قاسطین: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1368104.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[امام علی و مخالفان (مقاله)| مقاله «امام علی و مخالفان»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۶''']] | |||
# [[پرونده:11677.jpg|22px]] [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''واژهنامه فقه سیاسی''']] | |||
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']] | # [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
نسخهٔ ۲۰ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۸
قاسطین قاسطین هرچند از ریشۀ قسط (به معنی عدل) است، امّا معنای آن ستمگرانیاند که با قسط و عدل مخالفند. قرآن نیز قاسطین را هیزم دوزخ شمرده است.
مقدمه
در تاریخ، مراد از قاسطین کسانیاند که زیربار حکومت عدل علوی نرفتند و با شکستن بیعت با او ستیز کردند و امیر المؤمنین با آنان جنگید. قاسطین، عمدتا دشمنان آن حضرت بودند که بر محور حکومت شام و امویان گرد آمدند و جنگ صفین را به راه انداختند. معاویه، عمروعاص، عبید اللّه بن عمر، عبد الرحمن بن خالد، عبد اللّه بن عمروعاص، مروان حکم، معاویة بن خدیج، ضحاک بن قیس، بسر بن ارطاة، ابو الأعور سلمی، حبیب بن مسلمه، و شرحبیل بن سمط کندی از چهرههای شاخص قاسطین و از سران و فرماندهان سپاه معاویه در جنگ صفین بودند.[۱]جنگ صفین، یکی از فتنههای آنان بود. قتلها، غارتها، تفرقهافکنیها، جاسوسیها و دروغپراکنیها و نیز آشفته ساختن اوضاع بر ضد حکومت مشروع امیر المؤمنین (ع) از جمله کارهای دیگرشان به شمار میرود.[۲] پیامبر اکرم به امیر المؤمنین خبر داده بود که با قاسطین و مارقین و ناکثین نبرد خواهد کرد: ستقاتل بعدی النّاکثین و القاسطین و المارقین[۳] و خود آن حضرت نیز میفرمود من مأمور به نبرد با این سه گروهم: امرت بقتال النّاکثین و القاسطین و المارقین[۴] و اشاره به سه جنگ جمل، صفین و نهروان است[۵].
قاسطین
سومین گروه مخالف امام علی (ع)، معاویه و یاران او بودند که قاسطین (ستمگران) نام گرفتهاند. اینان از آغاز، حکومت امیرمؤمنان را به رسمیت نشناختند و جنگ پر حادثه و طولانی صفین را پدید آوردند. این جنگ حدود چهار ماه پس از واقعه جمل آغاز گردید[۶] و به کشته شدن شمار فراوانی از سپاهیان دو طرف انجامید. این نبرد طولانی، شهادت ۲۵ هزار نفر از سپاهیان امام علی (ع) و کشته شدن ۴۵ هزار تن از لشکریان معاویه را در پی داشت[۷] و در حالی که بیش از چند ساعت به پیروزی نهایی سپاه امام باقی نمانده بود، با حیلهگری عمرو بن عاص و سادهلوحی و خیانت برخی از لشکریان امام علی (ع)، به سود معاویه پایان یافت و با پدید آوردن ماجرای حکمیت، خود، سرآغاز فتنهای دیگر گشت.[۸]
قاسطین چه کسانی بودند؟
قاسطین از واژههایی است که دو مفهوم ضد هم دارد و به اینگونه واژهها که در زبان عربی کم نیست، «اضداد» گفته میشود؛ مانند واژه «عجمه» که به معنای گنگی است، ولی «اعجام» به معنای رفع گنگی است، و «نفق» که به معنای شکاف است، ولی «انفاق» به معنای پر کردن شکاف است، و «تحکیم» که به معنای قبول حکمیت است، ولی «محکمه» به معنای گروهی است که تحکیم را قبول ندارند. در اینجا نیز «قسط» به معنای عدل است، ولی «قاسط» کسی را میگویند که مخالف عدل و ستمگر است[۹]. قرآن کریم از ستمگرانی که مخالف قسط و عدلند، به «قاسطون» یاد کرده و آنان را وعده جهنم داده است: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا﴾[۱۰].
بنابراین، گروهی از دشمنان و مخالفان حکومت امیرالمؤمنین که با ستمگری و زورگویی در برابر حکومت عادلانه علوی ایستادند و به قصد دستاندازی به حکومت، با او از سر جنگ درآمدند، مصادیق قاسطین به شمار میآیند. در پیشبینیهای پیامبر، گاهی از این گروه به عنوان قاسطین یاد شده و گاهی هم به آنان «فئةٌ باغیه» (گروه ستمگر) اطلاق شده است. همچنین در اظهارات امام نیز معاویه و یاران او «قاسطین» نامیده شدهاند: من مأمور شدهام که با ناکثین و قاسطین و مارقین جنگ کنم، و مأموریت خود را انجام دادم. ناکثین همان اهل بصره و جز آنها از یاران جمل بودند، و مارقین همان خوارج بودند و قاسطین اهل شام و جز آنها از هواخواهان معاویهاند[۱۱]. در جای دیگر، امام اصحاب معاویه را اهل «بغی» و یاران جمل را اهل «نکث» و خوارج را «اهل فساد» میخواند: آگاه باشید که خداوند مرا به جنگ با اهل ستم و پیمانشکنی و فساد در زمین فرمان داد[۱۲].
همچنین امام در برخی از اظهاراتِ خود، اصحاب معاویه یا همان قاسطین را، فاسق خوانده است: چون به امر حکومت برخاستم، گروهی پیمانشکنی کردند و گروهی از دین خارج شدند و دیگرانی هم فاسق شدند[۱۳]. قاسطین، که همان معاویه و یاران او هستند، سرسختترین دشمنان حکومت علوی بودند و برای براندازی آن، توطئههای بسیاری کردند که از همه مهمتر، جریان جنگ صفین بود که تفصیل آن خواهد آمد. این جنگ باعث کشته شدن حدود هفتاد هزار نفر از سپاه امیرالمؤمنین(ع) شد[۱۴] و زخمی عمیق بر پیکر اسلام نشاند و پیامدهای ناگواری برای جهان اسلام داشت که از جمله آنها پیدایی گروه خوارج و شهادت امیرالمؤمنین و به حکومت رسیدن معاویه است.[۱۵]
سران قاسطین
گفتیم که «قاسطین» همان دشمنان امیرالمؤمنین بودند که در کنار معاویه قرار داشتند و با حکومت علی(ع) مخالفت میکردند. در اینجا برخی از چهرههای شاخص و سرشناس حزب قاسطین را که در جریانات سیاسی - نظامی نقش مهمی داشتند، به اجمال معرفی میکنیم تا ماهیت اصلی آنان روشنتر شود:
- معاویة بن ابیسفیان
- عمرو بن عاص
- عبیدالله بن عمر
- عبدالرحمان بن خالد بن ولید
- عبدالله بن عمرو بن عاص
- مروان بن حکم
- معاویة بن حدیج
- ضحاک بن قیس
- بسر بن ارطاة
- ابوالاعور سلمی
- حبیب بن مسلمه
- شرحبیل بن سمط کندی.[۱۶]
منابع
پانویس
- ↑ دانشنامۀ امام علی، ج ۹ ص ۱۴۳
- ↑ از جمله ر. ک: «الغارات»، ثقفی، «الفتنة الکبری» طه حسین، «بحار الأنوار»، ج ۳۲، «دانشنامۀ امام علی»، ج ۹، مقالۀ قاسطین. «موسوعة الامام علی بن ابی طالب»، ج ۵ ص ۲۸۹
- ↑ بحار الأنوار، ج ۳۲ ص ۳۰۹، احقاق الحق، ج ۶ ص ۶۰
- ↑ بحار الأنوار، ج ۳۲ ص ۳۰۹، احقاق الحق، ج ۶ ص ۶۰
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۷۷.
- ↑ المسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۶؛ ابن مزاحم، نصر، وقعة صفین، ص۱۳۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۵۶.
- ↑ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۳، ص۹۸؛ المسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۵ – ۴۰۶؛ همچنین ر. ک: ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۴، ص۳۱۹.
- ↑ یوسفیان و شریفی، مقاله «امام علی و مخالفان»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۲۱۸.
- ↑ ر.ک: جوهری، الصحاح، ج۳، ص۱۱۵۲؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۱۶۰.
- ↑ «و اما رویگردانان از راه درست، هیزم دوزخاند» سوره جن، آیه ۱۵.
- ↑ قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۸۸؛ ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۷، ص۳۰۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳.
- ↑ مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۵۶.
- ↑ جعفری، یعقوب، مقاله «قاسطین»، دانشنامه امام علی ج۹ ص ۱۴۲.
- ↑ جعفری، یعقوب، مقاله «قاسطین»، دانشنامه امام علی ج۹ ص ۱۴۳.