|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }}
| | #تغییر_مسیر [[عبیدالله بن عبدالله هذلی]] |
| == مقدمه ==
| |
| عبیدالله بن عبدالله بن عتبه در اواخر [[خلافت عمر بن خطاب]] یا اندکی پس از آن، در [[مدینه]] به [[دنیا]] آمد. جدّش (عتبه) [[برادر]] تنی [[عبداللّه بن مسعود]] و از [[صحابیان]] دیرین [[پیامبر]]{{صل}} است که در [[زمان]] [[خلافت عمر بن خطاب]]، درگذشت. پدرش ([[عبدالله بن عتبه]]) از [[فقها]] و محدّثانِ بنام [[مدنی]] است که به [[کوفه]] نیز آمد و رفت داشته، پس از سال ۷۰ﻫ.ق در همان جا [[وفات]] یافته است. نیز برادرش [[عون بن عبدالله]] از [[محدّثان]] موثّق نزد محدّثان عامّه است.
| |
| | |
| او که منسوب به [[قبیله]] بزرگ ([[بنی هذیله]]) از [[قبایل]] [[وادی]] [[نخله]] در اطراف [[مکّه]] و از ناحیه چشم آسیب دیده و [[نابینا]] بود، [[روحی]] سرشار از [[ادب]] و [[شعر]] داشت و در [[حدیث]] و [[فقه]] سرآمد بود. از این رو نام او را در شمار حافظانِ حدیث و هفت [[فقیه]] معروفِ مدینه در عصر [[تابعین]]، آوردهاند<ref>شش فقیه دیگر عبارتند از: سعید بن مسیّب، سلیمان بن یسار، سالم بن عبداللّه بن عمر، عروة بن زبیر، خارجة بن زید بن ثابت و قاسم بن محمّد بن ابی بکر (تهذیب الکمال ۱۰/ ۱۵۰).</ref>.
| |
| | |
| [[ابن اثیر]] درباره او مینویسد: عبیداللّه در سال ۷۲ﻫ.ق در کوفه [[قاضی]] بوده است.
| |
| | |
| او استاد و شیخ [[محمد بن مسلم بن شهاب زهری]] ([[محدّث]] معروف) و نیز معلّم و [[مربّی]] [[عمر بن عبدالعزیز]] ([[خلیفه]] هشتم [[اموی]]) بود.
| |
| | |
| زُهری میگوید: او دریای [[دانش]] بود؛ هرگاه نزدش میرفتم، تازههایی مییافتم.
| |
| | |
| عمر بن عبدالعزیز بیش از هر کس از وی تأثیر پذیرفته است تا آنجا که از عبیداللّه به عنوان معلّم ومؤدِّب وی یاد کردهاند. او میگوید: اگر عبیداللّه زنده میبود، از [[رأی]] او سر برنمی تافتم. به [[خدا]] [[سوگند]]، یک شب از شبهای عبیدالله را به هزار دینار میخرم؛ زیرا با رأی و نظر اوست که هزاران دینار به [[بیت المال]] باز میگردد و در گفت و گو با چنین کسانی است که [[عقل]] بارور، [[دل]] شاداب و [[خرسند]]، و [[اخلاق]]، [[پاک]] میشود.
| |
| | |
| [[ابن اثیر]] زیر عنوان (ذکر سبب ترک [[سبّ امیرالمؤمنین علی]] {{ع}}) مینویسد: [[بنی امیه]] از [[علی]]{{ع}} [[بدگویی]] میکردند تا آنکه عمر بن عبدالعزیز به [[خلافت]] رسید. او [[سبّ علی]] را ترک کرد و به همه [[کارگزاران]] خود دستور داد تا از [[سبّ علی]] {{ع}} منع کنند.
| |
| | |
| خود او میگوید: در [[مدینه]] به تحصیل [[دانش]] [[اشتغال]] داشتم و همواره ملازمِ [[عبیداللّه بن عبداللّه بن عتبه]] بودم. به او گفته بودند که من نیز علی را [[سبّ]] میکنم. روزی به حضور وی رفتم، دیدم [[نماز]] میخواند. نمازش را طول داد و من نیز به انتظارش نشستم تا آنکه نماز را تمام کرد. به من نگاهی کرد و گفت: از کی فهمیدی که [[خداوند]] پس از آنکه از [[اهل بدر]] و [[بیعت رضوان]] [[خرسند]] بود، بر آنان [[خشمناک]] شده است.
| |
| | |
| گفتم: چیزی نشنیدهام.
| |
| | |
| گفت: پس اخباری که از تو به من رسیده چیست گفتم: از [[خدا]] و تو [[پوزش]] میخواهم و از این به بعد از آن چه میکردم،دست میشویم<ref>الکامل فی التاریخ ۵/ ۴۲.</ref>.
| |
| | |
| نیز او نسبت به دیگر کسان از [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} [[احترام]] میگذاشت. [[ذهبی]] مینویسد: عبیداللّه نمازش را طول میداد. روزی [[علی بن حسین]] {{ع}} برای سؤال از چیزی، نزد وی به [[مسجد]] رفت و او در حال نماز بود و نماز را با همان ویژگی تمام کرد. حاضران او را به سبب [[منتظر]] نگاه داشتن فرزند [[دختر پیامبر]]{{صل}} [[نکوهش]] کردند. او گفت: خدایا مرا ببخش! آنکه این [[مقام]] را خواهد باید درنگ کند<ref> سیر اعلام النبلاء ۴/ ۴۷۸.</ref>.
| |
| | |
| او از [[طبقه سوم راویان]] [[حدیث]] و از برجستگان تابعیان [[مدنی]] است. [[نووی]] مینویسد: دانشمندان بر [[جلالت]] و امامتاش اتفاق دارند. [[طبری]] او را از پیش گامان [[علم]] و [[معرفت]] به [[احکام]] و [[حلال و حرام]] دانسته و در عین حال به [[شاعر]] بودن وی اشاره میکند.
| |
| | |
| نام او در منابع رجالی [[شیعه]] - جز در جامع الرواة و کتابهای پس از آن - نیامده است، لکن در سه کتاب روایی آنان؛ یعنی کافی، [[من لایحضره الفقیه]] و [[تهذیب الاحکام]]، یک [[حدیث]] با واسطه وی از [[ابن عبّاس]] در باره [[ابطال]] عول، نقل شده است<ref>الغدیر ۶/ ۲۶۹.</ref>. هم او از [[ابن عباس]] نقل میکند که: عُمَر بن خطاب نخستین کسی بود که [[فرائض]] را اِعاله کرد<ref>حلیة الاولیاء ۲/ ۱۸۸.</ref>.
| |
| | |
| اغلب [[روایات]] او در [[جوامع روایی]] [[اهل سنّت]]، مانند: [[صحیح بخاری]]، [[صحیح مسلم]]، [[سنن ابن ماجه]]، [[سنن ترمذی]]، [[سنن نسائی]]، و [[سنن ابوداوود]] به چشم میخورد. او این روایات را از افرادی چون: [[عبداللّه بن عباس]]، پدرش ([[عبدالله بن عتبه]]) [[عثمان بن حنیف]]، [[عروة بن زبیر]]، [[ابوسعید خدری]]، [[نعمان بن بشیر]]، [[ابو هریره]]، [[عائشه]] و نیز از [[عمر بن خطاب]] و [[عمار بن یاسر]] به طور مرسل، نقل کرده است و کسانی چون: [[ابوالزناد عبدالله بن ذکوان]]، برادرش ([[عون بن عبدالله بن عتبه]]) و [[محمد بن مسلم بن شهاب زهری]] از او، [[روایت]] کردهاند<ref>الطبقات الکبری ۵/ ۲۵۰؛ تهذیب الکمال ۱۹/ ۷۶ و تاریخ الاسلام ۶/ ۴۲۲.</ref>.
| |
| | |
| [[ابونعیم]] به سند خود از وی و او از [[ابن عباس]] نقل میکند: [[پیامبر]]{{صل}} به مردار گوسفندی گذشت و فرمود: [[ارزش]] [[زندگی دنیا]] در نزد [[خدا]]، از ارزش این (مردار) در نزد صاحبش، کمتر است<ref> تاریخ الاسلام ۴۲۱/ ۶ و تهذیب التهذیب ۲۴/ ۷.</ref>.
| |
| | |
| عبیدالله پس از سال ۹۰ﻫ.ق بدرود [[حیات]] گفت<ref>نک: الکافی ۷/ ۷۹ ح ۳؛ من لا یحضره الفقیه ۴/ ۱۸۷ (ح ۶۵۶)و تهذیب الاحکام ۹/ ۲۴۸ (۹۶۳).</ref>. همان گونه که نوشتهاند [[امام زین العابدین]]{{ع}} از کسانی بود که در [[تشییع جنازه]] عبیدالله شرکت کرد<ref>نک: رجال صحیح بخاری / ش ۷۰۰؛ رجال صحیح مسلم / ش ۱۰۲۴و تهذیب الکمال ۱۹/ ۷۳ - ۷۵.</ref>.<ref>[[حسین عزیزی|عزیزی]]، [[پرویز رستگار|رستگار]]، [[یوسف بیات|بیات]]، [[راویان مشترک ج۲ (کتاب)|راویان مشترک]]، ج۲، ص 72.</ref>
| |
| | |
| ==جستارهای وابسته ==
| |
| *[[عبدالله بن عتبه]] (پدر)
| |
| *[[عون بن عبدالله بن عتبه]] (برادر)
| |
| | |
| == منابع ==
| |
| {{منابع}}
| |
| # [[پرونده:IM010597.jpg|22px]] [[حسین عزیزی|عزیزی]]، [[پرویز رستگار|رستگار]]، [[یوسف بیات|بیات]]، [[راویان مشترک ج۲ (کتاب)|'''راویان مشترک ج۲''']]
| |
| {{پایان منابع}}
| |
| | |
| == پانویس ==
| |
| {{پانویس}}
| |