زیاد بن ابیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:
*وی [[فرزند]] سمیّه (آن [[زن]] زناکار) و پدرش نامعلوم بود. در [[سال اول هجری]] به [[دنیا]] آمد، در دوران [[ابوبکر]] [[مسلمان]] شد، در زمان [[عمر]] [[مأمور]] جمع‌آوری [[صدقات]] و برخی [[کارها]] در [[بصره]] شد، در زمان [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} نیز به پیشنهاد بعضی از [[اصحاب]]، [[والی]] [[فارس]] و کرمان شد، امّا خلاف‌هایی از او سر زد. پس از [[شهادت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} به [[معاویه]] پیوست. [[معاویه]] او را [[برادر]] خود خواند و از آن پس او را زیاد بن [[ابی سفیان]] خواندند.<ref>این موضوع که به «استلحاق زیاد» معروف است، از بدعت‌های معاویه است که خیلی‌ها به او ایراد گرفتند</ref> در دربار [[معاویه]] [[مقرّب]] شد و به [[امارت کوفه]] گماشته گشت. در دوران زمامداریش، علاوه‌بر [[فساد]] [[مالی]] و سخت‌گیری بر [[مردم]] و [[ظلم]] فراوان، شدیدترین [[رفتار]] سرکوبگرانه را با [[شیعیان]] [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} داشت و هزاران نفر را کشت و به زندان افکند و [[مردم]] را واداشت تا از [[امام علی]]{{ع}} [[برائت]] جویند و او را [[لعن]] و [[دشنام]] دهند. در [[نهج البلاغه]]، نامۀ تند [[حضرت امیر]] به او آمده<ref>نهج البلاغه، صبحی صالح، نامۀ ۲۱ و ۴۴ و شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶ ص ۱۹۶</ref> و به برخی خیانت‌های او اشاره شده است. وی در سال ۵۳ درگذشت<ref>دربارۀ او ر. ک: «شرح ابن ابی الحدید»، ج ۱۶ ص ۱۷۹، «موسوعة الامام علی بن ابی طالب»، ج ۱۲ ص ۱۱۲، «سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب» ج ۱ ص ۳۷۳</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۹۲.</ref>
*وی [[فرزند]] سمیّه (آن [[زن]] زناکار) و پدرش نامعلوم بود. در [[سال اول هجری]] به [[دنیا]] آمد، در دوران [[ابوبکر]] [[مسلمان]] شد، در زمان [[عمر]] [[مأمور]] جمع‌آوری [[صدقات]] و برخی [[کارها]] در [[بصره]] شد، در زمان [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} نیز به پیشنهاد بعضی از [[اصحاب]]، [[والی]] [[فارس]] و کرمان شد، امّا خلاف‌هایی از او سر زد. پس از [[شهادت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} به [[معاویه]] پیوست. [[معاویه]] او را [[برادر]] خود خواند و از آن پس او را زیاد بن [[ابی سفیان]] خواندند.<ref>این موضوع که به «استلحاق زیاد» معروف است، از بدعت‌های معاویه است که خیلی‌ها به او ایراد گرفتند</ref> در دربار [[معاویه]] [[مقرّب]] شد و به [[امارت کوفه]] گماشته گشت. در دوران زمامداریش، علاوه‌بر [[فساد]] [[مالی]] و سخت‌گیری بر [[مردم]] و [[ظلم]] فراوان، شدیدترین [[رفتار]] سرکوبگرانه را با [[شیعیان]] [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} داشت و هزاران نفر را کشت و به زندان افکند و [[مردم]] را واداشت تا از [[امام علی]]{{ع}} [[برائت]] جویند و او را [[لعن]] و [[دشنام]] دهند. در [[نهج البلاغه]]، نامۀ تند [[حضرت امیر]] به او آمده<ref>نهج البلاغه، صبحی صالح، نامۀ ۲۱ و ۴۴ و شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶ ص ۱۹۶</ref> و به برخی خیانت‌های او اشاره شده است. وی در سال ۵۳ درگذشت<ref>دربارۀ او ر. ک: «شرح ابن ابی الحدید»، ج ۱۶ ص ۱۷۹، «موسوعة الامام علی بن ابی طالب»، ج ۱۲ ص ۱۱۲، «سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب» ج ۱ ص ۳۷۳</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۹۲.</ref>
*زیاد در سال اول [[هجرت]] در [[شهر]] [[طائف]] به [[دنیا]] آمد. به جهت [[ناشناخته بودن]] پدرش او را به مادرش سمیّه که زنی بدکاره بود نسبت می‌دهند و وی را "زیاد پسر مادرش" و "زیاد پسر [[سمیه]]" می‌گویند. گاهی نیز بدون آن‌که نام پدرش برده شود، او را زیاد بن ابیه ([[زیاد]] [[فرزند]] پدرش) می‌نامند. گاهی نیز وی را به [[همسر]] مادرش که در [[قبیله]] [[ثقیف]] [[چوپانی]] می‌کرد، نسبت می‌دهند و به او "[[زیاد]] [[فرزند]] عُبَید" می‌گویند.
*زیاد در سال اول [[هجرت]] در [[شهر]] [[طائف]] به [[دنیا]] آمد. به جهت [[ناشناخته بودن]] پدرش او را به مادرش سمیّه که زنی بدکاره بود نسبت می‌دهند و وی را "زیاد پسر مادرش" و "زیاد پسر [[سمیه]]" می‌گویند. گاهی نیز بدون آن‌که نام پدرش برده شود، او را زیاد بن ابیه ([[زیاد]] [[فرزند]] پدرش) می‌نامند. گاهی نیز وی را به [[همسر]] مادرش که در [[قبیله]] [[ثقیف]] [[چوپانی]] می‌کرد، نسبت می‌دهند و به او "[[زیاد]] [[فرزند]] عُبَید" می‌گویند.
*او فردی [[زیرک]] بود و در [[خطابه]] و [[سخنرانی]] تبحّر داشت. هم‌چنین کاتبی ماهر بود. اولین گزارش از [[زندگی اجتماعی]] وی به دوران [[حکومت]] [[عمر بن خطاب]] مربوط می‌شود. او از طرف [[خلیفه]] برای انجام مأموریتی به [[یمن]] فرستاده شد و از عهده آن [[مأموریت]] به‌خوبی برآمد. پس از آن در جمع بزرگان [[صحابه]] با زبانی گویا و [[بلیغ]] گزارش [[مأموریت]] خویش را بیان کرد. [[عمروعاص]] که در آن جمع حضور داشت، گفت: "اگر این [[جوان]] از [[طایفه]] [[قریش]] بود، بر [[عرب]] [[سروری]] می‌کرد." [[ابوسفیان]] با کنایه خود را [[پدر]] وی خواند! بعدها [[معاویه]] [[سخن]] [[ابوسفیان]]، [[پدر]] خویش، را دستاویزی قرار داد و زیاد را [[برادر]] خویش نامید و به این [[وسیله]] او را جذب [[حکومت]] خود کرد. از آن زمان به بعد، ### [[313]]### [[فرزند]] [[ابوسفیان]] نامیده شد.
*او فردی [[زیرک]] بود و در [[خطابه]] و [[سخنرانی]] تبحّر داشت. هم‌چنین کاتبی ماهر بود. اولین گزارش از [[زندگی اجتماعی]] وی به دوران [[حکومت]] [[عمر بن خطاب]] مربوط می‌شود. او از طرف [[خلیفه]] برای انجام مأموریتی به [[یمن]] فرستاده شد و از عهده آن [[مأموریت]] به‌خوبی برآمد. پس از آن در جمع بزرگان [[صحابه]] با زبانی گویا و [[بلیغ]] گزارش [[مأموریت]] خویش را بیان کرد. [[عمروعاص]] که در آن جمع حضور داشت، گفت: "اگر این [[جوان]] از [[طایفه]] [[قریش]] بود، بر [[عرب]] [[سروری]] می‌کرد." [[ابوسفیان]] با کنایه خود را [[پدر]] وی خواند! بعدها [[معاویه]] [[سخن]] [[ابوسفیان]]، [[پدر]] خویش، را دستاویزی قرار داد و زیاد را [[برادر]] خویش نامید و به این [[وسیله]] او را جذب [[حکومت]] خود کرد. از آن زمان به بعد، زیاد [[فرزند]] [[ابوسفیان]] نامیده شد.
*زیاد به‌دلیل [[زیرکی]] و [[کاردانی]] امور دیوانی را برعهده گرفت. وی سال‌ها در [[شهر بصره]] به‌عنوان کاتب در [[خدمت]] [[مغیرة بن شعبه]] و [[ابوموسی اشعری]] و [[عبدالله بن عامر]] بود. پس از [[کشته شدن عثمان]] در زمره [[یاران امام علی]]{{ع}} درآمد و نزد [[حاکم بصره]]، [[عبدالله بن عباس]]، به امور دیوانی پرداخت. هنگامی‌که [[ابن عباس]] برای شرکت در [[نبرد صفین]] عزیمت کرد، زیاد را [[جانشین]] خود در [[بصره]] قرار داد و امور [[بیت المال]] و [[خراج]] را به او سپرد. زیاد پس از [[جنگ صفین]] از سوی [[امام علی]]{{ع}} [[مأمور]] کنترل شورش‌هایی شد که در [[فارس]] و کرمان روی داده بودند. او به‌خوبی از عهده این کار برآمد و بدون درگیری و [[خون‌ریزی]] [[آرامش]] را به آن [[سرزمین]] برگرداند. پس از آن تا آخر [[حکومت علوی]] با [[اقتدار]] در [[فارس]] [[حکومت]] کرد. نامه‌های بیستم و بیست‌ویکم [[نهج البلاغه]] خطاب به زیاد مربوط به همین دوران است.  
*زیاد به‌دلیل [[زیرکی]] و [[کاردانی]] امور دیوانی را برعهده گرفت. وی سال‌ها در [[شهر بصره]] به‌عنوان کاتب در [[خدمت]] [[مغیرة بن شعبه]] و [[ابوموسی اشعری]] و [[عبدالله بن عامر]] بود. پس از [[کشته شدن عثمان]] در زمره [[یاران امام علی]]{{ع}} درآمد و نزد [[حاکم بصره]]، [[عبدالله بن عباس]]، به امور دیوانی پرداخت. هنگامی‌که [[ابن عباس]] برای شرکت در [[نبرد صفین]] عزیمت کرد، زیاد را [[جانشین]] خود در [[بصره]] قرار داد و امور [[بیت المال]] و [[خراج]] را به او سپرد. زیاد پس از [[جنگ صفین]] از سوی [[امام علی]]{{ع}} [[مأمور]] کنترل شورش‌هایی شد که در [[فارس]] و کرمان روی داده بودند. او به‌خوبی از عهده این کار برآمد و بدون درگیری و [[خون‌ریزی]] [[آرامش]] را به آن [[سرزمین]] برگرداند. پس از آن تا آخر [[حکومت علوی]] با [[اقتدار]] در [[فارس]] [[حکومت]] کرد. نامه‌های بیستم و بیست‌ویکم [[نهج البلاغه]] خطاب به زیاد مربوط به همین دوران است.  
* [[معاویه]] در طول این مدت تلاش کرد تا زیاد را [[تطمیع]] و جذب [[حکومت]] خود کند، ولی زیاد زیر بار نرفت و [[نامه]] [[معاویه]] را برای [[امام علی]]{{ع}} فرستاد. [[امام]]{{ع}} در [[نامه]] ۴۴ [[نهج البلاغه]]، وی را از [[فریب‌کاری]] [[معاویه]] برحذر داشته و او را به [[شیطان]] [[تشبیه]] کرده است که از پیش‌رو و پشت سر و [[چپ و راست]] وارد می‌شود تا به هنگام [[غفلت]] بر وی بتازد و خِرَدش را به تاراج برد.
* [[معاویه]] در طول این مدت تلاش کرد تا زیاد را [[تطمیع]] و جذب [[حکومت]] خود کند، ولی زیاد زیر بار نرفت و [[نامه]] [[معاویه]] را برای [[امام علی]]{{ع}} فرستاد. [[امام]]{{ع}} در [[نامه]] ۴۴ [[نهج البلاغه]]، وی را از [[فریب‌کاری]] [[معاویه]] برحذر داشته و او را به [[شیطان]] [[تشبیه]] کرده است که از پیش‌رو و پشت سر و [[چپ و راست]] وارد می‌شود تا به هنگام [[غفلت]] بر وی بتازد و خِرَدش را به تاراج برد.
* [[حکومت]] زیاد بر [[سرزمین]] [[فارس]] در دوران کوتاه [[حکومت]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} نیز ادامه داشت. پس از [[صلح امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه]]، زیاد با [[پناه]] گرفتن در قلعه‌ای در [[فارس]] به [[مقاومت]] خویش ادامه داد، ولی سرانجام [[تسلیم]] [[معاویه]] شد و [[همکاری]] خویش را با وی اعلام کرد. [[معاویه]]، زیاد را به دربار خودش فراخواند و او را [[برادر]] خویش نامید و [[حکومت]] [[بصره]] را به وی سپرد و دخترش را به همسری [[محمد]] پسر زیاد، درآورد. پس از مدتی و با [[مرگ]] [[مغیرة بن شعبه]]، [[حاکم کوفه]]، [[حکومت]] این [[شهر]] را نیز به زیاد سپرد.
* [[حکومت]] زیاد بر [[سرزمین]] [[فارس]] در دوران کوتاه [[حکومت]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} نیز ادامه داشت. پس از [[صلح امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه]]، زیاد با [[پناه]] گرفتن در قلعه‌ای در [[فارس]] به [[مقاومت]] خویش ادامه داد، ولی سرانجام [[تسلیم]] [[معاویه]] شد و [[همکاری]] خویش را با وی اعلام کرد. [[معاویه]]، زیاد را به دربار خودش فراخواند و او را [[برادر]] خویش نامید و [[حکومت]] [[بصره]] را به وی سپرد و دخترش را به همسری [[محمد]] پسر زیاد، درآورد. پس از مدتی و با [[مرگ]] [[مغیرة بن شعبه]]، [[حاکم کوفه]]، [[حکومت]] این [[شهر]] را نیز به زیاد سپرد.
*او در پنج سال [[حکومت]] خویش بر [[عراق]] [[اختناق]] شدیدی بر آنجا [[حاکم]] کرد و با شناختی که از [[شیعیان]] داشت به قلع و قمع آنها پرداخت و با پرونده‌سازی علیه [[حجر بن عدی]] و دیگر [[یاران]] برجسته [[امام]]{{ع}} آنها را به [[شام]] فرستاد و سبب کشته شدن آنها شد. وی در روزهای آخر [[عمر]] خویش [[مردم کوفه]] را جمع کرد و از آنها خواست از [[امام]]{{ع}} [[بیزاری]] جویند! و [[دستور]] داد هر کس حاضر به این کار نشوند، گردن زده شود. [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} با شنیدن خبر سخت‌گیری او نسبت به [[شیعیان]]، او را [[نفرین]] کرد. زیاد سرانجام پس از عمری پر فراز و نشیب در سال ۵۳ [[هجری]] بر اثر [[طاعون]] در [[کوفه]] درگذشت و همان‌جا [[دفن]] شد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 451- 453.</ref>.
*او در پنج سال [[حکومت]] خویش بر [[عراق]] [[اختناق]] شدیدی بر آنجا [[حاکم]] کرد و با شناختی که از [[شیعیان]] داشت به قلع و قمع آنها پرداخت و با پرونده‌سازی علیه [[حجر بن عدی]] و دیگر [[یاران]] برجسته [[امام]]{{ع}} آنها را به [[شام]] فرستاد و سبب کشته شدن آنها شد. وی در روزهای آخر [[عمر]] خویش [[مردم کوفه]] را جمع کرد و از آنها خواست از [[امام]]{{ع}} [[بیزاری]] جویند! و [[دستور]] داد هر کس حاضر به این کار نشوند، گردن زده شود. [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} با شنیدن خبر سخت‌گیری او نسبت به [[شیعیان]]، او را [[نفرین]] کرد. زیاد سرانجام پس از عمری پر فراز و نشیب در سال ۵۳ [[هجری]] بر اثر [[طاعون]] در [[کوفه]] درگذشت و همان‌جا [[دفن]] شد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 451- 453.</ref>.
==زیاد بن ابیه در گزیده [[دانشنامه امیرالمؤمنین]]==
==زیاد بن ابیه در گزیده [[دانشنامه امیرالمؤمنین]]==
او به نام مادرش سُمَیه، "[[زیاد بن سُمیه]]" خوانده می‌شد و پیش از نسبت داده شدنش توسط [[معاویه]] به [[ابوسفیان]]، وی را "زیاد بن عُبَید ثَقَفی" نیز می‌خواندند. در مقدمه این بخش، به [[اجمال]] از زیاد، [[سخن]] گفتیم. زیاد از [[خطیبان]] و سیاستمدارانی است‌که به هوش سرشار و [[نیرنگ]] در میدان‌سیاست، شُهره‌اند. [[سمیه]]- که زنی [[بدکار]] از [[مردمان]] [[طائف]] و در [[عقد]] [[ازدواج]] عُبَید ثَقَفی بود- او را به [[سال اول هجری]] بزاد. زیاد، به روزگار [[خلافت ابوبکر]]، [[مسلمان]] شد و در عنفوان [[جوانی]] به خاطر [[کفایت]] و هوش سیاسی‌اش مورد توجه [[عمر]] قرار گرفت. [[عمر]]، او را به هنگام خلافتش برای ساماندهی برخی از [[ناهنجاری‌ها]] به [[یمن]]، گسیل داشت و زمانی نیز برای اخذ [[زکات]] [[بصره]] و برخی نواحی آن، وی را به آنجا اعزام کرد. زیاد در [[بصره]] می‌زیست و مدتی سِمَت [[کتابت]] [[فرمانداران]] آن دیار: [[ابو موسی اشعری]]، مُغَیرة بن شُعبة و [[عبد الله بن عامر]] را به عهده داشت. پس از [[خلافت علی]]{{ع}} او در [[بصره]] کاتب و [[مشاور]] [[عبد الله]] بن [[عباس]] بود، و چون [[ابن عباس]] عازم [[جنگ]] [[صِفین]] شد، وی را [[جانشین]] خود در [[خراج]] و [[بیت المال]] و [[دیوان]] [[بصره]] کرد. هنگامی که [[اهل]] [[فارس]] و کرمان از دادن [[مالیات]]، سر برتافتند [و با [[شورش]] بر] فرماندار آن دیار، سهل بن حُنَیف، وی را [[اخراج]] کردند، [[علی]]{{ع}} با یارانش به [[رایزنی]] پرداخت که [[مرد]] [[مدبر]] و سیاستمداری را به آن دیار، گسیل دارد. [[ابن عباس]]، زیاد را پیشنهاد کرد و جاریة بن قُدامه بر این پیشنهاد، تأکید کرد و بدین‌سان، زیاد، از سوی [[علی]]{{ع}} به [[حکومت]] [[فارس]] و کرمان، گماشته شد و با سیاستمداری و [[زیرکی]]، [[فتنه]] را خاموش کرد؛ ولی پس از آن، کارهای ناشایستی انجام داد و [[اعتراض]] [[امام]]{{ع}} را برانگیخت.
او به نام مادرش سُمَیه، "[[زیاد بن سُمیه]]" خوانده می‌شد و پیش از نسبت داده شدنش توسط [[معاویه]] به [[ابوسفیان]]، وی را "زیاد بن عُبَید ثَقَفی" نیز می‌خواندند. در مقدمه این بخش، به [[اجمال]] از زیاد، [[سخن]] گفتیم. زیاد از [[خطیبان]] و سیاستمدارانی است‌که به هوش سرشار و [[نیرنگ]] در میدان‌سیاست، شُهره‌اند. [[سمیه]]- که زنی [[بدکار]] از [[مردمان]] [[طائف]] و در [[عقد]] [[ازدواج]] عُبَید ثَقَفی بود- او را به [[سال اول هجری]] بزاد. زیاد، به روزگار [[خلافت ابوبکر]]، [[مسلمان]] شد و در عنفوان [[جوانی]] به خاطر [[کفایت]] و هوش سیاسی‌اش مورد توجه [[عمر]] قرار گرفت. [[عمر]]، او را به هنگام خلافتش برای ساماندهی برخی از [[ناهنجاری‌ها]] به [[یمن]]، گسیل داشت و زمانی نیز برای اخذ [[زکات]] [[بصره]] و برخی نواحی آن، وی را به آنجا اعزام کرد. زیاد در [[بصره]] می‌زیست و مدتی سِمَت [[کتابت]] [[فرمانداران]] آن دیار: [[ابو موسی اشعری]]، مُغَیرة بن شُعبة و [[عبد الله بن عامر]] را به عهده داشت. پس از [[خلافت علی]]{{ع}} او در [[بصره]] کاتب و [[مشاور]] [[عبد الله]] بن [[عباس]] بود، و چون [[ابن عباس]] عازم [[جنگ]] [[صِفین]] شد، وی را [[جانشین]] خود در [[خراج]] و [[بیت المال]] و [[دیوان]] [[بصره]] کرد. هنگامی که [[اهل]] [[فارس]] و کرمان از دادن [[مالیات]]، سر برتافتند [و با [[شورش]] بر] فرماندار آن دیار، سهل بن حُنَیف، وی را [[اخراج]] کردند، [[علی]]{{ع}} با یارانش به [[رایزنی]] پرداخت که [[مرد]] [[مدبر]] و سیاستمداری را به آن دیار، گسیل دارد. [[ابن عباس]]، زیاد را پیشنهاد کرد و جاریة بن قُدامه بر این پیشنهاد، تأکید کرد و بدین‌سان، زیاد، از سوی [[علی]]{{ع}} به [[حکومت]] [[فارس]] و کرمان، گماشته شد و با سیاستمداری و [[زیرکی]]، [[فتنه]] را خاموش کرد؛ ولی پس از آن، کارهای ناشایستی انجام داد و [[اعتراض]] [[امام]]{{ع}} را برانگیخت.

نسخهٔ ‏۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۴۵

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل زیاد بن ابیه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

زیاد بن ابیه در گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین

او به نام مادرش سُمَیه، "زیاد بن سُمیه" خوانده می‌شد و پیش از نسبت داده شدنش توسط معاویه به ابوسفیان، وی را "زیاد بن عُبَید ثَقَفی" نیز می‌خواندند. در مقدمه این بخش، به اجمال از زیاد، سخن گفتیم. زیاد از خطیبان و سیاستمدارانی است‌که به هوش سرشار و نیرنگ در میدان‌سیاست، شُهره‌اند. سمیه- که زنی بدکار از مردمان طائف و در عقد ازدواج عُبَید ثَقَفی بود- او را به سال اول هجری بزاد. زیاد، به روزگار خلافت ابوبکر، مسلمان شد و در عنفوان جوانی به خاطر کفایت و هوش سیاسی‌اش مورد توجه عمر قرار گرفت. عمر، او را به هنگام خلافتش برای ساماندهی برخی از ناهنجاری‌ها به یمن، گسیل داشت و زمانی نیز برای اخذ زکات بصره و برخی نواحی آن، وی را به آنجا اعزام کرد. زیاد در بصره می‌زیست و مدتی سِمَت کتابت فرمانداران آن دیار: ابو موسی اشعری، مُغَیرة بن شُعبة و عبد الله بن عامر را به عهده داشت. پس از خلافت علی(ع) او در بصره کاتب و مشاور عبد الله بن عباس بود، و چون ابن عباس عازم جنگ صِفین شد، وی را جانشین خود در خراج و بیت المال و دیوان بصره کرد. هنگامی که اهل فارس و کرمان از دادن مالیات، سر برتافتند [و با شورش بر] فرماندار آن دیار، سهل بن حُنَیف، وی را اخراج کردند، علی(ع) با یارانش به رایزنی پرداخت که مرد مدبر و سیاستمداری را به آن دیار، گسیل دارد. ابن عباس، زیاد را پیشنهاد کرد و جاریة بن قُدامه بر این پیشنهاد، تأکید کرد و بدین‌سان، زیاد، از سوی علی(ع) به حکومت فارس و کرمان، گماشته شد و با سیاستمداری و زیرکی، فتنه را خاموش کرد؛ ولی پس از آن، کارهای ناشایستی انجام داد و اعتراض امام(ع) را برانگیخت.

زیاد در هیچ یک از جنگ‌های علی(ع) شرکت نداشت و تا روزگار شهادت علی(ع) و حتی در آغازین روزهای خلافت معاویه، با علی(ع) و فرزندش امام حسن(ع) بود. اما زیاد، تحت تأثیر نیرنگ‌های معاویه لغزید و در آنچه علی(ع) وی را از آن بیم داده بود، واقع شد و با توطئه "پیدا شدن پدرش"، یکسر در اختیار معاویه قرار گرفت. معاویه او را برادر خود خواند و چند نفر نیز بر زنازاده بودنِ او شهادت دادند و بدین‌سان، او "زیاد بن ابی سفیان" شد! زیاد که ریشه در تباهی‌ها و زشتی‌ها داشت، در دربار معاویه بود که بد نهادی و تیره جانی خود را بروز داد. او ابتدا فرماندار بصره و سپس کوفه و بصره شد و چون بر کوفه و بصره یکجا تسلط یافت، از هیچ گونه فساد و ستم‌بارگی کوتاهی نکرد و بر مردمان، بخصوص شیعیان علی(ع) بسی سخت گرفت و بسیاری را در سیاه‌چال‌ها زندانی کرد و یا به قتل رساند.

زیاد، مردمان را بر بیزاری جُستن از امام علی(ع) و دشنام دادن به مولا، مجبور کرد و بر این کار، پافشاری می‌کرد. زیاد پس از ده سال ستم و تجاوز و قتل و غارت و زشتی آفرینی و پلیدی‌گستری، به سال ۵۳ هجری و در ۵۳ سالگی بر اثر طاعون در گذشت؛ اما از این شجره خبیث، ثمره‌ای خبیث و سرشار از زشتی به نام "عبید الله" باقی ماند که در تیره‌جانی، ستم‌بارگی و ظلم به آل علی(ع) و شیعیان مولا، از پدر، فراتر بود. زیاد، نمونه روشنی است از سیاستمدارانی که از هوش و ذکاوت برخوردارند؛ اما قلب و عاطفه، هرگز! شکم‌بارگی، هرزگی، نفاق و دورویی در برخورد با مردم، از جمله ویژگی‌های اوست که علی(ع) در نامه‌ای بیدار کننده، به آنها اشاره کرده است. او در نزد کسانی که دنیامداری و کشش‌ها و جاذبه‌های دنیایی در چشمشان بزرگ می‌نماید، بزرگ بود و بدین‌سان، به هوش سرشار و جایگاه بلند، ستوده می‌شد؛ اما با نگاهی عمیق‌تر، از پلیدی و زشتی و آتشْ نهادی هیچ کم نداشت، آن سان که نَسَب خود را نیز تغییر داد[۶].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. این موضوع که به «استلحاق زیاد» معروف است، از بدعت‌های معاویه است که خیلی‌ها به او ایراد گرفتند
  2. نهج البلاغه، صبحی صالح، نامۀ ۲۱ و ۴۴ و شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶ ص ۱۹۶
  3. دربارۀ او ر. ک: «شرح ابن ابی الحدید»، ج ۱۶ ص ۱۷۹، «موسوعة الامام علی بن ابی طالب»، ج ۱۲ ص ۱۱۲، «سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب» ج ۱ ص ۳۷۳
  4. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۹۲.
  5. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 451- 453.
  6. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۳۸.