حدیث منزلت: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
==دلالت حدیث == | ==دلالت حدیث == | ||
===نخست: دلالت بر [[نصب امام]]=== | ===نخست: دلالت بر [[امامت]] و [[نصب امام]]=== | ||
===دوم: دلالت بر [[خلافت بلافصل حضرت علی]]=== | ===دوم: دلالت بر [[خلافت بلافصل حضرت علی]]=== | ||
*دلالت این [[حدیث]] بر [[خلافت بلافصل حضرت علی]]{{ع}} از دو راه دستیافتنی است: | *دلالت این [[حدیث]] بر [[خلافت بلافصل حضرت علی]]{{ع}} از دو راه دستیافتنی است: |
نسخهٔ ۱۷ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۱۸
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حدیث منزلت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
این حدیث نیز از نظر سند به حد استفاضه بلکه تواتر رسیده است و فریقیین آن را نقل کردهاند. مضمون حدیث چنین است: "پیامبر(ص) به امیر المؤمنین(ع) فرمود: تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی (با این تفاوت) که بعد از من پیامبری نخواهد بود". در این حدیث تمام منزلتهای هارون برای امیر المؤمنین(ع) اثبات شده مگر منزلت نبوّت که استثناء شده است که خود، استثنا تأکیدی است بر وجود بقیه منزلتها. اکنون با توجّه به قرآن، هارون نسبت به موسی(ع) دارای منزلتهای زیر بود:
- هارون وزیر موسی بود.
- شریک در مسئولیّت و پشتیبان و حامی او بود[۱].
- هارون خلیفه موسی بود.
- بر حسب روایت منزلت امیرالمؤمنین(ع) باید تمام منزلتهای هارون از جمله خلافت و جانشینی پیامبر و شرکت رد مسئولیّت هدایت مردم با او و... را دارا باشد. آنچه گذشت چند نمونه از احادیث نبوی در این زمینه بود که وافی به غرض است؛ هر چند روایات بسیار زیاد است[۲].
مقدمه
- پیامبر گرامی(ص) در موارد مختلف، که یکی از آنها در جریان سپردن امور مدینه به علی(ع) در مدتی که رسول خدا(ص) سپاه اسلام را در غزوه تبوک فرماندهی میکرد، بود، نسبت علی(ع) به خود را به نسبت هارون به موسی(ع) تشبیه کرده است. با این تفاوت که هارون پیامبر بود، ولی چون پیامبری با رسول خدا(ص) پایان پذیرفته است علی(ع) پیامبر نخواهد بود. «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي». حدیث منزلت در منابع روایی شیعه به صورت متواتر نقل شده است[۳].
- نقلهای حدیث در منابع اهل سنت نیز در حد تواتر است. مؤلفان صحاح و مسانید و عموم محدثان و مورخانی که غزوه تبوک را یادآور شدهاند، حدیث منزلت را روایت کردهاند[۴].
- نسائی در کتاب خصائص أمیرالمؤمنین(ع) ۲۱ روایت را در این باره نقل کرده است[۵].
- ابن عساکر در کتاب تاریخ دمشق در معرفی علی بن ابی طالب(ع) بیش از یکصد و بیست حدیث را از طرق مختلف که اکثر آنها صحیحاند از ۲۱ صحابه روایت کرده است.
- ابن عبدالبر در الاستیعاب درباره احوال علی(ع) پس از نقل حدیث منزلت گفته است: این حدیث از استوارترین و صحیحترین آثار است.
- ابن حجر مکی[۶] گفته است ائمه حدیث که در این فن به سخن آنان اعتماد میشود این حدیث را صحیح دانستهاند، بسیاری از عالمان برجسته اهل سنت بر صحت و تواتر حدیث منزلت تصریح کردهاند[۷].
- در این حدیث، منزلتهایی که هارون(ع) نسبت به موسی(ع) داشت برای علی(ع) نسبت به پیامبر گرامی(ص) ثابت شده است، از این منزلتها نبوت استثنا شده است؛ چنان که اخوت نَسبَی نیز تخصصاً خارج از مستثنا منه است. به جز دو منزلت یاد شده، منزلتهای دیگر که خلافت هارون، وجوب اطاعت، وزارت و حمایت، محبوبیت و برتری بر دیگران از مهمترین آنهاست.
- این منزلتها در آیات قرآن بیان شده است[۸].
- عمومیت منزلتهای هارون در حدیث منزلت دو دلیل دارد یکی اضافه شدن کلمه منزلة که اسم جنس است به کلمه هارون که عَلَم است میباشد، زیرا اضافه اسم جنس به علم از ادوات عموم است، و دیگر استثنا است، زیرا استثنا از فرد خاص معقول نیست[۹][۱۰].
- حضرت موسی(ع) هنگامی که میخواست به میقات برود، هارون را جانشین خود ساخت: ﴿وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۱۱]. اگر چه این استخلاف در مورد خاصی انجام گرفته است، ولی عبارت آن عمومیت دارد و مورد، مخصص نیست. مقتضای عمومیت استخلاف این است که هرگاه موسی(ع) بار دیگر به سفر میرفت هارون جانشین او در رهبری مردم بود، این عمومیت پس از درگذشت موسی(ع) را نیز شامل میشود. اگر چه هارون(ع)، قبل از موسی(ع) از دنیا رفت، ولی اگر پس از موسی(ع) زنده میبود، مقتضای عمومیت استخلاف این بود که مقام خلافت او را داشته باشد. این که او خود مقام نبوت داشت، و اگر پس از موسی(ع) زنده میبود به عنوان پیامبر الهی رهبری مردم را عهدهدار میشد، با مطلب یاد شده منافات ندارد، زیرا خصوصیات موارد، دلالت کلام بر اساس قواعد زبانی و عقلایی را دگرگون نمیسازد. حدیث منزلت مقام خلافت هارون(ع) از جانب موسی(ع) را برای علی(ع) از جانب پیامبر اسلام(ص) اثبات کرده است. همانگونه که خلافت هارون عمومیت داشت؛ یعنی هم عموم امت موسی را شامل میشود و هم محدود به زمان خاصی نبود، خلافت علی(ع) نیز دارای چنین ویژگی بود. بنابراین، علی(ع) پس از پیامبر(ص) جانشین او و رهبر امت اسلامی بود.
- از آنچه گفته شد پاسخ اشکالهایی چون استخلاف علی(ع) از سوی پیامبر(ص) به مدینه و جریان جنگ تبوک اختصاص داشته و شامل عموم امت اسلامی و در زمانهای دیگر نمیشود[۱۲] روشن گردید، زیرا همانگونه که تفتازانی یادآور شده است العبرة لِعُمُومِ اللَّفْظِ لَا لخصوص الْمَوْرِدِ . علاوه بر این استخلاف بر مدینه و عدم عزل او از آن، و این که کسی میان خلافت بر مدینه و شهرهای دیگر قائل به تفصیل نشده است، و نیاز به خلیفه پس از درگذشت پیامبر(ص) شدیدتر از زمان غیبت موقت است، بر خلافت علی(ع) پس از پیامبر(ص) دلالت میکند[۱۳].
- آنچه بیان گردید حاصل مباحث متکلمان شیعه در استدلال به حدیث منزلت بر امامت علی(ع) است. در سخنان آنان نکات دیگری نیز در تقریر استدلال یا پاسخ به اشکالها بیان شده است که نقل آنها موجب گسترده شدن بحث خواهد شد و این مجال گنجایش آن را ندارد[۱۴][۱۵].
- ۱۶. شواهد رفتاری و گفتاری پیامبر(ص): هرگاه زمامدار و رهبر جامعه نسبت به فردی خاص عنایت ویژهای مبذول داشته و او نزد زمامدار از منزلت ویژهای برخوردار باشد، عقلای بشر آن را دلیل شایستگی او برای جانشنی وی و عهدهدار شدن امر زمامداری و رهبری میدانند. این روش عقلایی در شریعت اسلامی مردود شناخته نشده است و در نتیجه روشی است معقول و مشروع. اینک اگر رفتار و گفتار پیامبر(ص) در ارتباط با علی(ع) را مطالعه کنیم، موقعیت ممتاز و جایگاه ویژه او را نزد پیامبر(ص) خواهیم یافت، در اینجا نمونههایی را بازگو میکنیم:
- در جریان جنگ خیبر، پس از آن که ابوبکر و عمر در دو نوبت جداگانه به عنوان فرمانده سپاه برای جنگ با دشمن اعزام شدند و از مداین گریختند، پیامبر(ص) فرمود پرچم را به مردی خواهم داد که خدا و رسول خدا را دوست دارد و خدا و رسول خدا نیز او را دوست دارند و هرگز فرار نخواهد کرد، آن گاه پرچم را به علی(ع) سپرد.
- پیامبر(ص) نخست ابوبکر را مأموریت داد تا سوره توبه را بر مشرکان مکه بخواند، ولی سپس به دستور خداوند وی را معزول ساخت و مأموریت آن را به علی(ع) سپرد و فرمود: این کار باید توسط من و یا فردی که از من است انجام شود.
- گروهی از قریش به پیامبر(ص) گفتند ما همسایگان و همپیمانان تو هستیم و عدهای از بردگان بدون این که به دین تو رغبتی داشته باشند، و صرفاً برای رهایی از دست ما به تو پیوستهاند، آنان را به ما بازگردان، پیامبر(ص) به ابوبکر و عمر روی کرد و فرمود رأی شما چیست؟ آن دو، سخن آنان را تصدیق کردند، چهره پیامبر تغیییر کرد و گفت به خدا سوگند، خداوند مردی از شما را بر شما برخواهد انگیخت که قلبش را سرشار از ایمان ساخته است، و او برای دفاع از دین با شما نبرد خواهد کرد. هر یک از ابوبکر و عمر گفتند: آیا آن مرد منم؟ پیامبر فرمود: خیر، او کسی است که نعل (کفش) را وصله میکند، او در آن هنگام کفش خود را به علی(ع) داده بود تا وصله کند.
- درب خانه عدهای از افراد به سوی مسجد باز بود. پیامبر(ص) دستور داد تا درهای خانههای خود را به سوی مسجد ببندند، و فقط در خانه علی(ع) را باز گذاشت. از آن جا که این کار برای برخی گران تمام شد، پیامبر(ص) فرمود: به خدا سوگند این کار را به رأی خود انجام ندادم، بلکه از جانب خداوند مأموریت داشتم.
- پیامبر(ص) درباره او فرمود: علی از من است و من از علی هستم و او ولی هر مؤمنی پس از من است.
- رسول گرامی(ص) به بنی ولیعه فرمود: یا دست از مخالفت با اسلام برمیدارید یا این که مردی را که چون خود من است به سوی شما میفرستم تا فرمان مرا در مورد شما اجرا کند. عمر به ابوذر گفت: مقصود پیامبر(ص) چه کسی است؟ ابوذر گفت: مقصود او تو و دوستت (ابوبکر) نیستی، بلکه کسی است که نعل را وصله میکند، یعنی علی(ع) .
- مطابق فرموده رسول خدا(ص) هر کس به علی(ع) ناسزا گوید در حقیقت به پیامبر(ص) ناسزا گفته است و هر کس با علی جنگ کند، با پیامبر جنگیده است. محبت علی(ع) نشانه ایمان، و عداوت با او نشانه نفاق است.
- عایشه گفته است: هیچ مردی را محبوبتر از علی و هیچ زنی را محبوبتر از فاطمه نزد پیامبر(ص) نیافتم[۱۶].
- پیامبر(ص) خطاب به علی(ع) فرمود: هیچ چیزی را از خداوند برای خود نخواستهام، مگر این که برای تو نیز خواستهام، و هر چه از خدا خواستهام به من عطا کرده است، مگر این که پس از من پیامبری مبعوث نخواهد شد.
- ابوسعید خدری گفته است: با جمعی از اصحاب منتظر آمدن پیامبر(ص) بودیم، پیامبر در حالی که بند کفشش پاره شده بود بر ما وارد شد. آن گاه کفش خود را به علی(ع) داد تا آن را اصلاح کند، سپس فرمود: برخی از شما بر تأویل قرآن جنگ خواهد کرد؛ چنان که من بر تنزیل آن جنگ کردم. هر یک از ابوبکر و عمر گفتند: آیا من آن فرد هستم؟ پیامبر(ص) فرمود: نه، او صاحب نعل (علی) است.
- مطالب یاد شده و نظایر آنها که بسیار است و علاوه بر منابع حدیثی و تاریخی شیعه در صحاح و مسانید و کتب تاریخ و سیره اهل سنت نقل شده است به عنوان نمونه خصائص امیرالمؤمنین نوشته ابوعبدالرحمان نسائی؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳؛ باب مناقب علی بن ابوطالب(ع) گویای این واقعیت است که رسول گرامی(ص) نسبت به علی(ع) عنایت ویژهای داشتهاند، و او نزد پیامبر(ص) از مقام و منزلت بیمانندی برخوردار بود. مجموعه این گفتارها و رفتارها از نظر عقلای بشر به منزله نص و دلیل روشن بر امامت علی(ع) به شمار میرود[۱۷][۱۸].
بررسی سند
- این حدیث از احادیث صحیحی است که شیعه و سنّی صحت آن را پذیرفتهاند. حتّی بخاری و مسلم که حدیث غدیر را در صحاح خود نیاوردهاند، این حدیث را نقل نمودهاند. صحاح دیگر اهل سنت نیز، این حدیث را آوردهاند[۱۹].
- علامه امینی[۲۰] و علامه بحرانی[۲۱] درباره این حدیث ۱۷۰ روایت نقل نمودهاند که ۱۰۰ مورد از منابع اهل سنت و ۷۰ مورد از مصادر شیعه است.
- مرحوم کلینی حدیث منزلت را اینگونه از رسول خدا(ص) نقل میکند:«أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[۲۲].
- و در نقل مرحوم مجلسی آمده است: "یا علی تو خشنود نیستی که در نزد من، مانند هارون در نزد موسی باشی، جز آنکه پس از من پیغمبری نخواهد بود؟"[۲۳][۲۴].
- بخاری در کتاب صحیح خود، حدیث منزلت را اینگونه از رسول خدا(ص) نقل میکند: «أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[۲۵].
- و مسلم در صحیح خود مینویسد:«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[۲۶].
- ابن تیمیه که در بیشتر فضایل امیرمؤمنان(ع)تردید و تشکیک کرده است، درباره حدیث منزلت مینویسد: "این حدیث، بیشک صحیح است؛ در صحیحین (صحیح بخاری و صحیح مسلم) و غیر آن دو ثبت گردیده است"[۲۷].
- حدیث منزلت در مواقع گوناگون از رسول خدا(ص) خطاب به امیرمؤمنان(ع) صادر شده است که مجموعاً به ۴ واقعه میرسد[۲۸]. از جمله آنها میتوان به غزوه تبوک اشاره نمود[۲۹].
- در این غزوه رسول خدا(ص) برخلاف همه غزوات، امیرمؤمنان(ع) را با خود همراه نبرده و او را در مدینه، جانشین خود قرار دادند. دشمنان آن حضرت با شایعهپراکنی، چنین وانمود کردند که رسول خدا(ص) چون از امیرمؤمنان(ع) ناراحت است، او را همراه خود نبرده است. هنگامیکه این شایعات به گوش آن حضرت رسید، خود را به اردوگاه جنگی که در دو فرسخی مدینه بود رساند و از رسول خدا(ص) پرسیدند: آیا شما از من ناراحتید که من را در میان زنان و کودکان باقی گذاشتهاید؟ رسول خدا(ص) فرمود: هرگز چنین نیست. من تو را در مدینه در راستای امر مهمیگذاشتهام که یا تو باید در مدینه باشی یا من. سپس فرمودند: «يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي». حال باید دید این امر مهم چیست که رسول خدا(ص) فرمود: در مدینه یا من باید باشم یا تو؟ پاسخ این پرسش آن است که غزوه تبوک، یکی از غزوات بسیار حساس از سوی دشمنان خارجی و داخلی حکومت اسلام بود. شخصی به نام عبدالله بن عمر که از سران سرّی حزب نفاق بود و برای نابودی پیامبر(ص) فعالیت زیادی داشت و در پشت پرده جنگ احد و احزاب فعالیت مینمود، پس از شکست در این جنگها، عازم دیار شام شد. در آنجا با قیصر روم، صحبتهای فراوانی کرد تا او را علیه پیامبر(ص) آماده کند. خبر آمادگی قیصر روم برای حمله به سرزمین اسلام، توسط بازرگانانی که از شام به حجاز میآمدند به گوش رسول خدا(ص) رسید. ایشان برای پیشگیری از هر گونه حمله غافلگیرانه، دستور آمادگی به مسلمانان دادند. از سویی دیگر عبدالله بن عامر به منافقان مدینه پیامی سرّی فرستاد، هنگامی که رسول خدا(ص) از مدینه بیرون رفتند، شما همراه او حرکت نکنید و در شهر بمانید تا با یک کودتای نظامی، شهر را به تصرّف خود در آورید. ما نیز، با پادشاه رومیان کار پیامبر(ص) و اصحاب او را یکسره میکنیم؛ از این رو، پس از اعلان آمادگی عمومی منافقان، یک به یک به حضور رسول خدا(ص) میآمدند و با عذرهای سست خود، از حضور در جبهه، عذرخواهی میکردند، در حالی که نقشه سرّی آنها چیز دیگری بود. رسول خدا(ص) دریافتند که اگر مدینه از شخصیت ویژهای همچون حضرت علی(ع)، که همه دشمنان از او میترسیدند، خالی باشد، نقشه منافقان عملی خواهد شد؛ از اینرو فرمودند: «إِنَّ الْمَدِينَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا بِي أَوْ بِك»[۳۰][۳۱].
- با تأمّل در این شرایط سیاسی، اجتماعی میتوان نتیجه گرفت که امیرمؤمنان(ع) حتّی در زمان پیامبر(ص) شخص دوم حکومتی بودند، به گونهای که خلا وجودی رسول خدا(ص) را تنها ایشان میتوانست پر کند و در کارهای مهم مانند این رویداد یا ابلاغ برائت مشرکان، کسی جز حضرت، شایستگی چنین کاری را نداشت و این خود دلیل گویایی بر امامت و خلافت آن بزرگوار است[۳۲].
دلالت حدیث
نخست: دلالت بر امامت و نصب امام
دوم: دلالت بر خلافت بلافصل حضرت علی
- دلالت این حدیث بر خلافت بلافصل حضرت علی(ع) از دو راه دستیافتنی است:
- راه نخست، دلالت لفظی: توضیح این راه به دو مقدمه نیاز دارد:
- مقدمه یکم: واژه منزلت، عام است[۳۳] و همه ویژگیهای حضرت هارون(ع) را در برگرفته و همه آنها را برای حضرت علی(ع)ثابت میکند.
- مقدمه دوم: یکی از منزلتهای هارون، خلافت و جانشینی او از حضرت موسی(ع) است: ﴿وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۳۴].
- نتیجه: حضرت علی(ع) نیز جانشین رسول خدا(ص) است[۳۵].
- راه دوم: دلالت قرینهای
- بر پایه این دلالت، سه قرینه در حدیث است که خلافت امیرمؤمنان(ع) را ثابت میکند:
- نامگذاری فرزندان حضرت علی(ع) به نامهای فرزندان هارون: در روایتی که در کتاب مستدرک الصحیحین نوشته حاکم نیشابوری آمده است، رسول خدا(ص) سه فرزند پسر حضرت علی(ع) را به نامهای حسن، حسین و محسن نامگذاری نمودند و این نامها مشابه و هممعنای نامهای سه فرزند پسر هارون، "شبر، شبیر و مشبر" است[۳۶].
- پیمان برادری حضرت رسول(ص) با حضرت علی(ع): همانگونه که حضرت موسی و هارون(ع) برادر بودند، رسول خدا(ص) نیز، با حضرت علی(ع) پیمان برادری بستند. هنگامیکه پیامبر اکرم(ص) میان مهاجران و انصار پیمان بستند، حضرت علی(ع) را نیز برادر خود خوانده و فرمود: «أَنْتَ أَخِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[۳۷].
- بستن درب منازل صحابه به مسجدالنبی و بازگذاشتن درب خانه علی(ع): یکی از ویژگیهای حضرت هارون(ع) آن بود که درب خانه ایشان به معبد بنیاسرائیل باز میشد و تنها راه عبور او همان راه بود. این کار در پایان حیات رسول خدا(ص) برای حضرت علی(ع) رخ داد.
- توضیح آنکه، پس از ساختن مسجدالنبی، مهاجران که دارای خانهای نبودند، منازل خود را پیرامون مسجد النبی ساختند و هر یک درب خانه خود را مستقیماً به مسجد متصل نموده و از آن راه رفتوآمد میکردند. در سال پایانی حیات پیامبر(ص) دستوری از خداوند متعال آمد که همه درهای خانهها به سوی مسجد به جز درب خانه علی(ع) باید بسته شود. این دستور، حسادت و خشم برخی از صحابه را برانگیخت. پنهانی مطالبی میگفتند. این سخنان به گوش رسول خدا(ص) رسید. آن حضرت خطابهای خواندند و فرمودند: برای علی(ع)حلال است، آنچه برای من حلال است. این دستور را من از خدا به شما ابلاغ نمودهام و هر کس ناخشنود است، میتواند شهر ما را رها نموده و به شام برود[۳۸].
- مجموعه این قرائن نشان میدهد که حضرت علی(ع) در زمان حیات پیامبر اکرم(ص) شخص دوم بوده و رتبهای پس از رسول خدا(ص) داشتهاند[۳۹]. [۴۰]
سوم: دلالت بر مقام امیرالمؤمنین
- حدیث منزلت از روشنترین و قویترین دلایل امامت و خلافت حضرت علی(ع) است[۴۱]. حدیثی از پیامبر اسلام(ص) که با شکوهمندترین عناوین از علی(ع) یاد کرده است. این گونه احادیث در قلم و بیان عالمان و محدثان به اقتضای صراحت کلام پیامبر(ص) به "احادیث منزلت" مشهورند: «أَنْتَ خَلِیفَتِی فِی أَهْلِی وَ دَارِ هِجْرَتِی وَ قَوْمِی، أَمَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی»[۴۲]و به تعبیر دیگر: «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی»[۴۳].
- ماجرای صدور روایت از این قرار است: زمانی که پیامبر(ص) از احتمال هجوم سپاه روم به مدینه باخبر شد، مسلمانان را فراخواند و فرمان داد برای حرکت به سوی سپاه روم آماده شوند، از سوی دیگر میدانست منافقان ممکن است در غیاب او دسیسه کنند و مدینه را به آشوب کشند از این رو، تصمیم گرفت امام علی(ع) را با خود نَبَرَد و در مدینه بگذارد. چون منافقان از تصمیم پیامبر(ص) آگاه شدند، شایعه انداختند پیامبر (ص) به علی(ع) بیمهری کرده و او را با خود نمیبرد، امام خود را به پیامبر رساند و جوّ شایعه را گزارش داد. پیامبر(ص) نیز برای روشن ساختن هدف خویش از همراه نکردن علی(ع) با سپاه، از مقام و منزلت والای او نزد خویش پرده برداشت و همۀ مسؤولیتهای خود را (به جز نبوت) بر دوش او نهاد و زعامت و رهبری پس از خود را به او سپرد و بدینسان، کوشش منافقان را بدون نتیجه گذاشت[۴۴]. این حدیث در صد حدیثِ اهل سنت و هفتاد حدیث شیعه آمده است[۴۵].[۴۶]
مقام هارون در قرآن
- در قرآن کریم، مقامهای هارون چنین بیان داشته شده: ﴿وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي﴾[۴۷]؛ ﴿لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا﴾[۴۸]؛ هارون(ع) در غیاب موسی(ع) جانشین او نیز بوده است[۴۹].
چهارم: دلالت بر اثبات شؤون پیامبر برای علی
- در احادیث پیامبر(ص) مقامهای هارون برای علی(ع) به صراحت، بیان شده است[۵۰]، اما باید توجه داشت حدیث منزلت عام است و همۀ شؤون پیامبر غیر از نبوت را در برمیگیرد و در کنار طرح منزلت، خلیفه بودن نیز مطرح شده است[۵۱]. بنابراین هم بر منزلت امام علی(ع) گواهی میدهد که برترین و استوارترین یاور پیامبر(ص) در امر تبلیغ بوده و نزد پیامبر(ص) جایگاهی داشته است که هیچ یک از صحابه یارای رسیدن به آن را نداشتهاند. و هم به عصمت، خلافت و امامت علی(ع) اشاره دارد؛ زیرا پیامبر (ص) همۀ فضایل و خصایص و مناصب هارون(ع) را برای امام(ع) ثابت کرده است مگر نبوت. استثنای مقام نبوت در پایان حدیث بر این تأیید میکند امام علی(ع) از همۀ مناصب دیگر(ع) برخوردار بوده است و به همین جهت خدای متعال، علی(ع) را برای پیامبر(ص) همچون هارون برای موسی(ع) قرار داد[۵۲].
احادیث متمایز بودن علی(ع) از دیگر اصحاب
- برخی از احادیثی که دلالت میکند، علی(ع) از دیگر اصحاب، متمایز بوده و هیچ یک از آنان قابل مقایسه با او نبودند، عبارتاند از:
- امام علی(ع) فرمودند: «خداوند پیامبرش را با من پشتیبانی کرد و مرا به یاری او گرامی داشت و با دانش او شرافت داد و احکام دین او را به من بخشید و تنها مرا ویژۀ وصایت او کرد و برای جانشینی در امتش برگزید. پیامبر (ص) در مجلسی انبوه از مهاجر و انصار فرمودند: «ای مردم! علی برای من، به منزلۀ هارون برای موسی(ع) است، جز آنکه پیامبری پس از من نیست». پس مؤمنان به یاری خداوند، سخن پیامبر (ص) را فهمیدند؛ زیرا میدانستند که من، نه برادر نسبی اویم آن گونه که هارون برادر موسی(ع) بود و نه پیامبرم که نبوتم اقتضای آن کند؛ بلکه این جانشین کردن من از سوی او بود، همانگونه که موسی(ع) هارون را جانشین خود کرد»[۵۳].[۵۴]
- ابو خالد کابلی میگوید: به سرور عابدان، علی بن حسین(ع) گفته شد: مردم میگویند بهترین مردم پس از پیامبر خدا ابوبکر، سپس عمر، سپس عثمان و پس از آنها، علی(ع) است. امام(ع) فرمود: «پس با حدیث سعید بن مُسَیب از سعد بن ابی وقاص به نقل از پیامبر (ص) چه میکنند که به علی (ع) فرمود:" تو برای من به منزله هارون برای موسی(ع) هستی، جز آنکه پیامبری پس از من نیست» چه کسی در زمان موسی(ع) همچون هارون بوده است[۵۵] و... [۵۶].
تأکیدهای پیامبر(ص) بر حدیث منزلت
- امام صادق(ع) به نقل از پدرانش فرمودند: «بیگمان، پیامبر (ص) به علی(ع) در ده جا فرمودند: تو برای من، به منزلۀ هارون برای موسی هستی»[۵۷] مانند: روز هشدار؛ روز پیمان برادری؛ هنگام بستن درها؛ فتح خیبر و غزوۀ تبوک[۵۸].
حدیث منزلت از نظر دانشمندان شیعه و سنی
- حدیث منزلت از نظر دانشمندان شیعه و سنی، در شمار احادیث صحیح و معتبر است و به صورت متواتر از پیامبر اسلام (ص) نقل شده و مورد استناد أئمه، اصحاب و علما در مباحث امامت قرار گرفته است[۵۹]. در منابع تاریخی، روایی و کلامی، این حدیث را بسیار مهم شمرده و آن را به بحث نهادهاند و حتی برخی دانشمندان شیعه کتب مستقلی برای باز نمودن آن نگاشتهاند. میر حامد حسین، از علمای شیعه کتاب عبقات الانوار را بدین حدیث اختصاص داده است. عالمان و محدثان بزرگ اهل سنت هم تأکید میورزند این حدیث در میان احادیث نقل شده از پیامبر(ص) استوارترین است و اتفاق راویان حدیث و حافظان آثار را بر صحت آن ابراز دارند و حتی معاویه هم آن را نقل کرده است[۶۰].
- برخی دانشمندان اهل سنت قائلند حدیث منزلت، تنها بر خلافت امام علی(ع) در مدینه هنگام غزوۀ تبوک دلالت میکند و نمیتوان آن را دلیلی بر خلافت(ع) پس از رحلت پیامبر (ص) دانست. متکلمان شیعه پاسخ دادهاند: اولًا پیامبر(ص) در حوادثی دیگر، کسانی دیگر را نیز جانشین خود ساخت؛ اما هیچگاه این چنین از جانشینی آنان یاد نکرد. ثانیاً، این وصف پیامبر(ص) از جایگاه امام علی(ع) منحصر به جنگ تبوک نیست؛ بلکه در چند رویداد دیگر، پیامبر(ص) از علی(ع) و جایگاه او یاد کرده است[۶۱].
اسناد روایت
- حَسَکانی دربارۀ اسناد این حدیث نوشته است: و استاد ما، ابو حازم حافظ، دربارۀ حدیث منزلت میگفت: آن را با پنج هزار سند، نقل کردهام[۶۲].
- محمد بن عبد البر میگوید: گروهی از اصحاب، این گفته پیامبر(ص) که: «تو برای من به منزلۀ هارون برای موسی هستی» را روایت کردهاند و این حدیث از استوارترین و درستترینْ احادیث است[۶۳].
- محمد بن یوسف گنجی نوشته است: بر صحت این حدیث، اتفاق است. پیشوایان حافظ حدیث، مانند: ابوعبدالله بخاری در الصحیح؛ مسلم بن حجاج در الصحیح؛ ابو داوود در السنن؛ ابو عیسی ترمذی در الجامع؛ ابو عبد الرحمان نسایی در السنن و ابن ماجه قزوینی در السنن آن را نقل کردهاند و همه بر درستی آن اتفاق دارند تا آنجا که بر صحت آن اجماع است. حاکم نیشابوری گفته است: این حدیث به حد تواتر رسیده است[۶۴] و سیوطی حدیث منزلت را در کتابش به نام "الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة" که مختص نقل احادیث متواتر است، بیان و با این کار به تواتر بودن آن تصریح کرده است[۶۵].[۶۶]
حدیث منزلت در معارف و عقاید ۵
از جمله نصوصی که دلالت بر امامت و جانشینی امام امیر المؤمنین(ع) دارد حدیث منزلت است. پیامبر اکرم(ص) خطاب به امیر المؤمنین علی(ع) فرمود: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[۶۷].
ویژگیهای حدیث منزلت
۱. جایگاه حدیث منزلت: حدیث منزلت از صحت و اعتبار فراوانی بین مسلمانان برخوردار است تا جایی که سعد ابی وقاص از فرمان معاویه مبنی بر سب علی(ع) سرپیچی کرده و عدم سب را به فضائل علی(ع) از جمله حدیث منزلت استناد داد. حتی معاویه سرکرده دشمنان و ناسزاگویان به امیرالمؤمنین(ع) دست به مکابره نزد و تسلیم استدلال سعد گردید و مهمتر آن است که معاویه خود از ناقلان حدیث منزلت است[۶۸].
۲. دلالت بر خاتمیت: حدیث منزلته علاوه بر دلالت بر جایگاه امیر المؤمنین(ع) ازنظر افضلیت و امامت و جانشینی، به ملاحظه جمله «إِلَّا أَنَّهُ لَانَبِيَ بَعْدِي» یکی از دلائل مهم بر خاتمیت رسول خدا(ص) است[۶۹].
۳. تعدد موارد صدور حدیث منزلت: نبی اکرم(ص) علاوه بر ماجرای غزوه تبوک در مواضع متعدد جایگاه ویژه و نسبت خاص امام علی(ع) با خودشان را مطرح فرموده و تعبیر «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَ بَعْدِي» را در مورد امیر المؤمنین(ع) به کار بردهاند مانند: روز اعلام برادری بین مهاجر و انصار، هنگام ولادت حسنین(ع)، روز خیبر، روز بستن درها بر مسجد به جز در خانه علی(ع)، هنگام منع از خوابیدن در مسجد و در ماجرای تاریخ ساز و مهم غدیرخم[۷۰].
بنابراین شبهه اختصاص جانشینی به مورد خاص یعنی غیبت چند روزه در جنگ تبوک از اساس مردود است[۷۱]. در اینجا به توضیح یکی از این موارد صدور حدیث منزلت اکتفا میشود: استخلاف علی(ع) در جنگ تبوک: حدیث منزلت در ماجرای غزوه تبوک با الفاظ مختلف در منابع معتبر فریقین نقل شده است که در این جا به یکی از روایات صحیح بخاری بسنده میشود: عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ از پدرش نقل میکند که معاویه پسر ابو سفیان، سعد را فرمان به سب امیرالمؤمنین علی داد و به او گفت چه چیزی تو را از سب ابوتراب بازداشته است؟ سعد بن ابی وقاص در پاسخ گفت: در باره علی سه فضیلت از پیامبر(ص) شنیدم که باعث شده هرگز او را سب و دشنام ندهم؛ فضیلتهایی که بر همه دنیا ارزش دارد. آنگاه میگوید: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) یَقُولُ لَهُ خَلَّفَهُ فِي بَعْضِ مَغَازِيهِ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ: يَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِي مَعَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص): أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[۷۲]. زمانی که پیامبر علی را در بعضی از جنگها به عنوان جانشین خود در مدینه قرار داد، علی به پیامبر گفت: ای رسول خدا آیا مرا جانشین خود در بین زنان و کودکان قرار میدهی؟ پیامبر خدا(ص) در پاسخ فرمود: آیا راضی نمیشوی به این که تو برای من مانند هارون برای موسی باشی با این تفاوت که بعد از من پیامبری و نبوتی نیست[۷۳].
سند حدیث منزلت
در منابع شیعه و سنی به تواتر و قطعیت اعتبار حدیث منزلت از جهت سند تصریح شده است. شیخ صدوق (م۳۸۱) در معانی الاخبار بعد از نقل حدیث منزلت میگوید: فریقین بر نقل قول رسول خدا(ص) خطاب به علی(ع) «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى» اجماع دارند[۷۴]. میرسید حامد حسین (م ۱۳۰۶) در عبقات الانوار تواتر این حدیث را ثابت کرده است و از طریق قریب به ۴۰ نفر از اصحاب و تابعین نقل کرده است.
محمد جعفر کتانی (م۱۳۴۵) حدیث شناس اهل سنت در کتاب "نظم المتناثر من الحدیث المتواتر" بعد از حدیث غدیر در آغاز سخن ۱۳ نفر از اصحاب رسول الله(ص) که حدیث منزلت را نقل کردهاند، نام میبرد سپس کلام ابن عساکر را در تواتر حدیث نقل میکند[۷۵]. کنجی شافعی (م۶۵۷) در کفایة الطالب فی علی بن ابی طالب(ع) با ذکر منابع حدیث منزلت در کتب معتبر نزد اهل سنت، نقل و صحت آن را اجماعی و مورد توافق همه مسلمانان میداند و در پایان میگوید: قال الحاکم النیسابوری: الگو:عربی هذا حدیث دخل فی حد التواتر[۷۶].
حتی ابن تیمیه حرانی (م ۷۲۸) که عادت به انکار فضائل امیر المؤمنین و فرزندان پاک او دارد مجبور به پذیرفتن اعتبار حدیث شده و در منهاج السنه میگوید: أن هذا الحدیث ثبت فی الصحیحین بلا ریب و غیرهما[۷۷]. غیر از ابن تیمیه برخی از نویسندگان اهل سنت مانند: ابن حجر هیثمی مکی (م ۹۶۴) - در حالی که به جریان اموی گرایش دارند- به صحت حدیث منزلت اذعان کردهاند[۷۸].
بنابراین حدیث منزلت به اتفاق دانشمندان شیعه و سنی دارای اعتبار بسیار والایی است[۷۹][۸۰].
وجه استدلال به حدیث منزلت
ابتدا لازم است جایگاه و منزلت هارون نسبت به حضرت موسی(ع) را با نگاه به قرآن کریم بدانیم تا بعد به بیان مشابهتها و عموم منزلت برسیم. نسبت موسی و هارون: خداوند تعالی درخواست موسی(ع) را بیان میفرماید: ﴿وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي﴾[۸۱] و در بیان اجابت درخواست موسی(ع) میفرماید: ﴿قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى﴾[۸۲] و نیز میفرماید: ﴿قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ﴾[۸۳].
از شئون دیگر هارون نسبت به موسی اصلاح امور در غیاب حضرت موسی بود چه اینکه قرآن میفرماید: ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۸۴]. بنابراین هارون برای حضرت موسی دارای این منازل و مناصب بود:
۱) وزارت ﴿وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا﴾[۸۵] وزیر شخصی است که بار مسؤولیتهای فردی را که وزیر او شده است بر دوش گرفته و متحمل میشود و به فرمان او متصدی انجام امور میگردد.
۲) اخوت و برادری ﴿هَارُونَ أَخِي﴾[۸۶].
۳) پشتیبانی ﴿اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي﴾[۸۷].
۴) شریک در کارها ﴿وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي﴾[۸۸].
۵) اصلاح امور ﴿وَأَصْلِحْ﴾[۸۹].
۶) جانشینی و خلافت ﴿اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي﴾[۹۰][۹۱].
دلالت حدیث منزلت بر امامت
حال که مناصب هارون و جایگاه او نسبت به حضرت موسی(ع) را دانستیم نوبت به توضیح وجه استدلال به حدیث منزلت برای اثبات و خلافت امیرالمؤمنین(ع) میرسد.
عموم منزلت: در استدلال به حدیث منزلت برای افاده عموم منزلت که از جمله آن جانشینی و تصدی امور بعد از رسول الله(ص) است به وجوهی استدلال شده[۹۲] که در اینجا برای رعایت اختصار فقط یک وجه یعنی دلالت استثناء «إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَ بَعْدِي» بر عموم ذکر میشود تمام شئون رسول خدا(ص) برای امیرالمؤمنین(ع) ثابت است به غیر از شان نبوت زیرا:
۱- اگر منظور حدیث یک منزلت از منازل هارون نسبت به موسی باشد این باطل است چون استثناء دلیل بر کثرت و عموم است و استثناء از منزلت واحد معقول نیست.
۲- اگر منظور حدیث چندین منزلت باشد ولی به صورت مجمل و مبهم که بیان نکرده است آن بعض منازل کدامند، این هم باطل است چون با کلام حکیم سازگار نیست که بگوید بعض منازل ثابت است مگر نبوت و آن بعض را بیان نکند و مبهم بگذارد.
٣- منظور حدیث همه منازل هارون نسبت به موسی باشد این احتمال درست است زیرا که استثناء همیشه از عموم و کلیت است. وقتی این معنا صحیح شد میگوئیم: از جمله منازل هارون نسبت به موسی خلافت بود که این منزلت هم برای امیرالمؤمنین علی(ع) ثابت است منتهی هارون قبل از موسی مرد و خلافت بعد از موسی برای او فعلیت نیافت برخلاف علی(ع) نسبت به رسول اکرم(ص)[۹۳][۹۴].
احتجاج به حدیث منزلت
در کلمات اهل بیت عصمت(ع) و دوستان آنان استناد و احتجاج به حدیث منزلت برای اثبات امامت آمده است مانند سخن امیرالمؤمنین(ع) در منا شده یوم الشوری: «نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي غَيْرِي قَالُوا اللَّهُمَّ لَا»[۹۵]. شما را به خدا آیا در میان شما جز من کسی هست که پیامبر خدا(ص) به او فرموده باشد که تو نسبت به من مانند هارون از موسی هستی؟ گفتند: نه.
صدوق در معانی الاخبار به سند خود از أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ استدلال امام سید الساجدین(ع) به حدیث منزلت را نقل میکند: شخصی به حضرت علی بن الحسین(ع) عرض کرد: اهل تسنّن میگویند بهترین مردم بعد از پیغمبر خدا(ص) ابوبکر، آنگاه عمر، بعد از او عثمان و سپس علی(ع) است آن بزرگوار را در مرحله چهارم قرار میدهند. فرمود: آیا خبرداری که سعید بن مسیب از سعد أبی وقّاص از پیغمبر گرامی روایت نموده که به علی(ع) فرمود: نسبت تو به من، نسبت هارون است به موسی با این تفاوت که پس از من پیغمبری نخواهد بود، بنابراین همانگونه که در زمان حضرت موسی(ع) کسی همپایه هارون(ع) نبود، در زمان پیامبر(ص) هم کسی همپایه علی(ع) نبود؛ چه رسد به اینکه از او بهتر باشد؟[۹۶].
و نیز صدوق از أَبِي هَارُونَ الْعَبْدِيِّ استناد جابر بن عبد الله انصاری صحابی بزرگ رسول خدا(ص) به حدیث منزلت را نقل میکند: از جابر بن عبدالله انصاری پرسیدم: معنی فرمایش پیغمبر(ص) به علی(ع) نسبت تو به من به منزله هارون است به موسی جز آنکه بعد از من پیامبری نخواهد بود" چیست؟ گفت: به خدا سوگند رسول خدا(ص) با آن سخن علی(ع) را خلیفه و جانشین خود بر امتش نمود و چه در حیات خود و چه پس از مرگ خویش، فرمانبرداری از او را بر مردم واجب گردانید. بعد از این سخن هرکس به خلافت علی(ع) گواهی ندهد، از ستمکاران خواهد بود[۹۷].
بعد از اثبات اعتبار حدیث منزلت نزد فریقین و تبیین وجه دلالت آن بر امامت و خلافت بلا فصل امیرالمؤمنین(ع) در پایان اینجا به دو سوال پاسخ میدهیم:
١. شبهه عدم اختصاص منزلت: توهم شده که دیگران هم نزد پیامبر(ص) دارای جایگاه و منزلت بودهاند و حدیث منزلت اختصاص به علی(ع) ندارد[۹۸]. پاسخ: بیپایه و اساس بودن این حرف روشن است، البانی حدیث شناس سلفی در سلسله ضعیفه میگوید: «ابوبکر و عمر منی بمنزله هارون من موسی، کذب»[۹۹]. آیا با این اوهام و اکاذیب میتوان در برابر حدیث متواتر نزد فریقین عرض اندام نمود؟
۲. وفات هارون قبل از موسی: گفته شده با توجه به وفات هارون قبل از موسی، حدیث منزلت نمیتواند دلیل بر خلافت علی(ع) بعد از وفات پیامبر(ص) باشد[۱۰۰].
پاسخ:
اوّلاً قید «إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي» اشاره به استمرار مقام جانشینی دارد بلکه باید گفت از این عبارت فهمیده میشود که مقصد و مراد اصلی جانشینی بعد از وفات نبی مکرم(ص) است هر چند زمان انتصاب در حال حیات پیامبر اکرم(ص) باشد.
ثانیاً در این تنظیر و مشابهت اصل رابطه جانشینی مطرح است مؤید این حرف آن است که در برخی از نقلها حدیث منزلت به این عبارت آمده: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هِبَةِ اللَّهِ مِنْ آدَمَ وَ بِمَنْزِلَةِ سَامٍ مِنْ نُوحٍ وَ بِمَنْزِلَةِ إِسْحَاقَ مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ بِمَنْزِلَةِ شَمْعُونَ مِنْ عِيسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[۱۰۱]. بنابراین اشکال و شبهه از اساس برداشته میشود.
ثالثاً طبق آیاتی که خواندیم به درخواست حضرت موسی خداوند تعالی هارون را جانشین او قرار داد و این منصب جانشینی مطلق بوده و دلیلی بر تقیید به زمان غیبت موسی نداریم. بنابراین اگر هارون بعد از وفات موسی هم در قید حیات بود این جانشینی مستمر و باقی میماند. امیر المؤمنین(ع) هم به منصب و مقام جانشینی نبی اکرم(ص) نائل شد، در زمان غیبت و بعد از وفات آن حضرت. پس اگر امام علی قبل از پیامبر اکرم از دنیا رفته بود جانشینی او در مقام عمل منحصر به زمان غیبت میشد، نه اینکه جعل مقام و منصب جانشینی مقید به زمان غیبت باشد[۱۰۲].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ سوره طه، آیه ۲۵ تا ۳۵.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۴۵.
- ↑ حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج۳؛ بحرانی، سیدهاشم، غایة المرام، ج۲.
- ↑ شرف الدین، سید عبدالحسین، المراجعات، ص۲۸.
- ↑ ص۸۰-۹۷.
- ↑ هیثمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۶۱.
- ↑ میلانی، سیدعلی، نفحات الأزهار، ج۱۷، ص۱۴۹- ۱۶۲.
- ↑ ﴿وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي﴾ «و از خانوادهام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را * پشتم را به او استوار دار * و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۲۹-۳۲؛ ﴿...وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ﴾ «...و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
- ↑ میلانی، سیدعلی، نفحات الأزهار، ج۱۷، ص۲۵۷- ۳۸۰.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت امام علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۵۵.
- ↑ «و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
- ↑ جرجانی، میرسید شریف، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۳.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۶.
- ↑ سید مرتضی، علی بن الحسین، الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۵-۷۱؛ تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۰۵- ۲۳۴؛ رازی حمصی، سدیدالدین محمود، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۳۴۸- ۳۵۶؛ شرف الدین، سید عبدالحسین، المراجعات، ص۲۶- ۳۰؛ مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج۲، ص۳۸۹- ۳۹۳؛ میلانی، سیدعلی، نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، ج۱۸، ص۳۱۰- ۳۶۰.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت امام علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۵۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت امام علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۵۷.
- ↑ حلبی، ابوالصلاح، تقریب المعارف، ص۱۲۶-۱۲۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت امام علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۵۸.
- ↑ مسند احمد حنبل، ج۲، ص۲۶؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۲۵.
- ↑ الغدیر، ج۳، ص۲۰۲-۲۱۵.
- ↑ غایةالمرام، ج۲، ص۲۳-۷۳، باب ۲۰.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۱۰۶.
- ↑ «أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»؛ بحارالأنوار، ج۵، ص۲۰.
- ↑ مقامی، مهدی،درسنامه امامشناسی، ص:۱۳۹-۱۴۰.
- ↑ صحیح بخاری، ج۵، ص۲۴.
- ↑ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۰، ح۲۴۰۴.
- ↑ ان هذا الحدیث صحیح بلا ریب ثبت فی الصحیحین و غیرهما؛ منهاج السنة، ج۷، ص۳۲۰.
- ↑ مجموعه این موارد چهاردهگانه در کتاب امامشناسی، ج۱۰، علامه سید محمدحسین حسینی تهرانی گردآوری شده است.
- ↑ مقامی، مهدی،درسنامه امامشناسی، ص:۱۴۰.
- ↑ ر.ک: عبقاتالأنوار فی إثبات إمامة الأئمة الأطهار، ج۱۱، ص۸۸۸.
- ↑ مقامی، مهدی،درسنامه امامشناسی، ص:۱۴۱-۱۴۲.
- ↑ مقامی، مهدی،درسنامه امامشناسی، ص:۱۴۲.
- ↑ واژه منزلت، اسم جنس است که به بعد خود اضافه شده است. اسم جنس مضاف: در لغت عرب، عمومیت را میرساند. علاوه بر آن، استثناء بهکار رفته در حدیث، «إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي» خود دلالت بر عموم دارد؛ زیرا استثنا در جایی صحیح است که پیش از آن، عام باشد؛ ازاینرو، میتوان گفت: صرفنظر از اطلاق لفظ منزلت، خود استثنا، عموم منزلت را اثبات مینماید.
- ↑ «و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
- ↑ مقامی، مهدی،درسنامه امامشناسی، ص:۱۴۳.
- ↑ إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۵، ص۲۱۶.
- ↑ إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۴، ص۱۹۱.
- ↑ مسند احمد حنبل، ج۲، ص۲۶؛ مستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۲۵؛ الغدیر، ج۳، ص۲۰۲.
- ↑ ر.ک: الإلهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۴، ص۷۹؛ امامشناسی، ج۱۰، ص۱۱۵؛ تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۳، ص۱۷۲؛ تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۰۵؛ دلائل الصدق، ج۶، ص۸۰؛ الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۵؛ عبقات الأنوار فی إثبات إمامة الأئمة الأطهار، ج۱۱، ص۳؛ کشف الیقین فی فضائل أمیرالمؤمنین، ص۲۷۹؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۴، ص۸۸۳؛ محاضرات فی الإلهیات، ص۳۶۴.
- ↑ مقامی، مهدی،درسنامه امامشناسی، ص:۱۴۴.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۹.
- ↑ «تو جانشین من در خانوادهام و محلّ هجرتم و در میان قوم منی. آیا دوست نداری که نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسی باشی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست؟»؛ ارشاد، مفید، ج ۱ ص ۱۵۶؛ معانی الأخبار، ص ۷۴.
- ↑ «تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست»؛ موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲، ص ۱۴۹؛ سنن ترمذی؛ تاریخ بغداد؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۸، ص ۱۰۷، ح ۸۰.
- ↑ ارشاد مفید، ص ۱۵۶ـ ۱۵۴؛ سیرۀ ابن هشام، ج۲، ص۵۲۰.
- ↑ غایة المرام و حجة الخصام، ج۲، ص۱۴۴ـ ۲۳؛ المراجعات، نامۀ ۱۱۹.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۶ـ۲۲۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۹.
- ↑ «و از خانوادهام دستیاری برایم بگمار، هارون برادرم را، پشتم را به او استوار دار و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۲۹ ـ ۳۲
- ↑ «و به راستی ما به موسی کتاب دادیم و برادرش هارون را وزیری همراه او گرداندیم» سوره فرقان، آیه ۳۵.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۸.
- ↑ «ای علی! تو نسبت به من همانند هبة الله نسبت به آدم، و همانند سام نسبت به نوح، و همانند اسحاق نسبت به ابراهیم، و همانند هارون نسبت به موسی، و همانند شمعون نسبت به عیسی میباشی جز اینکه پس از من پیامبری نیست، ای علی! تو وصی و جانشین من هستی، پس هر کس با وصی بودن و جانشینی تو بجنگد از من نیست و من از او نیستم و من دشمن او در روز قیامت میباشم، ای علی! تو برترین افراد امت من و قدیمیترین ایشان در اسلام هستی، و عالمترین ایشان، و بردبارترین آنها، و شجاعترین ایشان، و بخشندهترین ایشان میباشی، ای علی! تو امام و امیر پس از من، و وزیر و رئیس بعد از من میباشی، و همانند تو در امت من نیست»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۳۷، ص ۲۵۴.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۹.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۸.
- ↑ «در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!»؛ سورۀ اعراف، آیۀ ۱۴۲.
- ↑ کافی، ج ۸، ص ۲۶، ح ۴.
- ↑ «عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ قَالَ: قِیلَ لِسَیِّدِ الْعَابِدِینَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(ع)إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّ خَیْرَ النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص أَبُو بَکْرٍ ثُمَّ عُمَرُ ثُمَّ عُثْمَانُ ثُمَّ عَلِیٌّ(ع)قَالَ فَمَا یَصْنَعُونَ- بِخَبَرٍ رَوَاهُ سَعِیدُ بْنُ الْمُسَیَّبِ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ لِعَلِیٍّ(ع)أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی فَمَنْ کَانَ فِی زَمَنِ مُوسَی مِثْلَ هَارُونَ»؛ معانی الأخبار، ص ۷۴، ح ۲.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.
- ↑ «الإمام الصادق عن آبائه(ع): "لَقَد قالَ النبِی(ص) لِعَلِی(ع) فی عَشَرَةِ مَواضِعَ: أنتَ مِنی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی»؛ ینابیع المودة، ج ۲، ص ۳۰۲، ح ۸۶۶.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.
- ↑ المراجعات، ص ۱۱۹، نامههای ۲۶ ـ ۳۲؛ کشف المراد، ص۳۶۸؛ احقاق الحق، ج ۷، ص ۴۲۸؛ ج ۱۶، ص ۱؛ الغدیر، ج ۱۰، ص ۲۵۹، مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص ۲۵۴؛ نفحات الأزهار (خلاصۀ عبقات) ج ۱۷، ص ۱۸؛ باب اخبار المنزلة و الاستدلال بها علی امامته؛ معانی الأخبار، ص ۷۴.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۷.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۸.
- ↑ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۵. مقصود از پنج هزار طریق، کثرت راویانی است که در طبقههای مختلف، این حدیث را نقل کردهاند، ولی طبقه اول، یعنی اصحاب پیامبر(ص) نزدیک به ده نفر هستند.
- ↑ الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۰۲، ش ۱۸۷۵.
- ↑ کفایة الطالب، ص ۲۸۳.
- ↑ الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة، ص ۷۶، ح ۱۰۳.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
- ↑ الصواعق، ج۲، ص ۵۲۲ و مناقب مغازلی، ص۸۶ و تاریخ مدینه دمشق نوشته ابن عساکر، ج ۴۲، ص ۱۷۰و ج۵۹ ص۷۴ و المراجعات، ص ۲۶۶.
- ↑ شرح العقیدة السفارینیة، ج۱، ص ۴۵۸.
- ↑ پیش از ده مورد حدیث منزلت برلسان مبارک نبی اکرم(ص) جاری شده است ر.ک: نفحات الأزهار، ج ۱۷، ص ۲۸۱ و تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۳، ص ۱۹۸.
- ↑ برخی مانند ابن تیمیه ادعا کردهاند سخن رسول خدا(ص) منحصر به ماجرای جنگ تبوک است و ربطی به خلافت و جانشینی بعد از حیات رسول اکرم(ص) ندارد. ابن تیمیه میگوید: {{عربی|وقد استدلت الرافضه بهذا الحدیث علی ان علیا أفضل الصحابة، ولکن لا دلیل فیه لأن الرسول(ص) أراد بقوله: الگو:متن حدیث أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، حین خلفه فی قومه أی فی هذه المسألة فقط. مجموعة فتاوی و رسائل، ج ۷۲، ص ۱۲۹.
- ↑ صحیح بخاری، ج ۷، ص۱۲۰.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
- ↑ معانی الأخبار، ص ۷۵ و علامه حلی (م ۷۲۶) در شرح کلام خواجه طوسی (م۶۷۲) - ولحدیث المنزلة المتواتر-مینویسد: هذا دلیل آخر علی إمامة علی(ع) و تواتر المسلمون بنقل هذا الحدیث، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الالهیات ص۱۹۲.
- ↑ نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ص ۱۹۵.
- ↑ کفایة الطالب فی علی بن ابی طالب(ع)، ص ۰۲۸۳
- ↑ منهاج السنه، ج ۷، ص ۳۲۶.
- ↑ ر.ک: صواعق، ج ۲، ص۳۵۴.
- ↑ شرف الدین در کتاب المراجعات، ص ۲۴۶ بعد از رفع شبهه نسبت به اعتبار حدیث منزلت در پایان میگوید: و بالجمله، فإن حدیث المنزلة بما لاریب فی ثبوته بإجماع المسلمین علی اختلافهم فی المذاهب والمشارب و نیز ر.ک: نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، ج ۱۷، ص ۱۵۹.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
- ↑ «و از خانوادهام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را * پشتم را به او استوار دار» سوره طه، آیه ۲۹-۳۱.
- ↑ «فرمود: ای موسی! خواستهات برآورده شد» سوره طه، آیه ۳۶.
- ↑ «فرمود: به زودی بازوی تو را با (فرستادن) برادرت توانمند میگردانیم» سوره قصص، آیه ۳۵.
- ↑ «و ما با موسی سی شب وعده نهادیم و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم و میقات پروردگارش در چهل شب کمال یافت و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
- ↑ «و از خانوادهام دستیاری برایم بگمار» سوره طه، آیه ۲۹.
- ↑ «هارون برادرم را» سوره طه، آیه ۳۰.
- ↑ «پشتم را به او استوار دار» سوره طه، آیه ۳۱.
- ↑ «و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۳۲.
- ↑ «و به سامان دادن (امور) بپرداز» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
- ↑ «در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
- ↑ ر.ک: تلخیص الشافی، ج ۲، ص ۲۲۰ و بالمنقذ من التقلید، ج۲، ص۳۵۳. نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، ج۱۷، ص۲۷۱ و براهین و نصوص امامت، ص۳۴۳.
- ↑ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الالهیات، ص ۱۹۲.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
- ↑ الخصال، ج۲، ص ۵۵۳ و الاحتجاج، ج۱، ص ۱۳۶.
- ↑ معانی الاخبار، ص ۷۶.
- ↑ معانی الأخبار، ص ۷۴ باب معنی قول النبی(ص) لعلی(ع) «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي »
- ↑ ر.ک: کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۵۶۷: أبوبکر و عمر منی بمنزلة هارون من موسی.
- ↑ سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعة و أثرها السیئ فی الأمة، ج۴، ص ۲۱۹. قبل از البانی دیگر حدیث شناسان اهل سنت مانند ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان، ج ۴، ص ۲۱۹ تصریح به مجعول بودن این نقل کردهاند. و نیز ر.ک: نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، ج ۱۷، ص ۱۹۳.
- ↑ الامامه العظمی عند أهل السنة و الجماعة، ج۱، ص ۲۹۵.
- ↑ در ادامه حدیث چنین آمده است: «يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فَمَنْ جَحَدَ وَصِيَّتَكَ وَ خِلَافَتَكَ فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَسْتُ مِنْهُ وَ أَنَا خَصْمُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَفْضَلُ أُمَّتِي فَضْلًا وَ أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَكْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَوْفَرُهُمْ حِلْماً وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ أَسْخَاهُمْ كَفّاً يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْإِمَامُ بَعْدِي وَ الْأَمِيرُ وَ أَنْتَ الصَّاحِبُ بَعْدِي وَ الْوَزِيرُ وَ مَا لَكَ فِي أُمَّتِي مِنْ نَظِيرٍ يَا عَلِيُّ أَنْتَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ بِمَحَبَّتِكَ يُعْرَفُ الْأَبْرَارُ مِنَ الْفُجَّارِ وَ يُمَيَّزُ بَيْنَ الْأَشْرَارِ وَ الْأَخْيَارِ وَ بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْكُفَّارِ...» الامالی (للصدوق)، ص۴۶.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص