مرگ: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


'''مرگ:''' مردن، جدا شدن [[روح]] از [[بدن]]. حیات [[انسان]] بسته به روحی است که در [[بدن]] اوست. وقتی [[روح]] از [[بدن]] خارج شود، حالتی برای جسم پیش می‌‌آید که مرگ نام دارد. [[روح]] [[انسان]] [[باقی]] است و در [[قیامت]] دوباره به جسم برمی‌گردد. با مرگ، همه حواس و ادراکات جسمی تعطیل می‌شود و [[بدن]] در معرض پوسیدگی و از هم پاشیدن قرار می‌گیرد، اما [[جان]] [[آدمی]] ‌همچنان [[باقی]] است. مرگ، نابودی نیست، بلکه [[انتقال روح]] [[انسان]] از [[دنیا]] به [[جهان]] دیگر است که "[[عالم برزخ]]" نام دارد. [[روح]] را فرشته‌ای به نام [[عزرائیل]] می‌گیرد که به او [[ملک الموت]] هم می‌گویند. مرگ گاهی به حالت طبیعی و در اثر نابود شدن نیروی جسمی و تحلیل رفتن قوای بدنی و [[بیماری]] است، گاهی هم در اثر حوادث و تصادفات و [[قتل]] انجام می‌گیرد. مرگ، پدیده‌ای عبرت‌انگیز است. همه خواهند مرد و تنها [[خدا]] [[باقی]] می‌ماند و [[قیامت]]، زمان بازگشت دوباره [[جان‌ها]] به بدن‌ها و [[رستاخیز]] عمومی برای حساب و کتاب و [[پاداش]] و [[کیفر]] است. [[بهترین]] نوع مرگ، [[شهادت]] است و [[شهیدان]] همیشه جاویدانند. برای برخی از [[مردم]]، مرگ، آغاز راحتی و [[نعمت]] است و برخی با مرگ، وارد مرحله [[عذاب]] می‌شوند. به مرده، میت و متوفی هم گفته می‌شود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)| فرهنگ‌نامه دینی]]، ص:۲۰۷.</ref>.
===چیستی [[مرگ]]===
 
*[[انسان‌ها]] در [[زندگی دنیوی]] خود پس از سپری کردن دوره‌های مختلف [[زندگی]]، سرانجام به دورۀ [[پیری]] می‌رسند و در تقدیری گریزناپذیر در آستانۀ [[مرگ]] قرار می‌گیرند. موضوع [[مرگ]] و فنا و زوال [[انسان]] یا [[مرگ]] و ادامۀ هستی او در جهانی دیگر و در شرایطی [[جدید]]، موضوعی است که مکاتب گوناگون نتوانسته‌اند بی‌تفاوت از آن عبور کنند و هر یک به فراخور [[جهان‌بینی]] و [[ایدئولوژی]] خاص خود، در این‌باره مواضعی اتخاذ کرده‌اند<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۸۳-۶۸۴.</ref>.
==مقدمه==
*[[مرگ]] یعنی مردن، جدا شدن [[روح]] از [[بدن]]. حیات [[انسان]] بسته به روحی است که در [[بدن]] اوست. وقتی [[روح]] از [[بدن]] خارج شود، حالتی برای جسم پیش می‌‌آید که [[مرگ]] نام دارد. [[روح]] [[انسان]] [[باقی]] است و در [[قیامت]] دوباره به جسم برمی‌گردد. [[مرگ]]، نابودی نیست، بلکه [[انتقال روح]] [[انسان]] از [[دنیا]] به [[جهان]] دیگر است که "[[عالم برزخ]]" نام دارد. [[مرگ]]، پدیده‌ای عبرت‌انگیز است. همه خواهند مرد و تنها [[خدا]] [[باقی]] می‌ماند و [[قیامت]]، زمان بازگشت دوباره [[جان‌ها]] به بدن‌ها و [[رستاخیز]] عمومی برای حساب و کتاب و [[پاداش]] و [[کیفر]] است. [[بهترین]] نوع [[مرگ]]، [[شهادت]] است و [[شهیدان]] همیشه جاویدانند. برای برخی از [[مردم]]،
*[[انسان‌ها]] در [[زندگی دنیوی]] خود پس از سپری کردن دوره‌های مختلف [[زندگی]]، سرانجام به دوره [[پیری]] می‌رسند و در تقدیری گریزناپذیر در آستانه مرگ قرار می‌گیرند. موضوع مرگ و فنا و زوال [[انسان]] یا مرگ و ادامه هستی او در جهانی دیگر و در شرایطی جدید، موضوعی است که مکاتب گوناگون نتوانسته‌اند بی‌تفاوت از آن عبور کنند و هر یک به فراخور [[جهان‌بینی]] و ایدئولوژی خاص خود، در این‌باره مواضعی اتخاذ کرده‌اند. [[مکتب اسلام]] به موضوع مرگ پرداخته و حیات پس از مرگ را جزئی از اصول و مبادی پذیرش [[دین اسلام]] قرار داده است. [[قرآن کریم]] [[زندگی]] جاوید [[انسان]] را در [[جهان آخرت]] می‌داند و می‌فرماید:قرارگاه همه در این روز ([[قیامت]]) نزد [[پروردگار]] توست<ref>{{متن قرآن| قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ}}؛سوره سجده، آیه۱۱.</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 683-684.</ref>.
[[مرگ]]، آغاز راحتی و [[نعمت]] است و برخی با [[مرگ]]، وارد مرحله [[عذاب]] می‌شوند. به مرده، میت و متوفی هم گفته می‌شود<ref>ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه غدیر، ص ۲۰۷. </ref>.
*[[امام علی]] {{ع}} نیز به [[حقیقت]] حتمی مرگ اشاره می‌کند و می‌فرماید: پس [[بندگان خدا]]، از مرگ و نزدیکی آن بترسید و برگ آن را آماده سازید، که مرگ، کاری بزرگ را پیش می‌آرد و حادثه‌ای سترگ را همراه دارد.
*[[مرگ]]، از مراحل مهم [[زندگی]] [[روح انسانی]] و جدایی [[روح]] او از [[بدن]] و انتقال یافتنش به [[جهان]] دیگر است. کسانی که [[انسان]] را [[بدن]] مادی معرفی می‌‌کنند، مرگِ [[بدن]] را پایان [[زندگی]] می‌‌دانند و کسانی که [[انسان]] را مرکب از [[روح]] و جسم می‌دانند، [[مرگ]] را پایان یک [[جهان]] و آغاز [[جهان]] دیگر. [[مکتب اسلام]]، [[مرگ]] را جزئی از [[اصول دین]] قرار داده و [[زندگی]] جاوید [[انسان]] را در [[جهان آخرت]] می‌داند<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۸۰؛ فرهنگ شیعه، ص ۴۰۸؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۸۳-۶۸۴.</ref>.
*در [[تعالیم دین]]، میان [[زندگی]] این جهانی و [[جهان آخرت]] رابطه‌ای تأثیرگذار و مستقیم وجود دارد. نحوه [[زندگی]] [[انسان‌ها]]، [[اعتقاد]] و اعمالشان تعیین کننده [[سعادت]] یا [[شقاوت]] اخروی آن‌هاست. [[خداوند سبحان]] در [[قرآن کریم]] می‌فرماید: هر آینه [[نیکان]] [در [[جهان آخرت]]] در نعمت‌اند، بر تخت‌ها می‌نشینند و نظاره می‌کنند. بر چهره‌هایشان طراوت [[نعمت]] را بشناسی<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ عَلَى الأَرَائِكِ يَنظُرُونَ تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ }}؛سوره مطففین، آیه:۲۲ – ۲۴</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 684.</ref>.
===[[مرگ]] در [[قرآن]]===
*[[امام علی]] {{ع}} درباره تأثیر [[اعمال]] دنیوی [[آدمی]] در وضعیت [[آخرت]] آنان می‌فرماید: [[بندگان خدا]] از ([[نافرمانی]]) [[خدا]] بپرهیزید و پیش از رسیدن [[اجل]] به کار برخیزید. آنچه را برای شما می‌ماند، بدانچه از دستتان می‌رود، بخرید ([[دنیا]] را واگذارید و [[کردار]] [[نیک]] را با خود ببرید)؛ بار بربندید که (شما را در این خانه نمی‌گذارند و) و پی‌درپی به رفتن از آن وامی‌دارند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۶۴</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 684.</ref>.
*[[قرآن]] دربارۀ [[قانون]] عمومی و فراگیر [[مرگ]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ}}<ref>«هر جا باشید  هر چند در دژهای استوار، مرگ شما را در می‌یابد» سوره نساء، آیه ۷۸.</ref>، بلکه همه موجودات [[صاحب]] [[روح]] طعم آن را خواهند چشید: {{متن قرآن|كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ}}<ref>«هر کسی مرگ را می‌چشد» سوره آل عمران، آیه ۱۸۵.</ref>، بالاتر اینکه، تمام [[جهان هستی]] با [[بیان]] {{متن قرآن|كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ}}<ref>«هر که روی آن (زمین) است از میان رفتنی است» سوره الرحمن، آیه ۲۶.</ref> چنین [[سرنوشت]] محتومی دارند<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۸۰.</ref>.
*در [[منطق]] [[دین]]، [[انسان]] نیک‌سیرت مزد و [[پاداش]] اصلی [[اعمال نیک]] خو را در [[جهان آخرت]] می‌یابد. از این‌رو [[امام]] {{ع}} می‌فرماید: به [[خدا]] [[سوگند]]، [[خدا]] را [[دیدار]] کردند و مزد آنان را به کمال پرداخت و از پس آن‌که ترسان بودند، در خانه امانشان ساکن ساخت<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۱</ref>. [[انسان‌ها]] بیشتر نسبت به مرگ موضعی انفعالی دارند و از وقوع آن در هراس‌اند. [[تعالیم دین]] در رویکردی آسیب‌شناسانه عوامل این [[هراس]] را بررسی می‌کند. یکی از عوامل اصلی [[ترس]] از مرگ، نداشتن [[آگاهی]] از ماهیت مرگ و سرانجام [[آدمی]] است. [[خداوند سبحان]] در [[وصف]] [[آدمیان]] چنین می‌فرماید: در باب [[آخرت]] به [[یقین]] رسیدند؟ نه، هم‌چنان در شک‌اند که مردمی نابینایند<ref>{{متن قرآن|بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّنْهَا بَلْ هُم مِّنْهَا عَمُونَ }}؛ سوره نمل، آیه:۶۶.</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 684.</ref>.
*[[قرآن]] دربارۀ مردن، کلمه "توفی" را به کار می‌‌برد. این کلمه با ماده "[[وفات]]" از یک ریشه است. اما فوت، به معنای از دست رفتن است یعنی کسی که می‌‌میرد، نسبت به ما از دست می‌‌رود."توفی" یعنی چیزی را قبض کردن و تمام تحویل گرفتن؛ [[قرآن]] مردن را "کامل تحویل گرفتن" تعبیر می‌‌کند چون [[روح]] را تمام [[حقیقت انسان]] می‌‌داند و می‌‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا}}<ref>«خداوند، جان‌ها را هنگام مرگشان و آن (جان) را که نمرده است هنگام خوابیدن آن می‌گیرد» سوره زمر، آیه ۴۲.</ref>؛ {{متن قرآن|يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ}}<ref>«بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گمارده‌اند جان شما را می‌ستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید» سوره سجده، آیه ۱۱.</ref>.<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۸۲.</ref>
*از دیگر عوامل [[ترس]] از مرگ، [[رفتار]] گناه‌آلود [[آدمیان]] است. [[امام علی]] {{ع}} در [[کلامی]] به این موضوع اشارت دارد<ref>نک: حکمت ۱۴۲</ref>. هم‌چنین دل‌بستگی به [[دنیا]] از دیگر عواملی است که موجب می‌شود [[آدمیان]] نسبت به وقوع مرگ واهمه داشته باشند. [[امام علی]] {{ع}} در این مورد می‌فرماید: به [[دنیا]] آرمیدن و ناپایداری آن را دیدن، [[نادانی]] است و کوتاهی در [[کار نیک]] با [[یقین]] به [[پاداش]] آن، زیان است و [[اطمینان]] به هر کس پیش از آزمودن او، کار [[مردم]] ناتوان<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۸۴</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 684-685.</ref>.
===ماهیت [[مرگ]]===
*در منظر [[امام]]، [[آرزوهای دراز]] نیز از عوامل [[انحراف]] [[آدمی]] نسبت به مرگ و هراسناک بودن آن است. [[امام]] {{ع}} بر [[امت]] خویش از دو چیز نگران است. نخست آن‌که آن‌ها در پی [[هوای نفس]] روند و دیگر آن‌که [[آرزوهای دراز]] در سر پرورند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۸</ref>. از این‌رو [[امام]] در [[تعالیم]] خود سعی در [[تبیین]] مفهوم مرگ و رمزگشایی از [[حقیقت]] مرگ و [[زندگی]] دارد: میان شما تا [[بهشت]] یا [[دوزخ]] (فاصله اندکی است که) جز رسیدن مرگ نیست. مدت زمانی که چشم برهم‌زدنی کوتاهش سازد و آمدن ساعت (مرگ) بیخ و بن آن را براندازد؛ چه کوتاه مدتی است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۶۳</ref>. سفارش به یاد مرگ [[قلب]] [[آدمی]] را رام می‌کند و آن را نسبت به کسب [[فضایل]] آماده می‌گرداند<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref>. در فرازی دیگر از [[نامه]] انسان‌ساز خود به [[امام حسن مجتبی]] می‌فرماید: فرزندم، مرگ را فراوان به یاد آور... تا آن‌گاه که مرگت فرا رسد، جانب [[احتیاط]] را رعایت کرده و کمر [[همت]] بسته باشی. مبادا [[مرگ ناگهانی]] به سویت آید و تو را در حال [[غفلت]] دریابد<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 685.</ref>.
*در خصوص "ماهیت [[مرگ]]" دیدگاه‌های گوناگونی وجود دارد:
*از دیدگاه [[دین]]، دریافت صحیح از ماهیت [[دنیا]]، از اموری است که ماهیت مرگ را در نظر [[انسان]] درست جلوه می‌دهد. از دل‌بستگی [[انسان]] به [[دنیا]] می‌کاهد و [[حقیقت]] مرگ برایش [[آشکار]] می‌شود. [[امام]] {{ع}} [[دنیا]] را به مثابه پلی برای گذر به جهانی پاینده می‌بیند. [[دنیا]] محل گذر است و [[آخرت]] محل بقا و [[زندگی]] جاوید<ref>نک: نامه ۳۱</ref>. [[دنیا]] نزد [[امام]] {{ع}} به مثابه زندانی است که با مرگ ققل آن گشوده می‌شود. از این‌رو [[آدمیان]] برای گذر از [[جهان]] فانی و نگرشی همه‌جانبه به فراسوی این [[جهان]]، باید سبک‌بار باشند و سبک‌باری [[انسان‌ها]] در گرو [[اعمال نیک]] و گذشتن از [[آرزوها]] و [[تعلقات دنیوی]] است.مرگ نزد [[امام]] و [[اولیای الهی]] [[عزت]] و [[سربلندی]] است. از این‌رو آنان با مرگ انس و الفت داشتند. [[امام علی]] {{ع}} انس خود را با مرگ این‌گونه بازگو می‌کند: به [[خدا]] [[سوگند]]، پسر [[ابوطالب]] از مرگ بی‌پژمان است، بیش از آن‌که [[کودک]] پستان [[مادر]] را خواهان است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۵</ref>.
#[[مرگ]] نیستی و نابودی نیست، بلکه انتقال از عالمی به عالم دیگر است؛
*آنان مرگ عزتمندانه در سایه شمشیرها را بر [[زندگی]] همراه با [[ذلت]] ترجیح می‌دادند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۳</ref>. [[امام علی]] {{ع}} می‌فرماید: مردن و [[خواری]] نبردن و به اندک ساختن و به این آن نپرداختن برای [[انسان]] بهتر است؛ و آن را که نصیب به آسانی به‌دست نیاید با کوشش با آن برنیاید. روزگار دو روز است: روزی از تو و روزی به زیان تو؛ در روزی که از توست سرکشی بنه و در روزی که به زیان توست، تن به [[شکیبایی]] ده<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۹۸</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 685-686.</ref>.
#آنچه شخصیت واقعی [[انسان]] را تشکیل می‌دهد در [[قرآن]] به "[[نفس]]" و "[[روح]]" تعبیر شده است؛
#[[روح]] مافوق ماده و مادیات است که با [[مرگ]] به نشئه‌ای که از سنخ [[روح]] است منتقل می‌‌شود<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۸۱.</ref>.  
*نیمی از [[معارف]] اصیل غیر قابل [[انکار]] [[اسلامی]] بر اصالت [[روح]] و [[استقلال]] آن از [[بدن]] و بقای بعد از موت آن [[استوار]] است و تمام آیاتی که صریحاً [[زندگی]] بلافاصله پس از [[مرگ]] را [[بیان]] می‌‌کنند، [[دلیل]] است که [[قرآن]] [[روح]] را واقعیتی مستقل از [[بدن]] و [[باقی]] بعد از فنای [[بدن]] می‌‌داند<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۸۱.</ref>.
===[[احتضار]] و سکرات [[مرگ]]===
*در [[فرهنگ قرآن]]، همان‌گونه که حیات، امری وجودی است و [[مأمور]] و [[فرشته]] برای آن تعیین شده است؛ [[مرگ]] هم امری وجودی است و [[فرشته]] و [[فرشتگان]] مخصوص خود دارد و [[خداوند متعال‌]] یکی از [[فرشتگان مقرب]] خویش، "[[ملک الموت]]" را برای [[قبض روح]] [[آدمیان]] [[برگزیده]] است که با [[یاری]] [[فرشتگان]] دیگر، [[روح]] [[آدمیان]] را قبض می‌کند. البته در [[حقیقت]]، [[خداوند]] است که [[روح]] را قبض می‌کند و ملک‌الموت و دستیارانش واسطۀ اجرای [[فرمان]] خدایند<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۹.</ref>.  
*لحظات [[جان]] دادن را "[[احتضار]]" می‌خوانند زیرا [[مرگ]] بر بالین [[آدمی]] حضور می‌یابد و یا اینکه [[فرشتگان]]، [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و [[امامان]] {{ع}} حاضرند و یا به [[دلیل]] آنکه [[مؤمنین]] برای تشییع [[آدمی]] گرد او می‌آیند. ارتباط [[آدمی]] در حال [[احتضار]] با اطرافیانش قطع می‌شود و حقایقی را می‌بیند که تا آن دَم ندیده است. فرشتۀ [[مرگ]] را می‌بیند که [[جان]] از بدنش بیرون می‌کشد. [[فرشته]] [[مرگ]] با صورتی [[نیکو]] سراغ [[نیکان]] می‌آید و با [[نرمی]] و [[مهربانی]] با آنان سخن می‌گوید و جانشان را باز می‌گیرد؛ اما برای زشتکاران، ملک‌الموت با سیمایی ترسناک سراغشان می‌آید و با [[سختی]] و [[تندی]] و درد و [[رنج]] جانشان را می‌گیرد<ref>{{متن قرآن|قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ}}«بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گمارده‌اند جان شما را می‌ستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید» سوره سجده، آیه ۱۱.؛ {{متن قرآن|الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}«همان کسانی که در حال پاکی، فرشتگان جانشان را می‌گیرند؛ (و به آنان) می‌گویند:» سوره نحل، آیه ۳۲. و {{متن قرآن|الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}«کسانی که در حال ستم بر خویش، فرشتگان جانشان را می‌گیرند، از در سازگاری  وارد می‌شوند (و می‌گویند:) ما هیچ کار زشتی نمی‌کردیم؛ چرا، (می‌کردید) بی‌گمان خداوند به آنچه انجام می‌دادید داناست» سوره نحل، آیه ۲۸؛ {{متن قرآن|وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ}}«و کاش می‌دیدی هنگامی را که فرشتگان جان کافران را می‌گیرند به چهره و پشت آنان می‌کوبند و (می‌گویند) عذاب (آتش) سوزان را بچشید!» سوره انفال، آیه ۵۰؛ بحارالانوار، ۶/ ۱۴۱.</ref>. اگر محتضر از [[نیکان]] باشد، [[اعمال]] خویش را با صورتی زیبا می‌بیند و با دیدن [[اهل بیت]] {{ع}} و [[جایگاه]] خویش در [[بهشت]]، با [[شادی]] و [[شوق]] [[جان]] می‌بازد و [[شیطان]] [[توان]] [[فریب]] او را نمی‌یابد. [[گناهکاران]] با دیدن [[اهل بیت]] {{ع}} و [[جایگاه]] خویش در [[دوزخ]]، به [[اندوه]] می‌افتند و [[اعمال]] خویش را با صورتی [[زشت]] می‌بینند و بدین‌سان، [[مرگ]] بر آنان بسیار سخت و پردرد می‌شود و [[شیطان]] [[توان]] می‌یابد آنان را بفریبد<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۹-۴۱۰.</ref>.
*[[واجب]] است محتضر را به پشت بخوابانند به گونه‌ای که [[کف]] پای او به سوی [[قبله]] شود؛ [[مستحب]] است [[شهادتین]] و [[اقرار]] به [[دوازده امام]] {{ع}} و [[عقاید]] حقه و دعای {{متن حدیث|اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الْکَبِیرَ مِنْ مَعْصِیَتِک‏}} را به او تلقین کنند و او را به جایی ببرند که در آن [[نماز]] گزارده و بر بالینش [[قرآن]] بخوانند، به ویژه سور، [[یس]] را<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۱۰.</ref>.
*سختی‌های هنگام [[مرگ]] را که سکرات [[مرگ]] می‌‌گویند، [[عقل]] را از کار می‌‌اندازند و [[آدمی]] را سرگردان و حیران می‌کنند. هرچند [[مؤمنین]] [[نیکوکار]]، پس از [[مرگ]] به جهانی پرنعمت و خوش می‌روند، اما جدایی [[روح]] از [[بدن]] به گونۀ طبیعی سختی‌هایی می‌آورد. از این رو، در [[روایات]] آمده [[انسان]] را سه روز بسیار سخت است: یکی آنگاه که به [[دنیا]] می‌آید، آن روز که می‌میرد و آن روز که پا به میدان [[محشر]] می‌نهد. بنابر [[روایات]] [[دوری از گناه]] و وابسته نبودن به [[دنیا]] و [[شهوت‌ها]] و [[انفاق مال]] و [[نیکی]] به [[والدین]] از سختی‌های [[مرگ]] می‌کاهند<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۱۰.</ref>.
===انواع [[مرگ]] و [[علل]] [[ترس]] از آن===
*[[مرگ]] گونه‌های متعددی دارد: [[مرگ طبیعی]]، [[مرگ ناگهانی]] یا مفاجات و [[مرگ]] انتحاری و [[شهادت]] که [[مرگ]] در [[جهاد]] با [[دشمنان]] [[خدا]] و [[برترین]] گونۀ [[مرگ]] است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۹.</ref> و [[شهیدان]] همیشه جاویدانند<ref>ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه غدیر، ص ۲۰۷. </ref>.
*عرفا [[مرگ]] را چهار قسم می‌دانند: [[مرگ]] اهانت و [[لعنت]] که [[مرگ]] [[کافران]] است؛ [[مرگ]] [[حسرت]] و [[معصیت]] که [[مرگ]] گنهکاران است؛ [[مرگ]] تحفه و [[کرامت]] که [[مرگ]] [[مؤمنان]] است و [[مرگ]] خلعت و مشاهدت که [[مرگ]] [[پیغمبران]] است<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۸۱.</ref>.
*بیشتر [[مردم]] از [[مرگ]] می‌هراسند، این [[ترس]] ریشه در امور بسیاری دارد؛ از جمله نابودی پنداشتن [[مرگ]]، [[دوستی]] [[دنیا]]، گناهکاری و بی‌خبری از [[سرنوشت]] و پیشامدهای پس از [[مرگ]] و طولانی بودن راه [[آخرت]]<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۹.</ref>.
*[[امام علی]] {{ع}} در [[تبیین]] [[حقیقت]] [[مرگ]] می‌‌فرماید: «میان شما تا [[بهشت]] یا [[دوزخ]] (فاصله اندکی است که) جز رسیدن [[مرگ]] نیست. مدت زمانی که چشم برهم‌زدنی کوتاهش سازد و آمدن [[ساعت]] ([[مرگ]]) بیخ و بن آن را براندازد؛ چه کوتاه مدتی است»<ref>{{متن حدیث|مَا بَیْنَ أَحَدِکُمْ وَ بَیْنَ الْجَنَّةِ أَوِ النَّارِ إِلَّا الْمَوْتُ أَنْ یَنْزِلَ بِهِ وَ إِنَّ غَایَةً تَنْقُصُهَا اللَّحْظَةُ وَ تَهْدِمُهَا السَّاعَةُ لَجَدِیرَةٌ بِقِصَرِ الْمُدَّة}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۶۴.</ref>. [[امام]] در فرازی از نامۀ انسان‌ساز خود به [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} می‌فرماید: «فرزندم، [[مرگ]] را فراوان به یاد آور... تا آنگاه که مرگت فرا رسد، جانب [[احتیاط]] را رعایت کرده و کمر [[همت]] بسته باشی. مبادا [[مرگ ناگهانی]] به سویت آید و تو را در حال [[غفلت]] دریابد»<ref>{{متن حدیث|یَا بُنَیَّ أَکْثِرْ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْت... وَ قَدْ أَخَذْتَ مِنْهُ حِذْرَکَ وَ شَدَدْتَ لَهُ أَزْرَکَ وَ لَا یَأْتِیَکَ بَغْتَةً فَیَبْهَرَکَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَی مِنْ إِخْلَادِ أَهْلِ الدُّنْیَا إِلَیْهَا وَ تَکَالُبِهِمْ عَلَیْهَا فَقَدْ نَبَّأَکَ اللَّهُ عَنْهَا و...}}؛‏ نهج البلاغه، نامه ۳۱. </ref>.<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۸۵.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==

نسخهٔ ‏۱۵ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۸:۰۰

مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل مرگ (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

چیستی مرگ

مرگ، آغاز راحتی و نعمت است و برخی با مرگ، وارد مرحله عذاب می‌شوند. به مرده، میت و متوفی هم گفته می‌شود[۲].

مرگ در قرآن

  • قرآن دربارۀ قانون عمومی و فراگیر مرگ می‌‌فرماید: ﴿أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ[۴]، بلکه همه موجودات صاحب روح طعم آن را خواهند چشید: ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ[۵]، بالاتر اینکه، تمام جهان هستی با بیان ﴿كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ[۶] چنین سرنوشت محتومی دارند[۷].
  • قرآن دربارۀ مردن، کلمه "توفی" را به کار می‌‌برد. این کلمه با ماده "وفات" از یک ریشه است. اما فوت، به معنای از دست رفتن است یعنی کسی که می‌‌میرد، نسبت به ما از دست می‌‌رود."توفی" یعنی چیزی را قبض کردن و تمام تحویل گرفتن؛ قرآن مردن را "کامل تحویل گرفتن" تعبیر می‌‌کند چون روح را تمام حقیقت انسان می‌‌داند و می‌‌فرماید: ﴿اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا[۸]؛ ﴿يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ[۹].[۱۰]

ماهیت مرگ

  • در خصوص "ماهیت مرگ" دیدگاه‌های گوناگونی وجود دارد:
  1. مرگ نیستی و نابودی نیست، بلکه انتقال از عالمی به عالم دیگر است؛
  2. آنچه شخصیت واقعی انسان را تشکیل می‌دهد در قرآن به "نفس" و "روح" تعبیر شده است؛
  3. روح مافوق ماده و مادیات است که با مرگ به نشئه‌ای که از سنخ روح است منتقل می‌‌شود[۱۱].

احتضار و سکرات مرگ

انواع مرگ و علل ترس از آن

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۸۳-۶۸۴.
  2. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه غدیر، ص ۲۰۷.
  3. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۸۰؛ فرهنگ شیعه، ص ۴۰۸؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۸۳-۶۸۴.
  4. «هر جا باشید هر چند در دژهای استوار، مرگ شما را در می‌یابد» سوره نساء، آیه ۷۸.
  5. «هر کسی مرگ را می‌چشد» سوره آل عمران، آیه ۱۸۵.
  6. «هر که روی آن (زمین) است از میان رفتنی است» سوره الرحمن، آیه ۲۶.
  7. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۸۰.
  8. «خداوند، جان‌ها را هنگام مرگشان و آن (جان) را که نمرده است هنگام خوابیدن آن می‌گیرد» سوره زمر، آیه ۴۲.
  9. «بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گمارده‌اند جان شما را می‌ستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید» سوره سجده، آیه ۱۱.
  10. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۸۲.
  11. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۸۱.
  12. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۸۱.
  13. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۹.
  14. ﴿قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ«بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گمارده‌اند جان شما را می‌ستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید» سوره سجده، آیه ۱۱.؛ ﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«همان کسانی که در حال پاکی، فرشتگان جانشان را می‌گیرند؛ (و به آنان) می‌گویند:» سوره نحل، آیه ۳۲. و ﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«کسانی که در حال ستم بر خویش، فرشتگان جانشان را می‌گیرند، از در سازگاری وارد می‌شوند (و می‌گویند:) ما هیچ کار زشتی نمی‌کردیم؛ چرا، (می‌کردید) بی‌گمان خداوند به آنچه انجام می‌دادید داناست» سوره نحل، آیه ۲۸؛ ﴿وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ«و کاش می‌دیدی هنگامی را که فرشتگان جان کافران را می‌گیرند به چهره و پشت آنان می‌کوبند و (می‌گویند) عذاب (آتش) سوزان را بچشید!» سوره انفال، آیه ۵۰؛ بحارالانوار، ۶/ ۱۴۱.
  15. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۹-۴۱۰.
  16. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۱۰.
  17. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۱۰.
  18. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۹.
  19. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه غدیر، ص ۲۰۷.
  20. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۸۱.
  21. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۰۹.
  22. «مَا بَیْنَ أَحَدِکُمْ وَ بَیْنَ الْجَنَّةِ أَوِ النَّارِ إِلَّا الْمَوْتُ أَنْ یَنْزِلَ بِهِ وَ إِنَّ غَایَةً تَنْقُصُهَا اللَّحْظَةُ وَ تَهْدِمُهَا السَّاعَةُ لَجَدِیرَةٌ بِقِصَرِ الْمُدَّة»؛ نهج البلاغه، خطبه ۶۴.
  23. «یَا بُنَیَّ أَکْثِرْ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْت... وَ قَدْ أَخَذْتَ مِنْهُ حِذْرَکَ وَ شَدَدْتَ لَهُ أَزْرَکَ وَ لَا یَأْتِیَکَ بَغْتَةً فَیَبْهَرَکَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَی مِنْ إِخْلَادِ أَهْلِ الدُّنْیَا إِلَیْهَا وَ تَکَالُبِهِمْ عَلَیْهَا فَقَدْ نَبَّأَکَ اللَّهُ عَنْهَا و...»؛‏ نهج البلاغه، نامه ۳۱.
  24. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۸۵.