سبک زندگی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۳۵: خط ۳۵:


==[[فاسق]]==
==[[فاسق]]==
فاسق نیز قابل [[اعتماد]] نیست و نباید با او ارتباط برقرار ساخت در [[حدیث نبوی]] آمده است: اجتناب و دوری از فاسق [[جهاد]] است: «جهاد چهارگونه است:... یکی از آنها دوری از فاسق است».<ref>{{متن حدیث|اَلْجِهَادُ أَرْبَعُ:... وَ شَنْآنُ الْفَاسِقُ}}؛ نهج الفصاحه، ح۱۳۳۸.</ref> در روایات تأکید شده که [[انسان]] از فاسق دوری جوید و علت آن چنین بیان شده است که فاسق دوست خود را به یک [[وعده]] نان بلکه به کمتر از آن می‌فروشد. [[امام سجاد]]{{ع}} می‌فرماید: «از همراهی با فاسق اجتناب نما؛ زیرا وی تو را با یک وعده غذا بلکه به کمتر از آن می‌فروشد»<ref>{{متن حدیث|... وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفَاسِقِ فَإِنَّهُ بَائِعُكَ بِأُكْلَةٍ أَوْ أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ}}الفقه الاجتماع، ص۴۸۸.</ref>؛ در [[حدیث]] دیگری آمده است: از دوستی و [[هم‌نشینی]] با فاسق اجتناب کنید؛ زیرا [[بدی]] به سمت بدی کشیده می‌شود و [[اخلاق]] بد در وجود انسان تأثیر می‌گذارد. <ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم - برهانی (کتاب)| سیره اجتماعی پیامبر اعظم]]، ص 170-171.</ref>
{{اصلی|فسق}}


==[[ترسو]]==
==[[ترسو]]==

نسخهٔ ‏۲۹ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۰۹

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

میزان ارتباط

متأسفانه یکی از اموری که در جامعه ما چندان مهم نیست، فرصت و وقت است. ما برای وقت خود و دیگران کمتر اهمیت میدهیم، در حالی که در دنیا هیچ چیزی با ارزش‌تر و گران‌بهاتر از وقت برای انسان نیست. در حدیثی آمده است که در قیامت، انسان قادم از قدم بر نمی‌دارد مگر این که چهار چیز از او سؤال می‌شود: اولین سؤال از عمر انسان است که در چه راهی آن را مصرف کرده است؛ در راه اطاعت خدا یا در راه معصیت و نافرمانی از دستورهای الهی[۱].

بی‌تردید دیدار از دوستان و آشنایان، اثر مطلوبی در ایجاد و استحکام ارتباط دارد. رسول خدا(ص) فرمود: زیارت (دیدار از دوستان و آشنایان) محبت و دوستی را در دل انسان می‌کارد: « الزِّيَارَةُ تنبي الْمَوَدَّةَ»[۲] دید و بازدید نباید به افراط یا تفریط کشیده شود؛ مثلاً اگر شخصی بدون دلیلی هر روز به دیدن دوست خود برود این امر موجب می‌شود تا محبت از میان آنها برود و آهسته آهسته دوست عزیزش از او رنجیده خاطر گشته، متنفر شود.

در حدیث نبوی آمده است: شما با نزدیکان خود صله رحم نمایید، اما همسایه ایشان مشوید که همسایگی موجب پدید آمدن کینه‌ها در میان شما می‌گردد: « صَلُّوا قراباتكم وَ لَا تجاوروهم فَإِنِ الْجِوَارِ يُورِثُ بَيْنَكُمْ الضَّغَائِنَ »[۳].

برای این که دید و بازدید ملال‌آور نگردد[۴] بهتر است انسان جانب اعتدال را گرفته، گاه‌گاهی به دوستانش سر بزند که این امر موجب ازدیاد محبت می‌شود. پیامبر اسلام می‌فرماید: « زُرْ غِبّاً تَزِدْ حُبّاً »[۵]؛ هم‌دیگر را یک روز در میان و به صورت متناوب زیارت کنید که این امر محبت را زیاد می‌کند.

از اموری که در این خصوص مطرح است، رعایت حال دیگران می‌باشد، به این معنا که باید مخاطب‌شناس باشیم و بدانیم که او از نشستن ما راضی است یا خیر؟ برای مثال، با وجود این که عیادت از بیمار ثواب دارد، اما در روایات سفارش شده است که در کنار بیمار زیاد ننشینید، مگر این که بیمار بخواهد تا در کنارشان بنشینید [۶]. افراد دیگری نیز اگر کار داشته باشند و با مراوده زیاد وقت‌شان ضایع شود همین حکم بیمار را دارند و رعایت حال آنان نیز ضروری است.

بنابراین انسان باید در میزان ارتباط حد اعتدال را رعایت و از افراط و تفریط پرهیز کند.

در اسلام سفارش شده رابطه صمیمی و دینی خود را در هر صورت ادامه بدهیم و به استحکام آن بیندیشیم؛ اگر به هم دیگر دسترسی داریم به دیدن هم برویم و چنان چه دور از هم هستیم، با مکاتبه و فرستادن نامه این پیوند را حفظ کنیم. از امام صادق(ع) نقل شده است: پیوند بین برادران در حضور بازدید از هم دیگر است و در سفر با نامه‌نگاری صورت میگیرد: «التَّوَاصُلُ بَيْنَ الْإِخْوَانِ فِي الْحَضَرِ التَّزَاوُرُ، وَ فِي السَّفَرِ التَّرَاسُلُ»[۷]. در حدیث نبوی آمده است که جواب نامه مانند جواب سلام واجب است: « إِنَّ لِجَوَابِ الْكِتَابِ حَقّاً كردّ السَّلَامُ »[۸]؛ امام صادق(ع) فرمود: دادن جواب نامه مانند جواب سلام واجب است: «رَدُّ جَوَابِ الْكِتَابِ وَاجِبٌ كَوُجُوبِ رَدِّ السَّلَامِ»[۹]؛ اگر در گذشته جز فرستادن نامه وسیله ارتباطی دیگر نبود، امروزه با وسایل ارتباطی پیشرفته، از قبیل پست الکترونیک، تلفن، دورنگار، ارسال پیام کوتاه، چت (گفت‌و‌گو از طریق رایانه) و... رابطه‌ای سالم به آسانی میسور است و با رعایت اصول روابط کارآمد، انسان می‌تواند رابطه صمیمی با افراد جامعه برقرار کند.[۱۰]

طعنه‌زدن

ترش‌رویی و بی‌اعتنایی

مضر برای دین

از نظر اسلام معیار در روابط انسان‌ها دین است. اگر کسی برای دین انسان ضرر داشته باشد باید از او اجتناب کرد و اگر کسی برای دین انسان مفید باشد باید با او در ارتباط بود. از حضرت اباعبدالله(ع) روایت شده است که فرمود: بنگر، کسی که برای دین تو فایده نداشته باشد به او اعتماد نکن و به صحبت با او رغبت نشان مده؛ زیرا هر چه غیر از خدا باشد نابود و عاقبت آن بد است[۱۱].

از پیامبر اسلام سؤال شد: کدام هم‌نشین بهتر است؟ حضرت برای دوست و هم‌نشین سه معیار معرفی کرد و فرمود: هم‌نشینی خوب است که:

  1. دیدن او شما را به یاد خدا بیندازد: «مَنْ ذَكَّرَكُمْ بِاللَّهِ رُؤْيَتُهُ»[۱۲].
  2. سخن او بر دانش‌تان بیفزاید: «وَ زَادَكُمْ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ»[۱۳]؛
  3. عمل او شما را به آخرت علاقه‌مند سازد: «وَ ذَكَّرَكُمْ بِالْآخِرَةِ عَمَلُهُ»[۱۴].

اگر هم‌نشین، انسان را از یاد خدا غافل بسازد و برای دین و دنیای انسان فایده‌ای نداشته باشد، باید از وی پرهیز نمود که از مار خطرناک‌تر است.[۱۵]

بخیل

فاسق

ترسو

ارتباط با انسان ترسو هم درست نیست؛ زیرا او هنگام مشکلات نه تنها تو را، بلکه والدین خود را نیز تنها میگذارد. امام باقر(ع) می‌فرماید: «با انسان ترسو دوستی نکن و به او نزدیک نشو؛ زیرا وی زمان مشکلات از تو و از پدر و مادر خود فرار می‌کند و شما را تنها می‌گذارد»[۱۶].[۱۷]

اهل بدعت

اهل بدعت از جمله کسانی‌اند که از هم‌نشینی و همراهی با آنها نهی شده است. اگر انسان با چنین افرادی نشست و برخاست داشته باشد باورها و عقایدشان به مرور زمان بر شخص تأثیر میگذارد. رسول خدا(ص) فرمود: هر کسی در دین و کیش دوست و هم‌نشین خود است: «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ وَ قَرِينِهِ»[۱۸].[۱۹]

دارندگان بیماری‌های واگیر

در روایات آمده است: با افرادی که به امراض ساری مانند: جزام، پیسی و... مبتلایند، معاشرت نکنید و از آنها فاصله بگیرید[۲۰]. امام صادق(ع) فرمود: «فِرَّ مِنَ الْمَجْذُومِ فِرَارَكَ مِنَ الْأَسَدِ»[۲۱]؛ «از کسی که مبتلا به مرض جذام است؛ همان‌گونه که از شیر درنده فرار میکنی، از وی نیز بگریز». این یک نکته بهداشتی است که اسلام به آن توجه نموده و گرنه از لحاظ کمال‌های معنوی، ممکن است همان افراد نزد خداوند مقام ارجمندی داشته باشند.[۲۲]

دوستان ناباب

در دین مبین اسلام، از ارتباط با دوستان ناباب نهی شده است. حضرت پیامبر فرمود: از دوست بد بپرهیز که مردم تو را با او می‌شناسند[۲۳].

بی‌شک انسان از محیط، خانواده، مدرسه و هم‌سالان خود به شدت متأثر می‌شود. اصولاً شخصیت فرد در کنار دیگران و محیط اجتماعی شکل میگیرد. همسالان پس از خانواده نقش مهمی در تکوین ساختار شخصیت فرد دارد. به همین دلیل است که اگر دوستان فرد انسان‌هایی وارسته و خوب باشند، او نیز بالتبع چنین به بار خواهد آمد و چنان‌چه افرادی فاسد و آلوده باشند، او نیز دیر یا زود در منجلاب فرو خواهد رفت و خلاف‌کار خواهد گردید. از این رو بزرگان فرموده‌اند: اگر می‌خواهید از شخصیت فردی آگاه شوید، سراغ دوستانش بروید.

روشن است، افراد در شرایط عادی با کسانی دوست میشوند که با آنها هم سلیقه و هم طیف‌اند. در روایات آمده است: مردم بر دین دوستان خود می‌باشند، پس باید مواظب باشد چه کسانی را به دوستی بر می‌گزیند [۲۴].

امام علی(ع) می‌فرماید: هر شخص به کسی مانند خودش تمایل دارد[۲۵].

انسان اگر با افراد فرومایه هم‌نشین شود به یقین از آنها متأثر می‌شود و اخلاقش فاسد می‌گردد؛ از این رو باید در انتخاب دوست نهایت دقت را داشته باشیم تا خدای نخواسته در منجلاب بدبختی گرفتار نگردیم و از افراد غیرصالح و خلاف‌کار بپرهیزیم، تا دامن‌گیر آتش فساد اخلاقی‌شان نشویم.

افرادی که دوستان ناباب برگزیده و به انجام دادن گناه و گوش ندادن به سخنان پیشوایان دین عادت کرده‌اند، چه بسا به صورت گروهی به مقدسات دینی توهین کنند، اما پشیمان خواهند شد که پشیمانی‌شان سودی ندارد. آنها هنگامی که قیامت فرا می‌رسد، می‌گویند: وای بر من! کاش فلان [شخص گمراه] را دوست خود انتخاب نکرده بودم. او مرا از یادآوریحق گمراه ساخت، بعد از آنکه یاد حق به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه خوارکننده انسان بوده است[۲۶].

شاید حساس‌ترین مرحله زندگی انسان جوانی باشد که در این دوره، تغییر‌های جسمی و روحی در آنها پدید می‌آید که چه بسا درست هدایت نشوند، دچار نوعی سردرگمی و بحران میشوند. جوانان و نوجوانان فکر می‌کنند دیگران نمی‌توانند آنان را درک کنند؛ لذا خودشان گروه کوچکی را تشکیل می‌دهند که فرهنگ خاص آنها را دارد و بیشتر اوقات را در کنار هم‌دیگر سپری می‌کنند. جامعه‌شناسان در مورد گروه همسالان مینویسند: «گروه همسالان به عنوان یکی از عوامل اجتماعی شدن، بیشترین نفوذش را در دوره نوجوانی اعمال می‌کند. در این دوره، مورد پسند قرارگرفتن، هدف اصلی نوجوانان می‌شود و پذیرش و نمایش ارزش‌های گروه همسالان در پذیرش ارزش‌های اجتماعی از سوی فرد، نقش تعیین کننده‌ای دارد. از آنجا که نوجوانان عموماً وقت زیادی را به گروه همسالان اختصاص می‌دهند، غالباً اصطلاحات و ارزش‌های متفاوت از، جامعه بزرگسالان پیدا می‌کنند»[۲۷].

دوست در زندگی انسان نقش مؤثری ایفا می‌کند. در زمان پیامبران گروهی دور هم جمع می‌شدند و وقتی پیامبران را می‌‌دیدند، آنان را مسخره میکردند؛ یکی حرف ناروا می‌گفت و دیگران گفته‌اش را تأیید مینمودند. بدین طریق چون احساس تنهایی نمی‌کردند و دوستان ناباب به آنها قوت قلب می‌دادند، از جسارت به پیامبران هیچ‌گونه هراسی نداشتند. در پایان این فصل ذکر این نکته لازم است که بدون شک شرایط اجتماعی، خرافات، مفاسد اجتماعی و دوستان ناباب در تعیین مسیر حرکت انسان نقش مهمی دارد، اما هیچ‌گاه او را وادار نمی‌سازد تا مرتکب عمل زشتی شود و عذری برای خطایش نیست. اجتماع بر روی عقاید انسان، تأثیری غیرمستقیم دارد؛ به این معنا که جامعه‌ای فاسد، روح انسان را فاسد کرده، در او دین‌گریزی به وجود میآورد و سرانجام زمینه سقوط وی را فراهم می‌کند.

استاد مطهری در این باره می‌فرماید: «جو فاسد اجتماعی، جو روحی را فاسد می‌کند و جو فاسد روحی زمینه رشد اندیشه‌های متعالی را ضعیف و زمینه رشد اندیشه‌های پست را تقویت می‌کند.

به همین جهت است که در اسلام به اصلاح محیط اجتماعی، اهتمام زیادی شده است. و باز به همین جهت است که سیاست‌هایی که می‌خواهند اندیشه‌های متعالی را در مردمی بکشند، زمینه فساد اخلاقی و عملی آنها را فراهم می‌کنند و برای فراهم کردن این زمینه، محیط اجتماعی را با وسایلی که در اختیار دارند فاسد می‌نمایند»[۲۸].

امروز، دشمنان اسلام برای این که جوانان مسلمان و جامعه اسلامی را به فساد بکشانند از راه‌های مختلفی وارد شده‌اند که خطرناک‌تر از همه تهاجم فرهنگی است. این شبیخون فرهنگی در قالب نوارهای ویدیویی، سی‌دی‌ها و سایت‌های اینترنیتی مبتذل، با قیمت ارزان در اختیار مسلمانان قرار میگیرد تا جو دینی حاکم را به غیردینی تبدیل نموده و مردم را ضد دین و مذهب جسور کند. دشمنان اسلام تا انداز‌ه‌ای جسارت یافته‌اند که حتی در کشورهای اسلامی، آشکارا به مقدسات دینی، پیامبران و ائمه هدی(ع) توهین می‌کنند و درصدداند با ترویج بی‌بندوباری و فحشا جوامع اسلامی را به سمت بی‌دینی سوق دهند.[۲۹]

منابع

پانویس

  1. اشاره به حدیثی دارد که از پیامبر اسلام(ص) روایت شده است: «لَا تَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاهُ وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ»؛ (چهل حدیث، رسولی محلاتی، ج۱، ص۲۵۹. به نقل از: خصال صدوق، ج۱، ص۲۵۳).
  2. میزان الحکمه، ح۷۹۳۹.
  3. نهج الفصاحه، ح۱۸۴۳.
  4. اشاره به حدیثی دارد که از امام علی(ع) نقل شده است: «إِغْبَابُ الزِّيَارَةِ أَمَانٌ مِنَ الْمَلَالَةِ»؛ (میزان الحکمه، ح۷۹۴۲).
  5. میزان الحکمه، ح۷۹۴۱.
  6. میزان الحکمه، ح۱۸۸۱۲.
  7. اصول کافی، ج۲، کتاب العشره، باب تکاتب، ح۱.
  8. نهج الفصاحه، ۸۸۰.
  9. اصول کافی، ج۲، کتاب العشره، باب تکاتب، ح۲.
  10. برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم ص 57-60.
  11. نهج الفصاحه، ح۴۸۴.
  12. نهج الفصاحه، ح۴۸۴.
  13. نهج الفصاحه، ح۴۸۴.
  14. نهج الفصاحه، ح۴۸۴.
  15. برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص 165-166.
  16. «لَا تُقَارِنْ وَ لَا تُؤَاخِ... الْجَبَانُ... وَ أَمَّا الْجَبَانُ فَإِنَّهُ يَهْرُبُ عَنْكَ وَ عَنْ وَالِدَيْهِ»؛ الفقه الاجتماع، ص۴۸۹.
  17. برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص 171.
  18. الفقه الاجتماع، ص۴۹۵.
  19. برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص 171-172.
  20. شاید بتوان مرض‌های ساری چون ایدز و امثال آن را که از پدیده‌های قرن حاضر است، در این طبقه قرار داد.
  21. الفقه الاجتماع، ص۴۵.
  22. برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص 172.
  23. «إِيَّاكَ وَ قَرِينَ السُّوءِ فَإِنَّكَ بِهِ تُعْرَفُ»؛ نهج الفصاحه، ح۱۰۱۲.
  24. «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ، فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ يُخَالِلُ»؛ محمد ری‌شهری، میزان الحکمه، ماده صدیق.
  25. «كُلُّ امْرِئٍ يَمِيلُ إِلَى مِثْلِهِ»محمد ری‌شهری، میزان الحکمه، ماده صدیق (به نقل از غررالحکم).
  26. ﴿يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا «ای وای! کاش فلانی را به دوستی نمی‌گرفتم! * به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۸-۲۹.
  27. بروس کوئن، درآمدی به جامعه‌شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، ج۲، ص۷۹.
  28. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱، علل گرایش به مادی‌گری، ص۵۶۸.
  29. برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص 173-178.