رفتار با زیردستان: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
نحوه [[رفتار پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} با زیردستان در [[الگودهی]] برای [[اقتدا]] به آن [[اولیای الهی]] بسیار با اهمیت و تأثیرگذار است. [[سیره معصومین]]{{عم}} و چگونگی برخورد آنان با [[خادمان]] و کنیزان و دیگر زیردستان، امروزه در [[رفتار]] با [[کارمندان]] و [[کارگران]] دولتی و خصوصی کاربرد وسیع دارد و می‌توان از رفتار آن بزرگواران آموخت.
نحوه رفتار پیامبر{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} با زیردستان در الگودهی برای [[اقتدا]] به آن [[اولیای الهی]] بسیار با اهمیت و تأثیرگذار است. [[سیره معصومین]]{{عم}} و چگونگی برخورد آنان با خادمان و کنیزان و دیگر زیردستان، امروزه در [[رفتار]] با کارمندان و کارگران دولتی و خصوصی کاربرد وسیع دارد و می‌توان از رفتار آن بزرگواران آموخت.


==[[تربیت معنوی]] زیردستان==
== تربیت معنوی زیردستان ==
[[خدمت‌کاران]] که در [[خانه]] ارباب [[زندگی]] می‌کنند، آنچه در آن خانه می‌بینند، فرامی‌گیرند. آموزش‌های ارباب به زیردستان، در [[تربیت]] آنها بسیار مؤثر است؛ از این رو، کنیزانی که در خانه [[معصومین]]{{عم}} بودند و با ایشان سروکار داشتند، [[اخلاق]] و رفتار آنان را آموخته بودند. یکی از کنیزان [[تربیت یافته]] خانه معصومین{{عم}}، [[فضه]]، خدمتکار [[فاطمه زهرا]]{{س}} است که با [[خوی]] فاطمی پرورش یافته است. درباره فضه گفته‌اند: فضه، خدمتکار [[حضرت زهرا]]{{س}} است که [[پیامبر]]{{صل}} او را برای کمک به [[فاطمه]]{{س}} تعیین کرد. او زنی عالم، [[فصیح]]، [[حافظ قرآن]] بود و در [[ایمان]] و [[تقوا]] و [[زهد]] و [[ورع]] در درجه عالی قرار داشت و محبتش به اهل بیت{{عم}} مشهور است. [[بلاغت]] [[کلام]] و نیکویی بیانش نیز بر کسی پوشیده نیست. او فقط کمک کار [[منزل]] نبود، بلکه [[شاگرد]] فاطمه{{س}}، تربیت یافته او و پیوسته همراه آن حضرت بود<ref>ریاحین الشریعة، ج۲، ص۳۱۵ به بعد.</ref>.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۴۷.</ref>.
خدمت‌کاران که در [[خانه]] ارباب [[زندگی]] می‌کنند، آنچه در آن خانه می‌بینند، فرامی‌گیرند. آموزش‌های ارباب به زیردستان، در [[تربیت]] آنها بسیار مؤثر است؛ از این رو، کنیزانی که در خانه [[معصومین]]{{عم}} بودند و با ایشان سروکار داشتند، [[اخلاق]] و رفتار آنان را آموخته بودند. یکی از کنیزان [[تربیت یافته]] خانه معصومین{{عم}}، [[فضه]]، خدمتکار [[فاطمه زهرا]]{{س}} است که با [[خوی]] فاطمی پرورش یافته است. درباره فضه گفته‌اند: فضه، خدمتکار [[حضرت زهرا]]{{س}} است که [[پیامبر]]{{صل}} او را برای کمک به [[فاطمه]]{{س}} تعیین کرد. او زنی عالم، [[فصیح]]، حافظ قرآن بود و در [[ایمان]] و [[تقوا]] و [[زهد]] و ورع در درجه عالی قرار داشت و محبتش به اهل بیت{{عم}} مشهور است. [[بلاغت]] [[کلام]] و نیکویی بیانش نیز بر کسی پوشیده نیست. او فقط کمک کار [[منزل]] نبود، بلکه شاگرد فاطمه{{س}}، تربیت یافته او و پیوسته همراه آن حضرت بود<ref>ریاحین الشریعة، ج۲، ص۳۱۵ به بعد.</ref>.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۴۷.</ref>


==[[صمیمیت]] با زیردستان==
== صمیمیت با زیردستان ==
معصومین{{عم}} با زیردستان، کنیزان و خادمان خود بر سر یک سفره غذا می‌خوردند. درباره [[امام رضا]]{{ع}} نقل شده است که آن حضرت با [[غلامان]] بر سر یک سفره غذا میل می‌کردند. شخصی از اهالی بلخ می‌گوید: با [[حضرت رضا]]{{ع}} در [[سفر]] به [[خراسان]] همراه بودم. هنگام صرف غذا، همه افراد به همراه [[امام]]{{ع}} بر یک سفره نشستند. من به امام عرض کردم: برای شما سفره‌ای جداگانه می‌اندازیم. حضرت فرمود: {{متن حدیث| مَهْ إِنَ الرَّبَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ وَ الْأُمَّ وَاحِدَةٌ وَ الْأَبَ وَاحِدٌ وَ الْجَزَاءَ بِالْأَعْمَالِ}}<ref>بحار الانوار، ج۴۹، ص۱۰۱.</ref>؛ «ساکت شو! [[پروردگار]] ما، یکی، [[پدران]] ما یکی، [[مادران]] ما یکی، [[پاداش]] هم در برابر عمل دریافت می‌کنیم».
معصومین{{عم}} با زیردستان، کنیزان و خادمان خود بر سر یک سفره غذا می‌خوردند. درباره [[امام رضا]]{{ع}} نقل شده است که آن حضرت با [[غلامان]] بر سر یک سفره غذا میل می‌کردند. شخصی از اهالی بلخ می‌گوید: با [[حضرت رضا]]{{ع}} در [[سفر]] به [[خراسان]] همراه بودم. هنگام صرف غذا، همه افراد به همراه [[امام]]{{ع}} بر یک سفره نشستند. من به امام عرض کردم: برای شما سفره‌ای جداگانه می‌اندازیم. حضرت فرمود: «ساکت شو! [[پروردگار]] ما، یکی، پدران ما یکی، مادران ما یکی، [[پاداش]] هم در برابر عمل دریافت می‌کنیم»<ref>{{متن حدیث| مَهْ إِنَ الرَّبَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ وَ الْأُمَّ وَاحِدَةٌ وَ الْأَبَ وَاحِدٌ وَ الْجَزَاءَ بِالْأَعْمَالِ}}؛ بحار الانوار، ج۴۹، ص۱۰۱.</ref>.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۴۸.</ref>
هرگاه [[معصومین]]{{عم}} می‌دیدند که [[خادمان]] از [[خستگی]] یا کم خوابی، بیرون از [[خانه]] به [[خواب]] رفته‌اند، بدون آنکه آنها را [[سرزنش]] کنند، در کنار آنان می‌نشستند و با [[مهربانی]] بیدارشان می‌کردند. درباره [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است که با [[حلم]] و [[بردباری]] با [[خادمی]] که به خواب رفته بود، برخورد کرد. ابوحفصه گوید: امام صادق{{ع}} غلامش را پی حاجتی فرستاد و او دیر کرد. [[امام]] به دنبال وی رفت و دید در جایی خوابیده است. کنارش نشست و به صورتش باد زد تا [[بیدار]] شد. به او فرمود: {{متن حدیث|يَا فُلَانُ وَ اللَّهِ مَا ذَلِكَ لَكَ تَنَامُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ لَكَ اللَّيْلُ وَ لَنَا مِنْكَ النَّهَارُ}}<ref>اصول کافی، ج۲، ص۱۱۸.</ref>؛ «ای [[غلام]]! این چه کاری است؟ شب و [[روز]] می‌خوابی! شب بخواب و روز به کارها برس».<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۴۸.</ref>.


==[[تعلیم]] شیوه [[محاسبه]] به زیردستان==
== [[تعلیم]] شیوه [[محاسبه]] به زیردستان ==
معصومین{{عم}} سعی داشتند روش [[حسابرسی]] و [[عفو]] و [[بخشش]] را به زیردستان و [[غلامان]] خود [[آموزش]] بدهند. [[امام سجاد]]{{ع}} [[شیوه]] ثبت [[لغزش‌ها]]، درخواست بخشش، ثبت [[اعمال]] و محاسبه [[روز قیامت]] را در [[ماه رمضان]] به کنیزان و غلامان تعلیم می‌دادند. در این زمینه آمده است: امام سجاد{{ع}} وقتی ماه رمضان فرا می‌رسید، هرگز کسی را کتک نمی‌زد و اگر [[کنیز]] و غلامی مرتکب [[خطا]] می‌شد، آن را یادداشت می‌کرد. در شب آخر ماه رمضان همه را جمع می‌کرد و آن یادداشت را بیرون می‌آورد و به تک تک خادمان و کنیزان می‌فرمود: تو چنین کاری را انجام دادی. آنان نیز به خطایی که مرتکب شده بودند، اعتراف می‌کردند. وقتی همه اعتراف می‌نمودند، امام در وسط آنها می‌ایستاد و می‌فرمود: با صدای بلند بگویید: ای [[علی بن الحسین]]{{ع}}! پروردگارت همه اعمالت را ثبت کرده است؛ چنان که تو اعمال ریز و درشت ما را یادداشت کرده‌ای. پس ای علی بن الحسین{{ع}}! یاد آور روزی را که در برابر [[پروردگار]] [[حکیم]] و [[عادل]] قرارگیری که بر هیچ کسی [[ظلم]] نمی‌کند. پس تو ما را ببخش و از خطای ما در گذر تا [[خدا]] از تو درگذرد؛ زیرا چون خدا می‌فرماید: ببخشید و از خطای دیگران بگذرید. آیا [[دوست]] ندارید که [[خداوند]] شما را ببخشد؟ او [[رحمت]] و [[بخشش]] را بر خود لازم کرده است<ref>بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۰۴ - ۱۰۵.</ref>.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۴۹.</ref>.
معصومین{{عم}} سعی داشتند روش [[حسابرسی]] و [[عفو]] و [[بخشش]] را به زیردستان و [[غلامان]] خود [[آموزش]] بدهند. [[امام سجاد]]{{ع}} شیوه ثبت [[لغزش‌ها]]، درخواست بخشش، ثبت [[اعمال]] و محاسبه [[روز قیامت]] را در [[ماه رمضان]] به کنیزان و غلامان تعلیم می‌دادند. در این زمینه آمده است: امام سجاد{{ع}} وقتی ماه رمضان فرا می‌رسید، هرگز کسی را کتک نمی‌زد و اگر کنیز و غلامی مرتکب [[خطا]] می‌شد، آن را یادداشت می‌کرد. در شب آخر ماه رمضان همه را جمع می‌کرد و آن یادداشت را بیرون می‌آورد و به تک تک خادمان و کنیزان می‌فرمود: تو چنین کاری را انجام دادی. آنان نیز به خطایی که مرتکب شده بودند، اعتراف می‌کردند. وقتی همه اعتراف می‌نمودند، امام در وسط آنها می‌ایستاد و می‌فرمود: با صدای بلند بگویید: ای [[علی بن الحسین]]{{ع}}! پروردگارت همه اعمالت را ثبت کرده است؛ چنان که تو اعمال ریز و درشت ما را یادداشت کرده‌ای. پس ای علی بن الحسین{{ع}}! یاد آور روزی را که در برابر [[پروردگار]] [[حکیم]] و [[عادل]] قرارگیری که بر هیچ کسی [[ظلم]] نمی‌کند. پس تو ما را ببخش و از خطای ما در گذر تا [[خدا]] از تو درگذرد؛ زیرا چون خدا می‌فرماید: ببخشید و از خطای دیگران بگذرید. آیا [[دوست]] ندارید که [[خداوند]] شما را ببخشد؟ او [[رحمت]] و [[بخشش]] را بر خود لازم کرده است<ref>بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۰۴ - ۱۰۵.</ref>.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۴۹.</ref>


==مهر و [[محبت]] با زیردستان==
== مهر و [[محبت]] با زیردستان ==
[[رفتار پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} با کنیزان و خدمتکاران، همراه با مهر و محبت و [[عفو و گذشت]] بوده است؛ به گونه‌ای که حتی با [[مشاهده]] [[خطا]] و [[اشتباه]] نیز، نه تنها آنها را [[سرزنش]] نمی‌کردند، بلکه با مهر و محبت با ایشان برخورد می‌کردند و چه بسا آنان را در [[راه خدا]] [[آزاد]] می‌نمودند. این [[شیوه رفتار]]، با زیردستان، سبب می‌شد که بسیاری از زیردستان از خطای خود پشیمان شوند و هرگز آن را تکرار نکنند.
رفتار پیامبر{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} با کنیزان و خدمتکاران، همراه با مهر و محبت و [[عفو و گذشت]] بوده است؛ به گونه‌ای که حتی با مشاهده [[خطا]] و [[اشتباه]] نیز، نه تنها آنها را [[سرزنش]] نمی‌کردند، بلکه با مهر و محبت با ایشان برخورد می‌کردند و چه بسا آنان را در [[راه خدا]] [[آزاد]] می‌نمودند. این شیوه رفتار، با زیردستان، سبب می‌شد که بسیاری از زیردستان از خطای خود پشیمان شوند و هرگز آن را تکرار نکنند.
[[ام ایمن]]، [[کنیز]] [[عبدالله بن عبد المطلب]] و به [[نقلی]] کنیز [[آمنه]]، [[مادر رسول خدا]]{{صل}} بود که او را به [[رسول الله]]{{صل}} بخشید. پس از [[رحلت]] آمنه، [[سرپرستی]] [[پیغمبر]]{{صل}} بود با ام ایمن بود و [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرمود: {{متن حدیث|أُمُّ أَيْمَنَ أُمِّي بَعْدَ أُمِّي}}؛ «ام ایمن، مادر دوم من است» حضرت پس از [[ازدواج با خدیجه]]{{س}}، ام ایمن را آزاد کرد. ام ایمن [[حبشی]] بود و در اوایل [[دعوت پیامبر]]{{صل}} [[اسلام]] آورد و به [[حبشه]] و [[مدینه]] [[مهاجرت]] نمود. وی در [[جنگ احد]] شرکت داشت و به [[لشکریان]] آب می‌رسانید و زخمی‌ها را مداوا می‌کرد و در [[غزوه خیبر]] نیز با رسول خدا{{صل}} بود و با محبت فراوانی که به ایشان داشت، پیوسته [[خدمت]] آن حضرت شرفیاب می‌شد. رسول خدا{{صل}} فرمود: هر که مایل است با زنی از [[اهل بهشت]] [[ازدواج]] کند، با ام ایمن ازدواج نماید<ref>زنان قهرمان، ج۱، ص۱۲۰.</ref>. مهر [[پیامبر]]{{صل}} آن چنان در [[دل]] ام ایمن جا گرفته بود که او همواره در خدمت حضرت بود. ام ایمن، در شب [[زفاف]] [[حضرت زهرا]]{{س}} سرپرستی اطفال آن حضرت را برعهده داشت و هنگام [[رحلت]] و [[غسل]] [[حضرت زهرا]]{{س}} نیز حضور داشت.


[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: هنگامی که [[وفات فاطمه]]{{س}} نزدیک شد، به دنبال [[ام ایمن]] فرستاد؛ زیرا او نزد [[پیامبر]]{{صل}} از همه [[زنان]] مطمئن‌تر بود. ام ایمن در [[احادیث]] و [[اخبار]] [[ائمه اطهار]]{{عم}} مورد [[ستایش]] قرار گرفته است. از جمله آنها، [[حدیثی]] است که معروف به [[حدیث]] ام ایمن است و شهادتی است که درباره [[فدک]] در [[حق]] [[فاطمه]]{{س}} داد<ref>زنان قهرمان، ج۱، ص۱۲۱.</ref>. پسر ام ایمن نیز از [[شیعیان]] نزدیک [[امیرالمؤمنین]]، علی{{ع}} بود. [[محدثان شیعه]] و [[سنی]] نقل کرده‌اند که چون فاطمه{{س}} [[جهان]] را [[وداع]] گفت، ام ایمن نتوانست جای خالی آن حضرت را ببیند، پس با زبان [[روزه]] از [[مدینه]] بیرون رفت و در آن هوای گرم، [[عطش]] بر او غالب شد. نگاهی به [[آسمان]] کرد و گفت: خداوندا! مرا [[تشنه]] می‌خواهی، با این که [[خادم]] دختر [[پیغمبر]] تو هستم؟ در این هنگام دلوی از آسمان نازل شد و ام ایمن [[سیراب]] گشت<ref>ریاحین الشریعه، ج۲، ص۳۲۷-۳۳۳.</ref>.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۵۰.</ref>.
[[ام ایمن]]، کنیز [[عبدالله بن عبد المطلب]] و به [[نقلی]] کنیز [[آمنه]]، [[مادر رسول خدا]]{{صل}} بود که او را به [[رسول الله]]{{صل}} بخشید. پس از [[رحلت]] آمنه، [[سرپرستی]] [[پیغمبر]]{{صل}} بود با ام ایمن بود و [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرمود: {{متن حدیث|أُمُّ أَيْمَنَ أُمِّي بَعْدَ أُمِّي}}؛ «ام ایمن، مادر دوم من است» حضرت پس از [[ازدواج با خدیجه]]{{س}}، ام ایمن را آزاد کرد. ام ایمن [[حبشی]] بود و در اوایل [[دعوت پیامبر]]{{صل}} [[اسلام]] آورد و به [[حبشه]] و [[مدینه]] [[مهاجرت]] نمود. وی در [[جنگ احد]] شرکت داشت و به [[لشکریان]] آب می‌رسانید و زخمی‌ها را مداوا می‌کرد و در [[غزوه خیبر]] نیز با رسول خدا{{صل}} بود و با محبت فراوانی که به ایشان داشت، پیوسته خدمت آن حضرت شرفیاب می‌شد. رسول خدا{{صل}} فرمود: هر که مایل است با زنی از [[اهل بهشت]] [[ازدواج]] کند، با ام ایمن ازدواج نماید<ref>زنان قهرمان، ج۱، ص۱۲۰.</ref>. مهر [[پیامبر]]{{صل}} آن چنان در [[دل]] ام ایمن جا گرفته بود که او همواره در خدمت حضرت بود. ام ایمن، در شب زفاف [[حضرت زهرا]]{{س}} سرپرستی اطفال آن حضرت را برعهده داشت و هنگام رحلت و [[غسل]] [[حضرت زهرا]]{{س}} نیز حضور داشت<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۵۰.</ref>.


==[[مدارا]] با زیردستان==
== [[مدارا]] با زیردستان ==
[[رفتار]] [[معصومین]]{{عم}} با زیر دستان، همواره با مهر و [[محبت]] و [[عفو]] و [[بخشش]] است. برخورد محبت‌آمیز، [[چشم‌پوشی]] از [[لغزش]] و مدارا با خدمتکاران، در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} فراوان [[مشاهده]] می‌شود. هرجا برخورد آنان با زیردستان را مطالعه کنیم، با [[بزرگ‌منشی]] و مدارای ایشان مواجه می‌شویم. با این که در عصر معصومین{{عم}} با [[حقارت]] به [[غلامان]] و کنیزان نگاه می‌شد و [[حقوقی]] برایشان قایل نبودند، اما پیامبر{{صل}} و اهل بیت{{عم}} متفاوتی میان [[بردگان]] و [[مردم]] دیگر قائل نبودند آنان همان احترامی که به افراد عادی داشتند، با زیردستان نیز از خود نشان می‌دادند. معصومین{{عم}} بسیاری از بردگان و کنیزان را با درآمد شخصی خود، در [[راه خدا]] [[آزاد]] می‌نمودند.
[[رفتار]] [[معصومین]]{{عم}} با زیر دستان، همواره با مهر و [[محبت]] و [[عفو]] و [[بخشش]] است. برخورد محبت‌آمیز، چشم‌پوشی از [[لغزش]] و مدارا با خدمتکاران، در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} فراوان مشاهده می‌شود. هرجا برخورد آنان با زیردستان را مطالعه کنیم، با [[بزرگ‌منشی]] و مدارای ایشان مواجه می‌شویم. با اینکه در عصر معصومین{{عم}} با [[حقارت]] به [[غلامان]] و کنیزان نگاه می‌شد و حقوقی برایشان قایل نبودند، اما پیامبر{{صل}} و اهل بیت{{عم}} متفاوتی میان [[بردگان]] و [[مردم]] دیگر قائل نبودند آنان همان احترامی که به افراد عادی داشتند، با زیردستان نیز از خود نشان می‌دادند. معصومین{{عم}} بسیاری از بردگان و کنیزان را با درآمد شخصی خود، در [[راه خدا]] [[آزاد]] می‌نمودند<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۵۱.</ref>.


در [[سیره امام علی]]{{ع}} آمده است که آن حضرت، هزار [[بنده]] را با مزد کارش آزاد کرد<ref>{{متن حدیث|وَ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ مَالِهِ وَ كَدِّ يَدِهِ}}؛ (فروع کافی، ج۵، کتاب المعیشة، باب ما یجب الاتقداء بالائمه{{عم}}، ص۷۴، حدیث ۲).</ref>. ابی [[اسامه]]، [[زید شحام]] از [[امام صادق]]{{ع}} نیز [[روایت]] کرده است که فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ مَالِهِ وَ كَدِّ يَدِهِ}}<ref>فروع کافی، ج۵، کتاب المعیشة، باب ما یجب الاتقداء بالائمه{{عم}}، ص۷۴، ح۴.</ref>؛ «امیرالمؤمنین علی{{ع}} هزار [[بنده]] را از دست‌رنج خودش در [[راه خدا]] [[آزاد]] کرد». سمندی از [[ابی عبدالله]]{{ع}} نقل کرده است که فرمود: {{متن حدیث|كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} يَضْرِبُ بِالْمَرِّ وَ يَسْتَخْرِجُ الْأَرَضِينَ وَ أَنَّهُ أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ كَدِّ يَدِهِ}}<ref>بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۷؛ حلیة الابرار، ج۱، ص۳۶۲.</ref>؛ «علی{{ع}} بیل می‌زد و در [[زمین]] کار می‌کرد و هزار برده را با دست‌رنج خویش آزاد کرد».<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۵۱.</ref>.
== گذشت از [[لغزش]] زیردستان ==
در سیره [[امام سجاد]]{{ع}} آمده است که غلامش مرتکب خطایی شد و آن [[اشتباه]] به [[مرگ]] یکی از [[فرزندان]] آن حضرت منجر گردید. حضرت به جای آنکه او را [[کیفر]] دهد، او را در راه خدا آزاد کرد. ماجرا این بود که تعدادی مهمان در [[خانه]] [[امام سجاد]]{{ع}} حضور داشتند. خادم آن حضرت [[عجله]] و بی‌احتیاطی کرد و ظرف غذایی که در [[تنور]] بود، بر سر کودک [[امام]] ریخت و آن بچه در اثر سوختگی از [[دنیا]] رفت. [[غلام]] مضطرب و نگران شد. امام به او فرمود: «تو آزاد هستی؛ زیرا تو تقصیری نداشتی و عمدی در کار نبوده است»<ref>{{متن حدیث|أَنْتَ حُرٌّ فَإِنَّكَ لَمْ تَعْتَمِدْهُ}}، بحار الانوار، ج۴۶، ص۹۹.</ref>.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۵۲.</ref>


==گذشت از [[لغزش]] زیردستان==
== توصیه به [[عفو]] زیردستان ==
در [[سیره امام سجاد]]{{ع}} آمده است که غلامش مرتکب خطایی شد و آن [[اشتباه]] به [[مرگ]] یکی از [[فرزندان]] آن حضرت منجر گردید. حضرت به جای آن‌که او را [[کیفر]] دهد، او را در راه خدا آزاد کرد. ماجرا این بود که تعدادی مهمان در [[خانه]] [[امام سجاد]]{{ع}} حضور داشتند. [[خادم]] آن حضرت [[عجله]] و بی‌احتیاطی کرد و ظرف غذایی که در [[تنور]] بود، بر سر [[کودک]] [[امام]] ریخت و آن بچه در اثر سوختگی از [[دنیا]] رفت. [[غلام]] مضطرب و نگران شد. امام به او فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ حُرٌّ فَإِنَّكَ لَمْ تَعْتَمِدْهُ}}<ref>بحار الانوار، ج۴۶، ص۹۹.</ref>؛ «تو آزاد هستی؛ زیرا تو تقصیری نداشتی و عمدی در کار نبوده است». همچنین نقل شده است که خادم [[علی بن الحسین]]{{ع}} گناهی مرتکب شد که باید [[مجازات]] می‌شد. امام، تازیانه را برداشت تا او را کیفر کند، اما فرمود: {{متن قرآن|قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لَا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ}}<ref>«به مؤمنان بگو، از کسانی که به «روزهای خداوند» امیدی ندارند درگذرند» سوره جاثیه، آیه ۱۴.</ref>. غلام عرض کرد: من چنین نیستم، بلکه به [[رحمت خدا]] [[امیدوار]] و از [[خوف]] او هراسانم. آن‌گاه حضرت تازیانه را انداخت و فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ عَتِيقٌ‌}}<ref>بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۷؛ حلیة الابرار، ج۱، ص١٠٠.</ref>؛ «تو [[آزاد]] هستی».
[[معصومین]]{{عم}} افزون بر آنکه با دیگران و به خصوص با زیردستان [[مدارا]] می‌کردند، [[مردم]] را نیز به این کار سفارش می‌نمودند. شخصی از بد [[رفتاری]] خدمتکارانش نزد [[رسول خدا]]{{صل}} [[شکایت]] کرد. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: آنها را عفو کن تا [[اصلاح]] شوند. آن مرد گفت: ای [[فرستاده خدا]]{{صل}}! آنها در بی‌ادبی یکسان نیستند. حضرت دوباره فرمود: آنها را ببخش و نسبت به آنها گذشت داشته باش. آن مرد چنین کرد<ref>میزان الحکمة، ج۶، واژه «عفو»، ص۳۷۱.</ref>. رسول خدا{{صل}} فرمود: آیا شما را از بدترین مردم [[آگاه]] سازم؟ گفتند: بله، یا [[رسول الله]]{{صل}}. فرمود: بدترین مردم کسانی هستند که تنها به [[سفر]] می‌روند، [[هدیه]] را نمی‌پذیرند و زیردستان خود را [[آزار]] می‌دهند<ref>المحاسن، ص۳۵۶.</ref>.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۵۴.</ref>
همچنین نقل شده است که [[امام سجاد]]{{ع}} در یک [[روز]]، دو مرتبه خدمتکارش را صدا زد و وی پاسخ نداد. برای بار سو که او را خواست، پاسخ داد. [[امام]] فرمود: فرزندم! آیا صدای مرا نشنیدی؟ گفت: بله، شنیدم. فرمود: چرا جواب ندادی؟ گفت: چون از [[خشم]] و [[غضب]] شما ایمن هستم. فرمود: [[سپاس]] خدایی را که خدمتگزارم را از من ایمن ساخته است<ref>بحار الانوار، ج۴۶، ص۵۶.</ref>.


[[امام علی]]{{ع}} در یک روز، غلامی را چندین بار صدا زد، ولی او پاسخ نداد. از [[خانه]] خارج شد، [[غلام]] را دید که پشت در ایستاده است. فرمود: چرا پاسخ مرا ندادی؟ عرض کرد: اول این که [[حال]] و حوصله نداشتم و دوم این که از عکس العمل شما در [[امان]] بودم. امام فرمود: {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنِي مِمَّنْ يَأْمَنُهُ خَلْقُهُ امْضِ فَأَنْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللَّهِ}}<ref>بحار الانوار، ج۴۱، ص۴۸.</ref>؛ «سپاس [[خدا]] را که مخلوق خویش را از من ایمن گردانیده است. برو؛ به خاطر خدا رهایت کردم».
== خودداری از [[امر و نهی]] زیردستان ==
[[خادمی]] از [[خادمان]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} کاری انجام داد که باید [[مجازات]] می‌شد. امام دستور داد که او را [[کیفر]] دهند. [[خادم]] عرض کرد: مولای من! آنها که [[مردم]] را مورد [[عفو]] قرار می‌دهند. حضرت فرمود: از تو گذشتم. آن‌گاه خادم گفت: یا مولای من! [[خداوند]] [[نیکوکاران]] را [[دوست]] دارد. حضرت در پاسخ فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللَّهِ وَ لَكَ ضِعْفُ مَا كُنْتُ أُعْطِيكَ‌}}<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۳۵۲.</ref>؛ «تو را در [[راه خدا]] آزاد کردم و برای توست دو برابر آنچه دادم».
[[انس بن مالک]] گوید: ده سال پیامبر{{صل}} را خدمت کردم، هرگز اُف به من نگفت و هر کاری که انجام دادم، نگفت چرا انجام دادی و از کاری که ترک کردم، نگفت چرا ترک کردی<ref>سنن النبی، ص۵۲.</ref>. نوح بن شعیب از دو تن از خادمان [[امام رضا]]{{ع}} به نام‌های [[یاسر]] و نادر [[روایت]] کرده است. [[امام رضا]]{{ع}} به خدمتکارانش توصیه کرده بود که هرگاه وارد [[خانه]] شدم و شما مشغول خوردن غذا بودید، از جا بلند نشوید. نادر می‌گوید: امام رضا{{ع}} خیلی [[متواضعانه]] با ما برخورد می‌کرد و لقمه به من می‌داد. همچنین فرمود: «اگر من در حال [[غذا خوردن]] نزد شما آمدم، تا غذا تمام نشده از جای خود حرکت نکنید»<ref>{{متن حدیث|إِنْ قُمْتُ عَلَى رُءُوسِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَأْكُلُونَ فَلَا تَقُومُوا حَتَّى تَفْرُغُوا}}؛ بحار الانوار، ج۴۹، ص۱۰۲.</ref>. او می‌افزاید که گاهی [[امام]] صدا می‌زد و در پاسخ می‌گفتیم: ما در حال صرف غذا هستیم. حضرت می‌فرمود: بگذارید آنها غذایشان را تمام کنند<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۵۵.</ref>.


همچنین [[روایت]] شده است که امام حسن مجتبی{{ع}} گوسفند [[زیبایی]] در خانه نگه‌داری می‌کرد. روزی دید که پای گوسفند، شکسته است. به غلامش فرمود: چه کسی پای گوسفند را شکسته است؟ گفت: من شکستم. امام فرمود: چرا این کار را کردی؟: گفت: می‌خواستم شما را ناراحت کنم. امام{{ع}} لبخندی زد و فرمود: {{متن حدیث|لافرحنک أَنْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللَّهِ‌}}<ref>مقتل خوارزمی، ج۱، ص۱۲۷.</ref>؛ «من هم در عوض تو را خوشحال می‌کنم؛ تو در [[راه خدا]] [[آزاد]] هستی».
== [[همکاری]] با زیردستان ==
سفیان ثوری، یکی از [[شاگردان امام صادق]]{{ع}} می‌گوید: روزی نزد آن حضرت رفتم و دیدم که رنگ چهره‌شان دگرگون است؛ سبب را پرسیدم. فرمود: من [[اهل]] [[خانه]] را از این که بالای بام بروند، منع کرده بودم. امروز که وارد [[منزل]] شدم، دیدم یکی از کنیزان که [[مسئول]] [[تربیت]] فرزندم می‌باشد، با آن [[کودک]] از نردبان بالا رفته است. او تا مرا دید. یکه خورد و کودک از دست او رها شد و بر [[زمین]] افتاد و از [[دنیا]] رفت. من برای [[مرگ]] کودک برافروخته نیستم، بلکه از این ناراحتم که چرا این [[کنیز]] از من [[وحشت]] کرده است! آن‌گاه [[امام]]{{ع}} رو به کنیز کرد و دوبار فرمود: «بر تو عیبی نیست؛ تو را آزاد کردم»<ref>سیره معصومین{{عم}}، ص۱۸۵ (به نقل از بحارالانوار، ج۴۶، ص۹۹).</ref>!.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۵۲.</ref>.
درباره [[رسول خدا]]{{صل}} نقل شده است که آن حضرت، کفش خود را پینه می‌زد، لباسش را می‌دوخت، در خانه را باز می‌کرد، شیر گوسفندان را می‌دوشید، شتر را می‌بست و می‌دوشید و هرگاه خدمتکارش از کار خسته می‌شد، به کمکش می‌شتافت و اگر خدمتکارش گندم و جو آسیاب می‌کرد، با او همکاری می‌نمود<ref>سنن النبی، ص۷۳.</ref>.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۵۶.</ref>
 
==توصیه به [[عفو]] زیردستان==
[[معصومین]]{{عم}} افزون بر آن‌که با دیگران و به خصوص با زیردستان [[مدارا]] می‌کردند، [[مردم]] را نیز به این کار سفارش می‌نمودند. شخصی از بد [[رفتاری]] خدمتکارانش نزد [[رسول خدا]]{{صل}} [[شکایت]] کرد. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: آنها را عفو کن تا [[اصلاح]] شوند. آن مرد گفت: ای [[فرستاده خدا]]{{صل}}! آنها در [[بی‌ادبی]] یکسان نیستند. حضرت دوباره فرمود: آنها را ببخش و نسبت به آنها گذشت داشته باش. آن مرد چنین کرد<ref>میزان الحکمة، ج۶، واژه «عفو»، ص۳۷۱.</ref>.
رسول خدا{{صل}} فرمود: آیا شما را از بدترین مردم [[آگاه]] سازم؟ گفتند: بله، یا [[رسول الله]]{{صل}}. فرمود: بدترین مردم کسانی هستند که تنها به [[سفر]] می‌روند، [[هدیه]] را نمی‌پذیرند و زیردستان خود را [[آزار]] می‌دهند<ref>المحاسن، ص۳۵۶.</ref>.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۵۴.</ref>.
 
==خودداری از [[امر و نهی]] زیردستان==
[[انس بن مالک]] گوید: ده سال پیامبر{{صل}} را [[خدمت]] کردم، هرگز اُف به من نگفت و هر کاری که انجام دادم، نگفت چرا انجام دادی و از کاری که ترک کردم، نگفت چرا ترک کردی<ref>سنن النبی، ص۵۲.</ref>. [[نوح بن شعیب]] از دو تن از [[خادمان امام رضا]]{{ع}} به نام‌های [[یاسر]] و نادر [[روایت]] کرده است. [[امام رضا]]{{ع}} به خدمتکارانش توصیه کرده بود که هرگاه وارد [[خانه]] شدم و شما مشغول خوردن غذا بودید، از جا بلند نشوید. نادر می‌گوید: امام رضا{{ع}} خیلی [[متواضعانه]] با ما برخورد می‌کرد و لقمه به من می‌داد. همچنین فرمود: {{متن حدیث|إِنْ قُمْتُ عَلَى رُءُوسِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَأْكُلُونَ فَلَا تَقُومُوا حَتَّى تَفْرُغُوا}}<ref>بحار الانوار، ج۴۹، ص۱۰۲.</ref>؛ «اگر من در [[حال]] [[غذا خوردن]] نزد شما آمدم، تا غذا تمام نشده از جای خود [[حرکت]] نکنید». او می‌افزاید که گاهی [[امام]] صدا می‌زد و در پاسخ می‌گفتیم: ما در حال صرف غذا هستیم. حضرت می‌فرمود: بگذارید آنها غذایشان را تمام کنند.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۵۵.</ref>.
 
==[[همکاری]] با زیردستان==
درباره [[رسول خدا]]{{صل}} نقل شده است که آن حضرت، [[کفش]] خود را پینه می‌زد، لباسش را می‌دوخت، در خانه را باز می‌کرد، شیر گوسفندان را می‌دوشید، شتر را می‌بست و می‌دوشید و هرگاه خدمتکارش از کار خسته می‌شد، به کمکش می‌شتافت و اگر خدمتکارش گندم و جو آسیاب می‌کرد، با او همکاری می‌نمود<ref>سنن النبی، ص۷۳.</ref>.
در [[سیره فاطمه زهرا]]{{س}} نقل شده است که آن حضرت، کار خانه را با [[فضه]] تقسیم کرده بود. [[سلمان]] می‌گوید: به [[خانه فاطمه]]{{س}} رفتم. نشسته بود و با آسیابی که در مقابلش نهاده بود، جو آرد می‌کرد، در حالی که دسته آسیاب خونی شده بود. حسین{{ع}} هم در گوشه خانه از [[گرسنگی]] [[گریه]] می‌کرد. گفتم: ای [[دختر رسول خدا]]{{صل}}! کف دست‌هایت زخم شده است. چرا این کارها را به فضه واگذار نمی‌کنی؟ فرمود: {{متن حدیث|أَوْصَانِي رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أَنْ تَكُونَ الْخِدْمَةُ لَهَا يَوْماً وَ لِي يَوْماً فَكَانَ أَمْسِ يَوْمَ خِدْمَتِهَا}}<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۸.</ref>؛ «رسول خدا{{صل}} به من سفارش کرده که یک [[روز]] فضه کار کند (و روز دیگر من)، دیروز نوبت فضه بود».<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۵۶.</ref>.


==توجه به نیاز زیردستان==
==توجه به نیاز زیردستان==
[[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: علی{{ع}} به [[بازار]] پارچه‌فروشان رفت و به فروشنده‌ای فرمود: دو [[جامه]] به من بفروش. آن مرد گفت: ای [[امیرمؤمنان]]{{ع}}! آنچه مطلوب شما است، نزد من است. چون پارچه‌فروش، [[امام]] را [[شناخت]]، امام [از او خرید نکرد و] گذشت و نزدیک [[جوانی]] ایستاد و دو [[جامه]] خرید؛ یکی را به سه درهم و دیگری را به دو درهم. آن‌گاه به قنبر فرمود: ای قنبر! تو این جامه را که به سه درهم خریدم بردار. قنبر گفت: شما به آن سزاوارترید؛ [[منبر]] می‌روید و برای [[مردم]]، [[سخنرانی]] می‌کنید. علی{{ع}} فرمود: تو جوانی و خواسته‌های جوانی داری و من از پروردگارم [[خجالت]] می‌کشم که خود را بر تو، مقدم بدارم<ref>حکمت‌نامه جوان، ص۲۸۶.</ref>.
[[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: علی{{ع}} به [[بازار]] پارچه‌فروشان رفت و به فروشنده‌ای فرمود: دو [[جامه]] به من بفروش. آن مرد گفت: ای [[امیرمؤمنان]]{{ع}}! آنچه مطلوب شما است، نزد من است. چون پارچه‌فروش، [[امام]] را [[شناخت]]، امام [از او خرید نکرد و] گذشت و نزدیک [[جوانی]] ایستاد و دو [[جامه]] خرید؛ یکی را به سه درهم و دیگری را به دو درهم. آن‌گاه به قنبر فرمود: ای قنبر! تو این جامه را که به سه درهم خریدم بردار. قنبر گفت: شما به آن سزاوارترید؛ [[منبر]] می‌روید و برای [[مردم]]، سخنرانی می‌کنید. علی{{ع}} فرمود: تو جوانی و خواسته‌های جوانی داری و من از پروردگارم [[خجالت]] می‌کشم که خود را بر تو، مقدم بدارم<ref>حکمت‌نامه جوان، ص۲۸۶.</ref>.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۵۶.</ref>
 
علی{{ع}} نیاز قنبر را می‌دانست و از طرفی هم می‌دانست که او توان خرید پیراهن را ندارد؛ از این رو، نیاز او را به بهترین شکل برطرف کرد. این [[رفتار امام علی]]{{ع}} با [[صحابه]] [[جوان]] خود، الگوی خوبی برای کسانی است که [[خادم]] و زیردست دارند و باید نیازهای زیردستان را بشناسند و برای رفع آنها تلاش نمایند. [[امام علی]]{{ع}} نیاز قنبر را شناخت و پیراهن گرانبها را که شایسته خودش بود، به وی بخشید و او را بر خود مقدم داشت. این کار امام علی{{ع}} درسی است برای همه [[مسلمانان]] که به [[شخصیت]] زیردستان [[احترام]] بگذارند، نسبت به آنان [[مهربان]] باشند و این [[مهربانی]] را در عمل نشان دهند.
[[امام سجاد]]{{ع}} خدمتکاران خود را جمع می‌کرد و به آنها می‌گفت: هر که خواسته‌ای دارد، بگوید تا به خواسته او عمل کنم. وی هر ماه خدمتکاران را [[دعوت]] می‌کرد و به آنان می‌فرمود: هر که علاقه به [[ازدواج]] دارد، زمینه ازدواجش را فراهم می‌کنم یا می‌خواهد فروخته شود، می‌فروشم و یا خواهان [[آزادی]] است، آزادش می‌کنم. اگر [[غلامان]] و کنیزان جواب منفی می‌دادند، حضرت سه بار می‌فرمود: خدایا [[شاهد]] باش. اگر همه ساکت بودند، به همسرانش می‌فرمود: از آنها بپرسید که چه می‌خواهند و به خواسته‌شان عمل کنید<ref>سفینة البحار، ج۲، مکارم اخلاق علی بن الحسین{{ع}}، ص۷۰۷.</ref>.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۵۶.</ref>.
 
==[[تشویق]] به ازدواج با کنیزان==
هم‌کفو بودن [[زن]] و مرد در [[اسلام]] مورد اهمیت است. [[زن]] و مرد نباید از نظر [[فکری]]، [[فرهنگی]] و [[اجتماعی]] تفاوت‌های زیادی داشته باشند؛ وگرنه ممکن است که [[زندگی]] آنان چندان دوامی پیدا نکند. [[تجربه]] نیز ثابت کرده است که تفاوت‌های فاحش [[خانوادگی]] و فرهنگی مرد و زن، موجب [[اختلاف]] و در نهایت سبب [[فروپاشی]] [[نظام]] [[خانواده]] می‌شود. با این [[حال]]، [[سیره معصومین]]{{عم}} در [[ازدواج]]، همیشه این گونه نبوده که با [[طبقات بالای جامعه]] پیوند [[زناشویی]] برقرار کنند، و چه بسا با این [[اندیشه]] [[مخالفت]] می‌کردند. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[رسول خدا]]{{صل}} «ضباعه» دختر [[زبیر بن عبدالمطلب]] را که از شریف‌ترین [[خاندان]] [[قریش]] بود، به [[عقد]] [[مقداد بن اسود]] که مردی [[فقیر]] بود، درآورد تا اندیشه [[تفاوت طبقاتی]] در ازدواج از بین برود<ref>{{متن حدیث|عن جعفر بن محمد{{ع}} أنه قال: «زوج رسول الله{{صل}} المقداد بن الاسود ضباعة بنت الزبير بن عبد المطلب، ثم قال: و انما زوجتها المقداد ليتواضع المناكح و لتتأسوا برسول الله{{صل}} و لتعلموا عند الله اتقاكم}}؛ (مستدرک الوسائل، ج۱۴، کتاب النکاح، ابواب مقدمات النکاح، باب ۲۲، ص۱۸۴).</ref>. همچنین آن حضرت فرمود: [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[زنان]] قریش را به ازدواج [[بردگان]] در می‌آورد تا [[اختلاف طبقاتی]] از بین برود<ref>{{متن حدیث|عَنْهُ{{ع}}: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} زَوَّجَ الْمَوَالِيَ الْقُرَشِيَّاتِ لِيَتَّضِعَ الْمَنَاكِحُ وَ لْيَتَأَسَّوْا فِيهَا جَمِيعاً بِرَسُولِ اللَّهِ{{صل}}}}؛ (مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۸۴).</ref>. [[امام کاظم]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|اتَّخِذُوا الْقِيَانَ فَإِنْ لَهُنَّ فِطَناً وَ عُقُولًا لَيْسَتْ لِكَثِيرٍ مِنَ النِّسَاءِ}}<ref>اصول کافی، ج۱، ص۵۴۳.</ref>؛ «کنیزان را به همسری برگزینید؛ زیرا آنها از [[زیرکی]] و [[عقلی]] برخوردارند که بسیاری از زنان [[آزاد]] برخوردار نیستند».
 
[[معصومین]]{{عم}} افزون بر این که دیگران را به ازدواج با کنیزان [[تشویق]] می‌کردند، خودشان هم با برخی کنیزان ازدواج کرده‌اند؛ چنان که [[مادران]] بسیاری از [[امامان معصوم]]{{عم}} [[کنیز]] بوده‌اند. امام صادق{{ع}} فرمود: مردی در [[مدینه]] صاحب کنیزی [[ام‌ولد]] بود و فوت کرد. [[امام سجاد]]{{ع}}، پس از خریدن و آزاد کردن آن کنیز، با او ازدواج نمود. این خبر به [[عبدالملک بن مروان]] رسید. وی نامه‌ای بدین شرح به [[امام سجاد]]{{ع}} نوشت: آیا در میان [[قریش]] و بزرگان [[عرب]]، زنی یافت نمی‌شد که تو را از [[ازدواج]] با [[ام‌ولد]] [[بی‌نیاز]] کند؟ [[امام]] در پاسخ نوشت: [[خداوند]] به [[برکت]] [[اسلام]]، [[پستی]] را برطرف ساخت و [[نقص]] و [[عیب]] را از میان برداشت. نقصی بر [[مسلمان]] نیست، بلکه عیب [[جاهلیت]]، عیب است. [[رسول خدا]]{{صل}} با وجود [[زنان]] قریش، کنیزش را [[آزاد]] و با او ازدواج کرد و [[پیامبر]]{{صل}} سرمشقی [[نیکو]] برای کسانی است که [[امید]] [[رحمت]] به [[خدا]] و [[روز قیامت]] را دارند<ref>{{متن حدیث|عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ{{ع}} أَنَّهُ قَالَ: كَانَ بِالْمَدِينَةِ رَجُلٌ مِنَ الْعَرَبِ لَهُ أُمُّ وَلَدٍ فَمَاتَ عَنْهَا فَتَزَوَّجَهَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ{{ع}} فَبَلَغَ ذَلِكَ عَبْدَ الْمَلِكِ بْنَ مَرْوَانَ فَكَتَبَ إِلَيْهِ أَ مَا كَانَ لَكَ فِي قُرَيْشٍ وَ إِفْنَاءِ الْعَرَبِ كِفَايَةٌ تَحْجُزُكَ عَنْ أُمِّ وَلَدِ رَجُلٍ فَكَتَبَ إِلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ{{ع}}أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رَفَعَ بِالْإِسْلَامِ الْخَسِيسَةَ وَ أَتَمَّ بِهِ النَّاقِصَةَ وَ لَا لُؤْمَ عَلَى امْرِئٍ مُسْلِمٍ وَ إِنَّمَا اللُّؤْمُ لُؤْمُ الْجَاهِلِيَّةِ وَ قَدْ أَعْتَقَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أَمَتَهُ وَ تَزَوَّجَهَا وَ عِنْدَهُ نِسَاءٌ مِنْ قُرَيْشٍ وَ {{متن قرآن|فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ}}}}؛ (مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۸۷).</ref>.
 
[[سیره معصومین]]{{عم}} این بوده است که پس از [[آزاد کردن کنیزان]]، با آنها ازدواج می‌کردند و حتی افرادی را تعیین می‌کردند و یا مبلغی معین برای خرید کنیزان مشخص می‌فرستادند. مرحوم [[کلینی]] به نقل از پدر [[عیسی بن عبدالرحمن]] سرگذشت ارتباط [[حمیده]]، [[همسر امام]] صادق{{ع}} را با [[خانه]] [[عصمت]] و [[طهارت]] چنین نقل می‌کند: [[ابن عکاشه]] نزد [[امام باقر]]{{ع}} بود و عرض کرد: چرا برای [[ابو عبدالله]]{{ع}} [[همسر]] نمی‌گیرید؟ فرمود: به زودی برده‌فروشی از [[اهل]] بربر می‌آید و با این کیسه [[پول]]، دختری برایش می‌خریم. دختر خریده شد و او را نزد امام باقر{{ع}} آوردند. امام باقر{{ع}} خدا را [[حمد]] گفت، سپس به [[کنیز]] فرمود: نامت چیست؟ گفت: حمیده. امام{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|حَمِيدَةٌ فِي الدُّنْيَا مَحْمُودَةٌ فِي الْآخِرَةِ}}<ref>سفینة البحار، ماده «حمد».</ref>؛ «در [[دنیا]] [[حمیده]] باشی و در [[آخرت]] محمود ([[پسندیده]])». به من بگو که دوشیزه هستی یا [[بیوه]]؟ [[کنیز]] گفت: دوشیزه‌ام. سپس [[امام باقر]]{{ع}} به فرزندش جعفر{{ع}} فرمود: او را به همسری بگیر. پس از آن، بهترین شخص روی [[زمین]]، یعنی [[موسی بن جعفر]]{{ع}} متولد شد<ref>اصول کافی، ج۱، کتاب الحجة، مولد موسی بن جعفر{{ع}}، ص۵۴۳، حدیث ۱.</ref>.
از [[سیره معصومین]]{{عم}} فهمیده می‌شود که [[همسران]] برخی از [[معصومین]]{{عم}} کنیز بودند که در [[جنگ‌ها]] به [[اسارت]] [[مسلمانان]] در می‌آمدند و یا از [[بازار]] برده‌فروشان خریداری می‌شدند. اگر این عمل را مورد دقت و [[تأمل]] قرار دهیم، آثار مفید [[اخلاقی]] و [[تربیتی]] آن را در می‌یابیم. [[همسر امام]] صادق، [[امام کاظم]]، [[امام رضا]]، [[امام جواد]]، [[امام هادی]]، و [[امام عسکری]]{{عم}} همه کنیز بودند و این افتخاری برای طبقه پایین [[اجتماع]] است که [[مادران]] و همسران [[ائمه اطهار]]{{عم}} از طبقه ایشان بوده‌اند.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۵۸.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۱٬۹۱۱

ویرایش