امام حسین در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۶: خط ۷۶:
# از [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[نقل]] شده که گفت: هر کس [[دوست]] دارد بر مردی بهشتی بنگرد به سیمای [[حسین]] {{ع}} نگاه کند؛ همانا من این جمله را از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدم<ref>نظم درر السمطین، زرندی حنفی، ص۲۰۸.</ref>.
# از [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[نقل]] شده که گفت: هر کس [[دوست]] دارد بر مردی بهشتی بنگرد به سیمای [[حسین]] {{ع}} نگاه کند؛ همانا من این جمله را از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدم<ref>نظم درر السمطین، زرندی حنفی، ص۲۰۸.</ref>.
# وهیب می‌گوید: روزی [[رسول خدا]] جلوی [[اصحاب]] خود در حال حرکت و [[حسین]] {{ع}} نیز با بچه‌ها مشغول [[بازی]] بود. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌خواست او را بگیرد و [[حسین]] {{ع}} به این طرف و آن طرف می‌رفت و آن حضرت او را می‌خنداند تا اینکه او را گرفت؛ پس یک دستش را پشت سر [[حسین]] {{ع}} و دست دیگرش را زیر چانه وی گذاشت و دهان مبارکش را بر دهان او نهاد و دهانش را بوسید و فرمود: "[[حسین]] از من است و من از اویم؛ [[خداوند]] [[دوست]] بدارد هر کسی را که [[حسین]] را [[دوست]] داشته باشد. [[حسین]] یکی از نوه‌های دختری است (یکی از نوه‌های دختری [[انبیا]] است"<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۷۲.</ref>.
# وهیب می‌گوید: روزی [[رسول خدا]] جلوی [[اصحاب]] خود در حال حرکت و [[حسین]] {{ع}} نیز با بچه‌ها مشغول [[بازی]] بود. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌خواست او را بگیرد و [[حسین]] {{ع}} به این طرف و آن طرف می‌رفت و آن حضرت او را می‌خنداند تا اینکه او را گرفت؛ پس یک دستش را پشت سر [[حسین]] {{ع}} و دست دیگرش را زیر چانه وی گذاشت و دهان مبارکش را بر دهان او نهاد و دهانش را بوسید و فرمود: "[[حسین]] از من است و من از اویم؛ [[خداوند]] [[دوست]] بدارد هر کسی را که [[حسین]] را [[دوست]] داشته باشد. [[حسین]] یکی از نوه‌های دختری است (یکی از نوه‌های دختری [[انبیا]] است"<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۷۲.</ref>.
# از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده فرمود: "روزی [[امام حسین]] {{ع}} در دامان [[پیامبر]] {{صل}} بود و آن حضرت با او [[بازی]] می‌کرد و او را می‌خنداند. [[عایشه]] به [[پیامبر]] {{صل}} گفت: "چقدر شادمانیت نسبت به این [[کودک]] زیاد است!" [[پیامبر خدا]] {{صل}} به او فرمود: "وای بر تو! وای بر تو! چگونه او را [[دوست]] نداشته باشم و شادمان نباشم در حالی که [[حسین]] میوه [[قلب]] و [[نور]] چشم من است؛ اما امتم او را خواهند کشت. هر کسی بعد از [[شهادت]] [[حسین]] به زیارتش رود، [[خداوند]]، [[ثواب]] یکی از حج‌های مرا برای او می‌نویسد". [[عایشه]] گفت: "حجی از حج‌های شما؟!" آن حضرت فرمود: "آری بلکه [[ثواب]] دو [[حج]] من". دوباره [[عایشه]] پرسید: "([[ثواب]]) دو [[حج]] شما؟!" آن حضرت فرمود: "آری، بلکه [[ثواب]] چهار [[حج]] من". [[عایشه]] پی در پی می‌پرسید و [[پیامبر]] {{صل}} تعداد حج‌ها را بیشتر می‌فرمود تا اینکه به ([[ثواب]]) هفتاد [[حج]] از حج‌های [[رسول خدا]] به همراه عمره‌های ([[حج]]) ایشان رسید"<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۶۶۸.</ref>.<ref>[[اکبر روستایی|روستایی، اکبر]]، [[حسین بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۳۵-۴۴۱.</ref>
# از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده فرمود: "روزی [[امام حسین]] {{ع}} در دامان [[پیامبر]] {{صل}} بود و آن حضرت با او [[بازی]] می‌کرد و او را می‌خنداند. [[عایشه]] به [[پیامبر]] {{صل}} گفت: "چقدر شادمانیت نسبت به این کودک زیاد است!" [[پیامبر خدا]] {{صل}} به او فرمود: "وای بر تو! وای بر تو! چگونه او را [[دوست]] نداشته باشم و شادمان نباشم در حالی که [[حسین]] میوه [[قلب]] و [[نور]] چشم من است؛ اما امتم او را خواهند کشت. هر کسی بعد از [[شهادت]] [[حسین]] به زیارتش رود، [[خداوند]]، [[ثواب]] یکی از حج‌های مرا برای او می‌نویسد". [[عایشه]] گفت: "حجی از حج‌های شما؟!" آن حضرت فرمود: "آری بلکه [[ثواب]] دو [[حج]] من". دوباره [[عایشه]] پرسید: "([[ثواب]]) دو [[حج]] شما؟!" آن حضرت فرمود: "آری، بلکه [[ثواب]] چهار [[حج]] من". [[عایشه]] پی در پی می‌پرسید و [[پیامبر]] {{صل}} تعداد حج‌ها را بیشتر می‌فرمود تا اینکه به ([[ثواب]]) هفتاد [[حج]] از حج‌های [[رسول خدا]] به همراه عمره‌های ([[حج]]) ایشان رسید"<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۶۶۸.</ref>.<ref>[[اکبر روستایی|روستایی، اکبر]]، [[حسین بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۳۵-۴۴۱.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش