جز
جایگزینی متن - ' ]]' به ' [['
جز (جایگزینی متن - 'رده:اتمام لینک داخلی' به '') |
جز (جایگزینی متن - ' ]]' به ' [[') |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
#'''ناسازگاری ابقای [[معاویه]] با مبانی [[سیاسی]] [[امام علی]]{{ع}}''': ابن سنان، پاسخی دیگر به خُردهگیری بر [[سیاست]] کنار گذاردن [[معاویه]] داده است و در آن، به مبانی [[سیاسی]] [[امام علی]]{{ع}} در حکمرانی اشاره میکند و آن را پاسخ [[حقیقی]] میداند. وی میگوید: به درستی که [[علی]]{{ع}} به [[مخالفت]] با [[شریعت]] بهخاطر [[سیاست]]، [[معتقد]] نبود، خواه آن سیاستْ [[دینی]] باشد یا [[دنیوی]]. اما در کارهای [[دنیایی]]، مانند این که [[گمان]] بَرَد فردی درصدد [[فاسد]] کردن [[خلافت]] اوست، هیچ گاه کشتن یا زندانی نمودنِ او را روا نمیدانست (مگر آن که با شواهد و [[ادله]] یقینآور، به فتنهگری او [[اطمینان]] یابد) و بر پایه توهم و [[اخبار]] تحقیق نشده، [[رفتار]] نمیکرد. و اما در [[امور دینی]]، مانند حد زدنِ متهم به دزدی نیز [[سیاست]] را مقدم نمیداشت؛ بلکه میفرمود: "اگر با [[اقرار]] خودش یا [[گواهی]] [[شهود]]، دزدی او به اثبات رسد، حد را بر او جاری میسازم، و گرنه متعرض وی نخواهم شد". در میان بزرگان [[اسلام]]، بودند کسانی که خلاف این [[عقیده]] را داشتند. دیدگاه [[مالک بن انس]]، عمل کردن بر طبق [[مصالح]] مُرسل<ref>مصالح مُرسل یا مرسله، یکی از ادله اجتهادی نزد اهل سنت است که فقیه بر پایه مصالح عمومی، آن جاکه حکم شرعی در میان نباشد، فتوا میدهد. (م)</ref> بود و این که برای [[امام]]، جایز است یکسوم [[امت]] را در راستای [[اصلاح]] دوسوم دیگر بکشد. دیدگاه بیشتر [[مردمان]]، آن است که عمل کردن بر طبق نظر و [[گمان]] غالب، جایز است؛ ولی چون دیدگاه [[امام علی]]{{ع}} چنان بود که گفتیم و [[معاویه]] از نظر او [[فاسق]] بود و مقدمه یقینی دیگری نیز نزد او [[سبقت]] داشت و آن این که به کار گرفتن [[فاسق]]، جایز نیست و او کسی نبود که [[استحکام]] پایه [[حکومت]] را با [[مخالفت]] ورزیدن با [[شریعت]] بنا نهد، پس میباید آشکارا [[معاویه]] را کنار میگذارْد، گرچه این امر به [[جنگ]] بینجامد<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۱۰، ص ۲۴۶.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۹۰-۴۰۱.</ref>. | #'''ناسازگاری ابقای [[معاویه]] با مبانی [[سیاسی]] [[امام علی]]{{ع}}''': ابن سنان، پاسخی دیگر به خُردهگیری بر [[سیاست]] کنار گذاردن [[معاویه]] داده است و در آن، به مبانی [[سیاسی]] [[امام علی]]{{ع}} در حکمرانی اشاره میکند و آن را پاسخ [[حقیقی]] میداند. وی میگوید: به درستی که [[علی]]{{ع}} به [[مخالفت]] با [[شریعت]] بهخاطر [[سیاست]]، [[معتقد]] نبود، خواه آن سیاستْ [[دینی]] باشد یا [[دنیوی]]. اما در کارهای [[دنیایی]]، مانند این که [[گمان]] بَرَد فردی درصدد [[فاسد]] کردن [[خلافت]] اوست، هیچ گاه کشتن یا زندانی نمودنِ او را روا نمیدانست (مگر آن که با شواهد و [[ادله]] یقینآور، به فتنهگری او [[اطمینان]] یابد) و بر پایه توهم و [[اخبار]] تحقیق نشده، [[رفتار]] نمیکرد. و اما در [[امور دینی]]، مانند حد زدنِ متهم به دزدی نیز [[سیاست]] را مقدم نمیداشت؛ بلکه میفرمود: "اگر با [[اقرار]] خودش یا [[گواهی]] [[شهود]]، دزدی او به اثبات رسد، حد را بر او جاری میسازم، و گرنه متعرض وی نخواهم شد". در میان بزرگان [[اسلام]]، بودند کسانی که خلاف این [[عقیده]] را داشتند. دیدگاه [[مالک بن انس]]، عمل کردن بر طبق [[مصالح]] مُرسل<ref>مصالح مُرسل یا مرسله، یکی از ادله اجتهادی نزد اهل سنت است که فقیه بر پایه مصالح عمومی، آن جاکه حکم شرعی در میان نباشد، فتوا میدهد. (م)</ref> بود و این که برای [[امام]]، جایز است یکسوم [[امت]] را در راستای [[اصلاح]] دوسوم دیگر بکشد. دیدگاه بیشتر [[مردمان]]، آن است که عمل کردن بر طبق نظر و [[گمان]] غالب، جایز است؛ ولی چون دیدگاه [[امام علی]]{{ع}} چنان بود که گفتیم و [[معاویه]] از نظر او [[فاسق]] بود و مقدمه یقینی دیگری نیز نزد او [[سبقت]] داشت و آن این که به کار گرفتن [[فاسق]]، جایز نیست و او کسی نبود که [[استحکام]] پایه [[حکومت]] را با [[مخالفت]] ورزیدن با [[شریعت]] بنا نهد، پس میباید آشکارا [[معاویه]] را کنار میگذارْد، گرچه این امر به [[جنگ]] بینجامد<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۱۰، ص ۲۴۶.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۹۰-۴۰۱.</ref>. | ||
==کنار نهادن [[سیاست]] سازش== | ==کنار نهادن [[سیاست]] سازش== | ||
*[[مروج الذهب (کتاب)|مروْج الذهب]]- به [[نقل]] از [[ابن عباس]]-: پنج شب پس از [[کشته شدن عثمان]]، از [[مکه]] [به مدینه] بازگشتم و نزد [[علی]]{{ع}} رفتم تا او را ببینم. گفته شد که [[مغیرة بن شعبه]] نزد اوست. چند لحظهای پشت در نشستم تا [[مغیره]] بیرون آمد. بر من [[سلام]] کرد و گفت: کی [[آمدی]]؟ گفتم: چند لحظه قبل. سپس نزد [[علی]]{{ع}} رفتم. بر او [[سلام]] کردم... گفتم: به من بگو که [[مغیره]]، چه کار داشت و چرا در خلوت با تو صحبت کرد؟ فرمود: "دو روز پس از [[کشته شدن عثمان]]، نزد من آمد و گفت: با تو صحبتی خصوصی دارم و من پذیرفتم. آن گاه گفت: به درستی که [[خیرخواهی]]، کمارزش شده است و تو باقیمانده [[مردمان]] [بزرگ و صحابی] هستی ومن، [[خیرخواه]] توام. من از [[باب ]][[مشورت]] به تو میگویم [[کارگزاران]] [[عثمان]] را در این سال [که سال نخست [[حکومت]] توست] برکنار مکن. برای آنان بنویس که برسرِ کارشان باقیاند و هر گاه با تو [[بیعت]] کردند و کار تو استقرار یافت، هر که را [[دوست]] داشتی، کنار بگذار و هر که را [[دوست]] داشتی [[منصوب]] کن. من به وی گفتم: به [[خدا]] [[سوگند]]، در دینم [[سازش]] و در [[حکومت]] خود، [[ظاهرسازی]] نمیکنم. گفت: اگر امتناع میورزی، پس هر که را میخواهی، کنار گذار؛ ولی [[معاویه]] را نگهدار. او گستاخ و [[جسور]] است و [[شامیان]] از او حرفشنوی دارند و تو برای نگهداشتنش دلیلی داری؛ زیرا [[عمر]]، او را بر تمامی سرزمین [[شام]] گمارد. به وی گفتم: نه، به [[خدا]] [[سوگند]]! [[معاویه]] را حتی دو روز هم به کار نمیگیرم. او پس از [[مشورت]] و مطرح کردن مطالبش، از نزد من بیرون رفت. سپس برگشت و گفت: من به تو مشورتهایی رساندم و تو [از قبول آنها] امتناع ورزیدی. در این موضوع نگریستم و چنین یافتم که تو بر صوابی. سزاوار نیست در کارهایت [[نیرنگ]] و [[فریب]] را به کار گیری". [[ابن عباس]] میگوید: به او ([[علی]]{{ع}}) گفتم: در آنچه نخست به تو [[مشورت]] داد، [[خیرخواهی]] کرد؛ اما در مرتبه دوم به تو [[خیانت]] نمود<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۶۴.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۹۰-۴۰۱.</ref>. | *[[مروج الذهب (کتاب)|مروْج الذهب]]- به [[نقل]] از [[ابن عباس]]-: پنج شب پس از [[کشته شدن عثمان]]، از [[مکه]] [به مدینه] بازگشتم و نزد [[علی]]{{ع}} رفتم تا او را ببینم. گفته شد که [[مغیرة بن شعبه]] نزد اوست. چند لحظهای پشت در نشستم تا [[مغیره]] بیرون آمد. بر من [[سلام]] کرد و گفت: کی [[آمدی]]؟ گفتم: چند لحظه قبل. سپس نزد [[علی]]{{ع}} رفتم. بر او [[سلام]] کردم... گفتم: به من بگو که [[مغیره]]، چه کار داشت و چرا در خلوت با تو صحبت کرد؟ فرمود: "دو روز پس از [[کشته شدن عثمان]]، نزد من آمد و گفت: با تو صحبتی خصوصی دارم و من پذیرفتم. آن گاه گفت: به درستی که [[خیرخواهی]]، کمارزش شده است و تو باقیمانده [[مردمان]] [بزرگ و صحابی] هستی ومن، [[خیرخواه]] توام. من از [[باب]] [[مشورت]] به تو میگویم [[کارگزاران]] [[عثمان]] را در این سال [که سال نخست [[حکومت]] توست] برکنار مکن. برای آنان بنویس که برسرِ کارشان باقیاند و هر گاه با تو [[بیعت]] کردند و کار تو استقرار یافت، هر که را [[دوست]] داشتی، کنار بگذار و هر که را [[دوست]] داشتی [[منصوب]] کن. من به وی گفتم: به [[خدا]] [[سوگند]]، در دینم [[سازش]] و در [[حکومت]] خود، [[ظاهرسازی]] نمیکنم. گفت: اگر امتناع میورزی، پس هر که را میخواهی، کنار گذار؛ ولی [[معاویه]] را نگهدار. او گستاخ و [[جسور]] است و [[شامیان]] از او حرفشنوی دارند و تو برای نگهداشتنش دلیلی داری؛ زیرا [[عمر]]، او را بر تمامی سرزمین [[شام]] گمارد. به وی گفتم: نه، به [[خدا]] [[سوگند]]! [[معاویه]] را حتی دو روز هم به کار نمیگیرم. او پس از [[مشورت]] و مطرح کردن مطالبش، از نزد من بیرون رفت. سپس برگشت و گفت: من به تو مشورتهایی رساندم و تو [از قبول آنها] امتناع ورزیدی. در این موضوع نگریستم و چنین یافتم که تو بر صوابی. سزاوار نیست در کارهایت [[نیرنگ]] و [[فریب]] را به کار گیری". [[ابن عباس]] میگوید: به او ([[علی]]{{ع}}) گفتم: در آنچه نخست به تو [[مشورت]] داد، [[خیرخواهی]] کرد؛ اما در مرتبه دوم به تو [[خیانت]] نمود<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۶۴.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۹۰-۴۰۱.</ref>. | ||
==[[امام]]{{ع}} [[معاویه]] را به [[بیعت]] فرا میخوانَد== | ==[[امام]]{{ع}} [[معاویه]] را به [[بیعت]] فرا میخوانَد== | ||
*شرح [[نهج البلاغة]]: هنگامی که با [[علی]]{{ع}} [[بیعت]] شد، برای [[معاویه]] چنین نوشت: "پس از [[حمد]] و [[سپاس]] [[خداوند]]؛ به درستی که [[مردم]]، [[عثمان]] را بدون [[رایزنی]] با من به [[قتل]] رساندند و با گِرد آمدن و [[مشورت]] خودشان، با من [[بیعت]] کردند. هرگاه نامهام به تو رسید، برای من از [[مردم]]، [[بیعت]] بگیر و نمایندگانی از بزرگان [[شام]] را از سوی خودت نزد من روانه کن"<ref>{{متن حدیث|شرح نهج البلاغة، لَما بویعَ عَلِی{{ع}} کتَبَ إلی مِعاوِیةَ: أما بَعدُ، فَإِن الناس قَتَلوا عُثمانَ عَن غَیرِ مَشورَةٍ مِنی، وبایعونی عَن مَشورَةٍ مِنهُم وَاجتِماعٍ، فَإِذا أتاک کتابی فَبایع لی، وأوفِد إلَی أشرافَ أهلِ الشامِ قِبَلَک}} (شرح نهج البلاغة، ج ۱، ص ۲۳۰).</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۹۰-۴۰۱.</ref>. | *شرح [[نهج البلاغة]]: هنگامی که با [[علی]]{{ع}} [[بیعت]] شد، برای [[معاویه]] چنین نوشت: "پس از [[حمد]] و [[سپاس]] [[خداوند]]؛ به درستی که [[مردم]]، [[عثمان]] را بدون [[رایزنی]] با من به [[قتل]] رساندند و با گِرد آمدن و [[مشورت]] خودشان، با من [[بیعت]] کردند. هرگاه نامهام به تو رسید، برای من از [[مردم]]، [[بیعت]] بگیر و نمایندگانی از بزرگان [[شام]] را از سوی خودت نزد من روانه کن"<ref>{{متن حدیث|شرح نهج البلاغة، لَما بویعَ عَلِی{{ع}} کتَبَ إلی مِعاوِیةَ: أما بَعدُ، فَإِن الناس قَتَلوا عُثمانَ عَن غَیرِ مَشورَةٍ مِنی، وبایعونی عَن مَشورَةٍ مِنهُم وَاجتِماعٍ، فَإِذا أتاک کتابی فَبایع لی، وأوفِد إلَی أشرافَ أهلِ الشامِ قِبَلَک}} (شرح نهج البلاغة، ج ۱، ص ۲۳۰).</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۹۰-۴۰۱.</ref>. |