نکوهش مردم‌آزاری در سیره پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
ایشان، [[مسلمان]] را کسی می‌داند که [[مردم]] از دست و زبانش در [[امان]] باشند<ref>مسنداحمد، ج ۲، ص ۱۶۳؛ البخاری، صحیح، ج ۱، ص ۸؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۲۸۰ و حسن بن ابی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص ۲۶۵.</ref>. از نظر [[نبی خاتم]] {{صل}} [[آزار]] [[مردم]] در هر شکلش مانند ترساندن، انجام نگاه آزاردهنده<ref>ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۹۸ و جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۲۷.</ref>، انجام شوخی آزاردهنده، بیان سخن آزاردهنده، انتشار بوی آزاردهنده و حتی انجام [[عبادت]] آزاردهنده، نکوهیده و [[ممنوع]] است.
ایشان، [[مسلمان]] را کسی می‌داند که [[مردم]] از دست و زبانش در [[امان]] باشند<ref>مسنداحمد، ج ۲، ص ۱۶۳؛ البخاری، صحیح، ج ۱، ص ۸؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۲۸۰ و حسن بن ابی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص ۲۶۵.</ref>. از نظر [[نبی خاتم]] {{صل}} [[آزار]] [[مردم]] در هر شکلش مانند ترساندن، انجام نگاه آزاردهنده<ref>ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۹۸ و جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۲۷.</ref>، انجام شوخی آزاردهنده، بیان سخن آزاردهنده، انتشار بوی آزاردهنده و حتی انجام [[عبادت]] آزاردهنده، نکوهیده و [[ممنوع]] است.


[[رسول خدا]] {{صل}} اذیت [[مؤمن]] را مانند [[تخریب]] [[کعبه]] دانسته<ref>ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۹۴ و عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۳۶۱.</ref> و فرموده است: "[[خداوند]] می‌فرماید: "هر که [[بنده]] [[مؤمن]] مرا بیازارد، به من اعلام [[جنگ]] می‌دهد"<ref>الکافی، ج ۲، ص ۳۵۱؛ علی بن حسن، مشکاة الانوار، ص ۲۸۴ و ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۱۹۵.</ref>. همچنین آن [[حضرت]]، بدترین [[مردم]] را کسی دانست که [[مردم]] از او [[آزار]] ببینند<ref>الاختصاص، ص ۲۴۳ و مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۷۸.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۲۱۵ ـ ۲۱۶.</ref>
[[رسول خدا]] {{صل}} اذیت [[مؤمن]] را مانند [[تخریب]] [[کعبه]] دانسته<ref>ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۹۴ و عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۳۶۱.</ref> و فرموده است: "[[خداوند]] می‌فرماید: "هر که [[بنده]] [[مؤمن]] مرا بیازارد، به من اعلام [[جنگ]] می‌دهد"<ref>الکافی، ج ۲، ص ۳۵۱؛ علی بن حسن، مشکاة الانوار، ص ۲۸۴ و ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۱۹۵.</ref>. همچنین آن حضرت، بدترین [[مردم]] را کسی دانست که [[مردم]] از او [[آزار]] ببینند<ref>الاختصاص، ص ۲۴۳ و مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۷۸.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۲۱۵ ـ ۲۱۶.</ref>


== نمونه‌هایی از [[نهی]] از [[آزار]] دیگران در [[سیره نبوی]] {{صل}} ==
== نمونه‌هایی از [[نهی]] از [[آزار]] دیگران در [[سیره نبوی]] {{صل}} ==
روزی عده‌ای نزد [[رسول خدا]] {{صل}} بودند که مردی برخاست و رفت؛ اما کفشش را جا گذاشت؛ پس یکی از [[صحابه]] کفش او را برداشت و مخفی کرد. وقتی آن مرد برگشت و سراغ کفشش را از [[صحابه]] گرفت؛ او گفت: "من آن را برداشته‌ام"؛ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "ترساندن [[مؤمن]]، چه معنایی دارد؟" مرد [[صحابی]] گفت: "قسم به آن که تو را به [[حق]] برانگیخت، من فقط برای شوخی آن را برداشتم"؛ آن [[حضرت]] فرمود: "با ترساندن [[مؤمن]]، [این شوخی] چه معنایی دارد؟"<ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۵، ص ۷۳.</ref>.
روزی عده‌ای نزد [[رسول خدا]] {{صل}} بودند که مردی برخاست و رفت؛ اما کفشش را جا گذاشت؛ پس یکی از [[صحابه]] کفش او را برداشت و مخفی کرد. وقتی آن مرد برگشت و سراغ کفشش را از [[صحابه]] گرفت؛ او گفت: "من آن را برداشته‌ام"؛ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "ترساندن [[مؤمن]]، چه معنایی دارد؟" مرد [[صحابی]] گفت: "قسم به آن که تو را به [[حق]] برانگیخت، من فقط برای شوخی آن را برداشتم"؛ آن حضرت فرمود: "با ترساندن [[مؤمن]]، [این شوخی] چه معنایی دارد؟"<ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۵، ص ۷۳.</ref>.


[[ابوسعید خدری]] [[نقل]] می‌کند: روزی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[مسجد]] اعتکاف کرده بود. شنید که صدای [[مسلمانان]]، هنگام قرائت بلند است؛ پس پرده را کنار زد و فرمود: "بدانید که همه شما در حال [[مناجات]] با [[پروردگار]] خود هستید، پس باعث [[آزار]] یکدیگر نشوید و در قرائت، صدایتان را از یکدیگر بلندتر نکنید"<ref>ابن خزیمه، صحیح، ج ۲، ص ۱۹۰؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۹۴ و سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref>.
[[ابوسعید خدری]] [[نقل]] می‌کند: روزی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[مسجد]] اعتکاف کرده بود. شنید که صدای [[مسلمانان]]، هنگام قرائت بلند است؛ پس پرده را کنار زد و فرمود: "بدانید که همه شما در حال [[مناجات]] با [[پروردگار]] خود هستید، پس باعث [[آزار]] یکدیگر نشوید و در قرائت، صدایتان را از یکدیگر بلندتر نکنید"<ref>ابن خزیمه، صحیح، ج ۲، ص ۱۹۰؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۹۴ و سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref>.


[[انس بن مالک]] نیز در این باره [[روایت]] کرده است که "[[پیامبر خدا]] {{صل}} هرگاه شب برای [[خواندن]] [[قرآن]] برمی‌خاست، با صدای آهسته [[قرآن]] می‌خواند و فقط همین [[قدر]] از کلامش فهمیده می‌شد که آیه‌ای تمام شده و آن [[حضرت]]، آیه‌ای دیگر را آغاز کرده است. گفتیم: ای [[رسول خدا]] {{صل}} چرا [[قرآن]] را بلندتر نمی‌خوانید؟ فرمود [[عایشه]]: "خوش ندارم که با این کار، هم‌نشین من یا افراد خانواده‌ام [[آزار]] بینند"<ref>الطبرانی، مسند الشامیین، ج ۴، ص ۳۰۵.</ref>. از [[عایشه]] [[نقل]] شده است که [[رسول خدا]] {{صل}} خوش نداشت از او بوی آزاردهنده‌ای به مشام برسد<ref>مسند احمد، ج ۶، ص ۲۴۹ و المعجم الاوسط، ج ۳، ص ۱۸۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۶-۲۱۷.</ref>
[[انس بن مالک]] نیز در این باره [[روایت]] کرده است که "[[پیامبر خدا]] {{صل}} هرگاه شب برای [[خواندن]] [[قرآن]] برمی‌خاست، با صدای آهسته [[قرآن]] می‌خواند و فقط همین [[قدر]] از کلامش فهمیده می‌شد که آیه‌ای تمام شده و آن حضرت، آیه‌ای دیگر را آغاز کرده است. گفتیم: ای [[رسول خدا]] {{صل}} چرا [[قرآن]] را بلندتر نمی‌خوانید؟ فرمود [[عایشه]]: "خوش ندارم که با این کار، هم‌نشین من یا افراد خانواده‌ام [[آزار]] بینند"<ref>الطبرانی، مسند الشامیین، ج ۴، ص ۳۰۵.</ref>. از [[عایشه]] [[نقل]] شده است که [[رسول خدا]] {{صل}} خوش نداشت از او بوی آزاردهنده‌ای به مشام برسد<ref>مسند احمد، ج ۶، ص ۲۴۹ و المعجم الاوسط، ج ۳، ص ۱۸۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۶-۲۱۷.</ref>


== توصیه به [[تحمل]] [[آزار]] [[مردم]] ==
== توصیه به تحمل [[آزار]] [[مردم]] ==
[[رسول خدا]] {{صل}} [[مردم]] را به [[تحمل]] [[آزار]] دیگران فرا خوانده، می‌فرماید: "[[آزار]] بزرگ‌تر و کوچک‌تر و بهتر و بدتر از خودت را [[تحمل]] کن که اگر چنین باشی، [[خداوند عزوجل]] را به گونه‌ای [[ملاقات]] خواهی کرد که مقابل [[فرشتگان]] بر تو می‌نازد"<ref>قطب الدین راوندی، الدعوات، ۱۴۰۷ ص ۲۹۵.</ref>. خود آن [[حضرت]] نیز دوران رسالتش انواع اذیت‌ها را [[تحمل]] کرد؛ در حالی که [[کفار]]، ادعای نبوتش را [[تکذیب]] کردند و [[یهودیان]] و [[منافقان]] درباره او انواع آزارها را به کار گرفتند تا آن حد که فرمود: {{متن حدیث|مَا أُوذِيَ نَبِيٌ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ }}<ref>ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۲۴۷.</ref>. ایشان، پیوسته این آزارها را [[تحمل]] کردند تا توانستند [[شریعت اسلام]] را به بار بنشانند.
[[رسول خدا]] {{صل}} [[مردم]] را به تحمل [[آزار]] دیگران فرا خوانده، می‌فرماید: "[[آزار]] بزرگ‌تر و کوچک‌تر و بهتر و بدتر از خودت را تحمل کن که اگر چنین باشی، [[خداوند عزوجل]] را به گونه‌ای [[ملاقات]] خواهی کرد که مقابل [[فرشتگان]] بر تو می‌نازد"<ref>قطب الدین راوندی، الدعوات، ۱۴۰۷ ص ۲۹۵.</ref>. خود آن حضرت نیز دوران رسالتش انواع اذیت‌ها را تحمل کرد؛ در حالی که [[کفار]]، ادعای نبوتش را [[تکذیب]] کردند و [[یهودیان]] و [[منافقان]] درباره او انواع آزارها را به کار گرفتند تا آن حد که فرمود: {{متن حدیث|مَا أُوذِيَ نَبِيٌ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ }}<ref>ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۲۴۷.</ref>. ایشان، پیوسته این آزارها را تحمل کردند تا توانستند [[شریعت اسلام]] را به بار بنشانند.


اما [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[تحمل]] [[آزار]] و اذیتی را که باعث [[ضعف]] و زبونی [[مسلمانان]] شود، برنمی تافت و قاطعانه آن را رد می‌کرد. [[روایت]] شده است که [[سمرة بن جندب]] در باغ مردی از [[انصار]]، درخت خرمایی داشت و خانه مرد [[انصاری]]، ابتدای باغ بود و سمره بی‌آنکه از [[صاحب]] خانه اجازه بگیرد، به خانه مرد [[انصاری]] وارد شده، به سراغ درخت خرمای خود می‌رفت. مرد [[انصاری]] به او [[اعتراض]] کرد و از او خواست که زمان ورود به خانه، اجازه بگیرد؛ اما هر چه در این باره با سمره سخن گفت، ثمری نبخشید. پس، آن مرد [[انصاری]] [[خدمت]] [[رسول اکرم]] {{صل}} آمد و از سمره شکایت کرد؛ آن [[حضرت]] کسی را نزد سمره فرستاد و شکایت مرد [[انصاری]] را به او اطلاع داد و به او فرمود: "هرگاه می‌خواهی به باغ وارد شوی، از او اجازه بگیر!" اما سمره، سخن [[رسول خدا]] {{صل}} را نیز نپذیرفت؛ پس، [[حضرت]] به او فرمود: "آن درخت را به من بفروش!" سمره نپذیرفت؛ [[حضرت]]، قیمتش را زیاد کرد؛ اما او باز هم نپذیرفت تا آنکه قیمت بالایی را پیشنهاد داد و او باز هم خودداری کرد. پس [[رسول اکرم]] {{صل}} فرمود: "آن درخت را به من بده تا برای تو در [[بهشت]]، درخت خرمایی را ضامن شوم که هر وقت بخواهی، میوه‌اش را به راحتی بچینی"؛ اما باز هم سمره نپذیرفت. پس [[حضرت]] در این وقت به مرد [[انصاری]] فرمود: "برو درخت او را بکن و نزدش بیفکن که در [[دین اسلام]]، ضرر و زیانی نیست"<ref>الکافی، ج ۵، ص ۲۹۲؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج ۷، ص ۱۴۷ و من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۰۳.</ref>.
اما [[پیامبر خدا]] {{صل}} تحمل [[آزار]] و اذیتی را که باعث [[ضعف]] و زبونی [[مسلمانان]] شود، برنمی تافت و قاطعانه آن را رد می‌کرد. [[روایت]] شده است که [[سمرة بن جندب]] در باغ مردی از [[انصار]]، درخت خرمایی داشت و خانه مرد [[انصاری]]، ابتدای باغ بود و سمره بی‌آنکه از [[صاحب]] خانه اجازه بگیرد، به خانه مرد [[انصاری]] وارد شده، به سراغ درخت خرمای خود می‌رفت. مرد [[انصاری]] به او [[اعتراض]] کرد و از او خواست که زمان ورود به خانه، اجازه بگیرد؛ اما هر چه در این باره با سمره سخن گفت، ثمری نبخشید. پس، آن مرد [[انصاری]] [[خدمت]] [[رسول اکرم]] {{صل}} آمد و از سمره شکایت کرد؛ آن حضرت کسی را نزد سمره فرستاد و شکایت مرد [[انصاری]] را به او اطلاع داد و به او فرمود: "هرگاه می‌خواهی به باغ وارد شوی، از او اجازه بگیر!" اما سمره، سخن [[رسول خدا]] {{صل}} را نیز نپذیرفت؛ پس، حضرت به او فرمود: "آن درخت را به من بفروش!" سمره نپذیرفت؛ حضرت، قیمتش را زیاد کرد؛ اما او باز هم نپذیرفت تا آنکه قیمت بالایی را پیشنهاد داد و او باز هم خودداری کرد. پس [[رسول اکرم]] {{صل}} فرمود: "آن درخت را به من بده تا برای تو در [[بهشت]]، درخت خرمایی را ضامن شوم که هر وقت بخواهی، میوه‌اش را به راحتی بچینی"؛ اما باز هم سمره نپذیرفت. پس حضرت در این وقت به مرد [[انصاری]] فرمود: "برو درخت او را بکن و نزدش بیفکن که در [[دین اسلام]]، ضرر و زیانی نیست"<ref>الکافی، ج ۵، ص ۲۹۲؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج ۷، ص ۱۴۷ و من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۰۳.</ref>.


در روایتی دیگر از [[امام محمد باقر]] {{ع}} [[نقل]] شده است که مردی [[خدمت]] [[رسول]] خاتم {{صل}} آمد و از دست [[همسایه]] [[مردم]] آزارش به آن [[حضرت]] شکایت کرد؛ [[پیامبر خدا]] {{صل}} به او فرمود: "[[صبر]] داشته باش و [[شکیبایی]] پیشه کن." آن مرد رفت و پس از مدتی، [[خدمت]] [[نبی اکرم]] {{صل}} رسید و دوباره از دست همسایه‌اش شکایت کرد. [[پیامبر]] {{صل}} باز هم به او فرمود: "[[صبر]] داشته باش!" آن مرد رفت و پس از گذشت مدتی برای بار سوم [[خدمت]] [[رسول خدا]] {{صل}} رسید و دوباره از دست [[همسایه]] خود شکایت کرد. [[پیامبر]] {{صل}} این بار فرمود: "[[روز جمعه]] که [[مردم]] به سوی [[نماز جمعه]] می‌آیند، اسباب و اثاثیه‌ات را بر سر راه بگذار تا هر کسی که به [[نماز جمعه]] می‌رود، آنها را ببیند؛ هنگامی که از تو پرسیدند که چرا اسباب و اثاثیه‌ات را بیرون ریخته‌ای، موضوع را برای [[مردم]] بازگو کن"؛ آن مرد رفت و طبق فرموده [[رسول خدا]] {{صل}} عمل کرد. [[همسایه]] [[مردم]] آزارش که وضع را چنین و آبروی خود را در خطر دید، بی‌درنگ به سوی او شتافت و ملتمسانه از وی خواست که وسایلش را به خانه برگرداند و با او [[عهد]] کرد که دیگر آن‌گونه [[رفتار]] نکنند و وی را نیازارد <ref>الکافی، ج ۲، ص ۶۶۸ و ابن حبان، صحیح، ج ۲، ص ۲۷۸.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۲۱۷ ـ ۲۱۸.</ref>
در روایتی دیگر از [[امام محمد باقر]] {{ع}} [[نقل]] شده است که مردی [[خدمت]] [[رسول]] خاتم {{صل}} آمد و از دست [[همسایه]] [[مردم]] آزارش به آن حضرت شکایت کرد؛ [[پیامبر خدا]] {{صل}} به او فرمود: "[[صبر]] داشته باش و [[شکیبایی]] پیشه کن." آن مرد رفت و پس از مدتی، [[خدمت]] [[نبی اکرم]] {{صل}} رسید و دوباره از دست همسایه‌اش شکایت کرد. [[پیامبر]] {{صل}} باز هم به او فرمود: "[[صبر]] داشته باش!" آن مرد رفت و پس از گذشت مدتی برای بار سوم [[خدمت]] [[رسول خدا]] {{صل}} رسید و دوباره از دست [[همسایه]] خود شکایت کرد. [[پیامبر]] {{صل}} این بار فرمود: "[[روز جمعه]] که [[مردم]] به سوی [[نماز جمعه]] می‌آیند، اسباب و اثاثیه‌ات را بر سر راه بگذار تا هر کسی که به [[نماز جمعه]] می‌رود، آنها را ببیند؛ هنگامی که از تو پرسیدند که چرا اسباب و اثاثیه‌ات را بیرون ریخته‌ای، موضوع را برای [[مردم]] بازگو کن"؛ آن مرد رفت و طبق فرموده [[رسول خدا]] {{صل}} عمل کرد. [[همسایه]] [[مردم]] آزارش که وضع را چنین و آبروی خود را در خطر دید، بی‌درنگ به سوی او شتافت و ملتمسانه از وی خواست که وسایلش را به خانه برگرداند و با او [[عهد]] کرد که دیگر آن‌گونه [[رفتار]] نکنند و وی را نیازارد <ref>الکافی، ج ۲، ص ۶۶۸ و ابن حبان، صحیح، ج ۲، ص ۲۷۸.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۲۱۷ ـ ۲۱۸.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش