عصمت پیامبر خاتم در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۰۵: خط ۴۰۵:
برخی چنین تصور کرده‌اند که این آیات حاکی از عدم عصمت رسول خدا است.
برخی چنین تصور کرده‌اند که این آیات حاکی از عدم عصمت رسول خدا است.


'''پاسخ نخست: [[غفلت]] [[قلبی]]؛ [[گناه]] [[معصومان]] {{عم}}''': [[انسان]] محب در مقام [[حب]] به مرتبه‌ای دست می‌یابد که کوچک‌ترین غفلت قلبی از محبوب خود را گناهی بزرگ می‌شمارد. او در مقام عمل تمام [[وظایف]] خود را انجام می‌دهد، اما از آنجا که [[ارزش]] کار را با توجه قلبی به محبوب می‌سنجد، این سان غفلت را برای خود ناروا می‌داند؛ حتی اگر این غفلت به دلیل پرداختن به کارهای لازم [[زندگی]] همانند خوردن و... باشد. انجام دادن این نوع [[کارها]] برای انسان [[ضرورت]] دارد، اما در [[وادی]] [[عشق]] و [[محبت]] رنگ گناه به خود می‌گیرد. با این نگرش، آیاتی که از [[لزوم]] [[استغفار]] (مانند آیات همین بحث) یا طلب آمرزش معصومان {{عم}} سخن می‌گویند، توجیه موجهی می‌یابند<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۳۶۶؛ محمد حسینی شیرازی، تبیین القرآن، ص۴۸۶.</ref>. [[امام زین العابدین]] {{ع}} در مناجات با خداوند عرضه می‌دارد: {{متن حدیث|وَ أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ‌}}<ref>شیخ عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، ص۱۲۸، مناجات خمسه عشر، مناجات ذاکرین.</ref>؛ «خداوندا، از هر لذتی که غیر از یاد تو بوده [است]، استغفار می‌کنم». از این جمله می‌توان این گونه برداشت کرد که هر کسی روحش از دلبستگی‌های مادی برهد، در [[لطافت]] و [[صفا]] و تعالی به مرحله‌ای می‌رسد که پی‌جویی هر لذتی را جز [[لذت]] [[یاد خدا]]، برای خود [[خسران]] و [[گناه]] می‌داند و از آن [[استغفار]] می‌کند. نکته دیگر این است که وقتی رابطه [[محبت]] و [[مودت]] بین دو شخص برقرار شود، محبت و [[عشق]] ایجاب می‌کند که تمام توجه [[عاشق]] به [[محبوب]] باشد؛ پس اگر به شخص دیگری نیز توجه داشته باشد، در [[حق]] [[معشوق]] و محبوب خود [[جفا]] کرده است. توقع و [[انتظار]] محبوب نیز این است که عاشق، تنها به او عشق بورزد. اگر توجه عاشق به غیر محبوب خود نیز جلب شود، او دلش را کاملاً [[وقف]] محبوب خود نکرده است<ref>ر.ک: محمدتقی مصباح، سجاده‌های سلوک، نگارش کریم سبحانی، ج۲، ص۳۰۷.</ref>. با این توضیح به این نتیجه می‌رسیم که از این قبیل [[آیات]] نمی‌توان برای [[نفی]] [[عصمت پیامبران]] بهره جست.
'''پاسخ نخست: [[غفلت]] [[قلبی]]؛ [[گناه]] [[معصومان]] {{عم}}''': [[انسان]] محب در مقام [[حب]] به مرتبه‌ای دست می‌یابد که کوچک‌ترین غفلت قلبی از محبوب خود را گناهی بزرگ می‌شمارد. او در مقام عمل تمام [[وظایف]] خود را انجام می‌دهد، اما از آنجا که [[ارزش]] کار را با توجه قلبی به محبوب می‌سنجد، این سان غفلت را برای خود ناروا می‌داند؛ حتی اگر این غفلت به دلیل پرداختن به کارهای لازم [[زندگی]] همانند خوردن و... باشد. انجام دادن این نوع [[کارها]] برای انسان [[ضرورت]] دارد، اما در [[وادی]] [[عشق]] و [[محبت]] رنگ گناه به خود می‌گیرد. با این نگرش، آیاتی که از [[لزوم]] [[استغفار]] (مانند آیات همین بحث) یا طلب آمرزش معصومان {{عم}} سخن می‌گویند، توجیه موجهی می‌یابند<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۳۶۶؛ محمد حسینی شیرازی، تبیین القرآن، ص۴۸۶.</ref>. [[امام زین العابدین]] {{ع}} در مناجات با خداوند عرضه می‌دارد: {{متن حدیث|وَ أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ‌}}<ref>شیخ عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، ص۱۲۸، مناجات خمسه عشر، مناجات ذاکرین.</ref>؛ «خداوندا، از هر لذتی که غیر از یاد تو بوده [است]، استغفار می‌کنم». از این جمله می‌توان این گونه برداشت کرد که هر کسی روحش از دلبستگی‌های مادی برهد، در لطافت و صفا و تعالی به مرحله‌ای می‌رسد که پی‌جویی هر لذتی را جز [[لذت]] [[یاد خدا]]، برای خود [[خسران]] و [[گناه]] می‌داند و از آن [[استغفار]] می‌کند. نکته دیگر این است که وقتی رابطه [[محبت]] و [[مودت]] بین دو شخص برقرار شود، محبت و [[عشق]] ایجاب می‌کند که تمام توجه [[عاشق]] به محبوب باشد؛ پس اگر به شخص دیگری نیز توجه داشته باشد، در [[حق]] [[معشوق]] و محبوب خود جفا کرده است. توقع و [[انتظار]] محبوب نیز این است که عاشق، تنها به او عشق بورزد. اگر توجه عاشق به غیر محبوب خود نیز جلب شود، او دلش را کاملاً [[وقف]] محبوب خود نکرده است<ref>ر.ک: محمدتقی مصباح، سجاده‌های سلوک، نگارش کریم سبحانی، ج۲، ص۳۰۷.</ref>. با این توضیح به این نتیجه می‌رسیم که از این قبیل [[آیات]] نمی‌توان برای [[نفی]] [[عصمت پیامبران]] بهره جست.


'''پاسخ دوم: مقصود؛ همان گناه دیگران''': گرچه خطاب [[آیه]] به آن حضرت است، مقصود افراد دیگرند. هرجا در [[قرآن]] سخن از استغفار آن حضرت مطرح شده است، شخص آن حضرت مراد نیست<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۳، ص۳۱۶ و ج۹، ص۸۷ و ۳۰۰.</ref>. یعنی مراد از گناه، همان گناه [[امت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} است<ref>ر.ک: نصر بن محمد سمرقندی، بحرالعلوم، تحقیق علی محمد معوض، ج۳، ص۲۱۰؛ حسین بن حسن جرجانی، تفسیر گازر: جلاء الاذهان، تصحیح میر جلال الدین حسینی ارموی، ج۸، ص۲۱۶.</ref>؛ از باب اضافه مصدر به مفعول {{عربی|ذَنْبُ أُمّتِكَ‌}} که مضاف (امت) حذف شده است و مضاف الیه (ک) در جای آن نهاده شده است. مصدر گاهی به فاعل اضافه می‌شود، مانند: {{عربی|فتح علی {{ع}} خیبراً}}؛ و گاهی به مفعول اضافه می‌شود، مانند: {{عربی|یوم قتل الحسین {{ع}}}}. در این پاسخ، چون بنا بر این است که گناه در آیه به غیر [[پیامبر]] {{صل}} نسبت داده شود، اضافه مصدر به مفعول فرض شده است.
'''پاسخ دوم: مقصود؛ همان گناه دیگران''': گرچه خطاب [[آیه]] به آن حضرت است، مقصود افراد دیگرند. هرجا در [[قرآن]] سخن از استغفار آن حضرت مطرح شده است، شخص آن حضرت مراد نیست<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۳، ص۳۱۶ و ج۹، ص۸۷ و ۳۰۰.</ref>. یعنی مراد از گناه، همان گناه [[امت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} است<ref>ر.ک: نصر بن محمد سمرقندی، بحرالعلوم، تحقیق علی محمد معوض، ج۳، ص۲۱۰؛ حسین بن حسن جرجانی، تفسیر گازر: جلاء الاذهان، تصحیح میر جلال الدین حسینی ارموی، ج۸، ص۲۱۶.</ref>؛ از باب اضافه مصدر به مفعول {{عربی|ذَنْبُ أُمّتِكَ‌}} که مضاف (امت) حذف شده است و مضاف الیه (ک) در جای آن نهاده شده است. مصدر گاهی به فاعل اضافه می‌شود، مانند: {{عربی|فتح علی {{ع}} خیبراً}}؛ و گاهی به مفعول اضافه می‌شود، مانند: {{عربی|"یوم قتل الحسین {{ع}}"}}. در این پاسخ، چون بنا بر این است که گناه در آیه به غیر [[پیامبر]] {{صل}} نسبت داده شود، اضافه مصدر به مفعول فرض شده است.


این [[تفسیر]] چنین [[نقد]] شده است که فراز بعدی آیه {{متن قرآن|وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ}} [[شاهد]] نادرست بودن این تفسیر است؛ زیرا اگر منظور از [[ذنب]] همان ذنب امت باشد، آمدن این فراز بی‌دلیل خواهد بود؛ مگر اینکه گفته شود مؤمنانی مانند [[یاسر]] و [[سمیه]]، همچون [[حضرت رسول]] {{صل}} مورد [[آزار مشرکان]] قرار گرفتند. پس تقدیر [[آیه]] چنین می‌شود: {{عربی|ذنب امتک فی حقک و حق المؤمنین و المؤمنات}}. اما این سخن با ظاهر آیه همخوانی ندارد و اصل عدم تقدیر با آن در تضاد است<ref>ر.ک: حسین مدرسی، تفسیر صحیح آیات موهم عدم عصمت... (پایان‌نامه)، ص۲۲۴.</ref>.
این [[تفسیر]] چنین نقد شده است که فراز بعدی آیه {{متن قرآن|وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ}} [[شاهد]] نادرست بودن این تفسیر است؛ زیرا اگر منظور از [[ذنب]] همان ذنب امت باشد، آمدن این فراز بی‌دلیل خواهد بود؛ مگر اینکه گفته شود مؤمنانی مانند [[یاسر]] و [[سمیه]]، همچون [[حضرت رسول]] {{صل}} مورد آزار مشرکان قرار گرفتند. پس تقدیر [[آیه]] چنین می‌شود: {{عربی|ذنب امتک فی حقک و حق المؤمنین و المؤمنات}}. اما این سخن با ظاهر آیه همخوانی ندارد و اصل عدم تقدیر با آن در تضاد است<ref>ر.ک: حسین مدرسی، تفسیر صحیح آیات موهم عدم عصمت... (پایان‌نامه)، ص۲۲۴.</ref>.


ایراد دیگر این [[تفسیر]] آن است که با ظاهر و سیاق آیه همخوان نیست؛ صدر آیه حضرت را به [[صبر]]، و پایان آن به [[تسبیح خداوند]] در صبحگاهان و شامگاهان امر می‌فرماید؛ اما در میان این سیاق، [[پیامبر]] {{صل}} [[مأمور]] شده است برای [[امت]] خود [[استغفار]] کند؛ آن هم امتی که در اوج فشار و آزار مشرکان در سال‌های سخت [[مکه]] بر [[ایمان]] خود [[پایداری]] ورزیده و در کنار آن حضرت مانده‌اند. این، شکستن سیاق و نادیده گرفتن آن است<ref>ر.ک: محمود طیب حسینی، «نقد دیدگاه مفسران در آیه ۵۵ غافر»، مجله مطالعات تفسیری، ش۱۹، پاییز ۱۳۹۳، ص۱۲.</ref> و تا جایی که تفسیر بدون ارتکاب خلاف ظاهر ممکن باشد، وجهی برای وانهادن تفسیر موافق ظاهر وجود ندارد.
ایراد دیگر این [[تفسیر]] آن است که با ظاهر و سیاق آیه همخوان نیست؛ صدر آیه حضرت را به [[صبر]]، و پایان آن به [[تسبیح خداوند]] در صبحگاهان و شامگاهان امر می‌فرماید؛ اما در میان این سیاق، [[پیامبر]] {{صل}} [[مأمور]] شده است برای [[امت]] خود [[استغفار]] کند؛ آن هم امتی که در اوج فشار و آزار مشرکان در سال‌های سخت [[مکه]] بر [[ایمان]] خود [[پایداری]] ورزیده و در کنار آن حضرت مانده‌اند. این، شکستن سیاق و نادیده گرفتن آن است<ref>ر.ک: محمود طیب حسینی، «نقد دیدگاه مفسران در آیه ۵۵ غافر»، مجله مطالعات تفسیری، ش۱۹، پاییز ۱۳۹۳، ص۱۲.</ref> و تا جایی که تفسیر بدون ارتکاب خلاف ظاهر ممکن باشد، وجهی برای وانهادن تفسیر موافق ظاهر وجود ندارد.
خط ۴۱۵: خط ۴۱۵:
'''پاسخ سوم: استغفار؛ همان طلب صیانت از [[گناه]]''': برخی [[مفسران]] معتقدند [[طلب آمرزش]] به معنای طلب صیانت از گناه است؛ به این بیان که «استغفر» به معنای «استعصم» است. پس مراد، آن است که طلب [[عصمت]] کن تا [[خدا]] تو را از [[گناهان]] نگاه دارد<ref>ر.ک: ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، تصحیح ابوالحسن مرتضوی و علی اکبر غفاری، ج۸، ص۳۴۷؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۲۴۳.</ref>. استغفار دو گونه است: یکی آنکه برای دفع است؛ یعنی مانع عروض [[غفلت]] و گناه می‌شود؛ دیگر آنکه برای رفع و نابودی گناه و خطای موجود است. استغفار [[معصومان]] از نوع استغفار دفعی است؛ یعنی همواره با درخواست [[آمرزش]]، [[آموزش]] عصمت دارند<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج۹، ص۴۲.</ref>. مأمور شدن [[پیامبر گرامی]] {{صل}} به استغفار، بدین معنا نیست که [[گناه]] یا کاری ناپسند از آن حضرت سر زده است؛ بلکه از آن جهت است که چون [[معصومان]] {{عم}} [[معصوم]] بالذات نیستند، به [[عبادت]] و [[انابه]] و [[استغفار]] و فضل و عنایت خداوند نیازمندند و علل دوام [[عصمت]] و [[پیراستگی]] خود را با استغفار و مانند آن [[حفظ]] می‌کنند. پس استغفار برای پیشگیری از [[لغزش]] است، نه پیرایش از آن<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۲۰، ص۳۴۵.</ref>.
'''پاسخ سوم: استغفار؛ همان طلب صیانت از [[گناه]]''': برخی [[مفسران]] معتقدند [[طلب آمرزش]] به معنای طلب صیانت از گناه است؛ به این بیان که «استغفر» به معنای «استعصم» است. پس مراد، آن است که طلب [[عصمت]] کن تا [[خدا]] تو را از [[گناهان]] نگاه دارد<ref>ر.ک: ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، تصحیح ابوالحسن مرتضوی و علی اکبر غفاری، ج۸، ص۳۴۷؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۲۴۳.</ref>. استغفار دو گونه است: یکی آنکه برای دفع است؛ یعنی مانع عروض [[غفلت]] و گناه می‌شود؛ دیگر آنکه برای رفع و نابودی گناه و خطای موجود است. استغفار [[معصومان]] از نوع استغفار دفعی است؛ یعنی همواره با درخواست [[آمرزش]]، [[آموزش]] عصمت دارند<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج۹، ص۴۲.</ref>. مأمور شدن [[پیامبر گرامی]] {{صل}} به استغفار، بدین معنا نیست که [[گناه]] یا کاری ناپسند از آن حضرت سر زده است؛ بلکه از آن جهت است که چون [[معصومان]] {{عم}} [[معصوم]] بالذات نیستند، به [[عبادت]] و [[انابه]] و [[استغفار]] و فضل و عنایت خداوند نیازمندند و علل دوام [[عصمت]] و [[پیراستگی]] خود را با استغفار و مانند آن [[حفظ]] می‌کنند. پس استغفار برای پیشگیری از [[لغزش]] است، نه پیرایش از آن<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۲۰، ص۳۴۵.</ref>.


این [[تفسیر]] نیز بسان تفسیر پیشین با ظاهر [[آیه]] همخوانی ندارد. آمرزش گناه، ظهور در ارتکاب آن دارد؛ پس به کدامین دلیل و [[شاهد]] به عصمت از گناه تفسیر شده است؛ بنابراین نباید استغفار حضرت را به معنای [[طلب]] صیانت از گناه دانست؛ چراکه این برخلاف ظاهر کلمه استغفار است؛ بلکه استغفار باید در همان معنای اصلی خود باشد؛ ولی گناه معصومان، هماهنگ با مقام و [[منزلت]] ایشان تفسیر شود؛ چنان که در پاسخ نخست بیان شد.
این [[تفسیر]] نیز بسان تفسیر پیشین با ظاهر [[آیه]] همخوانی ندارد. آمرزش گناه، ظهور در ارتکاب آن دارد؛ پس به کدامین دلیل و [[شاهد]] به عصمت از گناه تفسیر شده است؛ بنابراین نباید استغفار حضرت را به معنای طلب صیانت از گناه دانست؛ چراکه این برخلاف ظاهر کلمه استغفار است؛ بلکه استغفار باید در همان معنای اصلی خود باشد؛ ولی گناه معصومان، هماهنگ با مقام و [[منزلت]] ایشان تفسیر شود؛ چنان که در پاسخ نخست بیان شد.


'''پاسخ چهارم: استغفار در راستای [[ترقی]] مقام''': استغفار در این [[آیه شریفه]] در راستای ترقی [[مقامات]] است؛ به این بیان که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} معصوم بود، اما لحظه به لحظه در حال ترقی در مقامات و درجات بود و در [[کشف]] [[حقایق]] و دقایق [[دین]] نظرها داشت و اظهار آن به وقت معین [[مقید]] بود. چون از [[حقایق دین]] نظری و امری ظاهر شدی، خطاب آمدی کی چون در [[علوم]] دین تزایدی می‌یابی. [[خداوند]] فرمود: جهت ترقی مقامات استغفار کن<ref>ر.ک: محمود بن محمد حسنی واعظ (ابوالمکارم)، دقائق التأویل و حقائق التنزیل، پژوهش جویا جهانبخش، ص۹۷.</ref>.
'''پاسخ چهارم: استغفار در راستای [[ترقی]] مقام''': استغفار در این [[آیه شریفه]] در راستای ترقی [[مقامات]] است؛ به این بیان که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} معصوم بود، اما لحظه به لحظه در حال ترقی در مقامات و درجات بود و در [[کشف]] [[حقایق]] و دقایق [[دین]] نظرها داشت و اظهار آن به وقت معین مقید بود. چون از حقایق دین نظری و امری ظاهر شدی، خطاب آمدی کی چون در [[علوم]] دین تزایدی می‌یابی. [[خداوند]] فرمود: جهت ترقی مقامات استغفار کن<ref>ر.ک: محمود بن محمد حسنی واعظ (ابوالمکارم)، دقائق التأویل و حقائق التنزیل، پژوهش جویا جهانبخش، ص۹۷.</ref>.


ایراد این بیان نیز همان خلاف ظاهر و بی‌دلیل بودن است؛ همچنان که گفته شده استغفار از [[ترک اولی]] است؛ یعنی در این [[آیه کریمه]] از ترک اولی به عنوان گناه یاد شده است؛ چراکه هر مقامی دارای آدابی است که اگر در آن اخلالی وارد آید، استغفار لازم شود<ref>ر.ک: احمد بن محمد عجیبه، البحر المدید، فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق عمر احمد الراوی، ج۵، ص۳۶۷؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۵، ص۶۱؛ محمد بن مرتضی کاشانی، زبدة التفاسیر، ج۶، ص۱۴۷؛ احمد مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۲۶، ص۶۲.</ref>. ایراد این [[تفسیر]] نیز در این است که نسبت [[ترک اولی]] به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} خود ترک اولی است. در صورتی که بتوان [[تفسیری]] از این گونه [[آیات]] کرد که در آن حتی از نسبت دادن ترک اولی به آن حضرت خودداری شده باشد، نمی‌توان این گونه [[تفاسیر]] را که نسبت ترک اولی به حضرت داده‌اند پذیرفت.
ایراد این بیان نیز همان خلاف ظاهر و بی‌دلیل بودن است؛ همچنان که گفته شده استغفار از [[ترک اولی]] است؛ یعنی در این [[آیه کریمه]] از ترک اولی به عنوان گناه یاد شده است؛ چراکه هر مقامی دارای آدابی است که اگر در آن اخلالی وارد آید، استغفار لازم شود<ref>ر.ک: احمد بن محمد عجیبه، البحر المدید، فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق عمر احمد الراوی، ج۵، ص۳۶۷؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۵، ص۶۱؛ محمد بن مرتضی کاشانی، زبدة التفاسیر، ج۶، ص۱۴۷؛ احمد مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۲۶، ص۶۲.</ref>. ایراد این [[تفسیر]] نیز در این است که نسبت [[ترک اولی]] به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} خود ترک اولی است. در صورتی که بتوان [[تفسیری]] از این گونه [[آیات]] کرد که در آن حتی از نسبت دادن ترک اولی به آن حضرت خودداری شده باشد، نمی‌توان این گونه [[تفاسیر]] را که نسبت ترک اولی به حضرت داده‌اند پذیرفت.
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش