شر در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'حوزه' به 'حوزه') |
|||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
*معمولاً [[شر]]، به ضدّ خیر تعریف میشود و به معنای چیزی است که برای [[انتخاب]] و [[اختیار]] آن تمایل و رغبت وجود ندارد، از آنرو که در آن ضرر و سوء اثر و [[فساد]] است<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ذیل ماده «شر».</ref>. | *معمولاً [[شر]]، به ضدّ خیر تعریف میشود و به معنای چیزی است که برای [[انتخاب]] و [[اختیار]] آن تمایل و رغبت وجود ندارد، از آنرو که در آن ضرر و سوء اثر و [[فساد]] است<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ذیل ماده «شر».</ref>. | ||
*در مسئله [[شر]] گفته میشود که چگونه میتوان پذیرفت خدایی عالم، [[قادر]] و [[خیرخواه]] باشد و در کنار آن [[شرور]] و کژیهای [[اخلاقی]] و طبیعی را در عالم مشاهده کرد؟ به بیان دیگر، اگر خدایی [[خیرخواه]] وجود دارد، [[جهان]] باید از [[شر]] خالی باشد. پس، حال که [[جهان]] از نارسایی و کژی بری نیست، ادعای خدایی با اوصاف یاد شده محل تأمل است<ref>محمدی، «حل معمّای شر در آثار استاد جوادی آملی»، فصلنامه اسرا، ص۱۱۰.</ref>. | *در مسئله [[شر]] گفته میشود که چگونه میتوان پذیرفت خدایی عالم، [[قادر]] و [[خیرخواه]] باشد و در کنار آن [[شرور]] و کژیهای [[اخلاقی]] و طبیعی را در عالم مشاهده کرد؟ به بیان دیگر، اگر خدایی [[خیرخواه]] وجود دارد، [[جهان]] باید از [[شر]] خالی باشد. پس، حال که [[جهان]] از نارسایی و کژی بری نیست، ادعای خدایی با اوصاف یاد شده محل تأمل است<ref>محمدی، «حل معمّای شر در آثار استاد جوادی آملی»، فصلنامه اسرا، ص۱۱۰.</ref>. | ||
*متفکران غربی به شدّت بر وجود [[شر]] در عالم تاختهاند، و در مقابل برخی متألهان [[مسیحی]] به مقابله برخاسته و سعی کردهاند از طریق جدایی مرز [[عقل]] و [[دین]]، که این مسئله در | *متفکران غربی به شدّت بر وجود [[شر]] در عالم تاختهاند، و در مقابل برخی متألهان [[مسیحی]] به مقابله برخاسته و سعی کردهاند از طریق جدایی مرز [[عقل]] و [[دین]]، که این مسئله در حوزه [[فهم]] [[دین]] است نه [[عقل]]، به آن پاسخ گویند. [[فیلسوفان]] و [[متکلمان اسلامی]] نیز بر آن بودهاند که به [[شبهات]] و ایرادهای وارد پاسخ گویند<ref>برای ملاحظه آرای مختلف دراینباره بنگرید به: پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی؛ هیک، فلسفه دین؛ قدردان قراملکی، خدا و مسئله شرّ.</ref>. | ||
*[[استاد مطهری]]، در کتاب [[عدل الهی]] [[شبهه]] [[شرور]] را در بیانی جامع اینگونه تقریر مینماید: چرا [[نقص]] و [[کاستی]] و فنا و نیستی در [[نظام هستی]] راه یافته است؟ چرا یکی کور و دیگری کر و سومی ناقصالخلقه است؟ عدمی بودن کوری و کری و سایر نقصانات برای حل اشکال کافی نیست؛ زیرا سؤال [[باقی]] است که چرا جای این عدم را وجود نگرفته است؟ آیا این نوعی منع [[فیض]] نیست؟ و آیا منع [[فیض]] نوعی [[ظلم]] نیست؟ در [[جهان]]، خلأهایی وجود دارد که همانها ناراحتیهای این [[جهان]] است. [[عدل الهی]] ایجاب میکند که این خلأها پر شود<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۰.</ref>. | *[[استاد مطهری]]، در کتاب [[عدل الهی]] [[شبهه]] [[شرور]] را در بیانی جامع اینگونه تقریر مینماید: چرا [[نقص]] و [[کاستی]] و فنا و نیستی در [[نظام هستی]] راه یافته است؟ چرا یکی کور و دیگری کر و سومی ناقصالخلقه است؟ عدمی بودن کوری و کری و سایر نقصانات برای حل اشکال کافی نیست؛ زیرا سؤال [[باقی]] است که چرا جای این عدم را وجود نگرفته است؟ آیا این نوعی منع [[فیض]] نیست؟ و آیا منع [[فیض]] نوعی [[ظلم]] نیست؟ در [[جهان]]، خلأهایی وجود دارد که همانها ناراحتیهای این [[جهان]] است. [[عدل الهی]] ایجاب میکند که این خلأها پر شود<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۰.</ref>. | ||
*یک سلسله امور وجودی نیز هستند که زاییده نیستیهایی از قبیل [[جهل]] و عجز و فقرند و به نوبه خود همانها سبب یک سلسله نقصها و کاستیها و فناها و نیستیها میشوند. [[بیماریها]] و طوفانها و حریقها و [[زلزلهها]] از این قبیل است. [[عدل الهی]] ایجاب میکند که این امور نیز نباشند تا آثار آنها که همان نقصها و کاستیهاست نیز نباشد<ref>مطهری، عدل الهی، ص۱۲۸.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۱.</ref>. | *یک سلسله امور وجودی نیز هستند که زاییده نیستیهایی از قبیل [[جهل]] و عجز و فقرند و به نوبه خود همانها سبب یک سلسله نقصها و کاستیها و فناها و نیستیها میشوند. [[بیماریها]] و طوفانها و حریقها و [[زلزلهها]] از این قبیل است. [[عدل الهی]] ایجاب میکند که این امور نیز نباشند تا آثار آنها که همان نقصها و کاستیهاست نیز نباشد<ref>مطهری، عدل الهی، ص۱۲۸.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۱.</ref>. | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
#'''راهکار نیستیگرایی:''' مشهورترین جوابی که به این [[شبهه]] داده شده و از زمان [[افلاطون]] تاکنون بر آن [[اصرار]] داشتهاند، این است که چون [[شر]] امری اعتباری و عدمی است، مبدأ و آفرینندهای ندارد. این بیان در رد [[عقیده]] ثنویه است از اساس منکر وجود [[شر]] در عالم شده و [[معتقد]] بودند، [[شرور]] همگی اعدام و بطلان محضاند. پس از او این راهکار به عنوان یکی از محکمترین [[براهین]] مورد توجه [[فیلسوفان]] و [[متکلمان]] قرار گرفت. ملاصدرا، فارابی، بهمنیار، [[شیخ]] [[اشراق]]، [[فخر رازی]]، [[شیخ طوسی]]، سبزواری و [[لاهیجی]] از جمله اندیشمندانی هستند که [[شر]] را از سنخ عدم دانستهاند. [[ملاصدرا]] نیز درباره [[شرور]] طبیعی و [[اخلاقی]] میگوید: [[شر]] یا عدم محض است یا منجر به عدم میشود. عدم محض مانند [[جهل]] بسیط، [[فقر]] و [[ضعف]] (امور عدمی) است؛ قسم دوم مانند الم، [[حزن]] و [[جهل]] مرکب ([[شر]] ادراکی). اولی فقد ذات است و دیگری [[ناداری]] یکی از [[کمالات]] شیء که مبدأ و سبب وجودی و قابل [[ادراک]] و [[فهم]] است<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیه، ج۷، ۸۶ - ۸۵.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۱.</ref>. | #'''راهکار نیستیگرایی:''' مشهورترین جوابی که به این [[شبهه]] داده شده و از زمان [[افلاطون]] تاکنون بر آن [[اصرار]] داشتهاند، این است که چون [[شر]] امری اعتباری و عدمی است، مبدأ و آفرینندهای ندارد. این بیان در رد [[عقیده]] ثنویه است از اساس منکر وجود [[شر]] در عالم شده و [[معتقد]] بودند، [[شرور]] همگی اعدام و بطلان محضاند. پس از او این راهکار به عنوان یکی از محکمترین [[براهین]] مورد توجه [[فیلسوفان]] و [[متکلمان]] قرار گرفت. ملاصدرا، فارابی، بهمنیار، [[شیخ]] [[اشراق]]، [[فخر رازی]]، [[شیخ طوسی]]، سبزواری و [[لاهیجی]] از جمله اندیشمندانی هستند که [[شر]] را از سنخ عدم دانستهاند. [[ملاصدرا]] نیز درباره [[شرور]] طبیعی و [[اخلاقی]] میگوید: [[شر]] یا عدم محض است یا منجر به عدم میشود. عدم محض مانند [[جهل]] بسیط، [[فقر]] و [[ضعف]] (امور عدمی) است؛ قسم دوم مانند الم، [[حزن]] و [[جهل]] مرکب ([[شر]] ادراکی). اولی فقد ذات است و دیگری [[ناداری]] یکی از [[کمالات]] شیء که مبدأ و سبب وجودی و قابل [[ادراک]] و [[فهم]] است<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیه، ج۷، ۸۶ - ۸۵.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۱.</ref>. | ||
#'''راهکار [[نظام احسن]]:''' بسیاری از [[حکما]] و [[فیلسوفان]] [[اسلامی]] در آثار و نوشتههای خود در [[دفاع]] از [[شبهه]] [[شر]] راهکار [[نظام احسن]] را مورد توجه قرار دادند. [[نظام احسن]] مبنی بر این اصل کلی است که از [[خداوند]] احسنالخالقین نشاید که به [[خلقت]] جهانی دست بزند که دارای [[عیب]] و نشر باشد. آنچه از [[شرور]] و ناملایمات در عالم تحقق دارد، ریشه در تضادها و تزاحمهای عالم حاکی و عنصری دارد. | #'''راهکار [[نظام احسن]]:''' بسیاری از [[حکما]] و [[فیلسوفان]] [[اسلامی]] در آثار و نوشتههای خود در [[دفاع]] از [[شبهه]] [[شر]] راهکار [[نظام احسن]] را مورد توجه قرار دادند. [[نظام احسن]] مبنی بر این اصل کلی است که از [[خداوند]] احسنالخالقین نشاید که به [[خلقت]] جهانی دست بزند که دارای [[عیب]] و نشر باشد. آنچه از [[شرور]] و ناملایمات در عالم تحقق دارد، ریشه در تضادها و تزاحمهای عالم حاکی و عنصری دارد. | ||
*عالمانی مانند [[فارابی]]، [[ابنسینا]]، [[غزالی]]، [[ابنرشد]]، [[میرداماد]]، [[ملاصدرا]] و دیگر حکمای متقدم و حتی متأخر و معاصر به [[تبیین]] [[نظام احسن]] به عنوان یکی از [[براهین]] اثباتگر احسنالمخلوق بودن [[نظام هستی]] پرداختهاند. ازاینرو از بنیادیترین راهحلهای [[علمی]] و [[فلسفی]] در تحلیل مسئله [[شر]] و دیگر شبهاتی که در | *عالمانی مانند [[فارابی]]، [[ابنسینا]]، [[غزالی]]، [[ابنرشد]]، [[میرداماد]]، [[ملاصدرا]] و دیگر حکمای متقدم و حتی متأخر و معاصر به [[تبیین]] [[نظام احسن]] به عنوان یکی از [[براهین]] اثباتگر احسنالمخلوق بودن [[نظام هستی]] پرداختهاند. ازاینرو از بنیادیترین راهحلهای [[علمی]] و [[فلسفی]] در تحلیل مسئله [[شر]] و دیگر شبهاتی که در حوزه [[عدل]] و [[حکمت الهی]] مطرح میشود، راهحل [[نظام احسن]] است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۲.</ref>. | ||
==[[فلسفه]] [[شرور]]== | ==[[فلسفه]] [[شرور]]== |
نسخهٔ ۲۳ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۲۲
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- معمولاً شر، به ضدّ خیر تعریف میشود و به معنای چیزی است که برای انتخاب و اختیار آن تمایل و رغبت وجود ندارد، از آنرو که در آن ضرر و سوء اثر و فساد است[۱].
- در مسئله شر گفته میشود که چگونه میتوان پذیرفت خدایی عالم، قادر و خیرخواه باشد و در کنار آن شرور و کژیهای اخلاقی و طبیعی را در عالم مشاهده کرد؟ به بیان دیگر، اگر خدایی خیرخواه وجود دارد، جهان باید از شر خالی باشد. پس، حال که جهان از نارسایی و کژی بری نیست، ادعای خدایی با اوصاف یاد شده محل تأمل است[۲].
- متفکران غربی به شدّت بر وجود شر در عالم تاختهاند، و در مقابل برخی متألهان مسیحی به مقابله برخاسته و سعی کردهاند از طریق جدایی مرز عقل و دین، که این مسئله در حوزه فهم دین است نه عقل، به آن پاسخ گویند. فیلسوفان و متکلمان اسلامی نیز بر آن بودهاند که به شبهات و ایرادهای وارد پاسخ گویند[۳].
- استاد مطهری، در کتاب عدل الهی شبهه شرور را در بیانی جامع اینگونه تقریر مینماید: چرا نقص و کاستی و فنا و نیستی در نظام هستی راه یافته است؟ چرا یکی کور و دیگری کر و سومی ناقصالخلقه است؟ عدمی بودن کوری و کری و سایر نقصانات برای حل اشکال کافی نیست؛ زیرا سؤال باقی است که چرا جای این عدم را وجود نگرفته است؟ آیا این نوعی منع فیض نیست؟ و آیا منع فیض نوعی ظلم نیست؟ در جهان، خلأهایی وجود دارد که همانها ناراحتیهای این جهان است. عدل الهی ایجاب میکند که این خلأها پر شود[۴].
- یک سلسله امور وجودی نیز هستند که زاییده نیستیهایی از قبیل جهل و عجز و فقرند و به نوبه خود همانها سبب یک سلسله نقصها و کاستیها و فناها و نیستیها میشوند. بیماریها و طوفانها و حریقها و زلزلهها از این قبیل است. عدل الهی ایجاب میکند که این امور نیز نباشند تا آثار آنها که همان نقصها و کاستیهاست نیز نباشد[۵][۶].
راهکارها
- راهکارهای متعددی در دفع شبهه شر قابل پیگیری است، که به نظر میرسد بر دو راهکار تأکید بیشتری شده است.
- راهکار نیستیگرایی: مشهورترین جوابی که به این شبهه داده شده و از زمان افلاطون تاکنون بر آن اصرار داشتهاند، این است که چون شر امری اعتباری و عدمی است، مبدأ و آفرینندهای ندارد. این بیان در رد عقیده ثنویه است از اساس منکر وجود شر در عالم شده و معتقد بودند، شرور همگی اعدام و بطلان محضاند. پس از او این راهکار به عنوان یکی از محکمترین براهین مورد توجه فیلسوفان و متکلمان قرار گرفت. ملاصدرا، فارابی، بهمنیار، شیخ اشراق، فخر رازی، شیخ طوسی، سبزواری و لاهیجی از جمله اندیشمندانی هستند که شر را از سنخ عدم دانستهاند. ملاصدرا نیز درباره شرور طبیعی و اخلاقی میگوید: شر یا عدم محض است یا منجر به عدم میشود. عدم محض مانند جهل بسیط، فقر و ضعف (امور عدمی) است؛ قسم دوم مانند الم، حزن و جهل مرکب (شر ادراکی). اولی فقد ذات است و دیگری ناداری یکی از کمالات شیء که مبدأ و سبب وجودی و قابل ادراک و فهم است[۷][۸].
- راهکار نظام احسن: بسیاری از حکما و فیلسوفان اسلامی در آثار و نوشتههای خود در دفاع از شبهه شر راهکار نظام احسن را مورد توجه قرار دادند. نظام احسن مبنی بر این اصل کلی است که از خداوند احسنالخالقین نشاید که به خلقت جهانی دست بزند که دارای عیب و نشر باشد. آنچه از شرور و ناملایمات در عالم تحقق دارد، ریشه در تضادها و تزاحمهای عالم حاکی و عنصری دارد.
- عالمانی مانند فارابی، ابنسینا، غزالی، ابنرشد، میرداماد، ملاصدرا و دیگر حکمای متقدم و حتی متأخر و معاصر به تبیین نظام احسن به عنوان یکی از براهین اثباتگر احسنالمخلوق بودن نظام هستی پرداختهاند. ازاینرو از بنیادیترین راهحلهای علمی و فلسفی در تحلیل مسئله شر و دیگر شبهاتی که در حوزه عدل و حکمت الهی مطرح میشود، راهحل نظام احسن است[۹].
فلسفه شرور
- علاوه بر بررسی ماهوی شرور که مورد بحث و بررسی قرار گرفت، بحث مهمتری که در منابع دینی بیشتر مورد عنایت و توجه است، فلسفه وجودی شرور و در حقیقت سختیها و بلایا است، که به نکاتی از آن اشاره میشود: جهان پیوسته به هم وابسته است؛ زیرا اشیا از نظر خوبی و بدی اگر از اشیای دیگر مستقل در نظر گرفته شوند، یک حکم دارند و اگر جزء یک نظام و به عنوان عضوی از یک اندام در نظر گرفته شوند، حکم دیگری پیدا میکنند که احیاناً ضد حکم اولی است. زشتیها چون جزئی از مجموعه جهانند و نظام کل به وجود آنها بستگی دارد، [لازمه مجموعه جهان هستند]، بلکه از نظر نمایان ساختن زیباییها نیز وجود آنها لازم است؛ زیرا اگر بین زشتی و زیبایی، مقارنه و مقابله برقرار نمیشد، نه زیبا، زیبا بود و نه زشت، زشت.
- خداوند متعال به هر موجودی همان وجود و همان اندازه از کمال و زیبایی را میدهد که میتواند بپذیرد، نقصانات از ناحیه ذات خود آنهاست، نه از ناحیه فیض باریتعالی.
- بین آنچه ما به عنوان مصیبت و بدی میخوانیم و آنچه به نام کمال و سعادت میشناسیم، رابطه علی و معلولی وجود دارد. بدیها مادر خوبیها و زاینده آنها هستند که حتی زیباییها، جلوه خود را از زشتیها دریافت میکنند و اگر زشتی و بدی وجود نمیداشت، زیبایی و خوبی نیز مفهوم نداشت، به این معنی که زیبایی زیبا در احساس، رهین وجود زشتی زشتها و پدید آمدن مقایسه بین آنهاست.
- زشتیها، مقدمه وجود زیباییها و آفریننده و پدیدآورنده آنهایند. در شکم گرفتاریها و مصیبتها، نیکبختیها و سعادتها نهفته است، همچنان که گاهی هم در درون سعادتها، بدبختیها تکوین مییابند و این، فرمول این جهان است.
- قرآن کریم برای بیان تلازم سختیها و آسایشها میفرماید: ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا﴾[۱۰]. قرآن نمیفرماید که بعد از سختی، آسانیای است، بلکه تعبیر قرآن این است که همراه هر سختی، آسانیای است، یعنی آسانی در شکم سختی و همراه آن است. تغییرپذیری ماده جهان و پدید آمدن تکامل، ناشی از تضاد است. اگر تضاد نمیبود، هرگز تنوع و تکامل رخ نمیداد و عالم هر لحظه نقشی تازه بازی نمیکرد و نقوشی جدید بر صفحه گیتی آشکار نمیشد.
- صدرالمتألهین میگوید: "اگر تضاد نمیبود ادامه فیض از خدای بخشنده صورت نمیگرفت"[۱۱]؛ جهان طبیعت، مملو از قطعها و وصلها، بریدنها و پیوند زدنهاست و این لازمه ساختمان مخصوص این عالم است[۱۲].
- خلاصه فلسفه شرور آنکه:
- شرور یا اعدامند و یا وجوداتی که منشأ عدم در اشیای دیگرند و از آن جهت شرند که منشأ عدمند؛
- آنچه واقعاً وجود دارد و جعل و خلق و علیت به آن تعلق میگیرد، وجود حقیقی است، نه وجود اضافی؛
- شرور، مطلقاً مجعول و مخلوق بالتبع و بالعرضند نه مجعول بالذات؛
- جهان یک واحد تجزیهناپذیر است، حذف بعضی از اجزای جهان و ابقای بعضی، توهم محض و بازیگری خیال است؛
- شرور و خیرات، دو صف و دو رده جدا نیستند، عدمها از وجودها، و وجودهای اضافی از وجودهای حقیقی تفکیکناپذیرند؛
- نه تنها عدمها از وجودها، و وجودهای اضافی از وجودهای حقیقی تفکیکناپذیرند، وجودهای حقیقی نیز به حکم اصل تجزیهناپذیری جهان، پیوسته و جداناشدنی هستند؛
- موجودات به اعتبار انفراد و استقلال، حکمی دارند و به اعتبار جزء بودن و عضویت در یک اندام، حکمی دیگر؛
- آنجا که اصل پیوستگی و انداموارگی حکمفرماست، وجود انفرادی و مستقل، اعتباری و انتزاعی است[۱۳].
- در منابع روایی بر ارزشمندی سختیها و بلایا تأکید فراوانی شده است: امام صادق(ع) از قول امام علی(ع) نقل میفرماید: همانا سختترین مردم از حیث بلا پیغمبراناند، سپس جانشینان آنها، سپس نیکوتر و نیکوتر. همانا اینچنین است که مؤمن مبتلا میشود به اندازه کارهای نیکویش؛ هر آن کس که کار او درست باشد و دین او نیکو باشد، کار او سخت گردد بلای او، و این برای آن است که خدای تعالی قرار نداده است دنیا را ثواب برای مؤمن و عقوبت را برای کافر، و آنکه دین او سبک و عقل او ضعیف باشد بلای او کمتر است، و همانا بلا به سوی مؤمن تندتر است از باران به سوی آرامگاه زمین[۱۴].
- همچنین در اخبار آمده است که برای مؤمنین درجاتی است که به آنها نائل نشوند، مگر با بلیات و امراض و آلام[۱۵]. نیز آمده است که از برای بنده درجاتی است که به آنها نائل نمیگردد، مگر با دو خصلت: یا به رفتن مالش، یا به بلیه در جسم او[۱۶]. اما در عوض چه امتیازی بالاتر از اینکه خداوند در قیامت مانند معذرتخواهی برادر از برادر، از فقرا معذرتخواهی میکند: «إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لَيَعْتَذِرُ إِلَى عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ الْمُحْوِجِ فِي الدُّنْيَا كَمَا يَعْتَذِرُ الْأَخُ إِلَى أَخِيهِ...»[۱۷][۱۸].
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ذیل ماده «شر».
- ↑ محمدی، «حل معمّای شر در آثار استاد جوادی آملی»، فصلنامه اسرا، ص۱۱۰.
- ↑ برای ملاحظه آرای مختلف دراینباره بنگرید به: پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی؛ هیک، فلسفه دین؛ قدردان قراملکی، خدا و مسئله شرّ.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۲۰.
- ↑ مطهری، عدل الهی، ص۱۲۸.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۲۱.
- ↑ صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیه، ج۷، ۸۶ - ۸۵.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۲۱.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۲۲.
- ↑ «به راستی با دشواری، آسانی همراه است * به راستی با دشواری، آسانی همراه است» سوره انشراح، آیه ۵-۶.
- ↑ لولا التضاد ما صح دوام الفیض عن المبدأ الجواد ؛ صدرالمتألهین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ج۳، ص۱۱۷.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۲۳.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۲۳-۱۲۴.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۲، کتاب الایمان و الکفر، ح۲۹، ص۲۵۹.
- ↑ مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۸، ص۱۷۴، کتاب الطهارة، باب ۴۴، ح۱۱، ص۱۷۴؛ راوندی، الدعوات، ص۱۷۲.
- ↑ طبرسی، مشکاة الأنوار، ص۲۹۸؛ کلینی، اصول کافی، ج۲، کتاب الایمان و الکفر، باب شدة ابتلاء المؤمن، ح۲۳، ص۵۷.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۲۶۴.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۲۴.