بنی‌ناجیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۹: خط ۱۹:
==[[تاریخ]] [[جاهلی]] [[بنی‌ناجیه]]==
==[[تاریخ]] [[جاهلی]] [[بنی‌ناجیه]]==
اوقات بسیاری از دوران جاهلی [[بنی‌مراد]]، - بسان بسیاری دیگر از [[قبایل]] [[اعراب جاهلی]]، - در [[رقابت]] و [[ستیز]] با قبایل دیگر سپری گردید. آنان در [[کشمکش]] و [[نزاع]] دائمی با [[قبیله همدان]] بودند و گاه شاخه‌های دیگر [[مَذْحِج]] را نیز علیه [[همدان]] با خود همراه می‌‌کردند. چندان که در فاصله [[بعثت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} تا [[غزوه بدر]] در [[سال دوم هجری]]، شش [[جنگ]] بین مَذْحِج و همدان روی داد که آخرین آنها [[پیکار]] «[[یوم]] الرّزم» بود که همزمان با [[جنگ بدر]] در محلی به نام «الرّزم» - از بلاد مراد - در [[وادی]] «ملاحا» در جوف همدان اتفاق افتاد. در این جنگ، همدان به [[رهبری]] «[[اجدع بن مالک]]» بر مراد به [[فرماندهی]] «فَرْوَةَ بن مُسَیْک غطیفی» فائق آمد و بسیاری از مردان مراد در این [[نبرد]]، کشته و زخمی شدند.<ref>حسن بن احمد همدانی، الاکلیل، ج۱۰، ص۸۶، ۱۶۳، ۱۸۶ و ۱۹۹؛ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۲۱۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۸۱.</ref> از جمله این کشته شدگان، حارث (مثلّم) بن قیس بن سلمة بن بذیّ بن منبّه بن غطیف بود که به دست بنی‌حارث بن سلمه به [[قتل]] رسید.<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۰.</ref> شاخه غطیفی بنی‌ناجیه، همچنین، برخوردهای [[خشونت]] باری را با [[بنی‌عامر بن صعصعه]] در ایام [[جاهلیت]]، [[تجربه]] کردند؛ چندان که در یکی از این موارد، [[کعب بن حارث غطیفی]] - [[شاعر]] و تک سوار جاهلی بنی‌غطیف، - در هجومی که بر [[بنی‌عامر بن صعصعه]]، در مکانی به نام «العرقوب» داشت، جمعی از آنان را کشته، عده ای دیگر را هم زخمی کرد و سپس در این باره شعری سرود.<ref>مرزبانی، معجم الشعراء، ص۲۷۸؛ زرکلی ج۵، ص۲۲۶.</ref> معدان بن متوّج بن نمران بن خلیفة بن معاویة بن مخدّش هم، از دیگر بزرگان بنی‌ناجیه از شاخه بنی‌غطیف بود که نبردی را علیه [[مردم]] حضرموت ترتیب داد و [[ارزاق]] آنان را به [[غارت]] برد.<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۲۹؛ ابن حزم؛ جمهرة انساب العرب، ص۴۰۶.</ref> [[جنگی]] که بین بنی‌غطیف و [[بنی‌حارث بن سلمه]] به بهانه [[قتل]] حجران [[حارثی]] به دست [[عبداللّه]] بن حارث بن دریج غطیفی]] در [[جاهلیت]] در گرفت را نیز می‌‌توان از دیگر [[ارتباطات]] خصمانه [[بنی‌غطیف بن عبدالله]] با [[قبایل]] همجوار برشمرد.<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۰.</ref> همچنین بنی‌غطیف همراه با [[قبیله]] مادری‌اش مراد، نبردی را با [[عمرو بن هند]] - [[حاکم]] [[حیره]] - انجام داد که نتیجه‌اش سرکوبی و [[شکست]] [[بنی‌مراد]] و طوایفش بود. در پی مغلوب شدن بنی‌مراد، عمرو بن هند یکی از افراد بنی‌غطیف به نام جعید بن معاویة بن ذؤیب بن مالک بن منبّه بن غطیف (تمیم بن حجر) را احضار کرد و به [[جرم]] سخت گرفتن بر [[عمرو بن مامه لخمی]]، به [[آتش]] کشید.<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۱.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
اوقات بسیاری از دوران جاهلی [[بنی‌مراد]]، - بسان بسیاری دیگر از [[قبایل]] [[اعراب جاهلی]]، - در [[رقابت]] و [[ستیز]] با قبایل دیگر سپری گردید. آنان در [[کشمکش]] و [[نزاع]] دائمی با [[قبیله همدان]] بودند و گاه شاخه‌های دیگر [[مَذْحِج]] را نیز علیه [[همدان]] با خود همراه می‌‌کردند. چندان که در فاصله [[بعثت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} تا [[غزوه بدر]] در [[سال دوم هجری]]، شش [[جنگ]] بین مَذْحِج و همدان روی داد که آخرین آنها [[پیکار]] «[[یوم]] الرّزم» بود که همزمان با [[جنگ بدر]] در محلی به نام «الرّزم» - از بلاد مراد - در [[وادی]] «ملاحا» در جوف همدان اتفاق افتاد. در این جنگ، همدان به [[رهبری]] «[[اجدع بن مالک]]» بر مراد به [[فرماندهی]] «فَرْوَةَ بن مُسَیْک غطیفی» فائق آمد و بسیاری از مردان مراد در این [[نبرد]]، کشته و زخمی شدند.<ref>حسن بن احمد همدانی، الاکلیل، ج۱۰، ص۸۶، ۱۶۳، ۱۸۶ و ۱۹۹؛ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۲۱۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۸۱.</ref> از جمله این کشته شدگان، حارث (مثلّم) بن قیس بن سلمة بن بذیّ بن منبّه بن غطیف بود که به دست بنی‌حارث بن سلمه به [[قتل]] رسید.<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۰.</ref> شاخه غطیفی بنی‌ناجیه، همچنین، برخوردهای [[خشونت]] باری را با [[بنی‌عامر بن صعصعه]] در ایام [[جاهلیت]]، [[تجربه]] کردند؛ چندان که در یکی از این موارد، [[کعب بن حارث غطیفی]] - [[شاعر]] و تک سوار جاهلی بنی‌غطیف، - در هجومی که بر [[بنی‌عامر بن صعصعه]]، در مکانی به نام «العرقوب» داشت، جمعی از آنان را کشته، عده ای دیگر را هم زخمی کرد و سپس در این باره شعری سرود.<ref>مرزبانی، معجم الشعراء، ص۲۷۸؛ زرکلی ج۵، ص۲۲۶.</ref> معدان بن متوّج بن نمران بن خلیفة بن معاویة بن مخدّش هم، از دیگر بزرگان بنی‌ناجیه از شاخه بنی‌غطیف بود که نبردی را علیه [[مردم]] حضرموت ترتیب داد و [[ارزاق]] آنان را به [[غارت]] برد.<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۲۹؛ ابن حزم؛ جمهرة انساب العرب، ص۴۰۶.</ref> [[جنگی]] که بین بنی‌غطیف و [[بنی‌حارث بن سلمه]] به بهانه [[قتل]] حجران [[حارثی]] به دست [[عبداللّه]] بن حارث بن دریج غطیفی]] در [[جاهلیت]] در گرفت را نیز می‌‌توان از دیگر [[ارتباطات]] خصمانه [[بنی‌غطیف بن عبدالله]] با [[قبایل]] همجوار برشمرد.<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۰.</ref> همچنین بنی‌غطیف همراه با [[قبیله]] مادری‌اش مراد، نبردی را با [[عمرو بن هند]] - [[حاکم]] [[حیره]] - انجام داد که نتیجه‌اش سرکوبی و [[شکست]] [[بنی‌مراد]] و طوایفش بود. در پی مغلوب شدن بنی‌مراد، عمرو بن هند یکی از افراد بنی‌غطیف به نام جعید بن معاویة بن ذؤیب بن مالک بن منبّه بن غطیف (تمیم بن حجر) را احضار کرد و به [[جرم]] سخت گرفتن بر [[عمرو بن مامه لخمی]]، به [[آتش]] کشید.<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۱.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
==[[اسلام]] [[بنی‌ناجیه]]==
روند اسلام‌پذیری این [[طایفه]] نخستین بار با آمدن فَرْوَة بن مُسَیْک مرادی به [[مدینه]] آغاز شد. وی که از شیوخ و [[رجال]] برجسته [[قبیله مراد]] بود، به توسط [[عمرو]] بن [[معدی]] [[کرب]] [[زبیدی]] از [[بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} خبر یافت.<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۲۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۱۲۶۲ - ۱۲۶۴</ref> [[فروه]] پس از [[شکست]] در [[جنگ]] «[[یوم]] الرزم»، به نزد [[کندیان]] رفت و چون شاهان کنده به او [[خیانت]] کردند از آنان [[برید]] و به [[دشمنی]] با آنها برخاست و سپس در [[سال نهم هجری]] عازم مدینه شد. او در این [[سفر]]، در [[منزل]] [[سعد بن عباده خزرجی]] [[سکونت]] گزید و سپس فردای آن [[روز]]، نزد رسول خدا{{صل}} رفت و اسلام آورد. وی در مدت اقامتش در مدینه، با رفت و آمد نزد [[پیامبر]]{{صل}}، [[قرآن]] و [[فرائض]] اسلام و [[احکام]] آن را آموخت.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۷.</ref> در این دیدار، حضرت به او [[دوازده]] اوقیه جایزه داد و فروه را بر شتری نجیب نشاند و حله ای بافت عمان بدو ارزانی داشتند.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۷. و ج۶، ص۵۸.</ref>در این [[وفد]]، پیامبر{{صل}}، فروه را بر امور [[قبیله]] [[مَذْحِج]] و شاخه‌های آن مراد و [[زبید]] گماشت و [[خالد بن سعید بن عاص]] را جهت جمع‌آوری [[صدقات]] [[مذحج]] با او به [[یمن]] فرستاد.<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۲۸؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۷. هشام بن محمد می‌‌نویسد: عمر بن خطاب فروه را مأمور جمع‌آوری صدقات مذحج قرار داد. (ابن کلبی، جمهرة النسب، ج۱، ص۳۵۱)</ref> این دو تا [[رحلت]] آن حضرت، در [[مقام]] خود باقی ماندند.<ref>احمدی میانجی، مواقف الشیعه، ج۱، ص۲۵۴ و ۳۰۴.</ref> بر اساس برخی نقلها، در این دیدار، فروه از سوی حضرت [[فرمان]] یافت تا مسجدی را در [[صنعا]] بنا کند.<ref>احمد بن عبدالله رازی، تاریخ مدینة صنعا، ج۲، ص۷۰.</ref> [[علقمة بن یزید بن عمرو]]،<ref>ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۱۵۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۵۸۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۴۶۲؛ سمعانی، الانساب، ج۱۰، ص۶۱.</ref> [[نعمان بن جزء بن نعمان]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۳۴۸. ابن ماکولا از او و برادرش با نسب نعمان بن جریر بن نعمان و از وفد کنندگان برشمرده است. ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۱۵۱</ref> و [[شریک بن سمّی غطیفی]]<ref>ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۱۵۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۲۷۹.</ref> هم از دیگر [[مردمان]] [[بنی‌ناجیه]] بودند که نامشان در شمار [[وفود]] کنندگان به [[مدینه]] ثبت و ضبط شده است.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
==بنی‌ناجیه و واقعه [[ارتداد قبایل]]==
با ظهور [[اسود عنسی]] مذحجی برخی از مردان [[بنی‌مراد]] بمانند برخی دیگر از [[مردم]] [[مذحج]] بدو پیوستند و او را در انجام فتوحاتش [[یاری]] رساندند. با [[تسلط]] یافتن [[اسود]] بر [[نجران]] و [[صنعا]] و بسیاری دیگر از بلاد [[یمن]]، [[رسول خدا]]{{صل}}، [[فروة بن مسیک مرادی]] را به [[جنگ]] او فرستاد و [[قیس بن هُبیره مکشوح مرادی]] را نیز با او گسیل داشت و ابناء را به یاری آنان فرا خواند. آنان روانه یمن شدند تا این که در یمن خبر [[وفات]] حضرت به آنها رسید.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۱۰.</ref>.<ref>سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.</ref>
==بنی‌ناجیه و نقش‌آفرینی در [[فتوحات اسلامی]]==
با شروع فتوحات اسلامی، بنو مراد و [[طوایف]] آن نیز بمانند بسیاری دیگر از [[قبایل عرب]] در عرصه [[فتوحات]] حاضر شدند و در فتوحات [[شام]] و [[عراق]] و نیز [[ایران]] و [[مصر]]، نقش چشمگیری ایفا نمودند. [[شریک بن عبد یغوت بن عمرو غطیفی مرادی]] از جمله بنی‌ناجیه‌های حاضر در [[فتح ایران]] بود. او در [[نبرد قادسیه]] (۱۳ [[هجری]]) حضور داشت و در این [[روز]]، ضمن بروز شجاعت‌های بسیار، شمشیری به رستم - [[فرمانده سپاه]] ایران - نواخت.<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۲۹؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۶؛ زرکلی، الاعلام، ج۷، ص۱۹۹.</ref> [[هانی]] و [[شریک]] - پسران عتبة بن عبداللّه بن عمرو بن نمران - هم، از دیگر کسانی بودند که در [[جنگ قادسیه]] حضور داشتند.<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۲۹.</ref> [[بنی‌مراد]] همچنین در [[فتوحات]] [[مصر]] نقشی عمده و بزرگ داشتند. بسیاری از مشاهیر و جنگآوران این [[قوم]] که در فتح این منطقه حضور داشتند همان افرادی بودند که در [[فتح شام]] شرکت داشتند که از جمله آنان می‌‌توان به نام [[ازهر بن یزید]]،<ref>ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۱۵۰.</ref> [[حارث بن سعید غطیفی]]،<ref>ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۱۵۰.</ref> [[وزارة بن حارث بن ذؤیب مرادی غطیفی]]،<ref>ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۱۵۱.</ref> مالک بن قدامة بن مالک بن خارجه سلهمی و پدرش قدامة بن مالک بن خارجه سلهمی،<ref>ابن یونس، تاریخ ابن یونس، ج۱، ص۴۲۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۲۱۶.</ref> [[علقمة بن یزید غطیفی]] و برادرش عمرو،<ref>ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۱۵۰؛ سمعانی، الانساب، ج۱۰، ص۶۱ - ۶۲.</ref> هانی و [[نعمان]] [[فرزندان]] [[جریر]] غطیفی،<ref>ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۱۵۱.</ref> شریک بن سمّی غطیفی<ref>ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۱۵۱. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۴۹۵؛ ابن ابی الحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۲۸۱ - ۲۸۲</ref> و.... اشاره کرد.<ref>فصلنامه علمی - پژوهشی شیعه‌شناسی، سید اصغر محمودآبادی و مریم سعیدیان جزی؛ مقاله «بررسی نقش قبیله مراد در تاریخ اسلام و تشیع تا سقوط امویان»، ص۷۳ - ۷۷.</ref> [[شریک بن سمّی]]، [[فرمانده]] طلایه داران [[لشکر]] [[عمرو بن عاص]] در [[فتح مصر]] بود.<ref>حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۴۹۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۲۷۹.</ref> وی تا موضعی به نام «کَوم» - نزدیک اسکندریه- پیش رفت و در این مکان، به جهت حملات سنگین [[رومیان]]، از [[بیم]] [[جان]] [[اصحاب]] خود به این مکان [[پناه]] برد و به [[دفاع از خود]] پرداخت. او در این موضع بود تا این که لشکر اصلی [[اسلام]] به [[فرماندهی]] عمرو بن عاص به منطقه رسیدند.<ref>حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۴۹۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۴ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۸

مقدمه

بنی زاهر و بنی ناجیه شاخه‌های اصلی قبیله بنی مراد بن مذحج‌اند که هر یک به شاخه‌ها و بطون متعددی انشعاب یافته‌اند. بنی ناجیه به جهت افزونی نفوس و گستردگی بیشتر طوایف آن در قیاس با بنی زاهر، در جاهلیت و صدر اسلام در قیاس با شاخه دیگر بنی مراد یعنی بنی زاهر، نقش بیشتر و بسزاتری در ریاست قبیله و بالطبع حوادث زمانه ایفا نمودند. از پس فتوحات اسلامی و کوچ قبیله بنی مراد از یمن به بلاد مفتوحه - به‌ویژه عراق و مصر - باب دیگری از نقش‌آفرینی بنی مراد و طایفه بزرگ آن بنی ناجیه در حوادث و وقایع صدر اسلام گشوده شد و آنان به یمن وجود سران بزرگ و بنامی چون هانی بن عروه مرادی خصوص در تحولات عراق نقش چشمگیری از خود به نمایش گذاشتند.[۱]

نسب بنی ناجیه

بنی ناجیه را از شاخه‌های قبیله بنی مراد مذحج و از نسل ناجیة بن مراد بن مذحج گفته‌اند.[۲] ناجیه فرزندانی به نامهای عبداللّه، عمیر، مفرج، کنانه، مالک، یشکر، نمره و ردمان داشت[۳] - [۴] که از ایشان، فروعات بسیار دیگری منشعب شدند که از جمله این شاخه‌ها و طوایف می‌‌توان به بنی غطیف، بنی مفرج، بنی‌جمل، بنی‌نهار، بنی نمرة بن سعد، بنی‌حدّاء، بنی‌سلهم، بنی‌کداده، بنی‌ردمان، بنی‌فجاءه، بنی‌سلمان،[۵] بنی‌وعلان،[۶] بنی‌قرن و بنی‌قانیه[۷] اشاره کرد.[۸]

منازل و مساکن بنی ناجیه

خاستگاه اولیه بنی مراد و طوایفش، سرزمین یمن بود. مرادی‌ها بیشتر، در «جوف همدان»[۹] در جنوب غربی مأرب[۱۰] و نیز اطراف و اکناف زبید[۱۱]سکونت داشتند. «مارب» (بدون همزه)، «مریب»، «وادی بیحان» و «شَبْوة» را نیز سکونت گاه دیگر بنی مراد گفته‌اند؛[۱۲] ضمن این که از بلاد «خبّان»، «سَلاطِح» و «قرن»[۱۳] و نیز دو مخلاف «بَیحان» و «حَذاء»[۱۴]هم به عنوان دیگر بلاد آنان نام برده شده است. از منطقه «بیحان» که در نزدیکی شهر معروف «مأرب» قرار داشت، به عنوان مقر و جایگاه سران بنی مراد و بیت آل مُکرَمان یاد شده است.[۱۵] - [۱۶] در قسمت خروجی مخلاف رُداع به سمت مشرق، و در اماکن فوض، النظیم، لقاح و الحرصبه هم، مردمانی از طایفه بنی مالک از شاخه‌های قبیله غطیف ساکن بودند.[۱۷]

در پی انجام فتوحات اسلامی، بسیاری از مردم این طایفه، از خاستگاه اصلی خود یمن، به عراق - به ویژه کوفه - [۱۸] و مصر کوچیدند و در مناطق مختلف آن بخصوص شهر تازه تأسیس «فسطاط»[۱۹] اسکان یافتند. به نقل برخی منابع، جمع زیادی از مردم بنی ناجیه از طوایف بنی نمره،[۲۰] بنی ردمان،[۲۱] بنی‌سلمان،[۲۲] بنی نهار،[۲۳] بنی قرن[۲۴] و بنی جمل در کوفه و بسیاری از مردم بنی وعلان و بنی نمره و شاخه بزرگ آن - بنی سلهم - در مصر رحل اقامت افکندند. بر این اساس، بنی وعلان در مناطقی از جمله در شرق فسطاط و نزدیک قصر (حصن بابلیون) اسکان یافتند.[۲۵] سپس جمعی از ایشان همراه با بنی اعمام خود از طایفه بنی غطیف، متفرق شده در محدوده اختصاصی قبایل خولان و تجیب جای گرفتند.[۲۶] بنی نمره و شاخه بزرگ آن - بنی سلهم - هم، در شرق فسطاط و نزدیک حصن [بابلیون][۲۷] و صعید[۲۸]سکونت گزیدند. گفته شده که آنان در مصر، خطّه ای خاص خود داشتند[۲۹] و این خطه، بین محدوده اختصاصی بنی‌عامر و بنی غطیف و قبایل مراد و بین صحرا واقع بود.[۳۰] ابن کلبی از وجود مسجدی اختصاصی، برای بنی سلهم در مصر خبر داده است.[۳۱] ضمن این که زبیدی (م. ۱۲۰۵ هجری) در کتاب خود، در تشریح واژه «بنو النهاری»، بنی نهار - از شاخه‌های قبیله بنی مراد - را جمعی از اشراف یمن معرفی کرده، به ذکر نام برخی از رجال آنان در این منطقه پرداخته است.[۳۲].[۳۳]

تاریخ جاهلی بنی‌ناجیه

اوقات بسیاری از دوران جاهلی بنی‌مراد، - بسان بسیاری دیگر از قبایل اعراب جاهلی، - در رقابت و ستیز با قبایل دیگر سپری گردید. آنان در کشمکش و نزاع دائمی با قبیله همدان بودند و گاه شاخه‌های دیگر مَذْحِج را نیز علیه همدان با خود همراه می‌‌کردند. چندان که در فاصله بعثت پیامبر اسلام(ص) تا غزوه بدر در سال دوم هجری، شش جنگ بین مَذْحِج و همدان روی داد که آخرین آنها پیکار «یوم الرّزم» بود که همزمان با جنگ بدر در محلی به نام «الرّزم» - از بلاد مراد - در وادی «ملاحا» در جوف همدان اتفاق افتاد. در این جنگ، همدان به رهبری «اجدع بن مالک» بر مراد به فرماندهی «فَرْوَةَ بن مُسَیْک غطیفی» فائق آمد و بسیاری از مردان مراد در این نبرد، کشته و زخمی شدند.[۳۴] از جمله این کشته شدگان، حارث (مثلّم) بن قیس بن سلمة بن بذیّ بن منبّه بن غطیف بود که به دست بنی‌حارث بن سلمه به قتل رسید.[۳۵] شاخه غطیفی بنی‌ناجیه، همچنین، برخوردهای خشونت باری را با بنی‌عامر بن صعصعه در ایام جاهلیت، تجربه کردند؛ چندان که در یکی از این موارد، کعب بن حارث غطیفی - شاعر و تک سوار جاهلی بنی‌غطیف، - در هجومی که بر بنی‌عامر بن صعصعه، در مکانی به نام «العرقوب» داشت، جمعی از آنان را کشته، عده ای دیگر را هم زخمی کرد و سپس در این باره شعری سرود.[۳۶] معدان بن متوّج بن نمران بن خلیفة بن معاویة بن مخدّش هم، از دیگر بزرگان بنی‌ناجیه از شاخه بنی‌غطیف بود که نبردی را علیه مردم حضرموت ترتیب داد و ارزاق آنان را به غارت برد.[۳۷] جنگی که بین بنی‌غطیف و بنی‌حارث بن سلمه به بهانه قتل حجران حارثی به دست عبداللّه بن حارث بن دریج غطیفی]] در جاهلیت در گرفت را نیز می‌‌توان از دیگر ارتباطات خصمانه بنی‌غطیف بن عبدالله با قبایل همجوار برشمرد.[۳۸] همچنین بنی‌غطیف همراه با قبیله مادری‌اش مراد، نبردی را با عمرو بن هند - حاکم حیره - انجام داد که نتیجه‌اش سرکوبی و شکست بنی‌مراد و طوایفش بود. در پی مغلوب شدن بنی‌مراد، عمرو بن هند یکی از افراد بنی‌غطیف به نام جعید بن معاویة بن ذؤیب بن مالک بن منبّه بن غطیف (تمیم بن حجر) را احضار کرد و به جرم سخت گرفتن بر عمرو بن مامه لخمی، به آتش کشید.[۳۹].[۴۰]

اسلام بنی‌ناجیه

روند اسلام‌پذیری این طایفه نخستین بار با آمدن فَرْوَة بن مُسَیْک مرادی به مدینه آغاز شد. وی که از شیوخ و رجال برجسته قبیله مراد بود، به توسط عمرو بن معدی کرب زبیدی از بعثت رسول خدا(ص) خبر یافت.[۴۱] فروه پس از شکست در جنگ «یوم الرزم»، به نزد کندیان رفت و چون شاهان کنده به او خیانت کردند از آنان برید و به دشمنی با آنها برخاست و سپس در سال نهم هجری عازم مدینه شد. او در این سفر، در منزل سعد بن عباده خزرجی سکونت گزید و سپس فردای آن روز، نزد رسول خدا(ص) رفت و اسلام آورد. وی در مدت اقامتش در مدینه، با رفت و آمد نزد پیامبر(ص)، قرآن و فرائض اسلام و احکام آن را آموخت.[۴۲] در این دیدار، حضرت به او دوازده اوقیه جایزه داد و فروه را بر شتری نجیب نشاند و حله ای بافت عمان بدو ارزانی داشتند.[۴۳]در این وفد، پیامبر(ص)، فروه را بر امور قبیله مَذْحِج و شاخه‌های آن مراد و زبید گماشت و خالد بن سعید بن عاص را جهت جمع‌آوری صدقات مذحج با او به یمن فرستاد.[۴۴] این دو تا رحلت آن حضرت، در مقام خود باقی ماندند.[۴۵] بر اساس برخی نقلها، در این دیدار، فروه از سوی حضرت فرمان یافت تا مسجدی را در صنعا بنا کند.[۴۶] علقمة بن یزید بن عمرو،[۴۷] نعمان بن جزء بن نعمان[۴۸] و شریک بن سمّی غطیفی[۴۹] هم از دیگر مردمان بنی‌ناجیه بودند که نامشان در شمار وفود کنندگان به مدینه ثبت و ضبط شده است.[۵۰]

بنی‌ناجیه و واقعه ارتداد قبایل

با ظهور اسود عنسی مذحجی برخی از مردان بنی‌مراد بمانند برخی دیگر از مردم مذحج بدو پیوستند و او را در انجام فتوحاتش یاری رساندند. با تسلط یافتن اسود بر نجران و صنعا و بسیاری دیگر از بلاد یمن، رسول خدا(ص)، فروة بن مسیک مرادی را به جنگ او فرستاد و قیس بن هُبیره مکشوح مرادی را نیز با او گسیل داشت و ابناء را به یاری آنان فرا خواند. آنان روانه یمن شدند تا این که در یمن خبر وفات حضرت به آنها رسید.[۵۱].[۵۲]

بنی‌ناجیه و نقش‌آفرینی در فتوحات اسلامی

با شروع فتوحات اسلامی، بنو مراد و طوایف آن نیز بمانند بسیاری دیگر از قبایل عرب در عرصه فتوحات حاضر شدند و در فتوحات شام و عراق و نیز ایران و مصر، نقش چشمگیری ایفا نمودند. شریک بن عبد یغوت بن عمرو غطیفی مرادی از جمله بنی‌ناجیه‌های حاضر در فتح ایران بود. او در نبرد قادسیه (۱۳ هجری) حضور داشت و در این روز، ضمن بروز شجاعت‌های بسیار، شمشیری به رستم - فرمانده سپاه ایران - نواخت.[۵۳] هانی و شریک - پسران عتبة بن عبداللّه بن عمرو بن نمران - هم، از دیگر کسانی بودند که در جنگ قادسیه حضور داشتند.[۵۴] بنی‌مراد همچنین در فتوحات مصر نقشی عمده و بزرگ داشتند. بسیاری از مشاهیر و جنگآوران این قوم که در فتح این منطقه حضور داشتند همان افرادی بودند که در فتح شام شرکت داشتند که از جمله آنان می‌‌توان به نام ازهر بن یزید،[۵۵] حارث بن سعید غطیفی،[۵۶] وزارة بن حارث بن ذؤیب مرادی غطیفی،[۵۷] مالک بن قدامة بن مالک بن خارجه سلهمی و پدرش قدامة بن مالک بن خارجه سلهمی،[۵۸] علقمة بن یزید غطیفی و برادرش عمرو،[۵۹] هانی و نعمان فرزندان جریر غطیفی،[۶۰] شریک بن سمّی غطیفی[۶۱] و.... اشاره کرد.[۶۲] شریک بن سمّی، فرمانده طلایه داران لشکر عمرو بن عاص در فتح مصر بود.[۶۳] وی تا موضعی به نام «کَوم» - نزدیک اسکندریه- پیش رفت و در این مکان، به جهت حملات سنگین رومیان، از بیم جان اصحاب خود به این مکان پناه برد و به دفاع از خود پرداخت. او در این موضع بود تا این که لشکر اصلی اسلام به فرماندهی عمرو بن عاص به منطقه رسیدند.[۶۴].[۶۵]

منابع

پانویس

  1. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  2. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۲۸؛ ابن حزم؛ جمهرة انساب العرب، ص۴۰۶.
  3. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۲۸؛ ابن حزم؛ جمهرة انساب العرب، ص۴۰۶.
  4. برخی فجاءه را از تیره‌های قبیله ازد (ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۴.) و از نسل فجاءة بن ربیعة بن مالک بن کدادة بن مفرج بن مالک بن زَهرانَ بن کَعْب بن حارث بن کَعْب بن عبد اللّه بن مالک بن نصر بن ازد گفته‌اند که از ازد شنؤه به بنی مراد پیوستند. (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۰۷.) همچنین برخی را بر این اعتقاد است که مُفرِّج و فرزندانش - کداده و قائفه - اصالتی ازدی داشته، (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۴.) از نسل مالک بن زَهرانَ بن کَعْب بن حارث بن کَعْب بن عبد اللّه بن مالک بن نصر بن ازد‌اند که از ازد شنؤه به بنی مراد پیوستند. (ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۰۶؛ زبیدی، تاج العروس، ج۵، ص۲۲۱؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفه انساب العرب، ج۱، ص۴۲۴) از ردمان و غطیف هم به عنوان منسوبین به مراد یاد شده و آمده است که آنها از قبایل حمیر و ازد به این قبیله پیوسته‌اند. (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۲۸؛ ابن حزم؛ جمهرة انساب العرب، ص۴۰۶)
  5. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۲۸ - ۳۳۴؛ ابن حزم؛ جمهرة انساب العرب، ص۴۰۶ - ۴۰۷.
  6. سمعانی، الانساب، ج۱۳، ص۳۵۱؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۳، ص۳۷۰
  7. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۲۸ - ۳۳۴؛ ابن حزم؛ جمهرة انساب العرب، ص۴۰۷.
  8. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  9. عبدالرحمن بن عبدالواحد الشجاع، الیمن فی صدر الاسلام، ص۳۳.
  10. حجری‌یمانی، مجموع البلدان الیمن و قبائلها، ج۴، ص۷۰۲ - ۷۰۳.
  11. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۶۶.
  12. الموسوعة العربیه، مقاله مذحج.
  13. البکری، معجم ما استعجم، ج۲، ص۲۱۵ و ج۱، ص۲۹۰؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۲۳۳.
  14. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۶۷ - ۶۹.
  15. حجری‌یمانی، محمد بن احمد؛ مجموع البلدان الیمن و قبائلها، ج۲، ص۲۹۷.
  16. فصلنامه علمی - پژوهشی شیعه‌شناسی، سید اصغر محمودآبادی و مریم سعیدیان جزی؛ مقاله «بررسی نقش قبیله مراد در تاریخ اسلام و تشیع تا سقوط امویان»، ص۶۸.
  17. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۹۴.
  18. ر.ک: سمعانی، الانساب، ج۴، ص۸۶ و ج۱۰، ص۳۹۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۹۶؛ ابومخنف، مقتل الحسین(ع)، ص۷۵؛ ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۵، ص۲۱۹ - ۲۲۰.
  19. ابن عبدالحکم، فتوح مصر و مغرب، ص۲۲۷ - ۲۲۸.
  20. سمعانی، الانساب، ج۴، ص۸۶.
  21. ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۰۴؛ سمعانی، الانساب، ج۱۰، ص۳۹۲.
  22. ر.ک: ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج۱، ص۳۰۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۳۲۹.
  23. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۷۴ - ۳۷۵؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۳، ص۳۳۵.
  24. ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۰۴؛ سمعانی، الانساب، ج۱۰، ص۳۹۲.
  25. ابن ابی الحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۲۲۷ - ۲۲۸؛ محمد عبد القادر بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۴، ص۶۱۹.
  26. محمد عبد القادر بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۴، ص۶۱۹ - ۶۲۰.
  27. ابن ابی الحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۲۲۷ - ۲۲۸؛
  28. ابن یونس، تاریخ ابن یونس، ج۱، ص۴۲۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۲۱۶.
  29. محمد عبد القادر بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۲، ص۵۳۳.
  30. ابن ابی الحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۲۲۴ و۲۲۷ - ۲۲۸.
  31. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۴.
  32. زبیدی، تاج العروس، ج۷، ص۵۷۲.
  33. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  34. حسن بن احمد همدانی، الاکلیل، ج۱۰، ص۸۶، ۱۶۳، ۱۸۶ و ۱۹۹؛ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۲۱۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۸۱.
  35. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۰.
  36. مرزبانی، معجم الشعراء، ص۲۷۸؛ زرکلی ج۵، ص۲۲۶.
  37. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۲۹؛ ابن حزم؛ جمهرة انساب العرب، ص۴۰۶.
  38. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۰.
  39. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۱.
  40. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  41. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۲۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۱۲۶۲ - ۱۲۶۴
  42. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۷.
  43. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۷. و ج۶، ص۵۸.
  44. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۲۸؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۷. هشام بن محمد می‌‌نویسد: عمر بن خطاب فروه را مأمور جمع‌آوری صدقات مذحج قرار داد. (ابن کلبی، جمهرة النسب، ج۱، ص۳۵۱)
  45. احمدی میانجی، مواقف الشیعه، ج۱، ص۲۵۴ و ۳۰۴.
  46. احمد بن عبدالله رازی، تاریخ مدینة صنعا، ج۲، ص۷۰.
  47. ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۱۵۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۵۸۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۴۶۲؛ سمعانی، الانساب، ج۱۰، ص۶۱.
  48. ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۳۴۸. ابن ماکولا از او و برادرش با نسب نعمان بن جریر بن نعمان و از وفد کنندگان برشمرده است. ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۱۵۱
  49. ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۱۵۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۲۷۹.
  50. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  51. بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۱۰.
  52. سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  53. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۲۹؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۶؛ زرکلی، الاعلام، ج۷، ص۱۹۹.
  54. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۲۹.
  55. ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۱۵۰.
  56. ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۱۵۰.
  57. ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۱۵۱.
  58. ابن یونس، تاریخ ابن یونس، ج۱، ص۴۲۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۲۱۶.
  59. ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۱۵۰؛ سمعانی، الانساب، ج۱۰، ص۶۱ - ۶۲.
  60. ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۱۵۱.
  61. ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۱۵۱. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۴۹۵؛ ابن ابی الحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۲۸۱ - ۲۸۲
  62. فصلنامه علمی - پژوهشی شیعه‌شناسی، سید اصغر محمودآبادی و مریم سعیدیان جزی؛ مقاله «بررسی نقش قبیله مراد در تاریخ اسلام و تشیع تا سقوط امویان»، ص۷۳ - ۷۷.
  63. حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۴۹۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۲۷۹.
  64. حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۴۹۵.
  65. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.