←تکبیر
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←تکبیر) |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
از آدابی که برای [[زیارت]] مرقدهای [[مطهر]] بیان شده، گفتن تکبیر و [[تهلیل]] هنگام [[تشرف]] است. [[یاد خدا]] و [[حمد]] و [[ستایش]] او و ذکر [[توحید]] و [[تسبیح]] و [[تنزیه]]، هم توجه دادن به عظمت [[خداوند]] است که چنین شخصیتهای عظیمی [[آفریده]] که عظمتشان در [[عبودیت]] و [[تواضع]] در پیشگاه خداست، هم نوعی تعدیل نگاه و توجه [[انسان]] [[زائر]] است، تا درباره این [[پیشوایان الهی]]، دچار غلوّ نشود و نسبتهای غلوّآمیز ندهد و محوریت [[توحید]] در همه مسائل [[حفظ]] شود. مثلًا در [[زیارت]] [[امام حسین]] {{ع}} [[روایت]] شده که قبل از [[زیارت]] و در بدو ورود، حتی وقتی به [[فرات]] میرسد تا [[غسل]] [[زیارت]] کند، [[صد]] مرتبه [[الله اکبر]]، [[صد]] مرتبه لا إِله إلّا [[الله]] و [[صد]] مرتبه [[صلوات]] بگوید. نیز در [[روایت]] است: هنگام [[زیارت]]، وقتی مقابل [[قبر]] [[امام]] [[معصوم]] {{ع}} قرار گرفت، اگر بگوید: {{متن حدیث|لا إِلَه إّلا اللهُ وَحْدَهُ لاشَرِیکَ لَهُ}} [[ثواب]] بسیاری برای او نوشته میشود<ref> مفاتیح الجنان، ادب پنجم از آداب زیارت.</ref>. ذکر گفتن وخدا را به یکتایی [[ستودن]] و او را بزرگ شمردن، در همه حال خوب است و در حرمهای [[مطهر]] اولیایی که مظهر [[اخلاص]] و [[توحید]] و ذکر و تسبیحاند، خوبتر<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۳۴۴.</ref>. | از آدابی که برای [[زیارت]] مرقدهای [[مطهر]] بیان شده، گفتن تکبیر و [[تهلیل]] هنگام [[تشرف]] است. [[یاد خدا]] و [[حمد]] و [[ستایش]] او و ذکر [[توحید]] و [[تسبیح]] و [[تنزیه]]، هم توجه دادن به عظمت [[خداوند]] است که چنین شخصیتهای عظیمی [[آفریده]] که عظمتشان در [[عبودیت]] و [[تواضع]] در پیشگاه خداست، هم نوعی تعدیل نگاه و توجه [[انسان]] [[زائر]] است، تا درباره این [[پیشوایان الهی]]، دچار غلوّ نشود و نسبتهای غلوّآمیز ندهد و محوریت [[توحید]] در همه مسائل [[حفظ]] شود. مثلًا در [[زیارت]] [[امام حسین]] {{ع}} [[روایت]] شده که قبل از [[زیارت]] و در بدو ورود، حتی وقتی به [[فرات]] میرسد تا [[غسل]] [[زیارت]] کند، [[صد]] مرتبه [[الله اکبر]]، [[صد]] مرتبه لا إِله إلّا [[الله]] و [[صد]] مرتبه [[صلوات]] بگوید. نیز در [[روایت]] است: هنگام [[زیارت]]، وقتی مقابل [[قبر]] [[امام]] [[معصوم]] {{ع}} قرار گرفت، اگر بگوید: {{متن حدیث|لا إِلَه إّلا اللهُ وَحْدَهُ لاشَرِیکَ لَهُ}} [[ثواب]] بسیاری برای او نوشته میشود<ref> مفاتیح الجنان، ادب پنجم از آداب زیارت.</ref>. ذکر گفتن وخدا را به یکتایی [[ستودن]] و او را بزرگ شمردن، در همه حال خوب است و در حرمهای [[مطهر]] اولیایی که مظهر [[اخلاص]] و [[توحید]] و ذکر و تسبیحاند، خوبتر<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۳۴۴.</ref>. | ||
== | ==تکبیر== | ||
یکی از ویژگیهای [[جنگهای پیامبر]]، جایگزین کردن [[نامهای الهی]] به جای واژههای مرسوم [[عرب]] [[دوران جاهلیت]] بود. رجزهایی که معرفی کننده افراد بود، به رجزهایی بدل شده بود که رنگ و بوی [[دینی]] داشت و فرد را نیز معرفی میکرد. نسبت دادن هر کاری به [[خدا]]، جزو فرهنگهای دینی است که [[پیامبر]] آن را در [[جنگها]] [[اجرا]] میکرد. [[مسلمانان]] در [[جنگ احد]] از [[مشرکان]] بسیار آسیب دیدند و [[منتظر]] بازگشت آنها بودند. [[سعد بن ابیوقاص]] [[مأمور]] شد حرکات [[دشمنان]] را زیر نظر بگیرد و گزارش کند. او وقتی از بازگشت دشمنان [[یقین]] پیدا کرد، خوش [[حال]] شد و نزد پیامبر آمد و با [[شادمانی]] خبر بازگشت آنان را داد. پیامبر به او گفت: «آرام صحبت کن! [[جنگ]]، [[خدعه]] و [[فکر]] است. آیا برای بازگشت [[کافران]] باید چنین شادمان شد؟ ایشان را خدا برگرداند»<ref>مغازی تاریخ جنگهای پیامبر، صص ۲۱۵ و ۲۱۶.</ref>. پیامبر نظیر این جمله را درباره بازگشت جمعی از [[کفار]] در [[غزوه خندق]] فرمود<ref>مغازی تاریخ جنگهای پیامبر، ص۳۵۰.</ref>. پیامبر، [[پیروزی]] را به خدا نسبت میداد. | یکی از ویژگیهای [[جنگهای پیامبر]]، جایگزین کردن [[نامهای الهی]] به جای واژههای مرسوم [[عرب]] [[دوران جاهلیت]] بود. رجزهایی که معرفی کننده افراد بود، به رجزهایی بدل شده بود که رنگ و بوی [[دینی]] داشت و فرد را نیز معرفی میکرد. نسبت دادن هر کاری به [[خدا]]، جزو فرهنگهای دینی است که [[پیامبر]] آن را در [[جنگها]] [[اجرا]] میکرد. [[مسلمانان]] در [[جنگ احد]] از [[مشرکان]] بسیار آسیب دیدند و [[منتظر]] بازگشت آنها بودند. [[سعد بن ابیوقاص]] [[مأمور]] شد حرکات [[دشمنان]] را زیر نظر بگیرد و گزارش کند. او وقتی از بازگشت دشمنان [[یقین]] پیدا کرد، خوش [[حال]] شد و نزد پیامبر آمد و با [[شادمانی]] خبر بازگشت آنان را داد. پیامبر به او گفت: «آرام صحبت کن! [[جنگ]]، [[خدعه]] و [[فکر]] است. آیا برای بازگشت [[کافران]] باید چنین شادمان شد؟ ایشان را خدا برگرداند»<ref>مغازی تاریخ جنگهای پیامبر، صص ۲۱۵ و ۲۱۶.</ref>. پیامبر نظیر این جمله را درباره بازگشت جمعی از [[کفار]] در [[غزوه خندق]] فرمود<ref>مغازی تاریخ جنگهای پیامبر، ص۳۵۰.</ref>. پیامبر، [[پیروزی]] را به خدا نسبت میداد. | ||
هنگامی که [[عربها]] در جنگ [[حمله]] میکردند یا بر [[دشمن]] [[پیروز]] میشدند، هلهله میکردند یا نعره میزدند و شعرهای [[پست]] و بیارزش میخواندند. پیامبر به جای سخنان [[بیهوده]]، {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ}} را جایگزین کرد. مسلمانان هنگام پیروزی و کشتن کافران و تاختن سوی دشمن، {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ}} میگفتند. وقتی در جنگ احد، یکی از [[سرداران]] [[اسلام]] به هماوردخواهی [[ابوعامر]]، از [[لشکر]] کفار پاسخ داد و او را به [[دوزخ]] فرستاد، پیامبر [[خشنود]] شد و تکبیر گفت. مسلمانان نیز تکبیر گفتند و همزمان به مشرکان حمله کردند<ref>الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸.</ref>. در [[جنگ خندق]]، [[نبرد امام]] علی{{ع}} با [[عمرو بن عبدود]]، به دلیل گرد و خاک [[ناپیدا]] بود و دو [[سپاه]]، [[جنگ تن به تن]] آنان را نمیدید، ولی وقتی صدای تکبیر [[امام علی]]{{ع}} شنیده شد، پیامبر دانست که عمرو به دست [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} کشته شده است<ref>سبل الهدی و الرشاد، ج۴، ص۳۷۸.</ref> و [[مسلمانان]] با | هنگامی که [[عربها]] در جنگ [[حمله]] میکردند یا بر [[دشمن]] [[پیروز]] میشدند، هلهله میکردند یا نعره میزدند و شعرهای [[پست]] و بیارزش میخواندند. پیامبر به جای سخنان [[بیهوده]]، {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ}} را جایگزین کرد. مسلمانان هنگام پیروزی و کشتن کافران و تاختن سوی دشمن، {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ}} میگفتند. وقتی در جنگ احد، یکی از [[سرداران]] [[اسلام]] به هماوردخواهی [[ابوعامر]]، از [[لشکر]] کفار پاسخ داد و او را به [[دوزخ]] فرستاد، پیامبر [[خشنود]] شد و تکبیر گفت. مسلمانان نیز تکبیر گفتند و همزمان به مشرکان حمله کردند<ref>الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸.</ref>. در [[جنگ خندق]]، [[نبرد امام]] علی{{ع}} با [[عمرو بن عبدود]]، به دلیل گرد و خاک [[ناپیدا]] بود و دو [[سپاه]]، [[جنگ تن به تن]] آنان را نمیدید، ولی وقتی صدای تکبیر [[امام علی]]{{ع}} شنیده شد، پیامبر دانست که عمرو به دست [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} کشته شده است<ref>سبل الهدی و الرشاد، ج۴، ص۳۷۸.</ref> و [[مسلمانان]] با تکبیر [[پیامبر]]، {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ}} گفتند. | ||
همچنین گفتهاند پیش از این [[جنگ]] در محدودهای که [[سلمان فارسی]] مشغول کندن [[خندق]] بود، سنگی بزرگ قرار داشت که پیامبر برای کندن آن، کلنگ به دست گرفت. آن حضرت با هر ضربهای، {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ}} میگفت و مسلمانان نیز ندای تکبیر سر میدادند<ref>بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۸۹.</ref>. اینگونه تکبیر گفتن، در همه [[جنگها]] مرسوم شد و دیگر صدای هلهله و فریادهای بیمعنا، از عربهای [[مسلمان]] شنیده نشد. | همچنین گفتهاند پیش از این [[جنگ]] در محدودهای که [[سلمان فارسی]] مشغول کندن [[خندق]] بود، سنگی بزرگ قرار داشت که پیامبر برای کندن آن، کلنگ به دست گرفت. آن حضرت با هر ضربهای، {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ}} میگفت و مسلمانان نیز ندای تکبیر سر میدادند<ref>بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۸۹.</ref>. اینگونه تکبیر گفتن، در همه [[جنگها]] مرسوم شد و دیگر صدای هلهله و فریادهای بیمعنا، از عربهای [[مسلمان]] شنیده نشد. | ||