مرگ در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۹: خط ۱۹:


[[قرآن]] دربارۀ مردن، کلمه "توفی" را به کار می‌‌برد. این کلمه با ماده "[[وفات]]" از یک ریشه است. کلمۀ "فوت" که ما به کار می‌‌بریم، غیر از لغت "[[وفات]]" است. فوت، به معنای از دست رفتن است. ما اگر برای "مردن" کلمه فوت را اطلاق می‌‌کنیم، به اعتبار این است که مرده را موجودی از دست رفته تلقی می‌‌کنیم، یعنی از منظر ما کسی که می‌‌میرد، نسبت به ما از دست می‌‌رود."توفی" درست نقطه مقابل فوت را می‌‌رساند، یعنی چیزی را قبض کردن و تمام تحویل گرفتن؛ مثلاً اگر شما از کسی طلبکار باشید و طلبتان را کاملاً از او بگیرید، می‌‌گویند: توفی کرد، یعنی استیفا نمود. [[قرآن]] همیشه مردن را "کامل تحویل گرفتن" تعبیر می‌‌کند و می‌‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا}}<ref>«خداوند، جان‌ها را هنگام مرگشان و آن (جان) را که نمرده است هنگام خوابیدن آن می‌گیرد» سوره زمر، آیه ۴۲.</ref>؛ {{متن قرآن|يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ}}<ref>«بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گمارده‌اند جان شما را می‌ستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید» سوره سجده، آیه ۱۱.</ref>.<ref>ر. ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۸۲.</ref>
[[قرآن]] دربارۀ مردن، کلمه "توفی" را به کار می‌‌برد. این کلمه با ماده "[[وفات]]" از یک ریشه است. کلمۀ "فوت" که ما به کار می‌‌بریم، غیر از لغت "[[وفات]]" است. فوت، به معنای از دست رفتن است. ما اگر برای "مردن" کلمه فوت را اطلاق می‌‌کنیم، به اعتبار این است که مرده را موجودی از دست رفته تلقی می‌‌کنیم، یعنی از منظر ما کسی که می‌‌میرد، نسبت به ما از دست می‌‌رود."توفی" درست نقطه مقابل فوت را می‌‌رساند، یعنی چیزی را قبض کردن و تمام تحویل گرفتن؛ مثلاً اگر شما از کسی طلبکار باشید و طلبتان را کاملاً از او بگیرید، می‌‌گویند: توفی کرد، یعنی استیفا نمود. [[قرآن]] همیشه مردن را "کامل تحویل گرفتن" تعبیر می‌‌کند و می‌‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا}}<ref>«خداوند، جان‌ها را هنگام مرگشان و آن (جان) را که نمرده است هنگام خوابیدن آن می‌گیرد» سوره زمر، آیه ۴۲.</ref>؛ {{متن قرآن|يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ}}<ref>«بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گمارده‌اند جان شما را می‌ستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید» سوره سجده، آیه ۱۱.</ref>.<ref>ر. ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۸۲.</ref>
=== ماهیت [[مرگ]] ===
در خصوص "ماهیت [[مرگ]]" دیدگاه‌های گوناگونی وجود دارد:
# [[مرگ]] نیستی و نابودی و فنا نیست، بلکه انتقال از عالمی به عالم دیگر و از نشئه‌ای به نشئۀ دیگر است. در آن نشئه، [[حیات]] [[انسان]] به گونه‌ای دیگر ادامه می‌‌یابد.
# آنچه [[شخصیت]] واقعی [[انسان]] را تشکیل می‌دهد و "من" واقعی او محسوب می‌‌شود، همان است که در [[قرآن]] به "نفس" و احیاناً به "[[روح]]" تعبیر شده است.
# [[روح]] یا [[نفس انسان]]، از نظر [[مقام]] و مرتبۀ وجودی در افقی مافوق ماده و مادیات قرار گرفته است. با [[مرگ]]، [[روح]] به نشئه‌ای که از سنخ و نشئۀ [[روح]] است منتقل می‌‌شود. به تعبیر دیگر: هنگام [[مرگ]]، آن حقیقتِ مافوق مادی، تحویل گرفته می‌‌شود<ref>ر. ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۸۱.</ref>.
مسئلۀ [[روح]] و نفس و بقای [[روح]] پس از [[مرگ]]، از امهات [[معارف اسلامی]] است. نیمی از [[معارف]] اصیل غیر قابل [[انکار]] [[اسلامی]] بر اصالت [[روح]] و [[استقلال]] آن از [[بدن]] و بقای بعد از [[موت]] آن [[استوار]] است و تمام آیاتی که صریحاً [[زندگی]] پس از [[مرگ]] را بیان می‌‌کنند، [[دلیل]] است که [[قرآن]] [[روح]] را واقعیتی مستقل از [[بدن]] و باقی بعد از فنای [[بدن]] می‌‌داند. به همین خاطر، [[قرآن]] از مردن به توفی تعبیر می‌‌کند و می‌‌فرماید به تمام و کمال تحویل گرفتیم، نه اینکه بگوید، [[شخصیت انسان]] عبارت است از: [[روح]] و [[بدن]]؛ نیمی از آن را تحویل می‌‌گیریم، نیم دیگرش را رها می‌‌کنیم؛ زیرا [[شخصیت انسان]] [[بدن]] و ترکیبات بدنی نیست و الا از نظر بدنی شکی نیست که مردن، فوت و از دست رفتن است<ref>ر. ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۸۱.</ref>.


==اقسام مرگ==
==اقسام مرگ==
۲۱۸٬۸۵۷

ویرایش