جز
جایگزینی متن - 'دانشمندان' به 'دانشمندان'
جز (جایگزینی متن - 'محمدبن' به 'محمد بن') |
جز (جایگزینی متن - 'دانشمندان' به 'دانشمندان') |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
[[کتابهای تفسیری]] [[اهل سنت]] با استناد به روایاتی از [[صحابه]] و [[تابعان]]، [[آیات]] بسیاری را درباره [[ابوبکر]] دانستهاند که بیشتر آنها در [[مقام]] اثبات فضایلی برای وی و از باب تطبیق است. نظر برخی دانشوران اهل [[سنّت]] در اینباره آن است که در آنها غلوّ و مبالغه بسیاری صورت گرفته و [[احادیث]] جعلی متعدّدی در آنها وارد شده است<ref>الموضوعات، ج ۱، ص ۳۰۲ و ۳۰۴؛ اللآلی المصنوعه فی الاحادیث الموضوعه، ج ۱، ص ۲۶۲ ـ ۳۵۴.</ref>. [[سیوطی]] پس از نقد و ردّ حدود سی [[حدیث]] در [[فضیلت]] [[ابوبکر]]، در نهایت، برخی از آنها را به [[حکم]] [[استخاره]]، درست میداند<ref>اللآلی المصنوعه فی الاحادیث الموضوعه، ج ۱، ص ۲۷۱.</ref>. [[فیروزآبادی]] و [[عجلونی]]، برخی از [[فضایل]] [[ابوبکر]] را از مشهورترین جعلیّات برمیشمرند<ref>[[الغدیر]]، ج ۷، ص ۸۷ و ۸۸.</ref>. [[محمّد طاهر هندی فتنی]]، در نقد روایاتی که در [[فضایل]] خلفای سهگانه، به ترتیب [[خلافت]]، [[جعل]] شده، [[معتقد]] است که اگر چنین بود، هیچگاه در تعیین خلفای نخستین، [[اختلاف]] نظر و دیدگاه پیش نمیآمد<ref>تذکرة الموضوعات، ص ۹۲.</ref>. [[ابنجوزی]] ضمن طرح [[احادیث]] جعلی، بابی را به [[فضایل]] [[ابوبکر]] اختصاص داده، چنین سخن آغاز میکند: [[تعصّب]] برخی از مدّعیان [[پیروی]] از [[اهل سنّت]]، موجب شده تا فضایلی را در [[شأن]] [[ابوبکر]] [[جعل]] کرده، بدین وسیله به معارضه با جعلیّات رافضه برخیزند<ref>الموضوعات فی الاثار و الاخبار، ج ۱، ص ۳۰۳.</ref>. در این میان، بزرگان [[شیعه]] به نقد عمده [[فضایل]] [[ابوبکر]] به شیوه رجالی و با استناد به منابع اهل [[سنّت]] و نیز به شیوه [[کلامی]] پرداختهاند<ref>الافصاح، شیخ مفید.</ref>. [[علاّمه امینی]] در جلد هفتم [[الغدیر]] که به نقد [[روایات]] [[فضایل]] [[ابوبکر]] اختصاص یافته، پدیده فضیلتسازی برای برخی [[اصحاب]] را بیش و پیش از همه، به اهل [[سنّت]] اسنادمیدهد. وی میگوید: آنان در حالی که برخی از [[فضایل]] را بدون تحلیل سندی و بررسی محتوایی میپذیرند، بیان همین [[فضایل]] را برای [[اهل بیت]] [[پیامبر]] {{صل}} از باب مبالغه شمرده، [[شیعیان]] را به [[دروغگویی]] متّهم میکنند<ref>[[الغدیر]]، ج ۷، ص ۷۳.</ref>. برخی شواهد [[تاریخی]] نیز این مدّعا را تأیید میکند. [[معاویه]] در نامهای به عمّال خویش چنین مینویسد: همانا [[روایات]] بسیاری درباره [[عثمان]] [[نقل]] و حکایت میشود؛ پس بر شما است که [[مردم]] را به [[روایت]] [[فضایل]] [[صحابه]] و خلفای نخستین، بخوانید و برای [[ابوتراب]] هیچ فضیلتی را ننهید، مگر آن که همانند آن را برای [[صحابه]] بیاورید؛ چرا که این گونه [[روایات]] برای من محبوبتر و دلنشینتر است<ref>[[شرح نهج البلاغه]]، ج ۱۱ ـ ۱۲، ص ۳۲؛ [[الغدیر]]، ج ۱۱، ص ۲۸.</ref>. شباهت بسیار برخی از این [[روایات]] [[شأن نزول]] با فضایلی چون [[آیه مباهله]]<ref>روحالمعانی، مج ۳، ج ۳، ص ۳۰۳.</ref>، [[سوره دهر]]<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیه، ج ۶، ص ۱۶۷.</ref> و... که به صورت قطعی یا مشهور در [[شأن]] [[علی]] {{ع}} و [[اهل بیت]] گفته شده، این واقعیّت را تأکید میکند؛ افزون بر این، بررسی [[روایات]] [[فضایل]] [[ابوبکر]] نشان میدهد که جز برخی شخصیتهای مشهور به [[جعل حدیث]] یا متّهم به آن، چون [[سمرة بنجندب]]، [[ابوهریره]]، [[حسن بصری]] و... ، عمده [[راویان]]، از وابستگان [[خانوادگی]] [[خلیفه]] اوّل چون [[عایشه]] و آلزبیر یا از همفکران وی بودهاند. این نکته از نظر خاورشناسان نیز دور نمانده است. "لامنس" میگوید: از آن جا که [[ابوبکر]] باید [[بهترین]] و [[کاملترین]] [[مسلمان]] معرّفی شود، [[مکتب]] نیرومند [[مدینه]] و به ویژه زبیریان که از بستگان [[ابوبکر]] به شمار میروند، بر این کار [[اقدام]] کرده، سرانجام توانستند نام [[ابوبکر]] را با [[فضایل]] و خصایص بسیار همراه سازند<ref>. Lammens, p.h. , "Le Triumrirat Aboû Bark,Omar etAboû obaida", Melanges de la faculté orientale, Berut, ۱۹۷۳,Vol.IV</ref>. در میان آیاتی که در [[شأن]] [[ابوبکر]] [[نقل]] شده، [[آیه]] {{متن قرآن|إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُواْ السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref> اگر او را یاری ندهید بیگمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمیدیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره توبه، آیه ۴۰.</ref> بدون هیچگونه اختلافی، درباره او دانسته شده است: [[خداوند]] در این [[آیه]] به داستان [[هجرت]] پرداخته، خطاب به [[مردم]] [[مدینه]] میگوید: اگر [[پیامبر]] را [[یاری]] نکنید، بدانید که [[خدا]] او را پیش از این [[یاری]] داده است. هنگامی که کافرانی آوارهاش ساختند، در حالی که یکی از آن دو تن بود، هنگامی که در غار بودند و او به همراهش میگفت: نگران مباش [[خدا]] با ما است، آن هنگام [[خدا]] [[آرامش]] خویش را بر [[پیامبر]] فرو فرستاد و با سپاهیانی که مشاهده نمیکردید، یاریاش داد: {{متن قرآن|إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُواْ السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref> اگر او را یاری ندهید بیگمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمیدیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره توبه، آیه۴۰.</ref>. این [[آیه]] که به [[آیه غار]] شهرت دارد، مهمترین [[فضیلت]] [[ابوبکر]] دانسته شده است و بارها وی و اطرافیانش از آن یاد کردهاند. در [[سقیفه بنیساعده]] نیز از این [[آیه]] برای به [[قدرت]] رساندن [[ابوبکر]] استفاده شد<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۳۷.</ref>؛ امّا در این که از [[آیه]] مذکور، فضیلتی برای [[ابوبکر]] بتوان اثبات کرد، [[اختلاف]] است. [[فخر رازی]] [[فضایل]] متعدّدی را بدین شرح از [[آیه]] برداشت کرده است: [[پیامبر]] از [[بیم]] [[کافران]] به غار [[پناه]] برد و [[یقین]] داشت که [[ابوبکر]] از مؤمنانِ [[صادق]] است؛ لذا او را با خود برد. [[هجرت]] به [[اذن]] [[خدا]] بود و [[خداوند]] [[ابوبکر]] را برای [[همراهی]] با [[پیامبر]] برگزیده بود. همه [[صحابه]] از [[پیامبر]] جدا شده و [[هجرت]] کرده بودند؛ امّا [[ابوبکر]] [[صبر]] کرد تا در [[خدمت]] [[حضرت]] باشد. [[پروردگار]]، او را ثانی اثنین خواند و او نه تنها در غار، بلکه در موقعیّتهای دیگری چون [[اسلام آوردن]]، [[دعوت]] به [[اسلام]]، [[جنگ]]، [[زمامداری]]، [[امامت]] [[نماز]]، و مدفن نیز دوم [[محمّد]] بود. [[خداوند]] او را [[صاحب]] (همراه) [[پیامبر]] ذکر کرده است. [[پیامبر]] او را به خطاب {{متن قرآن|لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا}} مفتخر ساخته که نشان از [[همراهی]] [[خدا]] با آنان دارد. [[خداوند]] [[آرامش]] خویش را بر او فرود آورد<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص ۶۴ ـ ۶۷.</ref>. [[قرطبی]] نیز این [[آیه]] را دلیلی بر اثبات [[خلافت ابوبکر]] شمرده است<ref>تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۹۴.</ref>. [[شیعه]] استفاده اینگونه [[فضایل]] از [[آیه]] را نپذیرفته و [[شیخ مفید]] در آثار [[کلامی]] خود و به ویژه در رساله شرحالمنام که به همین منظور تألیف شده، [[فضایل]] برداشت شده از [[آیه غار]] را نقد کرده و اجتماع [[ابوبکر]] را با [[پیامبر]]، فقط به معنای [[همراهی]] در شمارش و حضور در آن مکان دانسته، تعبیر "[[مصاحبت]]" را که در [[قرآن]] به معنای مطلق [[همراهی]] به کار رفته است {{متن قرآن|وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ}}<ref> و همنشین شما، دیوانه نیست؛ سوره تکویر، آیه ۲۲.</ref> دلیلی بر [[فضیلت]] وی نمیشمرد؛ به ویژه که در معنای لغوی و کار بردهای گوناگون آن نیز بار ارزشی خاصّی مشاهده نمیشود. تعبیر {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا}} نیز به معنای حقّانیّت [[پیامبر]] و [[دین اسلام]] است و در [[مقام]] بیان فضیلتی برای اشخاص نیست<ref>رساله شرح المنام، ص ۲۵ ـ ۳۰.</ref>. [[شیخ مفید]] در پایان میگوید: در هر حال، مجرّد [[مصاحبت]] با [[پیامبران]]، فضیلتی برای اشخاص به شمار نرفته، موجب [[مصونیت]] آنان از [[خطا]] نیست<ref>الافصاح، شیخ مفید، ص ۴۰ و ۴۱ و ۱۸۸ و ۱۸۹.</ref>؛ افزون بر این که درباره چگونگی [[همراهی]] [[ابوبکر]] با [[پیامبر]] در [[منابع تاریخی]] و [[روایی]]، نقلهای دیگری نیز وجود دارد. در بسیاری از [[روایات]] و گزارشها اشاره شده که او خود از [[پیامبر]] تقاضای [[همراهی]] کرده بود<ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۶۸.</ref> یا در جستوجوی [[پیامبر]] به خانهشان آمد که [[علی]] علیهالسلام را در بستر [[حضرت]] دید و از او مسیر حرکت [[پیامبر]] را جویا شد<ref>تاریخ طبری، ص ۵۶۷ و ۵۶۸؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص ۱۴۱.</ref> یا خود به جستوجوی [[پیامبر]] {{صل}} رفته، در میان راه به طور اتّفاقی به هم رسیدند<ref>الدرّ المنثور، ج ۴، ص ۱۹۶.</ref>. | [[کتابهای تفسیری]] [[اهل سنت]] با استناد به روایاتی از [[صحابه]] و [[تابعان]]، [[آیات]] بسیاری را درباره [[ابوبکر]] دانستهاند که بیشتر آنها در [[مقام]] اثبات فضایلی برای وی و از باب تطبیق است. نظر برخی دانشوران اهل [[سنّت]] در اینباره آن است که در آنها غلوّ و مبالغه بسیاری صورت گرفته و [[احادیث]] جعلی متعدّدی در آنها وارد شده است<ref>الموضوعات، ج ۱، ص ۳۰۲ و ۳۰۴؛ اللآلی المصنوعه فی الاحادیث الموضوعه، ج ۱، ص ۲۶۲ ـ ۳۵۴.</ref>. [[سیوطی]] پس از نقد و ردّ حدود سی [[حدیث]] در [[فضیلت]] [[ابوبکر]]، در نهایت، برخی از آنها را به [[حکم]] [[استخاره]]، درست میداند<ref>اللآلی المصنوعه فی الاحادیث الموضوعه، ج ۱، ص ۲۷۱.</ref>. [[فیروزآبادی]] و [[عجلونی]]، برخی از [[فضایل]] [[ابوبکر]] را از مشهورترین جعلیّات برمیشمرند<ref>[[الغدیر]]، ج ۷، ص ۸۷ و ۸۸.</ref>. [[محمّد طاهر هندی فتنی]]، در نقد روایاتی که در [[فضایل]] خلفای سهگانه، به ترتیب [[خلافت]]، [[جعل]] شده، [[معتقد]] است که اگر چنین بود، هیچگاه در تعیین خلفای نخستین، [[اختلاف]] نظر و دیدگاه پیش نمیآمد<ref>تذکرة الموضوعات، ص ۹۲.</ref>. [[ابنجوزی]] ضمن طرح [[احادیث]] جعلی، بابی را به [[فضایل]] [[ابوبکر]] اختصاص داده، چنین سخن آغاز میکند: [[تعصّب]] برخی از مدّعیان [[پیروی]] از [[اهل سنّت]]، موجب شده تا فضایلی را در [[شأن]] [[ابوبکر]] [[جعل]] کرده، بدین وسیله به معارضه با جعلیّات رافضه برخیزند<ref>الموضوعات فی الاثار و الاخبار، ج ۱، ص ۳۰۳.</ref>. در این میان، بزرگان [[شیعه]] به نقد عمده [[فضایل]] [[ابوبکر]] به شیوه رجالی و با استناد به منابع اهل [[سنّت]] و نیز به شیوه [[کلامی]] پرداختهاند<ref>الافصاح، شیخ مفید.</ref>. [[علاّمه امینی]] در جلد هفتم [[الغدیر]] که به نقد [[روایات]] [[فضایل]] [[ابوبکر]] اختصاص یافته، پدیده فضیلتسازی برای برخی [[اصحاب]] را بیش و پیش از همه، به اهل [[سنّت]] اسنادمیدهد. وی میگوید: آنان در حالی که برخی از [[فضایل]] را بدون تحلیل سندی و بررسی محتوایی میپذیرند، بیان همین [[فضایل]] را برای [[اهل بیت]] [[پیامبر]] {{صل}} از باب مبالغه شمرده، [[شیعیان]] را به [[دروغگویی]] متّهم میکنند<ref>[[الغدیر]]، ج ۷، ص ۷۳.</ref>. برخی شواهد [[تاریخی]] نیز این مدّعا را تأیید میکند. [[معاویه]] در نامهای به عمّال خویش چنین مینویسد: همانا [[روایات]] بسیاری درباره [[عثمان]] [[نقل]] و حکایت میشود؛ پس بر شما است که [[مردم]] را به [[روایت]] [[فضایل]] [[صحابه]] و خلفای نخستین، بخوانید و برای [[ابوتراب]] هیچ فضیلتی را ننهید، مگر آن که همانند آن را برای [[صحابه]] بیاورید؛ چرا که این گونه [[روایات]] برای من محبوبتر و دلنشینتر است<ref>[[شرح نهج البلاغه]]، ج ۱۱ ـ ۱۲، ص ۳۲؛ [[الغدیر]]، ج ۱۱، ص ۲۸.</ref>. شباهت بسیار برخی از این [[روایات]] [[شأن نزول]] با فضایلی چون [[آیه مباهله]]<ref>روحالمعانی، مج ۳، ج ۳، ص ۳۰۳.</ref>، [[سوره دهر]]<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیه، ج ۶، ص ۱۶۷.</ref> و... که به صورت قطعی یا مشهور در [[شأن]] [[علی]] {{ع}} و [[اهل بیت]] گفته شده، این واقعیّت را تأکید میکند؛ افزون بر این، بررسی [[روایات]] [[فضایل]] [[ابوبکر]] نشان میدهد که جز برخی شخصیتهای مشهور به [[جعل حدیث]] یا متّهم به آن، چون [[سمرة بنجندب]]، [[ابوهریره]]، [[حسن بصری]] و... ، عمده [[راویان]]، از وابستگان [[خانوادگی]] [[خلیفه]] اوّل چون [[عایشه]] و آلزبیر یا از همفکران وی بودهاند. این نکته از نظر خاورشناسان نیز دور نمانده است. "لامنس" میگوید: از آن جا که [[ابوبکر]] باید [[بهترین]] و [[کاملترین]] [[مسلمان]] معرّفی شود، [[مکتب]] نیرومند [[مدینه]] و به ویژه زبیریان که از بستگان [[ابوبکر]] به شمار میروند، بر این کار [[اقدام]] کرده، سرانجام توانستند نام [[ابوبکر]] را با [[فضایل]] و خصایص بسیار همراه سازند<ref>. Lammens, p.h. , "Le Triumrirat Aboû Bark,Omar etAboû obaida", Melanges de la faculté orientale, Berut, ۱۹۷۳,Vol.IV</ref>. در میان آیاتی که در [[شأن]] [[ابوبکر]] [[نقل]] شده، [[آیه]] {{متن قرآن|إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُواْ السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref> اگر او را یاری ندهید بیگمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمیدیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره توبه، آیه ۴۰.</ref> بدون هیچگونه اختلافی، درباره او دانسته شده است: [[خداوند]] در این [[آیه]] به داستان [[هجرت]] پرداخته، خطاب به [[مردم]] [[مدینه]] میگوید: اگر [[پیامبر]] را [[یاری]] نکنید، بدانید که [[خدا]] او را پیش از این [[یاری]] داده است. هنگامی که کافرانی آوارهاش ساختند، در حالی که یکی از آن دو تن بود، هنگامی که در غار بودند و او به همراهش میگفت: نگران مباش [[خدا]] با ما است، آن هنگام [[خدا]] [[آرامش]] خویش را بر [[پیامبر]] فرو فرستاد و با سپاهیانی که مشاهده نمیکردید، یاریاش داد: {{متن قرآن|إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُواْ السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref> اگر او را یاری ندهید بیگمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمیدیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره توبه، آیه۴۰.</ref>. این [[آیه]] که به [[آیه غار]] شهرت دارد، مهمترین [[فضیلت]] [[ابوبکر]] دانسته شده است و بارها وی و اطرافیانش از آن یاد کردهاند. در [[سقیفه بنیساعده]] نیز از این [[آیه]] برای به [[قدرت]] رساندن [[ابوبکر]] استفاده شد<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۳۷.</ref>؛ امّا در این که از [[آیه]] مذکور، فضیلتی برای [[ابوبکر]] بتوان اثبات کرد، [[اختلاف]] است. [[فخر رازی]] [[فضایل]] متعدّدی را بدین شرح از [[آیه]] برداشت کرده است: [[پیامبر]] از [[بیم]] [[کافران]] به غار [[پناه]] برد و [[یقین]] داشت که [[ابوبکر]] از مؤمنانِ [[صادق]] است؛ لذا او را با خود برد. [[هجرت]] به [[اذن]] [[خدا]] بود و [[خداوند]] [[ابوبکر]] را برای [[همراهی]] با [[پیامبر]] برگزیده بود. همه [[صحابه]] از [[پیامبر]] جدا شده و [[هجرت]] کرده بودند؛ امّا [[ابوبکر]] [[صبر]] کرد تا در [[خدمت]] [[حضرت]] باشد. [[پروردگار]]، او را ثانی اثنین خواند و او نه تنها در غار، بلکه در موقعیّتهای دیگری چون [[اسلام آوردن]]، [[دعوت]] به [[اسلام]]، [[جنگ]]، [[زمامداری]]، [[امامت]] [[نماز]]، و مدفن نیز دوم [[محمّد]] بود. [[خداوند]] او را [[صاحب]] (همراه) [[پیامبر]] ذکر کرده است. [[پیامبر]] او را به خطاب {{متن قرآن|لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا}} مفتخر ساخته که نشان از [[همراهی]] [[خدا]] با آنان دارد. [[خداوند]] [[آرامش]] خویش را بر او فرود آورد<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص ۶۴ ـ ۶۷.</ref>. [[قرطبی]] نیز این [[آیه]] را دلیلی بر اثبات [[خلافت ابوبکر]] شمرده است<ref>تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۹۴.</ref>. [[شیعه]] استفاده اینگونه [[فضایل]] از [[آیه]] را نپذیرفته و [[شیخ مفید]] در آثار [[کلامی]] خود و به ویژه در رساله شرحالمنام که به همین منظور تألیف شده، [[فضایل]] برداشت شده از [[آیه غار]] را نقد کرده و اجتماع [[ابوبکر]] را با [[پیامبر]]، فقط به معنای [[همراهی]] در شمارش و حضور در آن مکان دانسته، تعبیر "[[مصاحبت]]" را که در [[قرآن]] به معنای مطلق [[همراهی]] به کار رفته است {{متن قرآن|وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ}}<ref> و همنشین شما، دیوانه نیست؛ سوره تکویر، آیه ۲۲.</ref> دلیلی بر [[فضیلت]] وی نمیشمرد؛ به ویژه که در معنای لغوی و کار بردهای گوناگون آن نیز بار ارزشی خاصّی مشاهده نمیشود. تعبیر {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا}} نیز به معنای حقّانیّت [[پیامبر]] و [[دین اسلام]] است و در [[مقام]] بیان فضیلتی برای اشخاص نیست<ref>رساله شرح المنام، ص ۲۵ ـ ۳۰.</ref>. [[شیخ مفید]] در پایان میگوید: در هر حال، مجرّد [[مصاحبت]] با [[پیامبران]]، فضیلتی برای اشخاص به شمار نرفته، موجب [[مصونیت]] آنان از [[خطا]] نیست<ref>الافصاح، شیخ مفید، ص ۴۰ و ۴۱ و ۱۸۸ و ۱۸۹.</ref>؛ افزون بر این که درباره چگونگی [[همراهی]] [[ابوبکر]] با [[پیامبر]] در [[منابع تاریخی]] و [[روایی]]، نقلهای دیگری نیز وجود دارد. در بسیاری از [[روایات]] و گزارشها اشاره شده که او خود از [[پیامبر]] تقاضای [[همراهی]] کرده بود<ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۶۸.</ref> یا در جستوجوی [[پیامبر]] به خانهشان آمد که [[علی]] علیهالسلام را در بستر [[حضرت]] دید و از او مسیر حرکت [[پیامبر]] را جویا شد<ref>تاریخ طبری، ص ۵۶۷ و ۵۶۸؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص ۱۴۱.</ref> یا خود به جستوجوی [[پیامبر]] {{صل}} رفته، در میان راه به طور اتّفاقی به هم رسیدند<ref>الدرّ المنثور، ج ۴، ص ۱۹۶.</ref>. | ||
درباره [[نزول]] [[آرامش]] نیز گفته شده: سیاق ضمایر مفرد مذکر در [[آیه]] که همگی به [[پیامبر]] باز میگردند: {{متن قرآن|إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُواْ السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref> اگر او را یاری ندهید بیگمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمیدیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره توبه، آیه ۴۰.</ref> و تعبیر {{متن قرآن|فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ}}<ref> خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد، سوره فتح، آیه ۲۶.</ref> در [[آیات]] دیگر، [[مؤیّد]] این نظریّه است که [[خداوند]]، از [[نزول]] سکینه بر [[پیامبر]] خبر میدهد نه [[ابوبکر]]<ref>التبیان، ج ۵، ص ۲۲۱ و ۲۲۲؛ [[المیزان]]، ج ۹، ص ۲۸۱.</ref>؛ از این رو [[عالمان شیعه]] این [[آیه]] را دلیلی بر منقصت [[ابوبکر]] شمردهاند؛ زیرا در [[آیات]] دیگر در کنار نام [[پیامبر]] از [[مؤمنان]] نیز یاد شده: {{متن قرآن|ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ}}<ref> آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد؛ سوره توبه، آیه ۲۶.</ref> امّا در این [[آیه]]، سکینه فقط بر [[پیامبر]] فرود آمده است<ref>المیزان، ج ۹، ص ۲۸۱.</ref>. [[رشید رضا]] بر واژه [[مصاحبت]] تکیه کرده و [[انکار]] [[فضیلت]] بودن آن را مستلزم [[انکار]] [[فضایل]] همه [[صحابه]] شمرده است<ref>المنار، ج ۱۰، ص ۴۵۳ و ۴۵۴.</ref>؛ البتّه در پاسخ این اشکال گفته شده که [[مصاحبت]] در [[قرآن]]، به معنای لغوی به کار رفته که بر هرگونه مصاحبتی اطلاق میشود و این غیر از [[صحابه]] اصطلاحی است<ref>المیزان، ج ۹، ص ۲۵۹؛ نمونه، ج ۷، ص ۴۲۱.</ref>. [[فخر رازی]] تعبیر {{متن قرآن|لاَ تَحْزَنْ}} را به مفهوم "لاتحزن مطلقا" شمرده، میگوید: مقتضی [[نهی]]، دوام و تکرار است و وی هنگام [[مرگ]] و پیش و پس از آن، محزون نخواهد شد<ref>التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۶۵.</ref> که این معنا نیز با برخی گزارشهای [[تاریخی]] که [[ابوبکر]] هنگام [[مرگ]]، افسوس و اندوههایی را اظهار داشته، ناسازگار است<ref>[[تاریخ]] [[طبری]]، ج ۲، ص ۳۵۳؛ الامامة والسیاسه، ج ۱، ص ۳۶.</ref>. تقارن این واقعه با خوابیدن [[امام علی]] {{ع}} در بستر [[پیامبر]] برای [[حفظ جان]] ایشان و [[وکالت]] از [[پیامبر]] برای ادای دیون و [[امانت]] و به همراه آوردن [[خانواده]] [[پیامبر]]، بر مجادلههای [[کلامی]] [[شیعه]] و [[سنّی]] افزوده است. [[مجاهد]] [[نقل]] میکند که روزی [[عایشه]] به جایگاه پدرش نزد [[پیامبر]] در واقعه غار فخر ورزید که یکی از [[فقیهان]] [[تابعان]] به نام [[عبداللّه بنشداد بنهاد]] در پاسخش گفت: چرا از [[علی]] یاد نمیکنی که بهرغم [[آگاهی]] از احتمالقتل و [[آزار]]، با [[جان]] و [[دل]] در بستر [[پیامبر]] آرمید؟<ref>الامالی، طـوسـی، ص ۴۴۷؛ موسوعة الامام [[علیبنابیطالب]] {{ع}}، ج ۱، ص ۱۷۱ و ۱۷۲؛ المناقب، ج ۲، ص ۵۷.</ref> [[هشام بن حکم]] در حضور [[هارون الرشید]] در پاسخ به کسی که [[ابوبکر]] را به استناد [[آیه غار]]، از [[علی]] [[برتر]] دانست، او را به [[دلیل]] [[اندوه]] در محضر [[پیامبر]] که مورد [[نهی]] [[حضرت]] قرار گرفت: {{متن قرآن|لاَ تَحْزَنْ}} و عدم تعلّق [[آرامش]] [[الهی]] به او که در [[آیات]] دیگر، بر [[پیامبر]] و [[مؤمنان]] در کنار یکدیگر نازل شده و در این [[آیه]] فقط به [[پیامبر]] اختصاص یافته، مورد [[انتقاد]] قرار داد<ref>الاختصاص، ص ۹۶ و ۹۷.</ref>. از [[مأمون]] نیز مباحثهای با یکی از [[عالمان]] اهل [[سنّت]] [[نقل]] شده که در آن با مقایسه [[مصاحبت]] در غار با [[لیلة المبیت]]، [[اندوه]] [[ابوبکر]] را خلاف [[رضایت]] [[خدا]] و [[پیامبر]] شمرده و وی را به [[دلیل]] عدم برخورداری از [[لطف الهی]] در [[آیه]] مزبور، در مقابل [[آیه]] ۲۶ [[توبه]] نکوهیده است<ref>العقد الفرید، ج ۵، ص ۹۵ ـ ۹۶.</ref>. این ادّعای هشام و [[مأمون]]، با گزارشهای [[تاریخی]] نیز سازگار است که [[ابوبکر]] از احتمال دستیابی [[کافران]] به آنهاترس و [[دلهره]] داشت<ref>جامعالبیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۷۵.</ref>؛ گرچه برخی بدون ذکر [[سند]] و [[دلیل]]، [[حزن]] [[ابوبکر]] را بر [[جان]] [[پیامبر]] دانستهاند<ref>تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۹۴.</ref>. از [[جاحظ]] نیز [[برتری]] [[مصاحبت]] [[ابوبکر]] در غار بر خوابیدن [[علی]] در بستر [[پیامبر]] [[نقل]] شده و وجوه گوناگونی نیز برای آن شمرده است که یکی از | درباره [[نزول]] [[آرامش]] نیز گفته شده: سیاق ضمایر مفرد مذکر در [[آیه]] که همگی به [[پیامبر]] باز میگردند: {{متن قرآن|إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُواْ السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref> اگر او را یاری ندهید بیگمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمیدیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره توبه، آیه ۴۰.</ref> و تعبیر {{متن قرآن|فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ}}<ref> خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد، سوره فتح، آیه ۲۶.</ref> در [[آیات]] دیگر، [[مؤیّد]] این نظریّه است که [[خداوند]]، از [[نزول]] سکینه بر [[پیامبر]] خبر میدهد نه [[ابوبکر]]<ref>التبیان، ج ۵، ص ۲۲۱ و ۲۲۲؛ [[المیزان]]، ج ۹، ص ۲۸۱.</ref>؛ از این رو [[عالمان شیعه]] این [[آیه]] را دلیلی بر منقصت [[ابوبکر]] شمردهاند؛ زیرا در [[آیات]] دیگر در کنار نام [[پیامبر]] از [[مؤمنان]] نیز یاد شده: {{متن قرآن|ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ}}<ref> آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد؛ سوره توبه، آیه ۲۶.</ref> امّا در این [[آیه]]، سکینه فقط بر [[پیامبر]] فرود آمده است<ref>المیزان، ج ۹، ص ۲۸۱.</ref>. [[رشید رضا]] بر واژه [[مصاحبت]] تکیه کرده و [[انکار]] [[فضیلت]] بودن آن را مستلزم [[انکار]] [[فضایل]] همه [[صحابه]] شمرده است<ref>المنار، ج ۱۰، ص ۴۵۳ و ۴۵۴.</ref>؛ البتّه در پاسخ این اشکال گفته شده که [[مصاحبت]] در [[قرآن]]، به معنای لغوی به کار رفته که بر هرگونه مصاحبتی اطلاق میشود و این غیر از [[صحابه]] اصطلاحی است<ref>المیزان، ج ۹، ص ۲۵۹؛ نمونه، ج ۷، ص ۴۲۱.</ref>. [[فخر رازی]] تعبیر {{متن قرآن|لاَ تَحْزَنْ}} را به مفهوم "لاتحزن مطلقا" شمرده، میگوید: مقتضی [[نهی]]، دوام و تکرار است و وی هنگام [[مرگ]] و پیش و پس از آن، محزون نخواهد شد<ref>التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۶۵.</ref> که این معنا نیز با برخی گزارشهای [[تاریخی]] که [[ابوبکر]] هنگام [[مرگ]]، افسوس و اندوههایی را اظهار داشته، ناسازگار است<ref>[[تاریخ]] [[طبری]]، ج ۲، ص ۳۵۳؛ الامامة والسیاسه، ج ۱، ص ۳۶.</ref>. تقارن این واقعه با خوابیدن [[امام علی]] {{ع}} در بستر [[پیامبر]] برای [[حفظ جان]] ایشان و [[وکالت]] از [[پیامبر]] برای ادای دیون و [[امانت]] و به همراه آوردن [[خانواده]] [[پیامبر]]، بر مجادلههای [[کلامی]] [[شیعه]] و [[سنّی]] افزوده است. [[مجاهد]] [[نقل]] میکند که روزی [[عایشه]] به جایگاه پدرش نزد [[پیامبر]] در واقعه غار فخر ورزید که یکی از [[فقیهان]] [[تابعان]] به نام [[عبداللّه بنشداد بنهاد]] در پاسخش گفت: چرا از [[علی]] یاد نمیکنی که بهرغم [[آگاهی]] از احتمالقتل و [[آزار]]، با [[جان]] و [[دل]] در بستر [[پیامبر]] آرمید؟<ref>الامالی، طـوسـی، ص ۴۴۷؛ موسوعة الامام [[علیبنابیطالب]] {{ع}}، ج ۱، ص ۱۷۱ و ۱۷۲؛ المناقب، ج ۲، ص ۵۷.</ref> [[هشام بن حکم]] در حضور [[هارون الرشید]] در پاسخ به کسی که [[ابوبکر]] را به استناد [[آیه غار]]، از [[علی]] [[برتر]] دانست، او را به [[دلیل]] [[اندوه]] در محضر [[پیامبر]] که مورد [[نهی]] [[حضرت]] قرار گرفت: {{متن قرآن|لاَ تَحْزَنْ}} و عدم تعلّق [[آرامش]] [[الهی]] به او که در [[آیات]] دیگر، بر [[پیامبر]] و [[مؤمنان]] در کنار یکدیگر نازل شده و در این [[آیه]] فقط به [[پیامبر]] اختصاص یافته، مورد [[انتقاد]] قرار داد<ref>الاختصاص، ص ۹۶ و ۹۷.</ref>. از [[مأمون]] نیز مباحثهای با یکی از [[عالمان]] اهل [[سنّت]] [[نقل]] شده که در آن با مقایسه [[مصاحبت]] در غار با [[لیلة المبیت]]، [[اندوه]] [[ابوبکر]] را خلاف [[رضایت]] [[خدا]] و [[پیامبر]] شمرده و وی را به [[دلیل]] عدم برخورداری از [[لطف الهی]] در [[آیه]] مزبور، در مقابل [[آیه]] ۲۶ [[توبه]] نکوهیده است<ref>العقد الفرید، ج ۵، ص ۹۵ ـ ۹۶.</ref>. این ادّعای هشام و [[مأمون]]، با گزارشهای [[تاریخی]] نیز سازگار است که [[ابوبکر]] از احتمال دستیابی [[کافران]] به آنهاترس و [[دلهره]] داشت<ref>جامعالبیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۷۵.</ref>؛ گرچه برخی بدون ذکر [[سند]] و [[دلیل]]، [[حزن]] [[ابوبکر]] را بر [[جان]] [[پیامبر]] دانستهاند<ref>تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۹۴.</ref>. از [[جاحظ]] نیز [[برتری]] [[مصاحبت]] [[ابوبکر]] در غار بر خوابیدن [[علی]] در بستر [[پیامبر]] [[نقل]] شده و وجوه گوناگونی نیز برای آن شمرده است که یکی از دانشمندان [[اهل سنّت]] به نام [[ابوجعفر اسکافی]] در [[مقام]] پاسخ به وی نه تنها عمل [[علی]] {{ع}} را غیر قابل مقایسه با [[فضایل]] دیگر [[اصحاب]] دانسته، بلکه از [[آیه غار]]، [[فضیلت]] روشنی را برای [[ابوبکر]] برداشت نکرده است<ref>شرح [[نهجالبلاغه]]، ج۱۳، ص ۱۸۰ ـ ۱۸۴.</ref>. به جز [[آیه]] ۴۰ [[توبه]] که به اتّفاق [[فریقین]] مربوط به [[ابوبکر]] است، در برخی منابع [[اهل سنّت]]، [[آیات]] دیگری بر اساس روایاتی درباره [[ابوبکر]] دانسته شده که بیشتر آنها در [[مقام]] [[ستایش]] [[ابوبکر]] بوده، مورد تأیید [[شیعه]] نیست. | ||
#{{متن قرآن|وَلاَ تَجْعَلُواْ اللَّهَ عُرْضَةً لِّأَيْمَانِكُمْ أَن تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ وَتُصْلِحُواْ بَيْنَ النَّاسِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ }}<ref> نام) خداوند را دستاویزی برای سوگندهای خویش قرار ندهید تا (با آن) از نکوکاری و پرهیزگاری و اصلاح میان مردم شانه خالی کنید و خداوند شنوایی داناست، سوره بقره، آیه ۲۲۴.</ref> بر اساس این [[آیه]]، [[خداوند]]، [[مؤمنان]] را از [[سوگند]] بر [[نیکی]] نکردن و آشتی ندادن میان [[مردم]] [[نهی]] کرده است. براساس یکی از [[شأن]] نزولهای [[آیه]]، [[ابوبکر]] [[سوگند]] یاد کرده که از این پس به یکی از بستگان مادریاش به نام مسطحبن اثاثه که به صورت [[یتیم]] از او نگهداری میکرد، به [[دلیل]] شرکت در قضیّه افک [[انفاق]] نکند و به [[نقل]] دیگری قسم خورد با پسرش عبدالرّحمن رفت و آمد نداشته باشد<ref>العجاب، ج ۱، ص ۵۷۶؛ المحرّر الوجیز، ج ۲، ص ۱۸۵.</ref> یا از غذای وی، نخورد<ref>المحرّز الوجیز، ج۲، ص ۱۸۵.</ref>؛ آنگاه [[آیه]] نازل شد و [[ابوبکر]] را از عمل به این [[سوگند]] برحذر داشت. | #{{متن قرآن|وَلاَ تَجْعَلُواْ اللَّهَ عُرْضَةً لِّأَيْمَانِكُمْ أَن تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ وَتُصْلِحُواْ بَيْنَ النَّاسِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ }}<ref> نام) خداوند را دستاویزی برای سوگندهای خویش قرار ندهید تا (با آن) از نکوکاری و پرهیزگاری و اصلاح میان مردم شانه خالی کنید و خداوند شنوایی داناست، سوره بقره، آیه ۲۲۴.</ref> بر اساس این [[آیه]]، [[خداوند]]، [[مؤمنان]] را از [[سوگند]] بر [[نیکی]] نکردن و آشتی ندادن میان [[مردم]] [[نهی]] کرده است. براساس یکی از [[شأن]] نزولهای [[آیه]]، [[ابوبکر]] [[سوگند]] یاد کرده که از این پس به یکی از بستگان مادریاش به نام مسطحبن اثاثه که به صورت [[یتیم]] از او نگهداری میکرد، به [[دلیل]] شرکت در قضیّه افک [[انفاق]] نکند و به [[نقل]] دیگری قسم خورد با پسرش عبدالرّحمن رفت و آمد نداشته باشد<ref>العجاب، ج ۱، ص ۵۷۶؛ المحرّر الوجیز، ج ۲، ص ۱۸۵.</ref> یا از غذای وی، نخورد<ref>المحرّز الوجیز، ج۲، ص ۱۸۵.</ref>؛ آنگاه [[آیه]] نازل شد و [[ابوبکر]] را از عمل به این [[سوگند]] برحذر داشت. | ||
#{{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ }}<ref> پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> این [[آیه]] درباره [[مشورت]] [[پیامبر]] با [[اصحاب]] در [[غزوه]] [[اُحد]] نازل شده است<ref>جامعالبیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۰۳؛ [[تفسیر]] ابنابیحاتم، ج ۳، ص۸۰۲؛ الدرّ المنثور، ج ۲، ص ۳۵۹.</ref>؛ بنابراین، ضمیر "هم" به عموم [[اصحاب پیامبر]] باز میگردد. بر اساس [[روایت]] کلبی از [[ابنعبّاس]]، این [[آیه]] درباره [[ابوبکر]] و [[عمر]] نازل شده است<ref>الدرّالمنثور، ج ۲، ص ۳۵۹، روحالمعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۱۶۷.</ref>. به نظر [[فخر رازی]] از آنجا که مخاطبان {{متن قرآن|شَاوِرْهُمْ}} همان مخاطبان {{متن قرآن|فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ}} هستند، و در این صورت [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز جزو فراریان از [[اُحد]] شناخته خواهند شد؛ [[روایت]] مذکور غیر قابلپذیرش است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۶۷.</ref>. | #{{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ }}<ref> پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> این [[آیه]] درباره [[مشورت]] [[پیامبر]] با [[اصحاب]] در [[غزوه]] [[اُحد]] نازل شده است<ref>جامعالبیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۰۳؛ [[تفسیر]] ابنابیحاتم، ج ۳، ص۸۰۲؛ الدرّ المنثور، ج ۲، ص ۳۵۹.</ref>؛ بنابراین، ضمیر "هم" به عموم [[اصحاب پیامبر]] باز میگردد. بر اساس [[روایت]] کلبی از [[ابنعبّاس]]، این [[آیه]] درباره [[ابوبکر]] و [[عمر]] نازل شده است<ref>الدرّالمنثور، ج ۲، ص ۳۵۹، روحالمعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۱۶۷.</ref>. به نظر [[فخر رازی]] از آنجا که مخاطبان {{متن قرآن|شَاوِرْهُمْ}} همان مخاطبان {{متن قرآن|فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ}} هستند، و در این صورت [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز جزو فراریان از [[اُحد]] شناخته خواهند شد؛ [[روایت]] مذکور غیر قابلپذیرش است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۶۷.</ref>. |