نیاز به حجت الهی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=100%|' به '{{عربی|') |
جز (جایگزینی متن - '﴿' به ' ') |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*قرار دادن [[حجت]] برای بشر، از سنتهای الهی است و هرقومی هدایتگری لازم دارد {{عربی| | *قرار دادن [[حجت]] برای بشر، از سنتهای الهی است و هرقومی هدایتگری لازم دارد {{عربی| {{متن قرآن|وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}﴾}}<ref>سوره رعد آیه ۷</ref> [[امام]]، حجت شناختهشدۀ پروردگار است و جعل [[امامت]]، نصب حجتها و نشانهها و آیات برای آن است که انسان "راه" را گم نکند و با هدایت امام به "مقصد" برسد. مناظرۀ هشام بن حکم با عمرو بن عبید و تمثیلی که به جایگاه قلب برای هدایت اعضا زد و افزود که خدایی که برای اعضا و جوارح، امامی قرار داده است، چگونه انسانها را بدون پیشوای هادی رها میکند، معروف است<ref>بحارالأنوار، ج ۲۳ ص ۷ و اصول کافی، ج ۱ ص ۱۶۹</ref>. آنکه از سوی خدا [[حجت]] قرار داده میشود، باید از جهت [[علم]]، [[عصمت]]، [[عدالت]]، تقوا، آگاهی، فکر و قدرت هدایتگری برتر از همه باشد و اینها اوصاف و شرایطی است که در [[امام]] عادل است. زمین هرگز خالی از حجت نمیماند. خدا بندگان را بیحجّت وانمیگذارد. بدون وجود [[امام]]، [[حجت]] خدا بر مردم تمام نیست. اگر در روی زمین دو نفر هم باشند، یکی حجت بر دیگری است. اگر حجّت نباشد، زمین مردم را در کام خود فرو میبرد. اینها مضمون احادیثی است که نیاز انسان به حجت را میرساند. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: کسی که بداند پروردگاری دارد، سزاوار است که موارد خشم و رضای آن پروردگار را هم بشناسد. خشم و رضای خدا هم جز با [[وحی]] یا گفتۀ [[پیامبر]] شناخته نمیشود. پس اگر به کسی [[وحی]] نشود، باید درپی رسولان خدا برود و چون آنان را دیدار کند، در مییابد که ایشان حجّت خدایند و اطاعتشان واجب است. [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} حجّت بر مردم بود، پس از او نیز [[قرآن]] و [[امام علی|علی]] {{ع}} حجت الهی بر مردم بودند...<ref>اصول کافی، ج ۱ ص ۱۶۸ ح ۲</ref> در کتب حدیث، عنوانی خاص نیاز بشر به [[حجت]] دیده میشود {{عربی|باب الإضطرار إلی الحجّة}} که اهمیت این موضوع را میرساند<ref> اصول کافی ج ۱ ص ۱۶۸ و بحارالأنوار، ج ۲۳ ص ۱ تا ۵۶</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص:۵۸۷.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۲ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۷
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل نیاز به حجت الهی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
نیاز به حجت الهی انسان برای رسیدن به کمال بشری، حقایق دینی، صراط مستقیم و عمل صحیح به شریعت الهی نیازمند الگو و معیار و راهنماست. انبیای الهی و پیشوایان معصوم، حجتهای پروردگارند. هم شناخت آنها ضروری است، هم تبعیت از آنان[۱].
مقدمه
- قرار دادن حجت برای بشر، از سنتهای الهی است و هرقومی هدایتگری لازم دارد ﴿وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾﴾[۲] امام، حجت شناختهشدۀ پروردگار است و جعل امامت، نصب حجتها و نشانهها و آیات برای آن است که انسان "راه" را گم نکند و با هدایت امام به "مقصد" برسد. مناظرۀ هشام بن حکم با عمرو بن عبید و تمثیلی که به جایگاه قلب برای هدایت اعضا زد و افزود که خدایی که برای اعضا و جوارح، امامی قرار داده است، چگونه انسانها را بدون پیشوای هادی رها میکند، معروف است[۳]. آنکه از سوی خدا حجت قرار داده میشود، باید از جهت علم، عصمت، عدالت، تقوا، آگاهی، فکر و قدرت هدایتگری برتر از همه باشد و اینها اوصاف و شرایطی است که در امام عادل است. زمین هرگز خالی از حجت نمیماند. خدا بندگان را بیحجّت وانمیگذارد. بدون وجود امام، حجت خدا بر مردم تمام نیست. اگر در روی زمین دو نفر هم باشند، یکی حجت بر دیگری است. اگر حجّت نباشد، زمین مردم را در کام خود فرو میبرد. اینها مضمون احادیثی است که نیاز انسان به حجت را میرساند. امام صادق(ع) میفرماید: کسی که بداند پروردگاری دارد، سزاوار است که موارد خشم و رضای آن پروردگار را هم بشناسد. خشم و رضای خدا هم جز با وحی یا گفتۀ پیامبر شناخته نمیشود. پس اگر به کسی وحی نشود، باید درپی رسولان خدا برود و چون آنان را دیدار کند، در مییابد که ایشان حجّت خدایند و اطاعتشان واجب است. پیامبر خدا(ص) حجّت بر مردم بود، پس از او نیز قرآن و علی (ع) حجت الهی بر مردم بودند...[۴] در کتب حدیث، عنوانی خاص نیاز بشر به حجت دیده میشود باب الإضطرار إلی الحجّة که اهمیت این موضوع را میرساند[۵][۶]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص:۵۸۷.
- ↑ سوره رعد آیه ۷
- ↑ بحارالأنوار، ج ۲۳ ص ۷ و اصول کافی، ج ۱ ص ۱۶۹
- ↑ اصول کافی، ج ۱ ص ۱۶۸ ح ۲
- ↑ اصول کافی ج ۱ ص ۱۶۸ و بحارالأنوار، ج ۲۳ ص ۱ تا ۵۶
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص:۵۸۷.