حقیقت اسلام در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{خرد}} {{نبوت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font...» ایجاد کرد) |
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن') |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
#اخلاقیات؛ یعنی خصلتهایی که هر مسلمان باید خود را به آنها بیاراید و خویشتن را از اضداد آنها دور نگه دارد<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص:۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #اخلاقیات؛ یعنی خصلتهایی که هر مسلمان باید خود را به آنها بیاراید و خویشتن را از اضداد آنها دور نگه دارد<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص:۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#احکام؛ یعنی دستورهایی که به فعالیتهای خارجی و عینی انسان، اعم از معاش و معاد و امور فردی و اجتماعی وی مربوط است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۶۳؛ «مقدمهای بر جهانبینی اسلامی».</ref>. این سه بخش خود نیز با یکدیگر مرتبط است؛ به این معنا که اعتقادات مناسب زمینه ساز پیدایش اخلاق فاضله و اخلاق فاضله نیز با احکام و تکالیف شرعی مسانخ است و این رابطه از طرف مقابل نیز وجود دارد؛ یعنی عمل به تکالیف شرعی زمینه را برای دستیابی به مراحل برتر اخلاق و به تبع آن مرتبه بالاتری از اعتقاد فراهم میکند<ref>المیزان، ج۱۱، ص۱۵۵ـ۱۵۸؛ قرآن در اسلام، ص۱۳ـ۱۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص:۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #احکام؛ یعنی دستورهایی که به فعالیتهای خارجی و عینی انسان، اعم از معاش و معاد و امور فردی و اجتماعی وی مربوط است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۶۳؛ «مقدمهای بر جهانبینی اسلامی».</ref>. این سه بخش خود نیز با یکدیگر مرتبط است؛ به این معنا که اعتقادات مناسب زمینه ساز پیدایش اخلاق فاضله و اخلاق فاضله نیز با احکام و تکالیف شرعی مسانخ است و این رابطه از طرف مقابل نیز وجود دارد؛ یعنی عمل به تکالیف شرعی زمینه را برای دستیابی به مراحل برتر اخلاق و به تبع آن مرتبه بالاتری از اعتقاد فراهم میکند<ref>المیزان، ج۱۱، ص۱۵۵ـ۱۵۸؛ قرآن در اسلام، ص۱۳ـ۱۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص:۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*در بیان حقیقت اسلام و ویژگیهای آن آرای گوناگونی از سوی مفسران ارائه شده که منشأ آنها در بسیاری از موارد برداشتهای متفاوت از آیات یا مبانی خاص کلامی است. برخی حقیقت اسلام را صرفاً اظهار شهادتین و امری صوری دانستهاند. بر این اساس وصف اسلام برای هر فردی به صرف ادای الفاظی خاص "شهادتین" حاصل میشود: {{عربی|اندازه= | *در بیان حقیقت اسلام و ویژگیهای آن آرای گوناگونی از سوی مفسران ارائه شده که منشأ آنها در بسیاری از موارد برداشتهای متفاوت از آیات یا مبانی خاص کلامی است. برخی حقیقت اسلام را صرفاً اظهار شهادتین و امری صوری دانستهاند. بر این اساس وصف اسلام برای هر فردی به صرف ادای الفاظی خاص "شهادتین" حاصل میشود: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref> مفاد این آیه با نقلهای تاریخی که افراد با شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت [[نبی اکرم]]{{صل}} در شمار مسلمانان قرار میگرفتند کاملا مطابق است<ref>جامعالبیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۸۲ـ۱۸۴؛ التحریر والتنویر، ج۲، ص۲۷۷.</ref> برخی مفسران در بیان حکمت اینکه چرا خداوند دروازههای ورودی به اسلام را چنین فراخ و گسترده قرار داده است گفتهاند: هدف از آن تقویت و توسعه و شکوه هرچه بیشتر امت اسلامی است<ref>من وحی القرآن، ج۲۱، ص۱۶۴ـ۱۶۵.</ref> برخی دیگر حقیقت اسلام را امری فراتر از الفاظ و امور ظاهری دانسته، میگویند: آنچه به عنوان اسلام در آیه ۱۴ سوره حجرات آمده "اسلام" به معنای لغوی است<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۵۸.</ref>. به عقیده این گروه اسلام عبارت است از اذعان عملی به شریعت [[نبی اکرم]]{{صل}}، و این اذعان هنگامی اسلام صحیح و پذیرفته خداوند است که تصدیقی وجدانی و نفسانی بوده، ایمان به [[نبوت]] [[نبی اکرم]]{{صل}} آن را همراهی کند. البته اذعان عملی به احکام اسلام، با ترک برخی واجبات، که گاهی بر اثر جهالت صورت میپذیرد و پشیمانی و توبه را در پی دارد منافاتی ندارد<ref>تفسیر المنار، ج۱۰، ص۱۷۰.</ref> گروهی دیگر حقیقت اسلام را دارای مراتب میدانند که پایینترین مرتبه آن اظهار شهادتین و بالاترین مرتبه آن تسلیم محض در برابر خداوند متعالیاست<ref>المیزان، ج۱، ص۳۰۱ـ۳۰۲.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص:۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
*از آنچه در بیان حقیقت اسلام گفته شد به دست میآید که "اسلام" وصفی خاص با مفهومی مستقل در کنار اوصافی چون ایمان و احسان است. این وصف گرچه به لحاظ کمی و معنای خاص خود در برابر مفاهیمی چون "کفر" یا "جاهلیت" قرار میگیرد؛ ولی در قرآن مشخصاً گاهی در برابر وصف قاسط "ظالم":{{عربی|اندازه= | *از آنچه در بیان حقیقت اسلام گفته شد به دست میآید که "اسلام" وصفی خاص با مفهومی مستقل در کنار اوصافی چون ایمان و احسان است. این وصف گرچه به لحاظ کمی و معنای خاص خود در برابر مفاهیمی چون "کفر" یا "جاهلیت" قرار میگیرد؛ ولی در قرآن مشخصاً گاهی در برابر وصف قاسط "ظالم":{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا}}﴾}}<ref> و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند؛ سوره جن، آیه:۱۴.</ref><ref>التحریر والتنویر، ج۲۹، ص۲۳۶؛ المنیر، ج۲۹، ص۱۷۰.</ref> و گاهی در مقابل وصف مجرم آمده است:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ}}﴾}}<ref> آیا فرمانبرداران را مانند گناهکاران (یکسان) میگردانیم؟؛ سوره قلم، آیه:۳۵.</ref><ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۸.</ref>، به هرحال در هر دو وصف قاسط و مجرم بهنحوی عدم انقیاد مطرح است که آن را در برابر وصف اسلام قرار میدهد<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص:۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۲۰ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۳۲
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث حقیقت اسلام است. "حقیقت اسلام" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حقیقت اسلام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- اسلام مکتبی جامع و واقعگراست که در آن به همه جوانب نیازهای انسانی توجه شده است[۱]. مجموعه تعلیمات اسلام از یک لحاظ به سه بخش تقسیم میگردد[۲]:
- اصول عقاید؛ یعنی چیزهایی که هر مسلمان باید بدانها معتقد شود. کاری که در این زمینه بر عهده انسان است از نوع کار تحقیقی و از اعمال جوانحی و قلبی است[۳].
- اخلاقیات؛ یعنی خصلتهایی که هر مسلمان باید خود را به آنها بیاراید و خویشتن را از اضداد آنها دور نگه دارد[۴].
- احکام؛ یعنی دستورهایی که به فعالیتهای خارجی و عینی انسان، اعم از معاش و معاد و امور فردی و اجتماعی وی مربوط است[۵]. این سه بخش خود نیز با یکدیگر مرتبط است؛ به این معنا که اعتقادات مناسب زمینه ساز پیدایش اخلاق فاضله و اخلاق فاضله نیز با احکام و تکالیف شرعی مسانخ است و این رابطه از طرف مقابل نیز وجود دارد؛ یعنی عمل به تکالیف شرعی زمینه را برای دستیابی به مراحل برتر اخلاق و به تبع آن مرتبه بالاتری از اعتقاد فراهم میکند[۶][۷].
- در بیان حقیقت اسلام و ویژگیهای آن آرای گوناگونی از سوی مفسران ارائه شده که منشأ آنها در بسیاری از موارد برداشتهای متفاوت از آیات یا مبانی خاص کلامی است. برخی حقیقت اسلام را صرفاً اظهار شهادتین و امری صوری دانستهاند. بر این اساس وصف اسلام برای هر فردی به صرف ادای الفاظی خاص "شهادتین" حاصل میشود: ﴿﴿قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾﴾[۸] مفاد این آیه با نقلهای تاریخی که افراد با شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت نبی اکرم(ص) در شمار مسلمانان قرار میگرفتند کاملا مطابق است[۹] برخی مفسران در بیان حکمت اینکه چرا خداوند دروازههای ورودی به اسلام را چنین فراخ و گسترده قرار داده است گفتهاند: هدف از آن تقویت و توسعه و شکوه هرچه بیشتر امت اسلامی است[۱۰] برخی دیگر حقیقت اسلام را امری فراتر از الفاظ و امور ظاهری دانسته، میگویند: آنچه به عنوان اسلام در آیه ۱۴ سوره حجرات آمده "اسلام" به معنای لغوی است[۱۱]. به عقیده این گروه اسلام عبارت است از اذعان عملی به شریعت نبی اکرم(ص)، و این اذعان هنگامی اسلام صحیح و پذیرفته خداوند است که تصدیقی وجدانی و نفسانی بوده، ایمان به نبوت نبی اکرم(ص) آن را همراهی کند. البته اذعان عملی به احکام اسلام، با ترک برخی واجبات، که گاهی بر اثر جهالت صورت میپذیرد و پشیمانی و توبه را در پی دارد منافاتی ندارد[۱۲] گروهی دیگر حقیقت اسلام را دارای مراتب میدانند که پایینترین مرتبه آن اظهار شهادتین و بالاترین مرتبه آن تسلیم محض در برابر خداوند متعالیاست[۱۳][۱۴].
- از آنچه در بیان حقیقت اسلام گفته شد به دست میآید که "اسلام" وصفی خاص با مفهومی مستقل در کنار اوصافی چون ایمان و احسان است. این وصف گرچه به لحاظ کمی و معنای خاص خود در برابر مفاهیمی چون "کفر" یا "جاهلیت" قرار میگیرد؛ ولی در قرآن مشخصاً گاهی در برابر وصف قاسط "ظالم":﴿﴿وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا﴾﴾[۱۵][۱۶] و گاهی در مقابل وصف مجرم آمده است:﴿﴿أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ﴾﴾[۱۷][۱۸]، به هرحال در هر دو وصف قاسط و مجرم بهنحوی عدم انقیاد مطرح است که آن را در برابر وصف اسلام قرار میدهد[۱۹].
منابع
پانویس
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۶۳، «مقدمهای بر جهانبینی اسلامی».
- ↑ دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص:۲۳۷ - ۲۶۰.
- ↑ دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص:۲۳۷ - ۲۶۰.
- ↑ دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص:۲۳۷ - ۲۶۰.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۶۳؛ «مقدمهای بر جهانبینی اسلامی».
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۱۵۵ـ۱۵۸؛ قرآن در اسلام، ص۱۳ـ۱۴.
- ↑ دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص:۲۳۷ - ۲۶۰.
- ↑ تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۸۲ـ۱۸۴؛ التحریر والتنویر، ج۲، ص۲۷۷.
- ↑ من وحی القرآن، ج۲۱، ص۱۶۴ـ۱۶۵.
- ↑ تفسیر المنار، ج۳، ص۳۵۸.
- ↑ تفسیر المنار، ج۱۰، ص۱۷۰.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۳۰۱ـ۳۰۲.
- ↑ دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص:۲۳۷ - ۲۶۰.
- ↑ و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند؛ سوره جن، آیه:۱۴.
- ↑ التحریر والتنویر، ج۲۹، ص۲۳۶؛ المنیر، ج۲۹، ص۱۷۰.
- ↑ آیا فرمانبرداران را مانند گناهکاران (یکسان) میگردانیم؟؛ سوره قلم، آیه:۳۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۸.
- ↑ دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص:۲۳۷ - ۲۶۰.