ابوذر غفاری در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ']]' به ' [['
(صفحه‌ای تازه حاوی «==زندگینامۀ ابوذر== *ابوذر غفاری از قبیلۀ بنی‌غفار و نام اصلی‌اش جُندب ب...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - ']]' به ' [[')
خط ۱۲: خط ۱۲:


==[[ابوذر]] بعد از [[پیامبر]]==
==[[ابوذر]] بعد از [[پیامبر]]==
*[[ابوذر]] در زمان [[رحلت پیامبر]] در [[مدینه]] نبود و چون بازگشت و وضعیت را به گونه‌ای دیگر یافت، گفت: آری به بهره و میوۀ آن دست یافتید و پوسته آن را رها کردید و حال آنکه اگر این کار را در [[خاندان]] پیامبرتان قرار می‌دادید حتی دو تن هم با شما [[اختلاف]] نمی‌کردند. وی سرانجام با اکراه با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کرد<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۸۲ ـ ۸۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۶۵.</ref> با [[رحلت پیامبر]] {{صل}} [[ابوذر]] بر [[امامت علی]]{{ع}} پای فشرد و به تعبیر [[امام صادق]]{{ع}} یکی از سه تنی بود که بر [[فرمان]] [[رسول خدا]] [[استوار]] ماند<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۳۴.</ref> و تا پایان [[عمر]]، دیگران را بدان سفارش می‌کرد<ref>ر.ک: مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۴۲۳.</ref> به همین جهت، [[خلافت ابوبکر]] را [[انکار]] کرد<ref>ر.ک: سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۴۱۷ ـ ۴۱۸.</ref> و با برخی دیگر از بزرگان [[صحابه]] از [[علی]]{{ع}} ‌خواست تا برای گرفتن [[حق]] خود به پاخیزد و در برخوردی که با [[عمر]] داشت در [[حقانیت]] [[علی]] خطبه‌ای خواند<ref>ر.ک: جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۰۴ ـ ۲۰۷؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۷۸.</ref> خود با افتخار به این [[استواری]] در جمعی می‌گوید: من در [[روز قیامت]] از همۀ شما به [[پیامبر]]{{صل}} نزدیک‌تر خواهم بود؛ زیرا از [[حضرت]] شنیده‌ام که می‌فرمود: «نزدیک‌ترین شما در [[قیامت]] به من، کسی است که از این [[دنیا]] به همان صورتی که من او را ترک گفته‌ام، خارج شود». به [[خدا]] [[سوگند]]! جز من هیچ یک از شما نیست که به چیزی از [[دنیا]] دست نیافته باشد<ref>ر.ک: کشف الاسرار، ج ۳، ص ۳۲۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۶۵ ـ ۶۶۶.</ref> همین رابطه با [[خاندان پیامبر]] و [[علی]] او را در جمع محدود و خلوت تشییع کنندگان [[حضرت]] [[فاطمه]]{{س}} که حتی بسیاری از [[زنان پیامبر]] حضور نداشتند، قرار داد<ref>.ر.ک: قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۶۷؛ غررالتبیان، ص ۴۲۵.</ref>. او از معدود کسانی است که در آن هنگامۀ آمیخته به [[رنج]] و [[غم]] بر پیکر [[فاطمه زهرا]]{{س}} [[نماز]] خواند. خروش او [[علیه ]][[بیداد]]، شُهره [[تاریخ]] است<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۲۳.</ref>.
*[[ابوذر]] در زمان [[رحلت پیامبر]] در [[مدینه]] نبود و چون بازگشت و وضعیت را به گونه‌ای دیگر یافت، گفت: آری به بهره و میوۀ آن دست یافتید و پوسته آن را رها کردید و حال آنکه اگر این کار را در [[خاندان]] پیامبرتان قرار می‌دادید حتی دو تن هم با شما [[اختلاف]] نمی‌کردند. وی سرانجام با اکراه با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کرد<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۸۲ ـ ۸۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۶۵.</ref> با [[رحلت پیامبر]] {{صل}} [[ابوذر]] بر [[امامت علی]]{{ع}} پای فشرد و به تعبیر [[امام صادق]]{{ع}} یکی از سه تنی بود که بر [[فرمان]] [[رسول خدا]] [[استوار]] ماند<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۳۴.</ref> و تا پایان [[عمر]]، دیگران را بدان سفارش می‌کرد<ref>ر.ک: مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۴۲۳.</ref> به همین جهت، [[خلافت ابوبکر]] را [[انکار]] کرد<ref>ر.ک: سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۴۱۷ ـ ۴۱۸.</ref> و با برخی دیگر از بزرگان [[صحابه]] از [[علی]]{{ع}} ‌خواست تا برای گرفتن [[حق]] خود به پاخیزد و در برخوردی که با [[عمر]] داشت در [[حقانیت]] [[علی]] خطبه‌ای خواند<ref>ر.ک: جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۰۴ ـ ۲۰۷؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۷۸.</ref> خود با افتخار به این [[استواری]] در جمعی می‌گوید: من در [[روز قیامت]] از همۀ شما به [[پیامبر]]{{صل}} نزدیک‌تر خواهم بود؛ زیرا از [[حضرت]] شنیده‌ام که می‌فرمود: «نزدیک‌ترین شما در [[قیامت]] به من، کسی است که از این [[دنیا]] به همان صورتی که من او را ترک گفته‌ام، خارج شود». به [[خدا]] [[سوگند]]! جز من هیچ یک از شما نیست که به چیزی از [[دنیا]] دست نیافته باشد<ref>ر.ک: کشف الاسرار، ج ۳، ص ۳۲۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۶۵ ـ ۶۶۶.</ref> همین رابطه با [[خاندان پیامبر]] و [[علی]] او را در جمع محدود و خلوت تشییع کنندگان [[حضرت]] [[فاطمه]]{{س}} که حتی بسیاری از [[زنان پیامبر]] حضور نداشتند، قرار داد<ref>.ر.ک: قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۶۷؛ غررالتبیان، ص ۴۲۵.</ref>. او از معدود کسانی است که در آن هنگامۀ آمیخته به [[رنج]] و [[غم]] بر پیکر [[فاطمه زهرا]]{{س}} [[نماز]] خواند. خروش او [[علیه ]] [[بیداد]]، شُهره [[تاریخ]] است<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۲۳.</ref>.
==[[ابوذر]] در زمان [[خلفا]]==
==[[ابوذر]] در زمان [[خلفا]]==
*از [[زندگی]] [[ابوذر]] در زمان [[خلافت ابوبکر]]، اطلاعی در دست نیست. در دورۀ [[عمر]] یکی از چهار نفری است که در تقسیم [[دیوان]] به سبب ارجمندی اش، جزو [[بدریون]] قرار گرفت<ref>ر.ک: کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۴۷ ـ ۲۴۸.</ref> با آنکه در آن [[جنگ]] شرکت نداشت. او پس از [[وفات]] [[ابوبکر]] به [[شام]] رفت و در آنجا سکنا گزید<ref>ر.ک: روض الجنان، ج ۹، ص ۱۰۱.</ref> و در سال ۱۹ هجری در [[فتح]] [[مصر]] به وسیلۀ [[عمروعاص]] شرکت کرد و گویا بر اقامت در آنجا [[عزم]] داشت<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۰۲؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۸.</ref> اما به [[شام]] بازگشت و در یکی از جنگ‌های تابستانی [[معاویه]] در [[نبرد]] عموریه (۲۳ هجری) حضور یافت<ref>ر.ک: عیاشی، ج ۲، ص ۶۵؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۹.</ref>. وی در زمان [[خلافت عثمان]] همچنان در [[شام]] ماند و در [[فتح]] قبرس به دست [[معاویه]] (۲۷ یا ۲۸ هجری) یکی از [[اصحاب]] حاضر در آن بود<ref>ر.ک: جامع البیان، مج ۶، ج ۹، ص ۳۲۳؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۱.</ref>.  
*از [[زندگی]] [[ابوذر]] در زمان [[خلافت ابوبکر]]، اطلاعی در دست نیست. در دورۀ [[عمر]] یکی از چهار نفری است که در تقسیم [[دیوان]] به سبب ارجمندی اش، جزو [[بدریون]] قرار گرفت<ref>ر.ک: کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۴۷ ـ ۲۴۸.</ref> با آنکه در آن [[جنگ]] شرکت نداشت. او پس از [[وفات]] [[ابوبکر]] به [[شام]] رفت و در آنجا سکنا گزید<ref>ر.ک: روض الجنان، ج ۹، ص ۱۰۱.</ref> و در سال ۱۹ هجری در [[فتح]] [[مصر]] به وسیلۀ [[عمروعاص]] شرکت کرد و گویا بر اقامت در آنجا [[عزم]] داشت<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۰۲؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۸.</ref> اما به [[شام]] بازگشت و در یکی از جنگ‌های تابستانی [[معاویه]] در [[نبرد]] عموریه (۲۳ هجری) حضور یافت<ref>ر.ک: عیاشی، ج ۲، ص ۶۵؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۹.</ref>. وی در زمان [[خلافت عثمان]] همچنان در [[شام]] ماند و در [[فتح]] قبرس به دست [[معاویه]] (۲۷ یا ۲۸ هجری) یکی از [[اصحاب]] حاضر در آن بود<ref>ر.ک: جامع البیان، مج ۶، ج ۹، ص ۳۲۳؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۱.</ref>.  
خط ۱۸: خط ۱۸:
==[[تبعید]] [[ابوذر]] به [[ربذه]]==
==[[تبعید]] [[ابوذر]] به [[ربذه]]==
*[[اعتراض]] او به [[عثمان]] و پافشاری بر حقیقتِ [[دین]] داری و [[پارسایی]]، موجب تبعیدش به [[ربذه]] شد. [[ربذه]] محلی بود که آن را هیچ خوش نداشت<ref>ر.ک: التبیان، ج ۳، ص ۱۴.</ref>. [[نقل]] کرده‌اند هنگامی که [[ابوذر]] را به [[ربذه]] [[تبعید]] کردند [[عثمان]] [[فرمان]] داد میان [[مردم]] جار بزنند که هیچ‌کس نباید با [[ابوذر]] سخن بگوید و او را بدرقه کند و به [[مروان بن حکم]] [[فرمان]] داد [[ابوذر]] را از [[مدینه]] بیرون کند. او چنان کرد و [[مردم]] از [[یاری]] [[ابوذر]] [[خودداری]] کردند، جز [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} و برادرش عقیل و [[حسن]] و [[حسین]]{{ع}} و [[عمار یاسر]] که این گروه با او بیرون رفتند تا او را بدرقه کنند. [[امام علی]]{{ع}} به او فرمودند: «ای [[ابوذر]]! به [[راستی]] تو برای [[خدا]] به [[خشم]] [[آمدی]]، پس به او [[امید]] دار. اینان از تو بر دنیاشان ترسیدند و تو به خاطر دینت از آنان [[بیمناکی]]. اینک [[دنیایی]] را که سنگ آن را به سینه می‌زنند و می‌ترسند که از دستشان بگیری، به آنها بده و خود به سوی [[خدا]] رو چه بسیار نیازمندند به ترک [[ظلم]] و [[گناه]] که از آن [[نهی]] می‌‌کردی و تو چه [[بی‌نیازی]] از [[دنیا]] که تو را از آن باز می‌داشتند و به ‌زودی خواهی دانست که فردا برنده کیست و آنکه بیشتر بدو [[حسد]] ورزند کدام است. اگر درهای [[آسمان]] و [[زمین]] بر بنده‌ای بسته شود، امّا او [[تقوای الهی]] پیشه کند، [[خداوند]] حتماً برای او راه نجاتی مقرّر فرماید. تنها با [[خدا]] انس و الفت گیر و جز از [[باطل]] از چیزی نترس. اگر دنیای آنان را می‌پذیرفتی، تو را [[دوست]] می‌داشتند و اگر از آن سود می‌جستی، بهره‌ات می‌دادند»<ref>{{متن حدیث|یَا أَبَاذَرٍّ إِنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَی دُنْیَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَی دِینِکَ فَاتْرُکْ فِی أَیْدِیهِمْ مَا خَافُوکَ عَلَیْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَیْهِ فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَی مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاکَ عَمَّا مَنَعُوکَ وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَکْثَرُ [حَسَداً] حُسَّداً وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ کَانَتَا عَلَی عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَی اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً لَا یُؤْنِسَنَّکَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا یُوحِشَنَّکَ إِلَّا الْبَاطِلُ فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْیَاهُمْ لَأَحَبُّوکَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوک‏}}؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۱۳۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۸۳.</ref> سپس [[علی]]{{ع}} به همراهان خود گفت: با عموی خویش به [[درود]] کنید و به عقیل فرمودند: «با [[برادر]] خویش به [[درود]] کن».  
*[[اعتراض]] او به [[عثمان]] و پافشاری بر حقیقتِ [[دین]] داری و [[پارسایی]]، موجب تبعیدش به [[ربذه]] شد. [[ربذه]] محلی بود که آن را هیچ خوش نداشت<ref>ر.ک: التبیان، ج ۳، ص ۱۴.</ref>. [[نقل]] کرده‌اند هنگامی که [[ابوذر]] را به [[ربذه]] [[تبعید]] کردند [[عثمان]] [[فرمان]] داد میان [[مردم]] جار بزنند که هیچ‌کس نباید با [[ابوذر]] سخن بگوید و او را بدرقه کند و به [[مروان بن حکم]] [[فرمان]] داد [[ابوذر]] را از [[مدینه]] بیرون کند. او چنان کرد و [[مردم]] از [[یاری]] [[ابوذر]] [[خودداری]] کردند، جز [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} و برادرش عقیل و [[حسن]] و [[حسین]]{{ع}} و [[عمار یاسر]] که این گروه با او بیرون رفتند تا او را بدرقه کنند. [[امام علی]]{{ع}} به او فرمودند: «ای [[ابوذر]]! به [[راستی]] تو برای [[خدا]] به [[خشم]] [[آمدی]]، پس به او [[امید]] دار. اینان از تو بر دنیاشان ترسیدند و تو به خاطر دینت از آنان [[بیمناکی]]. اینک [[دنیایی]] را که سنگ آن را به سینه می‌زنند و می‌ترسند که از دستشان بگیری، به آنها بده و خود به سوی [[خدا]] رو چه بسیار نیازمندند به ترک [[ظلم]] و [[گناه]] که از آن [[نهی]] می‌‌کردی و تو چه [[بی‌نیازی]] از [[دنیا]] که تو را از آن باز می‌داشتند و به ‌زودی خواهی دانست که فردا برنده کیست و آنکه بیشتر بدو [[حسد]] ورزند کدام است. اگر درهای [[آسمان]] و [[زمین]] بر بنده‌ای بسته شود، امّا او [[تقوای الهی]] پیشه کند، [[خداوند]] حتماً برای او راه نجاتی مقرّر فرماید. تنها با [[خدا]] انس و الفت گیر و جز از [[باطل]] از چیزی نترس. اگر دنیای آنان را می‌پذیرفتی، تو را [[دوست]] می‌داشتند و اگر از آن سود می‌جستی، بهره‌ات می‌دادند»<ref>{{متن حدیث|یَا أَبَاذَرٍّ إِنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَی دُنْیَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَی دِینِکَ فَاتْرُکْ فِی أَیْدِیهِمْ مَا خَافُوکَ عَلَیْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَیْهِ فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَی مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاکَ عَمَّا مَنَعُوکَ وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَکْثَرُ [حَسَداً] حُسَّداً وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ کَانَتَا عَلَی عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَی اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً لَا یُؤْنِسَنَّکَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا یُوحِشَنَّکَ إِلَّا الْبَاطِلُ فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْیَاهُمْ لَأَحَبُّوکَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوک‏}}؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۱۳۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۸۳.</ref> سپس [[علی]]{{ع}} به همراهان خود گفت: با عموی خویش به [[درود]] کنید و به عقیل فرمودند: «با [[برادر]] خویش به [[درود]] کن».  
*[[ابوذر]] همراه با [[خانواده]] خویش و چند گوسفند و شتر در [[ربذه]] ساکن شد. کاروان‌های [[حجاج]] به [[دیدار]] او می‌رفتند و می‌خواستند به او [[کمک]] کنند، هرچند او [[کمک]] از کسی نمی‌پذیرفت و برای دیدارکنندگان احادیثی از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] می‌کرد. [[ابوذر]] به [[نقل]] [[حدیث]] پایبند بود. [[احادیث]] بسیاری از او در [[صحاح]] سته [[نقل]] شده است و شماری از [[صحابه]] و [[تابعین]] احادیثی را از قول او [[نقل]] کرده‌اند. برخی شمار حدیث‌هایی را که [[ابوذر]] [[نقل]] کرده است ۲۸۱ [[روایت]] [[نقل]] می‌کنند. [[علی]]{{ع}} در جملاتی سنگین، [[مظلومیت]] [[ابوذر]] را [[بیان]] فرمود. دیگران نیز سخن گفتند تا [[مردمان]] بدانند [[ابوذر]] را حقگویی و [[ستم]] ستیزی‌اش به [[ربذه]] می‌فرستد، نه چیزهای دیگر. [[تبعید]] [[ابوذر]]، از جملۀ زمینه‌های [[شورش]] [[علیه ]][[عثمان]] بود. او به [[ربذه]] رفت با دلی شاد از اینکه از زیر بار [[مسئولیت]] حقگویی، شانه خالی نکرده است و با قلبی آکنده از [[غم]] که تنهایش گذاشتند و او را از [[مرقد مطهر]] حبیبش [[پیامبر خدا]] جدا ساختند. [[عبدالله]] بن حواش کعبی می‌گوید: [[ابوذر]] را در [[ربذه]] دیدم، نشسته در سایۀ سایبانی، تنهای تنها. گفتم: هان، [[ابوذر]]! تنهایی؟ گفت: همواره [[امر به معروف و نهی از منکر]]، شعارم بود و حقگویی شیوه‌ام و اینها  [[همراهی]] برایم [[باقی]] نگذاشت<ref>ر.ک: [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۶۸.</ref>.  
*[[ابوذر]] همراه با [[خانواده]] خویش و چند گوسفند و شتر در [[ربذه]] ساکن شد. کاروان‌های [[حجاج]] به [[دیدار]] او می‌رفتند و می‌خواستند به او [[کمک]] کنند، هرچند او [[کمک]] از کسی نمی‌پذیرفت و برای دیدارکنندگان احادیثی از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] می‌کرد. [[ابوذر]] به [[نقل]] [[حدیث]] پایبند بود. [[احادیث]] بسیاری از او در [[صحاح]] سته [[نقل]] شده است و شماری از [[صحابه]] و [[تابعین]] احادیثی را از قول او [[نقل]] کرده‌اند. برخی شمار حدیث‌هایی را که [[ابوذر]] [[نقل]] کرده است ۲۸۱ [[روایت]] [[نقل]] می‌کنند. [[علی]]{{ع}} در جملاتی سنگین، [[مظلومیت]] [[ابوذر]] را [[بیان]] فرمود. دیگران نیز سخن گفتند تا [[مردمان]] بدانند [[ابوذر]] را حقگویی و [[ستم]] ستیزی‌اش به [[ربذه]] می‌فرستد، نه چیزهای دیگر. [[تبعید]] [[ابوذر]]، از جملۀ زمینه‌های [[شورش]] [[علیه ]] [[عثمان]] بود. او به [[ربذه]] رفت با دلی شاد از اینکه از زیر بار [[مسئولیت]] حقگویی، شانه خالی نکرده است و با قلبی آکنده از [[غم]] که تنهایش گذاشتند و او را از [[مرقد مطهر]] حبیبش [[پیامبر خدا]] جدا ساختند. [[عبدالله]] بن حواش کعبی می‌گوید: [[ابوذر]] را در [[ربذه]] دیدم، نشسته در سایۀ سایبانی، تنهای تنها. گفتم: هان، [[ابوذر]]! تنهایی؟ گفت: همواره [[امر به معروف و نهی از منکر]]، شعارم بود و حقگویی شیوه‌ام و اینها  [[همراهی]] برایم [[باقی]] نگذاشت<ref>ر.ک: [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۶۸.</ref>.  
==[[وفات]] [[ابوذر]]==
==[[وفات]] [[ابوذر]]==
*[[ابوذر]] در سال ۳۲ هجری در تنهایی و [[سختی]] در کنار [[همسر]] یا تنها دخترش [[زندگی]] را به [[درود]] گفت و آنچه را که [[پیامبر خدا]] در آینه زمان دیده بود و گفته بود که: «[[خدا]] رحمت کند [[ابوذر]] را! تنها [[زندگی]] می‌کند، تنها [[زندگی]] را به [[درود]] می‌گوید و در هنگامۀ [[قیامت]]، تنها برانگیخته می‌شود»<ref>ر.ک: الإصابة، ج ۷، ص ۱۰۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[سیره]] ابن هشام، ج ۳، ص ۹۶؛ [[انساب الاشراف]]، ج ۱۰، ص ۲۲۲؛  الفتوح، ج ۲، ص ۵۵۹؛ [[انساب الاشراف]]، ج ۲، ص ۲۷۱.
*[[ابوذر]] در سال ۳۲ هجری در تنهایی و [[سختی]] در کنار [[همسر]] یا تنها دخترش [[زندگی]] را به [[درود]] گفت و آنچه را که [[پیامبر خدا]] در آینه زمان دیده بود و گفته بود که: «[[خدا]] رحمت کند [[ابوذر]] را! تنها [[زندگی]] می‌کند، تنها [[زندگی]] را به [[درود]] می‌گوید و در هنگامۀ [[قیامت]]، تنها برانگیخته می‌شود»<ref>ر.ک: الإصابة، ج ۷، ص ۱۰۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[سیره]] ابن هشام، ج ۳، ص ۹۶؛ [[انساب الاشراف]]، ج ۱۰، ص ۲۲۲؛  الفتوح، ج ۲، ص ۵۵۹؛ [[انساب الاشراف]]، ج ۲، ص ۲۷۱.
۲۱۸٬۸۵۹

ویرایش