بصیرت: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
==کاربردهای بصیرت== | ==کاربردهای بصیرت== | ||
*برای [[تبیین]] مفهوم بصیرت، کلمات [[دانشمندان]] و [[تبیین]] رابطه و نسبت آن با سایر مفاهیم راهگشاست؛ [[دانشمندان]] [[مسلمان]] معتقدند در [[قلب]] [[انسان]]، نیرویی برای دریافت [[نور الهی]] وجود دارد که [[عقل نظری]]، بصیرت [[باطنی]]، [[نور]] [[ایمان]] و [[یقین]] نامیده میشود و در [[شناخت]] مفاهیم [[عقلی]] همچون [[شناخت خداوند]] و [[نیازمندی]] عالم به مدبری [[حکیم]]، کاربرد دارد<ref>احیاء علومالدین، ج۱۴، ص۶۲ـ۶۳؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج۲، ص۳۳۲.</ref>. [[حکما]] از بصیرت به [[عقل]] تعبیر کردهاند. در [[حقیقت]] بصیرت درجهای از [[حکمت]] و بالاترین مرحله آن است<ref>مقامات معنوی، ص ۱۶ ـ ۲۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[الهه هادیان رسنانی|هادیان رسنانی، الهه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۵۷۳- ۵۸۱</ref> | *برای [[تبیین]] مفهوم بصیرت، کلمات [[دانشمندان]] و [[تبیین]] رابطه و نسبت آن با سایر مفاهیم راهگشاست؛ [[دانشمندان]] [[مسلمان]] معتقدند در [[قلب]] [[انسان]]، نیرویی برای دریافت [[نور الهی]] وجود دارد که [[عقل نظری]]، بصیرت [[باطنی]]، [[نور]] [[ایمان]] و [[یقین]] نامیده میشود و در [[شناخت]] مفاهیم [[عقلی]] همچون [[شناخت خداوند]] و [[نیازمندی]] عالم به مدبری [[حکیم]]، کاربرد دارد<ref>احیاء علومالدین، ج۱۴، ص۶۲ـ۶۳؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج۲، ص۳۳۲.</ref>. [[حکما]] از بصیرت به [[عقل]] تعبیر کردهاند. در [[حقیقت]] بصیرت درجهای از [[حکمت]] و بالاترین مرحله آن است<ref>مقامات معنوی، ص ۱۶ ـ ۲۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[الهه هادیان رسنانی|هادیان رسنانی، الهه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۵۷۳- ۵۸۱</ref> | ||
==[[بصیرت در قرآن]]== | ==[[بصیرت در قرآن]]== | ||
* [[مفسران]] سه کاربرد معنایی برای واژه [[بصیرت در قرآن]] شمردهاند: | * [[مفسران]] سه کاربرد معنایی برای واژه [[بصیرت در قرآن]] شمردهاند: |
نسخهٔ ۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۴۵
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- این مدخل از زیرشاخههای بحث فضیلت است. "بصیرت" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بصیرت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
چیستی بصیرت
- بصیرت در لغت بهمعنای بینش، بینایی، روشنبینی و آگاهی و دانایی است و در کتابهای لغت عرب در معنای دلیل، حجت، برهان، بینایی دل[۱]، هوشیاری و زیرکی، روشندلی و چشم خِرَد [۲]معنا شده است. به طور کلی بصیرت و اِبصار به معنای بینایی است که گاه با چشم ظاهر، صورت میگیرد و جنبه حسی دارد و گاه با چشم درون و عقل و به معنای ادراکات عقلی و قلبی است[۳].[۴]
- و در اصطلاح، بصیرت، شناخت درست و جامع از حقایق هستی و تشخیص حق از باطل و درک مرزبندیهاست. بصیرت با معرفت آغاز میگردد و با عمل کمال پیدا میکند[۵].
کاربردهای بصیرت
- برای تبیین مفهوم بصیرت، کلمات دانشمندان و تبیین رابطه و نسبت آن با سایر مفاهیم راهگشاست؛ دانشمندان مسلمان معتقدند در قلب انسان، نیرویی برای دریافت نور الهی وجود دارد که عقل نظری، بصیرت باطنی، نور ایمان و یقین نامیده میشود و در شناخت مفاهیم عقلی همچون شناخت خداوند و نیازمندی عالم به مدبری حکیم، کاربرد دارد[۶]. حکما از بصیرت به عقل تعبیر کردهاند. در حقیقت بصیرت درجهای از حکمت و بالاترین مرحله آن است[۷].[۸]
بصیرت در قرآن
- مفسران سه کاربرد معنایی برای واژه بصیرت در قرآن شمردهاند:
- یقین و اطمینان: ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۹]، پیامبر اکرم با یقین و اطمینان و از روی بصیرت کامل و معرفتی که حق و باطل را از هم جدا میسازد، به سوی خدا دعوت میکند[۱۰].
- شاهد: ﴿بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ﴾[۱۱] دو احتمال در تفسیر آیه وجود دارد؛ یکی اینکه انسان خود شاهد اعمال خویش است و دیگر آنکه شاهدانی از انسان مانند اعضا و جوارحش بر اعمال او نظارت دارند[۱۲].
- دلایل روشن: بیشتر مفسران، بصائر را به معنای حجج و بینات دانستهاند که باعث شناخت هدایت از ضلالت و ایمان از کفر[۱۳] یا موجب علم و آگاهی میشود: ﴿هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾[۱۴].[۱۵]
بصیرت در بیان امیرالمؤمنین
- در بیان امیرالمؤمنین(ع) بصیرت، نعمتی است که به انسان اعطا شده است و آدمی خود باید در جهت بهکارگیری آن بکوشد[۱۶]. از این رو آن حضرت بر داشتن بصیرت در موضعگیریها تأکید دارد و میفرماید: «کسی را یافتم که پیرو حاملان علم بود، ولی در شناخت رمز و راز علم بصیرتش نبود؛ در اولین شبهه که بر او عارض میشد، شک و تردید در دلش شراره میافروخت»[۱۷]. حضور عنصر بصیرت در جامعه اسلامی و میان مسلمانان، عاملی است که جمعیّت آنان را حفظ میکند،از اینرو امیرالمؤمنین(ع) کسانی را میستاید که در کشاکش فتنهها بصیرت خویش را با پناه بردن به قرآن و اهل بیت، چنان صیقل میدهند که آهنگر تیغه شمشیر را صاف و صیقلی میکند[۱۸].[۱۹] همچنین حضرت میفرماید: «بصیر کسی است که بشنود و بیندیشد، و بنگرد و ببیند و عبرت بیاموزد و آنگاه راههای روشن را بپیماید و از لغزیدن به پرتگاهها مصون ماند»[۲۰]. دستاورد این گونه بینش، بازگشت به فطرت و بهرهمندی از ایمان و محبت و امید به خدا و پرهیزگاری است. جایگاه این گونه بینش بسی والا است و حقیقت را مستقیم و بیواسطه به انسان بازمیشناساند[۲۱][۲۲].
عوامل ایجاد بصیرت
- از جمله عوامل ایجاد بصیرت، تمسک به قرآن کریم، عبرت از روزگار و ذکر حق است. چنانچه امام علی(ع) میفرماید: «دنیا منتهای دیده نابیناست که نگاهش از آن درنمیگذرد و آنچه را که در آن سوی آن است، نمیبیند. آنکه اهل بصیرت است، دیدگان میگشاید و میداند که در آنسوی، سرای آخرت است. اهل بصیرت از دنیا دل برمیکند و آنکه دیدۀ باطنش نابیناست از آن دل برنمیکند. بینا برای آخرت توشه برمیگیرد و نابینا برای زندگی دنیا»[۲۳].[۲۴]
- قرآن صاحبان بصیرت را به تفکر و عبرت فرا میخواند. گاه آنان را به بینش و دقت در وجود خود: «وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلا تُبْصِرُونَ»[۲۵] و پدیدههای محیط اطراف سفارش میکند: ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنْفُسُهُمْ أَفَلَا يُبْصِرُونَ﴾[۲۶] و گاه آنان را از سرنوشت گذشتگان هشدار میدهد و به عبرتگیری از آنها فرا میخواند: ﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ﴾[۲۷]. آنان که از چشم عبرت و بصیرت بهره بردهاند؛ توجهی به دنیا و لذات فانی آن ندارند و آن را با آخرت و قرب خداوند معاوضه میکنند[۲۸].[۲۹]
موانع ایجاد بصیرت
- برخی از موانع ایجاد بصیرت در قرآن عبارتاند از:
- کفرورزی و گناه باعث خاموش شدن نور الهی در قلب انسان و کور شدن چشم بصیرت میشود. تعبیرهایی گوناگون در قرآن حاکی از بستن دل کافران و هدایت ناپذیری آنهاست[۳۰]؛
- ترجیح دنیا بر آخرت: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ أُولَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾[۳۱]؛
- نفاق و دورویی: ﴿مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ﴾[۳۲]؛
- هواپرستی: ﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴾[۳۳]؛
- رویگردانی از آیات الهی: ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا﴾[۳۴]؛
- سرسختی در پذیرش ایمان: ﴿وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ﴾[۳۵]. کسی که از فطرت الهی بهره نبرده و گوش و چشم و قلب خود را در مسیر شهوتها و غرایز نفسانی قرار بدهد، در واقع جایی برای تابش نور هدایت باقی نگذاشته است[۳۶].[۳۷]
بصیرت در اصحاب ائمه
- در فرهنگ دینی، صاحبان بصیرت با آگاهی گام در مسیر میگذارند و عملکرد و موضعگیری آنها، ریشۀ اعتقادی و مبنای مکتبی و دینی دارد. اهل بصیرت، راه خود را روشن و بی ابهام و به حق میبینند و به باطل بودن دشمن یقین دارند و با تطمیع و تهدید، خود را نمیفروشند و دست از عقیده و جهاد بر نمیدارند. اینگونه مدافعان بینادل و پیروان دل آگاه، در رکاب علی(ع) با معاویه میجنگیدند، در همه حال امام مجتبی(ع) را حمایت میکردند و در عاشورا جان خویش را فدای امام خویش و نصرت قرآن میکردند. از ویژگیهای فکری و عملی یاران سید الشهدا(ع) در نهضت عاشورا، بصیرت و بینش بود. امام صادق(ع) درباره حضرت عباس(ع)، تعبیر «نافذ البصیرة» دارد، که گویای عمق بینش و استواری ایمان او در حمایت از سید الشهداست: «کان عمنا العباس بن علی نافذ البصیرة صلب الایمان»[۳۸].[۳۹]
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص ۱۶۸- ۱۶۹؛ هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ ر.ک: هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ ر.ک: پیام قرآن، ج۱، ص۱۵۵.
- ↑ ر.ک: هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۵۷۳- ۵۸۱
- ↑ ر.ک: سعیدیانفر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ص ۲۳۰.
- ↑ احیاء علومالدین، ج۱۴، ص۶۲ـ۶۳؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج۲، ص۳۳۲.
- ↑ مقامات معنوی، ص ۱۶ ـ ۲۰.
- ↑ ر.ک: هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۵۷۳- ۵۸۱
- ↑ «بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا میخوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
- ↑ کشف الاسرار، ج۵، ص۱۴۸؛ مجمع البیان، ج۵، ص۴۱۱.
- ↑ «آری، (آن روز) آدمی بر خویشتن گواهی بیناست» سوره قیامه، آیه ۱۴.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۲۹ـ۲۳۰؛ کشف الاسرار، ج۱۰، ص۳۰۳.
- ↑ جامع البیان، مج۵، ج۷، ص۳۹۶؛ شرح توحید الصدوق، ج۲، ص۲۹۳ـ۲۹۴.
- ↑ «این روشنگریهایی برای مردم و رهنمود و بخشایشی است برای گروهی که یقین دارند» سوره جاثیه، آیه ۲۰.
- ↑ ر.ک: هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ «فَانْفُذُوا عَلَی بَصَائِرِکُمْ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۴۹ و خطبه ۲۰۷
- ↑ «أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ الْحَقِّ، لَا بَصِیرَةَ لَهُ فِی أَحْنَائِهِ، یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِی قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَةٍ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۹
- ↑ «ثُمَّ لَیُشْحَذَنَّ فِیهَا قَوْمٌ شَحْذَ الْقَیْنِ النَّصْلَ تُجْلَی بِالتَّنْزِیلِ أَبْصَارُهُمْ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۰
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص ۱۶۹.
- ↑ "فَإِنَّمَا الْبَصِيرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَكَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَكَ جَدَداً وَاضِحاً يَتَجَنَّبُ فِيهِ الصَّرْعَةَ فِي الْمَهَاوِي وَ الضَّلَالَ فِي الْمَغَاوِي"؛ نهج البلاغه، خ ۱۵۳.
- ↑ جهانبینی در فلسفه ما، ۱۰- ۱۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۶۹.
- ↑ «وَ إِنَّمَا الدُّنْیَا مُنْتَهَی بَصَرِ الْأَعْمَی، لَا یُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیْئاً، وَ الْبَصِیرُ یَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَ یَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا، فَالْبَصِیرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَ الْأَعْمَی إِلَیْهَا شَاخِصٌ، وَ الْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَ الْأَعْمَی لَهَا مُتَزَوِّدٌ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص ۱۶۸- ۱۶۹.
- ↑ سوره ذاریات، آیه: ۲۱.
- ↑ «آیا ندیدهاند که ما آب (باران) را به سرزمین بیگیاه میرانیم آنگاه با آن، کشتی پدید میآوریم که چارپایان آنان و خودشان از آن میخورند؛ پس آیا نمینگرند؟» سوره سجده، آیه ۲۷.
- ↑ «در آن دو گروه كه به هم رسيدند، براى شما عبرتى بود: گروهى در راه خدا مى جنگيدند و گروهى ديگر كافر بودند. آنان را به چشم خود دو چندان خويش مى ديدند. خدا هر كس را كه بخواهد يارى دهد. و صاحبنظران را در اين عبرتى است.» سوره آل عمران، آیه ۱۳.
- ↑ شرح مصباح الشریعه، ص۲۰۴.
- ↑ ر.ک: هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ تسنیم، ج۲، ص۲۲۷.
- ↑ «آن (عذاب) از این روست که آنها زندگانی دنیا را از جهان واپسین دوستتر دارند و اینکه خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند. آنان کسانی هستند که خداوند بر دلها و گوش و دیدگانشان مهر نهاده است و همانانند که غافلند» سوره نحل، آیه ۱۰۷ ـ ۱۰۸
- ↑ «داستان اینان، چون داستان کسانی است که آتشی برافروزند و همین که دور و برشان روشن شد، خداوند روشناییشان را ببرد و آنان را در تاریکیها که چیزی نمیبینند رها کند. کرند، لالند، نابینایند پس (به سوی حق) باز نمیگردند» سوره بقره، آیه ۱۷ ـ ۱۸
- ↑ «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پردهای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمیگیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.
- ↑ «كيست ستمكارتر از آن كه آيات پروردگارش را برايش بخوانند و او اعراض كند و كارهايى را كه از پيش مرتكب شده فراموش كند؟ بر دل ايشان پرده افكنديم تا آيات را درنيابند و گوش هايشان را كر ساختيم كه اگر به راه هدايتشان فراخوانى، هرگز راه نيابند.» سوره کهف، آیه ۵۷.
- ↑ «و دلها و دیدگان آنان را دگرگون میگردانیم- چنان که بار نخست (هم) به آن ایمان نیاوردند- و آنان را در سرکشیشان سرگردان وا مینهیم» سوره انعام، آیه ۱۱۰.
- ↑ تسنیم، ج۲، ص۲۳۰ـ۲۳۱.
- ↑ ر.ک: هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۴۳۰.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۸۰.