بخل در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۷: خط ۷:


==نبخشیدن در جایگاه [[بخشش]]==
==نبخشیدن در جایگاه [[بخشش]]==
[[بخل]] که به صورتهای گوناگونی (بُخْل، بُخُل، بُخُول، بَخْل و بَخَل) قرائت شده<ref>الصحاح، ج ۴، ص۱۶۳۲؛ لسان العرب، ج ۱، ص۳۳۲؛ القاموس المحیط، ج ۳، ص۱۲۷۷، «بخل».</ref> در لغت به معنای منع<ref>الکلیات، ص۲۴۲؛ التعریفات، ص۶۲؛ موسوعة مصطلاحات مفتاح السعاده، ص۴۶۹.</ref> و ضدّ [[کرم]]<ref>لسان العرب، ج ۱، ص۳۳۲؛ تاج العروس، ج ۱۴، ص۴۵، «بخل».</ref> و [[جود]]<ref>مفردات، ص۱۰۹؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص۱۶۰، «بخل».</ref> است. برخی اصل آن را دشوار بودن بخشش<ref>التبیان، ج ۳، ص۱۹۶؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۷۳.</ref> و برخی دیگر آرزوی بخشیده نشدن چیزی به دیگران<ref>التحقیق، ج ۱، ص۲۲۵، «بخل».</ref> دانسته‌اند. نزد [[عربها]]، پرداخت نکردن زیادی [[مال]] خود به [[سائل]]، بخل نامیده می‌شود<ref>جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص۱۲۰؛ المصباح، ج ۱، ص۳۶.</ref>؛ ولی در مورد معنای بخل در [[قرآن]] و [[فرهنگ اسلامی]]، [[اختلاف]] نظر وجود دارد، هرچند پرداخت نکردن [[واجب]] [[مالی]]، از مصادیق [[قطعی]] آن است.
[[بخل]] که به صورتهای گوناگونی (بُخْل، بُخُل، بُخُول، بَخْل و بَخَل) قرائت شده<ref>الصحاح، ج ۴، ص۱۶۳۲؛ لسان العرب، ج ۱، ص۳۳۲؛ القاموس المحیط، ج ۳، ص۱۲۷۷، «بخل».</ref> در لغت به معنای منع<ref>الکلیات، ص۲۴۲؛ التعریفات، ص۶۲؛ موسوعة مصطلاحات مفتاح السعاده، ص۴۶۹.</ref> و ضدّ [[کرم]]<ref>لسان العرب، ج ۱، ص۳۳۲؛ تاج العروس، ج ۱۴، ص۴۵، «بخل».</ref> و [[جود]]<ref>مفردات، ص۱۰۹؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص۱۶۰، «بخل».</ref> است. برخی اصل آن را دشوار بودن بخشش<ref>التبیان، ج ۳، ص۱۹۶؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۷۳.</ref> و برخی دیگر آرزوی بخشیده نشدن چیزی به دیگران<ref>التحقیق، ج ۱، ص۲۲۵، «بخل».</ref> دانسته‌اند. نزد [[عربها]]، پرداخت نکردن زیادی [[مال]] خود به [[سائل]]، بخل نامیده می‌شود<ref>جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص۱۲۰؛ المصباح، ج ۱، ص۳۶.</ref>؛ ولی در مورد معنای بخل در [[قرآن]] و فرهنگ اسلامی، [[اختلاف]] نظر وجود دارد، هرچند پرداخت نکردن [[واجب]] [[مالی]]، از مصادیق [[قطعی]] آن است.


مشتقات بخل در [[قرآن کریم]] ۱۲ بار به کار رفته است؛ ولی در [[آیات]] دیگری نیز واژه‌ها و تعبیراتی مانند: شُحّ<ref>{{متن قرآن|وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلْإِيمَـٰنَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حَاجَةًۭ مِّمَّآ أُوتُوا۟ وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌۭ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِۦ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ}} «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.</ref>، امساک<ref>{{متن قرآن|قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّىٓ إِذًۭا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ ٱلْإِنفَاقِ وَكَانَ ٱلْإِنسَـٰنُ قَتُورًۭا}} «بگو: اگر شما گنجینه‌های بخشایش پروردگارم را می‌داشتید باز از ترس از دست رفتن دارایی تنگ‌چشمی پیشه می‌کردید و آدمی تنگ‌چشم است» سوره اسراء، آیه ۱۰۰.</ref>، قَتْرْ، ضَنّ<ref>{{متن قرآن|وَمَا هُوَ عَلَى ٱلْغَيْبِ بِضَنِينٍۢ}} «و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد،» سوره تکویر، آیه ۲۴.</ref>، هَلْع<ref>{{متن قرآن|إِنَّ ٱلْإِنسَـٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا}} «بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند» سوره معارج، آیه ۱۹.</ref>، بسته بودن دست به گردن<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ٱلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًۭا مَّحْسُورًا}} «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.</ref> و منع خیر<ref>{{متن قرآن|مَّنَّاعٍۢ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍۢ مُّرِيبٍ}} «هر بازدارنده از کار نیک، تجاوزکار دو دل را» سوره ق، آیه ۲۵.</ref> به کار رفته که به موضوع [[بخل]] اشاره داشته یا با آن در ارتباط است. در [[روایات]] نیز از بخل [[نکوهش]] شدیدی شده است<ref>الکافی، ج۴، ص۴۷؛ بحارالانوار، ج ۷۰، ص۲۹۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص۱۷۳.</ref>. پیش از [[اسلام]] [[بخشندگی]] نزد [[اعراب]] [[بدوی]] از [[ارزش]] والایی برخوردار و از صفات بارز و برجسته آنان و دلیل اصالت، [[نجابت]] و [[شرافت]] بوده و هرچه مُفرِط‌تر و چشمگیرتر می‌بود [[تحسین]] بیشتری برمی‌انگیخت، در عین [[حال]] چون [[شاعران]] بسیاری در اشعار خود بخل را صفتی [[مذموم]] دانسته و خود را از آن تبرئه کرده‌اند به دست می‌آید که حتی در همان [[دوران جاهلیت]] و در میان اعراب بدوی کسانی که به بخل و [[حرص]] بد آوازه بودند فراوان یافت می‌شده‌اند. این امر به ویژه درباره [[زنان]] ظهور بیشتری داشت. آنها به سبب موقعیت ویژه‌ای که در [[اجتماع]] و [[خانواده]] داشتند عموما به بخل و امساک در [[بذل و بخشش]] [[گرایش]] بیشتری داشتند. از نظر آنان بذل و بخشش بیش از اندازه نه تنها [[خصلت]] در خور ستایشی نبود، بلکه رذیلتی درمان‌ناپذیر بود که مردان بدان گرفتار بوده و می‌بایست آن را [[سرکوب]] می‌کردند. برخی احتمال داده‌اند که در اوایل [[ظهور اسلام]] در [[رفتار]] و [[کردار]] [[ثروتمندان]] [[مکه]] نشانه‌هایی از بخل و [[لئامت]] طبع [[مشاهده]] می‌شده؛ زیرا [[قرآن]] این دسته از [[مردم]] را به سبب چنین [[رفتاری]] [[نکوهش]] کرده است.<ref>{{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ هُوَ خَيْرًۭا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّۭ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا۟ بِهِۦ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ}} «و آنان که در آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است تنگ‌چشمی می‌ورزند گمان نبرند که این (کار) برای آنها نیک است بلکه برای آنان بد است؛ به زودی در رستخیز آنچه تنگ‌چشمی کرده‌اند چون طوقی گردنگیرشان می‌گردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آلعمران، آیه ۱۸۰.</ref> بر اساس این دیدگاه در میان [[بازرگانان]] [[ثروتمند]] [[مکه]] رفتاری همانند [[رفتار]] [[زنان]] [[عصر جاهلیت]] رواج یافته بود و مفهومی که [[مردم]] قبیله‌نشین از [[مجد]] و [[شرف]] و [[سخاوت]] داشتند [[ارزش]] خود را از دست داده بود و به جای آن [[مال]] و ثروتی که [[اعراب بادیه]] مایه ملامت و [[شرمساری]] می‌دانستند یگانه وسیله [[شکوه]] و جلال شده بود. [[بخل]] نه تنها [[رذیلت]] نبود، بلکه نشان [[استعداد]] و [[توانایی مالی]] و منبع [[واقعی]] [[قدرت]] و بزرگی در [[اجتماع]] محسوب می‌شد، ازاین‌رو از برخی [[آیات قرآن]] برمی‌آید که گروهی که توانایی مالی داشتند با وجود اینکه در ظاهر [[مسلمان]] بودند در پرداختن [[زکات]] * و صدقاتی که بر آنان [[واجب]] بود بخل ورزیده، گاه از پرداخت آن خودداری می‌کردند<ref>{{متن قرآن|وَمِنْهُم مَّنْ عَـٰهَدَ ٱللَّهَ لَئِنْ ءَاتَىٰنَا مِن فَضْلِهِۦ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلصَّـٰلِحِينَ * فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضْلِهِۦ بَخِلُوا۟ بِهِۦ وَتَوَلَّوا۟ وَّهُم مُّعْرِضُونَ}} «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بی‌چون و چرا زکات خواهیم داد و بی‌گمان از شایستگان خواهیم بود * و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگ‌چشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند» سوره توبه، آیه ۷۵-۷۶.</ref> و آن را نوعی خسارت و غرامت می‌دانستند.<ref>{{متن قرآن|وَمِنَ ٱلْأَعْرَابِ مَن يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ مَغْرَمًۭا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ ٱلدَّوَآئِرَ عَلَيْهِمْ دَآئِرَةُ ٱلسَّوْءِ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌۭ}} «و برخی از تازیان بیابان‌نشین آنچه هزینه می‌کنند غرامت می‌شمارند و برای شما انتظار پیشامدها را می‌کشند؛ پیشامدهای بد بر (خود) آنان باد و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۹۸.</ref> گرچه [[قرآن کریم]] بار دیگر ضمن [[نکوهش]] شدید [[بخل]]، [[سخاوت]] را [[احیا]] کرد؛ ولی میان سخاوتی که [[قرآن]] آن را احیا کرد با [[بخشندگی]] [[اعراب]] [[بدوی]] تفاوتهایی اساسی وجود داشت؛ زیرا اولاً قرآن به رعایت حد [[اعتدال]] توصیه و از [[اسراف]] * حتی در [[بخشش]] منع کرد<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ٱلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًۭا مَّحْسُورًا}} «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹؛ {{متن قرآن|وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُوا۟ لَمْ يُسْرِفُوا۟ وَلَمْ يَقْتُرُوا۟ وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًۭا}} «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.</ref> و ثانیا انگیزه بخشش را [[ایمان]] و [[تقوا]] و دستیابی به [[اجر]] [[اخروی]] دانست؛ نه برخورداری از [[کرامت]] و [[شهرت]] نزد دیگران<ref>مفاهیم اخلاقی، ص۱۵۲، ۱۶۸.</ref>.<ref>[[احمد جمالی|جمالی]] و [[علی گرامی|گرامی]]، [[بخل - جمالی و گرامی (مقاله)|مقاله «بخل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۶۷.</ref>
مشتقات بخل در [[قرآن کریم]] ۱۲ بار به کار رفته است؛ ولی در [[آیات]] دیگری نیز واژه‌ها و تعبیراتی مانند: شُحّ<ref>{{متن قرآن|وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلْإِيمَـٰنَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حَاجَةًۭ مِّمَّآ أُوتُوا۟ وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌۭ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِۦ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ}} «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.</ref>، امساک<ref>{{متن قرآن|قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّىٓ إِذًۭا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ ٱلْإِنفَاقِ وَكَانَ ٱلْإِنسَـٰنُ قَتُورًۭا}} «بگو: اگر شما گنجینه‌های بخشایش پروردگارم را می‌داشتید باز از ترس از دست رفتن دارایی تنگ‌چشمی پیشه می‌کردید و آدمی تنگ‌چشم است» سوره اسراء، آیه ۱۰۰.</ref>، قَتْرْ، ضَنّ<ref>{{متن قرآن|وَمَا هُوَ عَلَى ٱلْغَيْبِ بِضَنِينٍۢ}} «و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد،» سوره تکویر، آیه ۲۴.</ref>، هَلْع<ref>{{متن قرآن|إِنَّ ٱلْإِنسَـٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا}} «بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند» سوره معارج، آیه ۱۹.</ref>، بسته بودن دست به گردن<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ٱلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًۭا مَّحْسُورًا}} «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.</ref> و منع خیر<ref>{{متن قرآن|مَّنَّاعٍۢ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍۢ مُّرِيبٍ}} «هر بازدارنده از کار نیک، تجاوزکار دو دل را» سوره ق، آیه ۲۵.</ref> به کار رفته که به موضوع [[بخل]] اشاره داشته یا با آن در ارتباط است. در [[روایات]] نیز از بخل [[نکوهش]] شدیدی شده است<ref>الکافی، ج۴، ص۴۷؛ بحارالانوار، ج ۷۰، ص۲۹۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص۱۷۳.</ref>. پیش از [[اسلام]] [[بخشندگی]] نزد [[اعراب]] [[بدوی]] از [[ارزش]] والایی برخوردار و از صفات بارز و برجسته آنان و دلیل اصالت، [[نجابت]] و [[شرافت]] بوده و هرچه مُفرِط‌تر و چشمگیرتر می‌بود [[تحسین]] بیشتری برمی‌انگیخت، در عین [[حال]] چون [[شاعران]] بسیاری در اشعار خود بخل را صفتی [[مذموم]] دانسته و خود را از آن تبرئه کرده‌اند به دست می‌آید که حتی در همان [[دوران جاهلیت]] و در میان اعراب بدوی کسانی که به بخل و [[حرص]] بد آوازه بودند فراوان یافت می‌شده‌اند. این امر به ویژه درباره [[زنان]] ظهور بیشتری داشت. آنها به سبب موقعیت ویژه‌ای که در [[اجتماع]] و [[خانواده]] داشتند عموما به بخل و امساک در [[بذل و بخشش]] [[گرایش]] بیشتری داشتند. از نظر آنان بذل و بخشش بیش از اندازه نه تنها [[خصلت]] در خور ستایشی نبود، بلکه رذیلتی درمان‌ناپذیر بود که مردان بدان گرفتار بوده و می‌بایست آن را [[سرکوب]] می‌کردند. برخی احتمال داده‌اند که در اوایل [[ظهور اسلام]] در [[رفتار]] و [[کردار]] [[ثروتمندان]] [[مکه]] نشانه‌هایی از بخل و [[لئامت]] طبع [[مشاهده]] می‌شده؛ زیرا [[قرآن]] این دسته از [[مردم]] را به سبب چنین [[رفتاری]] [[نکوهش]] کرده است.<ref>{{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ هُوَ خَيْرًۭا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّۭ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا۟ بِهِۦ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ}} «و آنان که در آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است تنگ‌چشمی می‌ورزند گمان نبرند که این (کار) برای آنها نیک است بلکه برای آنان بد است؛ به زودی در رستخیز آنچه تنگ‌چشمی کرده‌اند چون طوقی گردنگیرشان می‌گردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آلعمران، آیه ۱۸۰.</ref> بر اساس این دیدگاه در میان [[بازرگانان]] [[ثروتمند]] [[مکه]] رفتاری همانند [[رفتار]] [[زنان]] [[عصر جاهلیت]] رواج یافته بود و مفهومی که [[مردم]] قبیله‌نشین از [[مجد]] و [[شرف]] و [[سخاوت]] داشتند [[ارزش]] خود را از دست داده بود و به جای آن [[مال]] و ثروتی که [[اعراب بادیه]] مایه ملامت و [[شرمساری]] می‌دانستند یگانه وسیله [[شکوه]] و جلال شده بود. [[بخل]] نه تنها [[رذیلت]] نبود، بلکه نشان [[استعداد]] و [[توانایی مالی]] و منبع [[واقعی]] [[قدرت]] و بزرگی در [[اجتماع]] محسوب می‌شد، ازاین‌رو از برخی [[آیات قرآن]] برمی‌آید که گروهی که توانایی مالی داشتند با وجود اینکه در ظاهر [[مسلمان]] بودند در پرداختن [[زکات]] * و صدقاتی که بر آنان [[واجب]] بود بخل ورزیده، گاه از پرداخت آن خودداری می‌کردند<ref>{{متن قرآن|وَمِنْهُم مَّنْ عَـٰهَدَ ٱللَّهَ لَئِنْ ءَاتَىٰنَا مِن فَضْلِهِۦ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلصَّـٰلِحِينَ * فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضْلِهِۦ بَخِلُوا۟ بِهِۦ وَتَوَلَّوا۟ وَّهُم مُّعْرِضُونَ}} «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بی‌چون و چرا زکات خواهیم داد و بی‌گمان از شایستگان خواهیم بود * و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگ‌چشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند» سوره توبه، آیه ۷۵-۷۶.</ref> و آن را نوعی خسارت و غرامت می‌دانستند.<ref>{{متن قرآن|وَمِنَ ٱلْأَعْرَابِ مَن يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ مَغْرَمًۭا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ ٱلدَّوَآئِرَ عَلَيْهِمْ دَآئِرَةُ ٱلسَّوْءِ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌۭ}} «و برخی از تازیان بیابان‌نشین آنچه هزینه می‌کنند غرامت می‌شمارند و برای شما انتظار پیشامدها را می‌کشند؛ پیشامدهای بد بر (خود) آنان باد و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۹۸.</ref> گرچه [[قرآن کریم]] بار دیگر ضمن [[نکوهش]] شدید [[بخل]]، [[سخاوت]] را [[احیا]] کرد؛ ولی میان سخاوتی که [[قرآن]] آن را احیا کرد با [[بخشندگی]] [[اعراب]] [[بدوی]] تفاوتهایی اساسی وجود داشت؛ زیرا اولاً قرآن به رعایت حد [[اعتدال]] توصیه و از [[اسراف]] * حتی در [[بخشش]] منع کرد<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ٱلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًۭا مَّحْسُورًا}} «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹؛ {{متن قرآن|وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُوا۟ لَمْ يُسْرِفُوا۟ وَلَمْ يَقْتُرُوا۟ وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًۭا}} «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.</ref> و ثانیا انگیزه بخشش را [[ایمان]] و [[تقوا]] و دستیابی به [[اجر]] [[اخروی]] دانست؛ نه برخورداری از [[کرامت]] و [[شهرت]] نزد دیگران<ref>مفاهیم اخلاقی، ص۱۵۲، ۱۶۸.</ref>.<ref>[[احمد جمالی|جمالی]] و [[علی گرامی|گرامی]]، [[بخل - جمالی و گرامی (مقاله)|مقاله «بخل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۵]]، ص ۳۶۷.</ref>
۱۱۸٬۳۵۶

ویرایش