اهل التقوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '﴾' به ' ')
جز (جایگزینی متن - '{{عربی| {{متن قرآن' به '{{متن قرآن')
خط ۱۳: خط ۱۳:
==واژه‌شناسی لغوی==
==واژه‌شناسی لغوی==
*این واژه مرکب از دو کلمه "اهل" و "تقوا" است. اهل در لغت به معنای سزاوار و شایسته، نجیب، اصیل، خاندان، خویشاوندان، زن، مالک، مقیم و ساکن، قاری، مردم، امت و پیروان آمده است<ref>فرهنگ فارسی، ج‌۱، ص‌۴۰۹؛ الوجوه والنظائر، ج‌۱، ص‌۲۸، «اهل»؛ الموسوعة الذهبیه، ج‌۶‌، ص‌۲۱۱، «الاهل».</ref>. جامع همه این معانی، تحقق اُنسی است که با اختصاص یا تعلق و وابستگی همراه باشد که نسبت به مضاف الیه و موارد کاربرد، معانی آن متفاوت می‌شود<ref>التحقیق، ج‌۱، ص‌۱۶۹، «اهل».</ref>. تقوا نیز از ریشه "وقایه" به معنای دوری گزیدن<ref>لسان العرب، ج‌۱۵، ص‌۳۷۸، «وقی».</ref> و حفظ شئ از امور آسیب‌رسان است و گاه به معنای ترس نیز به کار رفته است<ref>مفردات، ص‌۸۸۱‌؛ التحقیق، ج‌۱۳، ص‌۱۸۳، «وقی».</ref>، بنابراین اهل‌التقوی ترکیبی اضافی و به معنای کسی است که شایسته است از مقام او ترسیده و از مخالفت با وی پرهیز شود. تقوا در اصطلاح شرع نیز بر پاسداری و کمال مراقبت نفس در برابر گناه، از طریق انجام دادن واجبات و ترک محرمات بلکه ترک برخی مباحات اطلاق شده است<ref>مفردات، ص‌۸۸۱‌، «وقی».</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/9.htm [[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص ۱۲۸ - ۱۳۰]</ref>.
*این واژه مرکب از دو کلمه "اهل" و "تقوا" است. اهل در لغت به معنای سزاوار و شایسته، نجیب، اصیل، خاندان، خویشاوندان، زن، مالک، مقیم و ساکن، قاری، مردم، امت و پیروان آمده است<ref>فرهنگ فارسی، ج‌۱، ص‌۴۰۹؛ الوجوه والنظائر، ج‌۱، ص‌۲۸، «اهل»؛ الموسوعة الذهبیه، ج‌۶‌، ص‌۲۱۱، «الاهل».</ref>. جامع همه این معانی، تحقق اُنسی است که با اختصاص یا تعلق و وابستگی همراه باشد که نسبت به مضاف الیه و موارد کاربرد، معانی آن متفاوت می‌شود<ref>التحقیق، ج‌۱، ص‌۱۶۹، «اهل».</ref>. تقوا نیز از ریشه "وقایه" به معنای دوری گزیدن<ref>لسان العرب، ج‌۱۵، ص‌۳۷۸، «وقی».</ref> و حفظ شئ از امور آسیب‌رسان است و گاه به معنای ترس نیز به کار رفته است<ref>مفردات، ص‌۸۸۱‌؛ التحقیق، ج‌۱۳، ص‌۱۸۳، «وقی».</ref>، بنابراین اهل‌التقوی ترکیبی اضافی و به معنای کسی است که شایسته است از مقام او ترسیده و از مخالفت با وی پرهیز شود. تقوا در اصطلاح شرع نیز بر پاسداری و کمال مراقبت نفس در برابر گناه، از طریق انجام دادن واجبات و ترک محرمات بلکه ترک برخی مباحات اطلاق شده است<ref>مفردات، ص‌۸۸۱‌، «وقی».</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/9.htm [[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص ۱۲۸ - ۱۳۰]</ref>.
*اهل‌ التقوی به صورت اسم و وصف خداوند تنها یک بار در قرآن کریم آمده است: {{عربی| {{متن قرآن|وَمَا يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ }} }}<ref> و پند نمی‌گیرند مگر که خداوند بخواهد که او سزیده پرهیختن و سزاوار آمرزیدن است؛ سوره مدثر، آیه:۵۶.</ref> [[اهل‌ بیت]]{{عم}} نیز در دعاها و نیایشهای بسیاری خداوند را با این اسم خوانده‌اند<ref>الکافی، ج‌۲، ص‌۵۱۳‌؛ من لا یحضره الفقیه، ج‌۱، ص‌۲۷۷؛ تهذیب الاحکام، ج‌۳، ص‌۱۲۴.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/9.htm [[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص ۱۲۸ - ۱۳۰]</ref>.
*اهل‌ التقوی به صورت اسم و وصف خداوند تنها یک بار در قرآن کریم آمده است: {{متن قرآن|وَمَا يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ }} }}<ref> و پند نمی‌گیرند مگر که خداوند بخواهد که او سزیده پرهیختن و سزاوار آمرزیدن است؛ سوره مدثر، آیه:۵۶.</ref> [[اهل‌ بیت]]{{عم}} نیز در دعاها و نیایشهای بسیاری خداوند را با این اسم خوانده‌اند<ref>الکافی، ج‌۲، ص‌۵۱۳‌؛ من لا یحضره الفقیه، ج‌۱، ص‌۲۷۷؛ تهذیب الاحکام، ج‌۳، ص‌۱۲۴.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/5/9.htm [[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص ۱۲۸ - ۱۳۰]</ref>.
==تبیین اهل التقوی==
==تبیین اهل التقوی==



نسخهٔ ‏۲ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۵۰

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اهل التقوی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

اهل التقوی: کسی که سزوار است برای او شریک قرار داده نشود و از محرّمات وی پرهیز شود، از اسما و صفات الهی.

واژه‌شناسی لغوی

  • این واژه مرکب از دو کلمه "اهل" و "تقوا" است. اهل در لغت به معنای سزاوار و شایسته، نجیب، اصیل، خاندان، خویشاوندان، زن، مالک، مقیم و ساکن، قاری، مردم، امت و پیروان آمده است[۱]. جامع همه این معانی، تحقق اُنسی است که با اختصاص یا تعلق و وابستگی همراه باشد که نسبت به مضاف الیه و موارد کاربرد، معانی آن متفاوت می‌شود[۲]. تقوا نیز از ریشه "وقایه" به معنای دوری گزیدن[۳] و حفظ شئ از امور آسیب‌رسان است و گاه به معنای ترس نیز به کار رفته است[۴]، بنابراین اهل‌التقوی ترکیبی اضافی و به معنای کسی است که شایسته است از مقام او ترسیده و از مخالفت با وی پرهیز شود. تقوا در اصطلاح شرع نیز بر پاسداری و کمال مراقبت نفس در برابر گناه، از طریق انجام دادن واجبات و ترک محرمات بلکه ترک برخی مباحات اطلاق شده است[۵][۶].
  • اهل‌ التقوی به صورت اسم و وصف خداوند تنها یک بار در قرآن کریم آمده است: ﴿وَمَا يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ }}[۷] اهل‌ بیت(ع) نیز در دعاها و نیایشهای بسیاری خداوند را با این اسم خوانده‌اند[۸][۹].

تبیین اهل التقوی

رابطه اهل التقوی با اهل المغفره

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. فرهنگ فارسی، ج‌۱، ص‌۴۰۹؛ الوجوه والنظائر، ج‌۱، ص‌۲۸، «اهل»؛ الموسوعة الذهبیه، ج‌۶‌، ص‌۲۱۱، «الاهل».
  2. التحقیق، ج‌۱، ص‌۱۶۹، «اهل».
  3. لسان العرب، ج‌۱۵، ص‌۳۷۸، «وقی».
  4. مفردات، ص‌۸۸۱‌؛ التحقیق، ج‌۱۳، ص‌۱۸۳، «وقی».
  5. مفردات، ص‌۸۸۱‌، «وقی».
  6. رضوی، سید عباس، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص ۱۲۸ - ۱۳۰
  7. و پند نمی‌گیرند مگر که خداوند بخواهد که او سزیده پرهیختن و سزاوار آمرزیدن است؛ سوره مدثر، آیه:۵۶.
  8. الکافی، ج‌۲، ص‌۵۱۳‌؛ من لا یحضره الفقیه، ج‌۱، ص‌۲۷۷؛ تهذیب الاحکام، ج‌۳، ص‌۱۲۴.
  9. رضوی، سید عباس، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص ۱۲۸ - ۱۳۰