امانت در فلسفه اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
در میان متفکران [[اسلامی]]، آنچه به تبع [[قرآن]]، [[وفاق]] در [[اندیشه]] اسلامی را به ارمغان آورده آن است که [[امانت]]، با ارزش‌ترین مقامی است که [[خداوند]] به [[انسان]] [[عنایت]] نموده است؛ تا به آنجا که انسانیّت انسان با آن رقم می‌خورد. لذا باید دید که در مکتب‌های مختلف [[عقلی]]، [[ارزش انسان]] به چه چیز دانسته شده تا بنا بر آن، ماهیّت امانت روشن شود.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۱۰۶.</ref>
در میان متفکران [[اسلامی]]، آنچه به تبع [[قرآن]]، وفاق در [[اندیشه]] اسلامی را به ارمغان آورده آن است که [[امانت]]، با ارزش‌ترین مقامی است که [[خداوند]] به [[انسان]] عنایت نموده است؛ تا به آنجا که انسانیّت انسان با آن رقم می‌خورد. لذا باید دید که در مکتب‌های مختلف [[عقلی]]، ارزش انسان به چه چیز دانسته شده تا بنا بر آن، ماهیّت امانت روشن شود.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲]]، ص ۱۰۶.</ref>


== معنای امانت در [[حکمت]] مشّاء ==
== معنای امانت در [[حکمت]] مشّاء ==
در [[مکتب]] مشّاء، هستی با [[خلقت]] [[عقل]] آغاز می‌شود. در نتیجه، عقل، ارزشمندترین موجودی محسوب می‌شود که خداوند آفرید و سایر موجودات، به [[میزان]] بهره‌مندی از آن، ارزش‌گذاری می‌شوند.
در [[مکتب]] مشّاء، هستی با [[خلقت]] [[عقل]] آغاز می‌شود. در نتیجه، عقل، ارزشمندترین موجودی محسوب می‌شود که خداوند آفرید و سایر موجودات، به [[میزان]] بهره‌مندی از آن، ارزش‌گذاری می‌شوند. از این منظر، عقل، خواه در حیطه [[عقل عملی]] و یا نظری، گران‌بهاترین نعمتی است که خداوند به انسان [[عطا]] نموده است. شیخ‌الرئیس [[ابن سینا]]، به مناسبت‌های مختلف در آثار خود، خصوصاً در مباحث مربوط به معرفت‌النفس، به این مسئله اشاره نموده است. وی در کتاب المبدأ و المعاد [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] انسان را به میزان بهره‌مندی از عقل بیان داشته و تصریح نموده است: {{عربی|واعلم أن القوة العقلیه التی هی محل العلوم و المعارف هی اللطیفه المجرده المدیره لجمیع الجوارح و الأعضاء المستخدمه لجمیع المشاعر و القوی، و هی بحسب ذاتها قابله للمعارف و العلوم کلها}}<ref>المبدأ و المعاد، ص۳۶۸.</ref>.
از این منظر، عقل، خواه در حیطه [[عقل عملی]] و یا نظری، گران‌بهاترین نعمتی است که خداوند به انسان [[عطا]] نموده است. شیخ‌الرئیس [[ابن سینا]]، به مناسبت‌های مختلف در آثار خود، خصوصاً در مباحث مربوط به معرفت‌النفس، به این مسئله اشاره نموده است. وی در کتاب المبدأ و المعاد [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] انسان را به میزان بهره‌مندی از عقل بیان داشته و تصریح نموده است: {{عربی|واعلم أن القوة العقلیه التی هی محل العلوم و المعارف هی اللطیفه المجرده المدیره لجمیع الجوارح و الأعضاء المستخدمه لجمیع المشاعر و القوی، و هی بحسب ذاتها قابله للمعارف و العلوم کلها}}<ref>المبدأ و المعاد، ص۳۶۸.</ref>.


او سپس عوامل مختلف در عدم بهره‌مندی انسان از عقل را طی پنج مرحله برمی‌شمرد و از جمله، [[گناه]] و آلودگی‌های [[اخلاقی]] را اصلی‌ترین [[حجاب]] عقل [[انسانی]] در بهره‌مندی از اشراقات عقل فعّال بیان می‌دارد<ref>عبارت شیخ الرئیس چنین است: {{عربی|الثانی، خبث جوهرها و ظلمة ذاتها لکدورة الشهوات و التراکم الذی حصل علی وجه النفس الناطقة من کثرة المعاصی، فإنه یمنع صفاء القلب و جلاه، فمنع ظهور الحق فیها بقدر ظلمتها و تراکمها کصداء المرأة و خبثها و کدورتها المانعة من ظهور الصورة فیها و إن کانت تامة الشکل}} (المبدأ و المعاد، ص۳۶۸).</ref>. شیخ الرئیس در پایان، [[ارزش]] عقل را [[ادراک]] [[توحید]] و [[معارف الهی]] بیان کرده و می‌گوید: {{عربی|تلک الأمانة التی امتاز الإنسان بحملها عن السماوات و الأرضین و الجبال، هی المعرفة و التوحید، فإن نفس کل إنسان مستعدة لحملها فی الأصل و لکن یمیطها عن النهوض بأعبائها و الوصول إلی تحقیقها الموانع و الأسباب الصارفة و ما روی عن قوله {{صل}}: {{متن حدیث|لَوْ لَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ‏ يَحُومُونَ‏ عَلَى قُلُوبِ بَنِي آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَى مَلَكُوتِ السَّمَاءِ}}. إشاره إلی هذا القابلیة لها، و هذه الأسباب التی هی الحجاب بین النفوس الإنسانیة و عالم ملکوتها، و إلیه أشار بما روی أنه قیل له {{صل}}: یا [[رسول الله]] {{صل}}، أین [[الله]] فی الأرض؟ قال: فی [[قلوب]] [[عباده]] [[المؤمنین]]. و فی الخبر أیضا: «لا یسعنی أرضی و لاسمائی، و وسعنی [[قلب]] [[عبدی]] المؤمن». و الحاصل أنه إذا ارتفع هذه الحجب و الموانع عن قلب الإنسان الذی هو نفسه الناطقة، تجلی فیه صورة الملک و الملکوت و هیئة الوجود [[علی]] ما هی علیه، فیری ذاته فی جنة عرضها السماوات والأرض}}<ref>المبدأ و المعاد، ص۳۷۱.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۱۰۶.</ref>
او سپس عوامل مختلف در عدم بهره‌مندی انسان از عقل را طی پنج مرحله برمی‌شمرد و از جمله، [[گناه]] و آلودگی‌های [[اخلاقی]] را اصلی‌ترین [[حجاب]] عقل [[انسانی]] در بهره‌مندی از اشراقات عقل فعّال بیان می‌دارد<ref>عبارت شیخ الرئیس چنین است: {{عربی|الثانی، خبث جوهرها و ظلمة ذاتها لکدورة الشهوات و التراکم الذی حصل علی وجه النفس الناطقة من کثرة المعاصی، فإنه یمنع صفاء القلب و جلاه، فمنع ظهور الحق فیها بقدر ظلمتها و تراکمها کصداء المرأة و خبثها و کدورتها المانعة من ظهور الصورة فیها و إن کانت تامة الشکل}}، (المبدأ و المعاد، ص۳۶۸).</ref>. شیخ الرئیس در پایان، [[ارزش]] عقل را [[ادراک]] [[توحید]] و [[معارف الهی]] بیان کرده و می‌گوید: {{عربی|تلک الأمانة التی امتاز الإنسان بحملها عن السماوات و الأرضین و الجبال، هی المعرفة و التوحید، فإن نفس کل إنسان مستعدة لحملها فی الأصل و لکن یمیطها عن النهوض بأعبائها و الوصول إلی تحقیقها الموانع و الأسباب الصارفة و ما روی عن قوله {{صل}}: {{متن حدیث|لَوْ لَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ‏ يَحُومُونَ‏ عَلَى قُلُوبِ بَنِي آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَى مَلَكُوتِ السَّمَاءِ}}. إشاره إلی هذا القابلیة لها، و هذه الأسباب التی هی الحجاب بین النفوس الإنسانیة و عالم ملکوتها، و إلیه أشار بما روی أنه قیل له {{صل}}: یا رسول الله {{صل}}، أین الله فی الأرض؟ قال: فی قلوب عباده المؤمنین. و فی الخبر أیضا: «لا یسعنی أرضی و لاسمائی، و وسعنی قلب عبدی المؤمن». و الحاصل أنه إذا ارتفع هذه الحجب و الموانع عن قلب الإنسان الذی هو نفسه الناطقة، تجلی فیه صورة الملک و الملکوت و هیئة الوجود [[علی]] ما هی علیه، فیری ذاته فی جنة عرضها السماوات والأرض}}<ref>المبدأ و المعاد، ص۳۷۱.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲]]، ص ۱۰۶.</ref>


== معنای امانت در [[حکمت]] [[اشراق]] ==
== معنای امانت در [[حکمت]] اشراق ==
در حکمت اشراق، نفس [[انسانی]] محدود به حدّی نیست و در پرتو بهره‌مندی از [[انوار]] قاهره، می‌تواند تا عالی‌ترین مدارج اعتلا یابد و هر مقدار که به نورالانوار [[قرب]] یابد؛ [[نورانیت]] بیشتری می‌یابد؛ تا به آنجا که کاملاً مجذوب نورالانوار می‌گردد<ref>عبارت شیخ اشراق در این رابطه چنین است: {{عربی|النور المدبر اذا لم یقهره شواغل البرزخ، یکون شوقه الی عالم النور القدسیّ أکثر منه الی الغواسق. فکلما ازداد نورا و ضوءا، ازداد عشقا و محبة الی النور القاهر، وازداد غنی و قربا من نورالانوار، ولو کانت الانوار المتصرّفة غیر متناهیة قوة التأثیر، ما حجبها جذب شواغل البرازخ عن الأفق النوری. والانوارالاسفهبدیة اذا قهرت الجواهر الغاسقة، و قوی عشقها و شوقها الی عالم النور، و استضاءت بالانوار القاهرة، و حصل لها ملکة الاتصال بعالم النور المحض}} (حکمة الاشراق، ص۲۲۴)؛ همچنین ر. ک: الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ج۹، ص۲۴۵.</ref>. و چون چنین قابلیّتی تنها در نفس [[انسانی]] است، بنابراین، نفس ناطقه [[انسان]] [[امانت الهی]] است که [[خداوند]] به نوع [[آدمی]] [[عنایت]] نموده؛ تا چه مقدار از آن بهره ببرد. [[محمد شریف]] (شارح حکمه الاشراق) در انواربه چنین اظهار داشته است: {{عربی|و استدعی من الواهب کما لا یعنی نفسا ناطقة مجرده}}. چون نفس ناطقه، قابل [[کمالات]] عقلیه و وهمیّه و حسیّه است، بنابر آن، او را کمال گفته است؛ همچنان که [[حق تعالی]]، در [[قرآن مجید]] آن معنی را که در ذات انسان است به [[امانت]] تعبیر فرموده است: حیث قال (جلّ ذکره) {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref> و هرچند [[روح]] امانت در [[شرافت]] بالقوه نفس نیست، بلکه [[کمال نهایی]] آن، رسیدن به [[انوار]] قاهره و نورالانوار است<ref>انواریه (ترجمه و شرح حکمة الاشواق سهروردی)، ص۱۱۵.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۱۰۷.</ref>
در حکمت اشراق، نفس [[انسانی]] محدود به حدّی نیست و در پرتو بهره‌مندی از [[انوار]] قاهره، می‌تواند تا عالی‌ترین مدارج اعتلا یابد و هر مقدار که به نورالانوار [[قرب]] یابد؛ نورانیت بیشتری می‌یابد؛ تا به آنجا که کاملاً مجذوب نورالانوار می‌گردد<ref>عبارت شیخ اشراق در این رابطه چنین است: {{عربی|النور المدبر اذا لم یقهره شواغل البرزخ، یکون شوقه الی عالم النور القدسیّ أکثر منه الی الغواسق. فکلما ازداد نورا و ضوءا، ازداد عشقا و محبة الی النور القاهر، وازداد غنی و قربا من نورالانوار، ولو کانت الانوار المتصرّفة غیر متناهیة قوة التأثیر، ما حجبها جذب شواغل البرازخ عن الأفق النوری. والانوارالاسفهبدیة اذا قهرت الجواهر الغاسقة، و قوی عشقها و شوقها الی عالم النور، و استضاءت بالانوار القاهرة، و حصل لها ملکة الاتصال بعالم النور المحض}} (حکمة الاشراق، ص۲۲۴)؛ همچنین ر. ک: الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ج۹، ص۲۴۵.</ref>. و چون چنین قابلیّتی تنها در نفس [[انسانی]] است، بنابراین، نفس ناطقه [[انسان]] [[امانت الهی]] است که [[خداوند]] به نوع [[آدمی]] [[عنایت]] نموده؛ تا چه مقدار از آن بهره ببرد. [[محمد شریف]] (شارح حکمه الاشراق) در انواربه چنین اظهار داشته است: {{عربی|و استدعی من الواهب کما لا یعنی نفسا ناطقة مجرده}}. چون نفس ناطقه، قابل [[کمالات]] عقلیه و وهمیّه و حسیّه است، بنابر آن، او را کمال گفته است؛ همچنان که [[حق تعالی]]، در [[قرآن مجید]] آن معنی را که در ذات انسان است به [[امانت]] تعبیر فرموده است: حیث قال (جلّ ذکره) {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref> و هرچند [[روح]] امانت در [[شرافت]] بالقوه نفس نیست، بلکه کمال نهایی آن، رسیدن به [[انوار]] قاهره و نورالانوار است<ref>انواریه (ترجمه و شرح حکمة الاشواق سهروردی)، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲]]، ص ۱۰۷.</ref>


== معنای امانت در [[حکمت]] متعالیه ==
== معنای امانت در [[حکمت]] متعالیه ==
خط ۲۵: خط ۲۴:


ثانیاً، در میان [[مخلوقات]]، هر مخلوقی که [[استعداد]] حمل آن را داشته باشد، به تبع امانت، صاحب شرافت [[توحیدی]] می‌گردد و بنا بر [[وحدت]] حامل و محمول، به میزانی که [[امین]]، [[حریم]] امانت را [[حفظ]] کند و حدود امانت در [[قلب]] و روح او ظاهر شود و به عبارت دیگر، به هر [[میزان]] که [[امین]] رنگ [[امانت]] را به خود گیرد و فانی در آن شود، [[شرافت]] پیدا می‌کند.
ثانیاً، در میان [[مخلوقات]]، هر مخلوقی که [[استعداد]] حمل آن را داشته باشد، به تبع امانت، صاحب شرافت [[توحیدی]] می‌گردد و بنا بر [[وحدت]] حامل و محمول، به میزانی که [[امین]]، [[حریم]] امانت را [[حفظ]] کند و حدود امانت در [[قلب]] و روح او ظاهر شود و به عبارت دیگر، به هر [[میزان]] که [[امین]] رنگ [[امانت]] را به خود گیرد و فانی در آن شود، [[شرافت]] پیدا می‌کند.
صدرالدین شیرازی در اسرار الآیات خود، بعد از نقل اقوال گوناگون [[علماء]] در معنای [[امانت الهی]] در [[آیه]] ۷۲ [[سوره احزاب]] و [[جرح و تعدیل]] آنها و تبیین بی‌نهایت بودن [[سیر]] [[کمال انسان]]، می‌نویسد: {{عربی|إن حقیقة الأمانة و هی المعبر عنها تارة بفضل الله {{متن قرآن|ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}<ref>«این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد می‌بخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره حدید، آیه ۲۱.</ref>. هی الفیض الإلهی الأثم [[بلا]] واسطة، و المراد منه الفناء عن کل شیء و البقاء بالله، و الإنسان من بین الممکنات مخصوص بذلک، و إنما سمیت أمانة لأن الفیض بلا واسطة هو من صفات الحق تعالی و قد [[حمله]] الإنسان لا غیر، لما ذکرنا من أن ما سواه غیر مستعد لقبوله}}<ref>اسرار الآیات، ص۱۶۱.</ref>
صدرالدین شیرازی در اسرار الآیات خود، بعد از نقل اقوال گوناگون [[علماء]] در معنای [[امانت الهی]] در [[آیه]] ۷۲ [[سوره احزاب]] و [[جرح و تعدیل]] آنها و تبیین بی‌نهایت بودن [[سیر]] [[کمال انسان]]، می‌نویسد: {{عربی|إن حقیقة الأمانة و هی المعبر عنها تارة بفضل الله {{متن قرآن|ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}<ref>«این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد می‌بخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره حدید، آیه ۲۱.</ref>. هی الفیض الإلهی الأثم [[بلا]] واسطة، و المراد منه الفناء عن کل شیء و البقاء بالله، و الإنسان من بین الممکنات مخصوص بذلک، و إنما سمیت أمانة لأن الفیض بلا واسطة هو من صفات الحق تعالی و قد [[حمله]] الإنسان لا غیر، لما ذکرنا من أن ما سواه غیر مستعد لقبوله}}<ref>اسرار الآیات، ص۱۶۱.</ref>.
نتیجه آن‌که، در [[حکمت]] متعالیه، [[صادر اول]]، [[اشرف مخلوقات]] و [[سید]] کائنات است و در عین حال، خود امانت الهی در میان خلایق است که بر همه به اندازه ظرفیتشان نورافشانی و [[افاضه]] [[رحمت]] می‌نماید و سایر [[انسان‌ها]] نیز میهمان سفره [[امین الهی]] در [[تحمل]] امانت هستند.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۱۰۸.</ref>
 
نتیجه آنکه، در [[حکمت]] متعالیه، صادر اول، اشرف مخلوقات و [[سید]] کائنات است و در عین حال، خود امانت الهی در میان خلایق است که بر همه به اندازه ظرفیتشان نورافشانی و [[افاضه]] [[رحمت]] می‌نماید و سایر [[انسان‌ها]] نیز میهمان سفره امین الهی در تحمل امانت هستند<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲]]، ص ۱۰۸.</ref>.


== معنای امانت در [[عرفان]] ==
== معنای امانت در [[عرفان]] ==
خط ۳۳: خط ۳۳:
[[سید حیدر آملی]] (از عرفای قرن ۸ ه‍.ق) طی بیان برهانی خود [[اثبات]] می‌کند که [[امانت الهی]]، همان [[مقام خلافت]] اللّهی است؛ مقامی که [[خداوند]] بالقوه به همه [[انسان‌ها]] [[عنایت]] فرمود و فعلیّت آن در [[درجه]] اول در [[رسول اکرم]] {{صل}} و سپس در [[ائمه اطهار]] {{عم}} ظاهر شد و مراتبی از آن در سایر [[انبیاء]] {{عم}} و [[نفوس]] [[زکیه]] انسان‌ها فعلیت یافت<ref>تفصیل بیان سید حیدر آملی چنین است: {{عربی|فکما ان نبوات جمیع الأنبیاء {{عم}} (هنّ) جزئیات النبوة المطلقة المحمدیة، فکذلک ولایة جمیع الأولیاء فإنها جزئیات الولایة المطلقة، المخصوصة بخاتم الأولیاء. والکل راجع الی الحقیقة المحمدیة {{صل}} صورة و معنی، و (الی) مظاهرها العلویة و السفلیة، المنسوبة إلی تلک الحقیقة، من الحضرة الاحدیة الذاتیة و الحضرة الواحدیة الأسمائیة، لقوله {{صل}}:}} {{متن حدیث|خلق الله آدم علی صورته}} {{عربی|و لقوله تعالی:}} {{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا}} [«و همه نام‌ها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱]{{عربی|. و معنی الحدیث و الآیة أنه تعالی خلقه (ای آدم) ای أوجده علی صورته الجامعیة الاسمائیة و المجموعیة الذاتیة، التی هی عبارة عن ظهوره فیه بجمیع أسمائه و تجلیه له بجمیع کمالاته، لان التخلیق بغیر هذه الصورة غیر ممکن. و قوله (تعالی فی الحدیث القدسی): «لا یسعنی ارضی و لا سمائی، و لکن یسعنی قلب عبدی المؤمن» دال علی ذلک، لان «السعة» هاهنا هی بمعنی القابلیة الذاتیة الحقیقیة، التی لیست لأحد آخر غیر نبینا {{صل}} من الموجودات العلویة و السفلیة، و بعده للإنسان الکامل الذی یکون علی قدمه. هذا من حیث الفعل. و أمّا من حیث القوة، فکل انسان قابل لها، کما شهدت به الآیة و الخبر (السابقین)، و سنشیر إلیهما (فیما یلی). و قوله تعالی:}} {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}} [«ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲] {{عربی|... فصار بذلک خلیفة الرحمن، لانه مخلوق علی صورته... فلما کان هذا العبد مخلوقا علی صورة الرحمن و خلیفته، سخر الله تعالی له ما فی الأکوان من سائر أنواع المحسوسات و المعقولات... دال علیه، لان «الامانة» عند التحقیق، باتفاق اکثر المحققین من اهل الله تعالی، هی «الخلافة» لا غیر، لانّ غیر الخلافة یقبل الشرکة مع الإنسان، و «الخلافة» لا تقبل الشرکة بوجه من الوجوه، کما سنشیر إلیها مفصلا أیضا. و من هنا لا تحصل لاحد النبوة المقیدة و المطلقة الا لمن استحق «الخلافة» الإلهیة، و صار خلیفة بینهم بالفعل دون القوة. و کذلک (حکم) الولایة، فان الولی الکامل هو الخلیفة باطنا، کما أن النبی هو الخلیفة ظاهرا و باطنا، اعنی صورة و معنی. و یعرف هذا من قصة آدم و داوود {{عم}} و من قضة محمد {{صل}} و خلفائه المعنویین دون الصوریین، الذین هم أمیرالمؤمنین و أولاده المعصومین {{عم}} لاغیرهم، کما سبق ذکره. و تحقیق هذا من سرّ ظهور المهدی {{ع}} و ختم الولایة و خراب الدنیا بعده و رجوعها الی الآخرة ابدا}}. (المقدمات من کتاب نص النصوص، ص۱۷۴).</ref>.
[[سید حیدر آملی]] (از عرفای قرن ۸ ه‍.ق) طی بیان برهانی خود [[اثبات]] می‌کند که [[امانت الهی]]، همان [[مقام خلافت]] اللّهی است؛ مقامی که [[خداوند]] بالقوه به همه [[انسان‌ها]] [[عنایت]] فرمود و فعلیّت آن در [[درجه]] اول در [[رسول اکرم]] {{صل}} و سپس در [[ائمه اطهار]] {{عم}} ظاهر شد و مراتبی از آن در سایر [[انبیاء]] {{عم}} و [[نفوس]] [[زکیه]] انسان‌ها فعلیت یافت<ref>تفصیل بیان سید حیدر آملی چنین است: {{عربی|فکما ان نبوات جمیع الأنبیاء {{عم}} (هنّ) جزئیات النبوة المطلقة المحمدیة، فکذلک ولایة جمیع الأولیاء فإنها جزئیات الولایة المطلقة، المخصوصة بخاتم الأولیاء. والکل راجع الی الحقیقة المحمدیة {{صل}} صورة و معنی، و (الی) مظاهرها العلویة و السفلیة، المنسوبة إلی تلک الحقیقة، من الحضرة الاحدیة الذاتیة و الحضرة الواحدیة الأسمائیة، لقوله {{صل}}:}} {{متن حدیث|خلق الله آدم علی صورته}} {{عربی|و لقوله تعالی:}} {{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا}} [«و همه نام‌ها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱]{{عربی|. و معنی الحدیث و الآیة أنه تعالی خلقه (ای آدم) ای أوجده علی صورته الجامعیة الاسمائیة و المجموعیة الذاتیة، التی هی عبارة عن ظهوره فیه بجمیع أسمائه و تجلیه له بجمیع کمالاته، لان التخلیق بغیر هذه الصورة غیر ممکن. و قوله (تعالی فی الحدیث القدسی): «لا یسعنی ارضی و لا سمائی، و لکن یسعنی قلب عبدی المؤمن» دال علی ذلک، لان «السعة» هاهنا هی بمعنی القابلیة الذاتیة الحقیقیة، التی لیست لأحد آخر غیر نبینا {{صل}} من الموجودات العلویة و السفلیة، و بعده للإنسان الکامل الذی یکون علی قدمه. هذا من حیث الفعل. و أمّا من حیث القوة، فکل انسان قابل لها، کما شهدت به الآیة و الخبر (السابقین)، و سنشیر إلیهما (فیما یلی). و قوله تعالی:}} {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}} [«ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲] {{عربی|... فصار بذلک خلیفة الرحمن، لانه مخلوق علی صورته... فلما کان هذا العبد مخلوقا علی صورة الرحمن و خلیفته، سخر الله تعالی له ما فی الأکوان من سائر أنواع المحسوسات و المعقولات... دال علیه، لان «الامانة» عند التحقیق، باتفاق اکثر المحققین من اهل الله تعالی، هی «الخلافة» لا غیر، لانّ غیر الخلافة یقبل الشرکة مع الإنسان، و «الخلافة» لا تقبل الشرکة بوجه من الوجوه، کما سنشیر إلیها مفصلا أیضا. و من هنا لا تحصل لاحد النبوة المقیدة و المطلقة الا لمن استحق «الخلافة» الإلهیة، و صار خلیفة بینهم بالفعل دون القوة. و کذلک (حکم) الولایة، فان الولی الکامل هو الخلیفة باطنا، کما أن النبی هو الخلیفة ظاهرا و باطنا، اعنی صورة و معنی. و یعرف هذا من قصة آدم و داوود {{عم}} و من قضة محمد {{صل}} و خلفائه المعنویین دون الصوریین، الذین هم أمیرالمؤمنین و أولاده المعصومین {{عم}} لاغیرهم، کما سبق ذکره. و تحقیق هذا من سرّ ظهور المهدی {{ع}} و ختم الولایة و خراب الدنیا بعده و رجوعها الی الآخرة ابدا}}. (المقدمات من کتاب نص النصوص، ص۱۷۴).</ref>.


نتیجه آنکه، [[امانت الهی]] که [[خداوند]] با [[تجلیل]] از آن یاد می‌کند، موجود شریفی است که [[ارزش]] وجودی و [[اخلاقی]] او فراتر و والاتر از همه دیگر انواع [[ارزش‌ها]] است؛ به گونه‌ای که در میان خلایق، موجودی اقرب و [[اشرف]] از او به خداوند فرض نمی‌شود. در [[نصوص دینی]] و اصطلاحات [[علمی]]، از آن با اسامی گوناگونی دارد؛ نام برده شده که هر یک به جلوه‌ای از ارزش‌های مقرّر در این [[امانت]] دلالت دارد؛ از آن جمله: [[اسم اعظم]]، [[عقل کل]]، نفخه ربانی و [[مقام خلافت]] و [[ولایت الهی]] بر خلایق. تعبیر اخیر - بنا بر مستندات [[قرآنی]] که به برخی از آنها اشاره شد - بالقوّه در همه [[انسان‌ها]] موجود است؛ لذا تمام [[آدمیان]] بالقوه [[امین‌الله]] هستند؛ زیرا ظرفیّت حمل امانت را دارا می‌باشند. همچنین بنا بر قاعده [[وحدت]] ظرف و مظروف، همه انسان‌ها بالقوّه امانت‌های [[شریف]] هستند که می‌باید زیر نظر معلّم و امینی از سوی [[پروردگار]]، امانت و [[مقام]] امین‌الله بودن خود را به منصه [[ظهور]] برسانند و مقام خلافت و [[ولایت]] خود بر خلایق را [[اثبات]] نمایند.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۱۰۹.</ref>
نتیجه آنکه، [[امانت الهی]] که [[خداوند]] با [[تجلیل]] از آن یاد می‌کند، موجود شریفی است که [[ارزش]] وجودی و [[اخلاقی]] او فراتر و والاتر از همه دیگر انواع [[ارزش‌ها]] است؛ به گونه‌ای که در میان خلایق، موجودی اقرب و [[اشرف]] از او به خداوند فرض نمی‌شود. در نصوص دینی و اصطلاحات [[علمی]]، از آن با اسامی گوناگونی دارد؛ نام برده شده که هر یک به جلوه‌ای از ارزش‌های مقرّر در این [[امانت]] دلالت دارد؛ از آن جمله: [[اسم اعظم]]، عقل کل، نفخه ربانی و [[مقام خلافت]] و [[ولایت الهی]] بر خلایق. تعبیر اخیر - بنا بر مستندات [[قرآنی]] که به برخی از آنها اشاره شد - بالقوّه در همه [[انسان‌ها]] موجود است؛ لذا تمام [[آدمیان]] بالقوه [[امین‌الله]] هستند؛ زیرا ظرفیّت حمل امانت را دارا می‌باشند. همچنین بنا بر قاعده [[وحدت]] ظرف و مظروف، همه انسان‌ها بالقوّه امانت‌های [[شریف]] هستند که می‌باید زیر نظر معلّم و امینی از سوی [[پروردگار]]، امانت و مقام امین‌الله بودن خود را به منصه [[ظهور]] برسانند و مقام خلافت و [[ولایت]] خود بر خلایق را [[اثبات]] نمایند<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲]]، ص ۱۰۹.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۷٬۸۳۵

ویرایش