آیه محبت: تفاوت میان نسخهها
(←مقدمه) |
(←مقدمه) |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
این [[آیات]] و نظایر آن مشتمل بر یک تعداد اوصاف [[اجتماعی]] است که فرد و [[اجتماع]] هر دو بدان موصوف میشوند و هیچ یک از آنها هم [[تسامح]] نبوده و اوصافی است که هم جزء و کل و هم فرد و اجتماع هر دو با عنایتی بدان موصوف میشوند. | این [[آیات]] و نظایر آن مشتمل بر یک تعداد اوصاف [[اجتماعی]] است که فرد و [[اجتماع]] هر دو بدان موصوف میشوند و هیچ یک از آنها هم [[تسامح]] نبوده و اوصافی است که هم جزء و کل و هم فرد و اجتماع هر دو با عنایتی بدان موصوف میشوند. | ||
غالب [[مفسران]]، به ویژه [[مفسرین]] [[اهل سنت]]، در تطبیق و مصداقشناسی اوصاف مذکور در [[آیه شریفه]] گرفتار [[تساهل و تسامح]] شدهاند؛ چراکه آنان با [[کلام خداوند]] همچون [[کلام]] دیگران [[معامله]]، و وقوع تسامحات عرفیه را در آن تجویز و در تفسر آیه شریفه بر اساس مشابهت و [[قیاس]] [[حکم]] کردهاند، در حالی که در [[قرآن]] استعمال الفاظ و وضع کلمات در برابر معانی بر تسامحات عرفیه بنا نشده و خلل ناپذیر است و در واقع به جهت اقتضاء کلام [[وحی]]، که همانند کلام [[انسان]] نیست، انطباق کامل و بدون استثناء مصداق بر صفات مذکور در [[آیه شریفه]] لازم و ضروری است.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۴۴۲.</ref> | |||
== صفت {{متن قرآن|يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ}} == | == صفت {{متن قرآن|يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ}} == |
نسخهٔ ۱۲ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۴
آیه محبت | |
---|---|
ترجمه آیه | |
مشخصات آیه | |
بخشی از | آیهٔ ۵۴ سورهٔ مائده از جزء ۶ قرآن کریم |
شأن نزول آیه | آیه در شأن امیرالمؤمنین(ع) نازل شده است. |
مصادیق برای آیه | امیرالمؤمنین(ع) |
متن آیه: ﴿فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ﴾[۱]
پنجاهمین آیه از سوره مائده، آیه محبت نامیده میشود. اکثریت مفسران شیعه و شماری از مفسران اهل سنت، امام علی (ع) را مصداق این آیه دانستهاند.
مقدمه
گرچه بسیاری از مفسرین متنبه اشتمال آیه شریفه بر پیشگویی شده و راجع به مصداقی که آیه بر آن منطبق میشود زیاد بحث کردهاند، ولی آنها در تفسیر مفردات آیه تسامح نموده، حق معنای اوصاف آن را ادا نکردهاند؛ و در نتیجه با کلام خداوند همچون کلام دیگران معامله کرده، وقوع تسامحات عرفیه را در آن تجویز نمودهاند.
قرآن گرچه در بلاغت خود راه تازهای نیاورده و در استعمال الفاظ و ترکیب جملهها و وضع کلمات در برابر معانی، روش جدیدی اختراع ننموده است و به همان روش معمول مشی کرده است؛ ولی با سایر کلمات در یک جهت دیگری فرق دارد و آن اینکه ما آدمیان - از بلیغ و غیر بلیغ - کلام خود را بر اساس آن مقدار تعقلی که از معانی داریم بنا مینهیم و درک ما نسبت به معانی به مقدار فهمی است که از حیات اجتماعی خود داریم - که البته آن را با فطرت اجتماعی و انسانی خود به وجود آوردهایم - و کار چنین درکی، حکم به قیاس و بر اساس مشابهت است؛ و در نتیجه تسامح و تساهل به ذهن ما راه مییابد و مثلاً «بیشتر» را به جای «همه» و «غالب» را به جای «دائمی» گرفته، و هر چیز قیاسی را یک امر مطلق و همه جانبه فرض میکنیم و هر اندکی را به معدوم ملحق ساخته و جمله معروف النادر كالمعدوم را جاری میسازیم.
میگوییم: فلان چیز خوب است یا بد است و فلان شخص دوست داشتنی و یا مبغوض است و فلان امر پسندیده یا ناپسند، سودمند و یا مضر است، فلان کس شخص نیکوکار و یا بدکار است.
همه اینها را به طور مطلق میگوییم، با اینکه تنها در بعضی حالات و در برخی فروضها و نزد پارهای مردم و بالنسبة به بعضی چیزها است نه به طور مطلق و همه جانبه؛ ولی ما این فرضهای مخالف را تسامح نموده و به عدم الحاق میکنیم. تازه اینها همه در آن جهات واقعی خارجیای است که درک نمودهایم، و چیزهایی که روی محدودیت ادراک خود از آنها غفلت داریم خیلی بیشتر است. بنابراین آنچه انسان از خارج خبر میدهد و به خیال خود ادراک و کشف واقع میپندارد مبنی بر تسامح در برخی جهات و نادانی در برخی دیگر است و احاطه بر واقعیات و سپس تطبیق کلام با آن چیزی جز شوخی نیست.
این کلام انسانی است که بر علم خودش بنا نهاده است، ولی لازم است کلام خداوند را از این نقص بری و منزه بدانیم. علم خداوند به هر چیزی احاطه دارد. خدا در توصیف کلام خود میفرماید: ﴿إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ * وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ﴾[۲].
همین معنا یکی از جهات تمسک به اطلاق کلام خداوند در آنجایی است که ظاهر کلامش مطلق بوده و قید متصل یا منفصلی بر آن نخورده باشد و یکی از جهات اطلاع بر علیت وصفهای مذکور در کلام خداوند است؛ از این روی وقتی خداوند میفرماید: ﴿يُحِبُّهُمْ﴾؛ (دوستشان دارد) میرساند که در هیچ جهتی نسبت به آنها بغض ندارد، وگرنه استثنا میکرد و وقتی مردمی را توصیف نموده، میفرماید: «آنها در برابر مؤمنین کوچک و ذلیلاند»، میرساند که آنان در تمام احوال و جمیع فرضها چنین هستند، وگرنه گفته قاطعی نخواهد بود.
البته در قرآن چه بسا یک سلسله معانی است که وقتی جهتی جامع (و کلی) در کار باشد به غیر از صاحبان آن هم نسبت داده میشود، چنان که میفرماید: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ...﴾[۳]، ﴿...هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ...﴾[۴]، ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ...﴾[۵]، ﴿...لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ...﴾[۶]، ﴿وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا﴾[۷].
این آیات و نظایر آن مشتمل بر یک تعداد اوصاف اجتماعی است که فرد و اجتماع هر دو بدان موصوف میشوند و هیچ یک از آنها هم تسامح نبوده و اوصافی است که هم جزء و کل و هم فرد و اجتماع هر دو با عنایتی بدان موصوف میشوند.
غالب مفسران، به ویژه مفسرین اهل سنت، در تطبیق و مصداقشناسی اوصاف مذکور در آیه شریفه گرفتار تساهل و تسامح شدهاند؛ چراکه آنان با کلام خداوند همچون کلام دیگران معامله، و وقوع تسامحات عرفیه را در آن تجویز و در تفسر آیه شریفه بر اساس مشابهت و قیاس حکم کردهاند، در حالی که در قرآن استعمال الفاظ و وضع کلمات در برابر معانی بر تسامحات عرفیه بنا نشده و خلل ناپذیر است و در واقع به جهت اقتضاء کلام وحی، که همانند کلام انسان نیست، انطباق کامل و بدون استثناء مصداق بر صفات مذکور در آیه شریفه لازم و ضروری است.[۸]
صفت ﴿يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ﴾
یکی از صفات در آیه شریفه صفت ﴿يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ﴾ است؛ یعنی «خداوند آنها را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند». به اعتقاد غالب مفسران این صفت در بسیاری از روایات و از زبان رسول خدا (ص) به امیرمؤمنین علی (ع) نسبت داده شده است و ایشان تجلی این صفت بزرگ هستند. بر همین اساس یکی از قرائنی که سهم شایان توجهی در تأیید دیدگاه امامیه داشته و در مقام احتجاج نیز از سوی مفسران و بزرگان تشیع بسیار بر آن تکیه شده است و در حقیقت ارتباط و انطباق آیه شریفه را بر علی (ع)، به روشنی آشکار میسازد، اختصاص صفت ﴿يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ﴾ به علی (ع)، آن هم به گواهی رسول خدا (ص) است.[۹]
شأن نزول
پانویس
- ↑ «خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند» سوره مائده، آیه ۵۴.
- ↑ «که آن (قرآن) گفتاری جدّی و قاطع است * و هزل نیست» سوره طارق، آیه ۱۳-۱۴.
- ↑ «و به راستی ما به بنی اسرائیل کتاب (آسمانی) و داوری و پیامبری دادیم و به آنان از چیزهای پاکیزه، روزی بخشیدیم و آنها را بر جهانیان (در زمان خودشان) برتری دادیم» سوره جاثیه، آیه ۱۶.
- ↑ «و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد» سوره حج، آیه ۷۸.
- ↑ «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
- ↑ «و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ «و پیامبر میگوید: پروردگارا! امّت من این قرآن را کنار نهادند» سوره فرقان، آیه ۳۰.
- ↑ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۴۴۲.
- ↑ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۴۴۴.