جز
جایگزینی متن - 'حنظله' به 'حنظله'
جز (جایگزینی متن - 'حنظله' به 'حنظله') |
|||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
حنظله، فرزند [[ابو عامر راهب]]، از [[قبیله اوس]] و معروف به "[[غسیل الملائکه]]"؛ یعنی کسی که [[ملائکه]] او را [[غسل]] دادهاند و از بزرگان و [[یاران]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}}<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۵۴۳.</ref> و از افرادی است که قبیله اوس به او [[افتخار]] میکردند<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۳۸۲؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۵۴۳.</ref>. [[پیامبر]] بین حنظله و [[شماس بن عثمان]] [[عقد اخوت]] بست<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۱۸۶؛ المحبر، ابن حبیب، ص۷۳.</ref>. پسر حنظله، [[عبدالله بن حنظله]] نیز در [[جنگ]] حه (جنگ بین [[اهل شام]] و [[اهل مدینه]]) از [[فرماندهان]] اهل مدینه بود و در همان جنگ کشته شد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۸۴؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۶۹.</ref>. | |||
پدرش ابو عامر راهب بود که پیامبر {{صل}} به او [[لقب]] [[فاسق]] دادند. [[ابوعامر]] در [[زمان جاهلیت]] لباسهای پشمین به تن میکرد و از این رو [[مردم]] به او لقب [[راهب]] داده بودند. وی چون دید [[قبیله]] او به [[اسلام]] گرویدند، با آنان [[مخالفت]] کرد و به همان [[کفر]] خویش باقی ماند و به [[مکه]] رفت و بدین ترتیب از قبول اسلام و [[پیروی از پیامبر]] {{صل}} خودداری کرد. او پیش از رفتن به مکه نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آمد و به آن [[حضرت]] گفت: "این چه [[دین]] و آیینی است که آوردهای؟" | پدرش ابو عامر راهب بود که پیامبر {{صل}} به او [[لقب]] [[فاسق]] دادند. [[ابوعامر]] در [[زمان جاهلیت]] لباسهای پشمین به تن میکرد و از این رو [[مردم]] به او لقب [[راهب]] داده بودند. وی چون دید [[قبیله]] او به [[اسلام]] گرویدند، با آنان [[مخالفت]] کرد و به همان [[کفر]] خویش باقی ماند و به [[مکه]] رفت و بدین ترتیب از قبول اسلام و [[پیروی از پیامبر]] {{صل}} خودداری کرد. او پیش از رفتن به مکه نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آمد و به آن [[حضرت]] گفت: "این چه [[دین]] و آیینی است که آوردهای؟" | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
وی پس از این [[گفتگو]] به همراه پنجاه تن از [[نزدیکان]] خود به مکه رفت و در هنگام [[فتح مکه]] به [[طائف]] رفت و پس از [[مسلمان]] شدن اهل طائف، به [[شام]] رفت و همان گونه که [[نفرین]] کرده بود، در آنجا به حال [[غربت]] از [[دنیا]] رفت<ref>السیرة النبویة، ابن هشام، ج۱، ص۵۸۴-۵۸۶.</ref>. | وی پس از این [[گفتگو]] به همراه پنجاه تن از [[نزدیکان]] خود به مکه رفت و در هنگام [[فتح مکه]] به [[طائف]] رفت و پس از [[مسلمان]] شدن اهل طائف، به [[شام]] رفت و همان گونه که [[نفرین]] کرده بود، در آنجا به حال [[غربت]] از [[دنیا]] رفت<ref>السیرة النبویة، ابن هشام، ج۱، ص۵۸۴-۵۸۶.</ref>. | ||
روزی | روزی حنظله از [[پیامبر]] {{صل}} اجازه خواست تا پدرش را بکشد. پیامبر {{صل}} اجازه ندادند و فرمودند: "پدرت را نکش"<ref>المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۱۸۴.</ref>. | ||
[[ابو عامر]] در [[جنگ احد]] شرکت کرد و به [[قریش]] گفت: "اگر من پیش [[قوم]] خود بروم، حتی دو نفر از ایشان با شما [[مخالفت]] نخواهند کرد"<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۰۶.</ref>. | [[ابو عامر]] در [[جنگ احد]] شرکت کرد و به [[قریش]] گفت: "اگر من پیش [[قوم]] خود بروم، حتی دو نفر از ایشان با شما [[مخالفت]] نخواهند کرد"<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۰۶.</ref>. |