آیا امام حسن علم غیب داشت؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - ' ]]»''' به ']]»''')
جز (جایگزینی متن - '==پاسخ‌های دیگر== {{یادآوری پاسخ}}' به '==پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه== {{یادآوری پاسخ}}')
خط ۲۱: خط ۲۱:
::::::«ابواسامه از [[حضرت صادق]] {{ع}} روایت کرده که [[امام حسن]] {{ع}} پیاده به مکه مشرف می‌‏شد پس پاهای‌ مبارکش ورم کرد. یکی‌ از غلامان عرض کرد: خوب است قدری‌ سوار شوید تا ورم پایتان بهبود حاصل کند، فرمود: نه، سوار نمی‌‏شوم. وقتی‌ به منزل آینده رسیدیم مرد سیاهی‌ را ملاقات خواهی‌ کرد که همراه خویش روغنی‌ دارد آن را خریداری‌ کن تا با آن ورم پاهایم را معالجه کنم. غلام عرض کرد: ما تا کنون به منزلی‌ برخورد نکرده‏‌ایم که چنین دوایی‌ داشته باشند. فرمود: چرا در همین منزل که اکنون به آن می‌‏رسیم این دوا یافت می‌‏شود. در حدود یک میل راه طی‌ کردند تا به منزل رسیدند، ناگاه مردی‌ سیاه پدیدار گشت، [[امام حسن]] {{ع}} به غلام فرمود: این همان مرد سیاه است که گفتم، روغن را از او بخر و پولش را بده. غلام نزد مرد سیاه رفت، سراغ از روغن گرفت، پرسید برای‌ که می‌‏خواهی‌؟ گفت: برای‌ [[حسن بن علی‌]] {{ع}} گفت: مرا خدمتش ببر. وقتی‌ خدمت حضرت رسید عرض کرد: یابن رسول اللَّه من غلام شما هستم، هنگامی‌ که از خانه بیرون می‌‏آمدم همسرم در حال زایمان بود دعا کن خدا پسر سالمی‌ به من عطا کند که‏ دوست‏دار [[اهل‏ بیت]] {{عم}} باشد. [[امام حسن]] {{ع}} فرمود: وقتی‌ به خانه‌‏ات برگردی‌ خدا پسر سالمی‌ به تو عطا کرده و از شیعیان ما خواهد بود»<ref>[[اثبات الهداة (کتاب)|اثبات الهداة]]، ج۵ ص ۱۴۶</ref><ref>[http://www.ibrahimamini.com/fa/node/571 بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۸۷.]</ref>.
::::::«ابواسامه از [[حضرت صادق]] {{ع}} روایت کرده که [[امام حسن]] {{ع}} پیاده به مکه مشرف می‌‏شد پس پاهای‌ مبارکش ورم کرد. یکی‌ از غلامان عرض کرد: خوب است قدری‌ سوار شوید تا ورم پایتان بهبود حاصل کند، فرمود: نه، سوار نمی‌‏شوم. وقتی‌ به منزل آینده رسیدیم مرد سیاهی‌ را ملاقات خواهی‌ کرد که همراه خویش روغنی‌ دارد آن را خریداری‌ کن تا با آن ورم پاهایم را معالجه کنم. غلام عرض کرد: ما تا کنون به منزلی‌ برخورد نکرده‏‌ایم که چنین دوایی‌ داشته باشند. فرمود: چرا در همین منزل که اکنون به آن می‌‏رسیم این دوا یافت می‌‏شود. در حدود یک میل راه طی‌ کردند تا به منزل رسیدند، ناگاه مردی‌ سیاه پدیدار گشت، [[امام حسن]] {{ع}} به غلام فرمود: این همان مرد سیاه است که گفتم، روغن را از او بخر و پولش را بده. غلام نزد مرد سیاه رفت، سراغ از روغن گرفت، پرسید برای‌ که می‌‏خواهی‌؟ گفت: برای‌ [[حسن بن علی‌]] {{ع}} گفت: مرا خدمتش ببر. وقتی‌ خدمت حضرت رسید عرض کرد: یابن رسول اللَّه من غلام شما هستم، هنگامی‌ که از خانه بیرون می‌‏آمدم همسرم در حال زایمان بود دعا کن خدا پسر سالمی‌ به من عطا کند که‏ دوست‏دار [[اهل‏ بیت]] {{عم}} باشد. [[امام حسن]] {{ع}} فرمود: وقتی‌ به خانه‌‏ات برگردی‌ خدا پسر سالمی‌ به تو عطا کرده و از شیعیان ما خواهد بود»<ref>[[اثبات الهداة (کتاب)|اثبات الهداة]]، ج۵ ص ۱۴۶</ref><ref>[http://www.ibrahimamini.com/fa/node/571 بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۸۷.]</ref>.


==پاسخ‌های دیگر==
==پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه==
{{یادآوری پاسخ}}
{{یادآوری پاسخ}}
{{جمع شدن|۱. آیت الله م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌؛}}
{{جمع شدن|۱. آیت الله م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌؛}}

نسخهٔ ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۲۲:۳۹

الگو:پرسش غیرنهایی

آیا امام حسن علم غیب داشت؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا امام حسن(ع) علم غیب داشت؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «آیا امامان از اهل بیت پیامبر خاتم علم غیب داشته‌اند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

ابراهیم امینی

آیت‌الله امینی، در کتاب «بررسی مسائل کلی امامت» در این‌باره گفته‌ است:

«ابواسامه از حضرت صادق (ع) روایت کرده که امام حسن (ع) پیاده به مکه مشرف می‌‏شد پس پاهای‌ مبارکش ورم کرد. یکی‌ از غلامان عرض کرد: خوب است قدری‌ سوار شوید تا ورم پایتان بهبود حاصل کند، فرمود: نه، سوار نمی‌‏شوم. وقتی‌ به منزل آینده رسیدیم مرد سیاهی‌ را ملاقات خواهی‌ کرد که همراه خویش روغنی‌ دارد آن را خریداری‌ کن تا با آن ورم پاهایم را معالجه کنم. غلام عرض کرد: ما تا کنون به منزلی‌ برخورد نکرده‏‌ایم که چنین دوایی‌ داشته باشند. فرمود: چرا در همین منزل که اکنون به آن می‌‏رسیم این دوا یافت می‌‏شود. در حدود یک میل راه طی‌ کردند تا به منزل رسیدند، ناگاه مردی‌ سیاه پدیدار گشت، امام حسن (ع) به غلام فرمود: این همان مرد سیاه است که گفتم، روغن را از او بخر و پولش را بده. غلام نزد مرد سیاه رفت، سراغ از روغن گرفت، پرسید برای‌ که می‌‏خواهی‌؟ گفت: برای‌ حسن بن علی‌ (ع) گفت: مرا خدمتش ببر. وقتی‌ خدمت حضرت رسید عرض کرد: یابن رسول اللَّه من غلام شما هستم، هنگامی‌ که از خانه بیرون می‌‏آمدم همسرم در حال زایمان بود دعا کن خدا پسر سالمی‌ به من عطا کند که‏ دوست‏دار اهل‏ بیت (ع) باشد. امام حسن (ع) فرمود: وقتی‌ به خانه‌‏ات برگردی‌ خدا پسر سالمی‌ به تو عطا کرده و از شیعیان ما خواهد بود»[۱][۲].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های مصداقی

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. اثبات الهداة، ج۵ ص ۱۴۶
  2. بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۸۷.
  3. به نقل از سعید عقیصا: هنگامی که امام حسن (ع) با معاویه بن ابی سفیان مصالحه کرد، مردم بر وی وارد شدند و برخی شان او را به خاطر بیعت با معاویه، سرزنش کردند. پس فرمود: وای بر شما! به خدا سوگند نمی دانید من چه کردم! آنچه کردم، برای شیعیانم بهتر از همه چیزهایی است که خورشید بر آنها طلوع یا غروب می کند. آیا نمی دانید که امام شما هستم و اطاعت از من بر شما واجب است و من مطابق تصریح پیامبر (ص) یکی از دو سرور جوانان بهشتم؟. گفتند: جرا. فرمود: آیا نمی دانید که چون خضر (ع) کشتی را سوراخ کرد و دیواری را در شهری که از آنان پذیرایی نکرده بود، استوار نمود و پسربچه را کشت، موجب خشم موسی بن عمران شد؛ زیرا او حکمت این کارها را نمی دانست، در حالی که همه آنها نزد خدای متعال، حکیمانه و درست بود. آیا نمی دانید هیچ یک از ما نیست، جز آن که بیعتی با طاغوت روزگارش به گردنش می افتد، مگر قائم که عیسی بن مریم (ع) پشت سرش نماز می گزارد، و خداوند، ولادتش را پنهان و او را از دیده ها نهان می کند تا بیعت کسی را هنگام قیام، به گردن نداشته باشد. او نهمین نفر از نسل برادرم حسین است؛ پسر سرور کنیزان. خداوند، عمر او را در غیبتش طولانی می کند. سپس با قدرت خویش او را در صورت جوانی کمتر از چهل سال، ظاهر می سازد تا دانسته شود که خداوند بر هر کاری تواناست؛ کمال الدین: ص ۳۱۵، ح ۲، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۹، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۱۳۲ ح ۱.
  4. به نقل از عمیرة دختر نفیل: شنیدم که حسن بن علی(ع) می فرماید: این امر قیام را که انتظار می کشید، واقع نمی‌شود، تا آن که از همدیگر بیزاری بجوبید و برخی از شما، برخی دیگر را نفرین کنند و به صورت یکدیگر، آب دهان بیندازید و حتی برخی از شما، بعضی دیگر را کافر بخوانند. گفتم: پس در آن، خیری نیست؟ فرمود: همه خیر، در آن است. آن هنگام، قائم ما قیام می کند و همه این کارهای نادرست را بر می اندازد؛ الغیبة: ص ۴۳۷، ح ۴۲۹، االخرائج و الجرائح: ج ۳ ص ۱۱۵۳، بحار الأنوار: ج۵۲ ص ۲۱۱ ح ۵۸.
  5. دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص۱۰۵ - ۱۰۸.
  6. امالی صدوق، ص۱۱۶و الخرائج و الحرائج، ج۱، ص۲۴۱. اثبات الهداة، ج۵، ص۱۴۷ و ۱۵۰.
  7. کلام نوین اسلامی ج۲ ص۳۸۱.
  8. وبگاه رشد.