سرقت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = فساد اقتصادی| عنوان مدخل = | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = فساد اقتصادی| عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[سرقت در قرآن]] - [[سرقت در جامعهشناسی اسلامی]] - [[سرقت در فقه اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
'''سرقت''' به معنای پنهان شدن و گرفتن چیزی از دیگری در خفا و [[پوشش]] و به ناحق آمده در اصطلاح فقه عبارت است از دزدیدن [[مال]] دیگری به صورت پنهانی. یکی از [[ارزش]]های [[اجتماعی]] در حوزه امور مالی، [[حرمت]] نهادن به [[حق]] [[مالکیت]] دیگران و اجتناب از تصرف در اموال ایشان بدون [[اذن]] و اجازه آنهاست. نقض این حق با عناوین مختلفی همچون سرقت معرفی شده است. سرقت [[حرام]]، بلکه از [[گناهان کبیره]] است و موجب ضمان میشود. | '''سرقت''' به معنای پنهان شدن و گرفتن چیزی از دیگری در خفا و [[پوشش]] و به ناحق آمده در اصطلاح فقه عبارت است از دزدیدن [[مال]] دیگری به صورت پنهانی. یکی از [[ارزش]]های [[اجتماعی]] در حوزه امور مالی، [[حرمت]] نهادن به [[حق]] [[مالکیت]] دیگران و اجتناب از تصرف در اموال ایشان بدون [[اذن]] و اجازه آنهاست. نقض این حق با عناوین مختلفی همچون سرقت معرفی شده است. سرقت [[حرام]]، بلکه از [[گناهان کبیره]] است و موجب ضمان میشود. |
نسخهٔ کنونی تا ۲ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۴۰
سرقت به معنای پنهان شدن و گرفتن چیزی از دیگری در خفا و پوشش و به ناحق آمده در اصطلاح فقه عبارت است از دزدیدن مال دیگری به صورت پنهانی. یکی از ارزشهای اجتماعی در حوزه امور مالی، حرمت نهادن به حق مالکیت دیگران و اجتناب از تصرف در اموال ایشان بدون اذن و اجازه آنهاست. نقض این حق با عناوین مختلفی همچون سرقت معرفی شده است. سرقت حرام، بلکه از گناهان کبیره است و موجب ضمان میشود.
مقدمه
یکی از ارزشهای اجتماعی در حوزه امور مالی، حرمت نهادن به حق مالکیت دیگران و اجتناب از تصرف در اموال ایشان بدون اذن و اجازه آنهاست. نقض این حق با عناوین مختلفی همچون سرقت، غضب، اتلاف یا مفاهیم عامی همچون ظلم، فساد، عدوان، اکل باطل و... معرفی شده است، تعرض به اموال دیگران و تصاحب غیرقانونی آن با وجود شرایطی، مصداق شایعترین انحراف یعنی “سرقت یا دزدی” است. سرقت در لغت، گرفتن پنهانی اموال دیگران به صورت نابهحق است[۱] و از مصداقهای بارز تجاوز به حقوق مادی مردم شمرده میشود[۲].
معناشناسی
سرقت در لغت به معنای پنهان شدن[۳]، بر گرفتن چیزی از دیگری در خفا و پوشش[۴] و به ناحق آمده است[۵]؛ اعم از اینکه چیز ربوده شده مال باشد یا غیر مال[۶].[۷] سرقت در اصطلاح فقه عبارت است از دزدیدن مال دیگری به صورت پنهان[۸]، بر خلاف اختلاس که دزدیدن مال دیگری به سرعت و آشکار است[۹]؛ چنان که گرفتن به ناحق مال کسی را با زور و غلبه غصب گویند. از احکام آن به تفصیل در باب حدود و به مناسبت درباب صلات و غصب سخن گفتهاند[۱۰].
سرقت در قرآن
از موضوع سرقت در قرآن کریم بیشتر با ماده «س - ر - ق» و مشتقات آن، مانند: ﴿إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ﴾[۱۱] و ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا﴾[۱۲] و گاه با عناوین عام و کلی یاد شده است؛ مانند «غُلول» که به معنای خیانت و سرقت آمده است: ﴿وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ﴾[۱۳].[۱۴]، «فاحشه»: ﴿وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ﴾[۱۵] که در روایات به زنا و سرقت تفسیر شده است[۱۶]، گناه کبیره: ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ﴾[۱۷] که بر پایه روایات، یکی از مصادیق آن سرقت است[۱۸]، کمفروشی و کمگذاشتن از حق دیگران: ﴿وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴾[۱۹] و خوردن اموال دیگران به باطل: ﴿وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۲۰] که یکی از مصادیق آن خوردن اموال سرقت شده است[۲۱]. در این آیات، از برخی مباحث مربوط به سرقت، مانند پیشینه سرقت در میان جوامع پیشین، آثار سرقت و برخی احکام فقهی آن سخن به میان آمده است[۲۲].
حکم سرقت
سرقت حرام، بلکه از گناهان کبیره است[۲۳]. همچنین سرقت موجب ضمان است؛ از این رو، با وجود عین مالِ ربوده شده، سارق باید آن را به صاحبش بازگرداند و در صورت تلف، باید مثل آن و با دسترسی نداشتن به مثل و یا قیمی بودن مال، قیمت آن را بپردازد[۲۴] و اگر عین مال در دستش نقصان یافته، باید ارش آن را نیز بپردازد.
حدّ سرقت، قطع چهار انگشت دست راست است؛ به گونهای که کف دست و انگشت ابهام باقی بمانند[۲۵]، هرچند بنابر قول مشهور اگر یک یا هر دو دست وی شل و یا فاقد دست چپ باشد[۲۶]. حدّ سرقت در برخی موارد ساقط میشود مانند: توبه، قبل از ثبوت سرقت نزد قاضی؛ مال باخته قبل از دادخواهی نزد حاکم، مال ربوده شده را به دزد ببخشد یا از کیفر او بگذرد[۲۷].
منابع
پانویس
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۱۳۵؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۰۸.
- ↑ شرفالدین، سید حسین، ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۴۹۴.
- ↑ القاموس المحیط، ج۳، ص۲۴۴؛ تاج العروس، ج۱۳، ص۲۱۳، «سرق».
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۵۴؛ القاموس المحیط، ج۳، ص۲۴۴، «سرق».
- ↑ مفردات، ص۴۰۸؛ التحقیق، ج۵، ص۱۳۵، «سرق».
- ↑ معجم المصطلحات، ج۲، ص۲۶۳، «السرقه».
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «سرقت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵، ص ۳۳۸-۳۴۰.
- ↑ کتاب السرائر ۳/ ۴۸۳.
- ↑ جواهر الکلام ۴۱/ ۵۹۶ ـ۵۹۷.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۴، ص۴۳۲- ۴۴۰.
- ↑ «گفتند: اگر (بنیامین) دزدی میکند (شگفت نیست) برادری دارد که (او نیز) پیش از این دزدی کرده است» سوره یوسف، آیه ۷۷.
- ↑ «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند به کیفری از سوی خداوند ببرید» سوره مائده، آیه ۳۸.
- ↑ «هیچ پیامبری را نسزد که خیانت ورزد؛ و هر کس خیانت کند در رستخیز آنچه را خیانت ورزیده است» سوره آل عمران، آیه ۱۶۱.
- ↑ نک: روض الجنان، ج۵، ص۱۳۱-۱۳۳؛ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۷۲.
- ↑ «و (نیز برای) کسانی که از گناهان بزرگ و کارهای زشت دوری میگزینند و چون به خشم آیند درمیگذرند» سوره شوری، آیه ۳۷.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۲۷۸، ۴۴۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۲۳؛ ج۱۶، ص۸۰.
- ↑ «اگر از گناهان بزرگی که از آن بازداشته شدهاید دوری گزینید از گناهان (کوچک) تان چشم میپوشیم» سوره نساء، آیه ۳۱.
- ↑ وسائلالشیعه، ج۱۵، ص۳۲۹؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۳، ص۳۵۰.
- ↑ «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.
- ↑ «و داراییهای همدیگر را میان خود به نادرستی مخورید و آنها را (با رشوه) به سوی داوران سرازیر نکنید تا بخشی از داراییهای مردم را آگاهانه به حرام بخورید» سوره بقره، آیه ۱۸۸.
- ↑ التبیان، ج۲، ص۱۳۸؛ کنزالعرفان، ج۲، ص۳۳؛ التفسیرالکبیر، ج۱۰، ص۶۹.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «سرقت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵، ص ۳۳۸-۳۴۰.
- ↑ جواهر الکلام ۱۳ / ۳۱۰.
- ↑ جواهر الکلام ۴۱ / ۵۴۳ ـ ۵۴۴.
- ↑ جواهر الکلام ۴۱/ ۵۲۸.
- ↑ جواهر الکلام ۴۱/ ۵۳۵ ـ ۵۳۷.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۴، ص۴۳۲- ۴۴۰.