۳۳٬۷۴۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '{{عربی| {{متن قرآن' به '{{متن قرآن') |
جز (جایگزینی متن - '}} }}' به '}}') |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
::::::البته روایات فراوان و شواهد بسیاری وجود دارد که [[ائمه]]{{عم}} مظاهر صفات الهی و کمالات ربوبی هستند و این معنا درست است و هیچ مشکلی ندارد. یکی از شواهد، روایتی است که [[علامه مجلسی]] رحمه الله در بحار الأنوار در {{عربی|"بابٌ جامعٌ فی صفات الإمام و شرائط الإمامه"}} آورده و نیز روایت مفصّلی است که طارق بن شهاب از امیر مؤمنان علی {{ع}} نقل میکند که حضرت به او خطاب میکند و میفرمایند: ای طارق! امام انسان ملکوتی، پیکر آسمانی و امری الهی و روحی قدسی و مقامی والا و... و راهی استوار است. هر کس آنان را بشناسد و از ایشان بگیرد و اقتباس کند، از آنهاست و این کلام به این کلام خداوند اشاره دارد که "پس هر کس از من تبعیّت کند از من است". خدا آنان را از نور عظمتش خلق کرده و اختیار جهان را به آنها داده است. آنان سرّ مخزون الهی و اولیاء مقرّب اویند و امر خدا بین کاف و نون هستند. به سوی خدا دعوت میکنند و از جانب او سخن میگویند و به امر او عمل میکنند... .<ref>و الإمام –یا طارق! –بشرٌ ملکیٌّ و جسدٌ سماویٌّ و أمرٌ إلهیٌّ و روحُ قدسیٌّ و مقامٌ علیٌّ... السنام الأعظم و الطّریق الأقوام، من عرفهم و أخذ عنهم فهو منهم، و إلیه الإشارة بقوله: «فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي».سوره ابراهیم (۱۴): آیه ۳۶. خلقهم الله من نور عظمته و ولّآهُم أمر مملکته، فهم سرّ الله المخزون و أولیاؤه المقرّبون، و أمره بین الکاف و النون، إلی الله یدعون و عنه یقولون و بأمره یعملون...؛ بحار الأنوار: ۲۵ / ۱۷۲ و ۱۷۳، حدیث ۳۸.</ref> امامان بندگان خدا و مأمورین او هستند، به امر او عمل میکنند، به طرف او دعوت مینمایند و آن چه که میگویند از اوست، نه از خودشان. پس آنان سرّ خدا هستند که در این جا به همان معنای دوم خواهد بود. | ::::::البته روایات فراوان و شواهد بسیاری وجود دارد که [[ائمه]]{{عم}} مظاهر صفات الهی و کمالات ربوبی هستند و این معنا درست است و هیچ مشکلی ندارد. یکی از شواهد، روایتی است که [[علامه مجلسی]] رحمه الله در بحار الأنوار در {{عربی|"بابٌ جامعٌ فی صفات الإمام و شرائط الإمامه"}} آورده و نیز روایت مفصّلی است که طارق بن شهاب از امیر مؤمنان علی {{ع}} نقل میکند که حضرت به او خطاب میکند و میفرمایند: ای طارق! امام انسان ملکوتی، پیکر آسمانی و امری الهی و روحی قدسی و مقامی والا و... و راهی استوار است. هر کس آنان را بشناسد و از ایشان بگیرد و اقتباس کند، از آنهاست و این کلام به این کلام خداوند اشاره دارد که "پس هر کس از من تبعیّت کند از من است". خدا آنان را از نور عظمتش خلق کرده و اختیار جهان را به آنها داده است. آنان سرّ مخزون الهی و اولیاء مقرّب اویند و امر خدا بین کاف و نون هستند. به سوی خدا دعوت میکنند و از جانب او سخن میگویند و به امر او عمل میکنند... .<ref>و الإمام –یا طارق! –بشرٌ ملکیٌّ و جسدٌ سماویٌّ و أمرٌ إلهیٌّ و روحُ قدسیٌّ و مقامٌ علیٌّ... السنام الأعظم و الطّریق الأقوام، من عرفهم و أخذ عنهم فهو منهم، و إلیه الإشارة بقوله: «فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي».سوره ابراهیم (۱۴): آیه ۳۶. خلقهم الله من نور عظمته و ولّآهُم أمر مملکته، فهم سرّ الله المخزون و أولیاؤه المقرّبون، و أمره بین الکاف و النون، إلی الله یدعون و عنه یقولون و بأمره یعملون...؛ بحار الأنوار: ۲۵ / ۱۷۲ و ۱۷۳، حدیث ۳۸.</ref> امامان بندگان خدا و مأمورین او هستند، به امر او عمل میکنند، به طرف او دعوت مینمایند و آن چه که میگویند از اوست، نه از خودشان. پس آنان سرّ خدا هستند که در این جا به همان معنای دوم خواهد بود. | ||
:::::*'''معنای سوم؛ [[مستقر خدا چیست؟ (پرسش)|مستقرّ خدا]]:''' اگر سرّ را در {{عربی|"اختارکم لسرّه"}} به معنای سوم که همان استقرار بود بگیریم و به «سریر» به این مناسبت سریر گفته میشود که انسان روی آن استقرار دارد –خداوند متعال در [[اهل بیت]]{{عم}} مستقر است و از آنان جدا نمیشود و آنان نیز از خداوند متعال جدا نمیشوند. این معنا نیز شواهد فراوان دارد که {{عربی|"هم مع الله"}}، {{عربی|"الله معهم"}}، {{عربی|"الله عندهم"}}، و در احادیث قدسی نیز آمده است خداوند متعال میفرماید: {{عربی|"أنا عند المنکسرة قلوبهم"}}.<ref>منیة المرید: ۱۲۳، شرح الأسماء الحسنی: ۱ / ۱۴۶.</ref> مگر این گونه نیست که {{عربی|"قلب المؤمن عرش الرحمان"}}؟<ref>بحار الأنوار: ۵۵: ۳۹، ح ۶۱، شرح الأسماء الحسنی: ۱ / ۳۴.</ref> اصلاً خداوند متعال چنین مقام مرتبهای را به آنهایی که نزدش مقرّب هستند، عنایت میکند که قرآن کریم میفرماید: {{متن قرآن|وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ | :::::*'''معنای سوم؛ [[مستقر خدا چیست؟ (پرسش)|مستقرّ خدا]]:''' اگر سرّ را در {{عربی|"اختارکم لسرّه"}} به معنای سوم که همان استقرار بود بگیریم و به «سریر» به این مناسبت سریر گفته میشود که انسان روی آن استقرار دارد –خداوند متعال در [[اهل بیت]]{{عم}} مستقر است و از آنان جدا نمیشود و آنان نیز از خداوند متعال جدا نمیشوند. این معنا نیز شواهد فراوان دارد که {{عربی|"هم مع الله"}}، {{عربی|"الله معهم"}}، {{عربی|"الله عندهم"}}، و در احادیث قدسی نیز آمده است خداوند متعال میفرماید: {{عربی|"أنا عند المنکسرة قلوبهم"}}.<ref>منیة المرید: ۱۲۳، شرح الأسماء الحسنی: ۱ / ۱۴۶.</ref> مگر این گونه نیست که {{عربی|"قلب المؤمن عرش الرحمان"}}؟<ref>بحار الأنوار: ۵۵: ۳۹، ح ۶۱، شرح الأسماء الحسنی: ۱ / ۳۴.</ref> اصلاً خداوند متعال چنین مقام مرتبهای را به آنهایی که نزدش مقرّب هستند، عنایت میکند که قرآن کریم میفرماید: {{متن قرآن|وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ}}؛<ref>«گمان مبرید آنان که در راه خدا کشته شدهاند مردهاند؛ بلکه آنان زندهاند و در نزد پروردگارشان روزی میخورند.»؛ سوره آل عمران (۳): آیه ۱۶۹.</ref> بنابراین، [[ائمه]]{{عم}} عندالله استقرار دارند و خداوند متعال عندالله اهل البیت استقرار دارد و ما بین آنها از حیث معنا و واقعیّت امر جدایی نیست. علاّمه مجلسی رحمه الله روایتی را از کتاب مشارق أنوار الیقین تألیف مرحوم حافظ شیخ رجب برسی رحمه الله میآورد که در آن روایت آمده است: {{عربی|"فهم سرّ الله المخزون"}}؛<ref>مشارق أنوار الیقین: ۱۷۸، بحار الأنوار: ۲۵ / ۱۷۳، حدیث ۳۸.</ref> آنان سرّ مخزون الهی هستند. علما درباره شیخ رجب برسی رحمه الله و مطالب کتاب مشارق أنوار الیقین دیدگاههای متفاوتی بیان کردهاند. مرحوم علّامۀ امینی در کتاب الغدیر به تفصیل از حافظ شیخ رجب بُرسی رحمه الله تجلیل میکند و از وی خیلی دفاع مینماید و او را از غلوّ که به او نسبت داده شده، منزّه میدارد.<ref>ر.ک: الغدیر: ۷ / ۳۳، شماره ۷۴. [[علامه امینی]] در توصیف [[حافظ شیخ رجب بُرسی]] چنین مینویسد: الحافظ الشیخ رضی الدین رجب بن محمّد بن رجب البرسی الحلّی، من عرفاء علماء الإمامیة و فقهائها المشارکین فی العلوم، علی فضله الواضح فی فن الحدیث، و تقدّمه فی الأدب و قرض الشعر و إجادته... و له فی العرفان و الحروف مسالک خاصّة، کما أنّ له فی له فی ولاء ائمّة الدین علیهم السلام آراء و نظریات لا یرتضیها لفیف من الناس، و لذلک رموه بالغلو و الارتفاع، غیر إنّ الحق إنّ جمیع ما یثبته المترجم لهم علیهم السلام من الشؤون هی دون مرتبة الغلوّ غیر درجة النبوّة... .</ref> اما عمده، کلام خود [[علامه مجلسی]] رضوان الله علیه است. چون ما مطلب را از بحار الأنوار نقل کردیم. شیخ مجلسی در مقدّمۀ بحار الأنور نقل کردیم. شیخ مجلسی در مقدّمه بحار الأنوار به هنگام شمارش منابع آن، چنین مینویسد: {{عربی|"و کتاب مشارق الأنوار و کتاب الألفین للحافظ رجب البُرسی. و لا أعتمد علی ما یتفرَّد بنقله، لاشتمال کتابیه علی ما یوهم الخبط و الخلط و الإرتفاع"}}؛من به آنچه که شیخ رجب برسی به تنهایی نقل کرده اعتماد نمیکنم، چون این دو کتاب مشتمل هستند بر چیزی که موهم غلوّ است. آنگاه میفرمایند: {{عربی|"و إنّما أخرجنا منهما ما یوافق الأخبار المأخوذةَ من الآُصول المعتبرة"}}؛<ref>بحار الأنوار: ۱ / ۱۰.</ref> اما آن چه از این دو کتاب آوردهایم روایتهایی است که از اصول معتبر گرفته شدهاند. بنابراین، کلامی که از امیرالمؤمنین {{ع}} خطاب به طارق روایت شده موافق اخبار مأخوذه از اصول معتبر است. پس {{عربی|"واختارکم لسرّه"}} را به هر سه معنا میتوانیم بگیریم، هر چند در شروح زیارت جامعه جز همان معنای اوّل نباشد، معنای دوّم و سوّم را هم صحیح میدانیم و هیچ اشکالی ندارد»<ref>ر. ک. [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[با پیشوایان هدایتگر ج۱ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]؛ ج۱، ص۱۹۵ تا ۲۹۵.</ref>. | ||
== پاسخهای دیگر== | == پاسخهای دیگر== | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
:::::*'''سِرّ خداوند:''' فرازهای زیارت جامعه کبیره، بسیار توحیدی است. در بعضی از قسمتها ممکن است توحید مستتر و در بخشهای بسیاری توحید ظاهر باشد. ظهور توحید در فرازهایی است که مرجع ضمير، خداوند است: {{عربی|"اِصْطَفَيْكُمْ بِعِلْمِهِ وَ اِرْتَضَاكُمْ لِغَيْبِهِ وَ اِخْتَارَكُمْ لِسِرِّهِ"}} در همه این عبارات، سخن از خداوند و توحید است. اگر سِرّ، چیزی بود که به همین راحتی بیان میشد، دیگر سِرّ نبود. سِرّ، ماهیتی نورانی دارد که به همراه این مطلب منتقل میشود و ممکن است اصلاً از مقوله لفظ نباشد. [[امام باقر]] {{ع}} فرمودند: خورشید یک هفتادم نور کرسی، کرسی یک هفتادم نور عرش، عرش یک هفتادم نور حجاب و حجاب یک هفتادم نور سِرّ است. | :::::*'''سِرّ خداوند:''' فرازهای زیارت جامعه کبیره، بسیار توحیدی است. در بعضی از قسمتها ممکن است توحید مستتر و در بخشهای بسیاری توحید ظاهر باشد. ظهور توحید در فرازهایی است که مرجع ضمير، خداوند است: {{عربی|"اِصْطَفَيْكُمْ بِعِلْمِهِ وَ اِرْتَضَاكُمْ لِغَيْبِهِ وَ اِخْتَارَكُمْ لِسِرِّهِ"}} در همه این عبارات، سخن از خداوند و توحید است. اگر سِرّ، چیزی بود که به همین راحتی بیان میشد، دیگر سِرّ نبود. سِرّ، ماهیتی نورانی دارد که به همراه این مطلب منتقل میشود و ممکن است اصلاً از مقوله لفظ نباشد. [[امام باقر]] {{ع}} فرمودند: خورشید یک هفتادم نور کرسی، کرسی یک هفتادم نور عرش، عرش یک هفتادم نور حجاب و حجاب یک هفتادم نور سِرّ است. | ||
:::::*'''حجاب نور:''' چشمی که وادی سِرّ را میبیند، چشم ظاهری نیست. در آن وادی یا باید ان ابزارهای دیگری استفاده کرد، یا ابزارها را تعالی داد {{عربی|"حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوب"}}<ref>اقبال الاعمال، ج ۲، ص ۶۸۷</ref> بعضی از حجابها مثل شرک، خیانت و ظلم، حجابهای ظلمانی هستند، اما برخی از حجابها -مثل حجاب بين خالق و مخلوق- ماهیتی نورانی دارند. این حجاب نور برای کسانی است که حجابهای ظلمانی را کنار زدهاند. بین پیامبر {{صل}} و خدا هم حجاب هست، اما این حجاب نورانی است. به همین دلیل در بعضی از عبارات به پیامبر {{صل}} «حجابالله» خطاب شده است؛ یعنی اگر پیامبر {{صل}} نباشند و خداوند بخواهد با مردم سخن بگوید، همه میسوزند. خداوند آیهای به کوه نازل فرمود و موسی {{ع}} از هوش رفت: {{متن قرآن|فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا | :::::*'''حجاب نور:''' چشمی که وادی سِرّ را میبیند، چشم ظاهری نیست. در آن وادی یا باید ان ابزارهای دیگری استفاده کرد، یا ابزارها را تعالی داد {{عربی|"حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوب"}}<ref>اقبال الاعمال، ج ۲، ص ۶۸۷</ref> بعضی از حجابها مثل شرک، خیانت و ظلم، حجابهای ظلمانی هستند، اما برخی از حجابها -مثل حجاب بين خالق و مخلوق- ماهیتی نورانی دارند. این حجاب نور برای کسانی است که حجابهای ظلمانی را کنار زدهاند. بین پیامبر {{صل}} و خدا هم حجاب هست، اما این حجاب نورانی است. به همین دلیل در بعضی از عبارات به پیامبر {{صل}} «حجابالله» خطاب شده است؛ یعنی اگر پیامبر {{صل}} نباشند و خداوند بخواهد با مردم سخن بگوید، همه میسوزند. خداوند آیهای به کوه نازل فرمود و موسی {{ع}} از هوش رفت: {{متن قرآن|فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا}}<ref>سوره اعراف، آیه ۱۴۳</ref> بنابراین پیامبر {{صل}} حجاب نورانی بین خدا و خلق -نوری در عالیترین درجه- هستند. | ||
:::::*'''راز ناگفتنی:''' قبلاً هم گفته شد خداوند ائمه {{عم}} را برای عالم سِرّ انتخاب کرد. در عالم سِرّ، معصومین {{عم}} از انسان دستگیری میکنند. هر کس باید قدر خودش را بداند، چرا که او تنها جسم نیست، بلکه یک بسته حامل سِرّ از امام زمان عجل الله فرجه است. گذشتگان هم تنها جسم و نور ائمه {{عم}} را دیدهاند، ولی سِرّشان را ندیدهاند؛ {{عربی|"اَلْإِمَامُ... نُورٌ جَلِيٌّ وَ سِرٌّ خَفِيٌّ"}}<ref>«امام، نور آشکار و سِرّ پنهان است.»؛ بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۱۷۲</ref> نور خورشید هم جلی و جاذبهاش خفی است، یعنی جاذبه خورشید در شب و روز فرقی نمیکند و همیشه خفی است، اما نور خورشید هنگامی که ظهور دارد، جلی است. | :::::*'''راز ناگفتنی:''' قبلاً هم گفته شد خداوند ائمه {{عم}} را برای عالم سِرّ انتخاب کرد. در عالم سِرّ، معصومین {{عم}} از انسان دستگیری میکنند. هر کس باید قدر خودش را بداند، چرا که او تنها جسم نیست، بلکه یک بسته حامل سِرّ از امام زمان عجل الله فرجه است. گذشتگان هم تنها جسم و نور ائمه {{عم}} را دیدهاند، ولی سِرّشان را ندیدهاند؛ {{عربی|"اَلْإِمَامُ... نُورٌ جَلِيٌّ وَ سِرٌّ خَفِيٌّ"}}<ref>«امام، نور آشکار و سِرّ پنهان است.»؛ بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۱۷۲</ref> نور خورشید هم جلی و جاذبهاش خفی است، یعنی جاذبه خورشید در شب و روز فرقی نمیکند و همیشه خفی است، اما نور خورشید هنگامی که ظهور دارد، جلی است. |