بحث:بنی امیه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==نویسنده: آقای ظرافتی== | ==نویسنده: آقای ظرافتی== | ||
'''بنی امیه''' طایفهای از [[قریش]]، که [[نسب]] آنان به [[امیة بن خلف]] از [[فرزندان]] [[عبد شمس]] میرسد. [[امیه]] از [[دشمنان]] سرسخت [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} بود و [[فرزندان]] او و کلا بنی امیه همواره با [[بنی هاشم]] مخالف و [[کینه]] توز بودند<ref>رک. النزاع و التخاصم از بین بنی امیة و بنی هاشم مقریزی</ref>. با [[پیامبر]] به نحوی، با [[امام علی|علی]] به نحو دیگر و با [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} و سایر [[ائمه]] به گونه دیگری [[خصومت]] میورزیدند. [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} آنان را [[لعنت]] کرد. در [[قرآن]]، [[شجره ملعونه]] [[سوره]] [[اسراء]] [[آیه]] ۶۰ به بنی امیه [[تفسیر]] شده است<ref>سفینة البحار، ج ۱، ص ۴۶</ref><ref>ر. ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۸۵.</ref>. | '''بنی امیه''' طایفهای از [[قریش]]، که [[نسب]] آنان به [[امیة بن خلف]] از [[فرزندان]] [[عبد شمس]] میرسد. [[امیه]] از [[دشمنان]] سرسخت [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} بود و [[فرزندان]] او و کلا بنی امیه همواره با [[بنی هاشم]] مخالف و [[کینه]] توز بودند<ref>رک. النزاع و التخاصم از بین بنی امیة و بنی هاشم مقریزی</ref>. با [[پیامبر]] به نحوی، با [[امام علی|علی]] به نحو دیگر و با [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} و سایر [[ائمه]] به گونه دیگری [[خصومت]] میورزیدند. [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} آنان را [[لعنت]] کرد. در [[قرآن]]، [[شجره ملعونه]] [[سوره]] [[اسراء]] [[آیه]] ۶۰ به بنی امیه [[تفسیر]] شده است<ref>سفینة البحار، ج ۱، ص ۴۶</ref><ref>ر. ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۸۵.</ref>. | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۴۱
نویسنده: آقای ظرافتی
بنی امیه طایفهای از قریش، که نسب آنان به امیة بن خلف از فرزندان عبد شمس میرسد. امیه از دشمنان سرسخت پیامبر اسلام(ص) بود و فرزندان او و کلا بنی امیه همواره با بنی هاشم مخالف و کینه توز بودند[۱]. با پیامبر به نحوی، با علی به نحو دیگر و با امام حسن و امام حسین(ع) و سایر ائمه به گونه دیگری خصومت میورزیدند. رسول خدا(ص) آنان را لعنت کرد. در قرآن، شجره ملعونه سوره اسراء آیه ۶۰ به بنی امیه تفسیر شده است[۲][۳].
مقدمه
- این دودمان، با عترت پیامبر و آل علی دشمنی شدید داشتند و بزرگانی از آنان در جنگهای صدر اسلام به تیغ مسلمانان کشته شده بودند. یزید و معاویه از نسل اینان بودند که آن دشمنیها را با علی و آل علی نشان دادند. اینان از زمان معاویه در سال ۴۱ هجری به حکومت رسیدند و تا سال ۱۳۲ هجری حکومت داشتند و مرکز حکومتشان در شام بود. به تبع حکومتهای روم و فارس، بساط و تشریفات و تجملات و عیش و نوشهایی راه انداخته بودند. بعضی از خلفای بنی امیه عبارت بودند از: معاویه، یزید، مروان، عبد الملک، ولید، سلیمان، عمر بن عبد العزیز، هشام و...که با مروان حمار، این سلسله منقرض شد، در جریان قیام ابو مسلم خراسانی[۴] مدت حکومتشان هزار ماه[۵]بود، از زمان امام حسن مجتبی تا زمان روی کار آمدن سفاح، یعنی ۹۰ سال و ۱۱ ماه و ۱۳ روز دقیقا طول کشید. بعضی آیه ﴿لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ﴾ را بر هزار ماه حکومت آنان تأویل کردهاند[۶]. ابوسفیان، در اولین روز به خلافت رسیدن عثمان به او توصیه کرد که: پس از قبیله تیم وعدی (که ابوبکر و عمر ازآن بودند) اینک حکومت به دست تو افتاده است، آن را همچون توپی در میان بنی امیه دست به دست بگردان. این سلطنت است نه چیز دیگر، من به بهشت و جهنمی باور ندارم[۷]. امویان سنت رسول خدا را تغییر دادند. خود پیامبر پیشگویی کرده بود که چنین خواهد شد: " إِنَّ أَوَّلَ مَنْ يُبَدِّلْ سُنَّتِي رَجُلُ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ "[۸].
- در زیارت عاشورا، از آل ابوسفیان، آل زیاد، آل مروان و بنی امیه نام برده شده و مورد لعنت قرار گرفتهاند. امام حسین(ع) نیز در پاسخسخن مصرانه مروان که میخواست امام با یزید بیعت کند، فرمود: از جدم شنیدم که میفرمود خلافت بر آل ابوسفیان حرام است[۹][۱۰].
بنی امیه در فرهنگنامه آخرالزمان
امام حسین(ع) بر گروهی از بنیامیه گذر کرد که دور هم در مسجد حلقه زده بودند. سپس حضرت به شخصی که همراه ایشان بود فرمود: بدان! سوگند به خدا که این جهان پایان نپذیرد مگر زمانی که خداوند مردی از فرزندان مرا فرستد تا هزار نفر از شما را بکشد و هزار نفر دیگر و هزار نفر دیگر را. راوی پرسید: فدایت شوم، قبیله بنیامیه این قدر جمعیت ندارند؟! حضرت با عتاب به او فرمود: در آن زمان فرزندان هر مرد از آنها بسیار است و آقا و غلامشان از خودشان است[۱۱]. در زیارت عاشورا میخوانیم «اللَّهُمَّ الْعَنْ بَنِي أُمَيَّةَ قَاطِبَةً» بنیامیه جملگی ملعوناند و این بدان جهت است که در میان آنان جز دشمن اهل بیت(ع) به وجود نیامده است. لذا در این حدیث هم حضرت میفرماید: آقا و غلام آنها خودیاند و یک رنگند و رسول خدا درباره آنان فرمود: هر دینی آفتی دارد و آفت دین من بنیامیهاند[۱۲]. حضرت سه بار فرمود که هزار نفر از بنیامیه به قتل میرسند، و این شاید کنایه از کثرت قتل و کشتار باشد زیرا در کلام عرب مرسوم است که عدد سه را دلیل بر جمع میگیرند و مثلاً هفتاد را برای بیان کثرت به کار میبرند. رسول خدا(ص) فرمود: وای بر امت من از دست دو گروه، پیروان بنیامیه و پیروان بنیعباس که هر دو گروه، پرچم گمراهی برافرازند[۱۳].
در حدیثی نقل شده است: مردی از فرزندان هاشم به حکومت میرسد و بنیامیه را قتل عام میکند، به حدی که جز اندکی از آنان باقی نمیماند و با غیر بنیامیه کاری ندارد. پس از آن مردی از بنیامیه به پا میخیزد و به جای هر نفر از بنیامیه (که کشته شده است) دو نفر از بنیهاشم) را به قتل میرساند تا جایی که جز زنان کسی باقی نمیماند. سپس مهدی(ع) ظهور مینماید. (بعضی معتقدند که این شخص که از بنیامیه قیام میکند همان سفیانی است که در آخرالزمان قبل از قیام حضرت حجت(ع) خروج میکند و از بنیهاشم بسیار خواهد کشت)[۱۴]. سفیانی یکی از طاغوتهای آخرالزمان است که قبل از قیام حضرت مهدی(ع) با لشکری بزرگ به خونریزی و کشتار دست میزند و عاقبت به دست حضرت کشته میشود. در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) پرسیدند: سفیانی از چه نژادی است؟ حضرت فرمود از بنیامیه است[۱۵][۱۶].
پانویس
- ↑ رک. النزاع و التخاصم از بین بنی امیة و بنی هاشم مقریزی
- ↑ سفینة البحار، ج ۱، ص ۴۶
- ↑ ر. ک. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۸۵.
- ↑ معارف و معاریف، ج ۱، ص ۴۱۲ درباره وقایع زمان خلفای بنی امیه و شناخت آنها، از جمله رجوع کنید به تتمةالمنتهی، شیخ عباس قمی و نیز منتهی الارب(ترجمه)جلد ۵و۶
- ↑ کتاب هزار ماه سیاه شرح جنایات امویان را در بردارد. نیز رک. شیعه و زمامداران خودسر، ترجمه الشیعة والحاکمون از محمد جواد مغنی
- ↑ مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۳۵
- ↑ استیعاب، ج ۲، ص ۶۹۰
- ↑ اولین کسی که سنت مرا تغیر میدهد مردی از بنی امیه است
- ↑ "الْخِلَافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ أَبِي سُفْيَانَ "
- ↑ ر. ک. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۸۵.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۱۲۲ و غیبت شیخ طوسی: ص ۱۱۶.
- ↑ ملاحم: ص ۱۶۲.
- ↑ ملاحم: ص ۳۴.
- ↑ ملاحم: ص ۵۹.
- ↑ ملاحم: ص ۱۵۰.
- ↑ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۴۷.