بدون خلاصۀ ویرایش
(←مقدمه) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
اصول زیر از پی آمدهای توحید ربوبی در مسئله حاکمیتند: | اصول زیر از پی آمدهای توحید ربوبی در مسئله حاکمیتند: | ||
==منشأ | ==منشأ الهی [[حکومت]]== | ||
[[حق سرپرستی]] و [[زمامداری]] [[جامعه]]، تنها به حاکمیت | [[حق سرپرستی]] و [[زمامداری]] [[جامعه]]، تنها به حاکمیت الهی میتواند مستند باشد و هر [[زعامت]] و سلطهای بدون سرچشمه الهی، با [[اعتقاد به توحید]] [[ربوبی]] ناسازگار است. | ||
هر [[حکومتی]] به [[قانونگذاری]]، [[قضاوت]] و [[اداره جامعه]] و امور اجرایی میپردازد که [[خداوند]]، تنها بخش نخست را مستقیم بر عهده دارد و با وضع [[قانون]] | هر [[حکومتی]] به [[قانونگذاری]]، [[قضاوت]] و [[اداره جامعه]] و امور اجرایی میپردازد که [[خداوند]]، تنها بخش نخست را مستقیم بر عهده دارد و با وضع [[قانون]] الهی و [[ابلاغ]] آن، بدون [[نیاز به قانون]] گذار بشری، نیازهای جامعه برمیآید. اما برای سامان یافتن دو بخش دیگر، به داور و [[فرمانروایی]] نیاز است که [[انسانها]] بتوانند برای [[فصل خصومت]] و حل معضلات [[اجتماعی]] نزد او بروند. از این رو، حضور [[حاکم]] بشری برای [[تدبیر]] [[امور جامعه]] ناگزیر است و بدون او - حتی به رغم وضع قانونهای الهی - [[زندگی اجتماعی]] [[مردم]] از هم میگسلد و [[نظام]] معیشتشان به [[هرج و مرج]] دچار میشود؛ مگر اینکه [[انسانی]] سررشته [[نظم جامعه]] و استیفای [[حقوق انسانها]] را برعهده بگیرد. | ||
خداوند در [[قرآن]] از کسانی نام میبرد که برای اجرای چنین کارهایی تعیین شده بودند: «ای داوود! ما تو را در این [[سرزمین]] [[خلیفه]] و [[جانشین]] قرار داده ایم؛ پس میان مردم به [[حق]] [[حکم]] کن»<ref>{{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ}} «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>. این [[آیه]]، از [[خلافت]] [[حضرت داوود]] به [[جعل]] | خداوند در [[قرآن]] از کسانی نام میبرد که برای اجرای چنین کارهایی تعیین شده بودند: «ای داوود! ما تو را در این [[سرزمین]] [[خلیفه]] و [[جانشین]] قرار داده ایم؛ پس میان مردم به [[حق]] [[حکم]] کن»<ref>{{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ}} «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>. این [[آیه]]، از [[خلافت]] [[حضرت داوود]] به [[جعل]] الهی، یاد میکند که به حکم کردن میان مردم بر پایه [[حقیقت]]، میانجامد؛ همچنین در آیه دیگری میفرماید: «خداوند [[مُلک]] و [[حکمت]] به او ارزانی داشت»<ref>{{متن قرآن|وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ}} «و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref>. | ||
بر پایه این [[آیات]]، خداوند بر اساس [[ولایت]] خود، در برهههای مختلف [[تاریخ]]، اشخاصی را برای حکومت کردن تعیین و به [[رهبری]] [[نصب]] کرده است. نصب و تعیین این افراد، نه بر پایه اتفاق و استثنا، بلکه بنابر قاعده و اصلی کلی صورت پذیرفته است؛ یعنی تنها [[خداوند]] اختیاردار [[ملک]] است<ref>{{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}} «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی میبخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز میستانی و هر کس را بخواهی گرامی میداری و هر کس را بخواهی خوار میگردانی؛ نیکی در کف توست بیگمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.</ref>. | بر پایه این [[آیات]]، خداوند بر اساس [[ولایت]] خود، در برهههای مختلف [[تاریخ]]، اشخاصی را برای حکومت کردن تعیین و به [[رهبری]] [[نصب]] کرده است. نصب و تعیین این افراد، نه بر پایه اتفاق و استثنا، بلکه بنابر قاعده و اصلی کلی صورت پذیرفته است؛ یعنی تنها [[خداوند]] اختیاردار [[ملک]] است<ref>{{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}} «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی میبخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز میستانی و هر کس را بخواهی گرامی میداری و هر کس را بخواهی خوار میگردانی؛ نیکی در کف توست بیگمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.</ref>. | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
==طولی بودن [[حکومت]]== | ==طولی بودن [[حکومت]]== | ||
[[ربوبیت]] | [[ربوبیت]] الهی در کنار [[خلقت]]، همه موجودات را فراگرفته است. پس هیچ کس و هیچ چیز، منشأ مستقل [[حاکمیت]] یا [[مالکیت]] نیست؛ یعنی همه امکانات در دست [[بشر]]، از او سرچشمه میگیرد. پس آنها را در راه [[پسندیده]] او باید صرف کرد: «چرا در [[راه خدا]] [[انفاق]] نمیکنید؛ در حالی که [[میراث]] [[آسمانها]] و [[زمین]]، همه از آن [[خدا]] است»<ref>{{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}} «و شما را چه میشود که در راه خداوند هزینه نمیکنید در حالی که میراث آسمانها و زمین از آن خداوند است» سوره حدید، آیه ۱۰.</ref>. | ||
[[انسان]] [[مُلک]] و مِلک خود را از [[خداوند]] دریافت میکند. پس مالکیت او طولی و تابع [[مالکیت خداوند]] است؛ به تعبیر دقیقتر، [[سلطه]] انسانِ دارای [[ولایت]] یا مالکیت، تنها ظهوری از مِلک و مُلک | [[انسان]] [[مُلک]] و مِلک خود را از [[خداوند]] دریافت میکند. پس مالکیت او طولی و تابع [[مالکیت خداوند]] است؛ به تعبیر دقیقتر، [[سلطه]] انسانِ دارای [[ولایت]] یا مالکیت، تنها ظهوری از مِلک و مُلک الهی است و انسان آینه دار تجلی [[سلطنت]] [[حق]] است.<ref>سلیمان امیری|امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن، ص۵۶.</ref> | ||
==محدود بودن حکومت== | ==محدود بودن حکومت== | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
#ملاک [[رفتاری]]؛ یعنی ارزیابی برنامههایی که در یک [[نظام]]، صورت [[قانون]] به خود میگیرد و سپس [[اجرا]] میشود و [[ارزش]] [[پاسداشت حقوق]] [[رعیت]] و [[تحقق عدالت]] در آن حکومت. | #ملاک [[رفتاری]]؛ یعنی ارزیابی برنامههایی که در یک [[نظام]]، صورت [[قانون]] به خود میگیرد و سپس [[اجرا]] میشود و [[ارزش]] [[پاسداشت حقوق]] [[رعیت]] و [[تحقق عدالت]] در آن حکومت. | ||
# [[ملاک مشروعیت]]؛ یعنی ارزیابی چگونگی [[شکلگیری حکومت]] و شیوه به [[قدرت]] رسیدن [[دولتمردان]] و اینکه [[حاکمیت]] آنان به چه [[میزان]] با مبنای پذیرفته شده در [[شرع]]، منطبق است؛ برای نمونه بر مبنای دیدگاه کسانی که تحصیل قدرت را از راه [[زور و غلبه]] نظامی یا از راه [[سلطنت]] موروثی، موجب پیدایی حقی برای [[رهبر]] [[جامعه]] نمیدانند، چنین حکومتی به نصاب [[مشروعیت]] نمیرسد؛ حتی اگر از دید برنامههای عملیاش کامیاب باشد و [[حقوق]] افراد جامعه را [[محترم]] بشمرد. | # [[ملاک مشروعیت]]؛ یعنی ارزیابی چگونگی [[شکلگیری حکومت]] و شیوه به [[قدرت]] رسیدن [[دولتمردان]] و اینکه [[حاکمیت]] آنان به چه [[میزان]] با مبنای پذیرفته شده در [[شرع]]، منطبق است؛ برای نمونه بر مبنای دیدگاه کسانی که تحصیل قدرت را از راه [[زور و غلبه]] نظامی یا از راه [[سلطنت]] موروثی، موجب پیدایی حقی برای [[رهبر]] [[جامعه]] نمیدانند، چنین حکومتی به نصاب [[مشروعیت]] نمیرسد؛ حتی اگر از دید برنامههای عملیاش کامیاب باشد و [[حقوق]] افراد جامعه را [[محترم]] بشمرد. | ||
بر مبنای دیدگاه کسانی که [[توحید ربوبی]] را بنیاد [[تفکر سیاسی]] خود میدانند و بر پایه آن، درباره مشروعیت [[نظامهای سیاسی]] داوری میکنند، هیچ حکومتی بدون [[اذن]] | بر مبنای دیدگاه کسانی که [[توحید ربوبی]] را بنیاد [[تفکر سیاسی]] خود میدانند و بر پایه آن، درباره مشروعیت [[نظامهای سیاسی]] داوری میکنند، هیچ حکومتی بدون [[اذن]] الهی، عادلانه نیست؛ زیرا عادلانه بودن حکومت، تنها با ملاکهای رفتاری و کسب [[رضایت مردم]]، فراهم نمیآید. بلکه از این دید که حکومت، [[حق]] انحصاری [[خداوند]] است و به اذن او، به افراد [[منصوب]] وی واگذار میشود، هر [[دولت]] که از [[تأیید]] الهی برخوردار نیست، [[غاصب]] و [[ظالم]] شمرده میشود. | ||
از این رو، این نظریه درست نیست: «حکومت و [[ولایت]] برای هرکس، در صورتی که تنها به [[تصدی]] امور [[حلال]] بسنده کند، ذاتاً حلال است»<ref>جواهر الکلام محمد حسین نجفی، ج۲۲، ص۱۵۷.</ref>؛ زیرا تصدی چنین اموری از این دید که [[مأذون]] خداوند نیست، دخالت خودسرانه در حق | از این رو، این نظریه درست نیست: «حکومت و [[ولایت]] برای هرکس، در صورتی که تنها به [[تصدی]] امور [[حلال]] بسنده کند، ذاتاً حلال است»<ref>جواهر الکلام محمد حسین نجفی، ج۲۲، ص۱۵۷.</ref>؛ زیرا تصدی چنین اموری از این دید که [[مأذون]] خداوند نیست، دخالت خودسرانه در حق الهی به شمار میرود و جایز نیست. | ||
[[امام خمینی]] (ره)، در این باره مینویسد: | [[امام خمینی]] (ره)، در این باره مینویسد: | ||
حکومت و ولایت، به [[حکم عقل]]، به خداوند اختصاص دارد و تنها اوست که ولایتش به [[جعل]] دیگران استناد پیدا نمیکند و ذاتاً دارای حق [[تدبیر]] [[انسانها]] و [[اداره امور]] آنهاست و چون ولایت از امور اعتباری عقلایی است؛ لذا دیگران هم با [[جعل]] و [[نصب]] او میتوانند آن را در [[اختیار]] بگیرند<ref>مکاسب محرمه، روح الله خمینی، ج۲، صص ۱۶۰و۱۶۱. {{عربی|... لانّ السلطنة و الولاية مختصة بالله تعالى بحسب حكم العقل، فهو لقاي مالك الأمر و الولاية بالذات من غير جعل، و هي لغيره تعالى بجعله و نصبه و هذه السلطنة و الخلافة و الولاية من الأمور وضعية الاعتبارية العقلائية، فالسلطنته بشؤونها و فروعها لهم من قبله تعالى}}.</ref>. | حکومت و ولایت، به [[حکم عقل]]، به خداوند اختصاص دارد و تنها اوست که ولایتش به [[جعل]] دیگران استناد پیدا نمیکند و ذاتاً دارای حق [[تدبیر]] [[انسانها]] و [[اداره امور]] آنهاست و چون ولایت از امور اعتباری عقلایی است؛ لذا دیگران هم با [[جعل]] و [[نصب]] او میتوانند آن را در [[اختیار]] بگیرند<ref>مکاسب محرمه، روح الله خمینی، ج۲، صص ۱۶۰و۱۶۱. {{عربی|... لانّ السلطنة و الولاية مختصة بالله تعالى بحسب حكم العقل، فهو لقاي مالك الأمر و الولاية بالذات من غير جعل، و هي لغيره تعالى بجعله و نصبه و هذه السلطنة و الخلافة و الولاية من الأمور وضعية الاعتبارية العقلائية، فالسلطنته بشؤونها و فروعها لهم من قبله تعالى}}.</ref>. | ||
از این رو، اگر [[خداوند]] [[شئون]] مختلف [[حکومت]] را به [[ائمه]] سپرده باشد، [[تصدی]] دیگران در این زمینه غاصبانه است و هر دخالتی در این باره، [[تعدی]] به [[حق]] غیر محسوب میشود. بنابراین، بر پایه [[توحید در ربوبیت]]، حکومت و [[ولایت]] در طول [[حاکمیت]] | از این رو، اگر [[خداوند]] [[شئون]] مختلف [[حکومت]] را به [[ائمه]] سپرده باشد، [[تصدی]] دیگران در این زمینه غاصبانه است و هر دخالتی در این باره، [[تعدی]] به [[حق]] غیر محسوب میشود. بنابراین، بر پایه [[توحید در ربوبیت]]، حکومت و [[ولایت]] در طول [[حاکمیت]] الهی و تابع [[تشریع]] و [[تفویض]] خداوند است.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]]، ص۵۷.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |