مقام اختیار به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' الاهی ' به ' الهی '
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=100%|' به '{{عربی|')
جز (جایگزینی متن - ' الاهی ' به ' الهی ')
خط ۲۷: خط ۲۷:
::::::پس معنای اوّل {{عربی|"و اختارکم لسرّه"}} این است که خدا شما را به جهت حفظ رازهای خود اختیار کرده است، ائمّه اطهار {{عم}} حفّاظ و حَفَظِه سرّ خدا بودند. حال، آن اسرار چه بوده است و چه قضایایی نزد [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} بوده که به احدی گفته نشده است؟ الله العالم. در این باره روایات [[اهل بیت]]{{عم}} فراوان است. برای نمونه در کتاب بصائر الدرجات آمده که [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: ما درخت نبوت، خانه رحمت، کلیدهای حکمت، کانون دانش و علم، جایگاه رسالت و محل آمد و شد ملائکه و محل راز خداوند هستیم. ما امانت خدا در میان بندگانش حرم بزرگ خداوند و عهد و پیمان خدا هستیم.<ref>«نحن شجرة النبوّة و بیت الرحمة و مفاتیح الحکمة و معدن العلم و موضع الرسالة و مختلف الملائکة و موضع سرّ الله و نحن ودیعة الله فی عباده و نحن حرم الله الأکبر و نحن عهد الله...»؛ بصائر الدرجات: ۷۷، حدیث ۳، بحار الأنوار: ۲۶ / ۲۴۵، حدیث ۸.</ref>
::::::پس معنای اوّل {{عربی|"و اختارکم لسرّه"}} این است که خدا شما را به جهت حفظ رازهای خود اختیار کرده است، ائمّه اطهار {{عم}} حفّاظ و حَفَظِه سرّ خدا بودند. حال، آن اسرار چه بوده است و چه قضایایی نزد [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} بوده که به احدی گفته نشده است؟ الله العالم. در این باره روایات [[اهل بیت]]{{عم}} فراوان است. برای نمونه در کتاب بصائر الدرجات آمده که [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: ما درخت نبوت، خانه رحمت، کلیدهای حکمت، کانون دانش و علم، جایگاه رسالت و محل آمد و شد ملائکه و محل راز خداوند هستیم. ما امانت خدا در میان بندگانش حرم بزرگ خداوند و عهد و پیمان خدا هستیم.<ref>«نحن شجرة النبوّة و بیت الرحمة و مفاتیح الحکمة و معدن العلم و موضع الرسالة و مختلف الملائکة و موضع سرّ الله و نحن ودیعة الله فی عباده و نحن حرم الله الأکبر و نحن عهد الله...»؛ بصائر الدرجات: ۷۷، حدیث ۳، بحار الأنوار: ۲۶ / ۲۴۵، حدیث ۸.</ref>


::::::در روایت دیگر به سند دیگری در همین کتاب و در کتاب الکافی آمده است که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: ای خیثمه! ما درخت نبوت، خانه رحمت، کلیدهای حکمت، کانون دانش و علم، جایگاه رسالت و محل آمد و شد ملائکه و محل راز خداوند هستیم. ما امانت خدا در میان بندگانش، حرم بزرگ خداوند و امان خدا هستیم... .<ref>«یا خیثمة! نحن شجرة النبوّة و بیت الرحمة و مفاتیح الحکمة و معدن العلم و موضع الرسالة و مختلف الملائکة و موضع سرّ الله و نحن ودیعة الله فی عباده و نحن حرم الله الأکبر و نحن ذمّة الله...»؛همان: ۷۷، حدیث ۶، الکافی: ۱ / ۲۲۱، حدیث ۳.</ref> هم چنین در الکافی در روایت دیگری آمده که [[امام صادق]]{{ع}} به ابوبصیر که کنیه‌اش ابومحمّد بوده می‌فرمایند: {{عربی|"یا أبا محمّد! إنّ عندنا –والله- سرّاً من سرِّ الله و علماً من علم الله"}}؛<ref>«ای ابا محمّد! به خدا سوگند، همانا که سرّی از سرّ خدا و علمی از علم خدا در نزد ماست».</ref> اگر در این روایت حرف «من» تبعیضیّه باشد معلوم می‌شود که برخی از امور حتّی به [[اهل بیت]]{{عم}} هم گفته نشده است و چون گفته نشده، از آن‌ها به سرّ تعبیر می‌شود که حضرت در ادامۀ روایت فرمودند: هیچ فرشته مقرّب و نبی مرسل و مؤمنی که خدا دلش را به ایمان آزموده باشد تحمّل آن را نتواند داشت. به خدا سوگند، خداوند احدی را غیر از ما به آن مکلّف نکرده است و احدی را غیر از ما به بندگی خود نگرفته است و همانا در نزد ما سرّی است از سرّ الاهی و علمی است از علم خدا که خدای متعال ما را به تبلیغ آ‌ن‌ها امر فرموده است.؛<ref>«ما یحتمله ملکٌ مقرّبٌ و لا نبیٌّ مرسلٌ و لا مؤمنٌ امتحن الله قلبه للإیمان. و الله ما کلّف الله ذلک أحداً غیرنا و لا استعبد بذلک أحداً غیرنا و إنّ عندنا سرّاً من سرّ الله و علماً من علم الله أمرنا الله بتبلیغه...»؛ الکافی: ۱ / ۴۰۲، حدیث ۵.</ref> از این روایت معلوم می‌شود که بعضی از امور را –با این که از آن‌ها به سرّ تعبیر شده- خداوند متعال به تبلیغ آن‌ها به مردم امر کرده است. روایت دیگری در این زمینه در الأمالی [[شیخ صدوق]] و روضة الواعظین آمده است: [[امام علی|امیر مؤمنان علی]]{{ع}} در ضمن ایراد خطبه‌ای فرمودند: من حجّت خدا، خلیفه او، صراط و باب خدا و خازن علم الاهی و امین سرّ خدا هستم و من پس از بهترین مردم یعنی محمّد پیامبر رحمت {{صل}} امام تمامی مردم هستم.<ref>«أنا حجّة الله و أنا خلیفة الله و أنا صراط الله و أنا باب الله و أنا خازن علم الله و أنا المؤتمن علی سرّ الله و أنا إمام البریة بعد خیر الخلیقة محمّدٍ نبیِّ الرحمة {{صل}}»؛ الأمالی، شیخ صدوق: ۸۸، حدیث ۹، روضة الواعظین: ۱۰۱ با اندکی تفاوت، بحار الأنوار: ۳۹ / ۳۳۵، حدیث ۱.</ref> (...) تا این جا معنای اوّل از معنای سه گانۀ «سرّ» در توضیح {{عربی|"اختارکم لسرّه"}} که در روایات نیز آمده، بیان شد.
::::::در روایت دیگر به سند دیگری در همین کتاب و در کتاب الکافی آمده است که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: ای خیثمه! ما درخت نبوت، خانه رحمت، کلیدهای حکمت، کانون دانش و علم، جایگاه رسالت و محل آمد و شد ملائکه و محل راز خداوند هستیم. ما امانت خدا در میان بندگانش، حرم بزرگ خداوند و امان خدا هستیم... .<ref>«یا خیثمة! نحن شجرة النبوّة و بیت الرحمة و مفاتیح الحکمة و معدن العلم و موضع الرسالة و مختلف الملائکة و موضع سرّ الله و نحن ودیعة الله فی عباده و نحن حرم الله الأکبر و نحن ذمّة الله...»؛همان: ۷۷، حدیث ۶، الکافی: ۱ / ۲۲۱، حدیث ۳.</ref> هم چنین در الکافی در روایت دیگری آمده که [[امام صادق]]{{ع}} به ابوبصیر که کنیه‌اش ابومحمّد بوده می‌فرمایند: {{عربی|"یا أبا محمّد! إنّ عندنا –والله- سرّاً من سرِّ الله و علماً من علم الله"}}؛<ref>«ای ابا محمّد! به خدا سوگند، همانا که سرّی از سرّ خدا و علمی از علم خدا در نزد ماست».</ref> اگر در این روایت حرف «من» تبعیضیّه باشد معلوم می‌شود که برخی از امور حتّی به [[اهل بیت]]{{عم}} هم گفته نشده است و چون گفته نشده، از آن‌ها به سرّ تعبیر می‌شود که حضرت در ادامۀ روایت فرمودند: هیچ فرشته مقرّب و نبی مرسل و مؤمنی که خدا دلش را به ایمان آزموده باشد تحمّل آن را نتواند داشت. به خدا سوگند، خداوند احدی را غیر از ما به آن مکلّف نکرده است و احدی را غیر از ما به بندگی خود نگرفته است و همانا در نزد ما سرّی است از سرّ الهی و علمی است از علم خدا که خدای متعال ما را به تبلیغ آ‌ن‌ها امر فرموده است.؛<ref>«ما یحتمله ملکٌ مقرّبٌ و لا نبیٌّ مرسلٌ و لا مؤمنٌ امتحن الله قلبه للإیمان. و الله ما کلّف الله ذلک أحداً غیرنا و لا استعبد بذلک أحداً غیرنا و إنّ عندنا سرّاً من سرّ الله و علماً من علم الله أمرنا الله بتبلیغه...»؛ الکافی: ۱ / ۴۰۲، حدیث ۵.</ref> از این روایت معلوم می‌شود که بعضی از امور را –با این که از آن‌ها به سرّ تعبیر شده- خداوند متعال به تبلیغ آن‌ها به مردم امر کرده است. روایت دیگری در این زمینه در الأمالی [[شیخ صدوق]] و روضة الواعظین آمده است: [[امام علی|امیر مؤمنان علی]]{{ع}} در ضمن ایراد خطبه‌ای فرمودند: من حجّت خدا، خلیفه او، صراط و باب خدا و خازن علم الهی و امین سرّ خدا هستم و من پس از بهترین مردم یعنی محمّد پیامبر رحمت {{صل}} امام تمامی مردم هستم.<ref>«أنا حجّة الله و أنا خلیفة الله و أنا صراط الله و أنا باب الله و أنا خازن علم الله و أنا المؤتمن علی سرّ الله و أنا إمام البریة بعد خیر الخلیقة محمّدٍ نبیِّ الرحمة {{صل}}»؛ الأمالی، شیخ صدوق: ۸۸، حدیث ۹، روضة الواعظین: ۱۰۱ با اندکی تفاوت، بحار الأنوار: ۳۹ / ۳۳۵، حدیث ۱.</ref> (...) تا این جا معنای اوّل از معنای سه گانۀ «سرّ» در توضیح {{عربی|"اختارکم لسرّه"}} که در روایات نیز آمده، بیان شد.


:::::*'''معنای دوم؛ [[راز خدا چیست؟ (پرسش)|راز خدا]]:''' اکنون این جمله را با توجّه به معنای دوّم سرّ که در لغت آمده با دقّت بررسی می‌کنیم؛ یعنی -{{عربی|"واختارکم لسرّه"}} به همان ترتیبی که {{عربی|"الولد سرّ أبیه"}} {{عربی|"فلانٌ سرٌّ قومه"}}- ائمه {{عم}} هستند که خداوند متعال آن بزرگواران را برای خودش استخلاص کرده و خالص قرار داده است که آنان واجد کمالات و صفات الاهی باشند. هم‌چنان که "الولد سرّ أبیه" را این گونه معنا کرده‌اند که پدر در این فرزند از جهات معنوی خلاصه شده، نسبت ائمّه نیز به خداوند متعال این چنین باشد که خداوند متعال ائمّه {{عم}} را اختیار کرده است برای این که خلاصۀ صفات او باشند.
:::::*'''معنای دوم؛ [[راز خدا چیست؟ (پرسش)|راز خدا]]:''' اکنون این جمله را با توجّه به معنای دوّم سرّ که در لغت آمده با دقّت بررسی می‌کنیم؛ یعنی -{{عربی|"واختارکم لسرّه"}} به همان ترتیبی که {{عربی|"الولد سرّ أبیه"}} {{عربی|"فلانٌ سرٌّ قومه"}}- ائمه {{عم}} هستند که خداوند متعال آن بزرگواران را برای خودش استخلاص کرده و خالص قرار داده است که آنان واجد کمالات و صفات الهی باشند. هم‌چنان که "الولد سرّ أبیه" را این گونه معنا کرده‌اند که پدر در این فرزند از جهات معنوی خلاصه شده، نسبت ائمّه نیز به خداوند متعال این چنین باشد که خداوند متعال ائمّه {{عم}} را اختیار کرده است برای این که خلاصۀ صفات او باشند.
::::::البته روایات فراوان و شواهد بسیاری وجود دارد که [[ائمه]]{{عم}} مظاهر صفات الاهی و کمالات ربوبی هستند  و این معنا درست است و هیچ مشکلی ندارد. یکی از شواهد، روایتی است که [[علامه مجلسی]] رحمه الله در بحار الأنوار در {{عربی|"بابٌ جامعٌ فی صفات الإمام و شرائط الإمامه"}} آورده و نیز روایت مفصّلی است که طارق بن شهاب از امیر مؤمنان علی {{ع}} نقل می‌کند که حضرت به او خطاب می‌کند و می‌فرمایند: ای طارق! امام انسان ملکوتی، پیکر آسمانی و امری الاهی و روحی قدسی و مقامی والا و... و راهی استوار است. هر کس آنان را بشناسد و از ایشان بگیرد و اقتباس کند، از آن‌هاست و این کلام به این کلام خداوند اشاره دارد که "پس هر کس از من تبعیّت کند از من است". خدا آنان را از نور عظمتش خلق کرده و اختیار جهان را به آن‌ها داده است. آنان سرّ مخزون الاهی و اولیاء مقرّب اویند و امر خدا بین کاف و نون هستند. به سوی خدا دعوت می‌کنند و از جانب او سخن می‌گویند و به امر او عمل می‌کنند... .<ref>و الإمام –یا طارق! –بشرٌ ملکیٌّ و جسدٌ سماویٌّ و أمرٌ إلهیٌّ و روحُ قدسیٌّ و مقامٌ علیٌّ... السنام الأعظم و الطّریق الأقوام، من عرفهم و أخذ عنهم فهو منهم، و إلیه الإشارة بقوله: «فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي».سوره ابراهیم (۱۴): آیه ۳۶. خلقهم الله من نور عظمته و ولّآهُم أمر مملکته، فهم سرّ الله المخزون و أولیاؤه المقرّبون، و أمره بین الکاف و النون، إلی الله یدعون و عنه یقولون و بأمره یعملون...؛ بحار الأنوار: ۲۵ / ۱۷۲ و ۱۷۳، حدیث ۳۸.</ref> امامان بندگان خدا و مأمورین او هستند، به امر او عمل می‌کنند، به طرف او دعوت می‌نمایند و آن چه که می‌گویند از اوست، نه از خودشان. پس آنان سرّ خدا هستند که در این جا به همان معنای دوم خواهد بود.
::::::البته روایات فراوان و شواهد بسیاری وجود دارد که [[ائمه]]{{عم}} مظاهر صفات الهی و کمالات ربوبی هستند  و این معنا درست است و هیچ مشکلی ندارد. یکی از شواهد، روایتی است که [[علامه مجلسی]] رحمه الله در بحار الأنوار در {{عربی|"بابٌ جامعٌ فی صفات الإمام و شرائط الإمامه"}} آورده و نیز روایت مفصّلی است که طارق بن شهاب از امیر مؤمنان علی {{ع}} نقل می‌کند که حضرت به او خطاب می‌کند و می‌فرمایند: ای طارق! امام انسان ملکوتی، پیکر آسمانی و امری الهی و روحی قدسی و مقامی والا و... و راهی استوار است. هر کس آنان را بشناسد و از ایشان بگیرد و اقتباس کند، از آن‌هاست و این کلام به این کلام خداوند اشاره دارد که "پس هر کس از من تبعیّت کند از من است". خدا آنان را از نور عظمتش خلق کرده و اختیار جهان را به آن‌ها داده است. آنان سرّ مخزون الهی و اولیاء مقرّب اویند و امر خدا بین کاف و نون هستند. به سوی خدا دعوت می‌کنند و از جانب او سخن می‌گویند و به امر او عمل می‌کنند... .<ref>و الإمام –یا طارق! –بشرٌ ملکیٌّ و جسدٌ سماویٌّ و أمرٌ إلهیٌّ و روحُ قدسیٌّ و مقامٌ علیٌّ... السنام الأعظم و الطّریق الأقوام، من عرفهم و أخذ عنهم فهو منهم، و إلیه الإشارة بقوله: «فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي».سوره ابراهیم (۱۴): آیه ۳۶. خلقهم الله من نور عظمته و ولّآهُم أمر مملکته، فهم سرّ الله المخزون و أولیاؤه المقرّبون، و أمره بین الکاف و النون، إلی الله یدعون و عنه یقولون و بأمره یعملون...؛ بحار الأنوار: ۲۵ / ۱۷۲ و ۱۷۳، حدیث ۳۸.</ref> امامان بندگان خدا و مأمورین او هستند، به امر او عمل می‌کنند، به طرف او دعوت می‌نمایند و آن چه که می‌گویند از اوست، نه از خودشان. پس آنان سرّ خدا هستند که در این جا به همان معنای دوم خواهد بود.


:::::*'''معنای سوم؛ [[مستقر خدا چیست؟ (پرسش)|مستقرّ خدا]]:''' اگر سرّ را در {{عربی|"اختارکم لسرّه"}} به معنای سوم که همان استقرار بود بگیریم و به «سریر» به این مناسبت سریر گفته می‌شود که انسان روی آن استقرار دارد –خداوند متعال در [[اهل بیت]]{{عم}} مستقر است و از آنان جدا نمی‌شود و آنان نیز از خداوند متعال جدا نمی‌شوند. این معنا نیز شواهد فراوان دارد که {{عربی|"هم مع الله"}}، {{عربی|"الله معهم"}}، {{عربی|"الله عندهم"}}، و در احادیث قدسی نیز آمده است خداوند متعال می‌فرماید: {{عربی|"أنا عند المنکسرة قلوبهم"}}.<ref>منیة المرید: ۱۲۳، شرح الأسماء الحسنی: ۱ / ۱۴۶.</ref> مگر این گونه نیست که {{عربی|"قلب المؤمن عرش الرحمان"}}؟<ref>بحار الأنوار: ۵۵: ۳۹، ح ۶۱، شرح الأسماء الحسنی: ۱ / ۳۴.</ref>  اصلاً خداوند متعال چنین مقام مرتبه‌ای را به آن‌هایی که نزدش مقرّب هستند، عنایت می‌کند که قرآن کریم می‌فرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ}}﴾}}؛<ref>«گمان مبرید آنان که در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند؛ بلکه آنان زنده‌اند و در نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.»؛ سوره آل عمران (۳): آیه ۱۶۹.</ref> بنابراین، [[ائمه]]{{عم}} عندالله استقرار دارند و خداوند متعال عندالله اهل البیت استقرار دارد و ما بین آن‌ها از حیث معنا و واقعیّت امر جدایی نیست. علاّمه مجلسی رحمه الله روایتی را از کتاب مشارق أنوار الیقین تألیف مرحوم حافظ شیخ رجب برسی رحمه الله می‌آورد که در آن روایت آمده است: {{عربی|"فهم سرّ الله المخزون"}}؛<ref>مشارق أنوار الیقین: ۱۷۸، بحار الأنوار: ۲۵ / ۱۷۳، حدیث ۳۸.</ref> آنان سرّ مخزون الاهی هستند. علما درباره شیخ رجب برسی رحمه الله و مطالب کتاب مشارق أنوار الیقین دیدگاه‌های متفاوتی بیان کرده‌اند. مرحوم علّامۀ امینی در کتاب الغدیر به تفصیل از حافظ شیخ رجب بُرسی رحمه الله تجلیل می‌کند و از وی خیلی دفاع می‌نماید و او را از غلوّ که به او نسبت داده شده، منزّه می‌دارد.<ref>ر.ک: الغدیر: ۷ / ۳۳، شماره ۷۴. [[علامه امینی]] در توصیف [[حافظ شیخ رجب بُرسی]] چنین می‌نویسد: الحافظ الشیخ رضی الدین رجب بن محمّد بن رجب البرسی الحلّی، من عرفاء علماء الإمامیة و فقهائها المشارکین فی العلوم، علی فضله الواضح فی فن الحدیث، و تقدّمه فی الأدب و قرض الشعر و إجادته... و له فی العرفان و الحروف مسالک خاصّة، کما أنّ له فی له فی ولاء ائمّة الدین علیهم السلام آراء و نظریات لا یرتضیها لفیف من الناس، و لذلک رموه بالغلو و الارتفاع، غیر إنّ الحق إنّ جمیع ما یثبته المترجم لهم علیهم السلام من الشؤون هی دون مرتبة الغلوّ غیر درجة النبوّة... .</ref> اما عمده، کلام خود [[علامه مجلسی]] رضوان الله علیه است. چون ما مطلب را از بحار الأنوار نقل کردیم. شیخ مجلسی  در مقدّمۀ بحار الأنور نقل کردیم. شیخ مجلسی در مقدّمه بحار الأنوار به هنگام شمارش منابع آن، چنین می‌نویسد: {{عربی|"و کتاب مشارق الأنوار و کتاب الألفین للحافظ رجب البُرسی. و لا أعتمد علی ما یتفرَّد بنقله، لاشتمال کتابیه علی ما یوهم الخبط و الخلط و الإرتفاع"}}؛من به آن‌چه که شیخ رجب برسی به تنهایی نقل کرده اعتماد نمی‌کنم، چون این دو کتاب مشتمل هستند بر چیزی که موهم غلوّ است. آن‌گاه می‌فرمایند: {{عربی|"و إنّما أخرجنا منهما ما یوافق الأخبار المأخوذةَ من الآُصول المعتبرة"}}؛<ref>بحار الأنوار: ۱ / ۱۰.</ref> اما آن چه از این دو کتاب آورده‌ایم روایت‌هایی است که از اصول معتبر گرفته شده‌اند. بنابراین، کلامی که از امیرالمؤمنین {{ع}} خطاب به طارق روایت شده موافق اخبار مأخوذه از اصول معتبر است. پس {{عربی|"واختارکم لسرّه"}} را به هر سه معنا می‌توانیم بگیریم، هر چند در شروح زیارت جامعه جز همان معنای اوّل نباشد، معنای دوّم و سوّم را هم صحیح می‌دانیم و هیچ اشکالی ندارد»<ref>ر. ک. [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[با پیشوایان هدایتگر ج۱ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]؛ ج۱، ص۱۹۵ تا ۲۹۵.</ref>.
:::::*'''معنای سوم؛ [[مستقر خدا چیست؟ (پرسش)|مستقرّ خدا]]:''' اگر سرّ را در {{عربی|"اختارکم لسرّه"}} به معنای سوم که همان استقرار بود بگیریم و به «سریر» به این مناسبت سریر گفته می‌شود که انسان روی آن استقرار دارد –خداوند متعال در [[اهل بیت]]{{عم}} مستقر است و از آنان جدا نمی‌شود و آنان نیز از خداوند متعال جدا نمی‌شوند. این معنا نیز شواهد فراوان دارد که {{عربی|"هم مع الله"}}، {{عربی|"الله معهم"}}، {{عربی|"الله عندهم"}}، و در احادیث قدسی نیز آمده است خداوند متعال می‌فرماید: {{عربی|"أنا عند المنکسرة قلوبهم"}}.<ref>منیة المرید: ۱۲۳، شرح الأسماء الحسنی: ۱ / ۱۴۶.</ref> مگر این گونه نیست که {{عربی|"قلب المؤمن عرش الرحمان"}}؟<ref>بحار الأنوار: ۵۵: ۳۹، ح ۶۱، شرح الأسماء الحسنی: ۱ / ۳۴.</ref>  اصلاً خداوند متعال چنین مقام مرتبه‌ای را به آن‌هایی که نزدش مقرّب هستند، عنایت می‌کند که قرآن کریم می‌فرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ}}﴾}}؛<ref>«گمان مبرید آنان که در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند؛ بلکه آنان زنده‌اند و در نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.»؛ سوره آل عمران (۳): آیه ۱۶۹.</ref> بنابراین، [[ائمه]]{{عم}} عندالله استقرار دارند و خداوند متعال عندالله اهل البیت استقرار دارد و ما بین آن‌ها از حیث معنا و واقعیّت امر جدایی نیست. علاّمه مجلسی رحمه الله روایتی را از کتاب مشارق أنوار الیقین تألیف مرحوم حافظ شیخ رجب برسی رحمه الله می‌آورد که در آن روایت آمده است: {{عربی|"فهم سرّ الله المخزون"}}؛<ref>مشارق أنوار الیقین: ۱۷۸، بحار الأنوار: ۲۵ / ۱۷۳، حدیث ۳۸.</ref> آنان سرّ مخزون الهی هستند. علما درباره شیخ رجب برسی رحمه الله و مطالب کتاب مشارق أنوار الیقین دیدگاه‌های متفاوتی بیان کرده‌اند. مرحوم علّامۀ امینی در کتاب الغدیر به تفصیل از حافظ شیخ رجب بُرسی رحمه الله تجلیل می‌کند و از وی خیلی دفاع می‌نماید و او را از غلوّ که به او نسبت داده شده، منزّه می‌دارد.<ref>ر.ک: الغدیر: ۷ / ۳۳، شماره ۷۴. [[علامه امینی]] در توصیف [[حافظ شیخ رجب بُرسی]] چنین می‌نویسد: الحافظ الشیخ رضی الدین رجب بن محمّد بن رجب البرسی الحلّی، من عرفاء علماء الإمامیة و فقهائها المشارکین فی العلوم، علی فضله الواضح فی فن الحدیث، و تقدّمه فی الأدب و قرض الشعر و إجادته... و له فی العرفان و الحروف مسالک خاصّة، کما أنّ له فی له فی ولاء ائمّة الدین علیهم السلام آراء و نظریات لا یرتضیها لفیف من الناس، و لذلک رموه بالغلو و الارتفاع، غیر إنّ الحق إنّ جمیع ما یثبته المترجم لهم علیهم السلام من الشؤون هی دون مرتبة الغلوّ غیر درجة النبوّة... .</ref> اما عمده، کلام خود [[علامه مجلسی]] رضوان الله علیه است. چون ما مطلب را از بحار الأنوار نقل کردیم. شیخ مجلسی  در مقدّمۀ بحار الأنور نقل کردیم. شیخ مجلسی در مقدّمه بحار الأنوار به هنگام شمارش منابع آن، چنین می‌نویسد: {{عربی|"و کتاب مشارق الأنوار و کتاب الألفین للحافظ رجب البُرسی. و لا أعتمد علی ما یتفرَّد بنقله، لاشتمال کتابیه علی ما یوهم الخبط و الخلط و الإرتفاع"}}؛من به آن‌چه که شیخ رجب برسی به تنهایی نقل کرده اعتماد نمی‌کنم، چون این دو کتاب مشتمل هستند بر چیزی که موهم غلوّ است. آن‌گاه می‌فرمایند: {{عربی|"و إنّما أخرجنا منهما ما یوافق الأخبار المأخوذةَ من الآُصول المعتبرة"}}؛<ref>بحار الأنوار: ۱ / ۱۰.</ref> اما آن چه از این دو کتاب آورده‌ایم روایت‌هایی است که از اصول معتبر گرفته شده‌اند. بنابراین، کلامی که از امیرالمؤمنین {{ع}} خطاب به طارق روایت شده موافق اخبار مأخوذه از اصول معتبر است. پس {{عربی|"واختارکم لسرّه"}} را به هر سه معنا می‌توانیم بگیریم، هر چند در شروح زیارت جامعه جز همان معنای اوّل نباشد، معنای دوّم و سوّم را هم صحیح می‌دانیم و هیچ اشکالی ندارد»<ref>ر. ک. [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[با پیشوایان هدایتگر ج۱ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]؛ ج۱، ص۱۹۵ تا ۲۹۵.</ref>.


== پاسخ‌های دیگر==
== پاسخ‌های دیگر==
۲۱۸٬۸۲۶

ویرایش