که از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شده است که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|‏ إِنَّ‏ فِي‏ الْجَنَّةِ دَرَجَةً لَا يَنَالُهَا إِلَّا إِمَامٌ عَادِلٌ أَوْ ذُو رَحِمٍ وَصُولٍ أَوْ ذُو عِيَالٍ صَبُورٍ}}<ref>«در بهشت درجه‌ای است که به آن دست نمی‌یابد مگر پیشوای دادگر یا خویشاوندی که زیاد صله رحم به جا آورد و یا عیالوار شکیبا». الخصال، ج۱، ص۹۳؛ أعلام الدین، ص۱۵۲ [{{متن حدیث|لَا يَبْلُغُهَا إِلَّا ثَلَاثَةٌ}} آمده است]؛ کنزالعمال، ج۱۵، ص۸۳۴، ج۱۶، ص۲۳۵ [{{متن حدیث|لَا يَبْلُغُهَا إِلَّا ثَلَاثَةٌ}} آمده است]؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۹۰، ج۱۰۴، ص۷۰.</ref>.


در برخی نقل‌ها آمده است که پس از بیان این سخن، [[علی]] {{ع}} از [[پیامبر]] {{صل}} پرسید: {{متن حدیث|مَا صَبْرُ ذِي عِيَالٍ؟}} شکیبایی فرد عیالوار چیست؟ [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|لَا يَمُنُّ عَلَى أَهْلِهِ بِمَا يَنْفُقُ عَلَيْهِمْ}}<ref>«به سبب نفقه دادن و خرج کردن برای خانواده‌اش بر سرشان منت نگذارد». کنزالعمال، ج۱۶، ص۲۳۵.</ref>.
در برخی نقل‌ها آمده است که پس از بیان این سخن، [[علی]] {{ع}} از [[پیامبر]] {{صل}} پرسید: {{متن حدیث|مَا صَبْرُ ذِي عِيَالٍ؟}} شکیبایی فرد عیالوار چیست؟ حضرت فرمود: {{متن حدیث|لَا يَمُنُّ عَلَى أَهْلِهِ بِمَا يَنْفُقُ عَلَيْهِمْ}}<ref>«به سبب نفقه دادن و خرج کردن برای خانواده‌اش بر سرشان منت نگذارد». کنزالعمال، ج۱۶، ص۲۳۵.</ref>.


شکیبایی و بردباری تأکید شده در [[منطق]] نبوی شامل همه مسائل زندگی خانوادگی است، و از آن جمله است شکیبایی بر [[ناملایمات]] حاصل از [[خلق]] و خوی‌ها و بردباری در برابر کج‌خلقی‌ها و بدخویی‌ها. ممکن است گاهی [[خلق و خوی]] یکی از دو [[همسر]]، برای دیگری ناخوشایند نماید، و یا علی‌رغم همه [[خوبی‌ها]] و نیک‌رفتاری‌های یکی از دو همسر، کج‌خلقی‌هایی نیز داشته باشد، و یا گاهی به سبب مسائل پیش‌آمده در زندگی یکی از دو همسر گرفتار بدخویی گردد، که در این موارد [[راه]] چاره و [[بهترین]] وسیله مقابله شکیبایی و بردباری است. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرموده است:
شکیبایی و بردباری تأکید شده در منطق نبوی شامل همه مسائل زندگی خانوادگی است، و از آن جمله است شکیبایی بر [[ناملایمات]] حاصل از [[خلق]] و خوی‌ها و بردباری در برابر کج‌خلقی‌ها و بدخویی‌ها. ممکن است گاهی [[خلق و خوی]] یکی از دو [[همسر]]، برای دیگری ناخوشایند نماید، و یا علی‌رغم همه [[خوبی‌ها]] و نیک‌رفتاری‌های یکی از دو همسر، کج‌خلقی‌هایی نیز داشته باشد، و یا گاهی به سبب مسائل پیش‌آمده در زندگی یکی از دو همسر گرفتار بدخویی گردد، که در این موارد راه چاره و [[بهترین]] وسیله مقابله شکیبایی و بردباری است. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرموده است: {{متن حدیث|مَنْ‏ صَبَرَ عَلَى‏ سُوءِ خُلُقِ‏ امْرَأَتِهِ‏ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الْأَجْرِ مَا أَعْطَى‏ أَيُّوبَ {{ع}} عَلَى بَلَائِهِ وَ مَنْ صَبَرَتْ عَلَى سُوءِ خُلُقِ زَوْجِهَا أَعْطَاهَا اللَّهُ مِثْلَ ثَوَابِ آسِيَةَ بِنْتِ مُزَاحِمٍ}}<ref>«هر مردی که در برابر بداخلاقی همسرش شکیبایی ورزد، خداوند همان ثوابی را به وی دهد که به ایّوب {{ع}} در قبال گرفتاری‌اش عطا کرد؛ و هر زنی که در برابر بداخلاقی شوهرش شکیبایی ورزد، خداوند همانند ثواب آسیه بنت مزاحم (همسر فرعون) را به او عطا کند». مکارم الاخلاق، ص۲۱۳-۲۱۴.</ref>.
{{متن حدیث|مَنْ‏ صَبَرَ عَلَى‏ سُوءِ خُلُقِ‏ امْرَأَتِهِ‏ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الْأَجْرِ مَا أَعْطَى‏ أَيُّوبَ {{ع}} عَلَى بَلَائِهِ وَ مَنْ صَبَرَتْ عَلَى سُوءِ خُلُقِ زَوْجِهَا أَعْطَاهَا اللَّهُ مِثْلَ ثَوَابِ آسِيَةَ بِنْتِ مُزَاحِمٍ}}<ref>«هر مردی که در برابر بداخلاقی همسرش شکیبایی ورزد، خداوند همان ثوابی را به وی دهد که به ایّوب {{ع}} در قبال گرفتاری‌اش عطا کرد؛ و هر زنی که در برابر بداخلاقی شوهرش شکیبایی ورزد، خداوند همانند ثواب آسیه بنت مزاحم (همسر فرعون) را به او عطا کند». مکارم الاخلاق، ص۲۱۳-۲۱۴.</ref>.


[[زن]] و مردی که [[خلق و خوی]] [[نیکی]] دارند، ممکن است به سبب برخی عوارض درونی و اختلالات جسمی و [[روحی]]، دچار [[بداخلاقی]] و [[تندخویی]] و غرولُندورزی گردند، که [[راه و رسم نبوی]] در این موارد [[شکیبایی]] ورزیدن و [[بردباری]] نمودن است و [[رسول خدا]] {{صل}} [[پیروان]] خود را بدین [[راه و رسم]] فراخوانده است:
[[زن]] و مردی که [[خلق و خوی]] [[نیکی]] دارند، ممکن است به سبب برخی عوارض درونی و اختلالات جسمی و [[روحی]]، دچار [[بداخلاقی]] و تندخویی و غرولُندورزی گردند، که [[راه و رسم نبوی]] در این موارد [[شکیبایی]] ورزیدن و [[بردباری]] نمودن است و [[رسول خدا]] {{صل}} [[پیروان]] خود را بدین راه و رسم فراخوانده است: {{متن حدیث|مَنْ‏ صَبَرَ عَلَى‏ سُوءِ خُلُقِ‏ امْرَأَتِهِ‏ وَ احْتَسَبَهُ‏ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى بِكُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ يَصْبِرُ عَلَيْهَا مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا أُعْطِيَ أَيُّوبَ {{ع}} عَلَى بَلَائِهِ}}<ref>«هر مردی که به خاطر و به امید پاداش او در برابر بداخلاقی همسرش شکیبایی ورزد، خدای متعال برای هر روز و شبی که او شکیبایی می‌ورزد، همان ثوابی را به وی دهد که به ایوب {{ع}} در قبال گرفتاری‌اش عطا کرد». ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۳۳۶؛ أعلام الدین، ص۴۱۹؛ بحارالانوار، ج۷۶، ص۳۶۷؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۲۵۴.</ref>.
{{متن حدیث|مَنْ‏ صَبَرَ عَلَى‏ سُوءِ خُلُقِ‏ امْرَأَتِهِ‏ وَ احْتَسَبَهُ‏ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى بِكُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ يَصْبِرُ عَلَيْهَا مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا أُعْطِيَ أَيُّوبَ {{ع}} عَلَى بَلَائِهِ}}<ref>«هر مردی که به خاطر و به امید پاداش او در برابر بداخلاقی همسرش شکیبایی ورزد، خدای متعال برای هر روز و شبی که او شکیبایی می‌ورزد، همان ثوابی را به وی دهد که به ایوب {{ع}} در قبال گرفتاری‌اش عطا کرد». ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۳۳۶؛ أعلام الدین، ص۴۱۹؛ بحارالانوار، ج۷۶، ص۳۶۷؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۲۵۴.</ref>.


در [[زندگی خانوادگی]] ممکن است فردی گرفتار بداخلاقی [[پایدار]] باشد که بی‌گمان شکیبایی و بردباری بر آن کاری بس گرانقدر، و نشانه والایی [[شریک]] زندگی اوست، و چنین کسی [[مقام]] شاکران را دارد، چنان‌که در [[حدیث نبوی]] آمده است: {{متن حدیث|أَلَا وَ مَنْ‏ صَبَرَ عَلَى‏ خُلُقِ‏ امْرَأَةٍ سَيِّئَةِ الْخُلُقِ‏ وَ احْتَسَبَ فِي ذَلِكَ الْأَجْرَ أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ الشَّاكِرِينَ فِي الْآخِرَةِ}}<ref>«بدانید هر مردی که به خاطر و به امید پاداش [الهی] در برابر بداخلاقی همسرش شکیبایی ورزد، خداوند در آخرت به او ثواب شاکران را عطا خواهد کرد». امالی الصدوق، ص۳۵۰؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۶؛ مکارم الاخلاق، ص۴۳۱؛ تنبیه الخواطر، ج۳، ص۲۶۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۲۴؛ بحارالانوار، ج۷۶، ص۳۳۵، ج۱۰۳، ص۲۴۴؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۲۵۳.</ref>.
در زندگی خانوادگی ممکن است فردی گرفتار بداخلاقی [[پایدار]] باشد که بی‌گمان شکیبایی و بردباری بر آن کاری بس گرانقدر، و نشانه والایی [[شریک]] زندگی اوست، و چنین کسی مقام شاکران را دارد، چنان‌که در حدیث نبوی آمده است: {{متن حدیث|أَلَا وَ مَنْ‏ صَبَرَ عَلَى‏ خُلُقِ‏ امْرَأَةٍ سَيِّئَةِ الْخُلُقِ‏ وَ احْتَسَبَ فِي ذَلِكَ الْأَجْرَ أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ الشَّاكِرِينَ فِي الْآخِرَةِ}}<ref>«بدانید هر مردی که به خاطر و به امید پاداش [الهی] در برابر بداخلاقی همسرش شکیبایی ورزد، خداوند در آخرت به او ثواب شاکران را عطا خواهد کرد». امالی الصدوق، ص۳۵۰؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۶؛ مکارم الاخلاق، ص۴۳۱؛ تنبیه الخواطر، ج۳، ص۲۶۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۲۴؛ بحارالانوار، ج۷۶، ص۳۳۵، ج۱۰۳، ص۲۴۴؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۲۵۳.</ref>.


چنین شکیبایی و بردباری منشأ گشوده شدن درهای [[رحمت]] و [[برکت الهی]] بر فرد است. [[امام باقر]] {{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|‏مَنِ‏ احْتَمَلَ‏ مِنِ‏ امْرَأَتِهِ‏ وَ لَوْ كَلِمَةً وَاحِدَةً أَعْتَقَ اللَّهُ رَقَبَتَهُ مِنَ النَّارِ وَ أَوْجَبَ لَهُ الْجَنَّةَ...}}<ref>«هر که [بداخلاقی]همسرش را، هرچند به اندازه یک کلمه تحمل کند و شکیبایی ورزد، خداوند گردن او را از آتش آزاد سازد و بهشت را بر او واجب گرداند». مکارم الاخلاق، ص۲۱۶.</ref>.
چنین شکیبایی و بردباری منشأ گشوده شدن درهای [[رحمت]] و برکت الهی بر فرد است. [[امام باقر]] {{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|‏مَنِ‏ احْتَمَلَ‏ مِنِ‏ امْرَأَتِهِ‏ وَ لَوْ كَلِمَةً وَاحِدَةً أَعْتَقَ اللَّهُ رَقَبَتَهُ مِنَ النَّارِ وَ أَوْجَبَ لَهُ الْجَنَّةَ...}}<ref>«هر که [بداخلاقی]همسرش را، هرچند به اندازه یک کلمه تحمل کند و شکیبایی ورزد، خداوند گردن او را از آتش آزاد سازد و بهشت را بر او واجب گرداند». مکارم الاخلاق، ص۲۱۶.</ref>.


این [[رحمت]] و [[برکت]]، [[بهترین]] زمینه کمال [[آدمی]] و دستیابی به مراتب والای [[انسانی]] است. ملای [[روم]] در داستانی [[زیبا]] این [[حقیقت]] را تصویرگری کرده است.
این [[رحمت]] و [[برکت]]، [[بهترین]] زمینه کمال [[آدمی]] و دستیابی به مراتب والای [[انسانی]] است. ملای [[روم]] در داستانی [[زیبا]] این [[حقیقت]] را تصویرگری کرده است.


یکی از مریدان “شیخ [[ابو الحسن]] خرقانی”<ref>ابوالحسن علی بن جعفر (یا احمد) خرقانی از بزرگان مشایخ طریقت است. پدر او دهقان خرقان بود و او در اول امر به تحصیل علوم دینی همت گماشت و در آن سرآمد عصر گردید و سپس به طریقت مایل شد و با مجاهدت و ریاضت به کمال رسید. وی در سال ۴۲۵ هجری درگذشته است. فرهنگ معین، ج۵، ص۵۹؛ و نیز ر. ک: عباس بن محمد رضا القمی، الکنی و الالقاب، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳ ق. ج۱، ص۵۰-۵۱.</ref> برای دیدن شیخ راهی شد و پس از [[تحمل سختی‌ها]] و مرارت‌های بسیار به مقصد رسید و سراغ [[خانه]] شیخ را گرفت. پس از یافتن خانه با صد [[احترام]] و رعایت [[آداب]] حلقه در را کوبید، زنی در را باز کرد و با برخوردی [[زشت]] و لحنی نامیمون به مسخرگی پرداخت و گفت: به‌به! این احمق را ببین که چه [[مسافرت]] [[سختی]] را متحمل شده و بیخود چه رنجی بر خود هموار کرده است! مگر تو در [[وطن]] خود بیکار بودی که [[بیهوده]] به [[راه]] افتادی و این [[سفر]] را نمودی؟ مگر [[هوس]] ولگردی به سرت زده بود یا از [[محل زندگی]] خود دلتنگ شده بودی؟ یا مگر [[شیطان]]، یوغ بر گردنت نهاده بود و [[وسوسه]] چنین سفری را در دلت افکنده بود؟ باری، آن [[زن]] هرچه توانست از سخنان بی‌سروته و [[دشنام]] و یاوه بار آن [[جوان]] کرد که قابل بازگو کردن نیست. جوان از شنیدن آن سخنان زشت و گزنده و تمسخرهای بی‌اندازه، دل‌شکسته و افسرده گشت و اشکش جاری شد، و با این همه، با [[رعایت ادب]] پرسید: با همه این احوال بگو آن [[پادشاه]] خوشنام کجاست؟ [[زن]] تا چنین تعبیری را از [[جوان]] شنید و فهمید که آن [[مرید]] برای دیدن شیخ [[مصر]] است، سخت برآشفت و دوباره با بیانی [[زشت]] و گزنده هرچه از [[ناسزا]] توانست نثار شیخ کرد.
یکی از مریدان “شیخ [[ابو الحسن]] خرقانی”<ref>ابوالحسن علی بن جعفر (یا احمد) خرقانی از بزرگان مشایخ طریقت است. پدر او دهقان خرقان بود و او در اول امر به تحصیل علوم دینی همت گماشت و در آن سرآمد عصر گردید و سپس به طریقت مایل شد و با مجاهدت و ریاضت به کمال رسید. وی در سال ۴۲۵ هجری درگذشته است. فرهنگ معین، ج۵، ص۵۹؛ و نیز ر. ک: عباس بن محمد رضا القمی، الکنی و الالقاب، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳ ق. ج۱، ص۵۰-۵۱.</ref> برای دیدن شیخ راهی شد و پس از [[تحمل سختی‌ها]] و مرارت‌های بسیار به مقصد رسید و سراغ [[خانه]] شیخ را گرفت. پس از یافتن خانه با صد [[احترام]] و رعایت [[آداب]] حلقه در را کوبید، زنی در را باز کرد و با برخوردی [[زشت]] و لحنی نامیمون به مسخرگی پرداخت و گفت: به‌به! این احمق را ببین که چه [[مسافرت]] [[سختی]] را متحمل شده و بیخود چه رنجی بر خود هموار کرده است! مگر تو در [[وطن]] خود بیکار بودی که [[بیهوده]] به راه افتادی و این [[سفر]] را نمودی؟ مگر [[هوس]] ولگردی به سرت زده بود یا از محل زندگی خود دلتنگ شده بودی؟ یا مگر [[شیطان]]، یوغ بر گردنت نهاده بود و [[وسوسه]] چنین سفری را در دلت افکنده بود؟ باری، آن [[زن]] هرچه توانست از سخنان بی‌سروته و [[دشنام]] و یاوه بار آن [[جوان]] کرد که قابل بازگو کردن نیست. جوان از شنیدن آن سخنان زشت و گزنده و تمسخرهای بی‌اندازه، دل‌شکسته و افسرده گشت و اشکش جاری شد، و با این همه، با [[رعایت ادب]] پرسید: با همه این احوال بگو آن [[پادشاه]] خوشنام کجاست؟ [[زن]] تا چنین تعبیری را از [[جوان]] شنید و فهمید که آن مرید برای دیدن شیخ [[مصر]] است، سخت برآشفت و دوباره با بیانی [[زشت]] و گزنده هرچه از [[ناسزا]] توانست نثار شیخ کرد.
 
زن، شیخ را نیرنگ‌باز و [[حیله‌گر]] و بی‌محتوا خواند و اظهار کرد که او همان کسی است که آدم‌های کودن را به دام می‌اندازد و [[گمراه]] می‌کند و تاکنون بسیاری چون تو به وسیله این شیخ از راه به در شده‌اند و اگر او را دیدار نکنی و به سرزمین خود برگردی به خیر و [[صلاح]] توست و از [[گمراهی]] [[نجات]] می‌یابی، زیرا این شیخ کارش یاوه‌سرایی و مفت‌خواری و شکمبارگی است و همه این را می‌دانند و کوس رسوایی او زده شده است.


زن، شیخ را [[نیرنگ‌باز]] و [[حیله‌گر]] و بی‌محتوا خواند و اظهار کرد که او همان کسی است که آدم‌های کودن را به دام می‌اندازد و [[گمراه]] می‌کند، و تاکنون بسیاری چون تو به وسیله این شیخ از [[راه]] به در شده‌اند و اگر او را [[دیدار]] نکنی و به [[سرزمین]] خود برگردی به خیر و [[صلاح]] توست و از [[گمراهی]] [[نجات]] می‌یابی، زیرا این شیخ کارش یاوه‌سرایی و مفت‌خواری و [[شکمبارگی]] است و همه این را می‌دانند و کوس [[رسوایی]] او زده شده است.
زن هرچه در انبان درون خویش از [[زشتی]] داشت بر زبان جاری ساخت و شیخ را به خوبی نواخت! اما جوان مصمم بود که شیخ را بیابد و با شنیدن این سخنان در [[شگفتی]] فرورفت و با خود گفت که قطعا اینجا [[خانه]] شیخ نیست و او [[اشتباه]] آمده است. [[باور]] نمی‌کرد که شیخ چنین [[همنشینی]] داشته باشد. دوباره سراغ خانه شیخ را گرفت، اما همان نشانی را دادند. او مشوش و ناراحت در جستجوی شیخ برآمد و [[مردم]] او را [[راهنمایی]] کردند که شیخ در کوهسار مشغول جمع‌آوری هیزم است. پس در جستجوی شیخ راهی بیشه شد، اما در درونش آتشی برپا بود که مگر ممکن است [[کفر]] و [[ایمان]] باهم جمع شود؟ و از چه زمانی ضد با ضد مأنوس شده و آدم‌نما با پیشوای [[حقیقی]] مردم از کجا [[انس]] گرفته است؟ و دیو را با [[جبرئیل]] چه نسبتی است؟ و چگونه [[آزر]] و [[خلیل]] باهم توانند ساخت؟ و چطور راهنمای مسافران با [[راهزنان]] کنار می‌آید؟
زن هرچه در انبان درون خویش از [[زشتی]] داشت بر زبان جاری ساخت و شیخ را به خوبی نواخت! اما جوان مصمم بود که شیخ را بیابد و با شنیدن این سخنان در [[شگفتی]] فرورفت و با خود گفت که قطعا اینجا [[خانه]] شیخ نیست و او [[اشتباه]] آمده است. [[باور]] نمی‌کرد که شیخ چنین [[همنشینی]] داشته باشد. دوباره سراغ خانه شیخ را گرفت، اما همان نشانی را دادند. او مشوش و ناراحت در جستجوی شیخ برآمد و [[مردم]] او را [[راهنمایی]] کردند که شیخ در کوهسار مشغول جمع‌آوری هیزم است. پس در جستجوی شیخ راهی بیشه شد، اما در درونش آتشی برپا بود که مگر ممکن است [[کفر]] و [[ایمان]] باهم جمع شود؟ و از چه زمانی [[ضد]] با ضد مأنوس شده و آدم‌نما با پیشوای [[حقیقی]] مردم از کجا [[انس]] گرفته است؟ و دیو را با [[جبرئیل]] چه نسبتی است؟ و چگونه [[آزر]] و [[خلیل]] باهم توانند ساخت؟ و چطور راهنمای مسافران با [[راهزنان]] کنار می‌آید؟


[[جوان]] در این احوال بود که ناگاه شیخ را در برابر خود دید، درحالی‌که بر شیری سوار بود و هیزم‌هایش را بار آن کرده بود و ماری نیز به صورت تازیانه در دست داشت! چون نزدیک شد، شیخ نگاهی بدو افکند و مشکل او را در چهره‌اش خواند و سخن آغاز کرد تا رفع ابهام و [[شبهه]] کند. فرمود: من از سر [[هوای نفس]] با او [[شکیبایی]] نورزیده‌ام و آن‌طور که تو پنداشته‌ای و آشفته شده‌ای، نیست. شکیبایی و [[بردباری]] من بر جفای آن [[زن]] [[نفسانی]] نیست و مپندار که من به خاطر التذاذ [[جسمانی]] و [[امیال]] [[شهوانی]]، آزارها و درشتی‌های آن زن را [[تحمل]] می‌کنم، بلکه اگر من بر این [[رفتار]] او شکیبایی نمی‌ورزیدم، به چنین مقامی نمی‌رسیدم که شیر مرکبم باشد و مار ترکه‌ام.
[[جوان]] در این احوال بود که ناگاه شیخ را در برابر خود دید، درحالی‌که بر شیری سوار بود و هیزم‌هایش را بار آن کرده بود و ماری نیز به صورت تازیانه در دست داشت! چون نزدیک شد، شیخ نگاهی بدو افکند و مشکل او را در چهره‌اش خواند و سخن آغاز کرد تا رفع ابهام و [[شبهه]] کند. فرمود: من از سر [[هوای نفس]] با او [[شکیبایی]] نورزیده‌ام و آن‌طور که تو پنداشته‌ای و آشفته شده‌ای، نیست. شکیبایی و [[بردباری]] من بر جفای آن [[زن]] [[نفسانی]] نیست و مپندار که من به خاطر التذاذ جسمانی و [[امیال]] [[شهوانی]]، آزارها و درشتی‌های آن زن را تحمل می‌کنم، بلکه اگر من بر این [[رفتار]] او شکیبایی نمی‌ورزیدم، به چنین مقامی نمی‌رسیدم که شیر مرکبم باشد و مار ترکه‌ام.


ملای [[روم]] در پایان این داستان، نتیجه می‌گیرد که منظور از این [[تمثیل]]، حقیقتی بلند است و او داستان‌پردازی نکرده است، بلکه این تمثیل بیانگر این [[حقیقت]] است که عرصه کمال چنین گشوده می‌شود.
ملای [[روم]] در پایان این داستان، نتیجه می‌گیرد که منظور از این [[تمثیل]]، حقیقتی بلند است و او داستان‌پردازی نکرده است، بلکه این تمثیل بیانگر این [[حقیقت]] است که عرصه کمال چنین گشوده می‌شود.


محض خاطر تو مرتبه [[کلام]] را پایین آوردم تا تو بیاموزی که چگونه با [[اخلاق]] [[محمدی]]، جفای قرین و همسرت را تحمل کنی و شکیبایی بورزی تا در عوض آن به مراتب والای [[روحی]] دست یازی<ref>شرح جامع مثنوی، ج۶، ص۵۷۸.</ref>.<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۴۶۴.</ref>
محض خاطر تو مرتبه [[کلام]] را پایین آوردم تا تو بیاموزی که چگونه با [[اخلاق]] محمدی، جفای قرین و همسرت را تحمل کنی و شکیبایی بورزی تا در عوض آن به مراتب والای [[روحی]] دست یازی<ref>شرح جامع مثنوی، ج۶، ص۵۷۸.</ref>.<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۴۶۴.</ref>
 
== [[صبر]] و [[تحمل]] ==
[[پیامبر اعظم]] {{صل}} در برابر [[آزار]] و [[اذیت]] [[کفار]] صبری شگرف داشت و این در حالی بود که خود فرمود: {{متن حدیث|مَا أُوذِىَ أَحَدٌ مَا أُوذِيتُ فِي اللَّهِ‌}}<ref>«هیچ کس آن چنان که من در راه خدا آزار دیدم، آزار ندید» الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۲۵.</ref>. آن [[حضرت]] در برابر آن آزارها صبر کرد و در مقابل زیاده‌روی‌های [[جاهلان]] جز [[بردباری]] روا نداشت. وقتی در [[جنگ احد]]، دندان‌های حضرت را شکستند و پیشانی ایشان شکاف برداشت، این صحنه بر بسیاری از [[اصحاب]] گران آمد و برخی عرض کردند: ای [[رسول خدا]]! نفرینشان کن تا به [[لعنت الهی]] دچار شوند. آن حضرت در پاسخ گفت:
من برانگیخته نشده‌ام تا [[انسان‌ها]] را [[لعنت]] کنم. من [[مبعوث]] شده‌ام تا آنها را به سوی [[خدا]] [[دعوت]] کنم و به سوی [[رحمت]] رهنمون گردم و برای آنان رحمت باشم، نه لعنت. خدایا! این [[قوم]] مرا [[هدایت]] فرما؛ زیرا نمی‌فهمند<ref>الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۳۵. </ref>.
 
در نتیجه همین صبر و بردباری بود که توانست انسان‌ها را متحول سازد و آنان را از [[تاریکی]] [[جاهلیت]] [[رهایی]] بخشد. نقل شده است که روزی شخصی [[یهودی]] در میان راهی جلو پیامبر اعظم {{صل}} را که به سمت [[مسجد]] برای ادای [[فریضه]] [[نماز]] می‌رفتند، گرفت و مدّعی شد که از [[پیامبر]] طلبکار است. وی اظهار کرد که هم اکنون و در همین کوچه باید [[طلب]] مرا بدهی! پیامبر فرمود: شما از من‌طلبی ندارید. بعد هم اجازه بدهید بروم [[خانه]] و [[پول]] بیاورم. یهودی گفت: یک قدم نمی‌گذارم عقب بروی! پیامبر بردباری نشان داد، ولی مرد [[عبا]] و ردای پیامبر را گرفت و شروع به کشیدن کرد، به گونه‌ای که گردن آن حضرت قرمز شد. [[مردم]] در مسجد نگران شدند و به دنبال ایشان آمدند و دیدند مردی یهودی آن حضرت را گرفته است و توهین می‌کند. خواستند او را بزنند. پیامبر فرمود: هیچ کاری با او نداشته باشید. من خودم می‌دانم که با این رفیقم چگونه [[معامله]] کنم. پس با [[ملایمت]] و حوصله با او صحبت کرد و آن قدر [[صبر]] نشان داد که [[مرد]] [[یهودی]] همان جا [[شهادتین]] گفت و [[مسلمان]] شد. مرد گفت: [[انسان]] عادی نمی‌تواند چنین صبر و تحملی داشته باشد. به [[یقین]]، تو از جانب [[خدا]] [[مبعوث]] شده‌ای و [[پیامبری]]. این صبر، صبر انبیاست<ref>سیره نبوی، ص۱۳۹.</ref>.
 
آن [[حضرت]] نشانه‌های [[صابر]] را چنین برمی شمارد:
{{متن حدیث|عَلَامَةُ الصَّابِرِ فِي ثَلَاثٍ أَوَّلُهَا أَنْ لَا يَكْسَلَ وَ الثَّانِيَةُ أَنْ لَا يَضْجَرَ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا يَشْكُوَ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَنَّهُ إِذَا كَسِلَ فَقَدْ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ وَ إِذَا ضَجِرَ لَمْ يُؤَدِّ الشُّكْرَ وَ إِذَا شَكَا مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَصَاهُ}}<ref>«نشانه‌های انسان صابر سه چیز است: اول آنکه تنبلی و سستی نمی‌کند. دوم آنکه دل‌تنگی نمی‌کند و سوم آنکه از پروردگارش شِکوه نمی‌کند؛ زیرا اگر سستی و تنبلی کند، حق را ضایع می‌سازد و اگر دل تنگی کند، شکر او را ادا نکند و چنانچه شکوه کند، به یقین، در برابر پروردگارش عصیان کرده است». بحارالانوار، ج۷۱، ص۸۶.</ref>.
 
در [[آیات الهی]]، [[نصرت]] و [[پیروزی]] از پیامدهای صبر عنوان شده است<ref>نک: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ * يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ}} «ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس * ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می‌شوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمی‌یابند» سوره انفال، آیه ۶۴-۶۵؛ {{متن قرآن|إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ}} «چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند؛ و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید نیرنگ آنان به شما هیچ زیانی نخواهد رساند؛ که خداوند آنچه را انجام می‌دهند فراگیر است» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.</ref>. [[حضرت رسول الله]] {{صل}} نیز در [[کلامی]] [[متین]] به این امر اشاره می‌کند: {{متن حدیث|إِنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ}}<ref>«به درستی که پیروزی با صبر است» مکارم الاخلاق، ص۴۶۹.</ref>.
 
[[پیامبر اعظم]] {{صل}} در گفتاری دیگر فرمود:
هنگامی که [[روز قیامت]] می‌شود، منادی ندا می‌کند، به گونه‌ای که همه صدای او را می‌شنوند و می‌گویند: کجایند صاحبان فضل! گروهی از [[مردم]] برمی خیزند، [[فرشتگان]] از آنها استقبال می‌کنند و می‌گویند: [[فضیلت]] شما چه بود که به عنوان «صاحب فضل» شما را صدا زده‌اند؟ آنها در پاسخ گویند: در [[دنیا]] وقتی که از ناحیه [[ناآگاهان]] به ما آسیب می‌رسید، [[تحمل]] می‌کردیم و اگر از ناحیه آنها به ما [[بدی]] می‌شد، [[عفو]] می‌کردیم. منادی از طرف [[خداوند]] اعلام می‌کند: این بندگانم راست می‌گویند. آنها را [[آزاد]] بگذارید تا بدون حساب وارد [[بهشت]] شوند<ref>داستان‌ها و پندها، ج۶، ص۱۴۲.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[نگین رسالت (کتاب)|نگین رسالت]] ص ۲۲.</ref>
 
== [[خویشتن‌داری]] ==
[[حضرت رسول الله]] {{صل}} بسیار بردبار بود. این ویژگی سبب می‌شد که دیگران [[روز]] به روز بر گرد وجود او حلقه زنند و بر محبتشان به ایشان افزوده شود.
[[انس بن مالک]] می‌گوید: «روزی [[عربی]] [[بادیه نشین]] سراغ پیامبرآمد و به شدت ردای آن بزرگوار را کشید به گونه‌ای که ردا، بر گردن [[رسول خدا]] {{صل}} خط انداخت و اثر گذاشت. آن گاه به [[پیامبر]] خطاب کرد: ای محمد! از آن [[اموال]] [[خدا]] که در [[اختیار]] توست، دستور بده مقداری به من بدهند! [[حضرت]] لبخندی زد و دستور داد که چیزی به او بدهند»<ref>مکارم الاخلاق، ص۱۷.</ref>.
 
[[حضرت علی]] {{ع}} می‌فرماید:
[[پیامبر خدا]] در برابر [[جفا]] و [[تندی]] [[غریبان]] در حرف زدن و سؤال کردن و خواسته‌شان، آن قدر [[صبر]] و [[تحمّل]] از خود نشان می‌داد که [[اصحاب]] [[تصمیم]] می‌گرفتند آن غریبان را جلب و بازخواست کنند و نگذارند رسول خدا {{صل}} مورد [[آزار]] قرار گیرد<ref>مکارم الاخلاق، ص۱۵.</ref>.
 
در خبری وارد شده است که روزی مردی [[اعرابی]] حضور [[پیامبر اکرم]] {{صل}} آمد و از حضرت چیزی [[طلب]] کرد. رسول خدا {{صل}} به او عطا کرد و فرمود: آیا به تو [[احسان]] کردم؟ آن مرد گفت: نه، هرگز به من احسان و [[نیکی]] نکردی. اصحاب از [[ناسپاسی]] این [[مرد]] [[خشمگین]] شدند و قصد آزار او را داشتند، ولی پیامبر آنان را از تعرّض به وی باز داشت.
آن گاه حضرت به [[خانه]] رفت و مقدار بیشتری به او عطا کرد و فرمود: آیا اکنون به تو احسان کردم؟ آن مرد گفت: بلی، [[خداوند]] به تو پاداشی خیر دهد. رسول خدا {{صل}} فرمود: به جهت سخنی که نزد اصحاب من گفتی، ممکن است نسبت به تو بدبین شده باشند. اگر [[دوست]] داری نزد آنان حاضر شو و [[رضایت]] خود را [[اعلان]] کن تا آن [[فکر]] از سرشان بیرون رود. آن گاه مرد به همراه پیامبر نزد اصحاب آمد و پیامبر فرمود: این مرد از ما [[راضی]] شده است؛ آیا چنین است؟ او گفت: بلی، خدا به تو و [[خانواده]] ات جزای خیر دهد. آن گاه [[پیامبر]] خطاب به [[اصحاب]] فرمود: من اگر [[روز]] گذشته شما را [[آزاد]] می‌گذاشتم، آن مرد را بر اثر بدزبانی‌اش به [[قتل]] می‌رساندید و او در آن حال به [[دوزخ]] می‌رفت<ref>سفینة البحار، ج۱، ص۴۱۶.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۲۹.</ref>


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
۱۱۷٬۲۷۲

ویرایش