بغی: تفاوت میان نسخهها
خط ۸: | خط ۸: | ||
== معناشناسی بغی و باغی == | == معناشناسی بغی و باغی == | ||
=== معنای لغوی === | === معنای لغوی === | ||
«بغی» در لغت به معنای طلب کردن<ref>فیّومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۲، ص۵۷.</ref>، [[فسق]]، [[فساد]] و | «بغی» در لغت به معنای طلب کردن<ref>فیّومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۲، ص۵۷.</ref>، [[فسق]]، [[فساد]] و روابط [[نامشروع]]<ref>طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ج۱، ص۵۳؛ مرتضی زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۹، ص۲۰۶؛ إبن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۴، ص۷۷.</ref>، [[حسد]]<ref>إبن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۴، ص۷۹.</ref>، [[تسلط]] پیدا کردن بر کسی و [[ظلم]] کردن<ref>إبن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۴، ص۷۸.</ref>، خروج بر کسی با [[هدف]] ظلم و فساد<ref>زمخشری، محمود بن عمر، اساس البلاغه، ص۴۶.</ref> و [[نافرمانی]] و [[عصیان]]<ref>دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، ج۴، ص۴۸۹۷.</ref> آمده است. در مجموع، این واژه در اکثر موارد استعمال آن، دارای معنایی مذموم است<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۱۳۷.</ref>.<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[سید امین ورعی|ورعی، سید امین]]، [[مستند قرآنی بغی در اصطلاح فقهی (مقاله)|مستند قرآنی بغی در اصطلاح فقهی]]، ص ۷۵؛ [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[بغی - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «بغی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۵]].</ref> | ||
=== معنای اصطلاحی === | === معنای اصطلاحی === |
نسخهٔ ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۴
بغی به معنای ظلم عبارت است از شورش بر امام و خروج بر دولت اسلامی، به همین دلیل، اصطلاح باغی بر کسی که بر امام و پیشوای عادل بهصورت مسلحانه خروج کند اطلاق شده است.
مقدمه
فقهای اسلامی ـ اعم از شیعه و سنی ـ در کتابهای فقهی خود از جریان و گروه خاصی در جامعه مسلمانان نام بردهاند که جهاد و مبارزه با آنان بر مسلمانان واجب است. این گروه "اهل بغی" یا "بغات" نام دارند که مفرد آن "باغی" است. جامعه اسلامی و دولت مشروع آنان باید در مقابل اهل بغی بایستند و با آنها مقابله کنند[۱].
معناشناسی بغی و باغی
معنای لغوی
«بغی» در لغت به معنای طلب کردن[۲]، فسق، فساد و روابط نامشروع[۳]، حسد[۴]، تسلط پیدا کردن بر کسی و ظلم کردن[۵]، خروج بر کسی با هدف ظلم و فساد[۶] و نافرمانی و عصیان[۷] آمده است. در مجموع، این واژه در اکثر موارد استعمال آن، دارای معنایی مذموم است[۸].[۹]
معنای اصطلاحی
بغی در اصطلاح فقهی "خروج عدهای از مسلمانان بر امام عادل و شکستن بیعت او و مخالفت با احکام و دستورهای اوست". چنین کسی را باغی گویند به دلیل آنکه از حدّ خود تجاوز کرده و به حقوق امام و جامعه تعدی نموده و یا به خاطر آنکه ستمکار است، یا به این خاطر که خواهان برتری بر امام جامعه است[۱۰].
در فقه سیاسی اسلام، باغی و اهل بغی چنین تعریف شده است: "کسی که بیعت خویش را با پیشوای معصوم (ع) شکسته و از اطاعت وی بیرون رفته باشد[۱۱]، هر کسی که بر امام و پیشوای عادل خروج کند و مسلحانه بشورد، باغی است. جهاد علیه این فرقه با دعوت و درخواست امام یا کسی که امام او را تعیین و منصوب کرده باشد، بر مسلمانان واجب کفایی است: ﴿فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ﴾[۱۲]؛ مگر آنکه توبه نمایند. از نمونههای تاریخی جنگ با اهل بغی، جنگ جمل، نهروان و صفین است[۱۳].
تفاوت باغی با محارب
- محاربه عبارت است از: تجهیز یا حمل اسلحه و یا کشیدن آن به منظور ایجاد رعب و وحشت در مردم، خواه مسلمان باشند و خواه کافر. این کار یا شرارت محض و یا به منظور دزدی است[۱۴]. اما بغی عبارت است از قیام مسلّحانه عدهای در برابر امام عادل جامعه اسلامی به منظور برانداختن حکومت اسلام.
- محاربه ممکن است به صورت فردی و یا جمعی صورت بگیرد. اما بغی خروج و یک قیام جمعی است.
- محارب، اعمّ از کافر و مسلمان است، یعنی هم ممکن است کافر باشد و هم مسلمان. اما باغی کسی است که تظاهر به اسلام میکند و شهادتین ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ و ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ﴾ میگوید، اما در برابر امام عادل مسلمانان قیام مسلّحانه میکند.
- توبه محارب بعد از اسارت و دستگیری قبول نیست، اما توبه باغی در صورت ذیفئه نبودن بعد از اسارت نیز قبول است.
- برای محارب چهار نوع کیفر (حدّ شرعی) پیشبینی شده اما برای "باغی" این حدود پیشبینی نشده است. فقط دستور قتال و جهاد داده شده که در آن یا تسلیم امام عادل مسلمانان میشوند و یا کشته میگردند[۱۵].
بغی از دیدگاه قرآنی
واژه "بغی" و مشتقات آن ۹۶ بار در قرآن آمده و در بیشتر موارد در معانی لغوی آن به کار رفته و تنها در چند آیه معنای اصطلاحی آن مراد است؛ از جمله آیه ﴿وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾[۱۶] و نیز آیه ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۷] طبق برخی روایات مراد از باغی در آیات فوق خروج کننده بر حاکم اسلامی است[۱۸]. ظاهراً این واژه به معنای اصطلاحی آن نخستین بار در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) به کار رفته که آن حضرت در آن قاتلان عمّار را گروه باغی نامیدند. «يَا عَمَّارُ تَقْتُلُكَ اَلْفِئَةُ اَلْبَاغِيَةُ»[۱۹]. در احادیث دیگر به ویژه سخنان امیرمؤمنان، علی (ع) نیز بسیار به کار رفته است[۲۰].[۲۱]
پیشینه تاریخی بغی و تمرد
حکومتها و پادشاهان و حکمرانان همواره مجرمان سیاسی یعنی همان مخالفان، شورشیان، مجرمان، باغیان و... حکومت خود را از جمله خطرناکترین دشمنان خود و جامعه به شمار میآورند، بهطوریکه نوعاً به منظور حفاظت از قدرت و حاکمیت خود در مقابل این افراد شخصاً میایستند و یا تحت نظارت مستقیم خود به مجازات آنها اقدام میکنند. مجازاتی که بعضاً جنبه انتقام خصوصی دارد تا جنبه عمومی و اجتماعی. به همین دلیل است که مجازات مجرمان سیاسی در حکومتهای غیر اسلامی و حتی غیر دینی تا قبل از قرون هجدهم و نوزدهم میلادی به مراتب شدیدتر و وحشیانهتر از مجازات مجرمان عادی بوده است و حتی از محدوده جسم و جان شخص مجرم فراتر رفته، خانواده و بستگان او را نیز دربرمیگرفت.
گروهی از دانشمندان اسلامی که در فقه جزایی و حقوق نوین تحقیق و مطالعاتی داشتهاند، این نظریه را طرح کردهاند که در اسلام عنوان و مفهومی وجود دارد که دقیقاً منعکسکننده همان مفهوم جرم سیاسی است. اینها در واقع بین دو اصطلاح فقهی بغی و اصطلاح جزای عرفی جرم سیاسی ترادف قائل شده و معتقدند که بغی همان جرم سیاسی و مجرم سیاسی در اسلام همان باغی است[۲۲]. اگرچه شباهتهای بسیاری را میتوان در خصوص شرایط و ضوابط تشخیص و اصول حاکم بر موارد تحقق بغی بهطور خاص و عام و جرائم سیاسی بهطور عام مشاهده نمود و آثار و نتایج مشابه و بعضاً یکسانی را در هر دو پدیده، سراغ گرفت. اما نگاهی به پیشینه تاریخی بغی از دوران رسولالله تا قرن معاصر و دوران حاضر نشانگر این نظریه است که شریعت اسلامی در برخورد با مخالفان، شیوه خاصی را ارائه و بر اساس نیت و نوع جرم همواره بین حرکتهای مخالفان تفکیک قائل بوده است. زمانی که در جهان مجرم سیاسی خطرناکترین مجرم و مجازات او تا اوایل قرن نوزدهم؛ مرگ، سوزاندن و مصادره اموال بود و حتی خانواده وی نیز مجازات میشدند شریعت مقدس اسلام در چهارده قرن پیش بین جرم سیاسی با عنوان بغی و جرم عادی تفکیک قائل شده است.
از سوی دیگر بغی مخصوص مسلمانان است، یعنی قیامی را میتوان بغی دانست که توسط گروهی از مسلمانان، صورت گیرد؛ لذا شورشیان غیر مسلمان باغی محسوب نمیشوند. این در حالی است که در جرم سیاسی هیچ شرطی مبنی بر وجود اعتقاد مذهبی خاص جهت تحقق جرم سیاسی، قید نشده و مجرم سیاسی میتواند از هر مذهب یا اعتقادی که مبنای فکری او را تشکیل میدهد برخوردار باشد؛ لذا به منظور آشنایی هرچه بیشتر با پیشینه تاریخی بغی، روند تاریخی آن از عصر پیامبر گرامی اسلام(ص) تا دوران خلافت خلفا و امامت امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) و سایر ائمه معصومین(ع) تا دوران معاصر، در این نوشتار مورد بررسی و کنکاش قرار میگیرد[۲۳].
انواع باغی
این واژه ریشۀ قرآنی[۲۴] و روایی[۲۵] دارد. فقهاء اهل بغی را به دو گروه تقسیم نمودهاند: "ذی فئه" و "غیر ذی فئه"[۲۶].
- بغی ذی فئه: گروهی از باغیان هستند که علاوه بر افراد مهاجم، دارای تشکیلات و سازماندهی منسجم هستند.
- بغی غیر ذی فئه: تنها همانهایی هستند که در معرکه جنگ مشغول پیکارند و در پشت جبهه، سازماندهی خاصی ندارند.
شیوۀ برخورد با دو گروه اهل بغی، در حکومت اسلامی متفاوت است؛ به گونهای که باغیان غیر ذی فئه برخلاف ذی فئه، مجروحانش اعدام نمیشوند و فراریانشان نیز مورد تعقیب قرار نمیگیرند[۲۷].[۲۸]
شروط تحقق بغی
هرگونه خروج علیه امام ذیل حکم بغی قرار نمیگیرد بلکه شروطی برای تعلق حکم بغی به خروج کنندگان در کتب فقهی بیان شده است که برخی از آنها عبارتاند از:
- در قدرتی باشند که جلوگیری از آنها و متفرق کردن جمعیتشان ممکن نباشد، مگر با لشکرکشی و جنگ؛ بنابراین اگر تعدادشان اندک و مکر و کیدشان نیز ضعیف بود، اهل بغی نیستند؛ زیرا امکان متفرق کردن آنها بدون جنگ وجود دارد[۲۹]؛
- از سلطه و سیطره امام خارج و از وی جدا شوند. اما اگر در سلطه و سیطره امام و همراه وی باشند، اهل بغی نیستند؛
- جدا شدن و خروج آنان به شبهه و تأویلی باشد که برای خودشان مجاز است؛ اما اگر بدون این تأویل خارج شوند، محارباند؛
- پیش از آنکه جنگی آغاز شود، امام باید نمایندهای بفرستد و با آنان مذاکره و مناظره کند، آنگاه اگر سخن آنان حق باشد، به آن مطالب جامه عمل بپوشاند و اگر امر بر آنان مشتبه شده باشد، آن را برای ایشان حل کند و روشن سازد. در این حالت اگر بازگشتند که مسئله خاتمه یافته است و اگر بازنگردند، امام با آنها میجنگد[۳۰].[۳۱]
مصادیق باغی
مصادیق باغی به شرح ذیل است:
- احزاب و گروههایی که در دارالاسلام از اطاعت امام (حاکم اسلامی) سرپیچی نموده و دست به قیام علیه او بزنند[۳۲]؛
- گروههایی که با تحریک، مردم را به شورش واداشته و قصدشان، براندازی حکومت اسلامی، هرج و مرج و نقض حاکمیت اسلام بوده، بدون اینکه طرحی برای دستیابی به قدرت داشته باشند؛ مانند ناکثین در جریان جنگ جمل[۳۳]؛
- گروههایی که قصد تجزیه بخشی از دارالاسلام را داشته و خواستار سیاست "ملوک الطوایفی" و یا ایجاد دولت جدید در دارالاسلام باشند؛
- گروهی که با تشکیلات سازمان یافتهای از خارج دارالاسلام، به وسیله عوامل نفوذی داخلی، به صورت حرکت خزنده علیه امام قیام کنند؛
- گروهی که از راه قوه قهریه (عملیات نظامی) از خارج و یا داخل دارالاسلام بر امام قیام کنند؛
- ستون پنجمی که میان طرفین درگیری، پس از انجام صلح دو طرف، یکی از طرفین را وادار کند تا دست به تجاوز بزند[۳۴].[۳۵]
احکام باغیان
برخی از احکامی که درباره باغی وجود دارد عبارت است از:
- باغی هرچند در باطن در زمره کفّار است، اما بر حسب ظاهر، احکام جاری بر مسلمانان ـ مانند جواز خوردن ذبیحه ایشان، ازدواج با آنان، حرمت اموال و ناموسشان ـ بر او نیز جاری است، مگر آنکه ناصبی باشد[۳۶].
- جهاد با باغی در صورت دعوت امام معصوم (ع) یا منصوب از سوی ایشان، واجب و سرپیچی از آن، گناه کبیره است. با قیام به جهاد در حدّ کفایت، وجوب از دیگران ساقط میشود، مگر آنکه امام (ع) فرد یا افراد خاصّی را به جهاد فراخوانَد که در این صورت، بر آنان اجابت، واجب عینی خواهد بود[۳۷]. فرار از جنگ با باغی همچون فرار از جهاد با کافر و مشرک، حرام، بلکه از گناهان کبیره است.
- اگر باغی در حال جنگ اسیر شود، بیعت با امام (ع) بر او عرضه میشود. در صورت پذیرش آزاد میگردد و در صورت استنکاف، تا پایان جنگ در بازداشت میماند. پس از خاتمه جنگ اگر باغیان، توبه کنند، یا سلاح خود را بر زمین گذارند یا فرار نمایند در صورتی که هسته مرکزی نداشته باشند، اسیرانشان، آزاد میشوند، امّا در صورت فرار باغیان و داشتن هسته مرکزی، در زندان میمانند تا کشته شوند، در این صورت کشتن مجروحان و تعقیب فراریان نیز جایز است[۳۸].
- بر کسی که در جنگ با اهل بغی کشته شود، احکام شهید جاری است، بنابراین بدون آنکه غسل داده یا کفن شود، پس از اقامه نماز بر او، با لباسش دفن میگردد[۳۹].
- به اسیری گرفتن فرزندان باغی هرچند پس از خروج وی بر امام (ع) متولّد شده باشند و نیز تملّک همسر وی جایز نیست[۴۰].
- تملّک داراییهای باغی جز مقداری که در جنگ به دست سپاهیان حق میافتد جایز نیست. غنیمت بودن آن مقدار نیز اختلافی است. بنابر قول به غنیمت بودن، اموال به غنیمت گرفته شده تنها میان مجاهدان تقسیم میگردد؛ یک سهم به پیاده، دو سهم به کسی که یک اسب با خود آورده و سه سهم به کسی که همراه دو اسب یا بیشتر در جنگ شرکت کرده است داده میشود[۴۱]. کسی ضامن اموال تلف شده باغی در جنگ نیست[۴۲]، امّا اگر اموال و نفوس افراد جبهه حق توسط باغی تلف شود، وی ضامن است[۴۳].[۴۴]
پرسش مستقیم
جستارهای وابسته
منابع
- نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم
- فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی
- ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی
- محدثی، جواد، فرهنگ غدیر
- هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت
- شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام
- مهدوی، اصغرآقا و کاظمی، سید محمد صادق، کلیات فقه سیاسی
- صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بغی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵
- ناصری، حسینی و سلیمی، پیشینه تاریخی بغی و تمرد در حکومت اسلامی
پانویس
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص۲۰۳.
- ↑ فیّومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۲، ص۵۷.
- ↑ طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ج۱، ص۵۳؛ مرتضی زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۹، ص۲۰۶؛ إبن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۴، ص۷۷.
- ↑ إبن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۴، ص۷۹.
- ↑ إبن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۴، ص۷۸.
- ↑ زمخشری، محمود بن عمر، اساس البلاغه، ص۴۶.
- ↑ دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، ج۴، ص۴۸۹۷.
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۱۳۷.
- ↑ ورعی، سید جواد، ورعی، سید امین، مستند قرآنی بغی در اصطلاح فقهی، ص ۷۵؛ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بغی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ شیخ طوسی، النهایة فی مجرد الفقه والفتوا، ص۲۹۶؛ حلی (علامه)، تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۴۱؛ حائری طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الأحکام بالدلائل، ج۴، ص۲۳.
- ↑ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۲۲؛ طباطبایی، سید علی، ریاضالمسائل، ج۷، ص۴۵۶.
- ↑ "و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ كنند، ميان آنان را آشتى دهيد پس اگر يكى از آن دو بر ديگرى ستم كرد با آن كس كه ستم مىكند جنگ كنيد تا به فرمان خداوند باز گردد"؛ سوره حجرات آیه ۹
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۱۴۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۲۱؛ مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، فرهنگ فقه فارسی؛ مهدوی، اصغرآقا و کاظمی، سید محمد صادق، کلیات فقه سیاسی، ص۱۱۷؛ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص۲۰۴؛ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بغی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
- ↑ و هو کل مجردّ سلاحا فی بَر او بحر، لیلاً او نهارا لاخافة السابله والمتروّدین من المسلمین مطلقا؛ طباطبایی، سید علی، ریاض المسائل، ج۱۳، ص۶۱۴.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص۲۰۹؛ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص۱۶۵؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص۱۶۱.
- ↑ «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره حجرات، آیه ۹.
- ↑ «جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که» سوره بقره، آیه ۱۷۳.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۴۷۶؛ نورالثقلین؛ ج۱، ص۱۵۵.
- ↑ الکافی، ج۵، ص۱۱؛ مسند احمد، ج۲، ص۲۰۶؛ صحیح البخاری، ج۳، ص۲۰۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۷، ۱۹۲.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «بغی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
- ↑ عوده، عبدالقادر، التشریع الجنائی الاسلامی مقارنا بالقانون الوضعی، ج۱، ص۱۰۱.
- ↑ ناصری، حسینی و سلیمی، پیشینه تاریخی بغی و تمرد در حکومت اسلامی، ص ۲۱۴.
- ↑ ﴿وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره حجرات، آیه ۹.
- ↑ بحار الانوار، ج۶۲، ص۸۰؛ وسایل الشیعه، ج۱۱، ص۱۶، باب ۵ از ابواب جهاد عدو، حدیث ۲.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۲۸؛ کنز العمال، ج۴، ص۶۱۰.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۲۸.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص۵۸؛ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص۲۰۴.
- ↑ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۴.
- ↑ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۵.
- ↑ مهدوی، اصغرآقا و کاظمی، سید محمد صادق، کلیات فقه سیاسی، ص۱۱۷.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۳۹۲.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۳۹۲؛ وسایل الشیعه، ج۱۱، ص۶۰، باب ۲۶ از ابواب جهاد عدو، حدیث ۴، ۶ و ۱۳.
- ↑ فقه سیاسی اسلام، ج۳، ص۳۳۷.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص۵۸.
- ↑ جواهرالکلام، ج۲۱، ص۳۳۷ ـ ۳۳.
- ↑ جواهرالکلام ۲۱، ۳۲۴ ـ ۳۲۶.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۲۸ ـ ۳۳۱؛ المبسوط، ج۷، ص۲۷۱؛ تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۴۲۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۲۸.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۳۴.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۳۹ ـ ۳۴۲.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۴۱.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۴۷.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، فرهنگ فقه فارسی؛ مهدوی، اصغرآقا و کاظمی، سید محمد صادق، کلیات فقه سیاسی، ص۱۱۷؛ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص۲۰۴.