بحث:زیارت: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
(←زیارت) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
== زیارت == | == زیارت == | ||
در بحث "زیارت" پیش از آنکه [[استدلال]] شود که چرا باید رفت و رفتن به زیارت چه سودی دارد؟ اگر شناختی محبتآور، نسبت به صاحبان "[[مزار]]" باشد، جایی برای این سؤال و [[استدلال]] باقی نمیگذارد. در زیارت، بیش از [[فلسفه]] و [[برهان]]، [[عشق]] و شور و [[محبت]] نهفته است. بیش از آنکه [[عقل]]، [[محاسبه]] کرده و دریابد که چرا؟ [[دل]]، [[فرمان]] داده و [[زائر]] را به [[مزار]] رسانده است. وادی زیارت، بیش و پیش از آنکه وادی معقولات و محاسبات [[عقلی]] باشد، وادیِ [[دل]] و جذبه درون است. [[زائر]]، اگر بداند و بشناسد که مورد زیارت "کیست؟".. دیگر نمیپرسد: "کجاست؟". به راه میافتد و همچون [[خضر]]، به دنبالِ آب [[حیات]]، و همچون [[موسی]] {{ع}} در پیِ [[عبد]] [[صالح]] روان میگردد تا برسد و بیابد و بهره برگیرد و کامیاب شود زیارت، از این مقوله است، [[پیوند قلبی]] است، [[محبت]] و علاقه است. آنچه [[زائر]] را به پیمودن راهها و طی مسافتها و [[رنج]] [[سفر]] و [[بیم]] [[بادیه]] و استقبال از [[خوف]] و خطر وا میدارد، کشش درونی و علاقه [[قلبی]] اوست و اگر [[عشق]] آمد، خستگی رخت بر میبندد اگر [[محبت]] در کار بود، ملال، متواری میشود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، | در بحث "زیارت" پیش از آنکه [[استدلال]] شود که چرا باید رفت و رفتن به زیارت چه سودی دارد؟ اگر شناختی محبتآور، نسبت به صاحبان "[[مزار]]" باشد، جایی برای این سؤال و [[استدلال]] باقی نمیگذارد. در زیارت، بیش از [[فلسفه]] و [[برهان]]، [[عشق]] و شور و [[محبت]] نهفته است. بیش از آنکه [[عقل]]، [[محاسبه]] کرده و دریابد که چرا؟ [[دل]]، [[فرمان]] داده و [[زائر]] را به [[مزار]] رسانده است. وادی زیارت، بیش و پیش از آنکه وادی معقولات و محاسبات [[عقلی]] باشد، وادیِ [[دل]] و جذبه درون است. [[زائر]]، اگر بداند و بشناسد که مورد زیارت "کیست؟".. دیگر نمیپرسد: "کجاست؟". به راه میافتد و همچون [[خضر]]، به دنبالِ آب [[حیات]]، و همچون [[موسی]] {{ع}} در پیِ [[عبد]] [[صالح]] روان میگردد تا برسد و بیابد و بهره برگیرد و کامیاب شود زیارت، از این مقوله است، [[پیوند قلبی]] است، [[محبت]] و علاقه است. آنچه [[زائر]] را به پیمودن راهها و طی مسافتها و [[رنج]] [[سفر]] و [[بیم]] [[بادیه]] و استقبال از [[خوف]] و خطر وا میدارد، کشش درونی و علاقه [[قلبی]] اوست و اگر [[عشق]] آمد، خستگی رخت بر میبندد اگر [[محبت]] در کار بود، ملال، متواری میشود. | ||
گفتیم که [[معرفت]] و [[عشق]]، پای را به رفتن میگشاید و "[[دوستی]]" به "دیدار" میانجامد. گاهی جریان، بر عکس این است. یعنی "دیدن"، "[[دوست داشتن]]" را به دنبال دارد و دیدار، [[عشق]] میآفریند و "زیارت" سببِ حصول عشق میگردد. وقتی که دیدار، بذر [[عشق]] بپاشد، "[[ملاقات]]"، [[محبت]] میآورد و نزدیک شدن [[جسم]]، نزدیک شدن [[روح]] را به دنبال دارد و از [[قرب]] [[مادّی]] میتوان به [[قرب]] [[معنوی]] رسید و از رفتن به [[خانه]] ای [[محبت]] صاحبخانه را میتوان به [[دل]] گرفت. چه بسیار پیوندها و عشقها که مولود یک برخورد بوده است. چه بسیار محبّتها و انسها و الفتها، که در سایه حضور و زیارت فراهم شده است. یعنی گاهی [[موتور]] محرّک [[انسان]] در دیدار و زیارت، [[شناخت]] و علاقه و [[انس]] [[قلبی]] است - که در فصل پیش، مفصل از آن یاد کردیم- گاهی اگر از این بُعد، ضعیف باشد، زیارت و دیدار، باعث روشن شدن [[موتور]] میشود و [[ملاقات]] حضوری، "استارت" [[محبت]] [[باطنی]] میگردد. چرا که از نزدیک، [[جمال]] معنی را میبیند و به [[مشاهده]] [[ارزش]]های متعالی میرسد و علاقمند میشود. همچنان که [[موتور]] اتومبیل، ماشین و چرخها را به حرکت وا میدارد، ولی هنگامی که به خاطر [[نقص]] فنی و یا یخ زدگی و [[ضعف]] باطری و خفگی [[موتور]]، ماشین روشن نشود. هُل دادن به ماشین و حرکتِ چرخها، [[موتور]] را هم روشن میکند. زیارت، گاهی از این مقوله است. یعنی اگر [[انسان]] برود و ببیند و خود را در فضاهای خاطره آمیز قرار دهد و در شعاع یک پرتو قرار بگیرد، چه بسا که حرارت معنی، وجود یخ کرده [[زائر]] را گرم کند و فروغ دیدار، [[خانه]] [[دل]] را روشن سازد و دیده [[اهل]] نظر، مسِ وجودش را کیمیا کند. منتها، صرفِ رفتن کافی نیست، "دیدن" هم لازم است تا به [[شهود]] [[جمال]] [[حق]] نائل نشود، آتشگیره [[عشق]]، وجودش را مشتعل نمیسازد. اگر رفت و دید و به [[شهود]] رسید و [[زیبایی]] [[حقیقت]] و [[جمال]] [[فضیلت]] را دریافت، به طور طبیعی، "[[معرفت]]" هم مییابد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۸،۲۷.</ref>. | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |
نسخهٔ ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۰
مقدمه
زیارت: دیدار و ملاقات کردن، به دیدن اشخاص محترم و مکانهای مقدّس و حرمهای امامان و امامزادگان رفتن. یکی از دستورالعملهای اکید اسلام، رفتن به زیارت قبر پیشوایان دین، انبیا و اولیا، از جمله زیارت قبور مؤمنین است. زیارت خانه خدا که "حج" نام دارد، برای آنان که توانایی جسمی و مالی داشته باشند واجب است. زائرانی که به زیارت حرمهای مطهّر میروند، بهره معنوی میبرند و از مدفونین در آن مزارها، الهام میگیرند. بیشترین تشویق، نسبت به زیارت قبر امام حسین (ع) در کربلا انجام گرفته است. رفتن به دیدار مرقد امامان، احیای خاطره آنان و زنده نگه داشتن نام و فرهنگ و تعالیم آنان است. به متنی که در حرم امامان و هنگام دیدار قبورشان خوانده میشود، زیارت و زیارتنامه میگویند، مثل زیارت عاشورا، زیارت وارث، زیارت جامعه. زیارت اختصاص به شهدا و مردگان ندارد. به دیدار زندهها رفتن، بخصوص انسانهای والا و با ایمان و صالح هم "زیارت" نام دارد[۱].
تشویق به زیارت
در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت، احادیث فراوان در مورد زیارت نقل شده است. در سنّت و سیرۀ عملی پیامبر خدا (ص) و امامان و صحابه و تابعین و بزرگان دین و عالمان و راویان و محدّثان نیز در طول قرون، رفتن به زیارت قبر اموات، شهدا و اولیای خدا مرسوم و رایج بوده است. رهاورد اینگونه زیارتها، تقرّب به خدا، الهام گرفتن از اولیای دین، پاک شدن از گناهان و پالایش و صفا یافتن روح است. متأسفانه جاهلان بیخبر از سنّت نبوی و کجفهمان دور از روح متعالی دین، زیارت و بنای قبور را نوعی بدعت و شرک میدانند و وهّابیان با عشق و علاقۀ مسلمانان نسبت به اولیای دین و حرم نبوی و قبور امامان مبارزه میکنند، در حالی که به گواهی تاریخ، بسیاری از علما و بزرگان اهل سنت نیز اهل زیارت قبور و تبرک جستن به مرقد اولیاء اللّه بودهاند و این را عمل به توصیۀ پیامبر خدا (ص) و پیروی از عمل او و صحابۀ بزرگ میدانستند.
روایات فراوانی دربارۀ زیارت خانۀ خدا، مدینۀ منوّره، قبر حضرت رسول (ص) و امامان معصوم (ع)، حتّی امامزادگان وارد شده و زیارتنامههای مخصوص از پیشوایان دین در منابع حدیثی نقل شده است، که در این مختصر نمیگنجد[۲].
عالمان بسیاری کوشیدهاند با استناد به منابع حدیثی اهل سنت، هم مشروعیّت زیارت را اثبات کنند، هم نمونههای فراوانی از عملکرد پیامبر و ائمه (ع) و بزرگان دین و مشایخ طریقت و پیشوایان مذاهب گوناگون اسلامی نقل کنند که پاسخی محکم به یاوههای وهابیان است. اصل زیارت و آثار تربیتی آن و برکات این سیرۀ عبادی و آموزشهای امامشناسی و معارف نهفته در زیارتنامهها، از مسلّمات آیین اسلام است و تألیفات بسیاری هم دربارۀ این سنّت دینی نگاشته شده است[۳].
کتابهای تألیفی دربارۀ زیارت، در محورهای مختلفی است، همچون ماهیت و مشروعیت زیارت، آداب زیارت، متن زیارتنامههای چهارده معصوم، کتب مستقل ادعیه و زیارات، شرح برخی زیارتنامههای مأثور، تاریخچۀ شهرهای زیارتی[۴][۵]
زیارت
در بحث "زیارت" پیش از آنکه استدلال شود که چرا باید رفت و رفتن به زیارت چه سودی دارد؟ اگر شناختی محبتآور، نسبت به صاحبان "مزار" باشد، جایی برای این سؤال و استدلال باقی نمیگذارد. در زیارت، بیش از فلسفه و برهان، عشق و شور و محبت نهفته است. بیش از آنکه عقل، محاسبه کرده و دریابد که چرا؟ دل، فرمان داده و زائر را به مزار رسانده است. وادی زیارت، بیش و پیش از آنکه وادی معقولات و محاسبات عقلی باشد، وادیِ دل و جذبه درون است. زائر، اگر بداند و بشناسد که مورد زیارت "کیست؟".. دیگر نمیپرسد: "کجاست؟". به راه میافتد و همچون خضر، به دنبالِ آب حیات، و همچون موسی (ع) در پیِ عبد صالح روان میگردد تا برسد و بیابد و بهره برگیرد و کامیاب شود زیارت، از این مقوله است، پیوند قلبی است، محبت و علاقه است. آنچه زائر را به پیمودن راهها و طی مسافتها و رنج سفر و بیم بادیه و استقبال از خوف و خطر وا میدارد، کشش درونی و علاقه قلبی اوست و اگر عشق آمد، خستگی رخت بر میبندد اگر محبت در کار بود، ملال، متواری میشود.
گفتیم که معرفت و عشق، پای را به رفتن میگشاید و "دوستی" به "دیدار" میانجامد. گاهی جریان، بر عکس این است. یعنی "دیدن"، "دوست داشتن" را به دنبال دارد و دیدار، عشق میآفریند و "زیارت" سببِ حصول عشق میگردد. وقتی که دیدار، بذر عشق بپاشد، "ملاقات"، محبت میآورد و نزدیک شدن جسم، نزدیک شدن روح را به دنبال دارد و از قرب مادّی میتوان به قرب معنوی رسید و از رفتن به خانه ای محبت صاحبخانه را میتوان به دل گرفت. چه بسیار پیوندها و عشقها که مولود یک برخورد بوده است. چه بسیار محبّتها و انسها و الفتها، که در سایه حضور و زیارت فراهم شده است. یعنی گاهی موتور محرّک انسان در دیدار و زیارت، شناخت و علاقه و انس قلبی است - که در فصل پیش، مفصل از آن یاد کردیم- گاهی اگر از این بُعد، ضعیف باشد، زیارت و دیدار، باعث روشن شدن موتور میشود و ملاقات حضوری، "استارت" محبت باطنی میگردد. چرا که از نزدیک، جمال معنی را میبیند و به مشاهده ارزشهای متعالی میرسد و علاقمند میشود. همچنان که موتور اتومبیل، ماشین و چرخها را به حرکت وا میدارد، ولی هنگامی که به خاطر نقص فنی و یا یخ زدگی و ضعف باطری و خفگی موتور، ماشین روشن نشود. هُل دادن به ماشین و حرکتِ چرخها، موتور را هم روشن میکند. زیارت، گاهی از این مقوله است. یعنی اگر انسان برود و ببیند و خود را در فضاهای خاطره آمیز قرار دهد و در شعاع یک پرتو قرار بگیرد، چه بسا که حرارت معنی، وجود یخ کرده زائر را گرم کند و فروغ دیدار، خانه دل را روشن سازد و دیده اهل نظر، مسِ وجودش را کیمیا کند. منتها، صرفِ رفتن کافی نیست، "دیدن" هم لازم است تا به شهود جمال حق نائل نشود، آتشگیره عشق، وجودش را مشتعل نمیسازد. اگر رفت و دید و به شهود رسید و زیبایی حقیقت و جمال فضیلت را دریافت، به طور طبیعی، "معرفت" هم مییابد[۶].
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۱۰.
- ↑ بحث زیارت و روایات آن از جمله در این منابع است: «من لا یحضره الفقیه»، ج ۲، «تهذیب»، ج ۶، «وسائل الشیعه»، ج۹، «بحار الأنوار»، ج ۹۷،۹۸ و ۹۹، «میزان الحکمه»، واژۀ زیارت، «کامل الزیارات» ابن قولویه، «جواهر»، ج ۱۹ و چندین «کتاب المزار» از علمای شیعه مثل شیخ طوسی و شهید اول و شیخ مفید و دیگران.
- ↑ از جمله ر. ک: «زیارت»، سیّد محمّد حسینی، «زیارت» جواد محدثی، «شوق دیدار» محمّد مهدی رکنی، «فلسفۀ زیارت و آیین آن» مرتضی جوادی آملی، «دائرة المعارف تشیّع» ج ۸ ص ۵۶۴ مدخل زیارت.
- ↑ در بخش الحاقی کتاب «زیارت» سیّد محمّد حسینی (دفتر نشر فرهنگ اسلامی) فهرست مفصّلی است که صدها کتاب در محورهای یاد شده را معرّفی کرده است.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۹۳.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۸،۲۷.