نجف: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۷: خط ۱۷:
* مرحوم [[علامه مجلسی]] داستان مفصلی [[نقل]] می‌کند از کسانی که در سال ۲۷۳هجری، با [[تصور]] اینکه موضع [[قبر]] [[امام علی|علی]] {{ع}} [[دروغ]] است و [[مدفن]] [[امام]] در آنجا نیست و این [[شهرت]]، باعث [[فتنه]] و [[گمراهی]] [[مردم]] می‌شود، [[تصمیم]] بر نبش [[قبر]] می‌گیرند. ولی وقتی عمله‌ها دست به کار حفّاری و نبش [[قبر]] می‌شوند حوادث شگفتی بروز می‌‌کند که آنان را مبهوت ساخته و از ادامه عمل منصرف می‌کند<ref>بحار الأنوار، ج ۴۲، ص ۳۱۲.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۱۷۹-۱۸۴</ref>.  
* مرحوم [[علامه مجلسی]] داستان مفصلی [[نقل]] می‌کند از کسانی که در سال ۲۷۳هجری، با [[تصور]] اینکه موضع [[قبر]] [[امام علی|علی]] {{ع}} [[دروغ]] است و [[مدفن]] [[امام]] در آنجا نیست و این [[شهرت]]، باعث [[فتنه]] و [[گمراهی]] [[مردم]] می‌شود، [[تصمیم]] بر نبش [[قبر]] می‌گیرند. ولی وقتی عمله‌ها دست به کار حفّاری و نبش [[قبر]] می‌شوند حوادث شگفتی بروز می‌‌کند که آنان را مبهوت ساخته و از ادامه عمل منصرف می‌کند<ref>بحار الأنوار، ج ۴۲، ص ۳۱۲.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۱۷۹-۱۸۴</ref>.  
* با [[گذشت]] زمان، نجف، به شهری آباد تبدیل می‌شود که [[عاشقان]] [[حق]] و شیفتگان [[اهل بیت]] {{عم}} به آنجا روی می‌آورند. عالم بزرگ [[شیعی]]، [[شیخ طوسی]] در [[قرن پنجم]]، [[حوزه علمیه]] نجف، این [[کوثر]] پربرکت را تأسیس می‌کند و نجف، چشمه‌ای جوشان و زمزمی پرخیر می‌گردد که [[مکتب]] [[مولا]] [[امام علی|علی]] {{ع}} را [[احیا]] می‌‌کند. با آنکه نجف، [[آب]] و هوای مساعدی ندارد و برای [[زندگی]] مساعد نیست، ولی [[جاذبه]] نجف، از [[آب]] [[حیات]] و هوای [[معنویت]] آن است، نه [[آب]] و هوای طبیعی‌اش. همچنان که [[قم]] هم، این [[شهر]] کویری و شورآباد کم [[آب]] و سوزان و [[تشنه]]، خود، [[کوثر]] [[ولایت]] است که تشنگان [[معنویت]] و [[عرفان]] را از هر سو به طرف خود می‌کشد و بانوی بزرگوار، [[حضرت]] معصومه {{س}} است که [[قم]] را آباد کرده است. آری... نجف مهد [[علم]] و کانون [[معارف]] [[اهل بیت]] {{عم}} گشت و خاستگاه [[خورشید]] [[دین]]، از حوزه هزار ساله‌ای که [[شیخ طوسی]] سنگ بنایش را نهاد. هزاران عالم [[شیعی]] در این حوزه پرورش یافتند و افقها را روشن ساختند. [[قبر]] بسیاری از علمای [[اسلام]] هم در همین نجف است، فرزانگانی همچون: [[شیخ طوسی]]، [[علامه حلّی]]، [[مقدّس اردبیلی]]، [[بحر العلوم]]، [[نراقی]]، [[صاحب جواهر]]، شیخ [[مرتضی انصاری]]، [[میرزای شیرازی]]، [[محقق ثانی]]، [[میرداماد]]، [[استرآبادی]]، شیخ [[جعفر شوشتری]]، [[محمد کاظم خراسانی]]، [[محمد کاظم یزدی]]، میرزا [[حسین نوری]]<ref>منتخب التواریخ، ص۱۷۳.</ref>، [[علامه امینی]]، آیۀ [[الله]] [[حکیم]]، حاج آقا [[مصطفی خمینی]] و ده‌ها چهره برجسته و معروف دیگر...<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۱۷۹-۱۸۴</ref>.
* با [[گذشت]] زمان، نجف، به شهری آباد تبدیل می‌شود که [[عاشقان]] [[حق]] و شیفتگان [[اهل بیت]] {{عم}} به آنجا روی می‌آورند. عالم بزرگ [[شیعی]]، [[شیخ طوسی]] در [[قرن پنجم]]، [[حوزه علمیه]] نجف، این [[کوثر]] پربرکت را تأسیس می‌کند و نجف، چشمه‌ای جوشان و زمزمی پرخیر می‌گردد که [[مکتب]] [[مولا]] [[امام علی|علی]] {{ع}} را [[احیا]] می‌‌کند. با آنکه نجف، [[آب]] و هوای مساعدی ندارد و برای [[زندگی]] مساعد نیست، ولی [[جاذبه]] نجف، از [[آب]] [[حیات]] و هوای [[معنویت]] آن است، نه [[آب]] و هوای طبیعی‌اش. همچنان که [[قم]] هم، این [[شهر]] کویری و شورآباد کم [[آب]] و سوزان و [[تشنه]]، خود، [[کوثر]] [[ولایت]] است که تشنگان [[معنویت]] و [[عرفان]] را از هر سو به طرف خود می‌کشد و بانوی بزرگوار، [[حضرت]] معصومه {{س}} است که [[قم]] را آباد کرده است. آری... نجف مهد [[علم]] و کانون [[معارف]] [[اهل بیت]] {{عم}} گشت و خاستگاه [[خورشید]] [[دین]]، از حوزه هزار ساله‌ای که [[شیخ طوسی]] سنگ بنایش را نهاد. هزاران عالم [[شیعی]] در این حوزه پرورش یافتند و افقها را روشن ساختند. [[قبر]] بسیاری از علمای [[اسلام]] هم در همین نجف است، فرزانگانی همچون: [[شیخ طوسی]]، [[علامه حلّی]]، [[مقدّس اردبیلی]]، [[بحر العلوم]]، [[نراقی]]، [[صاحب جواهر]]، شیخ [[مرتضی انصاری]]، [[میرزای شیرازی]]، [[محقق ثانی]]، [[میرداماد]]، [[استرآبادی]]، شیخ [[جعفر شوشتری]]، [[محمد کاظم خراسانی]]، [[محمد کاظم یزدی]]، میرزا [[حسین نوری]]<ref>منتخب التواریخ، ص۱۷۳.</ref>، [[علامه امینی]]، آیۀ [[الله]] [[حکیم]]، حاج آقا [[مصطفی خمینی]] و ده‌ها چهره برجسته و معروف دیگر...<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۱۷۹-۱۸۴</ref>.
==جغرافیای [[تاریخی]] نجف==
===موقعیت===
نجف مرکز استانی است به همین نام که در جنوب [[غربی]] [[عراق]] واقع شده است. این [[شهر]]، از نظر [[جمعیت]] هفتمین شهر مهم عراق و از منظر [[دینی]] و [[تقدس]] مذهبی، چهارمین شهر، پس از [[مکه]]، [[مدینه]] و [[بیت المقدس]]، در [[جهان اسلام]] و به ویژه از دیدگان [[شیعیان]]، به شمار می‌رود<ref>آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۸؛ مرکز اسلامی در انگلستان، النجف الاشرف اسهامات فی الحضارة الانسانیه، ج۱، ص۲۴۲.</ref>. نجف از بعد [[فقاهت]] و [[اجتهاد]] و [[علم]] و [[فرهنگ]] دیرینه‌ای فراتر از هزار سال دارد و این همه از [[برکت]] وجود نازنین [[رادمردی]] است که [[اسلام]] و [[انسان]]، وامدارِ [[ایثار]]، [[جوانمردی]]، [[پارسایی]]، [[دانش]]، [[سخاوت]]، [[شجاعت]] و [[عظمت]] او است و [[پیامبر گرامی اسلام]]، وی را دروازه علم و [[آگاهی]] دانسته و به [[راستی]] که چنین بود؛ زیرا پس از گذشت قرن‌ها هنوز [[جامعه انسانی]] از آبشخور زلال دانش وی بهره‌مند است و در [[آینده]] نیز، چنین خواهد بود. چه بسیار [[علوم]] و فنونی که از برکت وجود حضرت پدید آمده و چه بی‌شمار [[عالمان]] و فرزانگانی که از [[تربت]] [[پاک]] وی سر برآورده و به اقصا نقاط [[گیتی]] رفته‌اند و تشنگان دانش و فرهنگ را [[سیراب]] و [[عامه]] [[مردم]] را [[ارشاد]] و [[هدایت]] کرده‌اند.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[نجف (مقاله)| مقاله «نجف»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۴۴۱.</ref>
===وجه [[تسمیه]]===
این شهر بزرگ و نواحی اطراف آن از بدو پیدایی تاکنون، برای همگان شناخته شده است، و نام‌های متعددی داشته که هر یک حاکی از نوعی ویژگی خاص یا حالتی طبیعی، جغرافیایی و یا مذهبی است، و عبارتند از: طور، [[ظهر]] (یا ظهر [[الکوفه]])، [[جودی]]، [[ربوه]]، [[وادی السلام]]، بانقیا، لسان، ذکوات البیض، [[غری]]، [[مشهد]]، نجف، [[حیره]] و [[براثا]]. اما مشهورترینِ اسامی آن در [[منابع اسلامی]] نام‌های غری، مشهد و نجف است<ref>آل محبوبه، جعفر ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۸ – ۹؛ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۱۸۱ - ۱۸۳.</ref>. در [[منابع تاریخی]] و جغرافیایی و حتی [[حدیثی]] و لغوی، برای هر یک از این نام‌ها که مدلول‌های جغرافیایی، طبیعی و مذهبی دارند، وجه تسمیه‌هایی به این شرح ذکر شده است:
# این [[شهر]] را به دلیل اینکه کوه‌های «طور» و «[[جودی]]» در آن قرار دارد، از باب [[تسمیه]] کل به جزء، به این نام‌ها خوانده‌اند.
# وجه تسمیه آن به «ظهر» یا «ظهرالکوفه» که در بسیاری از منابع کهن آمده، از آن‌رو است که این شهر در بالا و بلندای [[کوفه]] و اطراف آن قرار گرفته است<ref>شیخ مفید، الارشاد مفید، ج۱، ص۲۵؛ حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۵، ص۲۷۱.</ref>.
# علت نامگذاری شهر به «[[ربوه]]» آن است که این شهر بالای [[زمین]] مرتفعی قرار گرفته است و در لغت، زمین مرتفع را «ربوه» گویند<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۴، ص۳۰۶؛ حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۲۶.</ref>. در [[قرآن]] نیز آمده است: {{متن قرآن|وَآوَيْنَاهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ}}<ref>«و آن دو را در پناه پشته‌ای هموار و دارای آبی روان جای دادیم» سوره مؤمنون، آیه ۵۰.</ref>. برخی از [[مفسران]] نوشته‌اند مراد از ربوه در این [[آیه]]، نجف است؛ چنان‌که برخی نیز آن را [[بیت المقدس]]، [[رمله]]، [[دمشق]] یا [[مصر]] دانسته‌اند<ref>شرقی، النجف الاشرف، ص۱۰؛ شبر، عبدالله، تفسیر الشبر، ص۳۳۳.</ref>. ربوه‌ای را که شهر نجف بر آن قرار دارد، یا ارتفاعاتی که شهر نجف را بر آن ساخته‌اند، «ربوات ثلاثه» نیز خوانده‌اند<ref>حسنی، سید عبد الرزاق، العراق قدیماً وحدیثاً، ص۱۳۵.</ref>.
# وجه تسمیه نجف به «[[وادی السلام]]» نیز، از باب تسمیه کل به جزء است و مراد از آن، گورستان بزرگ این شهر است که به [[اعتقاد شیعه]] اجساد و [[نفوس]] در آن از [[نعمت]] [[سلامت]] و [[امان]] از [[وحشت]] [[عذاب]] برخوردارند؛ زیرا به [[مرقد مطهر]] [[مولای متقیان]]{{ع}} نزدیکند<ref>شرقی، علی، دیوان، ص۹.</ref>. همچنین وجه تسمیه آن به وادی السلام در معنایی گسترده‌تر، به مفهوم [[سرزمین]] [[سلام]] و [[امن]] است<ref>عبد الصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۴۳.</ref>.
# نام‌گذاری آن به «بانقیا»، ناظر به [[زمان]] [[حضرت ابراهیم]] [[خلیل]]{{ع}} است. گفته‌اند وی با برادرزاده‌اش، [[لوط]] [[نبی]]{{ع}} به قصد [[هجرت]] الی [[الله]]، گوسفندان خویش را از این [[سرزمین]] عبور دادند. طول این ناحیه [[دوازده]] فرسنگ بود و هر شب در آن [[زلزله]] می‌آمد؛ اما چون [[ابراهیم خلیل]] در آنجا فرود آمد، زلزله فروکش کرد. ساکنان آن سرزمین وقتی متوجه این امر شدند، از او خواستند تا در آنجا اقامت کند و حضرت نیز در مقابل گوسفندانی که به همراه داشت، این [[ملک]] را خریداری کرد در آنجا رحل اقامت گزید و چون کلمه «نقیا» در لغت نبطی به معنای گوسفند و کلمه «با» به معنای عدد صد بود، این سرزمین (نجف) را «بانقیا» نامیدند<ref>حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۴۸۳ – ۴۸۴؛ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۲۴۶.</ref>.
# وجه [[تسمیه]] آن به «لسان» به مناسبت [[تشبیه]] است. در برخی منابع آمده که [[ظهر]] [[الکوفه]]، همان لسان است و به ناحیه نجف اطلاق شده است؛ چراکه نجف همچون زبان بیابان و خشکی نمودار است؛ چنان‌که گویی صحرای خشک و سوزان، زبان خود را در دشت پر از سبزه‌زار فرو برده است<ref>حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۳۵۵؛ زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۹، ص۳۳۴؛ خلیلی، جعفر، موسوعة العتبات المقدسه، قسم النجف، ج۱، ص۱۲.</ref>.
# از آن [[روزگار]] که [[جسم]] [[شریف]] [[امام]] در این مکان، به خاک سپرده شد، در زبان [[روایات]] و [[اهل دین]] آن را «ذکوات البیض» نامیدند؛ زیرا سه [[تل]] یا سه [[کوه]] که با سنگ‌ریزه‌هایی سفید پوشیده شده‌اند [[مرقد]] [[امام علی]]{{ع}} را احاطه کرده‌اند، و چون [[آفتاب]] بر آنها می‌تابد، گویی شراره‌هایی ملتهب از آن ناحیه برمی‌خیزد، و ذکوه در لغت به معنای شراره [[آتش]] از سنگ‌ریزه است. در روایاتی از [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[قبر]] جدش [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} پرسیده‌اند. حضرت می‌فرماید که [[مزار]] جدش در میان ذکوات [[بیض]] (تل‌های سفید) است<ref>مجلسی، محمدباقر، ترجمه فرحة الغری، ص۸۳؛ آل محبوبه، جعفر؛ ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۲۱؛ عارف، عبدالغنی، تاریخ الحیره، ص۳۲.</ref>.
# «[[غری]]» یا «[[غریین]]» در لغت به معنای زیباروی یا بنای [[زیبا]] است، و برخی نیز نوشته‌اند که [[غری]] به معنای [[آلوده]] کردن چیزی به [[خون]] است<ref>زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۱۰، ص۲۶۴.</ref>. [[مورخان]] و [[جغرافی‌دانان]] وجه [[تسمیه]] این [[شهر]] را به غری یا [[غریین]] چنین ثبت کرده‌اند: غریین، دوگنبدْ در [[پشت کوفه]] است. منذر بن امرئ القیس بن ماء السماء، دو ندیم خود را در حال مستی، کشت و پس از اینکه از مستی بیرون آمد و آنان را کشته یافت، بر سر [[قبر]] آنان دو گنبد بنا نهاد؛ سپس برای خویش سنتی مقرر کرد و دو روزِ سال را به نام [[روز]] نقمت و روز [[نعمت]] نام گذاشت، و هر کس را که در روز نقمت نزد او می‌آمد محکوم به [[مرگ]] می‌کرد و دستور می‌داد تا خون وی را به آن دو گنبد بمالند؛ از این‌رو آن [[سرزمین]] به «غریان»، یعنی آلوده به خون، معروف شد<ref>ر.ک: حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۷۹۱ – ۷۹۵؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص١۰.</ref>. [[مسعودی]] بدون اینکه نامی از منذر بن امرئ القیس، یا شخصی دیگر ببرد، این داستان را به یکی از [[پادشاهان]] [[حیره]] نسبت داده و نقل کرده است؛ اما به این صورت که او دستور داد هر کسی بر این دو گنبد بگذرد باید بر آنان [[سجده]] کند و در غیر این صورت، می‌باید پس از برآورده شدن دو [[حاجت]]<ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۳۲۰ – ۳۲۱؛ ر.ک: بکری، عبدالله، معجم ما استعجم، ج۳، ص۹۹۵ – ۹۹۶؛ ابن حاجب، خزانة الادب، ج۱۱، ص۲۷۲ – ۲۷۳.</ref>وی، او را بکشند و خون وی را به این دو گنبد بمالند. او سپس اضافه می‌کند که در اثر حادثه‌ای بالاخره [[پادشاه]] مجبور شد، این رسم را براندازد. [[ابن طاووس]] این داستان را به جذیمة بن ابرش نخستین پادشاه [[قضاعه]] نسبت داده است که او دو ندیم، خود مالک و، [[عقیل]] [[فرزندان]] فالح را کشت و بر سر قبر آنان دو گنبد بنا نهاد؛ اما داستان کشتن افرادی را که با دستور او [[مخالفت]] می‌کردند به نعمان منذر بن امرئ القیس بن ماء السماء نسبت داده است<ref>سید ابن طاووس، ترجمة فرحة الغری، ص۵۴.</ref>. به هر حال این دو بنا و گنبد تا پس از [[اسلام]] وجود داشته است و [[منصور دوانیقی]] یکی از آنها را ویران کرد؛ ولی یکی دیگر از آن دو تا مدت‌ها پس از آن پا بر جا بوده است<ref>نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الارب، ج۱، ص۳۷۴؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۱۰ - ۱۱.</ref>، و اینکه برخی [[گمان]] کرده‌اند این دو گنبد در [[وادی السلام]] پشت [[مقام امام]] عصر{{ع}} بوده و تا این اواخر پا بر جا بوده، صحیح نیست<ref>ر.ک: آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۱۰.</ref>. همچنین این مطلب را که غریان با [[بت‌پرستی]] ارتباط داشته‌اند<ref>قزوینی، زکریا بن محمد، آثار البلاد و اخبار العباد، ص۴۲۸.</ref>، نمی‌توان صحیح دانست؛ چون پس از [[مرگ]] منذر، چیزی درباره سنتی که منذر بنا نهاده بود، شنیده نشده است<ref>عارف، عبدالغنی، تاریخ الحیره، ص۳۳.</ref>.
# اما علت اشتهار آن به «[[مشهد]]» روشن است؛ زیرا هر [[روز]] گروه فراوانی از [[زوار]] در آنجا گرد می‌آیند و به [[زیارت]] [[مرقد مطهر امام علی]]{{ع}} می‌پردازند<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۲۴۱؛ زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۳، ص۳۷۳.</ref>. این کلمه از دیرباز در [[عراق]] و [[ایران]] درباره [[عتبات عالیات]] رایج و جاری بوده است؛ چنان‌که گویند: مشهد الحایری، مشهد الکاظمینی، مشهد العلوی، [[مشهد الرضا]]<ref>آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۱۲؛ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۱۸۲ - ۱۸۳.</ref>.
# وجه [[تسمیه]] این [[شهر]] به نجف را بر چند گونه [[روایت]] کرده‌اند:
## [[شیخ صدوق]] نوشته است که دلیل نام‌گذاری این بقعه، به نجف را [[امام صادق]]{{ع}} این‌گونه بیان کرده است که نجف [[کوه]] بزرگی بود؛ همان کوهی که [[پسر نوح]] در هنگام [[سرپیچی]] از امر پدرش گفت: {{متن قرآن|سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ}}<ref>«او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد» سوره هود، آیه ۴۳.</ref>. در روی [[زمین]] کوهی بزرگ‌تر از آن وجود نداشت. پس [[خداوند]] به آن [[کوه]] [[وحی]] کرده که «ای کوه! آیا از دست من به تو [[پناهنده]] می‌شوند؟» و آن کوه قطعه‌قطعه شد و در [[بلاد شام]] پراکنده گشت و به صورت شن‌زار در آمد، و پس از آن مبدل به دریایی بزرگ گردید و آن دریا را «[[نی]]» می‌نامیدند، و چون خشک شد، بدان «نی‌جف» گفتند، و به مرور [[زمان]] برای آسان شدن تلفظ آن حرف «ی» را حذف کردند و «نجف» نامیده شد<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ص۲۲ (باب ۲۶)؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۹.</ref>. برخی نوشته‌اند این خبر و [[روایت]] و آن‌چه در افواه [[مردم]] شایع است، نیازمند تحقیق، دلیل و مدرکی محکم است، تا بتوان آن را با [[اطمینان]] خاطر پذیرفت<ref>خلیلی، جعفر، موسوعة العتبات المقدسه، قسم نجف، ج۱، ص۱۲؛ ماهر، سعاد، مشهد الامام علی فی النجف، ص۸۸.</ref>.
## [[اهل لغت]] گفته‌اند نجف [[سرزمین]] مرتفع و بلندی است که چون سدی مانع از جاری شدن سیل بر خود می‌شود، یا چنان‌که برخی گفته‌اند نجف زمین مرتفع، گسترده و دایره‌ای یا مستطیل شکلی است که مانع عبور سیلاب می‌گردد و هر آبی را که به سوی آن جاری شود، مانع می‌گردد و پس می‌زند<ref>ابن درید، محمد، جمهرة اللغه، ج۲، ص۱۰۸؛ فیروزآبادی، محمد، قاموس المحیط، ص۱۱۰۴ - ۱۱۰۵؛ زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۶، ص۲۵۱.</ref>.
با توجه به اینکه قول اول، نجف را کوهی بزرگ و عظیم دانسته که مانع از سیل‌گرفتگی می‌شود، و با در نظر آوردن مفهوم لغوی آن در گفته‌های اهل لغت، می‌توان [[یقین]] کرد که چون منطقه نجف سرزمین مرتفع و بلندی بوده است، آن را به این نام خوانده‌اند.
غیر از اسامی یادشده، در منابع و مآخذ به اسامی دیگری نیز برمی‌خوریم که عبارتند از:
#«خدالعذراء» که نوشته‌اند آن [[ظهر]] [[الکوفه]] است و [[اعراب]] این منطقه را از [[عهد]] [[پادشاهان]] «[[حمید]]» و «بنومنذر» به این نام می‌خوانده‌اند؛ زیرا زمینی پر از گیاهان بابونه، قیصوم، زعفران و دِرمنه بوده است و گل‌های شب‌بوی صحرایی و شقایق<ref>ابن جوزی، الاذکیاء، ص۱۳۰؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۴؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۴، ص۳۳۳.</ref> که نزد اعراب به شقایق نعمان معروف است، چهره آن [[سرزمین]] را [[نیکو]] و [[بدیع]] ساخته بود. نوشته‌اند [[نعمان بن منذر]] دلباخته [[طبیعت]] و مناظر زیبای آن بود؛ چنان‌که نوشته‌اند روزی به ناحیه نجف یا «[[ظهر]] [[الحیره]]» رفت و گل‌های شقایق آن ناحیه وی را به [[شگفتی]] واداشت و گفت: هر کس گلی از گل‌های شقایق را بچیند، باید بازویش را قطع کرد و از آن پس، [[مردم]] گل‌های شقایق را «شقایق النعمان» نامیدند<ref>النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۱۴.</ref>. به هر حال چون [[وادی]] نجف در امتداد باغ‌ها و بوستان‌های [[حیره]] قرار داشت و گل‌های [[زیبا]] و گیاهان فراوان به آن جلوه‌ای بدیع داده بود «خدالعذراء» نام گرفت.
# نجف را در برخی منابع «حیره» نیز نامیده‌اند؛ زیرا به تصریح منابع کهن، حیره در این منطقه و ناحیه بوده است. از جمله [[یعقوبی]] گوید: حیره در سه میلی [[کوفه]] است و حیره در نجف است<ref>یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، البلدان، ص۷۳ - ۷۴؛ ابو الفداء، تقویم البلدان، ص۲۹۹.</ref> و شایسته است که به آن اضافه شده، گفته شود: {{عربی|حيرة النجف}} ولی [[عادت]] [[عامه]] بر این قرار گرفته است که سرزمین ویران و زیرِ آب مانده را به سرزمین آباد تعریف کنند و بگویند: {{عربی|النجف الحاري}} یا {{عربی|النجف الحيرى}}؛ زیرا حیره در سرزمین نجف ساخته شد، اما دیری نپایید که پس از [[فتوحات اسلام]] و از میان رفتن حیره و پیدایی [[مرقد مطهر امام علی]]{{ع}} در این سرزمین، نام اصلی نجف بر آن اطلاق شد<ref>ماهر، سعاد، مشهد الامام علی فی النجف، ص۹۲ – ۹۳.</ref>.
درباره نسبت نجف به حیره، در [[بیت]] اول اشعاری که یاقوت نقل کرده، آمده است:
{{عربی|و بالنجف الحاري إن زرت أهله *** مها مهملات ما عليهن سائس}}<ref>حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۷۶۱.</ref><ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[نجف (مقاله)| مقاله «نجف»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۴۴۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:81.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|'''فرهنگ زیارت''']].
# [[پرونده:81.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|'''فرهنگ زیارت''']].
* [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:1368107.jpg|22px]] [[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[نجف (مقاله)| مقاله «نجف»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۹''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ ‏۴ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۹

نجف: از شهرهای مذهبی عراق، که قبر مطهر امیرالمؤمنین علی S در آنجاست و با کربلا حدود ۷۵ کیلومتر فاصله دارد. علی S که در کوفه زندگی می‌‌کرد، پس از شهادتش در سال ۴۰ هجری در محل فعلی در نجف به خاک سپرده شد. مدفن او که از کوفه فاصله زیادی داشت، تا سال‌ها مخفی بود. از زمان هارون الرشید به بعد از خفا در آمد سال‌ها بعد بقعه‌ای بر روی قبر علی S ساخته شد و به تدریج به شهری تبدیل گشت که از همه سوی به زیارتش می‌‌رفتند. شیخ طوسی که از علمای برجسته شیعه بود، در قرن پنجم حوزه علمیه نجف اشرف را تأسیس کرد و در طول هزار سال، هزاران عالم شیعی در این حوزه پرورش یافتند و مراجع تقلید، در این حوزه به تربیت شاگردان بسیار پرداختند. قبر علمای بسیاری در این شهر است[۱].

شناسنامه نجف

جغرافیای تاریخی نجف

موقعیت

نجف مرکز استانی است به همین نام که در جنوب غربی عراق واقع شده است. این شهر، از نظر جمعیت هفتمین شهر مهم عراق و از منظر دینی و تقدس مذهبی، چهارمین شهر، پس از مکه، مدینه و بیت المقدس، در جهان اسلام و به ویژه از دیدگان شیعیان، به شمار می‌رود[۲۲]. نجف از بعد فقاهت و اجتهاد و علم و فرهنگ دیرینه‌ای فراتر از هزار سال دارد و این همه از برکت وجود نازنین رادمردی است که اسلام و انسان، وامدارِ ایثار، جوانمردی، پارسایی، دانش، سخاوت، شجاعت و عظمت او است و پیامبر گرامی اسلام، وی را دروازه علم و آگاهی دانسته و به راستی که چنین بود؛ زیرا پس از گذشت قرن‌ها هنوز جامعه انسانی از آبشخور زلال دانش وی بهره‌مند است و در آینده نیز، چنین خواهد بود. چه بسیار علوم و فنونی که از برکت وجود حضرت پدید آمده و چه بی‌شمار عالمان و فرزانگانی که از تربت پاک وی سر برآورده و به اقصا نقاط گیتی رفته‌اند و تشنگان دانش و فرهنگ را سیراب و عامه مردم را ارشاد و هدایت کرده‌اند.[۲۳]

وجه تسمیه

این شهر بزرگ و نواحی اطراف آن از بدو پیدایی تاکنون، برای همگان شناخته شده است، و نام‌های متعددی داشته که هر یک حاکی از نوعی ویژگی خاص یا حالتی طبیعی، جغرافیایی و یا مذهبی است، و عبارتند از: طور، ظهر (یا ظهر الکوفهجودی، ربوه، وادی السلام، بانقیا، لسان، ذکوات البیض، غری، مشهد، نجف، حیره و براثا. اما مشهورترینِ اسامی آن در منابع اسلامی نام‌های غری، مشهد و نجف است[۲۴]. در منابع تاریخی و جغرافیایی و حتی حدیثی و لغوی، برای هر یک از این نام‌ها که مدلول‌های جغرافیایی، طبیعی و مذهبی دارند، وجه تسمیه‌هایی به این شرح ذکر شده است:

  1. این شهر را به دلیل اینکه کوه‌های «طور» و «جودی» در آن قرار دارد، از باب تسمیه کل به جزء، به این نام‌ها خوانده‌اند.
  2. وجه تسمیه آن به «ظهر» یا «ظهرالکوفه» که در بسیاری از منابع کهن آمده، از آن‌رو است که این شهر در بالا و بلندای کوفه و اطراف آن قرار گرفته است[۲۵].
  3. علت نامگذاری شهر به «ربوه» آن است که این شهر بالای زمین مرتفعی قرار گرفته است و در لغت، زمین مرتفع را «ربوه» گویند[۲۶]. در قرآن نیز آمده است: وَآوَيْنَاهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ[۲۷]. برخی از مفسران نوشته‌اند مراد از ربوه در این آیه، نجف است؛ چنان‌که برخی نیز آن را بیت المقدس، رمله، دمشق یا مصر دانسته‌اند[۲۸]. ربوه‌ای را که شهر نجف بر آن قرار دارد، یا ارتفاعاتی که شهر نجف را بر آن ساخته‌اند، «ربوات ثلاثه» نیز خوانده‌اند[۲۹].
  4. وجه تسمیه نجف به «وادی السلام» نیز، از باب تسمیه کل به جزء است و مراد از آن، گورستان بزرگ این شهر است که به اعتقاد شیعه اجساد و نفوس در آن از نعمت سلامت و امان از وحشت عذاب برخوردارند؛ زیرا به مرقد مطهر مولای متقیانS نزدیکند[۳۰]. همچنین وجه تسمیه آن به وادی السلام در معنایی گسترده‌تر، به مفهوم سرزمین سلام و امن است[۳۱].
  5. نام‌گذاری آن به «بانقیا»، ناظر به زمان حضرت ابراهیم خلیلS است. گفته‌اند وی با برادرزاده‌اش، لوط نبیS به قصد هجرت الی الله، گوسفندان خویش را از این سرزمین عبور دادند. طول این ناحیه دوازده فرسنگ بود و هر شب در آن زلزله می‌آمد؛ اما چون ابراهیم خلیل در آنجا فرود آمد، زلزله فروکش کرد. ساکنان آن سرزمین وقتی متوجه این امر شدند، از او خواستند تا در آنجا اقامت کند و حضرت نیز در مقابل گوسفندانی که به همراه داشت، این ملک را خریداری کرد در آنجا رحل اقامت گزید و چون کلمه «نقیا» در لغت نبطی به معنای گوسفند و کلمه «با» به معنای عدد صد بود، این سرزمین (نجف) را «بانقیا» نامیدند[۳۲].
  6. وجه تسمیه آن به «لسان» به مناسبت تشبیه است. در برخی منابع آمده که ظهر الکوفه، همان لسان است و به ناحیه نجف اطلاق شده است؛ چراکه نجف همچون زبان بیابان و خشکی نمودار است؛ چنان‌که گویی صحرای خشک و سوزان، زبان خود را در دشت پر از سبزه‌زار فرو برده است[۳۳].
  7. از آن روزگار که جسم شریف امام در این مکان، به خاک سپرده شد، در زبان روایات و اهل دین آن را «ذکوات البیض» نامیدند؛ زیرا سه تل یا سه کوه که با سنگ‌ریزه‌هایی سفید پوشیده شده‌اند مرقد امام علیS را احاطه کرده‌اند، و چون آفتاب بر آنها می‌تابد، گویی شراره‌هایی ملتهب از آن ناحیه برمی‌خیزد، و ذکوه در لغت به معنای شراره آتش از سنگ‌ریزه است. در روایاتی از امام صادقS درباره قبر جدش امیرالمؤمنینS پرسیده‌اند. حضرت می‌فرماید که مزار جدش در میان ذکوات بیض (تل‌های سفید) است[۳۴].
  8. «غری» یا «غریین» در لغت به معنای زیباروی یا بنای زیبا است، و برخی نیز نوشته‌اند که غری به معنای آلوده کردن چیزی به خون است[۳۵]. مورخان و جغرافی‌دانان وجه تسمیه این شهر را به غری یا غریین چنین ثبت کرده‌اند: غریین، دوگنبدْ در پشت کوفه است. منذر بن امرئ القیس بن ماء السماء، دو ندیم خود را در حال مستی، کشت و پس از اینکه از مستی بیرون آمد و آنان را کشته یافت، بر سر قبر آنان دو گنبد بنا نهاد؛ سپس برای خویش سنتی مقرر کرد و دو روزِ سال را به نام روز نقمت و روز نعمت نام گذاشت، و هر کس را که در روز نقمت نزد او می‌آمد محکوم به مرگ می‌کرد و دستور می‌داد تا خون وی را به آن دو گنبد بمالند؛ از این‌رو آن سرزمین به «غریان»، یعنی آلوده به خون، معروف شد[۳۶]. مسعودی بدون اینکه نامی از منذر بن امرئ القیس، یا شخصی دیگر ببرد، این داستان را به یکی از پادشاهان حیره نسبت داده و نقل کرده است؛ اما به این صورت که او دستور داد هر کسی بر این دو گنبد بگذرد باید بر آنان سجده کند و در غیر این صورت، می‌باید پس از برآورده شدن دو حاجت[۳۷]وی، او را بکشند و خون وی را به این دو گنبد بمالند. او سپس اضافه می‌کند که در اثر حادثه‌ای بالاخره پادشاه مجبور شد، این رسم را براندازد. ابن طاووس این داستان را به جذیمة بن ابرش نخستین پادشاه قضاعه نسبت داده است که او دو ندیم، خود مالک و، عقیل فرزندان فالح را کشت و بر سر قبر آنان دو گنبد بنا نهاد؛ اما داستان کشتن افرادی را که با دستور او مخالفت می‌کردند به نعمان منذر بن امرئ القیس بن ماء السماء نسبت داده است[۳۸]. به هر حال این دو بنا و گنبد تا پس از اسلام وجود داشته است و منصور دوانیقی یکی از آنها را ویران کرد؛ ولی یکی دیگر از آن دو تا مدت‌ها پس از آن پا بر جا بوده است[۳۹]، و اینکه برخی گمان کرده‌اند این دو گنبد در وادی السلام پشت مقام امام عصرS بوده و تا این اواخر پا بر جا بوده، صحیح نیست[۴۰]. همچنین این مطلب را که غریان با بت‌پرستی ارتباط داشته‌اند[۴۱]، نمی‌توان صحیح دانست؛ چون پس از مرگ منذر، چیزی درباره سنتی که منذر بنا نهاده بود، شنیده نشده است[۴۲].
  9. اما علت اشتهار آن به «مشهد» روشن است؛ زیرا هر روز گروه فراوانی از زوار در آنجا گرد می‌آیند و به زیارت مرقد مطهر امام علیS می‌پردازند[۴۳]. این کلمه از دیرباز در عراق و ایران درباره عتبات عالیات رایج و جاری بوده است؛ چنان‌که گویند: مشهد الحایری، مشهد الکاظمینی، مشهد العلوی، مشهد الرضا[۴۴].
  10. وجه تسمیه این شهر به نجف را بر چند گونه روایت کرده‌اند:
    1. شیخ صدوق نوشته است که دلیل نام‌گذاری این بقعه، به نجف را امام صادقS این‌گونه بیان کرده است که نجف کوه بزرگی بود؛ همان کوهی که پسر نوح در هنگام سرپیچی از امر پدرش گفت: سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ[۴۵]. در روی زمین کوهی بزرگ‌تر از آن وجود نداشت. پس خداوند به آن کوه وحی کرده که «ای کوه! آیا از دست من به تو پناهنده می‌شوند؟» و آن کوه قطعه‌قطعه شد و در بلاد شام پراکنده گشت و به صورت شن‌زار در آمد، و پس از آن مبدل به دریایی بزرگ گردید و آن دریا را «نی» می‌نامیدند، و چون خشک شد، بدان «نی‌جف» گفتند، و به مرور زمان برای آسان شدن تلفظ آن حرف «ی» را حذف کردند و «نجف» نامیده شد[۴۶]. برخی نوشته‌اند این خبر و روایت و آن‌چه در افواه مردم شایع است، نیازمند تحقیق، دلیل و مدرکی محکم است، تا بتوان آن را با اطمینان خاطر پذیرفت[۴۷].
    2. اهل لغت گفته‌اند نجف سرزمین مرتفع و بلندی است که چون سدی مانع از جاری شدن سیل بر خود می‌شود، یا چنان‌که برخی گفته‌اند نجف زمین مرتفع، گسترده و دایره‌ای یا مستطیل شکلی است که مانع عبور سیلاب می‌گردد و هر آبی را که به سوی آن جاری شود، مانع می‌گردد و پس می‌زند[۴۸].

با توجه به اینکه قول اول، نجف را کوهی بزرگ و عظیم دانسته که مانع از سیل‌گرفتگی می‌شود، و با در نظر آوردن مفهوم لغوی آن در گفته‌های اهل لغت، می‌توان یقین کرد که چون منطقه نجف سرزمین مرتفع و بلندی بوده است، آن را به این نام خوانده‌اند.

غیر از اسامی یادشده، در منابع و مآخذ به اسامی دیگری نیز برمی‌خوریم که عبارتند از:

  1. «خدالعذراء» که نوشته‌اند آن ظهر الکوفه است و اعراب این منطقه را از عهد پادشاهان «حمید» و «بنومنذر» به این نام می‌خوانده‌اند؛ زیرا زمینی پر از گیاهان بابونه، قیصوم، زعفران و دِرمنه بوده است و گل‌های شب‌بوی صحرایی و شقایق[۴۹] که نزد اعراب به شقایق نعمان معروف است، چهره آن سرزمین را نیکو و بدیع ساخته بود. نوشته‌اند نعمان بن منذر دلباخته طبیعت و مناظر زیبای آن بود؛ چنان‌که نوشته‌اند روزی به ناحیه نجف یا «ظهر الحیره» رفت و گل‌های شقایق آن ناحیه وی را به شگفتی واداشت و گفت: هر کس گلی از گل‌های شقایق را بچیند، باید بازویش را قطع کرد و از آن پس، مردم گل‌های شقایق را «شقایق النعمان» نامیدند[۵۰]. به هر حال چون وادی نجف در امتداد باغ‌ها و بوستان‌های حیره قرار داشت و گل‌های زیبا و گیاهان فراوان به آن جلوه‌ای بدیع داده بود «خدالعذراء» نام گرفت.
  2. نجف را در برخی منابع «حیره» نیز نامیده‌اند؛ زیرا به تصریح منابع کهن، حیره در این منطقه و ناحیه بوده است. از جمله یعقوبی گوید: حیره در سه میلی کوفه است و حیره در نجف است[۵۱] و شایسته است که به آن اضافه شده، گفته شود: حيرة النجف ولی عادت عامه بر این قرار گرفته است که سرزمین ویران و زیرِ آب مانده را به سرزمین آباد تعریف کنند و بگویند: النجف الحاري یا النجف الحيرى؛ زیرا حیره در سرزمین نجف ساخته شد، اما دیری نپایید که پس از فتوحات اسلام و از میان رفتن حیره و پیدایی مرقد مطهر امام علیS در این سرزمین، نام اصلی نجف بر آن اطلاق شد[۵۲].

درباره نسبت نجف به حیره، در بیت اول اشعاری که یاقوت نقل کرده، آمده است: و بالنجف الحاري إن زرت أهله *** مها مهملات ما عليهن سائس[۵۳][۵۴]

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۳۱.
  2. بحار الأنوار، چاپ بیروت، جلد ۹۷، ص ۲۳۷.
  3. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۷۹-۱۸۴
  4. بحار الانوار، ج ۹۷، ص ۲۳۹.
  5. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۷۹-۱۸۴
  6. معجم القبور، سید محمدمهدی الموسوی الاصفهانی، ج۱، ص۳۶۷.
  7. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۷۹-۱۸۴
  8. تحقیق درباره اولین اربعین، سید محمد علی قاضی طباطبایی، ص ۲۲۷به نقل از: فرحهالغری سید بن طاووس.
  9. تاریخچه و احکام مساجد و مشاهد، حسن مظفّری، ص ۲۶.
  10. بحار الانوار چاپ بیروت، ج ۹۷، ص ۲۵۰.
  11. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۷۹-۱۸۴
  12. بحارالانوار، جلد ۴۲، ص ۳۳۸.
  13. تاریخ الشیعه، محمدحسین المظفّری، ص ۹۴.
  14. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۷۹-۱۸۴
  15. بحار الأنوار، ج ۴۲، ص ۳۱۵.
  16. ماضی النجف و حاضرها، شیخ جعفر آل محبوبه نجفی، ج۱، ص۱۸.
  17. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۷۹-۱۸۴
  18. بحار الأنوار، ج ۴۲، ص ۳۱۲.
  19. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۷۹-۱۸۴
  20. منتخب التواریخ، ص۱۷۳.
  21. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۷۹-۱۸۴
  22. آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۸؛ مرکز اسلامی در انگلستان، النجف الاشرف اسهامات فی الحضارة الانسانیه، ج۱، ص۲۴۲.
  23. رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹ ص ۴۴۱.
  24. آل محبوبه، جعفر ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۸ – ۹؛ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۱۸۱ - ۱۸۳.
  25. شیخ مفید، الارشاد مفید، ج۱، ص۲۵؛ حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۵، ص۲۷۱.
  26. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۴، ص۳۰۶؛ حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۲۶.
  27. «و آن دو را در پناه پشته‌ای هموار و دارای آبی روان جای دادیم» سوره مؤمنون، آیه ۵۰.
  28. شرقی، النجف الاشرف، ص۱۰؛ شبر، عبدالله، تفسیر الشبر، ص۳۳۳.
  29. حسنی، سید عبد الرزاق، العراق قدیماً وحدیثاً، ص۱۳۵.
  30. شرقی، علی، دیوان، ص۹.
  31. عبد الصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۴۳.
  32. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۴۸۳ – ۴۸۴؛ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۲۴۶.
  33. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۳۵۵؛ زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۹، ص۳۳۴؛ خلیلی، جعفر، موسوعة العتبات المقدسه، قسم النجف، ج۱، ص۱۲.
  34. مجلسی، محمدباقر، ترجمه فرحة الغری، ص۸۳؛ آل محبوبه، جعفر؛ ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۲۱؛ عارف، عبدالغنی، تاریخ الحیره، ص۳۲.
  35. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۱۰، ص۲۶۴.
  36. ر.ک: حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۷۹۱ – ۷۹۵؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص١۰.
  37. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۳۲۰ – ۳۲۱؛ ر.ک: بکری، عبدالله، معجم ما استعجم، ج۳، ص۹۹۵ – ۹۹۶؛ ابن حاجب، خزانة الادب، ج۱۱، ص۲۷۲ – ۲۷۳.
  38. سید ابن طاووس، ترجمة فرحة الغری، ص۵۴.
  39. نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الارب، ج۱، ص۳۷۴؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۱۰ - ۱۱.
  40. ر.ک: آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۱۰.
  41. قزوینی، زکریا بن محمد، آثار البلاد و اخبار العباد، ص۴۲۸.
  42. عارف، عبدالغنی، تاریخ الحیره، ص۳۳.
  43. ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۲۴۱؛ زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۳، ص۳۷۳.
  44. آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۱۲؛ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۱۸۲ - ۱۸۳.
  45. «او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد» سوره هود، آیه ۴۳.
  46. شیخ صدوق، علل الشرایع، ص۲۲ (باب ۲۶)؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۹.
  47. خلیلی، جعفر، موسوعة العتبات المقدسه، قسم نجف، ج۱، ص۱۲؛ ماهر، سعاد، مشهد الامام علی فی النجف، ص۸۸.
  48. ابن درید، محمد، جمهرة اللغه، ج۲، ص۱۰۸؛ فیروزآبادی، محمد، قاموس المحیط، ص۱۱۰۴ - ۱۱۰۵؛ زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۶، ص۲۵۱.
  49. ابن جوزی، الاذکیاء، ص۱۳۰؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۴؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۴، ص۳۳۳.
  50. النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۱۴.
  51. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، البلدان، ص۷۳ - ۷۴؛ ابو الفداء، تقویم البلدان، ص۲۹۹.
  52. ماهر، سعاد، مشهد الامام علی فی النجف، ص۹۲ – ۹۳.
  53. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۷۶۱.
  54. رفیعی، علی، مقاله «نجف»، دانشنامه امام علی ج۹ ص ۴۴۱.