وراثت در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
(←منابع) |
||
خط ۲۲۱: | خط ۲۲۱: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:000053.jpg|22px]] [[سید حسن تبادکانی|تبادکانی، سید حسن]]، [[ارث (مقاله)|مقاله «ارث»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۲''']] | # [[پرونده:000053.jpg|22px]] [[سید حسن تبادکانی|تبادکانی، سید حسن]]، [[ارث (مقاله)|مقاله «ارث»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۲''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
نسخهٔ ۲۶ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۸
مقدمه
حروف اصلی این واژه، "ورث" است. ارث و تراث، مصدر ثلاثی مجرّد هستند و افزون بر معنای مصدری، بهمعنای اسم مفعول نیز بهکار میروند. میراث مفهوم اسم مفعولی دارد و به چیزی که به ارث برده شود، گفته میشود. گروهی از لغویان، برای واژه ارث معنایی ذکر نکردهاند [۱] که بیانگر روشنی مفهوم آن است.
همه لغویان، کاربرد ارث را در انتقال مال حقیقت میدانند؛[۲] ولی در حقیقت یا مجاز بودن استعمال این واژه در انتقال غیر مال بر یک رأی نیستند.[۳] کاربرد مشتقّات این واژه، بهویژه در قرآن، در غیر دارایی شایع است تا آنجا که گفتهاند این معنای مجازی به جهت فراوانی کاربرد، همانند معنای حقیقی شده است.[۴] به شخصی که چیزی به او منتقل میشود، وارث، و شخصی که از او منتقل شده، موروث و مورّث اطلاق میشود و چون لازمه این انتقال، وجود و بقای وارث و میراث است، به نظر میرسد که تعریف ارث به بقیّه، و وارث، به باقی و...[۵] تعریف به لازم معنا باشد.
ارث در اصطلاح فقیهان استحقاق شخصی، بر دارایی دیگری به نَسَب یا سَبَب [۶] است؛ ولی بیشتر فقیهان برای آن معنای اصطلاحی ذکر نکردهاند که خود گویای تقارب معنای اصطلاحی و لغوی است.
مشتقّات ارث ۳۵ بار در قرآن آمده است و واژههای دیگری مانند "تَرَک" و مشتقّاتش ۱۴ بار، "نصیب" ۴ بار، "کلاله" دو بار، و "قسمت" یکبار درباره آن بهکار رفتهاند.
آیات مورد نظر، گسترهای فراتر از بیان احکام فقهی ارث و ویژگیهای آن در اسلام داشته، به بیان وراثت خداوند یا به ارث بردن بهشت و کتاب آسمانی و غیر آن نیز پرداختهاند.[۷]
وراثت خداوند
آیات متعدّدی از وراثت خداوندسخن میگویند. چون حقیقت ارث، انتقال، و لازمه انتقال این است که وارث، پیش از ارث بردن، فاقد میراث باشد، کاربرد این واژه درباره خداوند که مالک زمین، آسمان و... است، حقیقی نیست.[۸] علامه طباطبایی میگوید: در وراثت خداوند، عنایتی وجود داشته که پس از مرگ انسانها، مالکیّت اعتباری اشیا به او منتقل میشود؛ حال آنکه همواره مالک حقیقی همه اشیا است و در حقیقت، انتقالی وجود ندارد.[۹] شاید تفسیر میراث درباره خداوند به آنچه به ارث برده میشود (مایتوارث)[۱۰] بر همین اساس باشد. ممکن است گفته شود: این واژه درباره خداوند، بهمعنای کنایی آن (بقا) بهکاررفتهاست.[۱۱] برخی از آیات، خداوند را وارث آسمان و زمین ﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾[۱۲]، ﴿وَمَا لَكُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾[۱۳] و برخی وارث انسان ﴿وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ﴾[۱۴]، ﴿إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَيْهَا وَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ﴾[۱۵]، ﴿وَنَرِثُهُ مَا يَقُولُ وَيَأْتِينَا فَرْدًا﴾[۱۶]، ﴿وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ﴾[۱۷] معرّفی میکنند و در آیه ﴿وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ﴾[۱۸] از زبان زکریا (ع) بهترین وارثها نامیده شده است.[۱۹]
وراثت بهشت
در آیاتی از قرآن، وراثت بهشت مطرح شده است که گویا کاربرد وراثت در این باره، بلکه درباره کتاب آسمانی و حتّی زمین در بعضی موارد، مجازی است. از آنجا که قوام وراثت، به انتقال مِلک از شخصی به شخص دیگر است و این معنا در این موارد صحّت ندارد؛ بدین سبب، عدّهای از مفسّران برای به ارث بردن بهشت، توجیهاتی را بیان کردهاند. در روایتی آمده است که در بهشت، برای همه انسانها جایگاهی وجود دارد و اگر کسی از اهل آتش باشد، دیگران وارث جایگاهش میشوند.[۲۰]
در برخی آیات، بهشت، پاداش ایمان و عمل صالح ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۲۱]، ﴿أُولَئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ﴾[۲۲]، ﴿الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۲۳]، ﴿وَتِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۲۴] و در برخی دیگر، میراث پرهیزکاران دانسته شده است ﴿تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ كَانَ تَقِيًّا﴾[۲۵]، ﴿وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ﴾[۲۶]، و در یک مورد از زبان ابراهیم (ع) تقاضای وراثت بهشت شده است ﴿وَاجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ﴾[۲۷].[۲۸]
وراثت زمین
بعضی آیات، زمین یا بخشی از آن را میراث دانسته، مستضعفان ﴿وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ﴾[۲۹]، ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۳۰]، بندگان صالح ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[۳۱]، بنیاسرائیل ﴿كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ﴾[۳۲] یا گروهی از انسانها را ﴿أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ﴾[۳۳]، ﴿قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾[۳۴]، ﴿كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا آخَرِينَ﴾[۳۵] وارثان آن معرّفی میکنند، و در یک مورد، سرزمین و اموالِ اهلکتاب را میراث مؤمنان قرار دادهاند ﴿وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَمْ تَطَئُوهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا﴾[۳۶].[۳۷]
وراثت کتاب آسمانی
مقصود از وراثت کتاب آسمانی، بقای آن، میان اقوام و نسلهای بعد، به منظور عمل به آن و انتفاع از آن است.[۳۸] گرچه آیات، به کتاب خاصّی تصریح و اغلب، وارثها را مشخّص نکردهاند، از قراین استفاده میشود که در آیات ﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَإِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثَاقُ الْكِتَابِ أَنْ لَا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَدَرَسُوا مَا فِيهِ وَالدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾[۳۹]، ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْهُدَى وَأَوْرَثْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ﴾[۴۰]، مقصود از کتاب، تورات و منظور از وارثها، بنیاسرائیل است. آیه ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ﴾[۴۱] از تردید وارثان کتاب آسمانی درباره حقّانیّت آن سخن میگوید و سرانجام در آیه ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ﴾[۴۲] وارثان قرآن را جمعی از بندگانِ برگزیده معرّفی میکند.[۴۳]
وراثت در ادیان و اقوام گذشته
از کهنترین سنن میان انسانها، مسأله تملّک دارایی شخصِ در گذشته است که گویا از نخستین روزهای زندگی اجتماعی (خانوادگی) بشر و پذیرش مالکیّت شخصی وجود داشته و در طول تاریخ، سیر تحوّل و تکامل را پیموده است.[۴۴] ازچگونگی تغییر و تحوّل ارث در امّتهای بدوی، آگاهی چندانی در دست نیست؛ ولی قدر مسلّم این است که ضعیفان و زنان را از ارث محروم میکردند و کودکان و زنان مانند حیوان و کالا بودند. وراثت در بعضی امّتهای متمدّن، مانند روم، یونان، هند، مصر، و ایران، مشابه جوامع بدوی بود که به زنان و کودکان ارث نمیدادند.
تأیید این امرِ فطری (ارث) از سوی ادیان الهی طبیعی است؛ برای مثال، تورات در سِفْر اعداد، به وجود ارث در دین یهود تصریح کرده است.[۴۵] گرچه در انجیلهای موجود، از وراثت سخنی بهمیان نیامده؛ از قول حضرت مسیح (ع) آمده است که من نیامدهام چیزی از احکام تورات را تغییر دهم.[۴۶] قاموس کتاب مقدس نیز به وجود توارث در مسیحیّت اشاره دارد.[۴۷] قرآن نیز در خصوص وجود این سنّت در ادیان الهی به دومورد اشاره میکند: یکی ارث بردن سلیمان (ع) از داوود: ﴿وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ﴾[۴۸] و دیگری، درخواست وارث از جانب زکریّا (ع): ﴿وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا﴾[۴۹]، ﴿يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا﴾[۵۰]، ﴿هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ﴾[۵۱]، ﴿وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ﴾[۵۲].[۵۳]
اسلام و وراثت
درباره ارث آیات متعدّدی نازل شده است که در بین آیات الاحکام، عدد قابل توجّهی بهشمار میآید. برخی از آیات به بیان ارثهایی که اسلام آنها را نفی کرده، پرداخته، برخی دیگر، احکام ارث را در اسلام بیان میکنند و پارهای از آیات به مباحث جانبی آن نظر دارند.[۵۴]
وراثتهای نسخ شده
اعراب جاهلیّت مانند بیشتر ملّتهای کهن نظیر رومیها، یونانیها، هندیها، مصریها و چینیها زنان و ناتوانان را از ارث محروم میدانستند و ازطرف دیگر، به فرزند خوانده و کسی که با او پیمان حمایت میبستند، ارث میدادند[۵۵].[۵۶]
به ارث بردن نکاح همسران
بر اساس سنّت اعراب جاهلیّت، نکاح همسر متوفّا به ارث میرفت در نتیجه، وارثحق داشت که با او بدون مهر ازدواج کند یا او را به ازدواج دیگری درآورد و مهرش را تصاحب کند و گاهی نیز صرفاً منتظر مرگش میماند تا از او ارث ببرد. در مردود بودن چنین توارثی از نظر اسلام جای هیچگونه تردیدی نیست. بیشتر مفسّران، آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا﴾[۵۷] را به این مسأله مربوط میدانند. در تفاسیر شیعه و سنی آمده است: پس از مرگ ابوقیس، پسرش نکاح نامادری خود را به ارث برد؛ امّا نه با او ازدواج کرد و نه به او نفقه میداد. آن زن به پیامبر (ص) شکایت کرد که آیه پیش گفته در این باره نازل شد.[۵۸] در تفسیر قمی، ابیالجارود از امام باقر (ع) نقل میکند که آیه ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا﴾[۵۹] درباره همسر ابوقیس، و آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا﴾[۶۰] درباره گروهی از زنان که نکاح آنها به ارث رسیده بود، نازل شد.[۶۱] برخی معتقدند که آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا﴾[۶۲] با توجّه به قید ﴿كَرْهًا﴾، درصدد نهی از ممانعت ورثه از ازدواج همسران متوفّا به منظور ارث بردن از آنها و آیه ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ﴾[۶۳] برای منع ارث بردن نکاح است؛ چراکه ازدواج بدون مهر با همسران متوفّا دائم بااکراه همراه نبوده است؛ چنانکه نمیتواند حکم به حرمت، به فرض اکراه منحصر باشد؛[۶۴] امّا بهنظر میرسد که قید کرهاً مانع از نظر آیه به سنّت جاهلیت نباشد؛ چون سنّت بر ازدواج نبوده؛ بلکه بر ولایت وارث بر آن و عدم اختیار همسر متوفّا بوده است و طبیعی است که سلب اختیار، بهطور دائم اکراهی است. گروهی از مفسّران نیز آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا﴾[۶۵] را در مقام نهی ازدواج با زنی، به منظور بردن ارث از او میدانند.[۶۶] در قسمت دوم آیه ﴿وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ﴾ نیز اختلاف شده، و ظاهرترین معنا این است که بر همسران خود سخت نگیرید تا از قسمتی از مهرشان گذشته، تقاضای طلاق خلع کنند؛ چون عضل در لغت، بهمعنای سختگیری است؛ اگر چه فیومی و شیخ طوسی، عضل در زنان را به منع از ازدواج تعریف کردهاند [۶۷] و شاید به همین جهت، گروهی از مفسّران، آیه پیشین را به ارث بردن نکاح همسران مربوط میدانند.[۶۸] طبری آیه را اینگونه تفسیر کرده است که نباید وارثها برای بهدست آوردن مالی که بهصورت مهریّه همسران داده شده است آنان را از ازدواج منع کنند تا پس از مرگشان آن را به ارث برند.[۶۹].[۷۰]
ارث فرزند خوانده
از سنّتهای موجود میان عرب و دیگر اقوام، آن بود که فرزند خوانده، همچون فرزندان خانواده، حقوق فرزندی داشت[۷۱] و مانند فرزند حقیقی ارث میبرد. این سنّت بین مسلمانها نیز وجود داشته، آیاتی از قرآن با کنایه یا تصریح از فرزند خواندگی زید برای پیامبر (ص) خبر میدهد ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا﴾[۷۲]، ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۷۳]؛ امّا بر وقوع آن پس از بعثت و مشتمل بودن آن بر توارث، دلالتی ندارند.
در روایتی آمده که پیامبر (ص) قریش را بر فرزند خواندگی زید و بر ارث بردن از یکدیگر شاهد گرفت. ازاین روایت استفاده میشود که مسأله فرزند خواندگی پس از اسلام نیز وجود داشته و توارث، از آثار آن بوده است. بر اساس نقل برخی از مفسّران، مقصود از ﴿عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ﴾ در آیه ﴿وَلِكُلٍّ جَعَلْنَا مَوَالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدًا﴾[۷۴] پیمان فرزند خواندگی است [۷۵] یا اطلاق آن، پیمان فرزندخواندگی را شامل میشود؛[۷۶] البتّه با نزول آیات ﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ اللَّائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ﴾[۷۷]، ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۷۸]، که در آنها فرزند حقیقی بودن پسرخوانده نفی شده: ﴿وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ﴾ و ﴿{{{1}}}﴾ در پایان این آیه به این نکته اشاره داشته باشد که خداوند با توجّه به علم و حکمت بیپایانش، احکام را بر اساس مصالح و ملاکهای واقعی جعل میکند و طبیعی است که بشر با علم محدود خویش نمیتواند همه ملاکهای احکام را درک کند.[۸۶].[۸۷]
ارث دختر
اگر فرزند میّت، منحصر به دختر باشد، قرآن برای یک دختر، یک دوم و برای بیش از دو دختر، دو سوم میراث را قرار داده است: ﴿ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ ﴾[۸۸]. این عبارت، سهم دو دختر را مشخّص نکرده و از مفهوم آنکه با دو جمله شرطیّه بیان شده است، استفاده میشود که سهم دو دختر، نه یک دوم میراث است و نه دو سوم آن؛ بدین جهت بنابر نقلی، ابنعبّاس، سهم آنها را نصف میراث به اضافه یک قیراط قرار داده و با دیگر عالمان که سهم آنها را دو سوم قرار دادهاند، مخالفت کرده و گفته است: مفهوم آیه با دو سوم قرار دادن سهم دو دختر تنافی دارد؛ امّا بنابر نقلی دیگر، او سهم آنها را یک دوم قرار داده است که این انتخاب ناقض استدلال او بر رد دو سوم است.[۸۹] همه عالمان اسلامی به جز ابنعبّاس متفقند که سهم دو دختر نیز دو سوم است و طبیعی است که درباره مفهوم جمله شرطیه ﴿فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ﴾، به تخصیص یا عدم مفهوم ملتزم میشوند.[۹۰] بسیاری از عالمان معتقدند که آیه ﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۹۱] سهم دو دختر را دو سوم قرار داده است. گروهی از آنها این حکم را از عبارت ﴿لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ﴾ استفاده کردهاند.
در تقریب چنین استفادهای گاهی گفته میشود: وقتی سهم پسر برابر با سهم دو دختر باشد، و میّت، یک پسر و یک دختر داشته باشد، مجموع سهام، سه سهم میشود که دو سهم آن ارث پسر، و یک سهم آن، ارث دختر است و چون سهم پسر، با سهم دو دختر برابر است، معلوم میشود که سهم دو دختر وقتی تنها باشند نیز دوسوم است.[۹۲] گاهی گفته میشود: وقتی سهم دختر با وجود یک پسر، یک سوم باشد، به طریق اَوْلی سهمش با وجود یک دختر، کمتر از یک سوم نخواهد بود و در نتیجه، مجموع سهام دو دختر، دوسوم میشود.[۹۳] عدّهای از مفسّران، برای استفاده حکم ارث دو دختر، از بعضی روایات در شأن نزول آیه استفاده کردهاند. بر اساس نقل بسیاری از مفسّران، آیه در شأن همسر و دو دختر سعدبن ربیع که در اُحُد شهید شد، فرود آمده است.[۹۴] پیامبر (ص) پس از نزول آیه، دو سوم میراث را به دخترها داد؛ البتّه این امر فقط میفهماند که آیه، درصدد بیان میراث دو دختر نیز هست؛ امّا چگونگی استفاده از آن را مشخّص نمیکند و شاید با توجّه به این شأن نزول بتوان گفت که در آیه، تقدیم و تأخیری وجود دارد و مقصود جدّی این است: ﴿فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ﴾؛ چنانکه مشابه این بیان، در این حدیث پیامبر (ص) نیز مطرح است: «لا تُسَافِرْ الْمَرْأَةِ سَفَراً فَوْقَ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ إِلَّا وَ مَعَهَا زَوْجُهَا أَوْ ذُو مَحْرَمٍ لَهَا »، و گفته شده، مقصود مسافرت سه روز و بیشتر است.[۹۵] بعضی دیگر آن را از آیهای که درباره سهم دو خواهر نازل شده، استفاده کرده و گفتهاند: وقتی سهم ارث دو خواهر، دو سوم باشد، سهم ارث دو دختر به طریق اَوْلی دو سوم خواهد بود؛ چون آنها به میّت اقرب هستند.[۹۶]
شایان ذکر است که امامیّه با استدلال به آیاتی از قرآن معتقد است که انبیا نیز مانند دیگران اموالشان به فرزندان و دیگر وارثان آنان منتقل میشود.
- اطلاق ﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ﴾ اقتضا دارد که ارث هر میّتی به فرزندان و پدر و مادرش برسد که این اطلاق، پیامبر (ص) را نیز دربرمیگیرد؛ بدین جهت، فاطمه (علیها السلام) برای اثبات ارث خود، به این آیه و آیات ﴿وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ﴾[۹۷]، ﴿وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا﴾[۹۸]، ﴿يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا﴾[۹۹] تمسّک جست و کسی این دلالت را انکار نکرد.[۱۰۰] فقط ابوبکر در مقام ردّ آن، به حدیثی تمسّک کرد که طبق آن، پیامبران چیزی به ارث نمیگذارند؛[۱۰۱] البتّه بعضی از اهلسنّت، صدور چنین روایتی را که به امام علی و فاطمه (ع) نرسیده است، بعید شمرده، اجماع را دلیل عدم ارث میدانند.[۱۰۲] امامیّه نیز در تقیید آیه به این حدیث، مناقشه کردهاند.[۱۰۳]
- بعضی از مفسّران، ذیل آیه ﴿وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ﴾[۱۰۴] به مسأله ارث از انبیا اشاره کرده و گفتهاند: این آیه، بر آن دلالت دارد.[۱۰۵] آیات ﴿وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا﴾[۱۰۶]، ﴿يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا﴾[۱۰۷]،﴿يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا﴾[۱۰۸] و ﴿وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ﴾[۱۰۹] نیز بر این مدّعا دلالت دارند.[۱۱۰]
ارث پدر و مادر
قرآن، سهم هر یک از پدر و مادر را در صورتی که میّت، فرزند نیز داشته باشد، یک ششم قرار داده است: ﴿وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ﴾[۱۱۱] جمله ﴿مِمَّا تَرَكَ﴾ تأکید بر این است که سهم هر یک از پدر و مادر، یک ششم کلّ میراث است، نه یک ششم باقی مانده. بنابر نظر مفسّران اهلسنّت، قرآن با این جعل، جواز وصیّت برای آنها را نسخ کرده است چون در بعضی از روایاتی که در شأن نزول این آیه آمده، اشاره میکند که پیش از نزول این آیه ارث، مربوط به فرزند، و وصیّت، مربوط به اقربا بود؛ بدین جهت اهلسنّت قائلاند که وصیّت برای وارث جایز نیست؛[۱۱۲] البتّه بنا به نقل برخی، اهلسنّت اخیراً به جواز وصیّت برای ورّاث عدول کردهاند.[۱۱۳] المنار نیز به عدم نسخ قائلاست.
سهم مادر در صورتی که برای میّت، فرزندی نباشد، یک سوم است و باقیمانده به پدر میرسد: ﴿فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ﴾[۱۱۴] چنانکه در فرض پیشین بیان شد، مقصود، یک سوم از کلّ مال است؛ امّا اهلسنّت با استناد به قیاس، با این ظهور مخالفت کرده و درصورتی که افزون بر پدر و مادر، زن یا شوهر نیز ارث ببرند، سهم مادر را یک سوم باقی مانده قرار دادهاند؛ چون اگر مادر، یک سوم تمام مال را مالک شود، سهم پدر کمتر از سهم مادر یا کمتر از دو برابر آن میشود.[۱۱۵] بعضی در صورتی که وارث زن باشد، برای مادر، یک سوم کلّ مال را قرار دادهاند.[۱۱۶] امامیّه، ابنعبّاس و ابنسیرین در همه صورتها، سهم مادر را یک سوم کل قرار دادهاند.[۱۱۷].[۱۱۸]
ارث زن و شوهر
سهم ارث شوهر از همسرش در صورتی که فرزندی برای همسر نباشد، یک دوم و در صورتی که فرزند داشته باشد، یک چهارم است و سهم ارث زن از شوهرش در صورتی که فرزندی برای شوهر نباشد، یک چهارم و درصورتی که فرزند داشته باشد، یک هشتم است: ﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ﴾[۱۱۹]؛ البتّه مقصود زن و شوهر دائم است و ازدواج موقّت، موجب ارث نمیشود. فرزندِ فرزند نیز حاجب زن و شوهر بهشمار میرود.[۱۲۰]
از آیات ارث درباره ارث زن و شوهر نکاتی استفاده میشود:
- مقصود از فرزند در ارث زن و شوهر، فرزند میّت است؛ پس اگر میّت دارای فرزندی نبود، ولی وارث (زن یا شوهر) فرزند داشت چنین فرزندی موجب تنصیف سهم وارث نمیشود و این امر، از آیه مورد بحث استفاده میشود؛ چون درصورت وفات زن، فرزند را به زن نسبت داده و گفته است: ﴿إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ﴾[۱۲۱] و در صورت وفات شوهر، فرزند را به شوهر نسبت داده و گفته است: ﴿إِن لَّمْ يَكُن لَّكُمْ وَلَدٌ ﴾[۱۲۲].
- زن و شوهر با همه وارثها ارث میبرند.[۱۲۳]حکم مذکور از آیات تفصیلی ارث استفاده میشود ﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۱۲۴]، ﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ﴾[۱۲۵] و ﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۱۲۶]؛ چون نه ارث بردن دیگران به نبودن زن و شوهر، و نه ارث بردن آنها به نبود دیگران مشروط شده است.
- امامیّه معتقد است که در هیچ وضعی به زن و شوهر کمتر از سهم مقرّر داده نمیشود و مقتضای اطلاق آیه نیز همین است؛ چون سهام مذکور را به حالت خاصّی مقیّد نکرده است؛ امّا اهلسنّت در صورت زیادتی سهام بر مجموع میراث، از سهم زن و شوهر نیز کم میکنند.[۱۲۷]
- مقتضای اطلاق موضوعیّت زوجیّت برای ارث، این است که به محض عقد نکاح، توارث بین زن و شوهر برقرار شده، همبستر شدن در آن نقشی ندارد؛ امّا بر اساس روایات، اگر ازدواج (عقدنکاح) در مرض موت مرد واقع شده باشد، توارث بر همبستر شدن متوقّف است.[۱۲۸] ازطرف دیگر، لازمه موضوعیّت، این است که با زوال زوجیّت، توارث لغو شود؛ ولی طبق بیان روایات، در مواردی، توارث، پس از انقطاع زوجیّت نیز برقراراست [۱۲۹]
- اگر متوفّا بیش از یک همسر داشته باشد، همه آنها بهطور مساوی در سهم مذکور شریک هستند [۱۳۰] این حکم نیز از آیه مورد بحث استفاده میشود؛ چون اطلاق ﴿وَلَهُنَّ﴾ مورد تعدّد همسر را دربر میگیرد.
- اطلاق آیه بر ارث بردن زن و شوهر از همه اموال یکدیگر دلالت دارد؛ امّا امامیّه بهسبب روایاتی که از اهلبیت (ع) رسیده، اطلاق آیه را تقیید کرده، و معتقد است که زن از زمین ارث نمیبرد [۱۳۱].[۱۳۲]
ارث خواهر و برادر (کلاله)
قرآن در دو آیه، به ارث خواهر و برادر اشاره، و از آنها به کلاله تعبیر کرده است. ﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ﴾[۱۳۳] و ﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۱۳۴] کلاله از ریشه کلل و بهمعنای ثقل و احاطه است.[۱۳۵] کلاله به معانی گوناگونی تعبیر شده؛ مانند غیر از فرزند و پدر، غیر پدر، غیر فرزند،[۱۳۶] میت، وارث، میراث و هر سه مورد اخیر؛[۱۳۷] ولی امامیّه به تبع اهلبیت (ع) آن را به خواهر و برادر تفسیر کردهاند [۱۳۸] و از آیاتی که متعرّض ارث کلاله شدهاند، غیر از این معنا استفاده نمیشود. مفسّران و لغویان در توجیه اطلاق کلاله بر خواهر و برادر با توجّه بهمعنای لغوی آن وجوهی را ذکر کردهاند[۱۳۹].[۱۴۰]
ارث خواهر و برادر مادری
سهم ارث خواهر یا برادر مادری هر یک، یک ششم است و اگر بیش از این باشند، سهم مجموع آنها یکسوم است که بهطور مساوی تقسیم میکنند: ﴿وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ ﴾ به اتّفاق همه مفسّران، این آیه مربوط به کلاله مادری و آیه ﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۱۴۱] مربوط به کلاله پدری و پدر و مادری است. تقسیم ارث بین کلاله مادری به اتفاق امّت یکسان است [۱۴۲] که آیه نیز بر آن دلالت دارد، چون عبارت ﴿فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ ﴾ به شراکت آنها در یک سوم میراث حکم کرده است که اگر تقسیم یکسان نبود، میبایست سهم هر یک را مشخّص میکرد.
از نظر امامیّه، خواهر و برادر در طبقه دوم ارث قرار داشته که با وجود یکی از افراد طبقه نخست (فرزند، فرزندِ فرزند و... پدر، مادر) به آنها ارث نمیرسد. بعضی، از ذکر جمله ﴿فَإِن كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ﴾ پس از جمله ﴿ فَإِن لَّمْ يَكُن لَّهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ ﴾ استفاده کردهاند که طبقه برادران، پس از طبقه نخست (فرزند و پدر و مادر) است؛[۱۴۳] چون در جمله ﴿فَإِن كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ﴾ وجود برادر را فرض، و در عین حال، وارثها را در پدر و مادر منحصر میکند؛ امّا اهلسنّت براساس قاعده تعصیب با وجود دختر و دختر پسر و مادر، به برادر و خواهر نیز ارث میدهند [۱۴۴] و گروهی از آنها جد (پدر پدر) را بر خواهر و برادر مقدّم داشتهاند. نقل شده که ابوبکر، جد را درصورت نبود پدر، به منزله پدر قرار داده، با وجود او، به برادر ارث نمیداد که در زمان حیاتش کسی با او مخالفت نکرد؛ ولی پس از آن، علی (ع) و زید و ابنمسعود با این مسأله مخالفت کردند. نظیر آن در زمان عمر نیز روی داده که ابنعبّاس، علّت عدم مخالفتش را هیبت عمر دانسته است[۱۴۵] با توجّه به این امور، صحّت احکام صادر از سوی خلفا مورد تردید است.[۱۴۶]
ارث خواهر و برادر پدری و پدر و مادری
قرآن، سهم یک خواهر را نصف میراث و سهم یک برادر را همه میراث قرار داده، میفرماید: اگر دو خواهر باشند، سهم آنها ۲ سوم میراث است و درصورتیکه خواهر و برادر باهم باشند، سهم هر برادر، برابر سهم دو خواهر است: ﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۱۴۷] ارث خواهر و برادر نیز بر نبود فرزند یا فرزند فرزند متوقّف است. به اتّفاق همه عالمان، خواهر و برادر با وجود پدر نیز ارث نمیبرند.[۱۴۸] این مطلب از عمر و ابوبکر نیز نقل شده است.[۱۴۹] امامیّه، مادر را نیز حاجب میداند امّا اهلسنّت معتقد است که با وجود مادر، آنها نیز ارث خواهند برد.
امامیّه براساس قانون اقربیّت و شدّت قرابت معتقد است که با وجود کلاله پدر و مادری، کلاله پدری ارث نمیبرد؛[۱۵۰] امّا اهلسنّت قائلاند که گرچه برادر و خواهران پدر و مادری، مانع از برادر و خواهران پدری میشوند، خواهر پدر و مادری مانعی برای خواهر پدری نیست.[۱۵۱] آیه ﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۱۵۲] فقط ارث خواهر از برادر و برادر از خواهر را بیان داشته، و به حکم ارث خواهر از خواهر و برادر از برادر تصریح نکرده است؛ ولی میتوان حکم این موارد را نیز از آن بهدست آورد؛ چون اگر مرد یا زن بودن میّت در ارث تأثیری میداشت، باید صورتهای دیگر را نیز بیان میکرد. [۱۵۳] همچنین از این آیه استفاده میشود که ارث کلاله بر نبود پدر و مادر متوقّف است؛ چون اگر با وجود آنها کلاله ارث میبردند، بایست سهم ارث آنها را نیز بیان میکرد.[۱۵۴].[۱۵۵]
ارث پدربزرگ و مادربزرگ
آیات تفصیلی ارث، متعرّض ارث اجداد نشدهاند؛ امّا به مقتضای آیات کلّی ارث ﴿لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا﴾[۱۵۶] درصورتی که میّت، فرزند و نوه و پدر و مادر نداشته باشد، به اجداد ارث میرسد. در تعلّق ارث به اجداد و چگونگی تقسیم آن، روایات بسیاری از امامان معصوم (ع) وارد شده است.[۱۵۷] اهلسنّت نیز معتقدند که همه اجداد ارث میبرند و به روایاتی استدلال کردهاند. بعضی از آنها در خصوص ارث پدرِ پدر به آیه ﴿وَلِأَبَوَيْهِ﴾[۱۵۸] تمسّک کردهاند. برخیاز عالمان امامیّه نیز احتمال دادهاند که مقصود از ابوان، اعمّ از پدر و مادرباواسطه و بیواسطه بوده، اجداد را نیز شاملمیشود.[۱۵۹] از نظر شافعی و مالکی، به پدرِ مادر ارث نمیرسد و درصورت فقدان صاحبان فرض و عصبه، میراث به بیت المال منتقل میشود؛ ولی حنفیّه و حنبلی معتقدند که درصورت فقدان صاحبان فرض و عصبه، به پدرِ مادر ارث تعلّق میگیرد[۱۶۰].[۱۶۱]
ارث عمو و عمه، دایی و خاله
این گروه نیز مانند اجداد بر اساس آیات کلّی ارث ﴿لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا﴾[۱۶۲]، ﴿ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مِن بَعْدُ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ مَعَكُمْ فَأُولَئِكَ مِنكُمْ وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴾[۱۶۳] در صورت نبودِ وارث نزدیکتر، ارث میبرند. در روایتی، به آیه "اولُواالاَرحام" برای ارث بردن دایی و خاله تمسّکشده است.[۱۶۴] اهلسنّت به عمو و پسر عموی پدر و مادری و پدری بهصورت تعصیب ارث میدهند؛ امّا دیگران را جزو ارحام میدانند. شافعی و مالکی به آنها ارثی نمیدهند و حنبلی و حنفی درصورت فقدان صاحبان فرض و عصبه آنها را نیز مشمولارث میداند[۱۶۵].[۱۶۶]
حجب حرمان
حجب در لغت، بهمعنای منع است [۱۶۷] و در اصطلاح فقیهان به ممنوع شدن شخصی از همه یا مقداری از ارث بهسبب وجود شخصی دیگر اطلاق میشود. منع از کلّ ارث، حجب حرمان، و منع از بعض آن، حجب نقصان نامیده میشود [۱۶۸]. به نظر امامیّه، براساس حجب حرمان هر طبقه از ارحام، بر اساس قاعده اقربیّت، طبقه بعدی را از ارث محروم میکند. از نظر اهلسنّت، قاعده اقربیّت به لحاظ اصناف هر طبقه جریان دارد؛ برای مثال پدر، حاجب پدر و مادر خویش است، نه حاجب پدر و مادر همسرش (مادر میّت)؛ البتّه این حکم در بین مذاهب چهارگانه، اختلافی است[۱۶۹].[۱۷۰]
حجب نقصان
فرزند میّت و درصورت فقدانِ فرزند، برادران میّت، حاجب مادر میّت هستند و سهم او را از یک سوم به یک ششم تقلیل میدهند. ﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۱۷۱] نقصان سهم مادر با وجود برادرانِ میّت قطعی است که آیه آن را با صراحت بیان میکند؛ امّا در این حکم جهاتی وجود دارد که مورد اختلاف واقع شده است:
- از آیه استفاده میشود که برای نقصان سهم مادر، میّت باید بیش از دو برادر داشته باشد؛ چون اخوة، جمع، و اقلّ جمع، سه است؛ بدینجهت از ابنعبّاس نقل شده که کمتر از سهبرادر، حاجب نیستند؛ امّا همه عالمان اتّفاق دارند که دو برادر نیز حاجباند.[۱۷۲]
- در حاجب بودن خواهران اختلاف است. ابنعبّاس در این مسأله نیز به مفهوم آیه ملتزم شده است؛ امّا دیگران، خواهر را نیز حاجب میدانند؛ البتّه اهلسنّت، دو خواهر یا یک خواهر و یک برادر را نیز حاجب میدانند؛ ولی امامیّه، کمتر از ۴ خواهر یا یک برادر و دو خواهر را حاجب نمیدانند.[۱۷۳]
- اگر میّت فرزند نداشته باشد و پدر و مادر هر دو وارث او باشند، سهم مادر، یک سوم خواهد بود: ﴿فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ﴾[۱۷۴]. براین اساس، حجب مادر به وسیله برادران نیز بهصورت وراثت پدر و مادر مربوط است؛ چون عبارتِ ﴿فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ﴾ بهعبارتِ ﴿فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ﴾ عطف شده؛ به همین جهت، امامیّه معتقد است که اگر پدر وجود نداشته باشد یا به دلیلی ارث نبرد، حجبی نیز نخواهد بود. اهلسنّت معتقدند که در فرض نبود پدر نیز حجب ثابت است. برخی این حکم را به بعضی از شیعه نیز نسبت دادهاند.[۱۷۵]
- آیه در کم شدن سهم مادر درصورت وجود برادران صراحت دارد؛ امّا در اینکه مقدار نقصان به چه کسی خواهد رسید، صراحتی ندارد؛ البتّه ظاهر آیه با توجّه به فرض وارث بودن پدر و مادر این است که باقیمانده، سهم پدر است که همه عالمان به آن معتقدند؛ امّا ابنعبّاس مقدار حجب را یک ششم سهم برادران میداند.[۱۷۶] طبق روایات، چون مخارج زندگی و ازدواج برادران و خواهران به عهده پدر است، خداوند مقدار حجب را ارث پدر قرار داده است.[۱۷۷]
- طبق نظر اهلسنّت، همه اقسام برادران، حاجب هستند و بنابر نقلی از ابنعبّاس، مقدار حجب به خود آنها تعلّق دارد؛[۱۷۸] ولی امامیّه معتقدند که برادران مادری حاجب نیستند.[۱۷۹] تعلیل مذکور نیز چنین اقتضا میکند؛[۱۸۰] چون بهطور معمول، مخارج آنها به عهده مادر است؛ بدین جهت در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده که خداوند، کریمتر از آن است که خرج مادر را به واسطه فرزندانش زیاد، و میراثش را کم کند[۱۸۱].[۱۸۲]
کیفیت تقسیم ارث
براساس آیات تفصیلی ارث، فرزند و پدر و مادر در مرتبه نخست و خواهر و برادر در مرتبه دوم قرار دارند و زن و شوهر، همراه با همه وارثها ارث میبرند. سهم بیشتر آنها بهصورت کسری از مجموع میراث بیان شد. اگر سهم مجموع وارثها بهاندازه کلّ میراث باشد، در تقسیم میراث مشکلی نبوده، به هریک از وارثها به مقدار سهم مقرّر از میراث پرداخت میشود؛ بهطور مثال اگر وارثها به دختر و پسر و پدر منحصر باشند، سهم پدر را که یک ششم میراث است، جدا ساخته، بقیّه را بر اساس سهم هر پسر برابر دو دختر بین فرزندان تقسیم میکنیم. همچنین اگر وارثان، بیش از یک دختر و پدر و مادر باشند، به هر یک از پدر و مادر یک ششم و به دخترها دو سوم میراث پرداختمیشود؛ امّا اگر مجموع سهام بیشتر از کلّ میراث (عول) یا کمتر از آن (مورد رد و تعصیب) باشد، آیات تفصیلی ارث مشکل تقسیم میراث را برطرف نمیکنند؛ چون درصورت نخست، تقسیم میراث بر اساس سهام ممکن نبوده، درصورت دوم، مقداری از مال باقی میماند؛ پس تقسیم میراث در هر یک از این دو صورت، به دلیلی غیر از آیات سهام نیاز دارد که امامیّه و اهلسنّت در آن دلیل و در نتیجه در کیفیّت تقسیم اختلاف دارند و این اختلاف با توجّه به فراوانی موارد، در بسیاری از مسائل ارث منشأ اختلاف شده است.[۱۸۳]
عول
"عول" در لغت، به کفالت و جور و انحراف از حق و سنگینی تعریف شده است [۱۸۴] و در اصطلاح، به زیادتی سهام وارثها بر مجموع میراث اطلاق میشود.[۱۸۵] برای نامیدن این زیادتی به عول وجوهی ذکر شده است.[۱۸۶] امامیّه اعتقاد دارد که عول در سهام، امری غیرممکن است؛ یعنی محال است که خداوند بین دو سوم و یک دوم را در یک میراث جمع کند (فرض دو خواهر و یک شوهر)؛[۱۸۷] امّا بیشتر اهلسنّت، اصل عول را مسلّم گرفته در جستوجوی راهحل آن برآمدهاند. آنها این مسأله (عول) را به مسأله مدیونی که بدهیاش بیش از سرمایهاش است تشبیه، و براساس حکم آن مسأله، مشکل بحث عول را حل کردهاند [۱۸۸] در کتابهای اهلسنّت از ابنعبّاس و محمّد حنفیّه و داوود و عطا و زینالعابدین و محمد بن علی بن حسین مخالفت با عول نقل شده است.[۱۸۹] بنابر روایات متعدّدی که از طریق اهلسنّت نقل شده، نخستین کسی که در سهام به عول قائل شده، عمر بوده که رفع مشکل را به تقسیم نقص، بر تمام سهام دانسته است. گفته شده: اگر او کسی را که خدا مقدّم داشته، مقدّم میداشت، سهام، از میراث زیادتر نمیشد.[۱۹۰] در روایتی آمده است: وقتی مشکل عول پیش آمد، عمر * با اعتراف به جهل درباره حکم الهی آن، به ایراد نقص بر همه سهام و تقسیم میراث به تناسب سهام حکم کرد.
مستند اهلسنّت در این مسأله، چیزی جز فعل عمر نیست؛ بدین سبب ابنشهاب زهری میگوید: اگر فعل عمر نبود، کلام ابنعبّاس، شایسته متابعت و اجماع امّت بر آن بود.[۱۹۱] التزام به عول از جهاتی قابل تأمّل است:
- قائل این حکم، از حکم خدا اظهار بیاطّلاعی کرده و بهطور تلویحی فهمانده است که خدا بعضی از وارثها را بر بعضی دیگر مقدّم داشته و عولی وجود ندارد؛ پس چرا برای بهدست آوردن حکم واقعی، فحص و تأمّل بیشتری نشد و برای دستیابی به حکم واقعی، از امام علی (ع) استفاده نکردند؛ درحالیکه طبق بیان پیامبر (ص)، او داناترین مردم به سنّت است.
- ابنعبّاس در بطلان عول بسیار قاطع و جدّی بوده، طبق نقلی، خواستار مباهله با قائلان عول در کنار رُکن شده،[۱۹۲] علّت عدم مخالفت با عمر را در زمان حیاتش هیبت او دانسته است.[۱۹۳] در زمان ابوبکر نیز کسی با حکم به عدم تعلّق ارث به خواهر و برادر با وجود جد مخالفت نکرد؛ بنابراین، آرا و احکام صادر شده از سوی خلفا، نمیتواند مستند حکم الهی قرار گیرد.[۱۹۴] التزام به عول، مستلزم نسبت دادن جهل به خداوند است.[۱۹۵] همانطور که از کلام عمر نیز استفاده میشود، خداوند، بعضی از وارثها را بر بعضی دیگر مقدّم داشته است که برای تعیین مقدّم و مؤخّر باید به روایات پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) که مفسّران حقیقی وحی هستند، مراجعه کرد.
آنچه از احادیث استفاده میشود، این است که نقص بر دختر و خواهرِ پدر و مادری یا پدری وارد شده و از سهام دیگران چیزی کم نمیشود.[۱۹۶] در کتابهای اهلسنّت نیز حدیثی از ابنعبّاس به همین مضمون به چشم میخورد.[۱۹۷] فقیهان و مفسّران درباره عول، پاسخهای دیگری نیز دادهاند[۱۹۸].[۱۹۹]
تعصیب
تعصیب و عُصْبَة و عَصَبَة از ریشه "ع ص ب" بهمعنای بستن و محکم کردن است.[۲۰۰] عصبه (به فتح عین و صاد و باء) جمع عاصب و عُصَبَه (به ضم عین) اسم جمع بوده، مفرد ندارد.[۲۰۱] مقصود از تعصیب، ارث دادن به عصبه با وجود وارث صاحب فرض از طبقه پیشین است.[۲۰۲] توضیح اینکه اگر مجموع سهام وارثها از جمیع میراث کمتر باشد، از نظر اهلسنّت مقدار باقیمانده از میراث پس از کم کردن سهام وارثها به عصبه میرسد؛ هرچند صاحبان سهام از عصبه به میّت نزدیکتر باشند؛ امّا امامیّه معتقد است باقیمانده نیز به وارثها رد میشود و با وجود وارثِ قریب، به عصبه چیزی نمیرسد.
معانی گوناگونی برای عصبه ذکر شده است. هم چون ذکور از ارحام که در نسبشان با میّت، زن وجود ندارد یا گروهی از همه مردان،[۲۰۳] گروهی که پشتیبان یکدیگرند،[۲۰۴] همه بستگان پسری اعمّ از مذکر و مؤنث که همین قول نزد لغویان معروف است[۲۰۵].[۲۰۶]
ادله اهل سنت بر تعصیب
قرآن
زکریا (ع) ضمن مناجاتی عرضه میدارد که من از وارثهای پس از خود خوف دارم و همسرم نازا است. خدایا! به من فرزندی عطا کن تا وارث من و آلیعقوب باشد: ﴿وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا﴾[۲۰۷]، ﴿يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا﴾[۲۰۸].
در تقریب استدلال به این آیه بر تعصیب گفته شده است: مقصود از موالی پسرعموها (عصبه) بوده و زکریا به منظور ارث نبردن آنها، از خداوند تقاضای فرزند پسر کرد؛ چون ﴿وَلِيًّا﴾ مذکّر است و اگر با وجود دختر، عصبه ارث نمیبردند، تقاضای خصوص پسر وجهی نداشت.[۲۰۹] این استدلال از جهات متعدّدی قابل نقداست.
- مقصود از "ولیّ" در آیه، مطلقِ فرزند (دختر و پسر) است؛ چون اوّلاً این لفظ بر مذکّر و مؤنّث اطلاق میشود؛[۲۱۰] ثانیاً بهصورت تغلیب بهکار رفته و مقصود از آن، مطلقِ فرزند است و چنین کاربردی در قرآن بسیار شیوع دارد. نقل همین درخواست در آیه ﴿هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ﴾[۲۱۱] شاهد بر اطلاق است. در این آیه، از لفظ ذرّیّه بهمعنای نسل (اعمّ از دختر و پسر) استفاده شده است.[۲۱۲] بعضی با توجّه به آیه ﴿فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾[۲۱۳] معتقدند که آنچه زکریا (ع) درخواست کرده، خصوص دختر است؛ چون او، پس از مشاهده کمالات مریم این تقاضا را مطرح کرده است.[۲۱۴] شاهد دیگر بر اراده مطلق فرزند، این است که همین درخواست در سوره انبیا اینگونه بیان شده است: ﴿وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ﴾[۲۱۵] در این آیه، فقط درخواست فرزند، ذکر شده است؛ امّا از عبارت ﴿وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ﴾ ذیل آیه استفاده میشود که انگیزه تقاضای فرزند، داشتن وارث بوده است.
- جمله ﴿وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا﴾[۲۱۶] دلالت میکند که نازا بودن همسر زکریا (ع) در این خواسته دخالت داشته است؛ یعنی اگر همسرش نازا نبوده و فرزندی حتّی دختر میداشت، چنین درخواستی نمیکرد؛ بنابراین، آیه نهتنها بر ارث بردن عصبه دلالت ندارد، بلکه بر بطلان تعصیب دلالت میکند.[۲۱۷] نظیر این بیان درباره آیه ﴿وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ﴾[۲۱۸] نیز وجود دارد.
- بر فرضِ قبول دلالت این آیه، در شرعِ زکریا (ع) تعصیب مشروعیّت داشته است، و با توجّه به آیاتی که بر عدم مشروعیّت تعصیب در اسلام، دلالت میکند، نمیتوان از این آیه وجود چنین حکمی در اسلام را استفاده کرد.[۲۱۹] در آیه ﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۲۲۰] ارث خواهر و برادر بر نبود فرزند مبتنی شده و این خود دلیلی بر بطلان تعصیب است؛ چون واژه ولد، بدون شک دختر را نیز شامل میشود.[۲۲۱]
سنّت
مهمترین دلیل اهلسنّت بر تعصیب، روایات است که میتوان آن را به دو دسته تقسیم کرد:
- روایات وارده در شأن نزول آیه ﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۲۲۲].[۲۲۳]
- روایاتی که در آنها این مضمون وجود دارد؛ «أَلْحِقُوا الْفَرَائِضَ بِأَهْلِهَا، فَمَا بَقِيَ فَهُوَ لأَوْلَى رَجُلٍ ذَكَرٍ»؛ اوّل میراث صاحبان فریضه را بدهید و آنچه از سهم آنها اضافه آمد، به نزدیکترین مرد از خویشان واگذارید.[۲۲۴] عنوان تعصیب برای این مسأله از همین روایات گرفته شده است. دسته دوم از روایات دلیل اصلی تلقّی شدهاند که بعضی از آنها از طریق عبداللهبن محمدبن عقیل نقل شده که از نظر خود اهلسنّت ضعیف است و به روایتش استدلال نمیشود.[۲۲۵] بعضی دیگر از طریق ابنطاووس از پدرش از ابنعباس نقل شده است. این حدیث نیز با صرفنظر از اشکال سندی بهسبب اشکالاتی فاقد اعتبار است.
- ابنعبّاس گوید: من چنین حدیثی نقل نکردهام و طاووس نیز از من نقل نکرده است؛ سپس در ادامه میگوید: ارث باید براساس آیه "اولُواالاَرحام" تقسیم شود.[۲۲۶]
- طبق حدیث مورد نظر، باقیمانده میراث به مردان ارحام تعلّق دارد؛ ولی همه امّت در مواردی به این حدیث عمل نکردهاند؛ مثل اینکه وارث، دخترهای میّت بوده و برادر و خواهر نیز داشته باشد که در این صورت، امامیّه همه میراث را به دختران میدهد؛ ولی اهلسنّت، مقدار زاید بر سهم دخترها را به خواهر و برادر میدهند و این خلاف تعصیب و حدیث مورد بحث است و چون دلیل معتبری بر مخالفت با ظاهر این حدیث اقامه نکردهاند، ظهور حدیث از اعتبار ساقط نخواهد شد.[۲۲۷] مخالفت ابنعبّاس در ارث دادن به خواهر با وجود دختر و عمل طبق مذهب امامیّه، مشهور است و جابر بنعبداللّه با ابنعبّاس در این مسأله موافقت کرده است. به ابنزبیر و داوودبنعلی اصفهانی نیز مخالفت با تعصیب و عمل طبق مذهب امامیّه نسبت داده شده است.[۲۲۸] عالمان امامیّه در ردّ تعصیب به نکات دیگری اشاره کردهاند.[۲۲۹]
بعضی از عالمان امامیّه در ردّ تعصیب به آیه ﴿أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾[۲۳۰] تمسّک جستهاند که در آن، خواهان حکم جاهلیّت شدن، نکوهش شده [۲۳۱] و بدیهی است که اختصاص ارث به مردان و منع زنان از آن، از احکام جاهلی است؛ بنابراین، المنار میگوید: عدم بیان ارث عصبه به جهت این است که عرب، همه میراث را به آنها میداد. [۲۳۲] در حدیثی از زید بن ثابت نیز آمده است که ارث دادن به مردان و محروم کردن زنان، از احکام جاهلیّت است؛[۲۳۳] ازاینرو عدّهای از عالمان متأخّر اهلسنّت درصدد تغییر این حکم (تعصیب) برآمدهاند؛ چنانکه جمعی از مردم بر اثر این حکم به تشیّع مایل شدهاند[۲۳۴].[۲۳۵]
رد (برگرداندن باقیمانده میراث به وارثها)
امامیّه معتقد است: مقتضای آیات کلّی ارث، ردّ باقیمانده به وارثها به نسبت سهامشان است؛ بهطور مثال اگر وارثها به یک دختر و پدر منحصر باشند، سهم خاص هریک از آنها که یکدوم و یک ششم است، پرداخت شده و باقیمانده آنکه دو ششم است به نسبت سهام یعنی سه و یک بین آنها تقسیم خواهد شد یا اگر میّت، دختر و برادر داشته باشد، همه مال به دختر تعلّق داشته، به برادر ارث نمیرسد. درصورتی که مجموع سهام، از کلّ میراث کمتر باشد، به مقتضای آیاتی که سهام مقدّر را بیان کردهاند، باید آن سهام را به صاحبان سهم داد و باقیمانده از سهام بر اساس آن آیات وارث خاصّی ندارد؛ بنابر این اگر بر اعطای آن به وارث خاصّی، دلیل وجود داشته باشد، به آن عمل میشود و بر همین اساس، اهلسنّت مدّعی شدهاند که باقیمانده به عصبه داده میشود؛ امّا دلیل آنها ناتمام است.
به نظر امامیّه، آیات کلّی ارث حکم باقیمانده را مشخّص میکنند؛ چون بر اساس آن آیات، همه ارحام اعمّ از زن و مرد و کوچک و بزرگ جزو وارثهایند؛ امّا با وجود وارثِ نزدیک، به وارث دور ارثی نمیرسد؛ بنابراین نمیتوان باقیمانده ارث را به وارثِ دورتر یا به وارثانِ مرد در یک طبقه خاص اختصاص داد.[۲۳۶] اهلسنّت به برگرداندن باقیمانده ارث به وارثها دو اشکال کردهاند. یکی اینکه مقتضای تعیین سهام خاص در آیات ﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۲۳۷]، ﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ﴾[۲۳۸]، ﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۲۳۹] این است: ارثی که به هریک از صاحبان سهام تعلّق دارد، همین مقدار خاص است و رد کردن باقیمانده به آنها خلاف این آیات است.[۲۴۰]
در پاسخ این اشکال گفته شده است: اوّلا اگر تعیین سهم خاص با زیادتی تنافی داشته باشد، با نقصان نیز منافات خواهد داشت؛ حال آنکه اهلسنّت در بحث عول به آن ملتزم شدهاند؛ ثانیاً گروهی از اهلسنّت درصورت نبود عصبه، باقیمانده را به وارثها بر میگردانند؛[۲۴۱] پس اشکال بر آنها نیز وارد است؛ ثالثاً حق این است که این آیات، مقدار مشخّص شده را برای افراد خاصّی از وارثان میداند؛ ولی درباره تعلّق باقیمانده ارث بهصورت قرابت بر اساس ﴿وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ﴾، به همان وارث ساکت بوده، نفی و اثباتی نمیکند؛ بنابر این اگر شخصی، هم زوج باشد و هم پسرعمو، به مقتضای هر دو عنوان ارث میبرد؛ پس اعطای باقیمانده ارث به جهت قرابت با تعیین مقداری خاص به جهت فرض، تنافی نخواهد داشت.
اشکال دوم: طبق آیه ﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۲۴۲] درصورتی که وارث، یک خواهر باشد، نصف میراث و درصورتی که وارث برادر باشد، همه میراث را میبرد: ﴿وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا﴾؛ یعنی در جعل حکم ارث بین خواهر و برادر تفصیل داده است؛ حال آنکه اعطای باقیمانده ارث به خواهر، موجب وحدت حکم آن دو در ارث و لغو بودن تفصیل است.
پاسخ این اشکال آن است که تفصیل آیه در جعل ارثِ خواهر و برادر به ارث بالفرض خواهر مربوط است و این تفصیل با اعطای باقیمانده به او از جهت قرابت نیز ثابت است.[۲۴۳]
بهرهمندی غیر وارث از میراث
وضع ارث، مانند همه احکام شرعی تابع ملاکهایی است که از ذیل آیه ﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۲۴۴] استفاده میشود: ﴿آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۲۴۵]. خداوند، دوسوم دارایی شخص را ارث حتمی و یکسوم آن را در اختیار خود او قرار داده است. شاید یکی از مصالح چنین حکمی این است که در جعل ارث به مقتضای کلّی بودن، خصوصیات موارد لحاظ نشده و چه بسا در مواردی مصلحت در بهرهمند ساختن غیر وارث از آن دارایی باشد؛ بر این اساس، خداوند، اختیار یک سوم مال را به صاحب مال داده است تا بتواند افراد دیگر را بهرهمند سازد. شاید ذیل آیه ﴿ النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا ﴾[۲۴۶] به همین امر، اشاره داشته باشد. در این آیه، پس از اختصاص ارث به ارحام، به احسان به دوستان اشاره شده است: ﴿إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا﴾. از این عبارت، مقبولیّت بهرهمند ساختن غیر وارث استفاده میشود؛[۲۴۷] چون از آن به معروف تعبیر کرده است. این استثنا گرچه منقطع است، ارتباط آن با جعل ارث برای خصوص ارحام روشن است.
آیه ﴿ وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُواْ الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا ﴾[۲۴۸] به سه مورد دیگر از بهرهمندی غیر وارث از میراث (خویشاوندان، یتیمان و مستمندان) اشاره کرده است. برخی مفسّران احتمال دادهاند که آیه، درباره حضور این اشخاص نزد مورث هنگام وصیّت، و امر به بهرهمند ساختن، متوجّه مورث است، یعنی برای آنها نیز وصیّت کند؛[۲۴۹] امّا ظاهر آیه طبق نظر بیشتر مفسّران، این است که اگر این افراد، هنگام تقسیم ارث حضور داشتند، آنها را از میراث بهرهمند سازید.[۲۵۰] به نقل فخررازی، بعضی اولواالقربی را به وارث تفسیر کردهاند؛[۲۵۱] امّا به نظر میرسد مقصود غیر وارث باشد.
در وجوب و استحباب آن، اختصاص حکم به وارثهای کبیر یا شمول وارثهای صغیر و همچنین نسخ حکم مذکور اختلاف است. بیشتر مفسّران استحباب را ترجیح داده [۲۵۲] و بعضی، آن را واجب دانستهاند.[۲۵۳] عدّهای، علّت ترجیح استحباب را بیان نکردن مقداری که به این اشخاص دادهمیشود، دانستهاند.[۲۵۴] عدّهای، آیه را منسوخ دانستهاند[۲۵۵] که به نظر میرسد این گفته خالی از اشکال نباشد؛[۲۵۶] چون هیچگونه تنافی بین این حکم و احکام ارث وجود ندارد؛ از آن جهت که آیات ارث فقط سهمی را برای وارثها تعیین میکنند؛ امّا وظیفه وارث را بیان نکردهاند؛ بنابر این باید تعبیر نسخ که در بعضی از روایات آمده است، توجیه شود. از گفته برخی استفاده میشود که مقصود از نسخ، نسخِ وجوب است.[۲۵۷] با توجّه به اختلاف در شمول حکم برای وارثهای صغیر، کسانیکه معتقدند این حکم آنها را شامل نمیشود، گفتهاند: "فَارزُقوهُم مِنه"، امر وارثهای کبیر به بهرهمند ساختن یتیمان و مساکین، و ﴿وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا ﴾، برخورد پسندیده با وارثهای صغیر است؛ امّا آنها که حکم را مطلق میدانند میگویند: مقصود این است که اعطا، با کلام خوش و بدون منّت توأم باشد[۲۵۸].[۲۵۹]
وظیفه وارث در ارتباط با فرزند شیرخوار
اسلام برای مادر، حقّ شیر دهی فرزند را تا دو سال مقرّر داشته است. این حکم برای همسر مطلّقه نیز ثابت است. در آیه ﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[۲۶۰] پس از بیان این حکم میفرماید: پدر باید در مدّت شیر دهی، مخارج همسر مطلّقه خود را به مقدار متعارف و درحد توان تأمین کند درادامه میفرماید: ﴿وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ﴾. مفسّران در تفسیر "وارث" آرای گوناگونی را ذکر کردهاند؛ مانند وارث پدر،[۲۶۱] وارث فرزند [۲۶۲] خود فرزند شیرخوار، [۲۶۳] وهریک از پدر و مادر درصورت مرگ دیگری.[۲۶۴]اختلاف دیگر این است که آیا خصوص وارث مرد،[۲۶۵] موضوع این حکم است یا خصوص محارم [۲۶۶] یا همه وارثها اعمّ از زن و مرد و محرم و غیر محرم. آیه در وارث پدر ظهور دارد و وجهی برای اختصاص آن به خصوص مردان یا محارم نیست.[۲۶۷] در عبارت ﴿مِثْلُ ذَلِكَ﴾ نیز اختلاف شده است. بعضی، همه آنچه را بر پدر لازم بود، بر وارث لازم دانستهاند [۲۶۸] و بعضی، خصوص مخارج رضاع را لازم شمردهاند [۲۶۹] و بعضی آن را به عدم اِضرار معنا کردهاند[۲۷۰].[۲۷۱]
منابع
پانویس
- ↑ المصباح، ص۶۵۴؛ جمهرةاللغه، ج۱، ص۵۶؛ الصحاح، ج۱، ص۲۹۵، "ورث".
- ↑ مقاییساللغه، ج۶، ص۱۰۵؛ مفردات، ص۸۶۳؛ لسانالعرب، ج۱۵، ص۲۶۶، "ورث".
- ↑ التبیان، ج۸، ص۸۳؛ مفردات، ص۸۶۴، "ورث".
- ↑ المیزان، ج۱۴، ص۲۳.
- ↑ ترتیب العین، ص۸۴۸؛ تاج العروس، ج۳، ص۲۷۶ـ۲۷۷؛ لسانالعرب، ج۱۵، ص۲۶۶ـ۲۶۷، "ورث".
- ↑ الروضة البهیه، ج۸، ص۱۱.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص 484-485.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۸۷؛ المیزان، ج۱۶، ص۶۱.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۶۱.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۶۴؛ المیزان، ج۱۶، ص۶۱؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۸۷.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۱۴۶؛ زبدةالبیان، ص۲۷۶؛ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۲۵۷.
- ↑ «و آنان که در آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است تنگچشمی میورزند گمان نبرند که این (کار) برای آنها نیک است بلکه برای آنان بد است؛ به زودی در رستخیز آنچه تنگچشمی کردهاند چون طوقی گردنگیرشان میگردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۰.
- ↑ «و شما را چه میشود که در راه خداوند هزینه نمیکنید در حالی که میراث آسمانها و زمین از آن خداوند است و در میان شما آنکه پیش از پیروزی (مکّه)، هزینه و جنگ کرده است (با کسان دیگر) برابر نیست؛ آنان از کسانی که پس از آن پیروزی، هزینه و جنگ کردهاند بلند پایهترند و خداوند به همه نوید پاداش نیک داده است و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره حدید، آیه ۱۰.
- ↑ «و بیگمان این ماییم که زنده میگردانیم و میمیرانیم و ماییم که باز میمانیم» سوره حجر، آیه ۲۳.
- ↑ «بیگمان ما زمین و هر که را بر آن است به ارث میبریم و (همگان) به سوی ما بازگردانده میشوند» سوره مریم، آیه ۴۰.
- ↑ «و آنچه را (از مال و فرزند) که میگوید به میراث میستانیم و نزد ما تنها خواهد آمد» سوره مریم، آیه ۸۰.
- ↑ «و چه بسیار شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) در زندگی خویش سرمستی میکردند و اینک این خانههای آنهاست که پس از آنها جز اندکی، خالی مانده است و ماییم که وارثیم» سوره قصص، آیه ۵۸.
- ↑ «و زکریّا را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو بهترین بازماندگانی!» سوره انبیاء، آیه ۸۹.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 485-486.
- ↑ مجمعالبیان، ج۷، ص۱۵۹؛ التبیان، ج۷، ص۳۵۱؛ المیزان، ج۱۵، ص۱۲.
- ↑ «و هر کینهای که در سینه آنهاست میزداییم؛ از بن (جایگاه) آنان جویبارها روان است و میگویند: سپاس خداوند را که ما را به این (پاداش بزرگ) رهنمون شد و اگر خداوند ما را راهبر نمیشد ما خود راه نمییافتیم؛ بیگمان فرستادگان پروردگارمان حق را فرا آوردند و به» سوره اعراف، آیه ۴۳.
- ↑ «آنانند که میراث برند» سوره مؤمنون، آیه ۱۰.
- ↑ «همانان که بهشت را به میراث میبرند؛ آنان در آن جاودانند» سوره مؤمنون، آیه ۱۱.
- ↑ «و این است بهشتی که برای کارهایی که کردهاید به شما رسیده است» سوره زخرف، آیه ۷۲.
- ↑ «این همان بهشتی است که ما از بندگان خویش به کسانی که پرهیزگارند به میراث میدهیم» سوره مریم، آیه ۶۳.
- ↑ «و میگویند: سپاس خداوند را که وعده خود را بر ما راست گرداند و این سرزمین را به ما به میراث داد، هر جای بهشت که بخواهیم جای میگیریم و پاداش اهل کردار، نیکوست» سوره زمر، آیه ۷۴.
- ↑ «و مرا از میراث بران بهشت پرنعمت بگمار» سوره شعراء، آیه ۸۵.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 486.
- ↑ «و قومی را که (از سوی فرعونیان) ناتوان شمرده میشدند وارث شرق و غرب آن سرزمین کردیم که در آن برکت نهاده بودیم و سخن نیکوی پروردگارت درباره بنی اسرائیل به خاطر شکیبی که ورزیدند راست آمد و آنچه را فرعون و قومش میساختند و آنچه را بر میافراختند زیر و زبر کردیم» سوره اعراف، آیه ۱۳۷.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ «و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
- ↑ «چنین بود و ما آنها را به بنی اسرائیل وانهادیم» سوره شعراء، آیه ۵۹.
- ↑ «و آیا برای آنان که زمین را پس از (نابودی) مردمش به ارث میبرند پدیدار نکرده است که اگر بخواهیم آنان را برای گناهانشان فرو میگیریم و بر دلهایشان مهر مینهیم و آنان (چیزی) نمیشنوند؟» سوره اعراف، آیه ۱۰۰.
- ↑ «موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بیگمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث میدهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.
- ↑ «بدینگونه بود و آنها را به قومی دیگر به ارث وا نهادیم» سوره دخان، آیه ۲۸.
- ↑ «و زمین و خانهها و داراییهایشان را و سرزمینی را که بر آن گام ننهاده بودید به شما وانهاد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره احزاب، آیه ۲۷.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 486.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۴۴؛ روحالمعانی، مج۱۳، ج۲۴، ص۱۱۷.
- ↑ «پس از آنان، جانشینانی آمدند که کتاب (آسمانی) را به ارث بردند؛ کالای ناپایدار این جهان فروتر را میگیرند و میگویند: به زودی (توبه میکنیم و) آمرزیده خواهیم شد و اگر باز کالای ناپایداری مانند آن به دستشان برسد آن را میگیرند! آیا از اینان در کتاب (تورات) پیمان گرفته نشده است که جز حقّ به خداوند نسبت ندهند؟ در حالی که آنچه در آن (کتاب) است آموختهاند و سرای واپسین برای آنان که پرهیزگاری میورزند بهتر است؛ آیا خرد نمیورزید؟» سوره اعراف، آیه ۱۶۹.
- ↑ «و ما به راستی به موسی رهنمود دادیم و برای بنی اسرائیل کتاب (آسمانی) را به ارث نهادیم،» سوره غافر، آیه ۵۳.
- ↑ «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان میخوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمیگزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون میگردد» سوره شوری، آیه ۱۳.
- ↑ «سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیدهایم به میراث دادیم و برخی از آنان، ستمکاره با خویشند و برخی میانهرو و برخی با اذن خداوند در کارهای نیک پیشتازند؛ این همان بخشش بزرگ است» سوره فاطر، آیه ۳۲.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 486.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۲۲۲.
- ↑ کتاب مقدس، اعداد: ۸ـ۱۱.
- ↑ نمونه، ج۳، ص۲۸۷.
- ↑ قاموس کتاب مقدس: ص۹۰۳.
- ↑ «و سلیمان از داود میراث برد» سوره نمل، آیه ۱۶.
- ↑ «و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش!» سوره مریم، آیه ۵.
- ↑ «(همان) که از من و از خاندان یعقوب میراث میبرد و پروردگارا! او را پسندیده گردان» سوره مریم، آیه ۶.
- ↑ «آنجا بود که زکریّا پروردگار خود را فرا خواند، گفت: پروردگارا! به من از سوی خویش فرزندی پاکیزه عطا کن که تو شنوای دعایی» سوره آل عمران، آیه ۳۸.
- ↑ «و زکریّا را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو بهترین بازماندگانی!» سوره انبیاء، آیه ۸۹.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 486-487.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 487.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۲۲۳ـ۲۲۶؛ نمونه، ج۳، ص۲۸۷.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 487.
- ↑ «ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان دادهاید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته رفتار کنید و اگر ایشان را نمیپسندید (بدانید) بسا چیزی را ناپسند میدارید و خداوند در آن خیری بسیار نهاده است» سوره نساء، آیه ۱۹.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص۱۴۹؛ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۴۰۴؛ زادالمسیر، ج۲، ص۳۹.
- ↑ «و با زنانی که پدرانتان به نکاح آوردهاند، ازدواج نکنید که کاری زشت و ناخوشایند و بیراه است؛ مگر آنچه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است» سوره نساء، آیه ۲۲.
- ↑ «ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان دادهاید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته رفتار کنید و اگر ایشان را نمیپسندید (بدانید) بسا چیزی را ناپسند میدارید و خداوند در آن خیری بسیار نهاده است» سوره نساء، آیه ۱۹.
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص۱۶۲.
- ↑ «ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان دادهاید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته رفتار کنید و اگر ایشان را نمیپسندید (بدانید) بسا چیزی را ناپسند میدارید و خداوند در آن خیری بسیار نهاده است» سوره نساء، آیه ۱۹.
- ↑ «و با زنانی که پدرانتان به نکاح آوردهاند، ازدواج نکنید که کاری زشت و ناخوشایند و بیراه است» سوره نساء، آیه ۲۲.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۲۵۴.
- ↑ «ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان دادهاید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته رفتار کنید و اگر ایشان را نمیپسندید (بدانید) بسا چیزی را ناپسند میدارید و خداوند در آن خیری بسیار نهاده است» سوره نساء، آیه ۱۹.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۱۴۹؛ الصافی، ج۱، ص۴۳۳؛ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۶۳.
- ↑ المصباح، ص۴۱۵، "عضل"؛ التبیان، ج۳، ص۱۵۰.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج۱۰، ص۱۰؛ التبیان، ج۳، ص۱۴۹.
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۴۰۸.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 487-488.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۲۷۵.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجامیافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.
- ↑ «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ «و برای هر دارایی از آنچه پدر و مادر و نزدیکان بهجا گذاردهاند، میراثبرانی نهادهایم و (نیز) سهم کسانی را که پیمان (زناشویی) تان (شما را به آنان) وابسته است؛ به آنها بپردازید؛ بیگمان خداوند بر هر چیزی گواه است» سوره نساء، آیه ۳۳.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۱۸۷؛ جامعالبیان، مج۴، ج۵، ص۷۸؛ المیزان، ج۴، ص۳۴۳.
- ↑ مواهب الرحمن، ج۸، ص۱۵۴.
- ↑ «خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است؛ و آن همسرانتان را که «ظهار» میکنید مادران (راستین) شما و فرزند خواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است؛ این تنها گفتار شما بر زبانتان است و خداوند است که حقّ میگوید و اوست که راه را نشان میدهد» سوره احزاب، آیه ۴.
- ↑ «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 488-489.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۶۶؛ کنزالدقائق، ج۳، ص۳۹۴؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۵۱۰.
- ↑ «میراثبرانی نهادهایم و (نیز) سهم کسانی را که پیمان (زناشویی) تان (شما را به آنان) وابسته است؛ به آنها بپردازید» سوره نساء، آیه ۳۳.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۱۰۹؛ احکام القرآن، ج۲، ص۲۶۵؛ التبیان، ج۳، ص۱۸۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۱۶۶؛ احکام القرآن، ج۲، ص۲۶۵؛ التبیان، ج۳، ص۱۸۸.
- ↑ مواهب الرحمن، ج۸، ص۱۵۴.
- ↑ «میراثبرانی نهادهایم و (نیز) سهم کسانی را که پیمان (زناشویی) تان (شما را به آنان) وابسته است؛ به آنها بپردازید» سوره نساء، آیه ۳۳.
- ↑ المنار، ج۴، ص۴۲۰؛ الاصفی، ج۱، ص۱۹۷؛ زبدةالبیان، ص۸۲۲.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 496-499.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۱.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۱۲۹ـ۱۳۰؛ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۲۰۵.
- ↑ غرائب القرآن، ج۲، ص۳۶۳؛ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۴۲ـ۴۳؛ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۲۰۵.
- ↑ «خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش میکند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است و اگر (همه وارثان)، دختر و بیش از دو تن باشند تنها دو سوم آنچه بر جای نهاده، از آن ایشان است و اگر (تنها) یک دختر باشد، نصف از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر شخص در گذشته اگر فرزند داشته باشد، یک ششم از آنچه بر جای نهاده، خواهد بود و اگر فرزندی نداشته باشد و پدر و مادرش ارثبر اویند، مادرش یک سوم خواهد برد؛ اگر برادرانی (یا خواهرانی یا برادران و خواهرانی) داشته باشد، برای مادرش یک ششم است. (این تقسیمها) پس از (انجام) آن وصیّتی است که میکند یا (پرداختن) وامی (که دارد)؛ شما در نمییابید کدامیک از پدرانتان و فرزندانتان برای شما سودمندترند؛ (این احکام) فریضهای است از سوی خداوند بیگمان خداوند دانایی حکیم است» سوره نساء، آیه ۱۱.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۱۳۰؛ جواهر الکلام، ج۳۹، ص۹۳؛ فقهالقرآن، ج۲، ص۳۵۵.
- ↑ جواهرالکلام، ج۳۹، ص۹۳؛ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۲۰۵؛ تفسیر جلالین، ص۸۱.
- ↑ تفسیرالجلالین، ص۸۱؛ تفسیر ابنکثیر، ج۱، ص۴۶۹؛ التفسیرالکبیر، ج۹، ص۲۰۶.
- ↑ جواهر الکلام، ج۳۹، ص۹۳؛ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۲۰۵ـ۲۰۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۲۰۶؛ جواهرالکلام، ج۳۹، ص۹۳؛ التبیان، ج۳، ص۱۳۰.
- ↑ «و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموختهاند و از همه چیز (بهرهای) بخشیدهاند؛ بیگمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.
- ↑ «و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش!» سوره مریم، آیه ۵.
- ↑ «(همان) که از من و از خاندان یعقوب میراث میبرد و پروردگارا! او را پسندیده گردان» سوره مریم، آیه ۶.
- ↑ الاحکام، ج۲، ص۲۰۲؛ ابوهریره، ص۱۴۱.
- ↑ الاحکام، ج۳، ص۴۹.
- ↑ غرائب القرآن ج۲، ص۳۶۴؛ تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۵۶.
- ↑ فقه القرآن، ج۲، ص۳۳۱؛ تدوین القرآن، ص۳۷.
- ↑ «و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموختهاند و از همه چیز (بهرهای) بخشیدهاند؛ بیگمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.
- ↑ التبیان، ج۸، ص۸۲ـ۸۳؛ المیزان، ج۱۵، ص۳۴۹.
- ↑ «و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش!» سوره مریم، آیه ۵.
- ↑ «(همان) که از من و از خاندان یعقوب میراث میبرد و پروردگارا! او را پسندیده گردان» سوره مریم، آیه ۶.
- ↑ «(همان) که از من و از خاندان یعقوب میراث میبرد و پروردگارا! او را پسندیده گردان» سوره مریم، آیه ۶.
- ↑ «و زکریّا را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو بهترین بازماندگانی!» سوره انبیاء، آیه ۸۹.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 499-500.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۱.
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۳۶۶؛ ناسخ و منسوخ، ص۲۴ـ۲۵؛ تفسیر ابنکثیر، ج۱، ص۲۱۷.
- ↑ الفقه علی المذاهب الخمسه، ص۵۱۸؛ المنار، ج۴، ص۴۰۳.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۹؛ احکام القرآن، ج۲، ص۱۱۸؛ غرائبالقرآن، ج۲، ص۳۶۵.
- ↑ تفسیر ابنکثیر، ج۱، ص۴۶۹.
- ↑ احکام القرآن، ج۲، ص۱۱۹؛ مجمع البیان، ج۳، ص۲۵؛ فقهالقرآن، ج۲، ص۳۳۲.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 500-503.
- ↑ «و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهادهاند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم از آنچه بر جا گذاردهاند از آن شماست پس از (انجام) وصیتی که میکنند یا (پرداخت) وامی (که دارند) و اگر شما فرزندی نداشته باشید یک چهارم از آنچه بر جا نهادهاید از آن آنهاست و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم از آنچه بر جا گذاردهاید از آن آنان است» سوره نساء، آیه ۱۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۵۱؛ فقهالقرآن، ج۲، ص۳۳۵؛ کنز العرفان، ج۲، ص۳۳۱.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۲.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۲.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۱۳۷؛ الفقه علی المذاهب الخمسه، ص۵۲۲ و ۵۵۹؛ فقه القرآن، ج۲، ص۳۳۵.
- ↑ «خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش میکند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است و اگر (همه وارثان)، دختر و بیش از دو تن باشند تنها دو سوم آنچه بر جای نهاده، از آن ایشان است و اگر (تنها) یک دختر باشد، نصف از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر شخص در گذشته اگر فرزند داشته باشد، یک ششم از آنچه بر جای نهاده، خواهد بود و اگر فرزندی نداشته باشد و پدر و مادرش ارثبر اویند، مادرش یک سوم خواهد برد؛ اگر برادرانی (یا خواهرانی یا برادران و خواهرانی) داشته باشد، برای مادرش یک ششم است. (این تقسیمها) پس از (انجام) آن وصیّتی است که میکند یا (پرداختن) وامی (که دارد)؛ شما در نمییابید کدامیک از پدرانتان و فرزندانتان برای شما سودمندترند؛ (این احکام) فریضهای است از سوی خداوند بیگمان خداوند دانایی حکیم است» سوره نساء، آیه ۱۱.
- ↑ «و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهادهاند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم از آنچه بر جا گذاردهاند از آن شماست پس از (انجام) وصیتی که میکنند یا (پرداخت) وامی (که دارند) و اگر شما فرزندی نداشته باشید یک چهارم از آنچه بر جا نهادهاید از آن آنهاست و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم از آنچه بر جا گذاردهاید از آن آنان است، البته پس از (انجام) وصیتی که میکنید یا (پرداخت) وامی (که دارید) و اگر مردی یا زنی که از او ارث میبرند بیفرزند و بیپدر و بیمادر و (تنها) دارای برادر یا خواهر (یا هر دو) باشد یک ششم از آن هر یک از این دو، است و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲.
- ↑ «از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را میبرند و اگر (میراثبران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث میبرد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان میدارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۱۳۴؛ فقه القرآن، ج۲، ص۳۳۵؛ الفقه علی المذاهب الخمسه، ص۵۲۲.
- ↑ جواهرالکلام، ج۳۹، ص۲۲۰؛ تفسیر شاهی، ج۲، ص۵۹۸ـ۵۹۹؛ المغنی، ج۷، ص۲۱۲.
- ↑ کنزالعرفان، ج۲، ص۳۳۲؛ جواهرالکلام، ج۳۹، ص۱۹۶؛ المغنی، ج۷، ص۲۱۷.
- ↑ کنزالعرفان، ج۲، ص۳۳۱؛ تفسیر شاهی، ج۲، ص۶۰۱؛ التبیان، ج۳، ص۱۳۴.
- ↑ تفسیر شاهی، ج۲، ص۵۹۹؛ کنز العرفان، ج۲، ص۳۳۲؛ جواهرالکلام، ج۳۹، ص۲۰۷.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 503-504.
- ↑ «و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهادهاند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم از آنچه بر جا گذاردهاند از آن شماست پس از (انجام) وصیتی که میکنند یا (پرداخت) وامی (که دارند) و اگر شما فرزندی نداشته باشید یک چهارم از آنچه بر جا نهادهاید از آن آنهاست و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم از آنچه بر جا گذاردهاید از آن آنان است، البته پس از (انجام) وصیتی که میکنید یا (پرداخت) وامی (که دارید) و اگر مردی یا زنی که از او ارث میبرند بیفرزند و بیپدر و بیمادر و (تنها) دارای برادر یا خواهر (یا هر دو) باشد یک ششم از آن هر یک از این دو، است و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲.
- ↑ «از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را میبرند و اگر (میراثبران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث میبرد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان میدارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.
- ↑ المصباح، ص۵۳۸، "کل"؛ التبیان، ج۳، ص۱۳۵.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج۱، ص۴۶۰ـ۴۶۱؛ الکشاف، ج۱، ص۴۸۵؛ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۷۶.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج۱، ص۴۶۱؛ التبیان، ج۳، ص۱۳۵ـ۱۳۶؛ مواهب الرحمن، ج۷، ص۲۹۱.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۱۳۵؛ مجمعالبیان، ج۳، ص۲۹؛ الخلاف، ج۴، ص۳۴.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۴۷۵ـ۴۷۶؛ تفسیر ماوردی، ج۱، ص۴۶۱؛ مفردات، ص۷۱۹ـ۷۲۰، "کل".
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 504.
- ↑ «از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را میبرند و اگر (میراثبران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث میبرد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان میدارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.
- ↑ تفسیرقمی، ج۱، ص۱۶۱؛ التبیان، ج۳، ص۱۳۶؛ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۳۸۱.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۲۰۹؛ مواهب الرحمن، ج۷، ص۲۸۷.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۲۱۴؛ فقه القران، ج۲، ص۳۵۰؛ الفقه علی المذاهب الخمسه، ص۵۱۴.
- ↑ المغنی، ج۷، ص۶۴ و ۶۹؛ المحلی، ج۸، ص۲۸۰.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 504-505.
- ↑ «از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را میبرند و اگر (میراثبران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث میبرد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان میدارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۲۳۰.
- ↑ جامعالبیان، مج۴، ج۶، ص۵۷.
- ↑ فقهالقرآن، ج۲، ص۳۵۰؛ التبیان، ج۳، ص۱۳۸؛ المیزان، ج۴، ص۲۱۳.
- ↑ الفقه علی المذاهب الخمسه، ص۵۴۷.
- ↑ «از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را میبرند و اگر (میراثبران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث میبرد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان میدارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۱۵۳.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۱۵۳.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 505-506.
- ↑ «مردان را از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان، بر جای مینهند، بهرهای معیّن است؛ و زنان را (نیز) از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان بر جای مینهند؛ بهرهای معیّن است؛ چه کم باشد و چه زیاد» سوره نساء، آیه ۷.
- ↑ وسائلالشیعه، ج۲۶، ص۱۴۵ـ۱۸۳.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۱.
- ↑ المغنی، ج۷، ص۶۳ـ۸۲؛ زبدةالبیان، ص۸۱۱.
- ↑ الفقه علی المذاهب الخمسه، ص۵۵۰ـ۵۵۱.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 506.
- ↑ «مردان را از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان، بر جای مینهند، بهرهای معیّن است؛ و زنان را (نیز) از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان بر جای مینهند؛ بهرهای معیّن است؛ چه کم باشد و چه زیاد» سوره نساء، آیه ۷.
- ↑ «و کسانی که پس از آن ایمان آورده و هجرت گزیده و همراه شما جهاد کردهاند از شمایند و در کتاب خداوند خویشاوندان (در ارثبری) نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند؛ بیگمان خداوند به هر چیزی داناست» سوره انفال، آیه ۷۵.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۲۶، ص۱۸۶ـ۱۹۴.
- ↑ الفقه علی المذاهب الخمسه، ص۵۵۴ـ۵۵۵.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 506.
- ↑ مفردات، ص۲۱۹؛ المصباح، ص۱۲۱، "حجب".
- ↑ کشاف اصطلاحاتالفنون، ج۱، ص۶۲۱.
- ↑ الفقه علی المذاهب الخمسه، ص۵۲۴.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲.
- ↑ «خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش میکند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است و اگر (همه وارثان)، دختر و بیش از دو تن باشند تنها دو سوم آنچه بر جای نهاده، از آن ایشان است و اگر (تنها) یک دختر باشد، نصف از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر شخص در گذشته اگر فرزند داشته باشد، یک ششم از آنچه بر جای نهاده، خواهد بود و اگر فرزندی نداشته باشد و پدر و مادرش ارثبر اویند، مادرش یک سوم خواهد برد؛ اگر برادرانی (یا خواهرانی یا برادران و خواهرانی) داشته باشد، برای مادرش یک ششم است. (این تقسیمها) پس از (انجام) آن وصیّتی است که میکند یا (پرداختن) وامی (که دارد)؛ شما در نمییابید کدامیک از پدرانتان و فرزندانتان برای شما سودمندترند؛ (این احکام) فریضهای است از سوی خداوند بیگمان خداوند دانایی حکیم است» سوره نساء، آیه ۱۱.
- ↑ فقه القرآن، ج۲، ص۳۳۳؛ آلاء الرحمن، ج۲، ص۲۶۲؛ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۴۸ـ۴۹.
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۳۶۹ـ۳۷۱؛ فقهالقرآن، ج۲، ص۳۳۳؛ المنار، ج۴، ص۴۱۶.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۱.
- ↑ فقهالقرآن، ج۲، ص۳۳۳؛ التبیان، ج۳، ص۱۳۱؛ زبدةالبیان، ص۸۱۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۴۸؛ فقهالقرآن، ج۲، ص۳۳۳؛ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۳۷۱ـ۳۷۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۴۱ و ۴۸؛ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۳۷۲؛ کنزالعرفان، ج۲، ص۳۲۹.
- ↑ فقه القرآن، ج۲، ص۳۳۶؛ احکام القرآن، ج۲، ص۱۰۳.
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۳۶۹؛ التبیان، ج۳، ص۱۳۱؛ فقهالقرآن، ج۲، ص۳۳۳.
- ↑ فقه القرآن، ج۲، ص۳۳۴؛ الصافی، ج۱، ص۴۲۶.
- ↑ تهذیب، ج۹، ص۳۲۸.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 507.
- ↑ لسانالعرب، ج۹، ص۴۷۸؛ مفردات، ص۵۹۷؛ المصباح، ص۴۳۸، "عول".
- ↑ فقه القرآن، ج۲، ص۳۵۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج۳۹، ص۱۰۶؛ الروضة البهیه، ج۸، ص۸۷.
- ↑ تهذیب، ج۹، ص۲۸۷ـ۳۱۱.
- ↑ سیر اعلامالنبلاء، ج۱۳، ص۱۰۸؛ احکامالقرآن، ج۲، ص۱۳۱؛ المبسوط، سرخسی، ج۲۹، ص۱۶۱.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۲۹، ص۱۶۱؛ المغنی، ج۷، ص۶۸ـ۶۹.
- ↑ المحلی، ج۸، ص۲۷۹؛ المبسوط، سرخسی، ج۲۹، ص۱۶۱؛ احکام القرآن، ج۲، ص۱۳۱.
- ↑ الفقه علی المذاهب الخمسه، ص۵۲۱؛ المحلی، ج۸، ص۲۸۰؛ احکام القرآن، ج۲، ص۱۳۱.
- ↑ احکام القرآن، ج۲، ص۱۳۲؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۴۵۱؛ المغنی، ج۷، ص۶۹.
- ↑ المغنی، ج۷، ص۶۹؛ المحلی، ج۸، ص۲۸۰؛ المغنی، ج۷، ص۶۹.
- ↑ تهذیب، ج۹، ص۲۸۸ـ۳۰۰.
- ↑ تهذیب، ج۹، ص۲۹۳ـ۲۹۴.
- ↑ فقه القرآن، ج۲، ص۳۵۳؛ التبیان، ج۳، ص۱۳۸؛ المبسوط، طوسی، ج۴، ص۷۳.
- ↑ الدرالمنثور، ج۲، ص۴۵۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۱۰۸؛ المستدرک، ج۴، ص۳۷۸.
- ↑ فقهالقرآن، ج۲، ص۳۵۳؛ تهذیب، ج۹، ص۲۹۵؛ الانتصار، ص۲۸۴.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 507-509.
- ↑ المصباح، ص۴۱۳؛ مجمعالبحرین، ج۳، ص۱۸۹، "عصب".
- ↑ مجمع البحرین، ج۳، ص۱۸۹، "عصب".
- ↑ الفقه علی المذاهب الخمسه، ص۵۱۳.
- ↑ المصباح، ص۴۱۲؛ مجمعالبحرین، ج۳، ص۱۸۹، "عصب".
- ↑ مفردات، ص۵۶۸، "عصب"؛ اساسالبلاغه، ص۳۰۳.
- ↑ الانتصار، ص۲۷۹؛ ترتیب العین، ص۵۴۷، "عصب".
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 509.
- ↑ «و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش!» سوره مریم، آیه ۵.
- ↑ «(همان) که از من و از خاندان یعقوب میراث میبرد و پروردگارا! او را پسندیده گردان» سوره مریم، آیه ۶.
- ↑ نضد القواعد، ص۴۵۴؛ تهذیب، ج۹، ص۳۱۰؛ جامعالبیان، مج۹، ج۱۶، ص۵۸ـ۵۹.
- ↑ المصباح، ص۶۷۲، "ولی".
- ↑ «آنجا بود که زکریّا پروردگار خود را فرا خواند، گفت: پروردگارا! به من از سوی خویش فرزندی پاکیزه عطا کن که تو شنوای دعایی» سوره آل عمران، آیه ۳۸.
- ↑ نضدالقواعد، ص۴۵۴؛ مسالکالافهام، ج۱۳، ص۱۰۵.
- ↑ «پس خداوند آن (دختر) را به نیکی پذیرفت و به نیکی (پروراند و) برآورد و زکریّا را سرپرست او کرد و هرگاه زکریّا در محراب (عبادت) نزد وی میرفت کنار او، رزقی مییافت و میپرسید: ای مریم! این از کجا برای تو آمده است؟ و او میگفت: از نزد خداوند؛ (آری) خداوند به هر که بخواهد بیحساب (و شمار) روزی میدهد» سوره آل عمران، آیه ۳۷.
- ↑ مسالک الافهام، ج۱۳، ص۱۰۵؛ تهذیب، ج۹، ص۳۱۱.
- ↑ «و زکریّا را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو بهترین بازماندگانی!» سوره انبیاء، آیه ۸۹.
- ↑ «زنم نازاست» سوره مریم، آیه ۵.
- ↑ تهذیب، ج۹، ص۳۱۰؛ مسالکالافهام، ج۱۳، ص۱۰۵.
- ↑ «و زکریّا را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو بهترین بازماندگانی!» سوره انبیاء، آیه ۸۹.
- ↑ الصافی، ج۱، ص۴۲۹؛ مسالک الافهام، ج۱۳، ص۱۰۵.
- ↑ «از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را میبرند و اگر (میراثبران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث میبرد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان میدارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 509-510.
- ↑ «خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش میکند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است و اگر (همه وارثان)، دختر و بیش از دو تن باشند تنها دو سوم آنچه بر جای نهاده، از آن ایشان است و اگر (تنها) یک دختر باشد، نصف از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر شخص در گذشته اگر فرزند داشته باشد، یک ششم از آنچه بر جای نهاده، خواهد بود و اگر فرزندی نداشته باشد و پدر و مادرش ارثبر اویند، مادرش یک سوم خواهد برد؛ اگر برادرانی (یا خواهرانی یا برادران و خواهرانی) داشته باشد، برای مادرش یک ششم است. (این تقسیمها) پس از (انجام) آن وصیّتی است که میکند یا (پرداختن) وامی (که دارد)؛ شما در نمییابید کدامیک از پدرانتان و فرزندانتان برای شما سودمندترند؛ (این احکام) فریضهای است از سوی خداوند بیگمان خداوند دانایی حکیم است» سوره نساء، آیه ۱۱.
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۳، ص۳۶۵ـ۳۷۴؛ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۴۲.
- ↑ صحیح البخاری، ج۸، ص۶ـ۱۰.
- ↑ تهذیب، ج۹، ص۳۱۰.
- ↑ تهذیب، ج۹، ص۳۰۵؛ مسالکالافهام، ج۱۳، ص۱۰۵ـ۱۰۶؛ نضد القواعد، ص۴۵۵.
- ↑ تهذیب، ج۹، ص۳۰۵ـ۳۰۶؛ فقه القرآن، ج۲، ص۳۵۲؛ الانتصار، ص۲۷۹.
- ↑ الانتصار، ص۲۷۷.
- ↑ تهذیب، ج۹، ص۳۰۸؛ الانتصار، ص۲۸۰؛ مسالکالافهام، ج۱۳، ص۱۰۴ـ۱۰۵.
- ↑ «آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را میجویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه ۵۰.
- ↑ فقه القرآن، ج۲، ص۳۵۲؛ الانتصار، ص۲۷۸.
- ↑ المنار، ج۴، ص۴۲۴ـ۴۲۵؛ الکافی، ج۷، ص۷۵؛ تهذیب، ج۹، ص۳۱۱؛ الصافی، ج۱، ص۴۳۰.
- ↑ المنار، ج۴، ص۴۲۴ـ۴۲۵؛ الکافی، ج۷، ص۷۵؛ تهذیب، ج۹، ص۳۱۱؛ الصافی، ج۱، ص۴۳۰.
- ↑ تهذیب التفسیر، ج۲، ص۳۷۲؛ الفقه علی المذاهب الخمسه، ص۵۱۷ـ۵۱۸.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 510-511.
- ↑ التبیان، ج۵، ص۱۶۵؛ تهذیب، ج۹، ص۳۰۱؛ مسالک الافهام، ج۱۳، ص۱۰۴.
- ↑ «خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش میکند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است و اگر (همه وارثان)، دختر و بیش از دو تن باشند تنها دو سوم آنچه بر جای نهاده، از آن ایشان است و اگر (تنها) یک دختر باشد، نصف از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر شخص در گذشته اگر فرزند داشته باشد، یک ششم از آنچه بر جای نهاده، خواهد بود و اگر فرزندی نداشته باشد و پدر و مادرش ارثبر اویند، مادرش یک سوم خواهد برد؛ اگر برادرانی (یا خواهرانی یا برادران و خواهرانی) داشته باشد، برای مادرش یک ششم است. (این تقسیمها) پس از (انجام) آن وصیّتی است که میکند یا (پرداختن) وامی (که دارد)؛ شما در نمییابید کدامیک از پدرانتان و فرزندانتان برای شما سودمندترند؛ (این احکام) فریضهای است از سوی خداوند بیگمان خداوند دانایی حکیم است» سوره نساء، آیه ۱۱.
- ↑ «و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهادهاند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم از آنچه بر جا گذاردهاند از آن شماست پس از (انجام) وصیتی که میکنند یا (پرداخت) وامی (که دارند) و اگر شما فرزندی نداشته باشید یک چهارم از آنچه بر جا نهادهاید از آن آنهاست و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم از آنچه بر جا گذاردهاید از آن آنان است، البته پس از (انجام) وصیتی که میکنید یا (پرداخت) وامی (که دارید) و اگر مردی یا زنی که از او ارث میبرند بیفرزند و بیپدر و بیمادر و (تنها) دارای برادر یا خواهر (یا هر دو) باشد یک ششم از آن هر یک از این دو، است و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲.
- ↑ «از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را میبرند و اگر (میراثبران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث میبرد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان میدارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.
- ↑ تهذیب التفسیر، ج۲، ص۳۷۰؛ الفقه علیالمذاهب الخمسه، ص۵۱۵.
- ↑ الفقه علی المذاهب الخمسه، ص۵۴۷ و ۵۵۰.
- ↑ «از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را میبرند و اگر (میراثبران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث میبرد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان میدارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 511-513.
- ↑ «خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش میکند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است و اگر (همه وارثان)، دختر و بیش از دو تن باشند تنها دو سوم آنچه بر جای نهاده، از آن ایشان است و اگر (تنها) یک دختر باشد، نصف از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر شخص در گذشته اگر فرزند داشته باشد، یک ششم از آنچه بر جای نهاده، خواهد بود و اگر فرزندی نداشته باشد و پدر و مادرش ارثبر اویند، مادرش یک سوم خواهد برد؛ اگر برادرانی (یا خواهرانی یا برادران و خواهرانی) داشته باشد، برای مادرش یک ششم است. (این تقسیمها) پس از (انجام) آن وصیّتی است که میکند یا (پرداختن) وامی (که دارد)؛ شما در نمییابید کدامیک از پدرانتان و فرزندانتان برای شما سودمندترند؛ (این احکام) فریضهای است از سوی خداوند بیگمان خداوند دانایی حکیم است» سوره نساء، آیه ۱۱.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۱.
- ↑ «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ التبیان، ج۸، ص۳۱۸.
- ↑ «و چون وابستگان و یتیمان و مستمندان در تقسیم (میراث) حاضر باشند به آنها از آن روزی دهید و با آنان شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۸.
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۳۵۰.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۱۲۲؛ زاد المسیر، ج۲، ص۱۹؛ المیزان، ج۴، ص۲۰۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۱۹۷.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۱۲۲؛ زاد المسیر، ج۲، ص۱۹؛ تفسیر ابنکثیر، ج۱، ص۴۶۵.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج۱، ص۵۸۸؛ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۳۵۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۱۹۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص۱۶۰؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۲۲؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۴۴۱.
- ↑ جامعالبیان، ج۳، ص۲۵۱ـ۲۵۲؛ فیظلال القرآن، ج۱، ص۵۸۸؛ المیزان، ج۴، ص۲۰۶.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۱۲۲.
- ↑ زاد المسیر، ج۲، ص۲۰؛ التبیان، ج۳، ص۱۲۳؛ احکام القرآن، ج۲، ص۱۰۵.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 513-514.
- ↑ «و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر میدهند؛ این برای کسی است که بخواهد دوران شیردهی را کامل کند، و خوراک و پوشاک آنان به شایستگی بر صاحب فرزند است، بر هیچ کس جز به اندازه توانش تکلیف نیست، نه مادر باید به خاطر فرزندش زیان بیند و نه صاحب فرزند به خاطر فرزندش و بر (گردن) وارث، مانند همین است پس اگر (پدر و مادر) با رضایت و رایزنی با هم بازگرفتن (زودتر کودک) از شیر را خواستند، گناهی ندارند، و اگر خواستید برای فرزندانتان دایه بگیرید، اگر به بایستگی دستمزد آنان را بپردازید گناهی بر شما نیست و از خداوند پروا کنید و بدانید خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
- ↑ تفسیرقرطبی، ج۳، ص۱۱۱؛ الکشاف، ج۱، ص۲۸۰.
- ↑ الدرالمنثور، ج۱، ص۶۸۹؛ التبیان، ج۲، ص۲۵۸؛ جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۶۷۸.
- ↑ جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۶۸۰.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۱۱.
- ↑ جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۶۷۹؛ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۱۱.
- ↑ احکام القرآن، ج۱، ص۵۵۷.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۲۴۱؛ التفسیرالکبیر، ج۳، ص۱۳۰.
- ↑ احکام القرآن، ج۱، ص۵۵۴؛ جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۶۸۰؛ التبیان، ج۲، ص۲۵۹.
- ↑ الدرالمنثور، ج۱، ص۶۸۹؛ المیزان، ج۲، ص۱۴۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۱۲؛ الدرالمنثور، ج۱، ص۶۹۰؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۲۱.
- ↑ تبادکانی، سید حسن، مقاله «ارث»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص 514.