←معناشناسی
بدون خلاصۀ ویرایش |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
== معناشناسی == | == معناشناسی == | ||
"صبر"، نام یک داروی تلخ<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۶، ص ۱۸۱؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۴، ص ۴۴۲ و الزبیری، تاج العروس، ج ۷، ص ۷۴.</ref> و به معنای [[خویشتنداری]] در [[سختی]] و تنگی است<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۷۴.</ref>. صبر، در اصطلاح، یعنی [[شکیبایی]] و خودداری [[نفس]] از آنچه [[عقل]] و [[شرع]] [[حکم]] میکند و آن را میطلبد، یا آنچه را که [[عقل]] و [[شرع]]، خودداری [[نفس]] از آن را اقتضا میکند<ref>همان (تمامی موارد چهارگانه یاد شده از "المفردات" راغب اصفهانی نقل شده است).</ref>.<ref>[[علی نبیاللهی|نبیاللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۰.</ref> | "صبر"، نام یک داروی تلخ<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۶، ص ۱۸۱؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۴، ص ۴۴۲ و الزبیری، تاج العروس، ج ۷، ص ۷۴.</ref> و به معنای [[خویشتنداری]] در [[سختی]] و تنگی است<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۷۴.</ref>. صبر، در اصطلاح، یعنی [[شکیبایی]] و خودداری [[نفس]] از آنچه [[عقل]] و [[شرع]] [[حکم]] میکند و آن را میطلبد، یا آنچه را که [[عقل]] و [[شرع]]، خودداری [[نفس]] از آن را اقتضا میکند<ref>همان (تمامی موارد چهارگانه یاد شده از "المفردات" راغب اصفهانی نقل شده است).</ref>.<ref>[[علی نبیاللهی|نبیاللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۰.</ref> | ||
== [[صبر]] و [[تحمل]] == | |||
[[پیامبر اعظم]] {{صل}} در برابر [[آزار]] و [[اذیت]] [[کفار]] صبری شگرف داشت و این در حالی بود که خود فرمود: {{متن حدیث|مَا أُوذِىَ أَحَدٌ مَا أُوذِيتُ فِي اللَّهِ}}<ref>«هیچ کس آن چنان که من در راه خدا آزار دیدم، آزار ندید» الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۲۵.</ref>. آن حضرت در برابر آن آزارها صبر کرد و در مقابل زیادهرویهای [[جاهلان]] جز [[بردباری]] روا نداشت. وقتی در [[جنگ احد]]، دندانهای حضرت را شکستند و پیشانی ایشان شکاف برداشت، این صحنه بر بسیاری از [[اصحاب]] گران آمد و برخی عرض کردند: ای [[رسول خدا]]! نفرینشان کن تا به [[لعنت الهی]] دچار شوند. آن حضرت در پاسخ گفت: من برانگیخته نشدهام تا [[انسانها]] را [[لعنت]] کنم. من [[مبعوث]] شدهام تا آنها را به سوی [[خدا]] [[دعوت]] کنم و به سوی [[رحمت]] رهنمون گردم و برای آنان رحمت باشم، نه لعنت. خدایا! این [[قوم]] مرا [[هدایت]] فرما؛ زیرا نمیفهمند<ref>الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۳۵. </ref>. | |||
در نتیجه همین صبر و بردباری بود که توانست انسانها را متحول سازد و آنان را از [[تاریکی]] [[جاهلیت]] [[رهایی]] بخشد. نقل شده است که روزی شخصی [[یهودی]] در میان راهی جلو پیامبر اعظم {{صل}} را که به سمت [[مسجد]] برای ادای [[فریضه]] [[نماز]] میرفتند، گرفت و مدّعی شد که از [[پیامبر]] طلبکار است. وی اظهار کرد که هم اکنون و در همین کوچه باید [[طلب]] مرا بدهی! پیامبر فرمود: شما از منطلبی ندارید. بعد هم اجازه بدهید بروم [[خانه]] و [[پول]] بیاورم. یهودی گفت: یک قدم نمیگذارم عقب بروی! پیامبر بردباری نشان داد، ولی مرد [[عبا]] و ردای پیامبر را گرفت و شروع به کشیدن کرد، به گونهای که گردن آن حضرت قرمز شد. [[مردم]] در مسجد نگران شدند و به دنبال ایشان آمدند و دیدند مردی یهودی آن حضرت را گرفته است و توهین میکند. خواستند او را بزنند. پیامبر فرمود: هیچ کاری با او نداشته باشید. من خودم میدانم که با این رفیقم چگونه [[معامله]] کنم. پس با [[ملایمت]] و حوصله با او صحبت کرد و آن قدر [[صبر]] نشان داد که [[مرد]] [[یهودی]] همان جا [[شهادتین]] گفت و [[مسلمان]] شد. مرد گفت: [[انسان]] عادی نمیتواند چنین صبر و تحملی داشته باشد. به [[یقین]]، تو از جانب [[خدا]] [[مبعوث]] شدهای و [[پیامبری]]. این صبر، صبر انبیاست<ref>سیره نبوی، ص۱۳۹.</ref>. | |||
آن حضرت نشانههای [[صابر]] را چنین برمی شمارد: {{متن حدیث|عَلَامَةُ الصَّابِرِ فِي ثَلَاثٍ أَوَّلُهَا أَنْ لَا يَكْسَلَ وَ الثَّانِيَةُ أَنْ لَا يَضْجَرَ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا يَشْكُوَ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَنَّهُ إِذَا كَسِلَ فَقَدْ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ وَ إِذَا ضَجِرَ لَمْ يُؤَدِّ الشُّكْرَ وَ إِذَا شَكَا مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَصَاهُ}}<ref>«نشانههای انسان صابر سه چیز است: اول آنکه تنبلی و سستی نمیکند. دوم آنکه دلتنگی نمیکند و سوم آنکه از پروردگارش شِکوه نمیکند؛ زیرا اگر سستی و تنبلی کند، حق را ضایع میسازد و اگر دل تنگی کند، شکر او را ادا نکند و چنانچه شکوه کند، به یقین، در برابر پروردگارش عصیان کرده است». بحارالانوار، ج۷۱، ص۸۶.</ref>. | |||
در [[آیات الهی]]، [[نصرت]] و [[پیروزی]] از پیامدهای صبر عنوان شده است<ref>نک: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ * يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ}} «ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس * ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز میگردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز میشوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمییابند» سوره انفال، آیه ۶۴-۶۵؛ {{متن قرآن|إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ}} «چون نیکییی به شما رسد آنان را غمگین میکند و چون بدییی دامنگیرتان شود از آن شادمان میشوند؛ و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید نیرنگ آنان به شما هیچ زیانی نخواهد رساند؛ که خداوند آنچه را انجام میدهند فراگیر است» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.</ref>. [[حضرت رسول الله]] {{صل}} نیز در [[کلامی]] [[متین]] به این امر اشاره میکند: {{متن حدیث|إِنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ}}<ref>«به درستی که پیروزی با صبر است» مکارم الاخلاق، ص۴۶۹.</ref>. | |||
[[پیامبر اعظم]] {{صل}} در گفتاری دیگر فرمود: هنگامی که [[روز قیامت]] میشود، منادی ندا میکند، به گونهای که همه صدای او را میشنوند و میگویند: کجایند صاحبان فضل! گروهی از [[مردم]] برمی خیزند، [[فرشتگان]] از آنها استقبال میکنند و میگویند: [[فضیلت]] شما چه بود که به عنوان «صاحب فضل» شما را صدا زدهاند؟ آنها در پاسخ گویند: در [[دنیا]] وقتی که از ناحیه [[ناآگاهان]] به ما آسیب میرسید، [[تحمل]] میکردیم و اگر از ناحیه آنها به ما [[بدی]] میشد، [[عفو]] میکردیم. منادی از طرف [[خداوند]] اعلام میکند: این بندگانم راست میگویند. آنها را [[آزاد]] بگذارید تا بدون حساب وارد [[بهشت]] شوند<ref>داستانها و پندها، ج۶، ص۱۴۲.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[نگین رسالت (کتاب)|نگین رسالت]] ص ۲۲.</ref> | |||
[[حضرت رسول الله]] {{صل}} بسیار بردبار بود. این ویژگی سبب میشد که دیگران [[روز]] به روز بر گرد وجود او حلقه زنند و بر محبتشان به ایشان افزوده شود. [[انس بن مالک]] میگوید: «روزی [[عربی]] [[بادیه نشین]] سراغ پیامبرآمد و به شدت ردای آن بزرگوار را کشید به گونهای که ردا، بر گردن [[رسول خدا]] {{صل}} خط انداخت و اثر گذاشت. آن گاه به [[پیامبر]] خطاب کرد: ای محمد! از آن [[اموال]] [[خدا]] که در [[اختیار]] توست، دستور بده مقداری به من بدهند! حضرت لبخندی زد و دستور داد که چیزی به او بدهند»<ref>مکارم الاخلاق، ص۱۷.</ref>. | |||
[[حضرت علی]] {{ع}} میفرماید: [[پیامبر خدا]] در برابر [[جفا]] و [[تندی]] [[غریبان]] در حرف زدن و سؤال کردن و خواستهشان، آن قدر [[صبر]] و [[تحمّل]] از خود نشان میداد که [[اصحاب]] [[تصمیم]] میگرفتند آن غریبان را جلب و بازخواست کنند و نگذارند رسول خدا {{صل}} مورد [[آزار]] قرار گیرد<ref>مکارم الاخلاق، ص۱۵.</ref>. | |||
در خبری وارد شده است که روزی مردی [[اعرابی]] حضور [[پیامبر اکرم]] {{صل}} آمد و از حضرت چیزی [[طلب]] کرد. رسول خدا {{صل}} به او عطا کرد و فرمود: آیا به تو [[احسان]] کردم؟ آن مرد گفت: نه، هرگز به من احسان و [[نیکی]] نکردی. اصحاب از [[ناسپاسی]] این [[مرد]] [[خشمگین]] شدند و قصد آزار او را داشتند، ولی پیامبر آنان را از تعرّض به وی باز داشت. آن گاه حضرت به [[خانه]] رفت و مقدار بیشتری به او عطا کرد و فرمود: آیا اکنون به تو احسان کردم؟ آن مرد گفت: بلی، [[خداوند]] به تو پاداشی خیر دهد. رسول خدا {{صل}} فرمود: به جهت سخنی که نزد اصحاب من گفتی، ممکن است نسبت به تو بدبین شده باشند. اگر [[دوست]] داری نزد آنان حاضر شو و [[رضایت]] خود را [[اعلان]] کن تا آن [[فکر]] از سرشان بیرون رود. آن گاه مرد به همراه پیامبر نزد اصحاب آمد و پیامبر فرمود: این مرد از ما [[راضی]] شده است؛ آیا چنین است؟ او گفت: بلی، خدا به تو و [[خانواده]] ات جزای خیر دهد. آن گاه [[پیامبر]] خطاب به [[اصحاب]] فرمود: من اگر [[روز]] گذشته شما را [[آزاد]] میگذاشتم، آن مرد را بر اثر بدزبانیاش به [[قتل]] میرساندید و او در آن حال به [[دوزخ]] میرفت<ref>سفینة البحار، ج۱، ص۴۱۶.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۲۹.</ref> | |||
== [[پیامبر]] {{صل}} و [[شکیبایی]] == | == [[پیامبر]] {{صل}} و [[شکیبایی]] == |