ربیع بن خثیم تمیمی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ':«' به ': «') |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
درباره عبادتهای [[ربیع]]، مطالب بسیار گفته شده که برخی از آنها به صورت افسانه میباشد. اینک توجه شما را به چند نمونه که مورد [[پذیرش]] است، جلب میکنیم: | درباره عبادتهای [[ربیع]]، مطالب بسیار گفته شده که برخی از آنها به صورت افسانه میباشد. اینک توجه شما را به چند نمونه که مورد [[پذیرش]] است، جلب میکنیم: | ||
# [[ربیع]] در [[خانه]] خود قبری حفر نموده بود و هرگاه در درون خود [[لغزش]] و [[قساوت قلب]] میدید، وارد آن [[قبر]] میشد و مدت مدیدی در آن میخوابید و چون مردگانی که از خدای خود میخواهند که آنان را به زندگانی [[دنیوی]] بازگرداند تا این بار بیندیشند و به [[درستی]] عمل کنند، او نیز چنین میکرد و میگفت: {{متن قرآن|رَبِّ ارْجِعُونِ}}<ref>«پروردگارا! مرا باز گردانید!» سوره مؤمنون، آیه ۹۹.</ref> {{متن قرآن|لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ}}<ref>«شاید من در آنچه وا نهادهام، (بتوانم) کاری نیکو انجام دهم» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۰.</ref>. [[ربیع]] هم چنان در [[قبر]] خوابیده بود [[آیه]] {{متن قرآن|رَبِّ ارْجِعُونِ}} را بارها تکرار میکرد و در پایان خطاب به ضمیر و نفس خود میگفت: «ای [[ربیع]]، دعایت راپذیرفتم و تو را به زندگانی دنیویات بازگرداندیم، پس عمل کن و مافات را جبران نما»<ref>{{عربی|يا ربيع، قد رجعناك فاعمل}}؛ اعیان الشیعه، ج۶،ص۴۵۶.</ref>؛ | # [[ربیع]] در [[خانه]] خود قبری حفر نموده بود و هرگاه در درون خود [[لغزش]] و [[قساوت قلب]] میدید، وارد آن [[قبر]] میشد و مدت مدیدی در آن میخوابید و چون مردگانی که از خدای خود میخواهند که آنان را به زندگانی [[دنیوی]] بازگرداند تا این بار بیندیشند و به [[درستی]] عمل کنند، او نیز چنین میکرد و میگفت: {{متن قرآن|رَبِّ ارْجِعُونِ}}<ref>«پروردگارا! مرا باز گردانید!» سوره مؤمنون، آیه ۹۹.</ref> {{متن قرآن|لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ}}<ref>«شاید من در آنچه وا نهادهام، (بتوانم) کاری نیکو انجام دهم» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۰.</ref>. [[ربیع]] هم چنان در [[قبر]] خوابیده بود [[آیه]] {{متن قرآن|رَبِّ ارْجِعُونِ}} را بارها تکرار میکرد و در پایان خطاب به ضمیر و نفس خود میگفت: «ای [[ربیع]]، دعایت راپذیرفتم و تو را به زندگانی دنیویات بازگرداندیم، پس عمل کن و مافات را جبران نما»<ref>{{عربی|يا ربيع، قد رجعناك فاعمل}}؛ اعیان الشیعه، ج۶،ص۴۵۶.</ref>؛ | ||
# [[ربیع]] همواره کاغذی جلوی روی خود میگذاشت و هرچه را در روز میگفت بر آن مینوشت. [[شب]] که میشد خود را به [[محاکمه]] میکشید و خوبی و [[بدی]] که گفته بود ار روی کاغذ بررسی میکرد و بعد میگفت:«آه آنان که ساکت بودند، [[نجات]] یافتند» <ref>{{عربی|آه نجا الصامتون}}</ref>. | # [[ربیع]] همواره کاغذی جلوی روی خود میگذاشت و هرچه را در روز میگفت بر آن مینوشت. [[شب]] که میشد خود را به [[محاکمه]] میکشید و خوبی و [[بدی]] که گفته بود ار روی کاغذ بررسی میکرد و بعد میگفت: «آه آنان که ساکت بودند، [[نجات]] یافتند» <ref>{{عربی|آه نجا الصامتون}}</ref>. | ||
# در [[نقل]] دیگری است که: [[ربیع]] دائماً [[کاغذ و قلم]] در [[دست]] داشت و صبح تا [[مغرب]] هرکاری که میکرد و یا میگفت، در آن مینوشت و چون [[شب]] میشد بعد از [[نماز]] عشاء، در نوشته نگاه میکرد اگر کار خوبی کرده بود، [[شکرگزار]] بود و اگر کار [[بدی]] آنجام داده بود، [[توبه]] میکرد و میگفت: «آه [[راست گویان]] [[نجات]] یافتند و من به واسطه عملم در [[عذاب]] افتادم»<ref>{{عربی|آه نجا الصادقون وانا وقعت فی العذاب بعملی}}؛ اعیان الشیعه، ج۶،ص ۴۵۶ وسفینه البحار، ج۱ عنوان ربیع، ص۵۰۶.</ref>. | # در [[نقل]] دیگری است که: [[ربیع]] دائماً [[کاغذ و قلم]] در [[دست]] داشت و صبح تا [[مغرب]] هرکاری که میکرد و یا میگفت، در آن مینوشت و چون [[شب]] میشد بعد از [[نماز]] عشاء، در نوشته نگاه میکرد اگر کار خوبی کرده بود، [[شکرگزار]] بود و اگر کار [[بدی]] آنجام داده بود، [[توبه]] میکرد و میگفت: «آه [[راست گویان]] [[نجات]] یافتند و من به واسطه عملم در [[عذاب]] افتادم»<ref>{{عربی|آه نجا الصادقون وانا وقعت فی العذاب بعملی}}؛ اعیان الشیعه، ج۶،ص ۴۵۶ وسفینه البحار، ج۱ عنوان ربیع، ص۵۰۶.</ref>. | ||
# از [[شیخ بهائی]] در کشکول [[نقل]] میکند: شخصی به [[ربیع]] گفت: هیچ گاه ندیدم که [[عیب]] کسی را بگویی؟ [[ربیع]] گفت: من هنوز از نفس خود [[راضی]] نیستم، تا از خود فارغ شوم و به [[عیب]] دیگران بپردازم. سپس این [[شعر]] را خواند: «بر نفس خود میگریم و برای غیر نمیگریم و به خاطر خودم از غیر خود مشغول نمیشوم»<ref>{{عربی|لنفسی ابکی لست ابکی لغیرها لنفسی فی نفسی عن الناس شاغل}}</ref>. | # از [[شیخ بهائی]] در کشکول [[نقل]] میکند: شخصی به [[ربیع]] گفت: هیچ گاه ندیدم که [[عیب]] کسی را بگویی؟ [[ربیع]] گفت: من هنوز از نفس خود [[راضی]] نیستم، تا از خود فارغ شوم و به [[عیب]] دیگران بپردازم. سپس این [[شعر]] را خواند: «بر نفس خود میگریم و برای غیر نمیگریم و به خاطر خودم از غیر خود مشغول نمیشوم»<ref>{{عربی|لنفسی ابکی لست ابکی لغیرها لنفسی فی نفسی عن الناس شاغل}}</ref>. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
چون خبر [[شهادت امام حسین]] {{ع}} به سال ۶۱ [[هجری]] را به [[ربیع]] دادند، چون در [[سکوت]] بیست ساله به سر میبرد، همگان در این لحظه با خود گفتند که: [[ربیع]] با [[آگاهی]] از [[شهادت]] [[حضرت]] [[ابا عبدالله الحسین]] {{ع}} حتماً لب به سخن خواهد گشود، ولی [[ربیع]] با شنیدن این خبر مولمه چیزی نگفت فقط نظاره کرد و حرفی نزد تا نفر دوم که خبر داد باز چیزی نگفت؛ اما نفر سوم که خبر [[شهادت]] [[حضرت حسین]] {{ع}} را داد، [[ربیع]] شروع به [[گریستن]] کرد، بعد این جمله را گفت: {{متن قرآن|اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِي مَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ}}<ref>«خداوندگارا! ای پدیدآورنده آسمانها و زمین! دانای پنهان و آشکار! تویی که میان بندگانت در آنچه اختلاف میورزیدند داوری میکنی» سوره زمر، آیه ۴۶.</ref> سپس [[سکوت]] کرد تا از [[دنیا]] رفت<ref>اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶.</ref>. | چون خبر [[شهادت امام حسین]] {{ع}} به سال ۶۱ [[هجری]] را به [[ربیع]] دادند، چون در [[سکوت]] بیست ساله به سر میبرد، همگان در این لحظه با خود گفتند که: [[ربیع]] با [[آگاهی]] از [[شهادت]] [[حضرت]] [[ابا عبدالله الحسین]] {{ع}} حتماً لب به سخن خواهد گشود، ولی [[ربیع]] با شنیدن این خبر مولمه چیزی نگفت فقط نظاره کرد و حرفی نزد تا نفر دوم که خبر داد باز چیزی نگفت؛ اما نفر سوم که خبر [[شهادت]] [[حضرت حسین]] {{ع}} را داد، [[ربیع]] شروع به [[گریستن]] کرد، بعد این جمله را گفت: {{متن قرآن|اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِي مَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ}}<ref>«خداوندگارا! ای پدیدآورنده آسمانها و زمین! دانای پنهان و آشکار! تویی که میان بندگانت در آنچه اختلاف میورزیدند داوری میکنی» سوره زمر، آیه ۴۶.</ref> سپس [[سکوت]] کرد تا از [[دنیا]] رفت<ref>اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶.</ref>. | ||
به [[نقلی]] همین که [[ربیع]] از [[شهادت]] [[حضرت امام حسین]] {{ع}} و اصحابش [[آگاه]] شد، آهی از [[دل]] کشید و چنین گفت:«آیا به [[راستی]] [[یزیدیان]] چنین کردند، آیا کسی را به [[قتل]] رساندند که [[رسول خدا]] {{صل}} او را در آغوش خود مینشانید و بر لبانش بوسه میزد؟!»<ref>اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶.</ref>. | به [[نقلی]] همین که [[ربیع]] از [[شهادت]] [[حضرت امام حسین]] {{ع}} و اصحابش [[آگاه]] شد، آهی از [[دل]] کشید و چنین گفت: «آیا به [[راستی]] [[یزیدیان]] چنین کردند، آیا کسی را به [[قتل]] رساندند که [[رسول خدا]] {{صل}} او را در آغوش خود مینشانید و بر لبانش بوسه میزد؟!»<ref>اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶.</ref>. | ||
و به قول [[ابن جوزی]] در تذکرة الخواص، [[ربیع]] گفت: آنها جوانانی را به [[شهادت]] رساندند که اگر [[رسول خدا]] آنان را میدید، هم دوستشان میداشت و هم با [[دست]] خود به آنان [[غذا]] میخوراند و نیز آنان را روی زانوی خود مینشاند<ref>{{عربی|لقد قتلوا فتیة لو رآهم رسول الله {{صل}} الأحبهم أطعمهم بیده و أجلسهم علی فخذه}}؛ اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶.</ref>. | و به قول [[ابن جوزی]] در تذکرة الخواص، [[ربیع]] گفت: آنها جوانانی را به [[شهادت]] رساندند که اگر [[رسول خدا]] آنان را میدید، هم دوستشان میداشت و هم با [[دست]] خود به آنان [[غذا]] میخوراند و نیز آنان را روی زانوی خود مینشاند<ref>{{عربی|لقد قتلوا فتیة لو رآهم رسول الله {{صل}} الأحبهم أطعمهم بیده و أجلسهم علی فخذه}}؛ اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶.</ref>. |
نسخهٔ کنونی تا ۹ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۴۰
ربیع بن خثیم | |
---|---|
نام کامل | ربیع بن خثیم |
جنسیت | مرد |
کنیه | ابو یزید |
لقب | خواجه ربیع |
از قبیله | بنیتمیم |
پدر | خثیم بن عائذ بن عبدالله تمیمی |
خویشاوندان | همام بن عباده (برادرزاده) |
محل زندگی | کوفه |
درگذشت | ۷۰ هجری، طوس |
محل آرامگاه | مشهد |
از اصحاب | امام علی |
حضور در جنگ | جنگ صفین |
آشنایی اجمالی
ربیع بن خثیم بن عائذ بن عبدالله تمیمی کوفی[۱]، کنیهاش «ابو یزید» معروف به خواجه ربیع است.
طبق نقل ذهبی، وی زمان رسول خدا (ص) را درک نمود، اما حضرت را ندید، روایاتی مرسلاً از آن حضرت نقل کرده است[۲]. ابن مسعود به ربیع گفت: «اگر پیامبرخدا (ص) تو را دیده بود، همانا تو را دوست میداشت».[۳]
او از اصحاب امیرالمؤمنین (ع)[۴] و از زهاد ثمانیه به شمار میآید[۵] که در سال ۶۱ یا ۶۲ یا ۶۳ هجری در طوس از دنیا رفت و در محلی که اکنون دارای بقعه و بارگاهی به نام «خواجه ربیع» در کنار مشهد امام رضا (ع) است به خاک سپرده شد و شاه عباس صفوی برای او قبه و بارگاه ساخت[۶].
خواجه ربیع، عموی همام بن عباده و از یاران با وفای امیر المؤمنین (ع) بوده است[۷].[۸]
آزادیخواهی امیرمؤمنان (ع) در برخورد با ربیع و دیگر هم فکران او
در دوران حکومت امیرالمؤمنین (ع) آزادی خواهی و احترام به حقوق مردم موج میزند که مشابه آن یا در تاریخ واقع نشده و یا بسیار اندک است. در این جا به تناسب شرح حال ربیع بن خثیم یک نمونه از آزاد منشی امام (ع) را در امر حکومت که در داستان غمبار صفین اتفاق افتاده نقل میکنیم.
در جنگ صفین گروهی چهار صد نفره، که ربیع بن خثیم هم در میان آنان بود، به خدمت حضرت آمدند[۹] و عرض کردند: ای امیر مؤمنان، ما با این که به فضایل و مناقب بلند شما، معتقدیم و نیز میدانیم که نه ما و نه شما و نه مسلمانان بینیاز از جهاد نمیباشیم، اما به این جنگ مشکوک هستیم لذا ما را به منطقهای بفرستید که آنجا با کفار بجنگیم و از حدود و کیان ممالک اسلامی پاسداری کنیم و امنیت بلاد مسلمین را تأمین نماییم. امیرالمؤمنین (ع) پیشنهاد و تقاضای آنان را پذیرفت و از اعتذار و بهانهگیری آنان هرگز ناراحت نشد و گروه چهارصد نفری آنان را به سرپرستی و فرماندهی ربیع بن خثیم به منطقه ری و مناطق مجاور آن فرستاد تا جهاد اسلامی را که در اطراف خراسان پیش میرفت، یاری رسانند. بدینسان اولین پرچمی که در میان کوفیان برافراشته شد، پرچم ربیع بن خثیم بود[۱۰]. از برخی اسناد استفاده میشود که حضرت او و چهارصد نفر همراهش را به مرز قزوین فرستاد [۱۱].
از این دو نقل به دست میآید که ورود ربیع به مرز ری یا قزوین قبل از جنگ صفین بوده است. البته ترک جهاد آن هم با تردید در راه و روش امیرمؤمنان (ع) از دیدگاه ما شیعیان غیر قابل قبول و مورد مواخذه است؛ اما چرا حضرت علی (ع) اینگونه سخن و اعتذار او را پذیرفت و او را به دیار دیگر اعزام کرد؟، ممکن است، حضرت علی (ع) او و همراهانش را از خود دور ساخت تا در بحبوحه جنگ، جمود فکری آنان سبب فساد و فتنه و شکست مضاعف در نبرد صفین نشود چنانچه در هنگام بالای نیزه بردن قرآنها از طرف معاویه، جمعی از سپاه امیرمؤمنان (ع) (قاریان قرآن) فریاد برآوردند که ما با قرآن نمیجنگیم، و نصایح مشفقانه امام (ع) و اعلان این که این عمل معاویه جز توطئه و فریب چیز دیگری نیست. در روحیه آن جمع موثر واقع نشد و پیروزی قطعی امام (ع) را به شکست کشاندند! ویا احتمال دارد حضور ربیع و همراهان وی را در مرزها بروند، والله العالم[۱۲].
عبادتهای ربیع
درباره عبادتهای ربیع، مطالب بسیار گفته شده که برخی از آنها به صورت افسانه میباشد. اینک توجه شما را به چند نمونه که مورد پذیرش است، جلب میکنیم:
- ربیع در خانه خود قبری حفر نموده بود و هرگاه در درون خود لغزش و قساوت قلب میدید، وارد آن قبر میشد و مدت مدیدی در آن میخوابید و چون مردگانی که از خدای خود میخواهند که آنان را به زندگانی دنیوی بازگرداند تا این بار بیندیشند و به درستی عمل کنند، او نیز چنین میکرد و میگفت: ﴿رَبِّ ارْجِعُونِ﴾[۱۳] ﴿لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ﴾[۱۴]. ربیع هم چنان در قبر خوابیده بود آیه ﴿رَبِّ ارْجِعُونِ﴾ را بارها تکرار میکرد و در پایان خطاب به ضمیر و نفس خود میگفت: «ای ربیع، دعایت راپذیرفتم و تو را به زندگانی دنیویات بازگرداندیم، پس عمل کن و مافات را جبران نما»[۱۵]؛
- ربیع همواره کاغذی جلوی روی خود میگذاشت و هرچه را در روز میگفت بر آن مینوشت. شب که میشد خود را به محاکمه میکشید و خوبی و بدی که گفته بود ار روی کاغذ بررسی میکرد و بعد میگفت: «آه آنان که ساکت بودند، نجات یافتند» [۱۶].
- در نقل دیگری است که: ربیع دائماً کاغذ و قلم در دست داشت و صبح تا مغرب هرکاری که میکرد و یا میگفت، در آن مینوشت و چون شب میشد بعد از نماز عشاء، در نوشته نگاه میکرد اگر کار خوبی کرده بود، شکرگزار بود و اگر کار بدی آنجام داده بود، توبه میکرد و میگفت: «آه راست گویان نجات یافتند و من به واسطه عملم در عذاب افتادم»[۱۷].
- از شیخ بهائی در کشکول نقل میکند: شخصی به ربیع گفت: هیچ گاه ندیدم که عیب کسی را بگویی؟ ربیع گفت: من هنوز از نفس خود راضی نیستم، تا از خود فارغ شوم و به عیب دیگران بپردازم. سپس این شعر را خواند: «بر نفس خود میگریم و برای غیر نمیگریم و به خاطر خودم از غیر خود مشغول نمیشوم»[۱۸].
- از کشکول شیخ بهائی نقل است: ربیع، روز و شب اشک میریخت و به قدری زیاد میگریست که مادرش به تنک آمد و گفت: گویا از روی ظلم و ستم کسی را کشتهای که این مقدار گریه کنی؟ به من بگو چه کسی را کشتهای تا نزد اولیا و خانوادهاش بروم و از آنها رضایت بگیرم؛ به خدا سوگند اگر آنها ار حال تو باخبر شوند، به تو رحم خواهند کرد و رضایت داده و تو را حلال میکنند! ربیع در پاسخ مادرش گفت: بله من قاتلم اما نفس خودم را کشتهام[۱۹].
- شبهایی که او برای عبادت و شب زنده داری بالای بام میایستاد، به قدری بدون حرکت قیام خود را ادامه میداد که وقتی از دنیا رفت، دختر همسایه به پدرش گفت: پدر، من هر شب عمود و چوبی را بالای بام میدیدم ولی مدتی است که از آن چوب خبری نیست؟ پدر گفت: دخترم این چوب نبود، بلکه مرد صالحی در همسایگی ما بود که شبها برای عبادت در بالای بام میایستاد و اکنون از دنیا رفته است[۲۰].[۲۱]
عکسالعمل ربیع از خبر شهادت امام حسین (ع)
چون خبر شهادت امام حسین (ع) به سال ۶۱ هجری را به ربیع دادند، چون در سکوت بیست ساله به سر میبرد، همگان در این لحظه با خود گفتند که: ربیع با آگاهی از شهادت حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) حتماً لب به سخن خواهد گشود، ولی ربیع با شنیدن این خبر مولمه چیزی نگفت فقط نظاره کرد و حرفی نزد تا نفر دوم که خبر داد باز چیزی نگفت؛ اما نفر سوم که خبر شهادت حضرت حسین (ع) را داد، ربیع شروع به گریستن کرد، بعد این جمله را گفت: ﴿اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِي مَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ﴾[۲۲] سپس سکوت کرد تا از دنیا رفت[۲۳].
به نقلی همین که ربیع از شهادت حضرت امام حسین (ع) و اصحابش آگاه شد، آهی از دل کشید و چنین گفت: «آیا به راستی یزیدیان چنین کردند، آیا کسی را به قتل رساندند که رسول خدا (ص) او را در آغوش خود مینشانید و بر لبانش بوسه میزد؟!»[۲۴].
و به قول ابن جوزی در تذکرة الخواص، ربیع گفت: آنها جوانانی را به شهادت رساندند که اگر رسول خدا آنان را میدید، هم دوستشان میداشت و هم با دست خود به آنان غذا میخوراند و نیز آنان را روی زانوی خود مینشاند[۲۵].
و به نقل محدث قمی، وی وقتی از شهادت امام حسین (ع) باخبر شد، سه مرتبه آه کشید و بیاختیار روی زمین افتاد و کسی دیگر او را خندان ندید تا از دنیا رفت[۲۶].[۲۷]
نقدی بر عبادت و زهد ربیع
با وجود اخبار و روایات زیادی که به زهد و عبادت منحصر به فرد ربیع تصریح میکند، اما موضع انفعالی او در صفین[۲۸] و تردید و دودلی او در مورد ضرورت یاری امیرالمؤمنین (ع) و جنگ علیه معاویه چهره او را در نظر ما مخدوش میسازد.
سید محسن امین در این خصوص مینویسد: به هر تقدیر، خودداری ربیع بن خثیم از شرکت در جنگ صفین، نشان میدهد که وی در ولای امیرالمؤمنین (ع) از بصیرتی نافذ و بینشی هوشمندانه برخوردار نبوده است، زیرا او نه تنها در وجوب قتال مسلمین (در شرایطی به خصوص) مردد بود بلکه در اصل جواز نبرد با مسلمانان - اگرچه بر ضد امیرالمؤمنین (ع) شورش کنند و دست به شمشیر ببرند - نیز تردید نمودمثل این که آیة ﴿وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۲۹]. و حدیث نبوی معروف: «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ» را پیشتر نشنیده بوده است! تقوای او تقوای خوارج بود، و تنگ نظری او همان تنگ نظری و جمود و تحجر خوارج بوده است. خوارجی که در برخی موارد از منافقین خطرناکتر و خطرسازتر بودهاند و یا لااقل همپای آنان کیان اسلام را به مخاطره انداختهاند.
وی در آخر میگوید: به هر تقدیر این شخصیت نامی، زاهدی متقی بود اما زهد و ورع و تقوایش با تحجر و جمود فکری و تنگ نظری در آمیخته بود[۳۰].
نوری صاحب مستدرک الوسائل تمام اعمال و عبادتهای خواجه ربیع را زیر سؤال برده و میگوید: عبادتهای بدنی که بدون اعتقاد صحیح باشد، ارزش ندارد؛ کسی که به مقام شامخ ولایت امیرمؤمنان (ع) به صورت تردید مینگریسته و جنگ آن امام (ع) با پسر ابوسفیان را زیر سؤال برده، اعمال بدنی او چه تأثیری دارد؟ چنان چه سخن نگفتن او، و سکوت بیست سالهاش از دیدگاه اسلام مذموم است؛ زیرا پیامبر (ص) و امامان ما در امور مباح دنیا حرف میزدند و گاهی مزاح میکردند، و... بنابراین راه و رسم ربیع از دیدگاه اسلام مورد تأیید ما نیست[۳۱].
بدون تردید اصل زهد و ترک دنیا در صورتی که به ضرر دیگران نباشد، مذموم نیست به دلیل آنکه امامان معصومین (ع) رفتار ربیع را زیر سؤال نبرده و او را ملامت نکردهاند، اگرچه از زهد او نیز تمجید ننمودهاند، لذا علم آن را به رب الارباب و العالم بالاسرار وامی گذاریم، اما این که در رکاب علی (ع) برای جهاد با شامیان اظهار تردید کرد از دیدگاه ما مذموم است، اما در عین حال در هیچ روایتی از امامان معصوم (ع) و حتی از امام رضا (ع) که در خراسان سکنا داشتند کلمهای در مذمت ربیع نیامده است اگر چه تمجیدی هم ار او نشده است، لذا علم آن را به اهلش وا میگذاریم نه از او تمجید میکنیم و نه مذمت[۳۲].
وفات ربیع
قول قوی این است که وفات او در خراسان به سال ۶۲ یا ۷۰ هجری بوده ودر همان جا به خاک سپرده شده است و مقبره او حدود یک فرسخ از مشهد فاصله دارد، بر مدفن او گنبدی بنا شده است و اهل آن دیار و حتی برخی از زائرین مرقد مطهر امام رضا (ع) قبر او را که معروف به خواجه ربیع است زیارت میکنند[۳۳].
جستارهای وابسته
- سکوت بر ظلم
- سکوت بر قتل امام حسین
- بنیتمیم (قبیله)
منابع
پانویس
- ↑ در برخی اسناد «خیثم» بعد از خاء حرف یاء ثبت شده ولی صحیح آن «خثیم» به ضم خاء، و بعد از خاء حرف ثاء است، همانگونه که در متن آوردهایم و محتمل است ربیع بن خیثم غیر از ربیع بن خثیم که از اصحاب امام علی (ع) است، باشد. ابن خیثم از اصحاب امام صادق (ع) است و طبق نقل آیة الله خوئی در معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۱۷۰، «ابن خثیم» از نظر اعتبار، مجهول الحال است.
- ↑ سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۲۴۳.
- ↑ لو رآک رسول الله لأحبک؛ سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۲۴۳.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۶، ص۲۵۴.
- ↑ کشی از «علی بن محمد بن قتیبه» روایت میکند که: از «فضل بن شاذان» سوال شد: «زهاد هشت گانه» چه کسانیاند؟ گفت: ربیع بن خیثم، هرم بن حیان، اویس قرن، عامر بن عبد قیس، این چهر نفر از اصحاب علی (ع) بودند و همه از زهاد و پرهیزکاران زمان خویش به شمار میرفتند، و چهار نفر دیگر که با معاویه بودند: ابو مسلم خولانی (اسم او هبان بن صیفی است) که مردی فاسق و فاجر و ریاکار بود و سپاهیان معاویه را در نبرد با امیرمؤمنان (ع) ترغیب مینموده است، و دیگری مسروق بن اجدع است که ار گمرکیها و مالیات بگیرهای حکومت معاویه بوده و به امیرمؤمنان (ع) طعن میزده است و با همین حالت از دنیا رفت و یکی دیگر حسن رئیس قدریه است. آخرین آنها نیز «اسود بن یزید» یا «جریر بن عبدالله بجلی» است.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۶، ص۳۵۴ و تهذیب التهذیب، ج۳، ص۶۸.
- ↑ در نهج ابلاغه آمده که: همام همان کسی است که از حضرت امیر (ع) تقاضا نمود تا اوصاف پارسیان را برای او بیان نماید و این درخواست را چند بار تکرار کرد تا آن حضرت خطبه متقین را برای او بیان نمود و در پایان خطبه، همام فریادی از دل کشید و جان به جان آفرید تسلیم نمود. طبق نقل «محمد بن طلحه شافعی» در این جریان «ربیع بن خیثم» حضور داشته وپس از وفات همام او را کفن و دفن نموده است. (اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۴) تفصیل بیشتر در شرح حال «همام» در همین اثر خواهد آمد.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۰۹-۵۱۰.
- ↑ احتمال دارد در شهر کوفه و قبل از حرکت به جانب صفین این اتفاق افتاده است.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۶، ص۳۵۴.
- ↑ تنقیح المقال، ج۱، ص۴۲۵ و اخبار الطوال، ص۱۶۵.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۱۰-۵۱۲.
- ↑ «پروردگارا! مرا باز گردانید!» سوره مؤمنون، آیه ۹۹.
- ↑ «شاید من در آنچه وا نهادهام، (بتوانم) کاری نیکو انجام دهم» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۰.
- ↑ يا ربيع، قد رجعناك فاعمل؛ اعیان الشیعه، ج۶،ص۴۵۶.
- ↑ آه نجا الصامتون
- ↑ آه نجا الصادقون وانا وقعت فی العذاب بعملی؛ اعیان الشیعه، ج۶،ص ۴۵۶ وسفینه البحار، ج۱ عنوان ربیع، ص۵۰۶.
- ↑ لنفسی ابکی لست ابکی لغیرها لنفسی فی نفسی عن الناس شاغل
- ↑ اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶ و سفینه البحار، ج ۱ عنوان ربیع، ص۵۰۶.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶ و سفینه البحار، ج ۱ عنوان ربیع، ص۵۰۶.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۱۲-۵۱۴.
- ↑ «خداوندگارا! ای پدیدآورنده آسمانها و زمین! دانای پنهان و آشکار! تویی که میان بندگانت در آنچه اختلاف میورزیدند داوری میکنی» سوره زمر، آیه ۴۶.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶.
- ↑ لقد قتلوا فتیة لو رآهم رسول الله (ص) الأحبهم أطعمهم بیده و أجلسهم علی فخذه؛ اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۶.
- ↑ سفینة البحار، ج۱، عنوان ربع، ص۵۰۷.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۱۴-۵۱۵.
- ↑ در سفینة البحار، ج۱، ص۵۰۷، تردید خواجه ربیع در همراهی با حضرت علی (ع) را در جنگ با خوارج ذکر کرده است.
- ↑ «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند» سوره حجرات، آیه ۹.
- ↑ ر. ک: اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۵ و معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۱۶۷.
- ↑ ر. ک: اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۵۵ و معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۱۶۷.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۱۵-۵۱۷.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۱۷.