←آیات قرآن کریم
جز (جایگزینی متن - 'الگوی حسنه' به 'الگوی حسنه') |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
هر چند در قرآن کریم از واژه عصمت و مشتقات آن استفاده نشده اما از آیات بسیاری میتوان عصمت انبیا را به دلالت التزامی ثابت نمود. در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسانهای برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. | هر چند در قرآن کریم از واژه عصمت و مشتقات آن استفاده نشده اما از آیات بسیاری میتوان عصمت انبیا را به دلالت التزامی ثابت نمود. در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسانهای برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. | ||
#'''عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]]''': به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیهای خطاب به شيطان مىفرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}}<ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}}، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و [[تصرف]] شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی میکند. از طرفی عمومیت این فراز از [[آیه]]، قرینه است بر اینکه مراد از «[[عبادی]]»، صرفا بندگان [[خالص]] و [[حقیقی]] خداوند است و نه گنهکاران یا کسانی که در [[زندگی]] خویش مرتکب برخی [[گناهان]] شدهاند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از [[ارتکاب معاصی]]، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر [[وسوسههای ابلیس]] نشأت میگیرد. [[بدیهی]] است که انتفای اثر صرفا به معنای [[نفی]] تأثیر [[وسوسه]] در [[عبادالله]] است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسههای ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از [[قرآن کریم]] و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به [[خدا]] [[توکل]] میکنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان [[واقعی]] خدا،[[ ثابت]] مینماید<ref>سوره نحل، آیات ۹۹ و۱۰۰.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>. | |||
به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیهای خطاب به شيطان مىفرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}}<ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}}، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و [[تصرف]] شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی میکند. از طرفی عمومیت این فراز از [[آیه]]، قرینه است بر اینکه مراد از «[[عبادی]]»، صرفا بندگان [[خالص]] و [[حقیقی]] خداوند است و نه گنهکاران یا کسانی که در [[زندگی]] خویش مرتکب برخی [[گناهان]] شدهاند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از [[ارتکاب معاصی]]، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر [[وسوسههای ابلیس]] نشأت میگیرد. [[بدیهی]] است که انتفای اثر صرفا به معنای [[نفی]] تأثیر [[وسوسه]] در [[عبادالله]] است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسههای ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از [[قرآن کریم]] و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به [[خدا]] [[توکل]] میکنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان [[واقعی]] خدا،[[ ثابت]] مینماید<ref>سوره نحل، آیات ۹۹ و۱۰۰.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>. | # '''اصطفای الهی پیامبران''': واژه «[[اصطفا]]» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است<ref>راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، آیه ۵۸ و دخان، آیه۳۲.</ref>. روشن است که حاصل [[گزینش الهی]] و [[خالص]] کردن برخی توسط او چیزی جز [[عصمت]] نیست. به عنوان نمونه [[قرآن کریم]] در جایی میفرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}، {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}}<ref>«خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمىگزيند، و نيز از ميان مردم. بىگمان خدا شنواى بيناست»، «آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مىداند و [همه] كارها به خدا بازگردانيده مىشود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.</ref>. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات {{متن قرآن|أَيْدِيهِمْ}} و {{متن قرآن|خَلْفَهُمْ}} بر اساس دیدگاه برخی [[مفسران]] به «[[رسل]]» <ref>طباطبایی، محمدحسین، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref> و طبق نظر برخی دیگر به «ناس»<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...</ref> برمیگردد و با [[عنایت]] به معنای لغوی [[اصطفا]]، [[تفسیر آیه]] چنین میشود که [[خداوند]] از میان [[مردم]] و [[فرشتگان]]، [[شایستگان]] را برمیگزیند. از این رو اگر عصمت [[پیام]] آور تضمین نشده باشد، [[ابلاغ]] این پیام دچار آسیب شده و با غرض [[ارسال رسل]] ناسازگار خواهد بود<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۸۲.</ref>. | ||
# '''امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]]''': [[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس [[قواعد]] [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است.؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمیشود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، [[نسیان]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر [[مکلفین]] به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۹۲-۲۰۳.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۸۲.</ref>.<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]] ص ۲۳-۲۹.</ref>. | |||
# '''معرفی [[پیامبران]] به عنوان [[الگوی حسنه]]''': [[مصونیت انبیا]] {{عم}} را میتوان از [[آیات]] دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از آنان [[ترغیب]] مینمایند، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوهای [[نیکو]] یاد کرده و میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىكند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. همچنین از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یاد کرده و میفرماید: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ..»، «قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست..»<ref>سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>. واژه «[[اسوه]]» در کتب لغت به معنای «قُدوه» است. [[قدوه]] نیز در مورد کسی به کار میرود که به او [[اقتدا]] میشود. کیفیت [[استدلال]] به این آیات چنین است که [[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] {{صل}} و حضرت ابراهیم{{ع}} را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است. با [[عنایت]] به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار میگیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا {{عم}}[[ امر]] کردهاند و چنانچه سابقا گذشت، امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۸۲.</ref>. | |||
واژه «[[اصطفا]]» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است<ref>راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، آیه ۵۸ و دخان، آیه۳۲.</ref>. روشن است که حاصل [[گزینش الهی]] و [[خالص]] کردن برخی توسط او چیزی جز [[عصمت]] نیست. | # '''[[اتمام حجت]] [[هدف]] از [[بعثت انبیا]]''': در دستهای دیگر از آیات، [[اتمام حجت]] بر [[مردم]] به عنوان یکی از [[اهداف بعثت انبیا]] معرفی شده است. [[قرآن کریم]] در این خصوص میفرماید: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>. | ||
# '''انبیا مصداق مخلصین''': دستهای از [[آیات قرآن کریم]]، گروهی از [[بندگان]] [[خداوند]] را بهعنوان "مخلَصین" معرفی میکنند. این [[آیات]] جزو صریحترین و متقّنترین آیاتی هستند که [[عصمت انبیا]] را [[اثبات]] مینمایند. [[قرآن کریم]]، بعضی از [[انسانها]] را مُخلِص - به صیغه اسم فاعل - خوانده است<ref>ر.ک: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ}} «اوست که شما را در خشکی و دریا میگرداند تا چون در کشتیها باشید و آنها سرنشینان خود را با بادی سازگار پیش برند و (سرنشینان) بدان شادمان شوند (ناگهان) بادی تند بر آن کشتیها وزد و موج از هر جا به ایشان رسد و دریابند که از هر سو گرفتار شدهاند، خداوند را با پرستش خالصانه بخوانند که اگر ما را از این غرقاب برهانی از سپاسگزاران خواهیم بود» سوره یونس، آیه ۲۲؛ {{متن قرآن|قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ}} «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب میسازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز میگردید» سوره اعراف، آیه ۲۹؛ {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ}} «ما این کتاب را به حقّ به سوی تو فرو فرستادهایم، از این روی خداوند را در حالی که دین (خود) را برای او ناب میداری بپرست. ترجمه قرآن ۴۹۸» سوره زمر، آیه ۲؛ {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ}} «بگو: من فرمان یافتهام که خداوند را در حالی که دین (خویش) را برای او ناب میدارم بپرستم» سوره زمر، آیه ۱۱؛ {{متن قرآن|قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِينِي}} «بگو: خداوند را در حالی که دینم را برای او ناب میدارم، میپرستم» سوره زمر، آیه ۱۴.</ref> و برخی دیگر را با عنوان "[[مخلَص]]" - به صیغه اسم مفعول - مورد [[مدح]] و [[ستایش]] قرار میدهد. "مخلِصین" انسانهای والایی هستند که کارهایشان را برای [[خداوند]] و در پر تو [[تبعیت]] از [[فرامین]] او انجام داده و هر شائبه غیر [[الهی]] را از دامن [[زندگی]] خویش زدودهاند؛ به طوری که [[عبودیت]] [[حق تعالی]] در همه حرکات و سکنات آنها تجسّم یافته است. اما "[[مخلَصین]]" به معنی "[[خالص]] شدهها" است؛ انسانهایی که خداوند آنها را خالص کرده و خودش [[پاکی]] و [[خلوص]] آنها را ضمانت نموده است<ref>الکشاف، ج۲، ص۴۵۸؛ ج۳، ص۲۲؛ روحالمعانی، ج۲۳، ص۲۲۸. </ref>. به نظر میرسد که اصطلاح "مخلَص" در [[قرآن کریم]] تقریباً معادل همان اصطلاح "[[معصوم]]" میباشد<ref>الکشاف، ج۲، ص۴۵۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۱۴۲؛ رسالة فیالسیر و السلوک، ص۲۷؛ راهنماشناسی، ص۱۰۷؛ جزوه راه و راهنماشناسی، ص۶۴۵؛ امامشناسی، ج۱، ص۴۹. </ref>. در [[آیات قرآن]] مجموعاً سه<ref>برخی با تمسک به آیه ۱۲۸ زمر ویژگی چهارمی نیز برای مخلَصین ذکر نمودهاند و آن عبارت است از اینکه «از محاسبه محشر آفاقی و حضور در آن عرصه معاف و فارغاند». ر.ک: رسالة فی السیر والسلوک، ص۲۷.</ref> ویژگی برای [[مخلَصین]]، ذکر شده است: '''[[مصونیت]] از اغرائات و تسویلات [[شیطانی]]''': {{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.</ref>. '''برخورداری از [[رحمت]] غیر متناهی [[خداوند]]''': {{متن قرآن|وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و جز (برای) آنچه کردهاید کیفر نمیبینید * مگر بندگان ناب خداوند» سوره صافات، آیه ۳۹-۴۰.</ref> و '''[[شایستگی]] توصیف خداوند''': {{متن قرآن|سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«پاکا که خداوند است از آنچه وصف میکنند * مگر بندگان ناب خداوند» سوره صافات، آیه ۱۵۹-۱۶۰.</ref> "مخلَصین" انسانهایی هستند که از هر گونه [[گناه]] و [[لغزش]] و خطایی معصومند؛ زیرا اینان در عالم، جز تجلیات [[ذات اقدس خداوند]] را نمیبینند و در همه جا و همه وقت تنها [[محبوب]] خویش را مینگرند و او را حاضر و ناظر بر تمامی امور مییابند و جز خواسته او خواهشی ندارند. از این رو هر گاه [[شیاطین]] بخواهند به نحوی در اینان تأثیر گذاشته، آنان را از ذکر و [[یاد خدا]] [[غافل]] کنند، موفق نخواهند شد.اما اینکه چه کسانی به این [[مقام]] [[دست]] یافته و از این [[موهبت الهی]] برخوردارند، باید گفت: [[شناخت]] آنها برای ما امکان ندارد و تنها [[خداوند]] است که میداند چه کسی را [[خالص]] گردانیده است. اما به طور [[قطع]] میتوان گفت که انبیای عظام، جزو این گروه هستند. زیرا: '''اولاً''': [[پیامبران]] [[برترین]] [[انسانها]] هستند، و اگر آنها از این موقعیت و [[منزلت]] والای [[معنوی]] برخوردار نباشند، کس دیگری به [[یقین]] نمیتواند به آن مقام دست یابد. '''ثانیاً''': [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]]، عدهای از [[انبیا]] را نام برده و آنها را به صفت والای "[[مخلَص]]" توصیف کرده است، مثلاً: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و از بندگان توانمند و روشنبین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگییی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم * و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۵-۴۷.</ref>. {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref>. {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بیگمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمیدید آهنگ او میکرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>. در این [[آیه شریفه]]، [[دلیل]] اعطای [[الطاف]] خاص [[الهی]] به [[حضرت یوسف]] مخلَص بودن ایشان دانسته شده است<ref>ر.ک: المیزان، ج۱۱، ص۱۲۹-۱۳۰. </ref>. یعنی، از آنجا که [[یوسف]] از [[بندگان]] [[مخلَص]] [[خداوند]] بود، توانست از آن شرایط استثنایی [[پاک]] و [[طاهر]] بیرون آید و حتی برای یک لحظه هم [[فکر گناه]] را در سر نپروراند. پس "[[مخلَصین]]" - که [[قدر]] [[متقین]] از آنها انبیای عظامند - افرادی هستند که خداوند آنها را برای خود پاک و [[پاکیزه]] گردانیده است؛ از این رو، [[شیطان]] هیچگونه تسلّطی در [[گمراه]] ساختن آنان ندارد.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۹۲-۲۰۳.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۵۷-۶۳.</ref>.<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]] ص ۲۳-۲۹.</ref>. | |||
به عنوان نمونه [[قرآن کریم]] در جایی میفرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}، {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}}<ref>«خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمىگزيند، و نيز از ميان مردم. بىگمان خدا شنواى بيناست»، «آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مىداند و [همه] كارها به خدا بازگردانيده مىشود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.</ref>. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات {{متن قرآن|أَيْدِيهِمْ}} و {{متن قرآن|خَلْفَهُمْ}} بر اساس دیدگاه برخی [[مفسران]] به «[[رسل]]» <ref>طباطبایی، محمدحسین، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref> و طبق نظر برخی دیگر به «ناس»<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...</ref> برمیگردد و با [[عنایت]] به معنای لغوی [[اصطفا]]، [[تفسیر آیه]] چنین میشود که [[خداوند]] از میان [[مردم]] و [[فرشتگان]]، [[شایستگان]] را برمیگزیند. از این رو اگر عصمت [[پیام]] آور تضمین نشده باشد، [[ابلاغ]] این پیام دچار آسیب شده و با غرض [[ارسال رسل]] ناسازگار خواهد بود<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>. | # '''انبیا مصداق مطهرین''': دستهای دیگر از [[آیات قرآنی]] که بر [[عصمت عملی]] [[انبیا]] دلالت دارند، آیاتی هستند که گروهی از [[انسانها]] را بهعنوان "[[مطهرین]]" معرفی کرده و ویژگیهایی برای آنان بیان نمودهاند. از جمله اینکه مطهرین افرادی هستند که با [[حقیقت]] و [[روح]] [[قرآن]] در تماس و با [[لوح محفوظ]] در ارتباطند: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ}}<ref>«که این قرآنی ارجمند است * در نوشتهای فرو پوشیده * که جز پاکان را به آن دسترس نیست» سوره واقعه، آیه ۷۷-۷۹.</ref>. [[قرآن کریم]]، [[حضرت مریم]] {{س}} را به این صفت ستوده، میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.</ref> همچنین در [[سوره احزاب]]، درباره [[اهلبیت]] {{عم}} میخوانیم: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> از این [[آیه]] میتوان عصمت عملی انبیا را استفاده نمود. نحوه دلالت آن با دقّت در چند نکته روشن میشود: واژه "[[مطهر]]" اسم مفعول باب تفعیل میباشد که غالباً کاربرد این باب، برای متعدی ساختن فعل است. {{عربی|طهر الله فلاناً}}، یعنی خداوند فلان شخص را پاک گردانید. بنابراین "مطهَّر" یعنی پاک گردانیده شده. علاوه بر این نه تنها [[تطهیر]] یاد شده در [[آیه]]، مقیّد و منحصر به مورد خاصی نشده، بلکه با "مفعول مطلق تأکیدی" (تطهیراً) تأکید شده است. بنابراین {{متن قرآن|يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} به معنای آن است که [[خداوند]] ایشان را از هرگونه [[آلودگی]] و [[پلیدی]] پیراسته است، پس میتوان نتیجه گرفت که "مطهَرین" همان "[[معصومین]]" میباشند؛ زیرا منظور از [[عصمت]]، [[عنایت ویژه]] [[الهی]] به [[تطهیر]] و [[پاکی]] گروهی از انسانهاست. (البته به گونهای که [[اختیار]] از آنها سلب نمیشود)<ref>راهنماشناسی، ص۱۰۹-۱۱۱.</ref>. هر چند [[آیه تطهیر]] از بین [[پیامبران]]، فقط [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را به "دلالت مطابقی" شامل است<ref>زیرا، چنانکه خواهد آمد، منظور از اهل بیت، پیامبر گرامی اسلام، علی، فاطمه، حسن و حسین {{عم}} میباشد. </ref>، اما با توجه به اینکه در این جهت، تفاوتی بین [[انبیا]] نیست - و کسی هم قائل به فرق نشده است - میتوان دلالت این آیه را بر عصمت تمام انبیا پذیرفت<ref>از این دلیل در بحث مربوط به عصمت اهلبیت به تفصیل سخن خواهد رفت. </ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۹۲-۲۰۳.</ref>. | ||
# '''[[هدایت]] و [[عصمت]]''': پارهای از بزرگان با پیوست آیاتی چند از [[قرآن]]، برآنند که هدایتیافتگی [[انبیا]] را [[دلیل عصمت]] آنان شمارند<ref>ر.ک: المیزان، ج۲، ص۱۳۵-۱۳۶؛ الالهیات، ج۳، ص۱۷۸-۱۷۹؛ امامشناسی، ج۱، ۶۷-۶۸. </ref>. به این بیان که: [[خداوند متعال]] در [[سوره انعام]] بعد از آنکه نام هجده تن از انبیا را ذکر میکند، آنان را بهعنوان بهرهمندان از [[هدایت الهی]]، مورد [[مدح]] و [[ستایش]] قرار داده، میفرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ...}}<ref>«این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون میشود» سوره انعام، آیه ۸۸.</ref>. سپس [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را مورد خطاب قرار داده، میفرماید: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref> تا اینجا معلوم شد که به تصریح [[قرآن کریم]]، تمامی [[پیامبران]] از [[هدایت ویژه]] [[خداوند]] برخوردارند. از طرفی، قرآن کریم در [[آیات]] دیگری - که خصوصیات و ویژگیهای [[راه]] یافتگان به هدایت الهی را بیان کرده است- یکی از ویژگیهای آنان را دوری از [[ضلالت]] و [[گمراهی]] میداند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ...}}<ref>«و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراهکنندهای نخواهد داشت» سوره زمر، آیه ۳۷.</ref>پس مهتدیان به هدایت الهی از هرگونه ضلالتی در امانند. اما در آیهای دیگر مراد قرآن از "ضلالت" چنین بیان شده است: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ * وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟ * و اینکه مرا بپرستید که این راهی است راست؟ * و به راستی گروهی فراوان از شما را بیراه کرد پس آیا خرد نمیورزیدید؟» سوره یس، آیه ۶۰-۶۲.</ref>. پس، [[قرآن کریم]] [[ضلالت]] را در [[معصیت]] و [[نافرمانی]] از [[خداوند]] میداند و هر گناهی را گمراهیای میشمارد که در اثر [[فریب]] [[شیطان]]، حاصل شده است. از انضمام این [[آیات]] به یکدیگر چنین برمیآید که چون [[پیامبران]] راهیافتگان به [[هدایت]] الهیاند، هیچ موجودی [[قادر]] به [[گمراه کردن]] آنان نیست، قهراً هیچگونه معصیتی، چه [[کبیره]] و چه [[صغیره]]، از ایشان سر نمیزند»<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۹۲-۲۰۳.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۵۷-۶۳.</ref>.<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]] ص ۲۳-۲۹.</ref>. | |||
# '''[[رضایت]] کامل [[خداوند]] از [[پیامبران]]''': خداوند متعال در برخی دیگر از [[آیات قرآن کریم]]، از پیامبرانی نام میبرد که [[پسندیده]] مطلق او هستند: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا * وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درستپیمان و فرستادهای پیامبر بود * و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان میداد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود» سوره مریم، آیه ۵۴-۵۵.</ref>. دلالت این آیه بر [[عصمت]] [[حضرت اسماعیل]] {{ع}} بسیار روشن است؛ زیرا [[ارتکاب معصیت]] از این [[پیامبر]] با رضایت کامل خداوند از او، ناسازگار است. به دیگر بیان، وقتی کسی پسندیده تمام عیار خداوند قرار میگیرد که همه [[دستورات]] او را انجام داده و از همه نواهیاش اجتناب کرده باشد. کلمات نقل شده از نخستین [[مفسران]] درباره این [[آیات]] به ما چندان کمکی برای دستیابی به [[فهم]] [[مسلمانان]] نخستین از این آیات نمیکنند، اما بسیاری از [[مفسران شیعه]] و [[سنی]] که به بحث درباره این آیه پرداختهاند، به این [[باور]] رسیدهاند که این آیه بر صادر نشدن [[فعل قبیح]] از این [[پیامبر الهی]] دلالت دارد<ref>طبری در این باره مینویسد: {{عربی|محمودا فيما كلفه و به غير مقصر في طاعته}} (محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۹، ص۱۲۰). بخش دوم عبارت طبری در برخی دیگر از تفاسیر اهل سنت نیز هست. (برای نمونه ر.ک: وهبة بن مصطفی زحیلی، تفسیر الوسیط، ج۲، ص۱۴۸۶؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱۶، ص۶۳). از نظر فخر رازی نیز مرضی عندالله کسی است که موفق به انجام دادن همه طاعات در بالاترین درجه شده است (ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۱۹۹. از مفسران شیعی نیز، ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۷، ص۱۳۳؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۸۰۰؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۲۱۲).</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۵۷-۶۳.</ref>. | |||
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس [[قواعد]] [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است.؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمیشود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، [[نسیان]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر [[مکلفین]] به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>. | # '''دور کردن [[سوء]] و [[فحشا]] از [[پیامبران]]''': [[خداوند متعال]] در برخی دیگر از [[آیات قرآن کریم]]، از برخی پیامبران نام میبرد که با [[امداد الهی]] از [[گناه]] و [[پلیدی]] اجتناب کردهاند؛ چنان که درباره [[حضرت یوسف]] {{ع}} چنین فرموده است: {{متن قرآن|لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«...تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>. نخستین [[مفسران]] [[اسلام]] در [[تفسیر]] این [[آیه]] با ارائه تفسیرهای مختلف به این [[باور]] رسیدهاند که حضرت یوسف {{ع}} با [[عنایت خداوند]] از گناه باز داشته شد؛ چنان که [[ابن عباس]] بر این باور است که [[جبرائیل]] در هیئت [[حضرت یعقوب]] {{ع}} ظاهر و مانع از گناه یوسف {{ع}} شد، و حسن، [[سدی]]، [[مجاهد]]، [[سعید بن جبیر]]، [[قتاده]] و برخی دیگر از مفسران نخستین نیز ندای [[غیبی]] یا [[مشاهده]] تمثال حضرت یعقوب {{ع}} را بر [[لطف]] و عنایت خداوند تطبیق کردهاند<ref>ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۲، ص۱۰۹؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۲۱۲۳؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۳۲۷؛ جلال الدین عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الدر المنشور، ج۴، ص۱۳.</ref>. صرف نظر از [[درستی]] یا نادرستی چنین نظریاتی، توجه به این نکته لازم است که نقل چنین دیدگاههایی از مفسران [[صدر اسلام]]، میتواند دلیلی بر وجود آموزه بازدارندگی پیامبران از گناه، به وسیله لطف و عنایت خداوند در آن دوران باشد. افزون بر آن، دیگر [[مفسران شیعه]] و [[سنی]] در دورههای بعد نیز بر دلالت این آیه بر [[عصمت]] و بازدارندگی پیامبران از گناه تأکید کردهاند<ref> ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۶، ص۱۲۱-۱۲۲؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۴۴؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۱، ص۵۰؛ محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۴۵۸؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۸، ص۴۴۰.</ref>. از مجموع آنچه گذشت، میتوان به این نتیجه رسید که [[پیامبران الهی]] در پی [[امداد]] [[خداوند متعال]] از [[گناهان]] دورند، و چنین نتیجهای با [[عصمت]] آنها ملازم است.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۵۷-۶۳.</ref>. | ||
# '''[[مصطفی]] و خیر بودن [[پیامبران]]''': در [[قرآن کریم]] به آیات دیگری برمیخوریم که پیامبران را انسانهایی [[برگزیده]] معرفی کرده است و آنها را از جمله «[[اخیار]]» میداند؛ چنان که در وصف [[ابراهیم]]، [[اسحاق]]، [[یعقوب]]، اسماعیل، [[الیسع]] و ذالکفل {{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ * وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند * و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۷-۴۸.</ref>. بر اساس ظاهر این آیه، [[پیامبران الهی]] یادشده، همگی برگزیده و خیر مطلقاند. چنین اوصافی ملازمه روشنی با [[عصمت]] آنها دارد؛ زیرا نمیتوان [[انسان]] [[گناهکار]] را برگزیده و خیر مطلق دانست. بسیاری از [[مفسران شیعه]] و [[سنی]]، آیات مزبور را دلیلی دیگر بر عصمت پیامبران دانستهاند<ref>احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۲۳، ص۱۲۸؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۲۱۸؛ عبدالرحمان بن علی بن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۳، ص۵۷۸.</ref>؛ چنان که مرحوم [[شیخ طوسی]] «[[اصطفاء]]» را به معنای درآوردن امر [[خالص]] از یک شیء دانسته است. از اینرو، پیامبران انسانهایی برگزیده و خالصاند، و دیگران کدر<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۵۷۱-۵۷۲. نیز ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۹۹؛ احمد بن ابی اسعد رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار، ج۸، ص۳۵۶.</ref>.از سوی دیگر [[فخر رازی]] نقل میکند که [[علما]] از این [[آیه]] [[عصمت انبیا]] را ثابت کردهاند و در [[مقام]] [[استدلال]] به این آیه، به این [[باور]] رسیدهاند که واژه «خیر» به طور مطلق بر خیر و خوب بودن [[پیامبران]] دلالت میکند، و چنین اطلاقی دلیل بر [[عصمت پیامبران]] است<ref> {{عربی|لانه تعالى حكم عليهم بكونهم اخيارا على الاطلاق و هذا يعم حصول الخيرية في جميع الافعال والصفات بدليل صحة الاستثناء و بدليل دفع الاجمال}}؛ (محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۶، ص۱۸۹).</ref>. اینکه فخر رازی این استدلال را به علما نسبت میدهد، خود نشان جایگاه محکم این آیه در [[اثبات عصمت پیامبران]] است. همین نکته سبب میشود تا بتوان مدعی شد که اگرچه از [[مفسران]] نخستین [[اسلام]] که معاصر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بودهاند، [[تفسیری]] از این آیه در [[اختیار]] ما نیست، معنای لغوی و [[عرفی]] آن قرینهای است که نشان میدهد [[مسلمانان]] نخستین نیز چنین برداشتی داشتهاند»<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۵۷-۶۳.</ref>. | |||
[[ | |||
در دستهای دیگر از آیات، [[اتمام حجت]] بر [[مردم]] به عنوان یکی از [[اهداف بعثت انبیا]] معرفی شده است. [[قرآن کریم]] در این خصوص میفرماید: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref> | |||
== پرسش مستقیم == | == پرسش مستقیم == |