|
|
خط ۶: |
خط ۶: |
| | پرسش مرتبط = | | | پرسش مرتبط = |
| }} | | }} |
|
| |
| ==جغرافیای [[تاریخی]] نجف==
| |
| ===موقعیت===
| |
| نجف مرکز استانی است به همین نام که در جنوب [[غربی]] [[عراق]] واقع شده است. این [[شهر]]، از نظر [[جمعیت]] هفتمین شهر مهم عراق و از منظر [[دینی]] و [[تقدس]] مذهبی، چهارمین شهر، پس از [[مکه]]، [[مدینه]] و [[بیت المقدس]]، در [[جهان اسلام]] و به ویژه از دیدگان [[شیعیان]]، به شمار میرود<ref>آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۸؛ مرکز اسلامی در انگلستان، النجف الاشرف اسهامات فی الحضارة الانسانیه، ج۱، ص۲۴۲.</ref>. نجف از بعد [[فقاهت]] و [[اجتهاد]] و [[علم]] و [[فرهنگ]] دیرینهای فراتر از هزار سال دارد و این همه از [[برکت]] وجود نازنین [[رادمردی]] است که [[اسلام]] و [[انسان]]، وامدارِ [[ایثار]]، [[جوانمردی]]، [[پارسایی]]، [[دانش]]، [[سخاوت]]، [[شجاعت]] و [[عظمت]] او است و [[پیامبر گرامی اسلام]]، وی را دروازه علم و [[آگاهی]] دانسته و به [[راستی]] که چنین بود؛ زیرا پس از گذشت قرنها هنوز [[جامعه انسانی]] از آبشخور زلال دانش وی بهرهمند است و در [[آینده]] نیز، چنین خواهد بود. چه بسیار [[علوم]] و فنونی که از برکت وجود حضرت پدید آمده و چه بیشمار [[عالمان]] و فرزانگانی که از [[تربت]] [[پاک]] وی سر برآورده و به اقصا نقاط [[گیتی]] رفتهاند و تشنگان دانش و فرهنگ را [[سیراب]] و [[عامه]] [[مردم]] را [[ارشاد]] و [[هدایت]] کردهاند.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[نجف (مقاله)| مقاله «نجف»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۴۴۱.</ref>
| |
|
| |
| ===وجه [[تسمیه]]===
| |
| این شهر بزرگ و نواحی اطراف آن از بدو پیدایی تاکنون، برای همگان شناخته شده است، و نامهای متعددی داشته که هر یک حاکی از نوعی ویژگی خاص یا حالتی طبیعی، جغرافیایی و یا مذهبی است، و عبارتند از: طور، [[ظهر]] (یا ظهر [[الکوفه]])، [[جودی]]، [[ربوه]]، [[وادی السلام]]، بانقیا، لسان، ذکوات البیض، [[غری]]، [[مشهد]]، نجف، [[حیره]] و [[براثا]]. اما مشهورترینِ اسامی آن در [[منابع اسلامی]] نامهای غری، مشهد و نجف است<ref>آل محبوبه، جعفر ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۸ – ۹؛ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۱۸۱ - ۱۸۳.</ref>. در [[منابع تاریخی]] و جغرافیایی و حتی [[حدیثی]] و لغوی، برای هر یک از این نامها که مدلولهای جغرافیایی، طبیعی و مذهبی دارند، وجه تسمیههایی به این شرح ذکر شده است:
| |
| # این [[شهر]] را به دلیل اینکه کوههای «طور» و «[[جودی]]» در آن قرار دارد، از باب [[تسمیه]] کل به جزء، به این نامها خواندهاند.
| |
| # وجه تسمیه آن به «ظهر» یا «ظهرالکوفه» که در بسیاری از منابع کهن آمده، از آنرو است که این شهر در بالا و بلندای [[کوفه]] و اطراف آن قرار گرفته است<ref>شیخ مفید، الارشاد مفید، ج۱، ص۲۵؛ حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۵، ص۲۷۱.</ref>.
| |
| # علت نامگذاری شهر به «[[ربوه]]» آن است که این شهر بالای [[زمین]] مرتفعی قرار گرفته است و در لغت، زمین مرتفع را «ربوه» گویند<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۴، ص۳۰۶؛ حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۲۶.</ref>. در [[قرآن]] نیز آمده است: {{متن قرآن|وَآوَيْنَاهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ}}<ref>«و آن دو را در پناه پشتهای هموار و دارای آبی روان جای دادیم» سوره مؤمنون، آیه ۵۰.</ref>. برخی از [[مفسران]] نوشتهاند مراد از ربوه در این [[آیه]]، نجف است؛ چنانکه برخی نیز آن را [[بیت المقدس]]، [[رمله]]، [[دمشق]] یا [[مصر]] دانستهاند<ref>شرقی، النجف الاشرف، ص۱۰؛ شبر، عبدالله، تفسیر الشبر، ص۳۳۳.</ref>. ربوهای را که شهر نجف بر آن قرار دارد، یا ارتفاعاتی که شهر نجف را بر آن ساختهاند، «ربوات ثلاثه» نیز خواندهاند<ref>حسنی، سید عبد الرزاق، العراق قدیماً وحدیثاً، ص۱۳۵.</ref>.
| |
| # وجه تسمیه نجف به «[[وادی السلام]]» نیز، از باب تسمیه کل به جزء است و مراد از آن، گورستان بزرگ این شهر است که به [[اعتقاد شیعه]] اجساد و [[نفوس]] در آن از [[نعمت]] [[سلامت]] و [[امان]] از [[وحشت]] [[عذاب]] برخوردارند؛ زیرا به [[مرقد مطهر]] [[مولای متقیان]]{{ع}} نزدیکند<ref>شرقی، علی، دیوان، ص۹.</ref>. همچنین وجه تسمیه آن به وادی السلام در معنایی گستردهتر، به مفهوم [[سرزمین]] [[سلام]] و [[امن]] است<ref>عبد الصاحب المظفر، محسن، مدینة النجف الکبری، ص۴۳.</ref>.
| |
| # نامگذاری آن به «بانقیا»، ناظر به [[زمان]] [[حضرت ابراهیم]] [[خلیل]]{{ع}} است. گفتهاند وی با برادرزادهاش، [[لوط]] [[نبی]]{{ع}} به قصد [[هجرت]] الی [[الله]]، گوسفندان خویش را از این [[سرزمین]] عبور دادند. طول این ناحیه [[دوازده]] فرسنگ بود و هر شب در آن [[زلزله]] میآمد؛ اما چون [[ابراهیم خلیل]] در آنجا فرود آمد، زلزله فروکش کرد. ساکنان آن سرزمین وقتی متوجه این امر شدند، از او خواستند تا در آنجا اقامت کند و حضرت نیز در مقابل گوسفندانی که به همراه داشت، این [[ملک]] را خریداری کرد در آنجا رحل اقامت گزید و چون کلمه «نقیا» در لغت نبطی به معنای گوسفند و کلمه «با» به معنای عدد صد بود، این سرزمین (نجف) را «بانقیا» نامیدند<ref>حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۴۸۳ – ۴۸۴؛ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۲۴۶.</ref>.
| |
| # وجه [[تسمیه]] آن به «لسان» به مناسبت [[تشبیه]] است. در برخی منابع آمده که [[ظهر]] [[الکوفه]]، همان لسان است و به ناحیه نجف اطلاق شده است؛ چراکه نجف همچون زبان بیابان و خشکی نمودار است؛ چنانکه گویی صحرای خشک و سوزان، زبان خود را در دشت پر از سبزهزار فرو برده است<ref>حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۳۵۵؛ زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۹، ص۳۳۴؛ خلیلی، جعفر، موسوعة العتبات المقدسه، قسم النجف، ج۱، ص۱۲.</ref>.
| |
| # از آن [[روزگار]] که [[جسم]] [[شریف]] [[امام]] در این مکان، به خاک سپرده شد، در زبان [[روایات]] و [[اهل دین]] آن را «ذکوات البیض» نامیدند؛ زیرا سه [[تل]] یا سه [[کوه]] که با سنگریزههایی سفید پوشیده شدهاند [[مرقد]] [[امام علی]]{{ع}} را احاطه کردهاند، و چون [[آفتاب]] بر آنها میتابد، گویی شرارههایی ملتهب از آن ناحیه برمیخیزد، و ذکوه در لغت به معنای شراره [[آتش]] از سنگریزه است. در روایاتی از [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[قبر]] جدش [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} پرسیدهاند. حضرت میفرماید که [[مزار]] جدش در میان ذکوات [[بیض]] (تلهای سفید) است<ref>مجلسی، محمدباقر، ترجمه فرحة الغری، ص۸۳؛ آل محبوبه، جعفر؛ ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۲۱؛ عارف، عبدالغنی، تاریخ الحیره، ص۳۲.</ref>.
| |
| # «[[غری]]» یا «[[غریین]]» در لغت به معنای زیباروی یا بنای [[زیبا]] است، و برخی نیز نوشتهاند که [[غری]] به معنای [[آلوده]] کردن چیزی به [[خون]] است<ref>زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۱۰، ص۲۶۴.</ref>. [[مورخان]] و [[جغرافیدانان]] وجه [[تسمیه]] این [[شهر]] را به غری یا [[غریین]] چنین ثبت کردهاند: غریین، دوگنبدْ در [[پشت کوفه]] است. منذر بن امرئ القیس بن ماء السماء، دو ندیم خود را در حال مستی، کشت و پس از اینکه از مستی بیرون آمد و آنان را کشته یافت، بر سر [[قبر]] آنان دو گنبد بنا نهاد؛ سپس برای خویش سنتی مقرر کرد و دو روزِ سال را به نام [[روز]] نقمت و روز [[نعمت]] نام گذاشت، و هر کس را که در روز نقمت نزد او میآمد محکوم به [[مرگ]] میکرد و دستور میداد تا خون وی را به آن دو گنبد بمالند؛ از اینرو آن [[سرزمین]] به «غریان»، یعنی آلوده به خون، معروف شد<ref>ر.ک: حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۷۹۱ – ۷۹۵؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص١۰.</ref>. [[مسعودی]] بدون اینکه نامی از منذر بن امرئ القیس، یا شخصی دیگر ببرد، این داستان را به یکی از [[پادشاهان]] [[حیره]] نسبت داده و نقل کرده است؛ اما به این صورت که او دستور داد هر کسی بر این دو گنبد بگذرد باید بر آنان [[سجده]] کند و در غیر این صورت، میباید پس از برآورده شدن دو [[حاجت]]<ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۳۲۰ – ۳۲۱؛ ر.ک: بکری، عبدالله، معجم ما استعجم، ج۳، ص۹۹۵ – ۹۹۶؛ ابن حاجب، خزانة الادب، ج۱۱، ص۲۷۲ – ۲۷۳.</ref>وی، او را بکشند و خون وی را به این دو گنبد بمالند. او سپس اضافه میکند که در اثر حادثهای بالاخره [[پادشاه]] مجبور شد، این رسم را براندازد. [[ابن طاووس]] این داستان را به جذیمة بن ابرش نخستین پادشاه [[قضاعه]] نسبت داده است که او دو ندیم، خود مالک و، [[عقیل]] [[فرزندان]] فالح را کشت و بر سر قبر آنان دو گنبد بنا نهاد؛ اما داستان کشتن افرادی را که با دستور او [[مخالفت]] میکردند به نعمان منذر بن امرئ القیس بن ماء السماء نسبت داده است<ref>سید ابن طاووس، ترجمة فرحة الغری، ص۵۴.</ref>. به هر حال این دو بنا و گنبد تا پس از [[اسلام]] وجود داشته است و [[منصور دوانیقی]] یکی از آنها را ویران کرد؛ ولی یکی دیگر از آن دو تا مدتها پس از آن پا بر جا بوده است<ref>نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الارب، ج۱، ص۳۷۴؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۱۰ - ۱۱.</ref>، و اینکه برخی [[گمان]] کردهاند این دو گنبد در [[وادی السلام]] پشت [[مقام امام]] عصر{{ع}} بوده و تا این اواخر پا بر جا بوده، صحیح نیست<ref>ر.ک: آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۱۰.</ref>. همچنین این مطلب را که غریان با [[بتپرستی]] ارتباط داشتهاند<ref>قزوینی، زکریا بن محمد، آثار البلاد و اخبار العباد، ص۴۲۸.</ref>، نمیتوان صحیح دانست؛ چون پس از [[مرگ]] منذر، چیزی درباره سنتی که منذر بنا نهاده بود، شنیده نشده است<ref>عارف، عبدالغنی، تاریخ الحیره، ص۳۳.</ref>.
| |
| # اما علت اشتهار آن به «[[مشهد]]» روشن است؛ زیرا هر [[روز]] گروه فراوانی از [[زوار]] در آنجا گرد میآیند و به [[زیارت]] [[مرقد مطهر امام علی]]{{ع}} میپردازند<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۲۴۱؛ زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۳، ص۳۷۳.</ref>. این کلمه از دیرباز در [[عراق]] و [[ایران]] درباره [[عتبات عالیات]] رایج و جاری بوده است؛ چنانکه گویند: مشهد الحایری، مشهد الکاظمینی، مشهد العلوی، [[مشهد الرضا]]<ref>آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۱۲؛ النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۱۸۲ - ۱۸۳.</ref>.
| |
| # وجه [[تسمیه]] این [[شهر]] به نجف را بر چند گونه [[روایت]] کردهاند:
| |
| ## [[شیخ صدوق]] نوشته است که دلیل نامگذاری این بقعه، به نجف را [[امام صادق]]{{ع}} اینگونه بیان کرده است که نجف [[کوه]] بزرگی بود؛ همان کوهی که [[پسر نوح]] در هنگام [[سرپیچی]] از امر پدرش گفت: {{متن قرآن|سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ}}<ref>«او گفت: آنک به کوهی پناه میجویم که مرا از آب نگاه میدارد» سوره هود، آیه ۴۳.</ref>. در روی [[زمین]] کوهی بزرگتر از آن وجود نداشت. پس [[خداوند]] به آن [[کوه]] [[وحی]] کرده که «ای کوه! آیا از دست من به تو [[پناهنده]] میشوند؟» و آن کوه قطعهقطعه شد و در [[بلاد شام]] پراکنده گشت و به صورت شنزار در آمد، و پس از آن مبدل به دریایی بزرگ گردید و آن دریا را «[[نی]]» مینامیدند، و چون خشک شد، بدان «نیجف» گفتند، و به مرور [[زمان]] برای آسان شدن تلفظ آن حرف «ی» را حذف کردند و «نجف» نامیده شد<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ص۲۲ (باب ۲۶)؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۹.</ref>. برخی نوشتهاند این خبر و [[روایت]] و آنچه در افواه [[مردم]] شایع است، نیازمند تحقیق، دلیل و مدرکی محکم است، تا بتوان آن را با [[اطمینان]] خاطر پذیرفت<ref>خلیلی، جعفر، موسوعة العتبات المقدسه، قسم نجف، ج۱، ص۱۲؛ ماهر، سعاد، مشهد الامام علی فی النجف، ص۸۸.</ref>.
| |
| ## [[اهل لغت]] گفتهاند نجف [[سرزمین]] مرتفع و بلندی است که چون سدی مانع از جاری شدن سیل بر خود میشود، یا چنانکه برخی گفتهاند نجف زمین مرتفع، گسترده و دایرهای یا مستطیل شکلی است که مانع عبور سیلاب میگردد و هر آبی را که به سوی آن جاری شود، مانع میگردد و پس میزند<ref>ابن درید، محمد، جمهرة اللغه، ج۲، ص۱۰۸؛ فیروزآبادی، محمد، قاموس المحیط، ص۱۱۰۴ - ۱۱۰۵؛ زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۶، ص۲۵۱.</ref>.
| |
| با توجه به اینکه قول اول، نجف را کوهی بزرگ و عظیم دانسته که مانع از سیلگرفتگی میشود، و با در نظر آوردن مفهوم لغوی آن در گفتههای اهل لغت، میتوان [[یقین]] کرد که چون منطقه نجف سرزمین مرتفع و بلندی بوده است، آن را به این نام خواندهاند.
| |
|
| |
| غیر از اسامی یادشده، در منابع و مآخذ به اسامی دیگری نیز برمیخوریم که عبارتند از:
| |
| #«خدالعذراء» که نوشتهاند آن [[ظهر]] [[الکوفه]] است و [[اعراب]] این منطقه را از [[عهد]] [[پادشاهان]] «[[حمید]]» و «بنومنذر» به این نام میخواندهاند؛ زیرا زمینی پر از گیاهان بابونه، قیصوم، زعفران و دِرمنه بوده است و گلهای شببوی صحرایی و شقایق<ref>ابن جوزی، الاذکیاء، ص۱۳۰؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، ج۱، ص۴؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۴، ص۳۳۳.</ref> که نزد اعراب به شقایق نعمان معروف است، چهره آن [[سرزمین]] را [[نیکو]] و [[بدیع]] ساخته بود. نوشتهاند [[نعمان بن منذر]] دلباخته [[طبیعت]] و مناظر زیبای آن بود؛ چنانکه نوشتهاند روزی به ناحیه نجف یا «[[ظهر]] [[الحیره]]» رفت و گلهای شقایق آن ناحیه وی را به [[شگفتی]] واداشت و گفت: هر کس گلی از گلهای شقایق را بچیند، باید بازویش را قطع کرد و از آن پس، [[مردم]] گلهای شقایق را «شقایق النعمان» نامیدند<ref>النجف الاشرف اسهامات، ج۱، ص۱۴.</ref>. به هر حال چون [[وادی]] نجف در امتداد باغها و بوستانهای [[حیره]] قرار داشت و گلهای [[زیبا]] و گیاهان فراوان به آن جلوهای بدیع داده بود «خدالعذراء» نام گرفت.
| |
| # نجف را در برخی منابع «حیره» نیز نامیدهاند؛ زیرا به تصریح منابع کهن، حیره در این منطقه و ناحیه بوده است. از جمله [[یعقوبی]] گوید: حیره در سه میلی [[کوفه]] است و حیره در نجف است<ref>یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، البلدان، ص۷۳ - ۷۴؛ ابو الفداء، تقویم البلدان، ص۲۹۹.</ref> و شایسته است که به آن اضافه شده، گفته شود: {{عربی|حيرة النجف}} ولی [[عادت]] [[عامه]] بر این قرار گرفته است که سرزمین ویران و زیرِ آب مانده را به سرزمین آباد تعریف کنند و بگویند: {{عربی|النجف الحاري}} یا {{عربی|النجف الحيرى}}؛ زیرا حیره در سرزمین نجف ساخته شد، اما دیری نپایید که پس از [[فتوحات اسلام]] و از میان رفتن حیره و پیدایی [[مرقد مطهر امام علی]]{{ع}} در این سرزمین، نام اصلی نجف بر آن اطلاق شد<ref>ماهر، سعاد، مشهد الامام علی فی النجف، ص۹۲ – ۹۳.</ref>.
| |
| درباره نسبت نجف به حیره، در [[بیت]] اول اشعاری که یاقوت نقل کرده، آمده است:
| |
| {{عربی|و بالنجف الحاري إن زرت أهله *** مها مهملات ما عليهن سائس}}<ref>حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۷۶۱.</ref><ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[نجف (مقاله)| مقاله «نجف»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۴۴۱.</ref>
| |
|
| |
|
| ==نجف اشرف== | | ==نجف اشرف== |