بلاغت قرآن در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '﴿' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - '﴾' به ' ') |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
*بلاغت در مفهوم اصطلاحیِ آن، گاه عنوان یک دانش از شاخههای علوم ادبی زبان عربی است و گاه بهسان اصطلاح بلیغ در وصفگونه خاصی از سخن یا گوینده آن به کار میرود.<ref>برای نمونه نک: القاموس المحیط، ج ۱، ص ۲، «بلغ»؛ مختصرالمعانی، ص ۱۴، ۲۳</ref> دانش بلاغت از دانشهای کاربردی به شمار میرود که هدف از آن مزیت بخشیدن به سخن یا مصونیت آن از اشتباهات غیر دستوری است که گاه به شیوه بیان معانی و گاه به شیوه هماهنگی سخن با موقعیت بیان آن و گاه به شیوه گزینش کلمات مربوط میشود. این سه شاخه به ترتیب در دانشهای بیان، معانی و بدیع بحث میشوند.<ref>مختصر المعانی، ص ۲۵؛ کشف الظنون، ج ۱، ص ۱۳</ref> سخن بلیغ آن است که افزون بر ویژگی فصاحت، ساختارهای گوناگون زبان در موقعیتهای مناسب آن به کار رفته باشد؛ برای مثال در مکان مناسب از تأکید، تکرار، گزیدهگویی و زیادهگویی و ... استفاده شده باشد.<ref>مختصر المعانی، ص ۲۰ - ۲۳؛ التعریفات، ج ۱، ص ۶۶؛ التعاریف، ص ۱۴۳</ref> بنابراین ویژگی، بلاغت به واژگان مفرد نسبت داده نمیشود و تنها ترکیبها و عبارات را شامل میشود، در حالی که ویژگی فصاحت به کلمه نسبت داده میشود.<ref>الکلیات، ص ۲۳۶</ref> کلمه فصیح آن است که حروف آن تناسبی آوایی داشته و استعمال آن در معنای مورد نظر نامأنوس نباشد و ساختار صرفی آن مطابق با قواعد ساخت کلمات در زبان عربی باشد و سخن فصیح آن است که افزون بر برخورداری یکایک واژگان از ویژگی فصاحت، مجموع سخن نیز ساختار نحوی درست و استواری داشته باشد و کنار هم نشستن واژگان، ناسازگاری آوایی پدید نیاورد و دلالت سخن بر معنای مورد نظر دشوار و پیچیدهنباشد.<ref>مختصر المعانی، ص ۱۴ ـ ۲۰</ref> | *بلاغت در مفهوم اصطلاحیِ آن، گاه عنوان یک دانش از شاخههای علوم ادبی زبان عربی است و گاه بهسان اصطلاح بلیغ در وصفگونه خاصی از سخن یا گوینده آن به کار میرود.<ref>برای نمونه نک: القاموس المحیط، ج ۱، ص ۲، «بلغ»؛ مختصرالمعانی، ص ۱۴، ۲۳</ref> دانش بلاغت از دانشهای کاربردی به شمار میرود که هدف از آن مزیت بخشیدن به سخن یا مصونیت آن از اشتباهات غیر دستوری است که گاه به شیوه بیان معانی و گاه به شیوه هماهنگی سخن با موقعیت بیان آن و گاه به شیوه گزینش کلمات مربوط میشود. این سه شاخه به ترتیب در دانشهای بیان، معانی و بدیع بحث میشوند.<ref>مختصر المعانی، ص ۲۵؛ کشف الظنون، ج ۱، ص ۱۳</ref> سخن بلیغ آن است که افزون بر ویژگی فصاحت، ساختارهای گوناگون زبان در موقعیتهای مناسب آن به کار رفته باشد؛ برای مثال در مکان مناسب از تأکید، تکرار، گزیدهگویی و زیادهگویی و ... استفاده شده باشد.<ref>مختصر المعانی، ص ۲۰ - ۲۳؛ التعریفات، ج ۱، ص ۶۶؛ التعاریف، ص ۱۴۳</ref> بنابراین ویژگی، بلاغت به واژگان مفرد نسبت داده نمیشود و تنها ترکیبها و عبارات را شامل میشود، در حالی که ویژگی فصاحت به کلمه نسبت داده میشود.<ref>الکلیات، ص ۲۳۶</ref> کلمه فصیح آن است که حروف آن تناسبی آوایی داشته و استعمال آن در معنای مورد نظر نامأنوس نباشد و ساختار صرفی آن مطابق با قواعد ساخت کلمات در زبان عربی باشد و سخن فصیح آن است که افزون بر برخورداری یکایک واژگان از ویژگی فصاحت، مجموع سخن نیز ساختار نحوی درست و استواری داشته باشد و کنار هم نشستن واژگان، ناسازگاری آوایی پدید نیاورد و دلالت سخن بر معنای مورد نظر دشوار و پیچیدهنباشد.<ref>مختصر المعانی، ص ۱۴ ـ ۲۰</ref> | ||
قرآن خود را "[[کتاب مبین]]" که زبانش عربی است، معرفی میکند: {{عربی|اندازه=۱۵۵%| {{متن قرآن|وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ*إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}} | قرآن خود را "[[کتاب مبین]]" که زبانش عربی است، معرفی میکند: {{عربی|اندازه=۱۵۵%| {{متن قرآن|وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ*إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}} }}<ref>زخرف آیه ۳ و ۴</ref> منظور از این تعبیر، اشاره به ویژگی فصاحت در قرآن دانسته شده است.<ref>المسائل الصانیه، ص ۱۲۱؛ تیسیر الکریم، ص ۷۴۴</ref> تعبیر {{عربی|اندازه=۱۵۵%| {{متن قرآن|بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ}} }}<ref>شعراء آیه ۱۹۵</ref> نیز به فصاحت و [[اعجاز بیانی قرآن]] تفسیر شده است.<ref>الکشاف، ج ۲، ص ۶۳۵؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۳۹۴؛ فتح القدیر، ج ۳، ص ۱۹۵</ref> تأکید قرآن بر تعبیر "عربی مبین" از نظر برخی مفسران، نشان از برتری زبان عربی از جهت گویایی و رسایی دارد و وجه انتخاب آن به عنوان زبان قرآن از همین روست<ref>تفسیر ابی السعود، ج ۴، ص ۱۷۸؛ المیزان، ج ۴، ص ۱۶۰</ref>، گرچه خداوند در بیانی عام زبان هر [[پیامبر]] و کتابش را زبان قوم وی معرفی کرده که بنا به اعتقاد برخی میتواند دلیلی بر نبود ویژگی خاصی در زبان عربی برای انتخاب آن به عنوان زبان قرآنباشد.<ref>نک: الاحکام، ابن حزم، ج ۱، ص ۳۲</ref> | ||
ویژگی مبین در دستهای دیگر از آیات در سیاق نفی برخی اتهامات کافران آمده است؛ برای نمونه در پاسخ به اتهام اخذ قرآن از برخی آشنایان به کتابها و ادیان گذشته، زبان این افراد را اعجمی معرفی کرده و با وصف کردن قرآن به عربی مبین آن را دلیلی بر نادرستی این ادعا شمرده است: {{عربی|اندازه=۱۵۵%| {{متن قرآن|وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ}} | ویژگی مبین در دستهای دیگر از آیات در سیاق نفی برخی اتهامات کافران آمده است؛ برای نمونه در پاسخ به اتهام اخذ قرآن از برخی آشنایان به کتابها و ادیان گذشته، زبان این افراد را اعجمی معرفی کرده و با وصف کردن قرآن به عربی مبین آن را دلیلی بر نادرستی این ادعا شمرده است: {{عربی|اندازه=۱۵۵%| {{متن قرآن|وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ}} }}<ref>نحل آیه ۱۰۳</ref> اعجمی به نارسا<ref>البحر المحیط، ج ۵، ص ۵۱۹؛ الاصفی، ج ۱، ص ۶۶۳</ref> و عربی مبین به زبان شیوا و رسا تفسیر شده است.<ref>الکشاف، ج ۲، ص ۴۲۹؛ الصافی، ج ۳، ص ۱۵۶</ref> تأکید بر ویژگی "مبین" در نفی اتهام شاعری از پیامبر نیز تکرار شده است: {{عربی|اندازه=۱۵۵%| {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ}} }}<ref>یس آیه ۶۹</ref><ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۱۷</ref> در آیه ۲۸ زمر نیز قرآن متنی عربی بدون کژی و ناراستی وصف شده: {{عربی|اندازه=۱۵۵%| {{متن قرآن|قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ}} }} که از نظر برخی به فصاحت قرآن اشاره دارد.<ref>المسائل الصاغانیه، ص ۱۲۰ ـ ۱۲۱</ref> ویژگی فصاحت و بلاغت در قرآن، عنصری اساسی در این متن شمرده میشود و از این رو ترجمه قرآن یا بازخوانی معانی آن با بیانی دیگر، از نظر مفسران و فقیهان، قرآن نامیده نمیشود.<ref>نک: الناصریات، ص ۲۲۲؛ المعتبر، ج ۲، ص ۱۶۹؛ تفسیر و مفسران، ج ۱، ص ۱۳۷</ref> گویاترین آیه در ارتباط با بلاغت قرآن، آیه ۲۳ زمر است که قرآن را سخنی نیکو و همسان در راستی و درستی معانی و تناسب و استواری نظم و تألیف معرفی میکند:{{عربی|اندازه=۱۵۵%| {{متن قرآن|اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِ...}} }}<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۱۲۳</ref> افزون بر این تعبیرهای عام، در برخی آیات نیز به جلوههای هنری بخشهایی از قرآن چون داستانهای آن توجه شده است: {{عربی|اندازه=۱۵۵%| {{متن قرآن|نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ}} }}<ref>یوسف آیه ۳</ref><ref>نک: جوامع الجامع، ج ۲، ص ۲۰۲</ref> برخی مفسران نیز تعبیر "احسن القصص" را نه تنها درباره داستانها که شامل همه قرآن دانسته و وجه نامگذاری قرآن به آن را برخورداری آن از نهایت فصاحت و زیبایی و سازگاری الفاظ و معانی آن دانستهاند.<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۵۶</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]؛ ج۶، ص ۲۳- ۲۴.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۲ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۴۸
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث بلاغت قرآن است. "بلاغت قرآن" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بلاغت قرآن (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
بلاغت قرآن در قرآن: بلاغت در لغت، مصدر "ب -ل - غ" به معنای رسیدن است و بلاغت در سخن نیز به معنای رسیدن به هدف مورد نظر در گفتار است.[۱] گاه نیز بلاغت به ابلاغ (مصدر باب افعال) به معنای رساندن تفسیر شده و بلاغت در سخن به رساندن معنا در بهترین ساختار زبانی به نحوی آشکار تعریف میشود.[۲][۳].
مقدمه
- بلاغت در مفهوم اصطلاحیِ آن، گاه عنوان یک دانش از شاخههای علوم ادبی زبان عربی است و گاه بهسان اصطلاح بلیغ در وصفگونه خاصی از سخن یا گوینده آن به کار میرود.[۴] دانش بلاغت از دانشهای کاربردی به شمار میرود که هدف از آن مزیت بخشیدن به سخن یا مصونیت آن از اشتباهات غیر دستوری است که گاه به شیوه بیان معانی و گاه به شیوه هماهنگی سخن با موقعیت بیان آن و گاه به شیوه گزینش کلمات مربوط میشود. این سه شاخه به ترتیب در دانشهای بیان، معانی و بدیع بحث میشوند.[۵] سخن بلیغ آن است که افزون بر ویژگی فصاحت، ساختارهای گوناگون زبان در موقعیتهای مناسب آن به کار رفته باشد؛ برای مثال در مکان مناسب از تأکید، تکرار، گزیدهگویی و زیادهگویی و ... استفاده شده باشد.[۶] بنابراین ویژگی، بلاغت به واژگان مفرد نسبت داده نمیشود و تنها ترکیبها و عبارات را شامل میشود، در حالی که ویژگی فصاحت به کلمه نسبت داده میشود.[۷] کلمه فصیح آن است که حروف آن تناسبی آوایی داشته و استعمال آن در معنای مورد نظر نامأنوس نباشد و ساختار صرفی آن مطابق با قواعد ساخت کلمات در زبان عربی باشد و سخن فصیح آن است که افزون بر برخورداری یکایک واژگان از ویژگی فصاحت، مجموع سخن نیز ساختار نحوی درست و استواری داشته باشد و کنار هم نشستن واژگان، ناسازگاری آوایی پدید نیاورد و دلالت سخن بر معنای مورد نظر دشوار و پیچیدهنباشد.[۸]
قرآن خود را "کتاب مبین" که زبانش عربی است، معرفی میکند: ﴿وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ*إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ [۹] منظور از این تعبیر، اشاره به ویژگی فصاحت در قرآن دانسته شده است.[۱۰] تعبیر ﴿بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ﴾ [۱۱] نیز به فصاحت و اعجاز بیانی قرآن تفسیر شده است.[۱۲] تأکید قرآن بر تعبیر "عربی مبین" از نظر برخی مفسران، نشان از برتری زبان عربی از جهت گویایی و رسایی دارد و وجه انتخاب آن به عنوان زبان قرآن از همین روست[۱۳]، گرچه خداوند در بیانی عام زبان هر پیامبر و کتابش را زبان قوم وی معرفی کرده که بنا به اعتقاد برخی میتواند دلیلی بر نبود ویژگی خاصی در زبان عربی برای انتخاب آن به عنوان زبان قرآنباشد.[۱۴]
ویژگی مبین در دستهای دیگر از آیات در سیاق نفی برخی اتهامات کافران آمده است؛ برای نمونه در پاسخ به اتهام اخذ قرآن از برخی آشنایان به کتابها و ادیان گذشته، زبان این افراد را اعجمی معرفی کرده و با وصف کردن قرآن به عربی مبین آن را دلیلی بر نادرستی این ادعا شمرده است: ﴿وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ﴾ [۱۵] اعجمی به نارسا[۱۶] و عربی مبین به زبان شیوا و رسا تفسیر شده است.[۱۷] تأکید بر ویژگی "مبین" در نفی اتهام شاعری از پیامبر نیز تکرار شده است: ﴿وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ﴾ [۱۸][۱۹] در آیه ۲۸ زمر نیز قرآن متنی عربی بدون کژی و ناراستی وصف شده: ﴿قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ﴾ که از نظر برخی به فصاحت قرآن اشاره دارد.[۲۰] ویژگی فصاحت و بلاغت در قرآن، عنصری اساسی در این متن شمرده میشود و از این رو ترجمه قرآن یا بازخوانی معانی آن با بیانی دیگر، از نظر مفسران و فقیهان، قرآن نامیده نمیشود.[۲۱] گویاترین آیه در ارتباط با بلاغت قرآن، آیه ۲۳ زمر است که قرآن را سخنی نیکو و همسان در راستی و درستی معانی و تناسب و استواری نظم و تألیف معرفی میکند: ﴿اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِ...﴾ [۲۲] افزون بر این تعبیرهای عام، در برخی آیات نیز به جلوههای هنری بخشهایی از قرآن چون داستانهای آن توجه شده است: ﴿نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ﴾ [۲۳][۲۴] برخی مفسران نیز تعبیر "احسن القصص" را نه تنها درباره داستانها که شامل همه قرآن دانسته و وجه نامگذاری قرآن به آن را برخورداری آن از نهایت فصاحت و زیبایی و سازگاری الفاظ و معانی آن دانستهاند.[۲۵][۲۶].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۳۰۱ - ۳۰۲، «بلغ»
- ↑ الفروق اللغویه، ص ۳۰
- ↑ معموری، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۶، ص ۲۳- ۲۴.
- ↑ برای نمونه نک: القاموس المحیط، ج ۱، ص ۲، «بلغ»؛ مختصرالمعانی، ص ۱۴، ۲۳
- ↑ مختصر المعانی، ص ۲۵؛ کشف الظنون، ج ۱، ص ۱۳
- ↑ مختصر المعانی، ص ۲۰ - ۲۳؛ التعریفات، ج ۱، ص ۶۶؛ التعاریف، ص ۱۴۳
- ↑ الکلیات، ص ۲۳۶
- ↑ مختصر المعانی، ص ۱۴ ـ ۲۰
- ↑ زخرف آیه ۳ و ۴
- ↑ المسائل الصانیه، ص ۱۲۱؛ تیسیر الکریم، ص ۷۴۴
- ↑ شعراء آیه ۱۹۵
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص ۶۳۵؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۳۹۴؛ فتح القدیر، ج ۳، ص ۱۹۵
- ↑ تفسیر ابی السعود، ج ۴، ص ۱۷۸؛ المیزان، ج ۴، ص ۱۶۰
- ↑ نک: الاحکام، ابن حزم، ج ۱، ص ۳۲
- ↑ نحل آیه ۱۰۳
- ↑ البحر المحیط، ج ۵، ص ۵۱۹؛ الاصفی، ج ۱، ص ۶۶۳
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص ۴۲۹؛ الصافی، ج ۳، ص ۱۵۶
- ↑ یس آیه ۶۹
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۱۷
- ↑ المسائل الصاغانیه، ص ۱۲۰ ـ ۱۲۱
- ↑ نک: الناصریات، ص ۲۲۲؛ المعتبر، ج ۲، ص ۱۶۹؛ تفسیر و مفسران، ج ۱، ص ۱۳۷
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص ۱۲۳
- ↑ یوسف آیه ۳
- ↑ نک: جوامع الجامع، ج ۲، ص ۲۰۲
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۵۶
- ↑ معموری، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۶، ص ۲۳- ۲۴.