جز
جایگزینی متن - ' ]]' به ' [['
جز (جایگزینی متن - ' ]]' به ' [[') |
|||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
*اشاعره بر این باورند که صفات واجبالوجود غیر از واجبالوجود و جدای از ذات اوست. هرگونه صفاتی که برای [[واجب]] تعالی اثبات میشود، آنها به نحو کثرت آن صفات را اثبات میکنند. آنها قائل به مغایرت صفات با ذات هستند و معتقدند که احدیت ذات درست است؛ ولی ذات و صفات با یکدیگر احدیت ندارند، بلکه رابطه ذات و صفت [[الهی]] مانند رابطه ذات و صفت در ممکنات است<ref>از نظر آنها چنین اعتقادی در عمل به تعدد قدیم در ذات و در نهایت به شرک میانجامد.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۸۵.</ref>. | *اشاعره بر این باورند که صفات واجبالوجود غیر از واجبالوجود و جدای از ذات اوست. هرگونه صفاتی که برای [[واجب]] تعالی اثبات میشود، آنها به نحو کثرت آن صفات را اثبات میکنند. آنها قائل به مغایرت صفات با ذات هستند و معتقدند که احدیت ذات درست است؛ ولی ذات و صفات با یکدیگر احدیت ندارند، بلکه رابطه ذات و صفت [[الهی]] مانند رابطه ذات و صفت در ممکنات است<ref>از نظر آنها چنین اعتقادی در عمل به تعدد قدیم در ذات و در نهایت به شرک میانجامد.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۸۵.</ref>. | ||
===دیدگاه [[معتزله]]=== | ===دیدگاه [[معتزله]]=== | ||
*[[معتزله]] صفات را نفی کردند؛ اما برای پرهیز از نفی مطلق صفات، نگفتند که ذات واجبالوجود عالم، [[قادر]] [[وحی]] نیست، بلکه گفتند [[علم]] به این معنا و این شکل که الان در موجوداتی که [[آگاه]] هستند، به کار میرود، از مختصات ممکنات است. ذات واجبالوجود در مرتبه ذات خود فاقد این صفات است، ولی آثار این صفات بر ذاتش مترتب میشود<ref>که اصطلاحاً به نظریه نیابت معروف است.</ref>. آنها معتقدند [[علم]] و [[قدرت]] و حیات از صفات ممکنات است، ولی [[ذات خداوند]] ذاتی است که مانند یک "عالم" و "[[قادر]]" عمل میکند. این [[باور]] معتزله به نفی واقعی [[صفات ]][[خداوند]] برمی گردد<ref>هرچند مشهور این است که معتزله معتقد به نفی صفات بر ذاتند و برای صفات، حقیقت مستقلی قائل نیستند و صفات را به ذات برگرداندهاند، اما تحقیقات دقیق تاریخی این دیدگاه را مردود میدانند؛ چه آنکه این نظر از سخنان برخی از عالمان معتزله مانند ابوعلی و ابوهاشم جبائی و عباد بن سلیمان قابل برداشت است، نه تمام معتزلیان. ابوالهذیل علاف نیز به عینیت صفات و ذات معتقد است. (ر.ک: سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج۲، ص۷۸ به بعد، همچنین کتاب تلخیص الالهیات، ص۶۲).</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۸۵.</ref>. | *[[معتزله]] صفات را نفی کردند؛ اما برای پرهیز از نفی مطلق صفات، نگفتند که ذات واجبالوجود عالم، [[قادر]] [[وحی]] نیست، بلکه گفتند [[علم]] به این معنا و این شکل که الان در موجوداتی که [[آگاه]] هستند، به کار میرود، از مختصات ممکنات است. ذات واجبالوجود در مرتبه ذات خود فاقد این صفات است، ولی آثار این صفات بر ذاتش مترتب میشود<ref>که اصطلاحاً به نظریه نیابت معروف است.</ref>. آنها معتقدند [[علم]] و [[قدرت]] و حیات از صفات ممکنات است، ولی [[ذات خداوند]] ذاتی است که مانند یک "عالم" و "[[قادر]]" عمل میکند. این [[باور]] معتزله به نفی واقعی [[صفات]] [[خداوند]] برمی گردد<ref>هرچند مشهور این است که معتزله معتقد به نفی صفات بر ذاتند و برای صفات، حقیقت مستقلی قائل نیستند و صفات را به ذات برگرداندهاند، اما تحقیقات دقیق تاریخی این دیدگاه را مردود میدانند؛ چه آنکه این نظر از سخنان برخی از عالمان معتزله مانند ابوعلی و ابوهاشم جبائی و عباد بن سلیمان قابل برداشت است، نه تمام معتزلیان. ابوالهذیل علاف نیز به عینیت صفات و ذات معتقد است. (ر.ک: سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج۲، ص۷۸ به بعد، همچنین کتاب تلخیص الالهیات، ص۶۲).</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۸۵.</ref>. | ||
===دیدگاه [[حکما]]=== | ===دیدگاه [[حکما]]=== | ||
*[[حکما]] بر این باورند که ذات و [[صفات ]]"[[وحدت]]" و "عینیت" دارند، یعنی ذات واجبالوجود به معنای حقیقیی و بدون هیچگونه شائبه مجازی، واقعاً مصداق صفات هست، یعنی ذاتش [[حقیقت علم]] و در همان حال [[حقیقت]] [[قدرت]] است و در همان حال [[حقیقت]] حیات است، [[علم]] و [[قدرت]] و حیات اموری [[حقیقی]] هستند. یعنی آن [[حقیقت]] در آن [[واحد]] [[حقیقت علم]]، [[حقیقت]] حیات، [[حقیقت]] [[قدرت]]، [[حقیقت]] [[اراده]]، [[حقیقت]] سمع و [[حقیقت]] بصر است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۸۶.</ref>. | *[[حکما]] بر این باورند که ذات و [[صفات ]]"[[وحدت]]" و "عینیت" دارند، یعنی ذات واجبالوجود به معنای حقیقیی و بدون هیچگونه شائبه مجازی، واقعاً مصداق صفات هست، یعنی ذاتش [[حقیقت علم]] و در همان حال [[حقیقت]] [[قدرت]] است و در همان حال [[حقیقت]] حیات است، [[علم]] و [[قدرت]] و حیات اموری [[حقیقی]] هستند. یعنی آن [[حقیقت]] در آن [[واحد]] [[حقیقت علم]]، [[حقیقت]] حیات، [[حقیقت]] [[قدرت]]، [[حقیقت]] [[اراده]]، [[حقیقت]] سمع و [[حقیقت]] بصر است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۸۶.</ref>. |