عصمت امام از دیدگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۱۱: خط ۱۱:


[[اهل سنت]] نه تنها به عدم عصمت [[خلفای سه گانه]] خویش معتقد هستند بلکه برخی [[متکلمان]] بزرگ ایشان در این خصوص ادعای [[اجماع]] نموده‌اند<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۵۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۴۹.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۴۰.</ref>
[[اهل سنت]] نه تنها به عدم عصمت [[خلفای سه گانه]] خویش معتقد هستند بلکه برخی [[متکلمان]] بزرگ ایشان در این خصوص ادعای [[اجماع]] نموده‌اند<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۵۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۴۹.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۴۰.</ref>
==[[عصمت امام]] در دیدگاه [[مفسران اهل سنت]]==
در مصادر [[اهل تسنن]]، [[حدیثی]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در معنای «[[عهد]]» و «الظالمین» از سوی [[حاکم حسکانی]] و [[ابن مغازلی]] آمده که پیش از این در نقل [[احادیث شیعه]] آن را از این دو نفر و نیز [[امالی شیخ طوسی]] نقل کردیم، غیر از آن، حدیثی است که [[ابن کثیر]] از طریق [[ابن مردویه]] از [[امام علی]]{{ع}} از پیامبر اکرم{{صل}} نقل می‌کند که درباره این فراز {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} می‌فرماید: {{متن حدیث|لَا طَاعَةً إِلَّا فِي الْمَعْرُوفِ}}؛ «[[طاعت]] و [[فرمانبرداری]] جز در کارهای معروف [[عقلی]] یاشرعی روا نیست»<ref>ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۶۹.</ref>.
از [[صحابه]] نیز تنها از [[ابن عباس]] احادیثی نقل شده که این فراز از [[آیه]] را به معنای {{عربی|ليس لظالم عهد}} می‌داند و می‌گوید: {{عربی|لا عهد لظالم عليك في ظلمه أن تطيعه فيه}}<ref>ابن جریر، جامع البیان، ج۱، ص۵۳۰؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۶۹.</ref>. حدیثی دیگر نیز از وی چنین نقل شده است: {{عربی|ليس للظالمين عهد و إن عاهدته فانقضه}}<ref>ابن جریر، جامع البیان، ج۱، ص۵۳۱؛ در حدیثی دیگر از ابن عباس چنین رسیده است: {{عربی|ليس لظالم عليك عهد في معصية الله أن تطيعه}} (ر.ک: ابن ابی‌حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۲۲۴).</ref>. البته [[قرطبی]] به صورت مرسل از [[ابو صالح]] از ابن عباس «عَهد» را به معنای «[[نبوت]]» نقل کرده است<ref>ر.ک: قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۲، ص۱۰۸.</ref>.
قول [[رسول مکرم اسلام]]{{صل}} بر فرض صدور و نیز دیدگاه ابن عباس در این باره، [[توسعه]] در معنای آیه است به اینکه چون [[خداوند]]، [[امامت]] را که عهد اوست به [[ظالم]] نمی‌دهد، پس هیچ مشروعیتی برای ظالم در امر ظلمش وجود ندارد و از نظر ابن عباس، [[بیعت]] با او قابل نقض است.اما در این [[احادیث]] غیر از [[حدیث]] ابن مغازلی و قرطبی، درباره [[تفسیر]] «عهد» و «ظالم» مطلبی به چشم نمی‌خورد.
در میان [[تابعین]] نیز، سُدّی «عهد» را به معنای «نبوت» دانسته<ref>ابن جریر، جامع البیان، ج۱، ص۵۳۰.</ref> و [[مجاهد]] -که [[طبری]] دست‌کم با سه طریق قول وی را آورده- [[عهد]] را به معنای «[[امامت]]» می‌داند<ref>ابن جریر، جامع البیان، ج۱، ص۵۳۰.</ref>، برخی [[تابعین]] مانند [[قتاده]] و [[ابراهیم نخعی]]، عهد را به معنای [[امان]] و این فراز را این‌گونه معنا کرده‌اند: {{عربی|لا ينال أماني أعدائي و أهل الظلم لعبادي أي لا أؤمنهم من عذابي في الآخرة}}<ref>ابن جریر، جامع البیان، ج۱، ص۵۳۰.</ref>.
ضحاک و ربیع نیز «عهد» را به معنای «[[دین]] [[الله]]» دانسته‌اند<ref>ابن جریر، جامع البیان، ج۱، ص۵۳۰؛ یعنی آنان نزد خداوند عهدی ندارند که بر اثر آن در آخرت، به آنان خیر عطا کند.</ref>.
[[ابن کثیر]] همانند [[ابن جریر]]، قول مجاهد را با چند طریق و اقوال دیگران مانند [[ابن عباس]]، ضحاک، قتاده و... را با ذکر اسناد و طرق گوناگون آورده و سپس می‌گوید: {{عربی|فهذه أقوال مفسري السلف في هذه الآية...}}<ref>ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۶۸.</ref>.
[[اختلاف]] دیدگاه‌های تابعین در این باره از این [[حقیقت]] حکایت می‌کند که [[قول پیامبر اکرم]]{{صل}} و ابن عباس در بین آنان رایج نبوده و آنچه که می‌گویند [[اجتهاد]] خودشان است، بی‌آنکه مبتنی بر اثری از [[نبی مکرم اسلام]]{{صل}} و یا [[صحابه]] باشد.
[[مفسران]] [[اجتهادی]] [[سنی]] در [[تفسیر]] این فراز {{متن قرآن|...قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> از [[آیه شریفه]] به دو گروه عمده تقسیم شده‌اند؛ برخی در [[تفسیر آیه]] در حد شرح لفظ اکتفا کرده‌اند و برخی به گسترش بحث پرداخته و ضمن شرح و تفصیل از این فراز، به نقد دیدگاه [[شیعه]] پرداخته‌اند. چون شیعه با استناد به این [[آیه]]، [[خلافت]] [[خلفای سه‌گانه]] را منتفی می‌داند.
از جمله مفسران گروه اول -که شاید کهن‌ترین [[تفسیر اجتهادی]] را در این زمینه رقم زده - «فرّاء» (د ۲۰۷ق) است. وی «عَهد» را به معنای «[[امامت]]» و «[[ظالم]]» را «[[مشرک]]» معنا کرده و می‌نویسد: {{عربی|لا يكون للمسلمين إمام مشرك}}؛ «برای [[مسلمین]]، [[امام]] مشرک نخواهد بود»<ref>فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۷۶.</ref>. [[ابن جریر طبری]] نیز، [[عهد]] را به معنای «امامت» و «ظالم» را «[[دشمنان خدا]] و [[کافران]]» دانسته است. وی می‌گوید:
{{عربی|هذا خبر من الله جل ثناؤه عن أن الظالم لا يكون إماماً يقتدى به أهل الخير و هو من الله جل ثناؤه جواب لما توهم في مسئلته إياه أن يجعل في ذريته أئمة مثله فأخبر أنه فاعل ذلك إلا بمن كان من أهل الظلم منهم، فإنه غير مصيرة كذلك و لا جاعله في محل أوليائه عنده بالتكرمة بالإمامة. لأن الإمامة إنما هي لأوليائه و أهل طاعته دون أعدائه والكافرين به}}<ref>ابن جریر، جامع البیان، ج۱، ص۵۳۰.</ref>؛ «این اعلانی از ناحیه [[حق‌تعالی]] است به اینکه ظالم، [[صلاحیت برای امامت]] ندارد، تا [[اهل]] خیر به او [[اقتدا]] کنند؛ این [[اعلان]] از [[خداوند]]، پاسخ درخواست [[حضرت ابراهیم]] بود که چنین می‌پنداشتند که در درخواستشان از خداوند، حق‌تعالی پیشوایانی در [[ذریه]] او همانند امامت خودش، قرار می‌دهد. خداوند خبر داد این [[دعا]]، برای غیر [[ظالمان]] از ذریه‌اش، [[اجابت]] می‌شود؛ چون ظالمان چنین صلاحیتی ندارند و خداوند آنان را در جایگاه اولیای خود قرار نمی‌دهد. تا [[مقام امامت]] را گرامی بدارد؛ چون امامت تنها برای [[اولیای خدا]] و اهل [[طاعت]] اوست، نه برای [[دشمنان]] و کافرانِ به حق‌تعالی.
[[واحدی نیشابوری]] (د ۴۶۸ق) از این گروه، قول «سُدّی» را درباره معنای «عهد» آورده و به صورت سربسته می‌نویسد: {{عربی|أي لا ينال ما عهدت إليك من النبوة والإمامة في الدين من كان ظالماً من ولدك}}<ref>واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۱، ص۲۰۳.</ref>. [[بغوی]] (د ۵۱۶ق) نیز ضمن گزارش دیدگاه‌ها درباره معنای «عهد»، عبارت واحدی نیشابوری را نقل کرده است<ref>بغوی، معالم التنزیل، ج۱، ص۱۱۲.</ref>، در [[تفسیر]] منسوب به [[محی الدین ابن عربی]] (د ۶۳۸ق) نیز به صورت موجز می‌نویسد: {{عربی|أي لا يكونون الظالمون من ذريتك خلفائي و لا أعهد إلى الظالمين بالإمامة}}<ref>تفسیر ابن عربی، ج۱، ص۸۳.</ref>.
در [[تفسیر]] ماوردی نیز تنها، گزارش دیدگاه [[ابن عباس]] و [[تابعین]] نقل شده است<ref>ماوردی، النکت والعیون، ج۱، ص۱۸۴ و ۱۸۵.</ref>.
در صدر [[مفسران]] گروه دوم [[اهل سنت]]، که به تفصیل به این بحث پرداخته‌اند، [[ابوبکر احمد بن علی جصاص]] (د ۳۷۰ق) قرار دارد. وی که [[امامت]] در این [[آیه]] را شامل هر فردی می‌داند که [[خداوند]] اقتدای به او را در امری از امور [[دین حق]]، [[واجب]] ساخته است - بنابراین [[امام]]، شامل [[انبیا]] در عالی‌ترین مرتبه، [[خلفا]] و همه [[عالمان]] و قاضیان [[عدل]] و [[ائمه]] جماعات می‌شود. چون خداوند [[اتباع]] و اقتدای به ایشان را در مرتبه آنان، لازم ساخته است- پس از این معنا می‌گوید:
بنابراین، نباید هیچ کدام از افرادی که اتباع از آنان در [[شرع]] واجب شمرده شده، [[ظالم]] باشند. چون [[آیه شریفه]] چنین افاده می‌کند: شرط همه افرادی که محل ائتمام و [[اقتدا]] در امری از امور [[دین]] هستند، [[عدالت]] و صلاح است... این آیه دلالت بر بطلان امامت [[فاسق]] می‌کند و اگر فاسقی در این [[مناصب]] قرار گرفت بر [[مردم]] [[اتّباع]] و [[اطاعت]] از او لازم نیست.
آن‌گاه جصّاص به بررسی دیدگاه [[ابوحنیفه]] می‌پردازد که درباره وی گفته‌اند: وی امامت و [[خلافت]] فاسق را روا دانسته است، جصّاص این نسبت را [[کذب]] و [[باطل]] می‌داند و به تفصیل در مورد آن بحث می‌کند.
به نظر می‌رسد، جصّاص نخستین کسی است که به نقد [[استدلال]] [[شیعه]] به این آیه برای بطلان [[خلافت ابوبکر]] و عمر و عثمان، [[همت]] گمارده و در صدد [[ابطال]] استدلال شیعه برآمده است<ref>جصّاص، احکام القرآن، ج۱، ص۸۷ و ۸۸.</ref>. اساس نقد جصّاص آن است که عنوان ظالم بر ابوبکر و عمر در [[زمان]] خلافت [[صدق]] نمی‌کند هرچند آنان تا پیش از [[اسلام]] به دلیل [[بت‌پرستی]]، [[مشرک]] و ظالم بوده‌اند. تفصیل این مطلب را خواهید دید.
از گروه دوم می‌توان از [[ابن عطیه اندلسی]] (د ۵۴۶ق) نام برد وی ضمن ارائه دیدگاه‌ها درباره کلمه «عَهد» از قول [[ابن عباس]]، [[مجاهد]]، سُدّی و... که [[طبری]] از آنها یاد کرده - و تفصیل آن را ملاحظه کردید- می‌نویسد:
{{عربی|و إذا أولنا العهد الدين أو الأمان أو أن لا طاعة لظالم فالظلم في الآية ظلم الكفر، لأن العاصي المؤمن ينال الدين والأمان من عذاب الله و تلزم طاعته إذا كان ذا أمر. و إذا أولنا العهد النبوة أو الإمامة في الدين فالظلم ظلم المعاصي فما زاد}}<ref>ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۱، ص۲۰۷.</ref>؛ «اگر [[عهد]] را به معنای [[دین]] [[الله]] که ربیع و ضحاک می‌گفتند و یا [[امان]] از [[عذاب]] که [[قتاده]] می‌گفت و یا به معنای [[اطاعت]] نکردن از [[ستمگران]] که ابن عباس بر آن بود بدانیم، [[ظلم]] در [[آیه]] به معنای ظلم [[کفر]] است [[خداوند]]، دین خود و امان از عذاب و [[پایبندی]] از [[فرمانروایان]] [[ستمگر]] را به [[کافران]] نداده هر چند آنها را به [[مؤمنان]] سپرده است. چون دین، به مؤمنی که دچار [[معاصی]] است، می‌رسد، از عذاب با [[بخشش خداوند]] امان می‌یابد و اگر این [[مؤمن]]، [[فرمانروا]] باشد اطاعتش لازم است. اما اگر عهد را به معنای [[نبوت]] یا [[امامت]] در دین معنا کنیم کمترین ظلم، ظلم معاصی - و بالاتر از آن به طریق اولی- است. بدین معنا که نبوت و امامت به مؤمنی که دچار [[معصیت]] باشد، نمی‌رسد. چه رسد به آنکه دچار کفر باشد.
[[زمخشری]] نیز که با اندکی تفصیل از این بحث یاد کرده و چنین می‌آورد:
[[خدای متعال]] به ابراهیم{{ع}} می‌فرماید: هر کس از [[ذریه]] تو ستمگر باشد، [[استخلاف]] و [[عهد امامت]] از ناحیه من به او نمی‌رسد: {{عربی|و إنما ينال من كان عادلاً بريئاً من الظلم وقالوا: في هذا دليل على أن الفاسق لا يصلح للإمامة}}<ref>زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۱۸۴.</ref>؛ بلکه تنها به عادلی که از ظلم مبراست خواهد رسید، و [[دانشمندان]] گفته‌اند: این آیه دلیل بر آن است که [[فاسق]]، [[صلاحیت امامت]] ندارد.
[[فخر رازی]] (د۶۰۴ق) نیز که «عَهد» را به معنای «[[امامت]]» در صدر [[آیه]] و امامت را به معنای «[[نبوت]]» می‌داند، نخست بر [[عصمت امام]] [[استدلال]] می‌کند و می‌گوید:
{{عربی|لأن الإمام هو الذي يؤتم به ويقتدى فلو صدرت المعصية منه لوجب علينا الاقتداء به في ذلك فيلزم أن يجب علينا فعل المعصية و ذلك محال}}؛ «چون [[امام]] کسی است که به طور مطلق به او [[اقتدا]] می‌شود؛ پس اگر از وی معصیتی سرزند، بر ما [[واجب]] است به او اقتدا کنیم که نتیجه آن انجام [[معصیت]] است و این امری محال خواهد بود.
آن‌گاه چنین ادامه می‌دهد:
{{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} این فراز دلالت دارد که [[حضرت ابراهیم]] برای برخی از [[ذریه]] خود [[طلب]] [[مقام امامت]] کرده است. اگر گفته شود: آیا ابراهیم{{ع}} نمی‌دانسته که نبوت شایسته [[ظالمان]] نیست؟ می‌گویم: چرا، ولی ابراهیم{{ع}} اوصاف ذریه خود را نمی‌دانسته به اینکه برخی از آنان ستمگرند و [[خداوند]] برای ایشان بیان می‌کند که برخی از ذریه تو ستمگرند و نبوت همان‌گونه که می‌دانی به ظالمان نمی‌رسد<ref>رازی، مفاتیح الغیب، ج۱، ص۳۸ و ۳۹.</ref>.
البته در دیدگاه فخر رازی تهافت وجود دارد. چون حضرت ابراهیم{{ع}} می‌داند نبوت شایسته همه ذریه او نیست، تنها برای برخی از [[فرزندان]] خود طلب [[مقام نبوت]] می‌کند. پس دیگر معنا ندارد به او گفته شود [[ستمگران]] به مقام نبوت نمی‌رسند. پاسخ به این تهافت تنها در گرو ترسیم احتمال‌های چهارگانه درباره [[فرزندان حضرت ابراهیم]] است -که در بررسی دیدگاه [[شیعه]] مطرح شد- به اینکه خداوند با این بیان، مقام امامت - یا به تعبیر فخر رازی نبوت- را برای ظالمی که [[توبه]] کرده قرار نمی‌دهد.
فخر رازی در ادامه بحث به نقد دیدگاه شیعه می‌پردازد. وی می‌گوید: شیعه با استناد به این آیه با سه وجه بر [[امامت ابوبکر]] و عمر [[قدح]] کرده‌اند. اساس نقد فخر رازی مانند دیگران بر این مبناست که [[ابوبکر]] و عمر در عصر [[خلافت]] خود [[ظالم]] (یعنی [[مشرک]]) نبوده‌اند. افزون بر آن می‌گوید: [[امامت]] در این [[آیه]] به معنای [[نبوت]] است و هر کس چشم برهم‌زدنی به [[خداوند]]، [[کفر]] بورزد، صلاحیت نبوت ندارد. ارزیابی و نقد دیدگاه [[فخر رازی]] را خواهید دید.
[[قرطبی]] (د۶۷۱ق) نیز ضمن گزارش دیدگاه [[ابن عباس]] و دیگر [[تابعین]] درباره کلمه «عَهد» و اعتراف به اینکه درباره معنای این کلمه در بین [[سلف]] [[اختلاف]] نظر وجود دارد، می‌نویسد:
{{عربی|استدل جماعة من العلماء بهذه الآية على أن الإمام يكون من أهل العدل والإحسان والفضل... فأما أهل الفسوق والجور والظلم فليسوا بأهل لقوله تعالى {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} و لهذا [[خرج]] ابن الزبير والحسين بن علي...}}؛ برخی از [[دانشمندان]] به این آیه [[استدلال]] کرده، می‌گویند: [[امام]] باید [[اهل]] [[عدالت]] و [[احسان]] و [[فضیلت]] باشد و [[اهل فسق]] و [[جور]] و [[ظلم]]، شایسته این [[مقام]] نیستند. چون خداوند می‌فرماید: «[[عهد]] من به [[ظالمان]] نمی‌رسد» از این رو، [[ابن زبیر]] و [[حسین بن علی]]{{ع}} بر علیه [[امویان]] خروج کردند<ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۲، ص۱۰۸ و ۱۰۹.</ref>.
[[بیضاوی]] (د۷۹۱ق) نیز «عَهد» را به معنای «امامت» می‌داند و آن را عهد و امانتی از ناحیه [[خدا]] برمی‌شمرد و می‌گوید: ظالم [[شایستگی]] دریافت آن را ندارد و تنها [[نیکان]] باتقوا از [[نسل ابراهیم]]{{ع}} به این مقام نائل می‌شوند. آن‌گاه چنین می‌آورد:
{{عربی|و فيه دلالة على عصمة الأنبياء من الكبائر قبل البعثة و أن الفاسق لا يصلح للإمامة}}؛ این آیه بر [[عصمت انبیا]] از [[گناهان کبیره]]، [[پیش از بعثت]] و بر عدم صلاحیت [[فاسق]] برای امامت، دلالت دارد<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۸۶.</ref>.
بیضاوی با این بیان، همان دیدگاه [[ابن عطیه اندلسی]] را پذیرفته و به صورت موجز آورده است. این نوع از [[مفسران]]، از یک سو در معنای «عَهد» [[توسعه]] داده آن را بر نبوت و [[زمامداری]] انسان‌های عادی تطبیق کرده‌اند، و از سوی دیگر، «ظالم» را در برابر هر دو عنوان [[معصوم]] و [[عادل]] قرار داده‌اند.
اساس دیدگاه [[اهل تسنن]] در [[تفسیر]] این فراز از [[آیه]]، مبتنی بر [[توسعه]] در مفهوم «عَهد» و در پی آن تبیین معنای [[ظالم]] است که نوعاً آن را در برابر [[عادل]]، و نه [[معصوم]]، قلمداد می‌کنند.
آنان [[عهد]] را به معنای عام، مشتمل بر هر نوع [[پیمان]] برای افراد صاحب‌منصب در [[دین]] دانسته‌اند و بر این باورند که این عهد به [[انسان]] ظالم بالفعل که همان انسان [[فاسق]] است، نمی‌رسد و تنها افراد عادل، صلاحیت احراز این [[مناصب]] را دارند. از نظر آنان نیازی به بررسی پیشینه [[زندگی]] شخص نیست به اینکه [[مشرک]] بوده و [[توبه]] کرده یا فاسق بوده است و هم‌اکنون نیست، بلکه ملاک احراز [[عدالت]] در [[زمان]] [[تصدی منصب]] است.
البته اگر برخی از [[اهل تسنن]] -مانند [[بیضاوی]]- «عَهد» را به معنای [[امامت]] در صدر آیه بدانند، نباید ظالم را در برابر عادل بنشانند، بلکه باید وی را در برابر معصوم به شمار آورند و در پی آن حسن سابقه شخص را لحاظ کنند؛ چون هر دو [[فرقه]]، بر این [[حقیقت]] [[اذعان]] دارند که [[مقام نبوت]] به مشرک یا [[کافر]] تائب و یا مرتکب کبائر نخواهد رسید. و چون [[مقام امامت]] در این آیه، یا همسان با مقام نبوت است، یا فراتر از آن، به طریق اولی این شرط را می‌طلبد. [[پرسش]] اساسی در [[نظریه]] اهل تسنن آن است که آیا امکان توسعه در معنای «عَهد» وجود دارد. آیا می‌توان ظالم را در برابر معصوم دانست؟ آن‌گاه که «عهد» را به معنای [[نبوت]] معنا می‌کنیم و ظالم را در برابر عادل می‌نشانیم، آن‌گاه که عهد را به معنای هر نوع [[منصب]] [[دینی]] به [[حساب]] آوریم؟!<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۲۰۸</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۷۵٬۸۶۲

ویرایش